مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
انسان کامل
حوزههای تخصصی:
عرفان، طریقتی مشترک در میان اقوام و مذاهب موجود در جهان است که موضوع آن معرفتِ حقیقت بر پایه اشراق، کشف و شهود باطنی است. بریلویه، یکی از مکاتب مهم عرفانی در شبه قاره هند است که جز موارد اندکی، زوایای عرفانی آن تاکنون مورد توجه عرفان پژوهان قرار نگرفته است و این در حالی است که عرفان و تصوف از درخشان ترین وجوه مشترک فرهنگی دو تمدن ایران و هند است. این نوشتار بر آن است تا ابتدا مفهوم انسان کامل در بریلویه را مورد بررسی قرار دهد، آنگاه نقش انسان کامل در خودسازی و تصفیه باطن را معرفی نماید و این بیان می تواند در ساحت عرفان و تصوف آموزنده و ثمربخش باشد. نوشتار پیش رو، با روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای درصدد پاسخگویی به این سوالات است: دیدگاه عرفان اسلامی نسبت به انسان کامل چگونه است؟ مقصود از انسان کامل در عرفان بریلوی کیست؟ پیوند و هم بستگی فضایل اخلاقی و انسان کامل در عرفان بریلوی چگونه است؟ یافته های پژوهش مبتنی بر آثار بزرگان بریلوی نشان می دهد، مظهر تام انسان کامل، حضرت ختمی مرتبت می باشد که مظهر نمایاندن کمالات حسنای حضرت حق، مرکز تجمیع تمام مراتب وجود و موطن تجلی اسم اعظم است و به سبب همین مظهریت تامه، استحقاق خلافت و استعداد وساطت فیوضات الهی را یافته است.
تحلیلی بر تعینات سیاسی- اجتماعی انسان شناسی در تاریخ فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رجوع به تاریخ اندیشه نشان می دهد که همواره مفهوم خدا، انسان و طبیعت سه مفهوم محوری بوده و تقریباً تمامی مکاتب فلسفی، موضعی مشخص راجع به این سه موضوع و ارتباط آن ها با یکدیگر داشته اند. چنان که کانت در نقد عقل محض خود وقتی می خواهد به نقادی متافیزیک های سنتی گذشته بپردازد، دقیقاً به همین سه موضوع به عنوان سه ایده اساسی متافیزیک به طورکلی اشاره کرده و آن ها را مورد نقادی قرار می دهد. در این میان اما انسان شناسی همواره نسبت به دو مورد دیگر از نوعی تقدم برخوردار بوده است؛ چرا که مسئله انسان، خدا و طبیعت و نسبت آن ها با هم، در ابتدا برای انسان مطرح می شده به نحوی که انسان ابتدا توجهی به خودش می کرده و با توجه به فهمی که از خویش داشته، به دو حوزه دیگر التفات پیدا می کرده است. در دوره جدید، انسان موقعیت ممتازی نسبت به سایر موجودات یافته و در قامت سوژه و دائر مدار عالم ظهور یافته است و این موقعیت جدید منجر به شکل گیری جهان سیاسی- اجتماعی مدرن شده است. اما انسان شناسی در جهان سنت و به ویژه سنت فلسفه اسلامی معنا و جایگاهی کاملاً متفاوت داشته و در طول تاریخ فلسفه اسلامی، تحولات مفهومی ژرفی را پشت سر گذاشته است. این پژوهش درصدد است با استفاده از داده های کتابخانه ای و به روش تحلیلی-توصیفی، ضمن بررسی این تحولات مفهومیِ انسان شناسی در تاریخ فلسفه اسلامی، به ویژه به تعینات سیاسی- اجتماعی این انسان شناسی های گوناگون بپردازد. در این پژوهش نشان داده می شود که انسان شناسی که در ابتدا در فلسفه فارابی کاملاً متأثر از اندیشه ی یونانی براساس تبعیت از مدینه (یا حیات اجتماعی در اندیشه فارابی) تعریف می شد، در اثر تحولات فلسفه اسلامی و به ویژه تحت تأثیر اندیشه عرفانی، معنایی کاملاً متفاوت در قالب انسان به مثابه محور قوس صعود و نزول و عالم اکبر به خود می گیرد و در نهایت در فلسفه ملاصدرا صورت پخت و فعلیت یافته خود را می یابد، که در آن با توجه به جایگاه عرفانی انسان و نحوه ی تجرد منحصربه فرد آن، در حوزه اندیشه سیاسی اجتماعی این حکم متعین می شود که باید همان گونه که عالم ظاهر در انقیاد و تبعیت از عالم باطن است، اندیشه سیاسی-اجتماعی نیز به مثابه امر جزئی که با تغییر شرایط و اقتضائات تاریخی کاملاً دگرگون می شود، باید در ذیل شریعت نبوی به مثابه امر کلی تعریف و اندراج گردد.
