مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
فارابی
حوزه های تخصصی:
مسئله وحی و نقش نبی در آن، از مسائل بسیار مهم در میان اندیشمندان اسلامی است و در این میان، فارابی نخستین کسی است که به گونه ای روشمند، به تحلیل بحث وحی و نبوت پرداخته است. او تبیینی معرفت شناسانه از وحی دارد و معتقد است که عقل مستفاد نبی پس از تعالی و اتصال با عقل فعّال، معرفت وحیانی را دریافت کرده و به مدد قوه تخیل به حقایق و امور معقول، صورت می بخشد. ابن سینا نیز ضمن وارد کردن قوه حدس در فرآیند وحی و تبیین مراتب عقول، بر این باور است که نبی حقایق عقلی را دریافت کرده و به این حقایق، از طریق قوه متخیّله ، صورت می دهد. ملاصدرا نیز معتقد است که عقل فعّال، عقلِ بالقوه را به فعلیت می رساند. او تمایز میان وحی و غیر وحی را در اموری مانند نحوه دریافت معقولات، کمّیت آنها و کیفیت وصول به مبدأ معقولات می داند و برای بیان این تمایز، از عنصر قوه حدس و عقلِ قدسی بهره می جوید. از دید این سه فیلسوف، نبی «قابل» وحی است که پس از اتصال به عالم غیب و یا اتحاد با آن، معارف را ابتدا از طریق عقول و در نهایت، بی واسطه دریافت می کند.
تحقیق و تصحیح انتقادی رساله «فی أغراض ما بعد الطبیعة»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فی أغراض مابعدالطبیعةنام رسالة کوچکی از فارابی است که همانند بسیاری از آثار فارابی حجم اندکی دارد؛ ولی علی رغم حجم اندکش حاوی مطالب بسیار مهمی است و نقطة عطفی در تحلیل تعریف و موضوع مابعدالطبیعه محسوب می شود. از آن جا که این رساله تاثیر بسزایی در ارائة تعریف و موضوع مابعدالطبیعه بر نظام مابعدالطبیعی ابن سینا داشته و ابن سینا نیز در زندگی نامة خود نوشتش فهم خود را از غرض کتاب مابعدالطبیعةارسطو، مرهون مطالعة این اثر می داند، این رساله از شهرت قابل توجهی برخوردار است. شاید بتوان رسالة أغراضرا زیربنای مابعدالطبیعة سینوی و نیز نظام فلسفة اسلامی دانست. این تصحیح انتقادی برای نخستین بار، بر مبنای چهار نسخه خطی برتر موجود در کتاب خانه های ایران صورت پذیرفته که به همراه یک نسخه خطی موجود در کتابخانه راغب پاشای استانبول مبنای تصحیح انتقادی قرار گرفته اند.
فارابی، نراقی و غروی، مبتکران «برهان وجودی» در حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان وجودی برهانی در اثبات وجود خداست که نه بر اساس هیچ موجود خارجی و یا بعضی ویژگی های آنان، بلکه تنها برپایه «مفهوم» یا «تعریفِ» ذهنیِ خدا، وجود او را در عالم خارج اثبات می کند. سنت آنسلم (1033 - 1109) نخستین کسی است که در فلسفه غرب، چنین برهانی را در اثبات وجود خدا ابداع کرده است. اما در فلسفه اسلامی نیز حکیمانی بوده اند که بدون اطلاع از فلسفه غرب، برهانی را به همان سبک «برهان وجودی» اقامه کرده اند. اگر تقریر فارابی را از برهانی که در بعضی آثارش آورده است، بتوانیم با قطعیت، از مصادیق «برهان وجودی» بدانیم، وی را باید مقدم بر آنسلم، نخستین مبتکر این برهان در جهان فلسفه دانست. اما ملّا محمد مهدی نراقی و غروی اصفهانی براهینی اقامه کرده اند که دقیقاً از مصادیق «برهان وجودی» است. بنا بر تعریف های مختلفی که از خدا ارائه می شود، این برهان نیز تقریرهایی گوناگون می یابد. یکی از این تقریرها بر اساس تعریف خدا به عنوان «واجب الوجود» اقامه می شود که تقریر این سه حکیم، به ویژه نراقی و غروی مبتنی بر آن است. این مقاله به معرفی و بررسیِ برهان این سه حکیم مسلمان می پردازد.
