مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
شاهنامه فردوسی
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
61 - 87
حوزه های تخصصی:
در تحلیل متون حماسی به نقش آفرینی ویژه برخی حیوانات در پرورش حماسه برمی خوریم؛ این نقش آفرینی گاه مثبت و توتمیک است و گاه منفی و شریرانه. مانند گرگ که در برخی اساطیر و حماسه های جهان خویشکاری های مثبتی دارد، اما در برخی دیگر چنین نیست. در شاهنامه نیز نقش آفرینی گرگ غالباً منفی است. در این مقاله با روش تحلیل متن کوشیدیم دلایل نگاه منفی فردوسی به گرگ را تحلیل کنیم. نتایج حاصل نشان می دهد که یک دلیل عمده ارائه تصویری منفی و شریرانه از گرگ در شاهنامه، حضور اهریمنی گرگ در متون مذهبی ایران باستان است که کشتن آن را جزو اعمال مثبت و دارای پاداش برمی شمارند. دلیل دیگر این مسأله یکی گرفته شدن تورانیان با ترکان توسط فردوسی در شاهنامه است. از این رو، فردوسی هنگام سخن گفتن از تورانیان آن ها را به گرگ تشبیه کرده و صفت های منفی این حیوان را برای توصیف آنان به کار برده است.
بررسی فلسفه اخلاق در شاهنامه فردوسی براساس نظریه امر الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
58 - 92
حوزه های تخصصی:
نظریه امر الهی از نظریه های کهن فلسفه اخلاق و بحث در رابطه دین و اخلاق است و پیشینه آن به مناظره سقراط و اوثیفرن بازمی گردد. در عصر کنونی بحران معنویّت، اخلاق و حقوق انسان ها و نیز مسئله جهانی شدن و استحاله فرهنگ ها و چالش هویّت ملت ها، گفتمان غالب و دغدغه مهم بشر است؛ درنتیجه بار دیگر به دین و اخلاق توجه جدی می شود و لزوم التفات به نظریه های بومی و سازگار با فرهنگ جامعه اهمیت می یابد. می توان تقریرهای مختلف نظریه امر الهی را در آرا و اندیشه های فلاسفه و حکمای دوران مختلف جست وجو و بررسی کرد؛ بنابراین این پژوهش با روش تحلیلی تطبیقی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای، ضمن واکاوی ایدئولوژی فلسفی فردوسی در حوزه دین و اخلاق و بررسی نتایج عملی آن در تبیین جایگاه و حقوق انسان در زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و... به مقایسه افکار او با تقریرهای نظریه امر الهی می پردازد؛ نیز با معرفی فردوسی در جایگاه یک نظریه پرداز بزرگ فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی با دیدگاه خرد الهی و حیات اخلاقی خدامحور، می توان تفکر او را تقریری تازه از نظریه امر الهی به شمار آورد.
نقد روانشناسانه زنان شاهنامه بر اساس نظریه یونگ (با تکیه بر شخصیت های گردآفرید، کتایون و تهمینه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۴
186 - 216
حوزه های تخصصی:
نقد روان شناختی از مهم ترین حوزه های نقد ادبی است که بر مبنای روان شناسی جدید و بر اساس نظریات یونگ صورت می پذیرد. این امر با استفاده از کُهن الگوهای مختلف، به واکاوی شخصیتهای افراد می پردازد و کُنش رفتاری آنها را در موارد گوناگون مورد ارزیابی قرار می دهد. در این میان کتاب شاهنامه و شخصیت های زنان آن، از نظرهای گوناگونی دارای اهمیت است که در این پژوهش به بررسی روانکاوی آنها از نظر یونگ پرداخته شده است. در این تحقیق که بر مبنای شخصیت های، گُرد آفرید، کتایون و تهمینه صورت پذیرفته است، کُهن الگو های پنهان در ذات آنها را بر مبنای نظریات یونگ، مورد روانکاوی قرار داده ایم. در این میان کهن الگوهای مادری، فردیت و آنیموس در موقعیت های مختلف، شخصیت های آنان را از هر نظر ممتاز نموده است تا این امر با رفتار های بالقوه ای که از آنان بروز کرده، روانشناسی شخصیت آنها را به خوبی نشان دهد. با بررسی افراد مورد بحث در شاهنامه، مشخص شد که کتایون بیشترین نشانه های کهن الگو را داراست و کُنش های رفتاری او در موارد گوناگون، نظریه فوق را بیشتر برجسته می-سازد. این پژوهش با روش تحلیلی و توصیف رفتار های آنان صورت گرفته تا شخصیت هر کدام از زنان مورد بحث در شاهنامه را مورد ارزیابی قرار داده و با استفاده از نظریات یونگ، کهن الگوهای مختلف هر یک از افراد را به خوبی تفسیر و تبیین نموده ایم.
