مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
۴۵۵.
۴۵۶.
۴۵۷.
۴۵۸.
۴۵۹.
۴۶۰.
ادبیات تطبیقی
منبع:
زن و فرهنگ سال هفتم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۵
45-53
حوزه های تخصصی:
جبران خلیل جبران و نیما یوشیج به عنوان مهمترین نماینده شعری معاصر ایران توجه خاصی به زن دارند. پرداختن هر دو شاعر به مساله زن و مضامین شعری آن مهمترین هدف این پژوهش است. فرضیه های این پژوهش بر این است که جبران و نیما از شاعران معاصری هستند که محور اصلی اشعار آنها زن(معشوقه، همسر،مادر) است؛جبران نسبت به نیما جایگاه والا و رفیعی را برای زن قائل است. محیطی که نیما یوشیج در آن بزرگ شد و پرورش یافت؛ محیطی روستایی بود که زنان در آنجا پا به پای مردان مشغول کار بودند به همین خاطر جایگاه و ارزش اجتماعی پایینی داشتند، اما در اندیشه جبران زن جایگاهی بهتری دارد؛ چرا که جبران در لبنان و آمریکا زندگی می کرد و به اقتضای محیطش که از زندگی ساده و فقیرانه به دور بود، زنان محوریت و ارزش دیگری داشتند.
بررسی همسانی های فکری خیام و شکسپیر؛ با تکیه بر نمایشنامه های شکسپیر
ادبیات تطبیقی یکی از کاربردی ترین گرایش های ادبیات نوین است که به بررسی و مطالعه شباهت ها و تفاوت های آثار ادبی فرهنگ های مختلف می پردازد. اندیشه های خیامی از جمله موضوع های محوری و خاصی می باشد که بر ذهن و نوع تفکّر بسیاری از نویسندگان و ادیبان تأثیر گذاشته است. از جمله کسانی که این اندیشه ها در آثارش انعکاس یافته است، ویلیام شکسپیر است. نگارندگان در جستار حاضر برآنند که با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی شباهت های فکری خیام و شکسپیر پرداخته و با کنکاش در آثار نمایشی شکسپیر این همسانی های فکری را نمایان سازند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که حیرت و سرگشتگی و بدبینی شکسپیر مانند خیام، زاده تشنج و ناامنیِ اوضاع اجتماعی ای است که از نظر مذهبی دچار تحول شده است. هر دو انسان ها را در عرصه عالم اشباح و تصاویر و سرگردانی می بینند که بدون هیچ هدفی می آیند و بدون مقصدی می روند. یکی دیگر از تفکّرات مشترک آن دو، بی اعتباری دنیا و و عدم اعتماد به آن است. خیام بارها مطرح کرده است که این دنیا چه اعتباری دارد سرانجام باید رفت. شکسپیر نیز اندیشه ای همسان با خیام دارد؛ بی اعتباری جهان را می توان به وضوح در نمایشنامه های او به ویژه هملت و مکبث سراغ گرفت. حدیث مرگ و عجز بشریت در برابر آن دیدگاه خیام به زندگی، دیدگاهی بد سرانجام است؛ او بشر را در مقام مرگِ محتوم، عاجز می داند. نبرد با سرنوشتی که در آثار شکسپیر، مخصوصاً در هملت، دیده می شود همسان با اندیشه خیام است.