بررسی چگونگی اطلاق «موجود» بر موجودات از دیدگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه ارسطو، موضوع مابعدالطبیعه یعنی «موجود»، نه بر اساس اشتراک معنوی و نه بر اساس اشتراک لفظی بلکه به طریق «نسبت به چیزی» بر موجودات اطلاق می گردد. به عبارت دیگر «موجود»، نه به گونه ای یکسان بلکه به تقدم و تأخر بر موجودات حمل می شود. اولین اطلاق «موجود»، جوهر است و بقیه موجودات به جهت نسبتی که با آن دارند موجود خوانده می شوند. تأمل در آثار فارابی نشان می دهد که فارابی در اطلاق «موجود» بر موجودات به تشکیک سینوی دست نیافته و به تبع ارسطو، اطلاق موجود بر موجودات را نه بر اساس اشتراک لفظی می داند و نه بر اساس اشتراک معنوی. از دیدگاه فارابی، موجود، به یک معنا و به طور یکسان بر مقولات حمل نمی شود؛ بلکه بنابر تقدم و تأخر بر آنها اطلاق می گردد. این تقدم و تأخر بر اساس نیازمندی و یا استقلال مقولات در وجود است. علاوه بر این، به نظر می رسد فارابی در آثار خود از الگوی ارسطویی این نوع حمل یعنی حمل موجود در سطح مقولات، فراتر رفته و آن را در سطح طولی یعنی حمل موجود بر موجود اول و ثوانی و سپس سایر مخلوقات نیز بیان می کند.
اصول حقوق عمومی در اندیشه فارابی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، به بررسی اجمالی اصول حقوق عمومی در اندیشه فارابی می پردازد. اگرچه حقوق عمومی از اصول متعددی برخوردار می باشد، اما این نوشتار، به بررسی چهار اصل کاربردی و پر اهمیت حاکمیت قانون، منع جمع مشاغل، شایسته سالاری و سلسله مراتب اداری در اندیشه فارابی اکتفا کرده است. براین اساس، هدف این نوشتار، ارائه تصویری مختصر و توصیفی از این اصول در اندیشه فارابی می باشد. ازاین رو، مباحث و اصول دیگری نیز وجود دارند که قابل تأمل و پژوهش می باشند. رویکرد مقاله تحلیلی توصیفی است.
بررسی معرفت شناسی اخلاق در دیدگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی اخلاق از مبادی اخلاق، و شناخت گرایی و ناشناخت گرایی اخلاقی از دیدگاه های مهم معرفت شناسی اخلاقی است. شناخت گرایی اخلاقی به نظریه ای اطلاق می شود که امکان شناخت برخی احکام اخلاقی ثابت و مبتنی بر خارج را معتقد باشد. احکام اخلاقی، زمانی ثابت هستند که یا واقعیت عینی داشته و یا بر واقعیت عینی مبتنی باشند؛ به طوری که مفاهیم و گزاره های اخلاقی تنها بر نظر و عقیده نفسانی شخص یا گروهی مبتنی نباشند. فارابی با تعیین راه های شناخت در زمره شناخت گرایان اخلاقی قرار گرفته و راه های متعددی را برای شناخت احکام اخلاقی معرفی نموده است. فارابی به برهان پذیری جمله های اخلاقی و وجود بدیهیات اخلاقی معتقد است و نسبیت گرایی اخلاقی را برنمی تابد. به نظر می رسد دیدگاه فارابی در مباحث معرفت شناسی اخلاق به تکمله هایی نیاز دارد؛ مانند تبیین عقلانی برای مستقل بودن تقوا از وحی و الهام و برای بدیهی بودن گزاره های اخلاقی.
