مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
فارابی
حوزه های تخصصی:
فارابی در تبیین اندیشه های تربیتی خود با الهام از مبانی دین اسلام، انسان را موجودی از خدا و عائد به سوی خدا میداند. با توجه به آنکه وی معتقد است اخلاق تغییر پذیر و در نتیجه، امری اکتسابی است و از سویی، هیچ فضیلتی برای انسان فطری و طبیعی نیست، و در فطرت هیچ انسانی از ابتدای خلقتش کمال وجود ندارد، در نتیجه، همه افراد را برای رسیدن به سعادت و کمال نیازمند به تعلیم و تربیت به واسطه افعال ارادی میداند. وی تحصیل فضایل مختلف را از دو طریق «تعلیم» برای ایجاد فضایل نظری، و «تأدیب» برای ایجاد فضایل اخلاقی و عملی دانسته و طریق دستیابی به سعادت را شناخت سعادت و عوامل آن، خواست و اراده، و عمل معرفی میکند. اندیشه های تربیتی فارابی تحت تأثیر دیدگاه فلسفی وی بوده و تا حدی انتزاعی است، از این رو به نظر میرسد چنین دیدگاهی آرمان گرایانه و تا حدی دست نایافتنی باشد.
جستاری در تبیین نبوت از منظر فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سؤال این پژوهش این است که فارابی در تبیین نبوت از چه مفاهیمی بهره گرفته است؟ چگونه ارتباط ملک و ملکوت، و پاسخ به چگونگی این ارتباط از هر علمی برنمیآید. ساحت عقل از درک آن عاجز است. وحی و نبوت، که یگانه منبع ارتباط زمین و آسمان است، از سنخ مباحث کلامی است. رویکرد فارابی در پردازش آن فلسفی و عقلی است. وی با تکیه بر علم النفس ارسطویی و با توجه به دو قوه از قوای نفس، یعنی عقل و خیال، به تبیین نبوت پرداخته است. در فلسفه فارابی، مفاهیم ساده و ارزشمندی در چگونگی این ارتباط مطرح شده است. وی در این زمینه، به حلّ معضلاتی پرداخته که از جملة آن، نسبت میان نبی و فیلسوف است. از نظر فارابی نفس دارای حقیقت واحد است، نمیتوان قایل به تجزیه آن شد، بلکه دارای مراتب و قوایی که محرک جسم اند. بنابراین، عقل و خیال دارای محمل یگانه ای به نام «نفس» است. این یعنی نبی و فیلسوف شخص واحدیاند با دو ویژگی خاص. مهم ترین دستاورد این پژوهش، تبیین و تشریح پاسخ فارابی به چگونگی ارتباط نفس با ملکوت (روح القدس) است.
روش شناسی فارابی و هابرماس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئلة شناخت و چگونگی دستیابی به معرفت و دانش صحیح و معتبر موضوعی است که از دیرباز ذهن اندیشوران و فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. مسائل عمده ای که در حوزة معرفت شناسی مطرح بوده عبارت اند از: ماهیت و طبیعت شناخت، قلمرو شناخت، منابع و روش های کسب شناخت. این مسائل در طول قرون مطرح بوده و از زوایای مختلفی در کانون بررسی قرار گرفته است. پیدایش مکاتب فلسفی و معرفت شناختی جدید، ابعاد تازه ای به موضوع بخشیده و مسائل نوی در حوزة روش شناسی و معرفت شناسی طرح کرده است.
در این مقاله تلاش شده است که مسائل اصلی و مهم این حوزه از دیدگاه فارابی و هابرماس، دو اندیشه وری که به دو حوزة فرهنگی و تمدنی مختلف تعلق دارند، به شیوة مقایسه ای بررسی شود. این دو متفکر به لحاظ نظام فکری و علمی، تفاوت ها و مشابهت های گوناگونی دارند و به نظر میرسد که بررسی مقایسه ای تفکرات آنها در حوزة معرفت شناسی و روش شناسی و چالش هایی که فراروی این حوزه قرار دارد، مفید و مؤثر واقع شود.