تحلیل زبان زنان در هشت داستان شاهنامه فردوسی و مقایسه آن با هشت داستان از مثنوی مولانا (بر پایه چندزبانی باختین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
267 - 298
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی و مثنوی معنوی از تأثیرگذارترین آثار ادب فارسی هستند که ساختار داستانی دارند و از این رو می توانند در جای گاه مقایسه با یک دیگر قرار گیرند. باختین، نظریه پرداز روس، چندزبانی را در حوزه داستان زیرساخت چندصدایی معرفی می کند؛ اما نوع حماسه و قالب شعر را در این مقوله جای نمی دهد؛ مسأله پژوهش حاضر آن است که در صورت وجود لایه های زبانی در این دو اثر داستانی منظوم، میزان بهره مندی هر یک از چندزبانی چقدر بوده و این ویژگی چه تأثیری بر آن ها داشته است. در این پژوهش، بررسی زبان زنان هشت داستان از مثنوی معنوی و هشت داستان از شاهنامه فردوسی از دیدگاه چندزبانی نشان داده است که برخی از گونه های زبانی باختین در زبان تعدادی از این زنان یافت می شود، اما زنان شاهنامه بیش تر از زنان مثنوی از این ویژگی برخوردارند و فردوسی بیش تر از مولانا از چندزبانی در شخصیت پردازی زنان داستان ها بهره برده است. هم چنین این بررسی، تفاوت دیدگاه این دو شاعر بزرگ و خاست گاه داستان ها را درباره زن نمایان می کند؛ زن در شاهنامه شخصیتی گفت وگو محور است، اما در مثنوی بیش تر سکوت می کند.
بررسی زمینه های ورود روایات التقاطی ایرانی-سامی به تاریخ ملی ایرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
113 - 130
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی زمینه های پیدایش و ورود گونه ای از روایات التقاطی در زنجیره روایت های تاریخ ملی ایرانیان است که از طریق ادغام شخصیت های آریایی و شخصیت های سامی ایجاد شده اند. در راستای این هدف، ضمن نقد آرای پیشینیان که دلایل این مسئله را عمدتاً در دوره پیش از اسلام و نقش یهودیان و مسیحیان جست وجو کرده اند نبود شاهدی برای این دسته از روایات در متون پهلوی و منابع ایرانی تا دوران اسلامی را متذکر شده ایم و بر انتقال مرجعیت دینی از شریعت زردشت به شریعت اسلام تأکید کرده ایم. در ادامه، محاسبه تاریخ بر اساس سنت آریایی از یک سو و اصالت دادن به شخصیت ها و روایات سنت سامی از سوی دیگر را به عنوان علل زمینه ساز، معرفی کرده ایم، عللی که منجر به بروز تضادهای این دو سنت در مقوله های نخستین انسان، تشعب اقوام و رسالت و سلطنت جهانی شده است. و روایاتِ التقاطیِ برساخته از این دو جریان روایی را تمهید مورخان و نسب شناسان مسلمان برای مرتفع ساختن این تضادها دانسته ایم.