بررسی تطبیقی دیدگاه «وحی غیرزبانی » از نگاه نصر حامد ابوزید و ملاصدرا
حوزههای تخصصی:
پرسش از ماهیت وحی و نحوۀ تحقق آن از دیرباز موردتوجه اندیشمندان مسلمان قرار داشته که دو دیدگاه عمده دربارۀ آن ارائه نموده اند: زبانی بودن وحی (دیدگاه مشهور) و غیر زبانی بودن وحی. در این جستار دیدگاه قرآن پژوهانی همچون نصر حامد ابوزید (قرآن پژوه مدرن) و صدرالمتألهین(قرآن پژوه سنتی) که به وحی «غیرزبانی» قائل هستند به نحو تحلیلی- تطبیقی بررسی میشود. هر دو اندیشمند، مبدأ وحی را الهی و فرا بشری می دانند، اما در رویکرد و روش تفاوتهایی دارند. ابوزید با رویکرد مطالعات زبانشناسی و هرمنوتیکی و با روشی تجربی به تبیین سرشت وحی میپردازد و بر این باور است که حقیقت خارجی وحی، از فرهنگ زمانه و تجربه پیامبر متأثر است و ایشان در نزول و ابلاغ وحی به مردم، نقش فاعلی دارد. وی فهم صحیح متن قرآن را تنها در پرتو شناخت صحیح از «تعامل وحی با واقعیت» ممکن می داند. در مقابل، مالصدرا با روشی عقلی، نقش پیامبر در تحقق وحی را تنها قابلی میداند، به این بیان که نفس پیامبر بر اثر نزاهت و پاکی به عالم عقل متصل شده و در مرحلۀ ابلاغ، معانی در مرتبه خیال (برای ایشان) تجسم یافته و بر زبان وحی جاری می شود؛ براین اساس، متن وحیانی به مقتضای جهان مادی به صورت حروف و کلمات ظاهر می شود.
نگاهی تأملی به آراء ملاصدرا و کانت در باب انسان کامل(مقاله علمی وزارت علوم)
مفهوم انسان کامل، یکی از مفاهیم چالش برانگیز در فلسفه و عرفان می باشد، که تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است.ارسطو انسان را «حیوانی ناطق وگاهاً حیوانی سیاسی» تعریف نمود. ابن عربی برعکس تعریف معلم اول، انسان را لطیف ربانی می داند که حق تعالی از روح و نفس رحمانی خود، در جسم انسان دمیده است و او را جامع حقایق عالم و حقایق حق قرار داده است. از آنجایی که ملاصدرا در مکتب فلسفی _ عرفانی خود به شدت متأثّر از آرای محی الدین عربی می باشد، انسان را خلیفه الهی و دارای جامعیت می داند. ایشان با پذیرش کثرت نوعی انسانی و انکار وحدت نوعی انسان ها، معتقد است، انسان به حسب نشئه باطنی دارای انواع گوناگون است و می تواند از تمام مراحل عبور کند؛ زیرا از حیث انسانیت، دائماً در حال ترقی از یک وجود به وجود دیگری است و در مرتبه ذات خاصی ثبوت ندارد. اندیشمند غربی، ایمانوئل کانت، به عنوان سر سلسه دار در مبحث انسان شناسی،معتقد است که همه چیز خدا و هستی با انسان معنا می یابد. همین انسانی که به دلیل محدودیت قوای شناختی، از حل و فصل مسائل مهمی؛ چون جهان و خدا ناتوان گردیده، زمینه گسترده ای را برای عقل عملی و اخلاق مهیا می سازد و دارای کرامت بی انتهاست. ملاصدرا و کانت دو متفکری هستند که با دو رویکرد متفاوت به این دو موضوع پرداخته اند. این مقاله در صدد است، تا با استناد به منابع اصلی و به شیوه توصیفی _ تحلیلی به بیان وجوه اشتراک و افتراق این دو اندیشمند اسلامی و غربی بپردازد.