چرا چهار شکل؟ یا سه شکل یا شش شکل
حوزه های تخصصی:
بحث از قیاس اقترانی و به اصطلاح اشکال اربعه، همواره از مباحث پرجاذبه است. ارسطو قیاس های اقترانی را سه شکل در نظر گرفت، ولی جالینوس و یا پیش از او فرد دیگری، شکل چهارم را بر این مجموعه سه شکلی افزود. نویسنده در این مقاله تلاش کرده تا نشان دهد که یا باید به سه شکل ملتزم شد و از بعضی از لوازم آن مانند شرایط انتاج شکل اول دست شست، و یا به شش شکل پایبند بود و شکل پنجم و ششم را هم پذیرفت.
مفهوم سازی هنر دینی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی هنرمندان را با عنوان حاملان دین، در جایگاه دوم مدینه فاضله و پس از حکومت نبوی قرار داده است. او بر آنستکه فرشته وحی همه معقولات را به قوه ناطقه پیامبر و سپس به قوای خیالی وی، افاضه میکند. جمهور بعلت قصور قابلی یا عادت، قادر به دریافت عقلی سعادت و حقیقت نیستند. بنابرین پیامبر که خود، به همه حقایق بنحو عقلی و با براهین یقینی اشراف دارد، محاکیات و مثالهای آنها را به خیال مردم میافکند. در نظام فکری فارابی، هنرمند بمعنی عام با عنصر تخییل سر و کار دارد و هنر در مدینه فاضله یا هنر دینی و نبوی، هنری است که سعادت معقول را توسط صور حسی و خیالی به ذهن جمهور انتقال میدهد.
فارابی، علم حِیَل و فلسفه فناوری
حوزه های تخصصی:
پرسش اساسی این مقاله آن است که آیا در تمدن ایران و اسلام مفهوم فناوری و یا چیزی شبیه به آن مطرح بوده است یا خیر؟ پاسخ این تحقیق مثبت است و فرضیه نگارنده بر آن است که فارابی برای اولین بار مفهوم فناوری را به صورت علمی مطرح کرده و پیرامون آن نظریه پردازی کرده است. در این مقاله تعاریف فناوری مطرح و سپس از رابطه علم و فناوری سخن خواهد رفت و آنگاه به شرح بیان فارابی از علم حیل و نتایج حاصل از آن پرداخته میشود. همچنین بر این نکته تأکید می شود که با توجه به تعریف و توصیف فارابی از علم حیل، نزدیکترین معادل جدیدِ این مفهوم، فناوری است. در پایان به مفهوم علل اربعه در اجسام مصنوعی توجه می شود که بخشی از فلسفه فناوری جدید است. برخلاف ادبیات جدید فناوری که هایدگر را نخستین فردی میداند که علل اربعه ارسطویی را در مفهوم فناوری به کار گرفت، نشان داده شده است که فارابی قرن ها پیش از علل اربعه در اجسام مصنوعی سخن گفته است.
عقل در فلسفه ارسطو به روایت اسکندر و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل از مسائل بنیادی در فلسفه مشاء است. رویکرد فارابی به عنوان حکیم مسلمان ایرانی با اندیشه شرقی، و اسکندر افرودیسی به عنوان حکیم یونانی و غربی، به آن نیز از مسائل مهمی است که می تواند از وجوه تمایز و افتراق فلسفه مشائی ارسطویی و حکمت اسلامی محسوب شود. این پژوهش بر طبق سنت روش شناسی مطالعات تطبیقی به تحلیل و تطبیق رساله عقل این دو حکیم می پردازد. بر اساس نظر اسکندر، عقل (در رساله نفس ارسطو) سه نوع است: عقل هیولانی، عقل بالملکه، و عقل فعال، که مورد اخیر خالق و مدبر عقل هیولانی است. اما این عقل بر طبق نظر فارابی واجد سه مرتبه است: هیولانی، بالفعل، و مستفاد. عقل فعال که نورش را بر جمیع افاضه می کند، عقل فلکی و مفارق است. به نظر می رسد که این تقسیم نخستین بار توسط فارابی ارائه شده است. از سویی دیگر فارابی با توجه به معتقدات اسلامی و تمایلات عرفانی، عقل فعال را با جبرئیل و اتصال به عقل فعال را با نبوت منطبق ساخته و سعی در تحصیل این اتصال را سلوک خاص عقلی و عرفانی دانسته و دوام این اتصال را بعد از فنای بدن با سعادت اخروی مترادف شمرده است.