ظرفیت های نمایشی داستان رزم سهراب و گردآفرید با تأکید بر عناصر صحنه و دراماتورژی آن
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
145 - 177
حوزه های تخصصی:
اقتباس از متون ادبیات کلاسیک به ویژه شاهنامه ی فردوسی در ژانرهای هنری نمایش(تئاتر) و سینما سابقه ای طولانی دارد. داستان رزم سهراب و گردآفرید داستانی کوتاه و درعین حال جذاب است که قابلیت های نمایشی بسیاری دارد. این داستان علاوه بر ویژگی های حماسی که متناسب با اثر سترگی چون شاهنامه است، از ظرفیت های ادب غنایی نیز برخوردار است. و همین امر موجب جذابیت دوچندان این داستان گردیده است. شیوه ی توصیف فردوسی از صحنه ی نبرد و به کارگیری رزم افزارها و هم چنین کنش و واکنش میان شخصیت ها در داستان رزم سهراب و گردآفرید نشان دهنده ی ظرفیت های قابل توجه این اثر برای دراماتیزه کردن و اجرای آن بر صحنه ی نمایش است و می توان با استفاده از امکانات دیداری، حرکات و گفته های بازیگران بر صحنه، زیبایی های این اثر را بهتر و با اثرگزاری بیش تر به مخاطب معرفی نمود.
تصحیح بیت هایی از شاهنامه به یاری قافیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۲)
239 - 260
در این جستار نخست از اهمیت توجه به شیوه های قافیه بندی شاعران سخن می رود و نشان داده می شود که در کنار پای بندی به کهن ترین دستنویس ها هنجارهای قافیه پردازی را نیز در کار تصحیح باید مورد توجه قرار داد. برای اثبات این مطلب نمونه هایی از شعر خاقانی و حافظ به دست داده می شود و سپس به بخش اصلی کار که به تصحیح برخی بیت های آسیب دیده ویراستِ خالقی مطلق از شاهنامه اختصاص دارد، پرداخته خواهد شد. در این بررسی کوشش شده است که ملاک های تصحیح متن از نظر دور نیفتد و صحت و اصالت متن فدای زیبایی قافیه نشود.
تأملی در داستان کیومرث (خشم، جنگ و یا چشمِ کیهان خدیو؟)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۵۷)
93 - 107
تصحیح انتقادی متنی چون شاهنامه فردوسی تنها با تسلط بر زبان و دیدگاههای عصر فردوسی امکان پذیر نیست. شاهنامه در رابطه ای بینامتنی با اساطیر و روایتهای متون اوستایی و پهلوی است، از سوی دیگر شاهنامه متنی است به جهات گوناگون و بر اثر عوامل متعدد، آسان نما و از آن جهت که در درازای زمان به اشکال گوناگون، از جمله از زبان نقالان همواره شنیده شده و به حافظه جمعی مردم پیوسته است، فهم و دریافتِ آن اغلب بدیهی و آسان می نماید. این آسان نمایی ویژگی شاهنامه است و از دشواریهای تصحیح آن. در این نوشته با تأملی در «داستان کیومرث»، بیتی مهم از این داستان که تاکنون به شکل دیگری خوانده و تصحیح شده است، با توجه به بنیانهای اساطیری روایت و دستنویس های موجود مورد تصحیح قرار گرفته است.
بررسی و تحلیل ابعاد نفوذ سخت در شاهنامه فردوسی با رویکرد به مبحث جاسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
133 - 168
حوزه های تخصصی:
فردوسی در شاهنامه علاوه بر موضوعات ادبی، از مسائل گوناگون سیاسی، امنیتی، نظامی سخن می گوید و در اثر خود به تبیین روابط ایران با ملل خارجی اشاره می کند. در بازنمایی این روابط، مقوله نفوذ و جاسوسی از اهمیت خاصی برخوردار است. گزینش جاسوسان مجرب و کارآزموده و حساسیت این کار، نشان از اهمیت جاسوسی در بقای یک ملت و پیروزی درنبردهای سرنوشت ساز دارد. افزون بر این، بررسی ابعاد مختلف جاسوسی در اثر فردوسی باعث می شود از دستاوردهای اطلاعاتی و امنیتی پیشینیان برای پیشبرد اهداف حفاظتی و امنیتی در دوران معاصر استفاده شود. ازاین رو، در پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی، به متغیرهایی چون: تعیین نوع استراتژی بر اساس اطلاعات جاسوسان از دشمن؛ آسیب های ناشی از اطلاعات نادرست جاسوسان؛ زیر نظر گرفتن تحرکات دشمن و تعیین میزان قدرت نظامی آن؛ وحدت ایدئولوژیک جاسوسان؛ تحلیل استراتژی نظامی دشمن و پیش بینی اقدامات احتمالی آن؛ تأمین امنیت مقامات کشوری و لشکری؛ ارائه اطلاعات از نظامیان و مردم عادی جهت اشراف اطلاعاتی سران کشوری و لشکری؛ و ارائه اطلاعات طبقه بندی شده از دشمن پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که روش به دست آوردن اطلاعات جاسوسان به شیوه انسانی و فیزیکی و مبتنی بر اثبات گرایی از طریق مشاهده محدود بوده و غالب نفوذها ساختار تک بعدی بسیط دارد. نوع نفوذ و جاسوسی، موردی و به صورت رخنه عامل یا جاسوس در گروه هدف بوده است. همچنین، اهداف انسانی جاسوسی، فرماندهان و نخبگان نظامی دشمن بوده اند.
