مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
ادبیات تطبیقی
حوزه های تخصصی:
در ایران و فلسطین که هرکدام متحمّل جنگ، دردها و رنج های بسیاری برای دفاع از وطن شدند، شاعران و نویسندگانی از جنس مردم برای رساندن پیام آزادی برخاستند. در ایران، محسن مطلق یکی از رزمندگان دفاع مقدّس، با بازگویی خاطرات جنگ سعی داشت تا به گونه ای دیگر از مام وطن دفاع کند و در فلسطین نیز، غسّان کنفانی که خود برای اوّلین بار تعبیر «ادبیّات مقاومت» را به کار برد، آثاری به صورت تمثیلی و نمادین، برای بیداری مردم و تشویق آن ها به دفاع از وطن و مبارزه با بیداد و تجاوزگری خلق کرد؛ بنابراین، در نوشتار پیش رو به منظور بررسی مضامین مشترک ادبیّات مقاومت در دو اثر شاخص از ایران و فلسطین، داستان زنده باد کمیل از محسن مطلق و رجال فی الشّمس از غسّان کنفانی به صورت تطبیقی واکاوی و مؤلّفه های پایداری هریک از آن ها مشخّص شده است. مهم ترین مؤلّفه در داستان زنده باد کمیل، تلاقی حماسه و عرفان، شهادت طلبی، دفاع از میهن و حفظ آزادی است؛ امّا در داستان رجال فی الشّمس نویسنده سعی در بیداری مردم برای دفاع از میهن، اعتراض و مبارزه با ستم و ایستادگی دربرابر رژیم اشغالگر قدس را دارد.
کیخسرو در اندیشه فردوسی و سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
93-112
حوزه های تخصصی:
ایرانیان باستان، به مثابه یکی از ملّت های متمدّن و صاحب اندیشه و تفکّر، در طول تاریخ با حکمت و فلسفه در پیوند بوده اند. بازتاب فلسفه و حکمت ایران باستان را می توان به روشنی در اندیشه فردوسی و سهروردی مشاهده کرد. آن گونه که از شواهد پیداست، فردوسی و سهروردی به منابع مشترکی؛ مانند کتاب اوستا یا گفتگو با خردمندان زرتشتی دسترسی داشته اند؛ افزون بر اینکه یکی از آبشخورهای فکری شیخ اشراق، کتاب شاهنامه فردوسی بوده است. سهروردی در کتاب های خود، به گونه ای از پادشاهان اساطیری یاد می کند که گویی شعر فردوسی را به نثر بازگردانده است. در این میان، یکی از پهلوانانی که مورد علاقه فردوسی و سهروردی بوده، کیخسرو است. تمام ویژگی های کیخسرو در شاهنامه فردوسی، با ویژگی های او در اندیشه سهروردی قابل تطبیق است. ویژگی هایی همچون داشتن فرّه ایزدی، خصال نیک انسانی، عدالت، خردمندی، سفر عرفانی و عروج او؛ همگی در اندیشه فردوسی و سهروردی قابل تطبیق است. در پژوهش حاضر، تلاش بر آن است تا با استناد به منابع، به روش مکتب آمریکایی، ضمن بررسی چگونگی تأثیرپذیری سهروردی از اندیشه فردوسی؛ ویژگی های کیخسرو در اندیشه فردوسی و سهروردی مقایسه شود. یافته های پژوهش، بیانگر آن است که سهروردی در وصف ویژگی های عرفانی کیخسرو از شاهنامه فردوسی الگو گرفته است و تمام ویژگی های عرفانی کیخسرو، در اندیشه فردوسی و سهروردی با هم قابل تطبیق است.