کاربرد بدل در زبان فارسی دری و عربی
منبع:
شفای دل سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
35 - 49
حوزه های تخصصی:
بدل در میان زبان های عربی و فارسی دری، کاربردهای ویژه ای دارد و خصوصیات مختص به خود را داراست. مانع اصلی یادگیری، عدم توانایی دانش آموزان و عدم توانایی در درک و تعمیم مفاهیم و خلط مبحث با مباحث دیگر می باشد. بدل در کتاب های فارسی از جمله مباحثی است که گاهی دانش آموزان در تشخیص و کاربرد آن دچار اشتباه شده و آن را با مباحث دیگر از جمله صفت و مضافٌ الیه می آمیزند. این مقاله در پی تسهیل در امر آموزش بدل و راه های تشخیص آن است. در زبان فارسی دری میان مبدلٌ منه و بدل درنگی خاص هست و در عربی نیز این دو جزء هم اعرابند ؛ یعنی مبدلٌ منه اعراب اصلی و بدل اعراب تبعی دارد ، ولی در فارسی این دو هم نقش اند. همچنین در گروه بدلی در فارسی دست کم یکی از دوجزء معرفه است ؛ در حالی که در ترکیب زبان عربی لزوماً یکی از این دوجزء معرفه نیست. بدل در زبان های مزبور از ترکیب های متفاوت برخوردار است. بدل در زبان عربی از دو جزء مبدلٌ منه و بدل تشکیل می شود ، در مبهم بودن مبدلٌ منه و ابهام زدایی بدل از آن و در نبودن واسطه میان دو جزء نیز در این که هر دو جزء یک مرجع و مصداق خارجی دارند، همسان اند.
زحاف در زبان عربی و فارسی دری
منبع:
شفای دل سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳
127 - 142
حوزه های تخصصی:
علم عروض در میان زبان های عربی و فارسی دری از کاربردهای ویژه خود برخوردار است؛ زیرا دارای خصوصیات مخصوص به خود است. طوری که بر همه آشکار است که کاشف علم عروض خلیل بن احمد نحوی است، ولی به مرور ایام علم عروض در زبان فارسی گونه ای را به خود اختصاص داده و کم و بیش تغییراتی را نسبت به علم عروض در زبان عربی به خود راه داده است که این همه را می باید از توانمندی های شاعران و بزرگان فارسی زبان دانست؛ به گونه ای که بعد از خلیل بن احمد نیز سه بحر دیگر را دانشمندان زبان فارسی به وجود آوردند. در میان زحافات عروض زبان فارسی وعربی تفاوت های آشکاری وجود دارد. تغییرات در تفاعیل عروضی زبان عربی به دوگونه زحاف و علت نامیده شده است که زحاف نیز به نوبه خود به دو گونه مفرد و مزدوج تقسیم گردیده است که هریک از آنها نیز دارای تقسیمات دیگری می باشند، ولی تغییراتی که به اسم علت خوانده شده است از جمله تغییراتی است که اگر درتفاعیل رخ دهد، متابعت اش بر شاعر حتمی است، تغییر دیگری به اسم علت جار و مجرایی زحاف دارد که اگر در تفاعیل آمد تکرارش الزامی نیست و برعکس تغییرات تفاعیل در عروض زبان فارسی به اسم زحاف خوانده شده که تمامی آن تغییرات درتفاعیل عروضی زبان عربی را دربرمی گیرد.
انواع واو در زبان عربی وفارسی دری
منبع:
شفای دل سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
143 - 159
حوزه های تخصصی:
دستور زبان های عربی و فارسی دری، کاربردهای ویژه ای دارد و خصوصیات مختص به خود را داراست. علم نحو در میان زبان های عربی و فارسی دری نیز کاربردهای ویژه ای دارد و خصوصیات مختص به خود را دارا است. نحو یک اصطلاح قدیمی است که با قواعد دستوری زبان از آغاز سخن گویی و دستورنگاری زبان ها با هم ارتباط تنگاتنگی داشته است. حرف «و» در نثر و شعر قابل درک است. هرگاه به کلمات یا جملات عربی و فارسی، از دید دستوری نگاه شود، ارزش بررسی آن توسط علم صرف و علم نحو مشخص می شود. حرف واو یکی از حروف مشترک در میان هر دو زبان است که در ترکیب جملات از دیدگاه دستوری نقش آفرینی می کند. این نقش آفرینی در دستور باعث زیبایی کلام و متین بودن آن می گردد. میان واو در دستور زبان عربی و زبان فارسی دری شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. از آنجا که علم نحو یکی از علوم اساسی در هر دو زبان است و گونه های مختلف و کاربرد وسیع در دو زبان فارسی دری و زبان عربی دارد، در این پژوهش بر آن شدیم تا با استفاده از کتب معتبر در این زمینه به بررسی انواع واو و کاربرد آن در دو زبان فارسی دری و عربی بپردازیم.