تمایز وجود و ماهیت نزد فارابی و مقایسه آن با نظر بوئتیوس در باب تمایز وجود و موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظر ارسطو در باب وجود و موجود در طول تاریخ فلسفه، از جانب شارحان و دیگر فلاسفه مشاء بارها مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله شارحان مهم و تأثیرگذار ارسطو در این مورد (در دو جهان مسیحیت و اسلام) بوئتیوس و فارابی هستند. فارابی در سنت فلسفه اسلامی به عنوان نخستین متفکر، پرسش از معنای وجود را به طور جدی مطرح نموده و با گذار از تمایز منطقیِ میان وجود و ماهیت به تمایزی متافیزیکی، امکان تمایز میان واجب و ممکن را طرح و سپس با رویکردی نوافلاطونی به توجیه آفرینش بر اساس نظریه فیض پرداخته است. بوئتیوس نیز به عنوان نخستین متفکر مشایی سنت فلسفه مسیحی است که بحث تمایز وجود و موجود را شالوده فلسفه خود (مخصوصاً در باب مسئله شر) نموده است. او با استفاده از نظریه صورت و ماده، این تمایز را توجیه نموده که شرحی است بر نظر ارسطو در این باب، لیکن با رویکردی الهیاتی. چنین توجیهی وی را بر آن داشته که جهت تبیین مسئله آفرینش و رابطه خالق و مخلوق از نگاه افلاطونی و مسئله بهره مندی او نیز کمک بگیرد. در این نوشتار بعد از تبیین مسئله تمایز، به تحلیل دیدگاه هر دو متفکر در مورد ماهیت این تمایز، انگیزه های نیل به آن و نتایج و پیامدهای آن در فلسفه این دو فیلسوف پرداخته شده است.
تأثیرپذیری ابن مسکویه از فارابی در مسئله اعتدال و سعادت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از عصر ترجمه و توجه مسلمانان به مفاخر فکری و فرهنگی یونانیان یکی از آثاری که مورد اقبال ایشان قرار گرفت کتب اخلاقی ارسطو بود، هر چند که دیدگاههای مابعدالطبیعی و منطق او هم مورد عنایت و توجه مسلمانان قرار گرفت امّا توجه ایشان به آثار اخلاقی ارسطو، با وجود دیدگاههای متنوع دیگری که در این حوزه وجود داشت، محل تأمل و امعان نظر است. در این میان می توان مشخصاً از اندیشمندان بنامی نام برد که بخشی از تلاش فکری خود را مصروف بحث اخلاق و فلسفه اخلاق نموده و در میان نظامهای گوناگون فکری در این عرصه توجه شان را معطوف ارسطو و نظریه معروف «اعتدال طلایی» وی کرده اند؛ فارابی و ابن مسکویه از آن جمله اند. فارابی کتاب تحصیل السعاده را نوشته و ابن مسکویه کتاب الطهاره و تهذیب اخلاق را، و هر دو حکیم در طراحی نظام اخلاقی خویش توجهات ارسطویی را نشانگرند. امّا در این میان، این فارابی است که حلقه اتصال حکمای بعد از خود با اندیشه ارسطویی محسوب می شود. در این مقاله سعی شده تا با مقایسه دیدگاه ابن مسکویه با فارابی، آنهم در بخشی از مسائل اخلاق، یعنی نظریه اعتدال، سعادت و فضیلت، تأثیر تحلیل فارابی بر آراء او نشان داده شود و ضمناً وجوه مشترک دو حکیم نیز که عموماً برگرفته از اعتقادات دینی مشترک ایشان است، بازنمایی شود و بدینوسیله به این نتیجه رهنمون می شویم که ابن مسکویه هم متأثر از فارابی و هم متأثر از ارسطو است. تأثیر از ارسطو در اصل نظریه اعتدال و تأثیر از فارابی در تحلیل آن نظریه و آموزه های دینی مورد اعتقاد اوست.