بررسی تطبیقی دو شعر «النّسر» عمر ابو ریشه و «عقاب» پرویز ناتل خانلری با تکیه بر نظریه موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
113-133
حوزه های تخصصی:
ت تکرار هجاها، موجب ایجاد توازن آوایی در آثار ادبی می شود و نقش مهمّی را در انتقال معنا و مفهوم مورد نظر خالق اثر ایفا می کند. براساس نظر موریس گرامون، هر هجا می تواند رساننده معانی متعدّدی باشد. شاعر و نویسنده نیز ارزش این عضو کوچک زبان را در آفرینش موسیقی و معنا می داند و به خوبی از آن برای القاگری فحوای کلام خویش بهره می برد. نوشتار پیش رو بر آن است تا دو شعر «النّسر» ابو ریشه و «عقاب» خانلری را براساس مکتب تطبیقی آمریکایی، با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر نظریّه موریس گرامون بررسی کند. شعرهای نام برده دارای وجوه تشابه بسیاری در معنا و مفهوم هستند؛ امّا طبق نظریّه گرامون، شباهت ها و تفاوت های ظریفی باهم دارند که مهم است. شباهت ها در کاربرد صامت ها و مصوّت ها در یک سطح است؛ یعنی هردو شاعر، به ترتیب، بالاترین بسامد را به واکه درخشان و همخوان انسدادی و کمترین بسامد را به واکه تیره و نیم همخوان اختصاص داده اند؛ امّا تفاوت ها در چگونگی کاربرد این واج ها برای انتقال فحوای کلام است. ابو ریشه ازراه واکه درخشان با صدای بلند و بی پروا از خشم و غضب خود سخن گفته و ملّت را علیه ستمکاران می شوراند و نور امید را دل آنان روشن می کند؛ امّا خانلری با انتخاب نقشِ راوی برای خود، با استفاده از واکه درخشان تنها به توصیف اقتدار، شکوه و احساسات عقاب بسنده می کند و با کاربرد واکه تیره از افشاگری می پرهیزد؛ بنابراین، انسجام و هماهنگی خاصّی میان موسیقی و اندیشه هردو شعر وجود دارد.
ادب عربی در آینه شعر فرخی سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
135-158
حوزه های تخصصی:
یکی از جذّاب ترین زمینه های مطالعه و پژوهش در ادبیّات مشرق زمین، پرداختن به تأثیر متقابل آثار ادبی در زبان های پارسی و عربی و به ویژه درون مایه های مشترک دیوان های شعری پارسی و عربی است که از کهن ترین مباحث ادبیّات تطبیقی و در عین حال از دشوارترین زمینه های پژوهش در این عرصه نیز به شمار می رود. در جستار فراروی که به شیوه علمی – پژوهشی فراهم آمده، نگارنده کوشیده است که با روش تحلیلی - توصیفی و بر اساس مکتب فرانسه در ادبیّات تطبیقی، تأثیر شعر و ادب عربی را بر دیوان فرّخی سیستانی شاعر پارسی قرن پنجم هجری کاوش نماید. پژوهش حاضر، پس از پیشگفتار و پرداختن به سبک شعری فرّخی، به تأثیر قرآن و واژگان و نام های عربی بر دیوان وی اشاره ای کوتاه نموده، سرانجام به مبحث تفصیلی مقاله، یعنی مقایسه نمونه های متعدّدی از اشعار و امثال عربی با اشعار فرّخی پرداخته و ازجمله به این نتیجه رسیده است که فرّخی، در عین تأثیرپذیری از تعبیرها و تصاویر شعر و ادب عربی، شاعری خلّاق و مضمون آفرین است؛ دیگر اینکه در ادبیّات مشرق زمین و به ویژه شعر فرّخی، فرهنگ غلبه قلم بر تیر و شمشیر که آرزوی انسان های فرهیخته عصر حاضر است، به خوبی جلوه گر شده است. امید، آنکه این کاوش نامه، پیوند دیرین ادب پارسی و عربی را بیش از پیش بنماید و منبعی دیگر به منابع پژوهش های تطبیقی بیفزاید.
کارکرد و بسامد رنگ در شعر کودک سلیمان عیسی و مصطفی رحماندوست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر رنگ از مهم ترین عناصر آفرینش تصاویر هنری در شعر است. شاعران کودک با استفاده از معانی نمادین رنگ ها، از چشم انداز خود، دنیا را برای کودکان ترسیم و به رشد فکری، روحی و اجتماعی آن ها کمک می کنند؛ ازاین رو پژوهش حاضر با تبیین اهمّیّت رنگ در تصویرگری شعر کودک، بسامد و کارکرد عنصر رنگ را در شعر کودک سلیمان عیسی و مصطفی رحماندوست را بررسی کرده است؛ نتایج نشان داد رنگ سبز پربسامدترین رنگ در اشعار دو شاعر است که با بهره گیری از طراوت آن، نگرش مثبت القاکننده رویش، باروری و برکت را برای کودکانِ آینده ساز به نمایش می گذارند. هردو شاعر با آگاهی از تأثیر تنوّع رنگ ها بر روح شاد کودکان، از ترکیب رنگ ها استفاده کرده اند که در شعر رحماندوست از بسامد بالاتری برخوردار است؛ استفاده درست و مناسب هردو شاعر از رنگ ها، متناسب با تحلیل روان شناختی و دلالت های مشابه در بهره گیری از رنگ ، نشان از آگاهی دو شاعر از اهمّیّت و اهداف شعر کودک و توجّه ویژه آنان به آشناساختن کودکان با ارزش های دینی، اخلاقی و ملّی - میهنی دارد.
