مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه فردوسی در آن چه مربوط به دوره پهلوانی و اساطیری است به خواستگاری دختران از پسران یا زنان از مردان برمی خوریم که با فرهنگ و عُرف امروز ما سازگاری ندارد، اما حقیقتی است از روزگار پهلوانی و آغاز پیدایش حکومت های نخستین که بر مدار کشاورزی و گله داری ونیاز به زمین های آباد شکل گرفته اند. پهلوانان که تنومندی و نیرومندی ویژه دارند در جنگ ها و حکومت های نخستین مقامی والا پس از شاهان و گاه حتی برتر از شاهان قرار می گیرند؛ بنابراین دختر بزرگان و شاهزاده خانم ها آرزو دارند با پهلوانان ازدواج کنند تا دارای فرزندان سالم و نیرومند شوند که بعدها ارج خانوادگی را پاس بدارند. پژوهندگان این گفتار بر آن هستند با رویکرد روان شناختی کارل گوستا یونگ، روان شناس نامدار غربی، که بر مبنای «آنیما» و «آنیموس» در ناخودآگاه روان زنان و مردان وجود دارند و به صورت انگیزه درونی و بیرونی در خود آگاه پدیدار می شوند بپردازند و عملکردها و حوادث ناشی از شکل گیری آنیما و آنیموس را به دو صورت مثبت و منفی واکاوی نمایند. این پژوهش که به روش (توصیفی _ تحلیلی_ تطبیقی) انجام می گیرد نشان می دهد که انتخاب همسر در شاهنامه در دوره پهلوانی در ناخودآگاه روان شخصیت های داستان جای دارد که زنان می توانند نماد آنیمای مثبت و منفی موجود در روان انسان بوده و در سرنوشت شاهزادگان و پهلوانان مؤثر باشند.
بازخوانی واژه «لو» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
229 - 248
حوزه های تخصصی:
بازنگری در متون گذشته و تطبیق واژه های مبهم یا ناآشنای آن ها با واژه های رایج و زنده در برخی گویش ها-البته پس از اطمینان از اینکه، از رهگذر خطای محرِّران و نسخه نویسان نیست- می تواند رافع ابهامات ناخواسته متونی باشد که به سبب ناآشنایی مصحِّحان و فرهنگ نویسان با گویش ها یا غفلت از آن ها، به نادرست ثبت شده یا به جرح و تعدیل ذوقی انجامیده و گاه در فرهنگ ها به اشتباه معنا شده است. در میان متون کلاسیک فارسی، شاهنامه فردوسی به سبب گرایش ذاتی آن به احیای زبان فارسی و دقت در کاربست واژه های سره فارسی، زمینه ای مناسب برای بازنمایی مشکل ضبط و ثبت صحیح بیت ها و واژه های در فرایند تصحیح و فرهنگ نویسی است. بنا بر همین ضرورت، این جستار به شیوه استقرایی و با بررسی مفهوم واژه «لو» از خلال گویش های رایج و زنده مانند گویش سرخه ای و طبری، ضمن بیان معنای صحیح و دقیق آن در شاهنامه و اثبات نادرستی درج معنای «پشته یا بلندی» در مصراع «رهی تازه پیش آیدت پر ز لو» به این نتیجه رسیده است که تمامی نسخه های موجود شاهنامه به دلایلی مانند در اختیار نداشتن نسخه ای که واژه «لو» در آن به کار رفته باشد با بی اعتنایی به ضبط این بیت در برخی فرهنگ های فارسی ازجمله فرهنگ جهانگیری و فرهنگ دهخدا از ضبط درست واژه «لو» و بیت مربوط با آن غافل مانده اند.