بررسی و تحلیل زبان و منطق در اندیشة ابونصر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت ماهیت و چیستی زبان به دلیل پیچیدگی و گستردگی آن امری دشوار است و از دیرباز ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است. فارابی، با اطلاق «علم اللسان» بر همة علوم زبانی، نخستین بار ترتیب علوم زبانی را در یک نظام واحد فراهم کرد. فارابی در بیان جایگاه زبان و منطق می گوید: «جایگاه منطق در ارتباط با عقل چون مرتبه و جایگاه دستور زبان است در ارتباط با زبان». در فصل اول کتاب احصاء العلوم، به مسائل زبان و زبان شناسی پرداخته شده است. مباحث فارابی بیش تر ناظر بر همگانی های زبان است و به زبان خاصی اشاره ندارد. در این مقاله، نگارنده کوشش نموده است تا ضمن بررسی دیدگاه فارابی در خصوص مسائل زبانی، جایگاه او را در تبیین این موضوع بررسی و نیز نقش و تأثیر او در مسائل زبان شناختی را مشخص کند.
ارتباط عقل و دین در فارابی
حوزه های تخصصی:
نقش عقل و کارکرد آن در مدعیات دینی بسیار حائز اهمیت است. رویکرد عقل گرایی در جهان اسلام بسیار متفاوت است. مشرب های مختلف فلسفی و کلامی و نزاع های نظری در جهان همه ناشی از نقش عقل و فرایند عقلانیت اند. کندی، فارابی، بوعلی سینا، سهروردی، و ملاصدرا از بزرگ ترین فلاسفة مشرق زمین اند که رویکردهای مختلفی در ارتباط عقل و دین دارند. یکی از فیلسوفان مشهوری که در این زمینه درخشید فارابی است. فارابی در زمانی نظریات خود را عرضه کرد که دنیای اسلام درگیر نزاع ها و مجادلات عقیدتی، فرقه ای، کلامی، اختلافات سیاسی، و آشوب های اجتماعی، به خصوص جنگ بر سر قدرت و به دست گرفتن قدرت، بود.
جهان اسلام در آن موقع به علت فقدان اصالت های دینی پریشان مانده بود و نیازمند این بود که برای رفع چالش های موجود توجیهاتی علمی بیابد. در آن موقع بازار فلسفة یونانی گرم بود و دخالت دادن و التقاط اصول آن در تفکرات دینی می توانست راهی برای دفع ابهامات و دودلی ها و بن بست ها باشد. لذا، می بینیم فارابی با استفاده از فلسفة یونانی و از طریق استدلال عقلی سعی دارد تا فهم بهتری از دین عرضه کند. او قوانین و اصول کلی اسلامی را، که متکی به وحی اند، متضمن سعادت در هر دو جهان می دانست و برای عقل انسان این توان را قائل بود که میتواند این قوانین و اصول کلی را بفهمد و تبیین عقلانی کند. به نظر او عقل ماهیتی جهان شمول دارد و قبول براهین آن، خصیصة مشترک و لایتغیر همة انسان هاست. فارابی بر آن است که آموزه ها و تعلیمات دینی و فلسفی یکی است. هر دو از منشأ وحی و مفیض عقل فعال اند و به کمال و سعادت منتهی میشوند. لذا، فارابی بین تدین و تعقل تعارضی نمی بیند و برای عقل جایگاه ویژه ای قائل است. بگذریم از مواردی که افراط در برخی نظریاتش مشهود است، از جمله این که او فیلسوف را از نبی بالاتر می داند. او معتقد است فیلسوف با خواص سخن می گوید؛ روش او عقل است، ولی نبی از طریق تصرف در قوة متخیله و با خطابه مردم را اقناع و مجاب می کند.