بررسی تطبیقی نقد فمینیستی در آثار داستان نویسان زن با تکیه بر رمان های سیمین دانشور و نوال السّعداوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار زنان نویسنده جهان تلاش های بسیاری برای احقاق حقوق زنان صورت گرفته است. برخی از این آثار گاه به افراط کشیده شده اند و گاه نیز تعادل را رعایت کرده و اقدامات مفیدی را به ثمر رسانده اند. جستار پیش رو با بررسی دیدگاه ها، کنش ها و زبان و ادبیّات قهرمانان زن درپی یافتن جنبه های مشترک و متفاوت در رمان های سووشون، جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان از سیمین دانشور و مذکّرات طبیبه و مذاکراتی فی سجن النّساء از نوال السّعداوی براساس نقد فمینیستی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی شباهت ها و تفاوت های آثار این دو نویسنده فارسی و عرب زبان است تا از این راه بتوان به شباهت ها و اختلاف های فرهنگی این دو نویسنده دست یافت. کتاب های انتخاب شده از نوال، ابتدا ترجمه و سپس براساس مکتب ادبیّات تطبیقی آمریکایی با آثار منتخب سیمین مقایسه و بررسی شده است. روش کار در نوشتار پیش رو تحلیلی - توصیفی است. دستاورد پژوهش، بیانگر آن است که اگرچه هردو نویسنده در بازتاب دیدگاه های فمینیستی اشتراکات و اختلافاتی دارند؛ امّا در بررسی کلّی سیمین در بعضی موارد از دفاع دربرابر حقوق و هویّت زنان کوتاه آمده است، این درحالی است که نوال در این زمینه تندروی بیشتری دارد.
زیبایی شناسی اکسپرسیونیسم و امپرسیونیسم در سروده های مهدی اخوان ثالث و بدر شاکر السّیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم دو مکتب مهمّ هنری در اواخر قرن نوزده و آغاز قرن بیستم است که توانست در ادبیّات نیز اندیشمندانی را به تکاپو وادارد. مسائل مهمّ انسانی، جهش های بزرگ صنعتی، جنگ، استثمار و هزاران بحران بزرگ دیگر دست مایه بسیاری از آثار بزرگ و ماندگار هنری شد. ایران و خاورمیانه نیز همانند دیگر کشورهای پرآشوب قرن از تنش ها و پیامدهای خارجی و داخلی این بحران ها درامان نبودند. مهدی اخوان ثالث و بدر شاکر سیّاب دو نماینده هنر ایرانی و عراقی هستند که هم صدا با دیگر هنرمندان، تنهایی و انزوای انسان در قرن آشوب زده را ترسیم کردند و با به تصویرکشیدن تابلوهایی از جنس واژه و خیال، به آرزوی آزادی، مجال پرواز دادند. در نوشتار پیش رو با توجّه به حال و هوای سروده ها، نقاط اشتراک آن ها با برخی از آثار نقّاشی در سبک های مورد نظر بررسی شده است. سروده ها با توجّه به درون مایه آن ها در دو سبک نقّاشی مورد نظر دسته بندی شد. جستار حاضر درپی گزینش و بازنمایی زیبایی شناختی تصاویر امپرسیونیستی و اکسپرسیونیستی است. با توجّه به پژوهش پیش رو، اخوان ثالث و بدر شاکر سیّاب تصویرسازانی در هردو سبک هنری هستند؛ ولی تصاویر برساخته خیال سیّاب با همه درد و رنج دورانش به سبک امپرسیونیسم و اخوان ثالث به اکسپرسیونیسم گرایش بیشتری دارد. دلیل این امر، توجّه شاکر سیّاب به محیط زیست پیرامونش یا همان دیده های ملموس او و تمایل اخوان به تاریخ است. از همین روی، ذهنیت مبهم تری در تصاویر شعری اخوان دیده می شود.