جایگاه تربیت در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی، پایه گذار فلسفه اسلامی است و بررسی جایگاه تربیتی او می تواند نقش تعیین کننده ای در تبیین اهداف تعلیم و تربیت اسلامی داشته باشد . بر این اساس، در پژوهش حاضر، ابتدا انسان کامل از دیدگاه فارابی و فلسفه ی تربیتی، چیستی تربیت، امکان و ضرورت آن، از دیدگاه وی را به صورت مختصر معرفی کرده و در ادامه به تعلیم و تربیت، اهداف تربیتی و مؤلفه های اصلی نظام تربیتی فارابی اشاره شده است. یافته ها نشان داد که اهداف تعلیم و تربیت در نظر فارابی ، متأثر از اندیشه فلسفی او در دو بعد فردی و اجتماعی است که نمی توان آن ها را از یکدیگر تفکیک کرد. بر این اساس ، هدف غایی تعلیم و تربیت فارابی ، رسیدن انسان به «سعادت»است که مولفه های تربیتی دیگر نیز در رسیدن به این مهم تاثیرگذارند
ارزش و ساختار معرفت در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
83 - 100
حوزه های تخصصی:
«ارزش و ساختار معرفت»، از مباحث جدید در معرفت شناسی است. این مبحث همچنین از چالش انگیزترین مباحث معرفت شناختی بوده، ذهن همه معرفت شناسان معاصر را به خود مشغول داشته و آرا و نظرات مختلفی در باب آن عرضه شده اند. در ذیل این این، معمولاً به مسائلی همچون نظریه صدق، معیار حقیقت و خطا، نظریه توجیه، و بداهت پرداخته می شود. با اینکه این مبحث در معرفت شناسی معاصر در کانون توجه قرار گرفته و اهمیت بسیار یافته است، لیکن این بدان معنا نیست که فلاسفه اسلامی متقدم به آن نپرداخته یا متعرض آن نشده اند. بر این اساس، فارابی «مؤسس فلسفه اسلامی» در آثار مختلف خویش، برای نخستین بار در فلسفه اسلامی، به بحث پیرامون موضوعات یا مسائل فوق پرداخته است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که او به عنوان یک متفکر واقع گرا، در مبحث نظریه صدق، قائل به مطابقت است و معیار تمییز حقیقت و خطا در شناخت بشری را تبیین نموده است؛ در نظریه توجیه، مبناگرایی در تصدیقات را برگزیده است؛ به مسئله بدیهیات توجه داشته و ملاک و اقسام آن را دقیقاً برشمرده است. در انتهای نوشتار حاضر، دیدگاه های برخی از محققان در خصوص فارابی، ملاحظه، بررسی و احیاناً نقد خواهند شد.
آرمان گرایی و واقع گرایی سیاسی در اندیشه سعدی و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان اندیشمندان، متفکّران و ادیبان همواره دو نگاه واقع بینانه و آرمان گرایانه به مسائل اجتماعی و سیاسی وجود داشته است. در نگاه آرمانی، توجّه به صور خیال و سیر در ملکوت و عالم عرش معطوف است و رنگ واقعیّت های زمینی در معادلات و محاسبات ذهنی آرمان گرایان بازتاب ندارد؛ بنابراین نگاه آرمان گرا، نگاهی ذهنیّت گرا و غیر کاربردی است. درمقابل آرمان گرایان، می کوشند از توانایی های فردی و موقعیّت اجتماعی خود، شناختی صحیح و از امکان رسیدن به اهدافشان درکی واقع بینانه ارائه دهند. از آنجا که خاستگاه اندیشه و دستگاه فکری اندیشمندان در تحقّق آرمان ها و اهداف آن ها به ویژه ایجاد مدل مطلوب حکومت بسیار تأثیرگذار است، بررسی مبانی اندیشه آنان در راستای ارائه راهکارهای حلّ مسائل اجتماعی از اهمّیّت حیاتی برخوردار است. براساس این، هدف نوشتار پیش رو، بازشناسی فکری و فلسفی آموزه های مربوط به آیین فرمانروایی و حکومت مطلوب در آثار سعدی و مطابقت آن با نظریّه های آرمان شهری فارابی است. در این مقاله با استفاده از روش تطبیقی، اندیشه دو تن از نام آوران عرصه فلسفه و ادبیّات، فارابی و سعدی با یکدیگر مقایسه می شوند و مدل مورد نظر هریک در قالب مدینه فاضله و جامعه ایده آل ازمنظر واقع گرایی و آرمان گرایی سنجش می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که نظریّات سعدی تلفیقی از عمل گرایی و آرمان گرایی است؛ چنان که برخی نظریّات فارابی نیز این گونه است، امّا مصادیق تفاوت هایی باهم دارند.