تحلیل و تطبیقِ فرهنگ سیاسی ایرانیان در شاهنامه فردوسی و نامه طاهر به عبدالله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
249 - 281
حوزه های تخصصی:
تداوم فرهنگ و اندیشه سیاسی ایران باستان در دورانِ ایرانِ اسلامی موضوعی است که تاکنون توجه زیادی به آن شده است. پژوهش های بسیاری درباره اندرزنامه ها و سیرالملوک ها، به ویژه سیاست نامه خواجه نظام الملک انجام گرفته است. در این میان یکی از نخستین اندرزنامه هایی که در قرونِ نخستین اسلامی نوشته شده، اندرز طاهر به پسرش عبدالله است. محتوایِ این اندرزنامه با اندرزهای پادشاهانِ ساسانی در شاهنامه فردوسی، موضوعی است که تاکنون به آن توجه نشده است. این پژوهش با هدف تحلیل و تطبیق فرهنگِ سیاسی ایرانیان در شاهنامه فردوسی و نامه طاهر به عبدالله با استفاده از روشِ بینامتنیّت، نگاشته شده است. بسیاری از سازه های فرهنگِ سیاسی ایرانیان مانند: پاسداشتِ خاندان های کهن، توجه به تخمه و نژاد، الهی بودن مقامِ سلطنت، سنت عهد و پیمان، میانه روی، نکوهش بدگمانی و دروغ، مشورت با خردمندان، سنّتِ بارعام، سنتِ چشم و گوشِ شاه، سفارش برای بکار بستنِ پند و اندرز؛ بیانگر وجودِ رابطه بین متنِ نامه طاهر با متنِ اندرزهای پادشاهان ساسانی در شاهنامه فردوسی است. در این پژوهش سعی شده با استناد به منابع کهن، به ویژه شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، به روش توصیفی - تحلیلی به این پرسش پاسخ داده شود که کدام یک از سازه های فرهنگِ سیاسی ایرانیان در نامه طاهر و شاهنامه فردوسی قابل تطبیق است؟
مطالعه تطبیقی مضامین نگاره های شاهنامه بایسنقری و آثاری از نگارگری حماسی معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
60 - 73
حوزه های تخصصی:
یکی از منابع اصلی نقاشی ایرانی کتب ادبی بوده و از همه انواع ادبی مانند غنایی، حماسی، مذهبی و... در آثار نقاشی به کار گرفته شده است. از آن جا ادبیات حماسی و به ویژه شاهنامه فردوسی که به شرح دلاوری پادشاهان و قهرمانان ملی و ه مچنین مردم ایران پرداخته، بیش از انواع دیگر ادبی مورد توجه بوده است و در دوره های مختلف، هنرمندان ایرانی از مضامین این کتاب ارزشمند که یکی از ارکان اصلی ادبیات ایران را تشکیل م یدهد بهره برده اند؛ اما مواجهه هنرمندان با این اثر در هر دوره متفاوت بوده است که این پژوهش به بررسی این مواجهه پرداخته است. موارد مورد مطالعه در این پژوهش شاهنامه بایسنقری از نگارگری قدیم ایران و تطبیق نگاره های آن از لحاظ محتوایی و مضامین ادبی با آثاری از هنرمندان معاصر ایران می باشد. پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردی تطبیقی به انجام رسیده است و هدف اصلی آن چگونگی مواجهه نگارگری قدیم و معاصر ایران با مضامین شاهنامه فردوسی به عنوان پایه اصلی ادبیات حماسی ایران است. پژوهش حاضر ضمن بررسی وجوه شباهت و تمایز این مواجهه، به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که علل و عوامل وجود این تفاوت ها و تغییرات چیست؟ از نتایج این پژوهش می توان به وابستگی بیشتر نگارگری قدیم به متن، مرکزیت قرار گرفتن پادشاهان و اعمال آن ها، پرداختن به جزییات اشاره کرد. در دوران معاصر از آن جا که طیف مخاطبین گسترده شده است، در آثار هم از وابستگی صرف به متن کاسته شده است و مخاطب جایگاه ویژه ای یافته است؛ ه مچنین از پرداختن به جزییات کاسته شده و موضوع اصلی را غالباً پهلوانان ملی و اعمال پهلوانی آ نها تشکیل م یدهد.
سیمای هویّت ایرانی در منظومه دفتر دلگشا با تکیه بر بازآفرینی های شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۹
87 - 114
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری منظوم به عنوان یکی از اقسام تاریخ نگاری از دوره مغول به بعد به دنبال رونق تاریخ نگاری شکل گرفته است. در این تاریخ نگاری همانطور که از اسم آن بر می آید تاریخ به صورت نظم نوشته شده است. تاریخ نگاری منظوم هم از جهت بازسازی برخی از حوادث تاریخی این زمان و هم از لحاظ نشان دادن شواهدی از احیای روح ایرانی و زبان فارسی اطلاعات زیادی به دست می دهد. با وجود اینکه دوره ایلخانی و تیموری از مهم ترین دوره های شاهنامه سرایی و تاریخ نگاری منظوم در ایران است و منظومه های تاریخی بسیاری در این عصر به وجود آمده اند، اما این نوع تاریخ نگاری، کمتر مورد پژوهش محققین قرار گرفته است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی به انگاره های هویت ایرانی در «منظومه دفتر دلگشا»ی صاحب شبانکاره ای بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد در نظر صاحب شیانکاره ای، تاریخ و گذشته تاریخی مهم ترین نقش را در احیا و بازسازی هویت ایرانی در دوران اسلامی داشته است. نگرش عمیق شاعر نسبت به فردوسی و تحت تأثیر شاهنامه باعث شده است تا او بارها در منظومه خود به شخصیت ها و قهرمانان شاهنامه اشاره کند و گاهی حتی ممدوحان خویش را برتر از پهلوانان شاهنامه هم می داند.