نقد اجتماعی رمان برّه گمشده راعی (هوشنگ گلشیری) و سروده حفّار القبور (بدر شاکر السّیّاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد اجتماعی ادبیّات که آثار ادبی را روبنا و محصول امور زیربنایی مادّی می داند، انعکاس مبتکرانه واقعیّت اجتماعى را وجه ممیزّه اثر ادبی می داند. هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی، منسوب به حزب توده و بدر شاکر السّیّاب، شاعر عراقی جوان و نوگرای منسوب به کمونیسم، آثار فراوانی دارند که در حوزه نقد اجتماعی ادبیّات قابل بررسی است. ابتدا نقد جامعه شناسی ادبیّات و مبانی آن، به طور اجمالی تعریف شده؛ سپس با تکیه بر مبانی مکتب تطبیقی روسی و روش توصیفی - تحلیلی، رمان برّه گمشده راعی اثر هوشنگ گلشیری و حفّار القبور سروده بدر شاکر السّیّاب از دیدگاه نقد اجتماعی ادبیّات بررسی شده است. نتایج پژوهش، بیانگر این است که نویسنده و شاعر یادشده، صرف نظر از فاصله زمانی - مکانی و باوجود تفاوت در دیدگاه و سلیقه فردی، به دلیل تجربه شرایط یکسان، تکیه بر بیداری و آگاهی طبقاتی را به مثابه راهکارهایی برای برون رفت از مشکلات در پیش گرفته اند. گلشیری نیز با استفاده از گفتگوی کارناوالی و سیّاب با تکیه بر لایه های متفاوت شعر نو، افزون بر نقد نظام سرمایه داری و نمودهای آن؛ ازجمله استعمار و استثمار، آن ها را مسبّب مشکلاتی همچون جنگ، بحران های فردی - اجتماعی، فقر طبقات فرودست و استبداد داخلی حکومت ها دانسته اند که ادیبان را از نوید به آینده ای روشن بازداشته است.
بررسی تطبیقی دو داستان کوتاه «الجبّار» از نجیب محفوظ و «برخورد» از احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
105-123
حوزه های تخصصی:
زندگی روستایی همواره ویژگی های متمایزی داشته، این ویژگی ها در گذشته پررنگ تر از امروز بوده است؛ ازجمله این ویژگی ها وجود دو ضلع مهم و تعیین کننده ارباب (مالک و زمین دار) و رعیّت بوده است. در گذشته ارباب نقش سرنوشت سازی در زندگی رعیّت داشته است، امّا امروزه این مناسبات تا حدّ زیادی کم رنگ شده است. رابطه بین این دو همواره مورد توجّه نویسندگان در ادبیّات داستانی بوده است و ادبیّات داستانی عربی و فارسی نیز از این توجّه برکنار نبوده اند. دو نویسنده مصری و ایرانی؛ یعنی «نجیب محفوظ» و «احمد محمود»، در داستان های «الجبّار» از مجموعه داستان دنیا الله و «برخورد» در مجموعه داستان زائری زیر باران، ظلم ارباب بر رعیّت را سوژه داستان خود قرار داده اند. این مضمون مشترک، ویژگی های ساختاری و محتوایی مشترکی را بین دو داستان به وجود آورده است و به طبع، به خاطر تفاوت سبک داستان نویسی و جغرافیای متفاوت فرهنگی دو نویسنده، تفاوت هایی بین دو اثر وجود دارد. در جستار پیش رو، شباهت ها و تفاوت های بین دو داستان بررسی و تحلیل شد. نتیجه کلّی پژوهش حاضر این است که در این دو داستان، جنبه های ساختاری همچون شخصیّت و روایت گری تحت تأثیر محتوای مناسبات ارباب رعیّتی است. به طبع، استقلال سبکی دو نویسنده نیز، باعث ایجاد برخی تفاوت ها بین دو داستان شده است.