بررسی مقایسه ای عوامل مشهورات از دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲
79 - 98
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد جستجوی علل شکل گیری آرایی است که در منطق به نام مشهوره شناخته می شوند. مشهورات از دیدگاه فارابی به عنوان فیلسوف مدنی جهان اسلام و ابن سینا به عنوان یکی از بزرگ ترین وارثان حکمت مشاء بررسی خواهد شد. در آثار فارابی، هیچ گونه تصریحی در باب عوامل مشهورات نشده است؛ لیکن از حاصل تأمل در اقسام و آثار مشهورات و اصناف علم مدنی وی می توان به عوامل شکل گیری مشهورات پی برد. ابن سینا برخلاف فارابی به صورت منسجم به عوامل مشهورات پرداخته و در مهم ترین آن ها با فحوای کلام فارابی هم رأی است. در مجموع می توان گفت که هدف مبحث مشهورات فارابی در راستای منشأ شکل گیری این آراء (هدف اجتماعات) وصول به سعادت حقیقی است و در ابن سینا مشهورات به عنوان عامل مؤثر در راستای تغییرات مثبت اجتماعات اخذ می شود. سرانجام فارابی و ابن سینا تحقیق و تفصیل در حوزه حکمت عملی و فلسفه سیاسی را بر عهده مکتب داران و وارثان علمی خود نهاده اند.
تبیین و تحلیلی بر مفاهیم تربیتی- اخلاقی از نظر فارابی، کومنیوس و روسو(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال چهارم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۳ (پیاپی ۳۵)
67 - 95
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر بر آن است تا اندیشه های تربیتی- اخلاقی سه اندیشمند صاحب نظر در حوزه تعلیم و تربیت یعنی فارابی، کومنیوس و روسو را بررسی و به بیان شباهت ها و تفاوت های آرای تربیتی آن ها بپردازد. روش پژوهش، توصیفی با رویکرد تحلیلی- مقایسه ای است. از نظر فارابی، انسان دارای فضائل و رذائلی است که در زندگی انفرادی اش ظهور نمی یابند، بلکه جامعه است که آن ها را از قوه به فعل در می آورد. کومنیوس با بیان تربیت فراگیر، تبعیض های بین افراد را نادیده می گیرد و در صدد اصلاح و بهبود تعلیم و تربیت کودکان و بزرگسالان و سالمندان بر می آید. وی که بنیانگذار نظام آموزش گام به گام متناسب با رشد یادگیرنده است با اصولی بنیادین برگرفته از طبیعت، به بنیان نهادن سازمان آموزش دقیق خود می پردازد. روسو نیز از یکسو از فرد و تربیت فردی و بازگشت به طبیعت سخن می گوید و از دیگر سو به جامعه و پیمان اجتماعی می پردازد. یافته های پژوهش پیش رو حاکی است که بین دیدگاه تربیتی- اخلاقی هر سه اندیشمند تفاوت ها و شباهت هایی وجود دارد.
نسبت حکمت عملی با شاخه های آن در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
23 - 36
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مطرح در بحث از ماهیت علم شناختی دانش ها و به گونه خاص در بحث از جایگاه و طبقه بندی دانش ها، نسبت دانش ها با دانش عامِ مشتمل بر آنها و یا به دیگر سخن چگونگی اطلاق دانش عام بر دانش های جزئی زیر مجموعه آن است. این بحث به ویژه درباره نسبت حکمت عملی با دانش های تحت آن در نگاه فارابی از اهمیت خاص برخوردار است؛ زیرا فارابی بر خلاف دیگر حکما، حکمت عملی را نه چند دانش، بلکه یک دانش می شمارد و در جایی هم که فلسفه عملی را به دو صنف تقسیم می کند مرادش از این دو صنف نه دو قسم از اقسام مشهور دانش های حکمت عملی یعنی اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن است. نوشتار حاضر با تمرکز بر این مسئله تلاش دارد تا پس از بیان سخنان فارابی درباره اقسام دانش و نوع رابطه دانش ها با یکدیگر از حیث وحدت و تعدد و چگونگی ارتباط دانش های متعدد با هم، به بررسی دیدگاه فارابی درباره ماهیت حکمت عملی و نوع ارتباطش با دانش های زیر مجموعه آن بپردازد.