طبقه بندی تربیت های آسیب زا، مبتنی بر نظریه انسان کامل شهید مطهری
حوزههای تخصصی:
از اصلی ترین نیازهای هر تمدن، تربیت انسان است و هر نظام تربیتی نیازمند نظریه است. نظریه های تربیتی نیز بر مبنای نگاه های فلسفی مشخصی شکل می گیرند و مبتنی بر آن مبانی فلسفی، اندیشه ها و الگوهای تربیت دیگر را نفی می کند. در این راستا، پژوهش حاضر درصدد است با توجه به جایگاه مهم شهید مطهری در نظریه پردازی اسلامی معاصر، به این پرسش پاسخ دهد که در مسیر تربیت انسان کامل، تربیت های نادرست و آسیب زا چه نوع تربیت هایی هستند و چگونه می توان آن ها را طبقه بندی نمود؟ برای این منظور، همه آثار شهید مطهری با روش تحلیلی کیفی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در فرایند تربیت انسان کامل چهار نوع تربیت آسیب زا ممکن است رخ دهد: تربیت غیرانسانی که راهی غیر از تربیت در مسیر فطرت را در پیش می گیرد و انسان تربیت شده به جای تطابق با خلقت خود با خواسته های مربی همسانی دارد؛ تربیت انسان ناتمام در مقابل تربیت همه جانبه که فقط به بخشی از ابعاد وجودی انسان توجه می کند؛ تربیت ناسالم در مقابل تربیت متوازن که در نهایت شخصیتی کاریکاتوری را به ارمغان خواهد آورد، و در نهایت تربیت ناکامل در مقابل تربیت کامل که ثمره آن تربیت ماکتی از انسان بوده که از طی مسیر کمال بازمانده است.
امتداد مسئله فلسفی اصالت فرد و جامعه در تربیت اسلامی با تأکید بر اندیشه شهید مطهری
منبع:
قرآن و عترت سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۲
7 - 31
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی دوگانه اصالت فرد و اصالت جامعه با رویکرد تربیتی در اندیشه شهید مطهری به انجام رسیده است. بدین منظور کلیه منابع و مراجع موجود در ارتباط با آراء تربیتی ایشان مورد بررسی توصیفی قرار گرفته و داده های حاصل طبقه بندی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که به طور کلی شهید مطهری منحصراً قائل به اصالت فرد و یا اصالت جامعه نبوده و ضمن اثبات اصالت فرد در عین اصالت جامعه و اصالت جامعه در عین اصالت فرد، جامعه را حقیقتی معرفی می کنند که از ترکیب افراد پدید می آید؛ به نحوی که افراد نیز هویت مستقل خودشان را حفظ کرده و با سرمایه الهى فطرت، به ساختن امت می پردازند؛ در نتیجه شکل گیری جامعه در گرو حرکت تدریجی افراد و پیوند خوردن روحی آنان با یکدیگر خواهد بود. شکل گیری هویت و تربیت افراد و جامعه انسانی در قالب یک مدار است که در آن، ابتدا انسان با فطرتی الهی خلق می شود و به تدریج با تأثیر از عوامل طبیعی و اجتماعی بیرونی، روح و شخصیت او ساخته می شود. در ادامه نیز شخصیت های مشترک و روح جمعی انسانی به نوبه خود در شکل گیری شخصیت افراد مؤثر خواهد بود و مجدداً اتحاد روحی این افراد با یکدیگر فرهنگ و جامعه جدیدی را رقم می زند یا همان فرهنگ و جامعه قبلی را مستحکم تر خواهد ساخت.