تصحیح دو بیت از شاهنامه جلال خالقی مطلق(مقاله علمی وزارت علوم)
بسی از فرهنگ نویسان، شارحان و مصححان شاهنامه واژه های «جُناغ» و «جُنا» را یک واژه تلقی کرده و از آنها به جای یکدیگر استفاده کرده اند. حال آنکه توجه بر بافت موقعیتی، نشانه های درون متنی و نگاهی جامع بر ابیاتی که این دو واژه در آن آمده، مشخص می سازد که در شاهنامه فردوسی این دو واژه، یک واژه نیستند بلکه دو واژه مختلف با دو معنای متفاوتند. هدف اصلی این پژوهش اگرچه تصحیح ابیاتی از تصحیح علمی-انتقادی شاهنامه جلال خالقی مطلق است، اما نویسندگان با اشاره به دیگر تصحیح های شاهنامه درصددند تا اغلاط راه یافته به این تصحیح ها را نیز نمایان و رفع سازند. از رهرو این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه «جناغ» و «جنا» به ترتیب قابلیت همنشینی با واژه های «پلنگ» و «خدنگ» را دارند و عدم دقت بر معنای متفاوت این دو واژه، ظرفیت همنشینی آنها و نیز پرهیز از تکیه کردن بر نسخه فلورانس، باعث شده که خالقی مطلق در تصحیح دو بیت از ابیاتی که این دو واژه در آن آمده، به طریق صواب نرود که در این پژوهش علاوه بر تصحیح آن دو بیت، به مشکلات راه یافته در دیگر تصحیح های شاهنامه نیز اشاره شد. همچنین به فراخور بحث، بیتی از برزونامه شمس الدین محمّد کوسج نیز تصحیح شد.
بررسی و تحلیل کنش های سیمرغ در ارتباط با زال و رستم با رویکرد تمثیلی
حوزه های تخصصی:
سیمرغ یکی از شخصیّت های غیرانسانی در شاهنامه فردوسی است که می توان نگاهی تمثیلی به کنش های آن داشت. در شاهنامه به دو سیمرغ اهورایی و اهریمنی اشاره شده است که هدف پژوهش حاضر، بررسی کنش های سیمرغ اهورایی در ارتباط با زال و رستم است. درباره ضرورت تحقیق باید گفت که نگاهی به زمینه های تمثیلی شاهنامه در رسیدن به ژرف ساخت لایه های فکری فردوسی تأثیری مطلوب دارد. سؤال اصلی تحقیق این است که سیمرغ در شاهنامه چه مصداق های تمثیلی دارد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که این پرنده در ماجرای نبرد رستم با اسفندیار، تمثیلی از حکیم و خردورز است و تهمتن را از شکست و مرگ می رهاند. همچنین، در ماجرای به دنیا آمدن رستم، سیمرغ تمثیلی از پزشک است و با اقدامات خود، زمینه های زایش پور زال را فراهم می آورد. افزون بر این، در داستان زاده شدن زال و طرد شدن از سوی پدرش، سیمرغ را باید تمثیلی از مادر و محافظ دانست. او نوزاد را پرورش می دهد و به نوعی، باعث تداوم جریان اصلی حماسه ایرانی (پیدایی رستم) می شود. تحقیق حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و استناد به منابع کتابخانه ای تدوین شده است. همچنین، تاکنون در هیچ پژوهشی به صورت مستقل به ابعاد تمثیلی شخصیّت سیمرغ در شاهنامه اشاره ای نشده است.