بررسی ماهیت زبان در فلسفه زبان فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
121 - 140
حوزه های تخصصی:
تلاش جستار حاضر آن است که رویکرد فارابی را نسبت به موضوع زبان در حیطه فلسفه زبان دریابد. در این راستا، نخستین چالش پیش رو، پرسش از چیستی ماهیت زبان است. فارابی با طرح سه معنای نطق، در پی بیان سطوح مختلف زبانی است. درجات سه گانه نطق یا زبان، ارتباطِ بیان الفاظ و کلمات را با قوای ادراکی موجود در نفس انسان و نیز قوه تعقل آشکار می نماید. فارابی تعریف معینی از زبان ارائه نمی دهد، بلکه زبان نزد وی تعبیرِ زبان از مافی الضمیر همراه با قصد گوینده است. همچنین، یکی از مراتب زبان، قوه تعقل فطری است. اگرچه رابطه الفاظ و معقولاتِ آن الفاظ، وضعی و قراردادی است، اما رابطه معقولاتِ الفاظ با جهان خارج بر اساس طبیعت انسانی، و مشترک میان انسان ها است. فارابی معتقد است، معقولاتِ موجود در نفس (آثارِ حاصل در نفس، که همان ادراکات خیالی و عقلی هستند) به نوعی جهان خارج را تعریف می کنند؛ و این دیدگاه فارابی را می توان تفسیر او از نظریه مطابقتِ صدق دانست. نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که رویکرد فارابی نسبت به زبان، شناخت شناسانه است.
مناسبات ملت نبوی و حکمت عملی در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه روابط دین و فلسفه سابقه ای دیرین در آثار حکمای مسلمان دارد. شاید بتوان فارابی را پیشگام فیلسوفان مسلمان در ارائه یک نظریه هماهنگ و فراگیر در باب مناسبات دین و فلسفه قلمداد کرد. وی ضمن باور به یگانگی آموزه های این دو منظومه فکری، دین را تجلی تعلیمی و تأدیبی حکمت می داند. حکمت عملی به عنوان بخشی از حکمت مطلق که با زبان حقیقت و برهان سخن می گوید، از این قاعده مستثنی نیست. از همین رهگذر تعالیم دینی ناظر به افعال ارادی انسان را همان آموزه های حکمت عملی می داند که به زبان تمثیل و با روش اقناعی القاء شده است و وجه عملی دین، یعنی شریعت را آموزه های حکمی مقدر به اعراض و احوال زمانی-مکانی معرفی می کند و با پیش کشیدن عناصر فراتاریخی-ماوراء طبیعی می کوشد تا اعتبار، شمول و دوام آموزه های شریعت تبیین نماید. از این رو از طریق اتصال وحیانی اعتبار و شمول آموزه های عملی دین را تأمین کرده و با طرح فقاهت به عنوان تکمله ای بر ختم نبوت دوام شریعت را تضمین می نماید.
الهیات فلسفی ابن سینا: تأثر از فارابی و تاثیر در فلسفه هنری گنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی تطبیقی بیان می کنیم که ابن سینا در نظام مابعدالطبیعی خود پیشرو الهیات فلسفی می باشد. وی با تحلیل عقلی وجود بما هو وجود، وجود واجب الوجود را اثبات می کند. سپس با تأمل در وجود واجب الوجود به اثبات صفات واجب و از تحلیل صفات واجب به اثبات افعال واجب الوجود می پردازد. با تکیه بر چنین رویکردی ضمن اینکه می توان الگوی فکری ابن سینا را در حوزه الهیات فلسفی مطرح کرد، به منتقدان فلسفه ابن سینا که وی را متکلم پنداشته یا فلسفه وی را صرفاً در چارچوب فلسفه ارسطو قرار می دهند، پاسخ داد. در آخر بررسی می شود که ابن سینا در سیر فلسفی خویش برای ارائه راه جدید در الهیات یعنی الهیات فلسفی تا چه اندازه مدیون فارابی است؟ و تا چه حدی در آرای خداشناختی هنری گنتی فیلسوف مسیحی قرن سیزدهم تأثیر گذاشته است؟