بازتاب برخی اندرزها و اندیشه های پیشینیان در منظومه برزونامه کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
151 - 197
حوزه های تخصصی:
برزونامه اثری حماسی است که شمس الدین محمد کوسج در قرن هشتم هجری، آن را به تقلید از شاهنامه فردوسی و در ادامه آن سرود. این منظومه به سرگذشت برزو، پسر سهراب و شرح دلاوری ها و پهلوانی های وی می پردازد. در این پژوهش که به برزونامه اختصاص دارد کوشیده شده است تا با روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای نشان داده شود که سراینده برزونامه، علاوه بر تقلید شیوه و سبک فردوسی در حماسه سرایی، از برخی ریزه کاری های او تقلید کرده است؛ از آن جمله آوردن و نقل اندرز و پند در لابه لای مطالب مختلف است. از مهم ترین یافته های این پژوهش نیز می توان به تأثیرپذیری فراوان و توجه برانگیز برزونامه از اندرزها و پندهای شاهنامه، به ویژه بسامد بالای مضامینی مانند چگونگی رسم و آیین چرخ و اندرزهای مرتبط با آن اشاره کرد؛ اندرزهایی که خود تاحدّ بسیاری تحت تأثیر اندیشه های کهن و اندرزهای متون پهلوی قرار دارد؛ البته گاهی تأثیر اندرزهای شاعران و نویسندگانی مانند نظامی و عنصرالمعالی کیکاوس نیز دیده می شود.
تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره آل مظفر بر مصورسازی شاهنامه؛ مطالعه موردی: مجلس نبرد رستم و سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱۱
۲۲-۱۱
حوزه های تخصصی:
دوره حکمرانی آل مظفر (740-795 ه .ق.)، دورانی کوتاه و سراسر آشوب و اغتشاش بود؛ ولی در همین زمان اندک، مکتب نگارگری شیراز تحت حمایت آل مظفر، وارد مرحله جدیدی از بالندگی گردید. حس و فضای بصری متفاوت در نگاره های مجلس نبرد رستم و سهراب در شاهنامه های آل مظفر، این نکته را در ذهن تداعی می کند که شاید اوضاع سیاسی و اجتماعی این دوره به ایجاد تحول در مصورسازی مجلس رستم و سهراب منجر شده باشد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی زیرساخت هایی همچون مضمون و عناصر بصری در مجلس نبرد رستم و سهراب در شاهنامه های مکتب شیراز آل مظفر است تا ضمن کشف وجوه تشابه و تفاوت، تأثیر اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار را در مصورسازی این مجلس دریابد. پرسش اصلی این است که: آیا تغییر در اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره آل مظفر، به ایجاد تحول در مصورسازی مجلس رستم و سهراب منجر شده است؟ بدین منظور، پژوهش حاضر در چهار بخش اصلی تنظیم گردیده است: 1. معرفی اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره آل مظفر 2. مصورسازی شاهنامه در دوره آل مظفر 3. تحلیل نگاره های مجلس نبرد رستم و سهراب 4. تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره آل مظفر بر مصورسازی مجلس نبرد رستم و سهراب. این پژوهش با بهره گیری از روش های نظری، توصیفی، تحلیلی و تطبیقی به بیان موضوع، پرداخته است. نتایج تحقیق مبین آن است که نگارگران این دوره، هم سو با تحولات سیاسی و شرایط جامعه خود، به صحنه پردازی این داستان پرداخته اند و این امر به ویژه در منظره پردازی، پیکره نگاری، اجرا و فضا سازی آثار هویداست.
مقایسه مفاهیم و شیوه های آموزش در شاهنامه فردوسی بر پایه آموزه های زال و بزرگمهر
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
118 - 139
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی از جمله متون شاخص ادبیات فارسی است که در قالب داستان ها، مفاهیم آموزشی و اخلاقی را هم بیان می کند. از این روی برخی بخش های شاهنامه همچون متون ادب تعلیمی کاربرد آموزشی دارد. یکی از این بخش ها مجالس بزرگمهر در دوره پادشاهی نوشین روان است. مجلس گویی یکی از شیوه های پند و اندرز است که عموماً در دربار شاهان مورد استفاده بوده و در رأس آن فردی دانا حضور داشته که با نصایح خود حاضران را بهره مند می ساخته و این پندها برای بهره مندی دیگران ثبت می شده است. اندرزهای بزرگمهر با موضوع اخلاق فردی و اجتماعی، به صورت مدون و با استفاده از شگردهای سخنوری (که سخنش را تأثیرگذارتر می کند)، بیان می شود. در این مقاله محتوای مجالس بزرگمهر را با نگاهی توصیفی، تقسیم بندی و تحلیل کرده ایم. همچنین به بیان جایگاه آموزشی اخلاق آموزشی و آموزش اخلاق در شاهنامه پرداخته ایم.