بازنمایی استعاره های مفهومی در داستان «سیاوش» شاهنامه فردوسی: براساس رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
313 - 337
حوزه های تخصصی:
استعاره یکی از ابزارها و عناصری است که در شاهنامه فردوسی به عنوان اثری فاخر، اسطوره ای و حماسی برای انتقال و عینی سازی مفاهیم والای انسانی مورد استفاده قرار گرفته است. برهمین اساس، ماهیت ساختاری داستان های شاهنامه فردوسی به صورت روایتی استعاری بازنمایی شده است. در شاهنامه شخصیت های گوناگونی حضور دارند که هر کدام نمادی از خصایص مختلف نوع بشر را به تصویر می کشند. در میان شخصیت های تاثیرگذار در شاهنامه فردوسی، «سیاوش» به عنوان فردی «خردمند» با رویدادهایی مواجه می گردد که می تواند استعاره و نمادی از مفاهیم زندگی انسان باشد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی بازنمایی انواع استعاره های مفهومی یعنی 1) استعاره جهتی؛ 2) استعاره های هستی شناختی شامل (2-1) استعاره مادّی؛ (2-2) استعاره ظرف؛ (2-3) استعاره تشخیص؛ و 3) استعاره ساختاری براساس الگوی لیکاف و جانسون (1980) در «داستان سیاوش» شاهنامه فردوسی است. نتایج بررسی داده ها نشان داد استعاره هستی شناختی و، به طور خاص، نوع مادّی در «داستان سیاوش» به طور معناداری (05/0>p) بیشتر از دیگر استعاره ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ درحالی که استعاره جهتی کمترین کاربرد را در این داستان به خود اختصاص داده است.
بررسی چینش متنی گفتارهای درخواست محور در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار متن و چگونگی چینش اجزای سازنده آن نقش مهمی در فهم مخاطب از معنا دارد. گوینده توانا برای نفوذ در ذهن مخاطب از شگردهای مختلفی در زبان استفاده می کند؛ یکی از این شگردها نوع چینشی است که برای ساختار کلام خود برمی گزیند. این نکته افزون بر سخندانی و شناخت قابلیّت های زبان، نیازمند آشنایی با روحیه و منش مخاطب و نیز مسائل اجتماعی و فرهنگی حاکم بر بافت کلامی و غیرکلامی است. شاهنامه از گفتارهای مختلفی تشکیل شده است که فردوسی آنها را از زبان شخصیت ها نقل می کند؛ این گفتارها نقش مهمی در پیشبرد داستان ها دارد. در این مقاله، چینش متنِ چند گفتار در شاهنامه با موضوع «درخواست» بررسی، و به این پرسش ها پاسخ داده می شود: گفتار درخواست محور در شاهنامه چه نوع چینشی دارد؟ چه عواملی موجب شده است فردوسی چینش و ساختاری ویژه برای کلام خود برگزیند و این ساختار متنی چگونه موجب بلاغت کلام شده است؟ برای انجام این پژوهش، با تلفیقی از دیدگا ه هلیدی و حسن درباره بافت و متن (1985) و روش ساسانی و یزدانی در بررسی چینش متن (1392)، نخست بافت کلامی و غیرکلامی و نوع چینش چند گفتارِ درخواست محور شاهنامه (نامه) تعیین می شود؛ سپس رابطه بافت و نوع ساختار این گفتارها بررسی خواهد شد. نتیجه بررسی نشان می دهد نوع چینش این گفتارها شامل توالی گام های «ستایش» (خدا و مخاطب)، «زمینه چینی» (متغیر)، «درخواست» (شرح ماجرا و درخواست) و «پایان بندی» (متغیر) است که به گفتار درخواست، ساختاری ویژه می بخشد. این ساختار ثابت که نشان دهنده توجه فردوسی به بافت فرهنگی و گفتاری روزگار اوست، موجب نوعی هماهنگی و انسجام در متن شاهنامه می شود که با امکان پیش بینی پذیری، به فهم سریع تر مخاطب از متن می انجامد؛ نیز گام «زمینه چینی» که گامک های متفاوتی دارد و چگونگی و میزان آنها با توجه به موضوع و بافت متغیر است نقش مهمی در ترغیب مخاطب و بلاغت گفتار درخواست دارد.