نحوه کاربردی استثناء در زبان عربی و فارسی دری
منبع:
پژوهش ملل مرداد ۱۳۹۹ شماره ۵۵
135-152
استثناء در زبان عربی، کاربردهای ویژه و خصوصیات مختص به خود را داراست. مانع اصلی یادگیری، عدم توانایی دانش آموزان و عدم توانایی در درک و تعمیم مفاهیم و خلط مبحث با مباحث در دستور زبان های عربی و فارسی دری برخی اوقات منجر به ضعف دانش آموزان می گردد. استثناء در دستور زبان های عربی و فارسی دری از جمله مباحثی است که مورد عنایت نویسنده های فروان در فراوردهای ذهنی شان قرار گرفته است، ولی پیرامون این موضوع مقالات تحقیقی یافت نشد که شمول پیرامون استثناء در زبان عربی و فارسی دری کار شده باشد، بدین ملحوظ هدف این مقاله تسهیل در امر آموزش استثناء و راه های تشخیص آن در زبان های مزبور است. همچنین در دستور زبان عربی مخصوصا در بخش نحو زبان عربی کاربرد خاص دارد، از همین رو داشمندان علم نحو و دستورنگاران زبان عربی لازم دیده اند که به بحث درباره این قاعده نحوی بپردازند. و این نشانگر نقش مهم و ارزنده اسلوب استثناء در زبان عربی است. در این خصوص، یافته ها و نتایج دربردارنده مواردی است: استثناء در زبان عربی تحت اسلوب مورد کاوش قرار گرفته که شامل حروف انواع و حکم اعربی آن می گردد، ولی برعکس در زبان فارسی نیز حروف استثناء نه تنها به غرض استثناء بلکه به اهداف دیگری نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
بازتاب ادب تعلیمی در اساطیر کهن با نظر به داستان زال و سیمرغ و ماجراهای تِلِماک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساطیر و نقش آن در تربیت، سابقه ای به قدمت تاریخ کهن دارد. اساطیر کهن در لفافه ای از ماجراهای عبرت آموز، راه را برای زندگی درست و عاقلانه هموار می کنند. ادبیات تعلیمی از آبشخور داستان ها و اساطیر گرفته شده است. مجموعه های حماسی اسطوره ای از مهم ترین اسوه های ادب تعلیمی هستند. در این میان، داستان زال و سیمرغ با وجود تقابل های فراوان از دید ادب تعلیمی با دیگر داستان های حماسی به ویژه ماجراهای تلماک نوشته فُرانسوا فنلون قابل مقایسه و قیاس است. مانتُور در ماجراهای تلماک و سیمرغ در داستان زال، هر دو موجودی اسطوره ای، دارای خرد ایزدی و تعلیم دهنده هستند. مانتور تلماک را که روزی به جای پدر قهرمانش، اُولیس، بر اریکه قدرت در سرزمین ایتاک خواهد نشست تعلیم می دهد و سیمرغ زال را که روزی به جای پدر پهلوانش، سام، حاکمیت سیستان را بر عهده خواهد گرفت، می پرورد. هر دو اثر حماسی رویدادهای خود را در بستری از ادبیات تعلیمی پیش برده اند. با توجه به نقشی که اسطوره ها در این دو شاهکار حماسی ایفا می کنند، بر این بنا استوار است که خدایان اساطیری به لطف خرد ایزدی خود، در خصوص پرورش معنوی انسان ها دارای خویشکاری هستند. جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی و رویکردی تطبیقی به بررسی و بازتاب ادب تعلیمی در شناخت اسطوره ها پرداخته است. نتیجه این پژوهش حاکی از این است که ویژگی مشترک بنیادین در هر دو اثر، بازتاب خردورزی به منظور خودسازی و رشد معنویت درونی است، با این تفاوت که در داستان زال و سیمرغ، بیشتر به جنبه حماسی و در تلماک، بیشتر به آیین حکومت داری پرداخته شده است.