معادل یابی واژگان و عبارات در ترجمه عربی دفتر چهارم مثنوی معنوی (مطالعه موردی ترجمه علی عبّاس زلیخه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
125-137
حوزه های تخصصی:
ترجمه متون ادبی به ویژه شعر در انتقال اطّلاعات و تبادل فرهنگ ها بسیار مهم است. با این حال، دشواری هایی نیز دارد. مترجم متون ادبی باید شرایط ویژه ای داشته باشد که نتیجه آن، درک دقیق و عمیق زبان مبدأ و تسلّط کافی به زبان مقصد، برای انتقال بار معنایی متون ادبی است. با توجّه به اینکه اساسی ترین هدف ترجمه از زبانی به زبان دیگر، یافتن معادل برای القای معنی و پیامی از زبان نخست به زبان دوم است، نگارندگان بر آن شدند تا با تطبیق ترجمه عربی مثنوی معنوی با متن فارسی آن به روش توصیفی - تحلیلی، حوزه واژگان و عبارت های ترجمه عربی را نقد و بررسی کنند و میزان موفّقیّت مترجم را در این باره مشخّص سازند. نتیجه بررسی و تحلیل نشان داد که معیارهای صحّت و درستی ترجمه در برخی از موارد در ترجمه عربی اشعار رعایت نشده است و علی عبّاس زلیخه در مواردی در انتقال بار معنایی و روح حاکم بر اشعار مولانا موفّقیّت چندانی نداشته است. مترجم، ضمن پایبندی بیش از حد به ترجمه واژه به واژه زبان مبدأ، معنا و مفهوم مورد نظر شاعر ایرانی را تاحدودی مختل کرده است.
بررسی انتقال تصوف با تکیه بر سیر تاریخی نظریه وحدت وجود از ابن عربی تا بیدل
حوزه های تخصصی:
عرفان و تصوف اسلامی به زعم پاره یی از محققین خاستگاهی شرقی دارد و از ادیان هند و بودایی به انحای گوناگون به جهان اسلام راه یافته است. آموزه های وحدت وجودی هندی، ابتدا مکتب خراسان از تصوف را تحت تاثیر قرار داد و سپس از این طریق در مکتب عراق نیز تاثیر گذاشت. محی الدین ابن عربی اندلسی به عنوان موجد و یا حداقل مدون عرفان نظری یا حکمت فلسفی، در عرفان و تصوف تاثیر فراوان نهاده است. آثار ابن عربی همراه با شرح ها و تفسیرها و حتی انتقادها و تکفیرها، مرزهای ممالک اسلامی را درنوردید و از منتهی الیه غرب، به هندوستان در اقصی نقاط شرق که خارج از مرزهای جهاناسلام بود، رسید. میرزاعبدالقادر بیدلعظیم آبادیکهدرایرانبهدهلویمشهوراستازآرایعرفانیابن عربیتاثیرفراوانپذیرفتهاست،به گونه ییکهمی تواناورابقیه السیفشارحینابن عربیدانست. بیدلعلی رغمشهرتومحبوبیتفراوانیکهبینفارسی زبانانشبه قارهو آسیای میانهدارد،در ایرانبه خوبیشناختهنیست. اینمقالهبادیدگاهیتطبیقیبه بررسی انتقال تصوف و همراه با آن، شعر پارسی به هندوستان می پردازد، سپس تاثیر آرای ابن عربی در مهم ترین مسأله تصوف و عرفان، یعنی وحدت وجود را در آثار بیدل با ذکر شواهد بررسی می نماید.
بررسی تطبیقی درونمایه اعتراض در شعر احمد مطر و علیرضا قزوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان شاعران معاصر عرب، احمد مطر از لحاظ شعرهای زیادی که با درونمایه اعتراض سروده به چهره ای شاخص و پیشرو بدل شده است. در میان شاعران ایرانی نیز علیرضا قزوه یکی از پیشروان اصلی جریان شعر اعتراض در ادبیات معاصر به شمار می رود. بررسی شعر این دو شاعر حاکی است که اشعار اعتراضی آنان عمدتاً در دو جهت سیاسی و اجتماعی است. البته لبه تیز تیغ اعتراضهای شعری احمد مطر علیه حاکمان عرب بوده، بیشتر اعتراضهایش سیاسی است حال اینکه اعتراضات قزوه بیشتر جنبه اجتماعی دارد. اعتراض نسبت به فقر و بی عدالتی، فراموش شدن مسأله فلسطین، غفلت و بی خبری جامعه، ظلم و ستم دولتهای استکباری، فراموش شدن ارزشهای دینی و ملی از درونمایه های اعتراضی مشترک بین دو شاعر است.