اثبات مهدویت در فلسفه ملاصدرا و فقهای اسلامی معاصر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اندیشه مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت باور سترگی است که ریشه در اعماق تاریخ دارد . نه تنها در اسلام بلکه ریشه در ادیان و مذاهب قبل از اسلام هم دارد و هر کدام به نوعی بر این باور بوده اند. حتی مکاتب غیر مذهبی و دینی مثل زرتشت، بودایی، هندو و غیره هم به یک منجی و نجات دهنده در آخرالزمان اعتقاد و باور دارند. جریان خروشان این تفکر دربستر ادیان و مذاهب و فرهنگ بشری، انبوهی از آگاهی ها-- پیشگویی ها-- آرمان ها، افسانه ها و تخیلاتی را فراهم آورده است. اما شیعیان، دیو یاس و ناامیدی را از خویش دور رانده و به عاقبت و سرنوشت روشن بشر خوشبین هستند و آینده جهان را پیروز می دانند، ولی عقیده دارند که احکام و قوانین بشری برای اصلاح و اداره جهان، کافی نیست. بلکه فقط قوانین و دستورات جامع ومتین اسلام را که از منبع وحی و الهام سرچشمه گرفته را برای تامین سعادت بشر صالح می دانند. در این مقاله ما می خواهیم مهدویت را در اندیشه ملاصدرا و فقهای اسلامی مورد بحث و بررسی قرار داده و از حیث مبانی مهدویت، جایگاه مهدویت ، اثبات مهدویت از نظر ملاصدرا و معرفت شناسی و ... حضرت را با روش توصیفی وتحلیلی تبیین نموده ودر پایان با توجه به مطالب ذکر شده به نتیجه مطلوب و مورد نظر برسیم .فقهای اسلامی انتظار را حیات بخش و جامعه منتظر را پویا و شکوفا معنا می کند. تحقق فقه نظام واره در جامعه منتظر را به روشنی تأیید می کند و معتقد است که اصل و بنیان این نظام تأسیسی و فروعات آن امضایی است. ایشان ایمان به مکتب و شجاعت در بیان آن، نگاه انتقادی به تمدن غرب و توجه به فقه غایت مدار را از پیش نیازهای مهم رویکرد فقه نظام واره در عصر غیبت می دانند.
بررسی مبانی تجسم عمل از دیدگاه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه تکوینی بین عمل و جزاء یا همان تجسم اعمال یکی از کلیدی ترین مسائل معاد است که در آثار سیدحیدر آملی مورد توجه قرار گرفته است. مقاله پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی در صدد پاسخ به این سوال است که چه مبانی عرفانی در برداشت رابطه تکوینی بین عمل و جزاء موثر است؟ در این رابطه مبانی وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی سیدحیدر آملی بررسی شده و تاثیر مباحثی مانند ظهور و بطون عالم، تجدد امثال، مثال منفصل و متصل، ماهیت انسان و تصرف خلاقانه در تجسم اعمال تبیین شده است. آملی بر اساس مبانی مذکور معتقد است در این عالم چیزی از بین نمی رود و صرفاً از موطن ظاهر به باطن عالم رفته و ممکن است دوباره ظاهر شود. بدین ترتیب اعمال و اعتقادات انسان در عوالم اخروی تجسم یافته و ماهیت ثانوی و اخروی انسان به دست وی ساخته می شود، به طوری که هویت ثابت وی ضامن این-همانی انسان در دنیا و آخرت است.