داستان گمشده مرگ زال و تحلیل اساطیری شخصیت و فرجام وی بر مبنای نقد پسایونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
239 - 262
حوزه های تخصصی:
نقد پسایونگی، در ادامه رویکرد نقدیونگی کلاسیک و در نقد و تکمیل آن شکل گرفته است. با توجه به ابهام فرجام زال در منابع و شهرت تحلیل های مبتنی بر جاودانگی او، این جستار، روایت گمشده مرگ زال را برای اولین بار در نسخ شاهنامه شناسایی کرده، نسبت آن با اسطوره زال در شاهنامه فردوسی و منابع آن را تحلیل کرده است. به علت اینکه بیشترین تحلیل ها از اسطوره زال، رویکرد یونگی، با تکیه بر کهن الگوی پیر خرد بوده، رویکرد انتخاب شده برای این تحلیل، رویکرد پسایونگی است. اهمیت نامیرایی زال در نقد یونگی باعث شده روایت میرایی زال، با این رویکرد پسامدرن نقد شود. در این دیدگاه، اسطوره زال، معرّف شخصیت یک شَمَن باستانی با نقش واسطه روحی بین خدای توتمی و مردمش، و خویشکاری تسلط بر جادو، شفادهندگی معنوی و دانش اشراقی است. تصاویر کهن الگویی مرتبط با این شخصیت، در دیدگاه یونگی، یک نقش مکمّل (ثانوی) در تشرّف قهرمان (رستم) به وی می داد؛ لیکن رویکرد پسایونگی، ضمن جانشینی الگوی پیر خرد با مرگ و تولد دوباره، معنای هسته اسطوره زال را به تشرف وی در مسیر وحدت با نیای توتمی اش توسعه می بخشد.
بررسی تطبیقی شاهنامه فردوسی و ادیسه هومر از منظر زنانگی و شهر (22-38)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی از رشته های کهن و قابل اعتنا است. گفتگوی فرهنگی بین اقوام از دیرباز مرسوم بوده و می توان برای ریشه روایت های هر ملتی، خاستگاه مشترکی در نظر گرفت. این رشته به بررسی تلاقی ادبیات در زبان های مختلف و یافتن پیوندهای پیچیده و متعدد ادبی در گذشته، حال و روابط تاریخی آن از حیث تأثیر و تأثر در حوزه های هنری، مکاتب ادبی، جریان های فکری، موضوعات و افراد می پردازد و حتی می توان آن را گفتگوی بین تمدن ها و فرهنگ ها دانست. شاهنامه فردوسی و ایلیاد هومر به عنوان حماسه های جاودان ادبی، از کم نظیرترین، مباحث این حوزه ادبی است و می توان در سه حوزه متفاوت از منظر شخصیت های آن: تهمینه و پنلوپه-رستم و اولیس و مفهوم شهر مورد بررسی قرار داد. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی به این حوزه ها پرداخته است.
نظام مالیاتی و سیاست های وام دهی در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
63 - 103
حوزه های تخصصی:
مالیات ها در شاهنامه به عنوان مهم ترین منابع درآمدی از شاخصه های اساسی در تأمین بودجه های نظامی، مخارج سپاهیان و سایر هزینه های دولت به شمار می آیند و ضامن حفظ و بقای ساختار امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشورند. بهترین مشوق های مالیاتی در شاهنامه ، تمرکز بر دریافت های اصولی و عادلانه مالیات ها از مردم است؛ از این روی، بخش مهمی از قوانین و سیاست های پیش گیرانه شاهان به ساختارهای مالیاتی و هم چنین تلاش آنان در جهت حذف یا کاهش موانع و چالش های فراروی اخذ مالیات (به ویژه بی عدالتی در دریافت های مالیاتی) مربوط می شود؛ با این وصف، چارچوب های نظام مالیاتی شاهنامه ، در کنار سیاست های وام دهی که موجب ثبات اقتصادی، گردش مالی و پولی و توزیع عادلانه درآمدها می گردند اهمیتی دوچندان می یابند. در پژوهش حاضر، افزون بر نگاهی به سیاست گذاری های مالیاتی و نمودهای وام دهی در شاهنامه به بررسی جنبه های حقوقی، قانونی و جزایی ناشی از رسم دریافت مالیات پرداخته شده تا اهمیت هرچه بیش تر گزارش شاهنامه در زمینه اقتصاد و قوانین مالیاتی در دوره ساسانی و پیش از آن به اثبات رسد. نتایج پژوهش بیان گر آن است که جدای از معافیت ها و بخشودگی های مالیاتی (اسکندر، اردشیر، بهرام گور و پیروز یزدگرد)، گماردن بازرسان قضایی برای آگاهی از شرایط مناطق گرفتار فقر و بخشودگی خراج ایشان (اردشیر)، و اعطای وام (بهرام گور) که همگی پیش از قباد انجام می شوند، اصلاحات بنیادین مالیاتی و اقتصادی انوشیروان، پیرو اندیشه های پدر، افزون بر تلاش در جهت سازمان دهی مالیاتی از طریق مساحت کردن زمین ها، تعیین ترتیب زمانی معین در پرداخت ها، شاخص گذاری دقیق نرخ های مالیاتی، معافیت های مالیاتی، قسط بندی، فرصت دهی برای وصول مالیات های عقب افتاده، گماردن مأموران مخفی و اطلاعاتی، نظارت شخصی، ایجاد دفاتر دولتی و تدوین نسخه های دقیق و قانونی و نیز تعیین مجازات های بسیار شدید، گامی در جهت تحقق عدالت مالیاتی و شفافیت دقیق آن برای دولت محسوب می گردد که در نهایت، هم به سود مردم و هم شاه و کشور تمام می شود.
تبیین مفهوم شجاعت در شاهنامه فردوسی و ارائه راهکارهای آن برای تربیت حماسی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ تیر ۱۴۰۱ شماره ۲۹۵
85-95
حوزه های تخصصی:
تربیت حماسی ازجمله ساحت های مهم تربیتی است که نقش بسزایی در تربیت نسلی شجاع، عدالت خواه، نوع دوست، مبارز، قوی و نترس، ظلم ستیز و مانند آن دارد. یکی از این مؤلفه های مهم حماسی، شجاعت و دلاوری است. شجاعت محوری ترین عنصر حماسی در شاهنامه فردوسی به شمار می رود. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف تبیین مفهوم شجاعت در شاهنامه فردوسی و ارائه راهکارهای آن برای تربیت حماسی کودکان صورت پذیرفته است. روش این پژوهش از حیث هدف کاربردی و از لحاظ رویکرد، کیفی است و از حیث جمع آوری اطلاعات به شیوه تحلیلی واستنباطی نگاشته شده است. جامعه پژوهش، شاهنامه فردوسی و آثار وابسته به آن بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که حکیم ابوالقاسم فردوسی شجاعت و مبارزه را با عقلانیت و اخلاق مداری توأم کرده و عشق به وطن و دیگردوستی را جایگزین خوددوستی کرده که با استنباط از آن می توان در قالب مؤلفه هایی همچون روش الگویی، قصه گویی، آموزش تفکر انتقادی، توکل، مراقبه، خودگردانی، در تربیت حماسی کودکان تأثیرگذار بود.
روایتی از خاندان جمشیدی تا ظهور فریدون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
207 - 227
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها روایتگر داستان های آغازین بشر هستند و در مرحله جدیدتر که انسان از اندیشه های بدوی به سمت زندگی تازه تری حرکت می کند، دیگر با پرسش های آغازین روبه رو نیست، بلکه با حماسه به نیازهای تازه خود پاسخ می دهد. در حماسه روایت منطقی تری را از داستان ها شاهد هستیم. شاهنامه فردوسی به عنوان میراث مکتوبی از اسطوره های ایرانی، در قالب جدیدترِ حماسه، بازگوکننده روایت هایی است که در کتاب های حماسی و اسطوره ای دیگر سینه به سینه نقل شده است. در این بین بعد از بیان منطقی سرگذشت قهرمانان به مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید، گسست فرمانروایی در حاکمیت اهوراییان به وجود می آید می آید و ضحاک فسار سلطنت را به دست می گیرد و بعد با ظهور فریدون، ضحاک، از صف قدرت بیرون می رود. در این دوره هزارساله حاکمیت ضحاک وارونه خوی، سرگذشت خاندان جمشیدی، ظهور و بروز خانواده فریدون و نسبت آنها با جمشیدیان روشن نیست. نگارنده با تکیه بر آثار حماسی و تاریخی دیگر، بخصوص کوش نامه، در پی آن است که این روایت را بازگو نماید. حاصل این پژوهش این است که جمشید پس از آواره شدن در هندوستان و زابلستان، با دختر خاقان و دختر شاه زابل ازدواج می کند و از یک شاخه، خاندان رستم و از شاخه دیگر خاندان فریدون به وجود می آیند. این پژوهش بنیادی است که به شکل توصیفی و تحلیلی نگاشته شده است.