کارآگهان و کارآگهی در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشخاص و مناصب در شاهنامه گوناگون اند، از جمله کسانی که در شاهنامه حضوری فعال دارند، کارآگهان هستند که به کارآگهی می پردازند و منظور از کارآگهی، جاسوسی، کسب خبر و اطلاع رسانی است. در این پژوهش ویژگی های شخصیتی، وظایف، انگیزه ها، و شگردهای کارآگهی این افراد بررسی می شود. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که این گروه در ویژگی های فنی و عناصر داستانی شاهنامه نقش دارند. از لحاظ شخصیتی مورد ستایش فردوسی قرار گرفته اند و با صفاتی چون خردمند، کاردان و بیدار از آن ها یاد می شود. مهم ترین وظایف آن ها آگهی از وضعیت سپاه دشمن، شمارش آن ها و تحت نظر گرفتن افراد موردنظر شاه است و بعد از شاه فقط به سپهبد گزارش می داده اند. کارآگهان برای کامیابی در مأموریت ها از شگردهای گوناگون مانند تغییر چهره، پنهان نمودن نام و هویت، پوشیدن لباس دشمن و... استفاده می کردند. کسب شهرت و افتخار، گرفتن پاداش، نشان دادن قدرت و لیاقت از مهم ترین انگیزه های کارآگهان در شاهنامه است.
مؤلفه های تشکیل و تحکیم هویت سیاسی و اجتماعی ایران در بخش اساطیری شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۲ بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
99 - 116
هویّت سیاسی یکی از مهم ترین مسائل مهم در پدیده «دولت ملّت سازی» است. از آنجا که شاهنامه فردوسی در میان متون کهن ما، نقشی اساسی در شکل گیری هویّت ایرانی دارد؛ بنابراین نوع نگاه و تأثیر آن در بُعد سیاسی هویّت، اهمیّت ویژه ای می یابد. نویسنده مقاله با توجّه به این موضوع، تلاش کرده است، به جستجوی مؤلّفه ها و عناصر تشکیل و تحکیم هویّت سیاسی و اجتماعی ایران بپردازد.
در پاسخ به پرسش مذکور، فرضیّه مقاله طرح و در ضمن آن عناصری چون «دولت»، «طبقات اجتماعی»، «شکل گیری مرزهای سیاسی» و «سازوکارهای زندگی اجتماعی» به عنوان مهم ترین شاخص های تشکیل و تحکیم هویّت سیاسی ایران معرّفی شده و در بخش های مختلف مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند. نویسنده در پایان به این نتیجه رسیده است که فردوسی آگاهانه و در ضمن اسطوره پردازی خود در بخش اساطیری شاهنامه ، هر آنچه را که برای شکل گیری هویّت سیاسی اجتماعی یک «ملّت» لازم بوده، بنیان نهاده است.
تحلیل محتوای هویت ایرانی در داستان سیاوش شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۳ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
87 - 109
هویت از زمانی شکل می گیرد که فرد از خود می پرسد «کیستم»؛ بنابراین مسئله هویت را می توان مسئله «معنا» دانست. در حقیقت انسان با پرسش از «کیستی» به دنبال پی بردن به معنای خود است؛ این معنا بر مبنای تشابه با آنهایی که مانند فرد هستند و تفاوت از غیر یا دیگرانی که مانند او نیستند شکل می گیرد. فارغ از جامعه ای خاص چون ایران، «حماسه ها و اسطوره های ملی» یکی از عناصر مهم هویتی و متمایزکننده جوامع به شمار می آیند. شاهنامه فردوسی به عنوان شناسنامه ملی جامعه ایرانی و دربردارنده بخش عمده ای از اسطوره ها، حماسه ها و تاریخ جامعه ایران همواره انتقال دهنده بخش عمده ای از عناصر هویت جامعه ایرانی تا به امروز بوده است. هویت ایرانی به معنای دلبستگی عاطفی و تعهد نسبت به میراث فرهنگی، میراث سیاسی و تبار مشترک ایرانی است. این نوشتار، معنای هویت ایرانی را با استفاده از روش تحلیل محتوا در داستان سیاوش از شاهنامه فردوسی جستجو کرده و به این نتیجه دست یافته است که هویت ایرانی در مقابل انیرانی بازشناسی می شود. در این داستان سایر مؤلفه های فرهنگی و تبار مشترک در لایه های بعدی هویت ایرانی جای می گیرند.