مطالعه تطبیقی بنمایه های سوگ سروده های سعدی شیرازی و شمس الدین کوفی در رثای بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازتاب حمله مغول به سرزمینهای اسلامی از جمله بغداد، حزن و اندوه بسیار عمیقی را در جانهای مسلمانان بر جای نهاد که در این جستار ضمن بررسی بازتاب این فاجعه در شعر دو شاعر (سعدی شیرازی و شمس الدین کوفی)، کوشش می شود تا با رویکردی تاریخی- تطبیقی، بنمایه های سوگ سروده های این دو شاعر مورد تحلیل قرار گیرد تا از این رهگذر به همگونیها و ناهمگونیهای بنمایه سوگ سروده های آن دو در رثای بغداد دست یافت. برایند پژوهش نشان می دهد که هر دو شاعر در بنمایه هایی همچون گریه و افسوس، گلایه از ستم پیشگی روزگار، گرایش به سبک ادبیات پیش از اسلام، زبان عربی و ذکر مفاخر پیشینیان با یکدیگر مشترک هستند و هر دو با زبانی ساده و بی آلایش و در عین حال سرشار از اندوه و حسرت در رثای این شهر و خلیفه آن، مستعصم به نوحه سرایی پرداخته اند.
بررسی تطبیقی تصویر آفرینی در وصفیات خلیل مطران و قاآنی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای به بررسی، تحلیل و تطبیق توصیفهای خلیل مطران و قاآنی شیرازی از جلوه های مختلف طبیعت در اشعارشان می پردازد و در نهایت به این مهم دست می یابد که هر دو شاعر از طبعی لطیف، گفتاری شیرین و ذوقی سرشار و قدرتی شگفت در وصف طبیعت برخوردارند. برخی از توصیفات طبیعت در دیوان دو شاعر رنگی از اشرافیت دارد و به نظر می رسد که مطران در توصیف برخی از عناصر طبیعت از ادبیات فارسی و قاآنی از ادبیات عربی تأثیر گرفته است؛ این امر بویژه در تلمیحات و صنایع لفظی و بدیعی بخوبی خود را نشان داده است.
غربت عارفانه در شعر حافظ و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی به واکاوی بنمایه «غم غربت» به عنوان یکی از مهمترین بنمایه های عرفانی در شعر ابن فارض و حافظ دو نماینده بزرگ شعر عرفانی ادبیات فارسی و عربی پرداخته و کوشیده است تا پاسخ درخوری به چگونگی حضور این غم و واکنش این دو شاعر به موضوع بیابد. یافته های پژوهش حاکی است که در اندیشه عارفانه دو شاعر، جدایی روح از مصدر و قرار گرفتن در کالبد خاکی جسم و هبوط انسان از بهشت به این جهان، نمودهای غریبی او است. در مقابل واکنش عارف برای فرار از غربت روح در بدن، یاد مرگ و رسیدن به فناست و برای رهایی از غربت در این جهان و دوری از معشوق حقیقی به جلوه های آن عشق که در این جهان تجلی یافته است و از آن به عشق زمینی یا مجازی تعبیر می شود، روی آورده است. عشق زمینی در شعر دو شاعر ترجمانی از عشق الهی و انعکاسی از آن عهد روز نخست است که عارفان برای مجسم کردن آن عشق الهی و کاستن آلام حسرت دوری معشوق حقیقی به آن توسل جُسته اند. خواب و رؤیا و خلوت گزینی نیز دیگر ساختار های دو شاعر به این غربت است.
مقارنه طرق اختیار القاب الشعراء العرب و الفرس(مقاله علمی وزارت علوم)
اصبحت اسماء الاشخاص والالقاب واحده من الابداعات الانسانیه التی اولاها الانسان اهتمامه علی مر العصور، ففی کل یوم تظهر للانسان اسماء والقاب تتناسب وحیاته المتحضره والمتقدمه. تتطرق هذه المقاله الی بحث بعض القاب الشعراء العرب - من العصر الجاهلی الی نهایه العصر العباسی- وکذا التخلص الشعری لبعض الشعراء الفرس - من القرن الثانی الی نهایه القرن الحادی عشر هجری- کما سنتعرف علی طرق اختیار ووضع الاسم الشعری عند شعراء الأُمتین العربیه والفارسیه وکذا اوجه الشبه والاختلاف فیها. تمثل المقارنه بین طرق اختیار او وضع الالقاب الشعریه عند العرب و الفرس المحور الرئیسی لهذا البحث ، وقد تم ترتیبه علی ثلاثه محاور : طرق اختیار التخلص الشعری عند الفرس؛ طرق وضع القاب الشعراء عند العرب؛ احصائیه ومقارنه طرق اختیار التخلص الشعری ووضع اللقب. النتیجه تتمثل فی المحور الثالث والمکونه من احصائیه تشمل 170 شاعراً عربیاً و فارسیّاً.