ماهیت زبان در اندیشه سوسور و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوسور با نقد جریان های تاریخی – تطبیقی پیرامون زبان، نقطه عزیمت تفکر خود را بررسی مختصات و عناصر درون زبانی قرار می دهد. از نظر وی، وجه تحقق یافته و پویای زبان نمی تواند ماهیت حقیقی آن را نشان دهد. بنابراین باید به وجه ایستای زبان و یا، بنیادهای همزمانی زبان توجه عمیق داشت. سوسور تحت تأثیر معرفت شناسی کانت حدود قلمرو زبان را از طریق لانگاژ، لانگ و پارول از هم متمایز می کند و ابژه انضمامی و یا به نحوی ساحات تقرر زبان را به لانگ محدود می کند. فارابی در سنت فلسفه اسلامی در نسبتی بسیار نزدیک با سوسور، به تاملات زبان شناسانه پرداخته است. وی مطالعات زبان شناختی خود را با برداشتی تازه از روابط میان زبان و منطق آغاز می کند و با ریشه یابی واژه نطق از منطق، خاستگاه منطق را به سمت زبان سوق می دهد. در تلقی فارابی، نطق وجه بنیادین و عام زبان است. وی سه ساحت زبان را به نفس ناطقه، نطق درونی و نطق بیرونی تلخیص می کند که نطق درونی محل تقرر عناصر زبانی تعیین شده است. صرف نظر از این مساله؛ در نشانه شناسی، روابط میان دال و مدلول نیز در نسبتی متناظر با لفظ و معقول، به شکل قراردادی مطرح شده است. مقاله حاضر با بررسی ساحات سه گانه زبان در اندیشه سوسور می خواهد نشان دهد این تلقی ساختارگرایانه تلقی تازه ای نیست. قرن ها پیش در سنت فلسفه اسلامی نیز، فارابی به چنین تاملاتی پرداخته است. تلقی فارابی با تقسیم بندی نشانه های زبان به دو بخش الفاظ و معقولات و تقسیم سه گانه ساحات زبان، تلقی تازه ای در زبان شناسی است که به نوعی آغاز سیر مطالعاتی تازه در حیطه زبان شناسی اسلامی است.
مبادی عمل از دیدگاه فارابی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴
237 - 256
حوزه های تخصصی:
بحث مبادی عمل، یکی از اصلی ترین مسائل حوزه نظر و عمل است. فارابی و ملاصدرا در ضمن برخی از مباحث فلسفی به این موضوع پرداخته اند. فارابی و ملاصدرا در تبیین فرایند عمل معتقدند که افعال انسان به لحاظ مراحل و فرایند پیدایش، دارای یک سری مبادی است. این مبادی در یک نگاه کلی از بعید به قریب عبارت اند از: قوای مدرکه، قوه شوقیه، اراده و قوه عامله. قوای مدرکه، مبادی بعید و قوه شوقیه و اراده، مبدأ متوسط، و قوه عامله، مبدأ قریب فعالیت عملی انسان هستند. رابطه این سه قوا با یکدیگر به صورت ترتیبی و طولی است؛ به این صورت که قوه مدرکه سبب تحریک قوه شوقیه، و قوه شوقیه سبب اراده، و اراده عامل قوه عامله است. عمل نیز به عنوان یکی از افعال انسان، از مرحله نظر و معرفت تا مرحله عمل و عینیت، مراحل مذکور را می گذراند. با این حال، این دو حکیم در برخی از آراء در این زمینه تفاوت دارند. در این پژوهش ضمن تبیین دیدگاه هر یک از این دو حکیم، به تحلیل و مقایسه آراء آن ها پرداخته می شود.
نظریه هنر فاضله فارابی و رهیافت های معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
97 - 117
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان مسلمان همچون فارابی در آثار گوناگون خود به هنر و کارکردهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی آن توجه داشته اند. در آثار اندیشمندان معاصر مانند مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و جوادی آملی نیز مطالب قابل توجهی به چشم می خورد که بتواند مبنای یک نظریه هنر و زیبایی قرار گیرد. در نظریه هنر فاضله فارابی هنرمند در طبقه دوم مدینه فاضله و حامل حقایق دینی و سعادت معقول است. این به معنای نفی ویژگی های زیباشناختی و خلاقیت هنری نیست، بلکه همه ارزش های هنری پیش فرض هنر بودن هنر فاضله است. نظریه هنر فاضله فارابی از محاکات صور حسی و خیالی تا محاکات معقولات یا رهیافت هنرحکمت را شامل می شود. هنر سرگرمی با توجه به لزوم آن در مسیر سعادت غایی در حدود و اندازه های معینی مورد قبول فارابی است. در آثار متفکران معاصر نیز مراتب مختلف زیبایی و هنر نفی نمی شود، بلکه تاکید می شود که زیبایی و هنر منحصر در انواع حسی و مادی و حتی زیبایی فکری نیست و شامل زیبایی معقول هم می شود. به عنوان نمونه مطهری در مقدمه داستان راستان به رهیافت هنرحکمت و انتقال معارف به جامعه توجه داشته غفلت از آن را به عنوان بیماری اجتماعی یاد می کند.