انسان آرمانی در نگاه اندیشمندان چین باستان با تاکید بر واژه «جون زِ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به مانند همه مکاتب فلسفی و البته ادیان، ویژگی های انسان آرمانی در دو مکتب بزرگ فلسفی چین یعنی "رو" و"دائوئیزم" به تفصیل بیان شده است. گرچه در آثار بزرگان مکاتب فکری چین – و نه نزد عوام - تقریبا هیچ گاه باور به وجود انسان کامل وجود نداشته، با این حال آموزه های زیادی برای خودسازی و تلاش برای رسیدن به جایگاه انسان آرمانی وجود داشته است. حکیم کنفسیوس با برشمردن ویژگی های "جون زِ" او را در قالب الگویی پیش روی جامعه نهاده و ویژگی های اخلاقی او را برشمرده و مخاطب را به سمت کسب فضایل اخلاقی سوق می دهد. گرچه این واژه پیش از این برای خطاب طبقه اشراف استفاده می شد، اما چنین می نماید که در پی تکرار پیاپی در سخنان کنفسیوس واژه جون زِ در قامت انسان آرمانی یا واژه ای برابر با انسان آرمانی ظاهر شد. پس از او و به پیروی از او به عنوان معلم اول در اندیشه چین قدیم، دیگر اندیشمندان چینی نیز به هنگام بازگویی نکات اخلاقی و ویژگی های انسان آرمانی، از همین واژه بهره جسته، آن را انسان آرمانی قرار داده و ویژگی های مورد نظر خود را بازشمردند. با این حال بوده اند اندیشمندانی که با به کارگیری واژگان، اسامی یا اصطلاحات دیگر، نمایی از شخصیت و ویژگی های انسان آرمانی یا کامل را بیان کرده و الگویی را به جامعه معرفی نموده اند که در این پژوهش به آنها نیز اشاره خواهیم کرد. نوشتار پیش روی تنها با بهره گیری از منابع چینی گردآمده و تلاش شده تا بی واسطه زبان های دیگر و منابع ترجمه شده، فهمی درست از نگاه اندیشمندان چین قبل از میلاد به انسان کامل یا انسان آرمانی به دست آید و با توجه به نگاه و جهانبینی ادیان شرقی به انسان، از میان سخنان این اندیشمندان، ویژگی های مهم و برجسته انسان آرمانی بازشمرده شود که البته از این منظر این پژوهش در نوع خود نخستین است.
مؤلفه ها و امتیازات عرفان شیعی
حوزههای تخصصی:
عرفان شیعی مولود طبیعی نصوص دینی مبتنی بر منطق کشف و تولید "از" منابع وحیانی است، نه منطق تبیین و تطبیق "بر" منابع وحیانی. آنچه در نوشتار پیش روی بر محور همین منطق، تحقیق و تدقیق شده، مؤلفه ها و امتیازات عرفان شیعی بصورت "ایجابی - اثباتی" است.عرفان نظری شیعی بر دو مؤلفه توحید (توحید صمدی قرآنی= توحید شهودی - وجودی) و موحد (پیامبر و امام = انسان کامل) بنیاد نهاده شد، که البته از شعاع دانش و بینش برخی عارفان شیعی در مقام بیان و تبیین آن ها استفاده کرده است. بنابرین در نوشتار حاضر به مسئله مهم مؤلفه ها و امتیازات عرفان شیعی با تکیه بر این فرضیه پاسخ داده شد که: "کتاب و سنّت (نصوص دینی و وحیانی) ظرفیت منبعیّت برای عرفان شیعی را دارا است" و برونداد آن تولید و توصیف توحید صمدی برمدار دو مسئله مهم 1- توحید و تجلّی 2- بینونت وصفی خدا و خلق و بیان و تبیین جایگاه انسان کامل تبلور یافت.