جنون العارف وحب الزاهد فی ضوء الحب العذری (شیخ صنعان وسلاَّمه القس نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
تُعتَبر قصه شیخ صنعان (ف211 ﮬ.ق) من أشهر قصص الحب العرفانی عند العرفاء والزهاد وهی تقابل قصه عبدالرحمن ابن أبی عمَّار الجشمی الناسک المشهور بالقس (ف83 ﮬ.ق) عند الزهاد. تمیزت قصه سلاَّمه القس بوجود خصائص الحب العُذری فیها وهو النوع الذی یراه العرفاء والزهاد الطریق المؤدی إلى الحب الحقیقی وشرطاً للوصول إلى المحبوب الأزلی حسب المقوله الشهیره «المجاز قنطره الحقیقه». بعد دراسه قصه شیخ صنعان والبنت المسیحیه تبین وجود عناصر الحب العذری فیها وأنّها ملائمه جداً للمقارنه بینها وبین قصه سلاَّمه القس باستخدام المنهج التاریخی اولاً ثم المنهج الوصفی- التحلیلی علی أساس النقد الأدبی والمقارن للمدرسه الأمریکیه من حیث المضمون وموضوعات الحب العذری مع مراعاه خصائص هذا النوع من الحب لما له من أهمیه فی البحث الأدبی خصوصاً الغزل وصله الحب العذری بالحب الإلهی، لذا فأنّ کشف أوجه الاختلاف والتشابه بین القصتین للوصول إلى الاختلافات الفکریه والثقافیه والمذهبیه السائده فی ذلک الوقت سیُلفت إنتباه الباحثین فی هذا المجال إلی إمکانیه دراسه قصص الحب بنظره جدیده ومقارنتها مع نظیراتها فی ضوء الحب العذری.
السُّخریهُ: مکانتها ومضامینها فی شعر رهی معیری ومحمد مهدی الجواهری (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
تحتوی السُّخریهُ فی الأدب عَلَى ترکیبهٍ مِن النقدِ والهجاءِ والتّهکمِ والدّعابهِ، وذلک بهدفِ التعریض بالأشخاص، وتجریحهم، وإبراز مثالبهم وسلبیاتهم والنقائض الجسدیه والرذائل الخلقیه. فإنَّ الأدب السَّاخر فی غایهِ الأمر یهدفُ إلى إصلاح العیوب وتصحیح المسارات الخاطئه وتقدیم الإعوجاجات السّلوکیه. ومعَ أنَّ عصراً مِن عصور التاریخ لا یخلو مِن السُّخریه، إذ إنَّ السُّخریه تنبثق مِن انبثاق حیاه الإنسان، فإنَّها تزدادُ ازدهاراً فی العصور التی یسودُ علیها القلقُ وتنسدُّ فیها منافذُ الحریّه؛ لذلک لو عرفنا حجمَ النکبه المخیفه التی نکبتْ بها بلاد إیران والعراق، والمؤامرات المروّعه التی نفّذها الإنتدابُ والإستبدادُ فیهما ضدَّ الأرض والشّعب، لَأدرکنا سرّ إکثار الشعراء فی هذینِ البلدینِ مِن السُّخریه ضدّ المستکبرین والطغاه وإشاعتها. فمِنْ هذا المنطلق یتصدى هذا المقال لدراسه شعر السُّخریه الذی ظهر فی هذینِ البلدینِ لیعرّف بالمضامین المشترکه وفق رؤى تحلیلیه لدى الشاعرینِ رهی معیری ومحمد مهدی الجواهری. فالسؤال الذی یُطرح هنا یلخص فیما یلی: ما هی أهم الملامح المشترکه فی شعر السُّخریه لدى رهی معیری ومحمد مهدی الجواهری التی تحثّنا للمقارنه بین هذینِ الشاعرینِ؟ فهذا ما سنحاولُ الإجابه عنه مِن خلال استعراض وجوه التشابه فی أعمالهما الشعریه بالإعتماد على المنهج التوصیفی- التحلیلی فی المدرسه الأمریکیه التی تسعى للبحث والمقارنه بین العلاقات المتشابهه فی الآداب المختلفه. ومن النتائج التی توصلت لها هذه المقاله یلاحظ مدی ترابط النصوص بعضها ببعض، فالسُّخریهُ عند هذینِ الشاعرینِ قائمه عَلَى فکره المقابله بین الصّدق والکذب، أو بین الصّحه والزیف، أو بین الکمال والنقص، وبعباره مختصره بین ما یکون وما ینبغی أن یکون.