ایران، ایرانشهر و ایران زمین در شعر فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۴ بهار ۱۳۹۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
3 - 22
ایران نام سرزمین و کشوری است که از دیرگاه تاریخ بر جغرافیای سیاسی جهان نقش بسته و محوریت شاهنامه فردوسی پاسداشت تلاش مردمانی است که برای حفظ این نام کوشیده اند. مفهوم «ایران» بسته به شیوه های گوناگون کشورداری و فرمانروایی دوران باستان در شاهنامه بازتاب های چندگانه ای دارد. کاربردهای این نام و یا قرارگیری آن در کنار مفاهیم جغرافیایی و یا جغرافیایی- سیاسی تعاریف چندگانه ای از ایران در شاهنامه می آفریند. ایران، ایرانشهر و ایران زمین که در شاهنامه و سایر آثار تاریخی و ادبی به کار رفته اند، در برداشت اولیه به نظر می رسند مفاهیمی همانند داشته باشند؛ اما مطالعه شاهنامه و آگاهی های تاریخی به ویژه از دوره ساسانیان تفاوت ماهوی آنها را بر ما آشکار می سازد. فردوسی به خوبی این مفاهیم را می شناخته و در شاهنامه به کار برده است. بنابراین این پژوهش تلاش دارد تا به بررسی و تبیین کارکرد مفهومی ایران و چندگانه گرایی این نام در شاهنامه فردوسی بپردازد.
غیریت سازی خاکستری در شاهنامه فردوسی براساس نظریه گفتمان لاکلائو و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
23 - 42
در میان لایه های هویتی متعدد، شاهنامه فردوسی عاملی برجسته در تعریف هویت ملی ایرانیان است. در واقع به لحاظ زمانی، تداوم هویت اجتماعی مستلزم داشتن گذشته ای معنادار است و این گذشته در شاهنامه آن چنان آشکار است که گویی در زمان کنونی قرائت می شود. بر همین اساس شاهنامه را خودآگاه جمعی هویت ایرانی می نامند. این خودآگاهی به عنوان یک «ما» در مقابل «دیگری» به عنوان غیر نمود یافته است. هدف اصلی این مقاله پرداختن به نحوه ی فرآیند غیریت سازانه نسبت به دیگری در شاهنامه و انعکاس این فرآیند در نوع رابطه میان خود و دیگری است. یافته های این پژوهش براساس نظریه لاکلائو و موفه، حاکی از آن است که این غیریت سازی به صورت مطلق سیاه و سفید نبوده بلکه بیشتر ماهیت خاکستری دارد و در نتیجه دیگری هرگز به طور کامل در دام طرد، تقابل و تنازع قرار نمی گیرد.
شاهنامه وداستانک بررسی تطبیقی داستان های «بهرام و لنبک آبکش» و «که و مه» از شاهنامه با قالب داستانی «مینی مال»
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال سوم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
121 - 134
حوزه های تخصصی:
ادبیات کهن فارسی به دلیل عمق محتوی و وسعت دامنه، مسائل پژوهش نشده ی فراوانی دارد. یکی از قالب-های ادبی در متون گذشته ی فارسی، ساختار داستانی مینی مال است در ادبیات کلاسیک ایران نمونه های فراوانی می توان یافت که از بسیاری جهات قابل انطباق با این گونه ی جدید ادبی هستند. فرضیه ی نگارندگان بر این است که برخی داستان های کوتاه شاهنامه، از لحاظ پیرنگ و پیام اخلاقی با داستان های مینی مال مطابقت دارد. روش این پژوهش،توصیفی- تحلیلی، با بهره گیری از منابع کتابخانه ای است. در پایان به این نتیجه می رسیم که انطباق الگوی ساختاری مینی مالیسم با داستان های شاهنامه علاوه بر منطبق بودن و مشابهت با مؤلفه های مینی مالیستی، برخی از تفاوت های ساختاری این داستان ها را نیز نشان می دهد.روش این پژوهش،توصیفی- تحلیلی، با بهره گیری از منابع کتابخانه ای است. در پایان به این نتیجه می رسیم که انطباق الگوی ساختاری مینی مالیسم با داستان های شاهنامه علاوه بر منطبق بودن و مشابهت با مؤلفه های مینی-مالیستی، برخی از تفاوت های ساختاری این داستان ها را نیز نشان می دهد.