تعریف و موضوع مابعدالطبیعه از دیدگاه ابن سینا: بررسی تأثیر رساله اغراض مابعدالطبیعه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات کتابشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
در طول تاریخ فلسفه، ابن سینا نخستین فیلسوفی است که بحث از موضوع و تعریف علم مابعدالطبیعه را به عنوان یک مسئله مهم متافیزیکی مطرح کرده و آن را مطلع الهیات شفاء قرار داده است. دیدگاه ابن سینا در باب موضوع و تعریف مابعدالطبیعه بسیار متأثر از اثر ماندگار حکیم ابونصر فارابی با عنوان رساله اغراض مابعدالطبیعه است. تأمل در عبارات فارابی در این رساله، نشان دهنده میزان تأثیر دیدگاه فارابی در مورد مابعدالطبیعه، بر اندیشه ابن سینا است؛ تا حدی که می توان گفت که ساختار کلی نظام مابعدالطبیعی ابن سینا بر اساس مفاد این رساله شکل گرفته است و همان گونه که خود ابن سینا در زندگی نامه اش بدان معترف است، در مابعدالطبیعه، مدیون این اثر فارابی است. البته به رغم وجود شباهت های فراوان این دو اثر، تمایزات مهمی نیز بین آن ها مشاهده می شود که نشان دهنده ابتکارات و نوآوری های ابن سینا در بحث موضوع و تعریف مابعدالطبیعه نسبت به مباحث فارابی در رساله اغراض است.
فضیلت انگاری عفاف و حجاب با تکیه بر دیدگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی شهروندانی را که کارهای نیک انجام می دهند، در سه گروه طبقه بندی می کند: ضابطٌ لنفسه، عفیف و فاضل. نحوه صدور فعل خیر از این سه گروه متفاوت است: التزام درونی، الزام قانونی یا دینی و خودانگیختگی. هرچند از نظر وی باید به ضابط لنفسه پاداش بیشتری داده شود ولی تربیت شهروندان فاضل که فعل خیر از آنها به سهولت و از روی میل صادر می شود برای رسیدن به جامعه ای سعادتمند ضروری است. خیر بودن عفاف و حجاب به معنای حق بودن آن در دو حوزه درون شخصی و برون شخصی اثبات و به تبع آن انجام فعل خیر به نحوی که از فرد فاضل سرمی زند، به عنوان بهترین الگو برای ترویج عفاف و حجاب مطرح می شود و دیدگاه رقیب یعنی التزام به عفاف و حجاب از سوی بانوان را تنها به علت سنت و یا دین برخواسته از دیدگاه های غربی است به چالش کشیده می شود.
بررسی انتقادی نظریة «روزنتال» دربارة فلسفة سیاسی اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی انتقادی نظریة «اروین روزنتال» دربارة فلسفة سیاسی اسلامی می پردازد. دغدغة اصلی روزنتال، فهم و تفسیر رابطه میان فلسفه سیاسی اسلامی با آموزه های یونانی و اسلامی است. بر اساس نظریة روزنتال، هر چند فلسفه سیاسی اسلامی از هر دو آموزة یونانی و اسلامی تأثیر پذیرفته است، اما میان آموزه های یونانی با آموزه های اسلامی، هیچ گونه سازگاری و هماهنگی وجود ندارد؛ به گونه ای که فیلسوف سیاسی اسلامی از آنجا که یک مسلمان مؤمن است، نمی تواند تحت تأثیر آموزه هایی باشد که با مبانی دینی، ناسازگار و ناهماهنگ است. بنابراین، مشکل اصلی رهیافت روزنتال، بیش از آنکه فهم دین اسلام و آموزه های اسلامی باشد، فهم فلسفه یونان و آموزه های یونانی است. روزنتال، تحت تأثیر رهیافت های مدرن غربی، تصویری از فیلسوفان سیاسی اسلامی و یونانی، ارائه می دهد که انطباق چندانی با متون و آموزه های اصلی آنان ندارد.
ارزش شناسی فارابی و دلالت های آن در تربیت اخلاقی (با تأکید بر اهداف، اصول و روش ها)
حوزه های تخصصی:
فارابی، مؤسس فلسفه ی اسلامی که به عنوان معلم ثانی پس از ارسطو شناخته می شود، از فیلسوفان برجسته ی جهان اسلام است. نظریات فارابی در مباحث اخلاقی و ارزش شناسی مبنای اندیشه ی فیلسوفان و حکیمان پس از او در بحث اخلاق و تربیت اخلاقی قرار گرفته است. در این مقاله، ابتدا دیدگاه ارزش شناسی فارابی در موضوعات اساسی ارزش های اخلاقی تبیین و سپس دلالت های آن برای تربیت اخلاقی در خصوص اهداف، اصول و روش ها استنتاج می گردد.