الرمزیه فی شعر عاشوراء (دراسه مقارنه بین الشعر العربی والفارسی المعاصرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی العلوم الانسانیه دوره ۱۹ سال ۱۴۳۳ شماره ۳
113-132
تعدّ الصوره الرمزیه فی الأدب أداه لإلقاء المعانی إلی المخاطب إضافه إلی أنّها تضفی علی الکلام جمالیه ملحوظه. وبما أنّ الرمز یتخذ دلالات متعدده فلا تبقی المفاهیم الرمزیه فی مستوی واحد؛ بل لها تأویلات متعدده یدلّ علیها السیاق. لقد رغب المعاصرون من الشعراء فیه استخدامها أکثر ممن سبقهم، بحیث ازدهر الرمز فی شعر عاشوراء المعاصر بعد إبتعاده عن الماضی ومواجهته للأوضاع الجدیده التی لم یعرفها من قبل؛ وبذلک تتبین ضروره دراسه الرمز ودلالاته المختلفه فی هذا الشعر الدینی دراسه دقیقه. وبحثنا هذا یسعی إلی المقارنه بین الدلالات المتنوعه للرموز التی استخدمها الشعراء الفرس والعرب فی شعر عاشوراء والکشف عن الإفتراقات والإشتراکات بینهما، والتمایزات الخاصه للغتین والنزعات والإتجاهات القومیه فی استخدام هذه الرموز بأسلوب وصفی – تحلیلی. فاخترنا الأشعار البارزه لأکثر من أربعین شاعراً معاصراً من شعراء الشعبین وقمنا بتحلیل الرموز حسب معانیها ودلالاتها وذلک بعد استخراجها وتصنیفها بصوره إحصائیه. و من النتایج التی وصلت إلیها المقاله أنّ شعر عاشوراء الفارسی أکثر مجالاً لأنواع الرمز من الطبیعی والتاریخی والدینی. کما أنّ الفرس تقدّموا علی العرب فی استخدام العناصر القومیه. کما تتوصل المقاله أیضاً إلی أنّ الزهور بأنواعها تعدّ من أهم العناصر المشترکه بین اللغتین؛ وأنّ النور والظلمه أکثر استخداماً بین الرموز الطبیعیه فی شعر عاشوراء الفارسی والعربی.
سیمیائیه العنوان فی قصیدتی "شب گیر" لأحمد شاملو و"لیل یفیض من الجسد"لمحمود درویش (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
اهتم السیمیائیون فی النقد الحدیث بعنوان النص الأدبی اهتماماً واسعاً إذ أنّه الإشاره الأولى التی تواجه المتلقی، کما أنّه قد یکون مفتاحاً دلالیاً یختزل بناء النص فی کلمه أو عده کلمات، ومن خلاله یلج القارئ إلى أعماق النص لکشف دلالاته واستکناه معناه وفک شفراته ورموزه. ویمکّن القارئ من معرفه هویه ومضمون النص الذی یعنونه. لقد کان ل لیوهوک، وجیرار جینیت، وهنری میتران، وشارل غریفل و روجر روفر وغیرهم من النقاد الغربیین أثر کبیر فی فتح هذا المجال أمام النقاد المعاصرین لدراسه العنوان تعریفاً وتحلیلاً؛ حیث تناولت الدراسات المعاصره العنوان بالتحلیل والنقد بشکل ملفت للنظر وخاصه فی الآونه الأخیره. وقد قمنا فی هذا المقال بدراسه عنوان قصیده "شب گیر" للشاعر الإیرانی أحمد شاملو، وعنوان قصیده "لیلٌ یفیض من الجسد" للشاعر الفلسطینی محمود درویش، ومقارنه دلاله کلمه "لیل" فی عنوان کلا القصیدتین. ویتبع المقال المنهج الوصفی – التحلیلی، فی ضوء الأدب المقارن وضمن المدرسه الأمریکیه. إنّ نتائج دراسه وتحلیل هاتین القصیدتین تظهر أنّ مفردات "لیل" جاءت کدلاله رمزیه على سوء وتدهور الأوضاع فی المجتمعین الذین یعیش فیهما کلا الشاعرین.