هنر بیانی تکرار و تاکید در شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
حماسه، به دلیری و رزم، می پردازد و آگنده از امور بزرگ و خارق العاده است و اغراق، صنعتی است که به دلیل فرارفتن از معمول، بیش تر در حماسه ها به کارمی رود، از این روی، اصلی ترین صنعت ادبی آثار حماسی و شاهنامه شمرده می شود، در حالی که اغراق، تنها، بخشی از تاکیدهایی است که در یک اثر ادبی، از آنها بهره گرفته می شود تا هدف تاثیرگذاری بیش تر برمخاطب، امکان پذیر گردد. تاکید صوری، فکری و معنایی با تکرار، پیوند ویژه ای دارد وقابل مطالعه در حوزه دستور زبان(ساختاری و حالت گرا)؛ بلاغت( معانی، بیان، بدیع) و آواشناسی و سبک شناسی است. این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی داستان رزم هاماوران پرداخته است؛ یافته ها، نشان می دهد که فردوسی، به علم معانی(تقدیم و تاخیر، حصر و...) درتاکیدهای بلاغی؛ و به تکرار و تاکید قیدی در جنبه دستوری؛ و به آهنگ واژگان و خوشه های واژگانی قافیه و ردیف در جنبه موسیقایی، همسان یا بیش تر از اغراق، مبالغه و غلو توجه داشته است. وی در حوزه کل داستان، با ساختن مجموعه ها و خوشه های لفظی و معنایی، جنبه های تاکیدی بسیار ارزشمندی از درتوانمندی های زبان پردازی شاعری خود را، در کنار اغراق، به نمایش گذاشته است.
تاثیر پذیری اسطوره ها و کهن الگو ها در رمان های بلقیس سلیمانی از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
201 - 219
حوزه های تخصصی:
اسطوره با زبان و ادبیات، به ویژه ادبیات داستانی، از گذشته های دور دارای ارتباط تنگاتنگی بوده است. این ارتباط با گذشت زمان حفظ شده و امروزه، آثار بسیاری از نویسندگان این دوره با اسطوره ها عجین است. یکی از آثار ادبی کهن که آمیخته با اساطیر ایرانی است کتاب شاهنامه فردوسی است که تبدیل به الگوی برجسته در ادبیات داستانی شده است. اسطوره در آثار این نویسنده به اشکال مختلف بازتاب یافته است. یکی از این نویسندگان بلقیس سلیمانی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای نگاشته شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که آثار بلقیس سلیمانی، از داستان نویسان مطرح زن، به جهت شناخت و آگاهی وسیع وی از اسطوره و حضور پر رنگ آن در داستان هایش قابل توجّه است. شخصیت پردازی اسطوره ای، نام های اساطیری، مضامین و آیین های اسطوره ای از آن جمله اند. دغدغه اصلی او در استفاده از اسطوره، بیان مسایل مهم «زن» در جامعه پدر / مردسالار معاصر و تلاش برای ارتقای جایگاه زن و هویت یابی زنانه است. پژوهش حاضر به اشکال مختلف بازتاب اسطوره در آثار این نویسنده می پردازد. اهداف پژوهش: بررسی و تبیین خاستگاه اسطوره و جایگاه آن در ادبیات داستانی معاصر و بیان دلایل رویکرد داستان نویسان مدرن و پست مدرن. بررسی و تبیین واژگان مدرن و پست مدرن، خاستگاه هر دو جریان فکری، معرّفی عناصر و مؤلّفه های مدرن و پست مدرن. سؤالات پژوهش: اسطوره و بینش اساطیری در داستان های مدرن و پست مدرن چگونه نمود یافته است؟ دلایل بازپردازی اسطوره ها و کهن الگوها در عصر «روشنگری» که عصر اسطوره زدایی قلمداد می شد، در داستان های مدرن و پست مدرن معاصر چیست؟
پیمان انسان و شیطان در فاوست گوته و داستان «ضحاک» از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶(پیاپی ۹۱)
۳۵-۷
حوزه های تخصصی:
ابرپیرنگ به آن دسته از پیرنگ هایی گفته می شود که در میان اقوام و فرهنگ های گوناگون بسیار تکرار می شوند. هدف این نوشتار، کشف ساختار ابرپیرنگ جهانی «پیمان انسان با شیطان» در دو روایت «ضحاک» در شاهنامه فردوسی و فاوست به روایت گوته است. ابرپیرنگ پیمان انسان با شیطان در روایات گوناگون در میان اقوام و ملل جهان تکرار شده و در زمان ها و مکان های مختلف به حیات خود ادامه داده است. در پژوهش حاضر، کوشش شده است با روش توصیفی-تحلیلی به دو پرسش پاسخ داده شود: نخست، ساختار و الگوی تکرارشونده حاکم بر این ابرپیرنگ چیست؛ دیگر اینکه، تفاوت ها و شباهت های روایت فردوسی و گوته در این ابرپیرنگ در بخش های متنوع، همچون چرایی پیمان با شیطان، انگیزه های پیمان، کنش های قهرمانان، چگونگی ظهور شیطان بر قهرمانان، و فرجام آنها چگونه است. نتایج نشان می دهد که ساختار این ابرپیرنگ الگویی تکرارشونده به این قرار دارد: پیمان بستن شیطان با افرادی با ویژگی های برتر، فروختن روح به شیطان، انجام دادن یک گونه از خویش کاری های مشابه پس از پیمان با شیطان، و فرجامی از نوع سقوط کامل یا بازگشت به رستگاری پس از تحمل پیامدهای دردناک رفتارهای نادرست. تفاوت های این دو روایت از یک داستان واحد، شامل انگیزه های پیمان بستن است که در فاوست بهره مندی تمام عیار از خوشی های مادی و دنیایی، و در داستان «ضحاک» قدرت طلبی است. تفاوت دیگر در کنش های قهرمانان پس از پیمان بستن است که در فاوست با شهادت دروغ و قبول مال دزدی همراه است، اما در داستان «ضحاک» با قتل و رابطه نامشروع سروکار دارد که در هردو روایت مشترک است. چگونگی ظهور شیطان بر این دو نیز متفاوت است. در فاوست شیطان به شکل سگ، اسب آبی، و سالک دانشجو ظهور می کند و در داستان «ضحاک» به شکل مردی نیک خواه، خوالی گر (آشپز) و پزشک ظاهر می شود. فرجام پیمان در فاوست پس از تحمل سختی های بسیار به رستگاری ختم می شود و در ضحاک به بندی شدن او در بن غاری می انجامد. برمبنای این پژوهش، می توان درباره احتمال تأثیرپذیری گوته از فردوسی تأمل کرد.
تحلیل تطبیقی افسانه مضمون ارسطو در داستان منظوم جمشید شاه نامه و نمایشنامه اودیپوس شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موتوس (mythos) یا افسانه مضمون تراژیک از نگاه ارسطو اجزایی دارد که در این مقاله با ابزار اسنادپژوهی مبتنی بر روش تحلیل محتوا بررسی و مؤلفه های آن در داستان جمشید و نمایش نامه اودیپوس شهریار تحلیل و تطبیق شده است. مهم ترین نتایج: اجزای سه گانه موتوس داستان – دگرگونی، بازشناخت و کاتاستروفی – از نوع وصفی یعنی متکی بر وصف سیرت قهرمان است و در نمایش نامه در دو نوع مختلط – مبتنی بر وجود دگرگونی و بازشناخت – و دردانگیز – بر مبنای نوع کاتاستروفی – می باشد. پیچیدگی موتوس که مبتنی بر وحدت کردار و رابطه آن با دگرگونی و بازشناخت است، در داستان موتوسی ساده – به دلیل گسستگی کردارها و فقدان بازشناخت – و در نمایش نامه موتوسی مرکب – متکی بر وحدت کردار با تسلسل کردارهای تابع به همراه دگرگونی و بازشناخت – دارد. داستان چون بر مبنای قبل از خود و پیش گفتاری برای بعد از خود یعنی سلطنت ضحّاک است، موتوس تام ندارد ولی نمایش نامه تام است. داستان به عکس نمایش نامه چون حماسه است و روایت می شود، از جهت مخاطب محوری مطابق بوطیقا که نمایشی بودن را شرط موتوس می داند نمی باشد. هر دو اثر شروط اعجاب موتوس را دارند که بر اساس آن حوادث نباید قابل پیش بینی و غیرمنطقی باشد. مطابق بوطیقا فرجام هر دو اثر به شیوه عالی یعنی نتیجه حوادث خود است. افسانه مرجع آن دو که مطابق بوطیقا درباره طبقه بالای اجتماعی است، بکر نمی باشد ولی چون خوب تألیف یافته اند سرمشق آثار بعدی شده اند. در کل، نمایش نامه نسبت به داستان مطابقت بیشتری با بوطیقا دارد.