از دیدگاه فارابی، ارزش ها از معقولات ثانویه ی فلسفی است. او ارزش های اساسی را مطـلق می داند. به نظر وی، غایت اخلاق، تحصیل سعادت است. وی سعادت را به دو بخش دنیوی و اخروی تقسیم می کند و سعادت دنیوی را مقدمه ی سعادت اخروی می داند. بر اساس دیدگاه ارزش شناسی فارابی، مهم ترین اهداف تربیت اخلاقی عبارت است از: شناخت و ایمان به خدا، تقرب به خدا، سعادت، تفکر و تأمل، تعقل و اعتدال. برخی از اصول و روش های به دست آمده از این دیدگاه به صورت اصل(روش ها) عبارت است از: استمرار در تغییر اخلاق و رفتار (محاسبه ی نفس ـ ضد)، تدریجی نمودن پرورش اخلاقی (سیر کمالی در واگذاری وظایف اخلاقی ـ تمرین و عادت)، تحول در نگرش (تصحیح معیار ارزش گذاری ـ توجه به امتحان الهی) و... .
سیر تکاملی «الگوی خود تربیتی» مشاء و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله استخراج «الگوی خود تربیتی» از آثار تربیتی فیلسوفان مشاء و نیز بررسی سیر تحولات آن است. افزون بر این، تعیین مبانی و ساختار این الگو و بررسی نقاط قوت و ضعف آن نیز مورد نظر است. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و روش تجزیه و تحلیل آن نیز تفسیری - استنباطی است. این تحقیق مشخص کرد که نخستین بار در آثار فارابی به صورت ضمنی الگویی برای خود تربیتی ارائه شده و سپس توسط مسکویه، ابن سینا و خواجه تکمیل شده است. این الگو ساختاری کامل دارد که در آن هدف، فعالیت های لازم برای تحقق هدف، ترتیب و مراحل فعالیت ها و روش انجام این فعالیت ها به خوبی بیان شده است. این الگو بر تلقی خاصی از ماهیت و چگونگی شکل گیری صفات و نیز نقش متربی در خودتربیتی استوار است. همچنین بر این فرض استوار است که پزشکی الگوی کاملی برای تربیت است. این الگو در عین برخورداری از نقاط قوت، نقاط ضعفی نیز دارد که در متن به تفصیل آمده است.
نقش غزل های سعدی در آرمانشهر او
حوزه های تخصصی:
سعدی شاعری است متفکر یا متفکری است شاعر و مُصلحی است که با هدف اصلاح نارسایی ها و کاستی ها می نویسد و می سراید و در مقام متفکری شاعر، یا شاعری متفکر، چونان دیگر متفکران بزرگ از وضع موجود با همة مطلوب بودن نسبی اش چنان که باید، راضی نیست و می کوشد تا طرحی از جامعة آرمانی خود به دست دهد. نویسنده ضمن تبیین این ویژگی ها در آثار سعدی با توجه به سه رویکرد: دعوت به زندگی عاشقانه و شادخوارانه؛ انجام دادن وظیفه یا وظایفی که به عهدة موسیقی است و انجام دادن وظیفة آموزش دائمی مردم آرمانشهر؛ به بررسی نقش غزل در آرمانشهر سعدی می پردازد.
نظریة تمثیل ـ تأویل در اندیشة فارابی به مثابة ابزاری زبانی برای پیوند دین و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را می توان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین مقدم است. بر اساس گذار فارابی از رویکردی طبیعی به رویکردی وحیانی، در دیدگاه وی دربارة نحوة تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان، دو نسخة اصلی قابل تشخیص است که از آن ها با عنوان «تقدم منطقی» و «تقدم معرفت شناختی» یاد می شود. از مجموع دیدگاه فارابی دربارة نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری با عنوان «تمثیل» یاد می شود و مهم ترین عنصر این مقام، تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان است که با وجود تمایز نسخه ها، در مبانی اصلی مشترک هستند. بر اساس این نظریه دین عبارت است از مثالات محاکی فلسفه که با روش های اقناعی سروکار دارد. اما دین و فلسفه در مقام فهم نیز دارای تعاملاتی هستند که از آن با عنوان «تأویل» یاد می شود. بر این اساس برای دست یابی به فلسفة دینی می توان با استفاده از روش های تأویلی مورد نظر فارابی به حقایقی فلسفی که مثالات محاکی از آن ها حکایت می کنند، دست یافت.