بررسی تطبیقی ارجمندی آیین مَیَ زد در شاهنامه فردوسی و متون پهلوی ساسانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۰
149 - 172
حوزه های تخصصی:
مهمان نوازی و پذیرایی از میهمان از ویژگی های مشخّص و نشانگر هویّت فردی و اجتماعی ایرانیان است. مَیَ زد (myazad) به معنای سور و سفره پذیرایی از میهمان یا همان آیین خوان نهادن است. ارجمندی خوان گستردن برای میهمان، یکی از بارزترین نمودهای مهمان نوازی در میان ایرانیان باستان می باشد که در متون پهلوی ساسانی، بدان اشاره و در مورد چند و چون و ارجمندی آن، موضوعاتی عنوان شده است. از طرفی شاهنامه فردوسی، اثری گران سنگ است که می توان در آن، بازتاب آیین های کهن و باستانی زرتشتیان از جمله خوان نهادن را به مطالعه نشست. در این نوشته، سعی کرده ایم با بررسی تطبیقی سنّت باستانی مَیَ زد در متون پهلوی و شاهنامه فردوسی، وجوه ارج داشت میهمان و ارجمندی این آیین باستانی را نشان دهیم. گُشاده رویی میزبان، قربانی کردن حیوان به ویژه گوسفند و برّه برای میهمان، پُختن دانه های گیاهی با شیر در هَرَکاره، انداختن نان بر سفره، آوردن شیر و سرکه بر سرخوان؛ فراخواندن مهمان بر سر خوان و همراهی با میهمان برای غذا خوردن، مهربانی کردن با میهمان، گرفتن بَرسَم به دست و خواندن باج (=واژ: باژ) یا همان نیایش در کنار آتش مقدّس، هنگام غذا خوردن، بستن دهان هنگام غذا خوردن و شُستن دست ها و خواندن زمزم بعد از خوردن غذا از نشانه های بارز بزرگ داشت مهمان در آیین باستانی مَیَ زد می باشد که در جای جای شاهنامه و متون پهلوی ساسانی بدان ها اشاره شده است.
بررسی و تحلیل نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامه فردوسی با رویکرد به مؤلفه های مددکاری فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در متون حماسی، دلاله یا میانجی زنی است که شخصیت های اصلی را در برابر مشکلات راهنمایی می کند و موجب رشد و تعالی آن ها در ابعاد جسمانی و روانی می شود. در دنیای امروز، این نقش برای مددکاران در زندگی روزمره تعریف شده است. وجه اصلی شباهت دلاله و مددکار، یاری رسانی به افراد نیازمند است. در این تحقیق که با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده، نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامه فردوسی، با رویکرد به شخصیت سیندخت و مبانی نظری مددکاری فردی کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اصلی ترین رسالت سیندخت در داستان، تضمین پیوند میان زال و رودابه و فراهم آوردن بسترهای لازم برای زاده شدن رستم و جهت دهی به مسیر حماسه است. همچنین، او با شخصیت شناسی دقیق و آسیب شناسی مشکل و بحران پیش آمده، مانع از شکل گیری نبردی خونین میان ایرانیان و حکومت کابل شده است. در این داستان، بازخوانی خویشکاری های سیندخت، مبین حضور چشم گیر زنان در عرصه های سیاسی- اجتماعی (نقش فراجنسیتی و ورای هنجارهای موجود) و نیز، نقش آفرینی در مسائل عاشقانه (نقش سنتی) است. سیندخت نماینده زنی پویا و تأثیرگذار در بهبود مناسبات بینا فردی و اجتماعی است. افزون بر سیندخت، زن نامه رسان هم در آغاز داستان، زال و رودابه را به هم نزدیک کرده و دل آن ها را به هم پیوند زده است.