مطالعه شش نگاره نبرد اسفندیار با اژدها از شاهنامه فردوسی دو مکتب شیراز و تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه شاهنامه فردوسی را با فرهنگ مردم و نگارگری پیوند داده، داستانهایی با مضامین پهلوانی و اسطورهای هستند که سبب شده اند تا نگارگران طی سالیان طولانی در صدد به تصویر کشیدن آن درآیند. از جمله داستان هایی که نگارگران بدان توجه کرده اند، "نبرد اسفندیار با اژده ا" است، که خان سوم از هفتخان اسفندیار محسوب می شود. اژدها یکی از عناصری است که در تمامی فرهنگ ها بدان توجه شده است و معانی متعددی را شامل می شود. این موضوع، در میان نگارگری دو مکتب شاخص شیراز و تبریز حائز اهمیت است و نگاره های این دوران نسبت به نگارههای پیش از خود، ساختاری متمایز دارند. مسئله اصلی این جستار، مقایسه تطبیقی ارتباط بصری و ساختارشناسانه بین اسفندیار و اژده ا در نگاره های مکاتب شیراز و تبریز دوم است. پژوهش حاضر در راستای پاسخگویی به این سئوال ها که نگارگران از چه خصوصیات بصری در جهت به تصویر کشیدن اژده ا استفاده کرده اند؟ و نگاره های منتخب چه وجوه اشتراک و افتراق تصویری دارند؟ سازماندهی شده اند. این پژوهش از منظر روش، توصیفی و داده های آن نیز به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شد. تفحص های صورت گرفته درباره نگاره های منتخب دو مکتب، نشان میدهد: نگارگران از ویژگیهای بصری همچون اندازه، تزیینات، فرم، ترکیب بندی، رنگ، خطوط، بافت و... بهره برده اند. ازجمله خصوصیات تصویری، تفاوت نگاره های دو مکتب از موارد مشابه بیشتری برخوردار بوده از جمله در تزیینات، جثه اژده ا و نوع ترکیب بندی، خطوط، فرم، رنگ و خشکسالی صحنه می باشد. نگاره های شیراز ساختاری تک وجهی دارند و هنرمندان در بهره گیری از این عناصر در مقایسه با نگارگران تبریز دوم، آنچنان موفق نبوده اند که ویژگی های تصویری متنوع تری به کار بگیرند.
معماری هنر و معماری جادویی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عالمی که فردوسی در شاهنامه تصویر کرده است، معماری (به معنای ساختن مکان زندگی انسان) جایگاه مهمی دارد. در این عالم، معماری بر دو نوع است؛ معماریِ برآمده از هنر و معماری برآمده از جادویی. معنای هنر در شاهنامه با معنای امروزی این واژه تفاوت دارد. هنر، خاستگاهی ایزدی دارد و با نیکویی پیوسته است. در برابر آن، جادویی است که بدهنری و بددانشی و اهریمنی است. معماریِ هنر صفت های بهشتی دارد؛ دل آرا و جاودانه است. معماری جادویی صفت های دوزخی دارد و جای ماندن آدمیان و نیکوان نیست. معماریِ هنر بهترین شیوه شاهان فرهمند است و با آن، فرّ و گوهر خود را نشان می دهند و آبادانی و نیکویی می گسترند. برخی از آنان، به پیغام سروش ایزدی، شهرهای جاودانه می سازند که جای جاودانان نجات دهنده جهان است. در گزارش شاهنامه از سرگذشت ایرانیان، معماری و هنر در گذر روزگار سیری فروکاهنده دارند. در آغاز این روزگار، در زمان چهار پیامبر پادشاهِ نخستین، هنر متصل به وحی خداوند است و هنرآموزان هنر را از ایزد و سروش فرامی گیرند و می گسترند و به دیگران می آموزند. اما با فرو افتادن جمشید و فراز آمدن ضحاک، که هنر خوار شد جادویی ارجمند، رفته رفته از حضور و شمار و تأثیر فرهمندان می کاهد. فرهمندان همچنان در میان اند و هنرهای جاودانه می کنند؛ اما پیوند با آسمان در آموختن هنر به قوت و کثرت پیشین نیست. حتی شاهان شهرها و بناهای مقدس را نه به پیام ایزدی، بلکه با تکیه بر مهارت و دانش برترین هنرمندان و دانشمندان جهان می سازند. معماری در شاهنامه، از آسمان و آسمانیان تا زمین و قعر زمین و پیوستگان خاک را در بر می گیرد. معماری در شاهنامه، آشکار و نهان، دیدنی و نادیدنی، خوب و بد، مینوی و اهریمنی است. نیکوان و هنرمندان و فرهمندان، معماریِ جاوْدانه می کنند و بدان و ددمنشان و دیوان، معماریِ جادُوانه.