بررسی نظریه شناخت فارابی و دلالت های آن در تعلیم و تربیت (با تاکید بر برنامه درسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
هدف اساسی تحقیق حاضر آن است که با واکاوی نظریة شناخت فارابی، بتوان دلالت هایی برای تعلیم و تربیت، با تأکید بر برنامه درسی استخراج کرد. این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و روش تجزیه و تحلیل آن نیز تفسیری - استنباطی است. بر این اساس، ابتدا روش شناسی فارابی و آنگاه نظریة شناخت وی معرفی شده، سپس بر اساس دو مؤلفه پیش گفته، نظام برنامه درسی فارابی احصاء و بیان شده است. نتایج نشان می دهد که می توان برای فارابی نظامی از برنامه درسی را متصور شد . این برنامه درسی در سه بخش محتوا ( علوم ) ، روش های تدریس و یادگیری ، و معلم و شاگرد، قابل صورت بندی است . در بخش پایانی تحقیق، پیشنهادهایی برای استفاده از اندیشه های تربیتی فارابی (برنامه درسی وی) در نظام برنامه ریزی درسی کشور ارائه شده است.
فیلسوفان شریعت مدار
حوزه های تخصصی:
پنج فیلسوف و حکیم شاخص در جهان اسلام، ابواسحاق کندی، فارابی، ابنسینا، ابن رشد و صدرالدین شیرازی که جریان فلسفی عقلگرا را از ابتدای نهضت ترجمه تا تکوین حکمت متعالیه نمایندگی میکنند، با وجود توغل در حکمت و فلسفه، تعلّق خاطر عمیقی به شریعت و آموزههای دین و مقام شامخ پیامبر اکرم(ص)داشته و در آثار خود به قدر معتنابهی به آن تصریح کردهاند.آنان بین حکمت و شریعت، اندیشهورزی و عبودیت، آزاداندیشی و متشرع بودن منافاتی قائل نبودند. خردورزی آنان، عقال عقل و مانع و رادع دینباوری آنان نشد. با وجود غوطهور شدن در دریای عقل فلسفی و حکمی از سرچشمه زلال وحی و شرع سیراب گشتند و به مقام دل سوخته با عقل پخته نائل شدند.
رویکرد فارابی و ابن سینا به علوم و تقسیم آن؛ رویکردی پیشارشته ای، رشته ای و یا میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه فارابی و ابن سینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی به دست می آید. در این نمودار خوشه ای دو تصویر وحدت انگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علم شناسی ابن سینا هم از وحدت علوم و ارتباط آن ها با یکدیگر سخن گفته شده است و هم از تمایز و تفرد هر یک از دیگری. با این حال این موضع نه معادل رویکرد رشته ای در عصر مدرن و نه معادل رویکرد میان رشته ای است. این موضع حتی معادل وحدت این دو با یکدیگر هم نیست. بلکه اساساً این علم شناسی در یک فضای فکریِ متفاوت از علم شناسی قرون اخیر طرح گردیده است. این نوشتار درصدد است پس از تشریح علم شناسی فارابی و ابن سینا و سپس تشریح رویکرد رشته ای و میان رشته ای این تفاوت را نشان دهد. در پایان با لحاظ احتیاط در استعمال واژه «پیشارشته ای» این رویکرد به علم شناسی فارابی و ابن سینا نسبت داده می شود.
پیوند دین و فلسفه در اندیشة فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر درصدد است پیوند میان دین و فلسفه را از منظر فارابی با استناد به اصل متن آثار وی مورد پژوهش قرار دهد. در این طریق، نخست به تحلیل علل تاریخی نیاز به فلسفه پرداخته شده و سپس انگیزه های فارابی برای ایجاد این پیوند معرفی شده اند؛ تا از این ره گذر، ضرورت ایجاد چنین پیوندی میان دین و فلسفه روشن گردد. مدّعای مقاله آن است که فارابی، با دو روش متفاوت در پی برقراری این پیوند بوده است. روش نخست بر توجّه به سیر تاریخی تکوین زبان استوار است؛ که از این منظر، فارابی به تقدّم زمانی فلسفه بر دین باور دارد. اما در روش دوم، او با توجّه به تمایزهای روش شناختی دین و فلسفه در مقام تعلیم، به تبیین نسبت میان آن دو پرداخته است. حال دربارة این دو روش باید گفت که روش نخست قابل نقد است؛ اما می توان از روش دوم دفاع کرد.