مقایسه تطبیقی حکایت اخلاقی «کلاغ و روباه» در شعر ایرج میرزا و احمد شوقی با اصل فرانسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۱
121-140
حوزه های تخصصی:
ایرج میرزا و احمد شوقی تشابهات زیادی از نظر شخصیت هنری با هم دارند. یکی از این موارد، تأثیرپذیری از حکایت های اخلاقی لافونتن است. هم ایرج میرزا و هم شوقی اشعار متعددی را به پیروی از حکایت های اخلاقی لافونتن پدید آورده اند که در این میان تشابهات و تفاوت های خاصی وجود دارد. ایرج میرزا یکی از شاعران بزرگی است که در عصر مشروطه ترجمه های منظوم موفقی از حکایت های اخلاقی لافونتن ارائه نمود. او در شعر «کلاغ و روباه» با استفاده از توان هنری خود توانسته با ایجاد تغییرات متعددی، عناصر بومی و فارسی را به ترجمه منظوم خود بیفزاید و شعر مستقلی را پدید آورد. ترجمه منظوم ایرج میرزا از حکایت های اخلاقی لافونتن یکی از جلوه های اصلی تجدد در مضامین شعر فارسی به حساب می آید که ویژگی های متنوعی در حوزه بومی سازی واژگان، مضامین و تخیل دارد که بررسی هریک از این موارد در تحلیل سیر ادبیات تطبیقی در ایران بسیار مؤثر خواهد بود. از سوی دیگر، شوقی با تعم ق در آثار شاعران نامدار عرب و تأثیر گرفتن از ادبیات برجس ته اروپ ا به وی ژه فرانسه، دریچه های جدیدی را به روی شعر عربی گشود. بخشی از اشعار شوقی که از زبان حیوانات نقل شده اند، از آثار موفق او به شما می آیند. شوقی با تأثیرپذیری از لافونتن در این فن مهارت فراوان یافت.
تحلیل عناصر کهن الگویی سفر قهرمان در داستانِ تلخون از صمد بهرنگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، بر اساس نظریه تک اسطوره ژوزف کمپبل به تحلیل نمادهای داستانِ تلخونِ صمد بهرنگی می-پردازد. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری به منظوردست یافتن به فردیت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحله اصلی عزیمت، تشرف و بازگشت تشکیل شده است. آه، پیکی است که به واسطه تاجر، تلخون (خودآگاه) را به سفر دعوت می کند. تلخون و ناخودآگاه (مرد جوان) در مرحله نخست به سلامت از آستانه می گذرند و پیش از گذر از جاده آزمون ها به وصل (ازدواج جادویی) می رسند. با مرگ جوان، تلخون به یاری پیک، سفرِ دیگری را از بازار برده فروشان آغاز می کند و در مسیر تشرف با دیو هایِ طمعِ مال و شهوت مبارزه می کند و پس از به زانو درآوردنِ دیو نفس، با پرِ مرغ و آبی، که نمادی از "برکت نهایی" و رهاورد سفر اوست، برای احیای ناخودآگاه خویش بازمی گردد. بازگشت او به یاری "پیک "، نشان از آزادی او در آمد و شد میان دو جهان خودآگاه و ناخودآگاه دارد. این داستان نمادین با نظریه کمپبل هم خوانی زیادی دارد. با این تفاوت که دو بار دیدار میسر می گردد. یک بار قبل از گذر از مسیر تشرف، و بارِ دیگر با موفقیت در عبور از جاده آزمون ها و پس از دریافت برکت نهایی رخ می دهد
بررسی تطبیقی مقاصد بلاغی اسلوب ندا در شعر حافظ و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوع خطاب ها و حروف به کار رفته در اسلوب ندا در هر زبان بیانگر سطح بلاغت آن زبان در این زمینه است و هر کدام برای منظوری خاص برای بیان احساسات گوینده آن به کار گرفته می شود. به همین دلیل برخی ادیبان و علمای بلاغت که در متون و کتاب های مختلف به بررسی زیبایی های موجود در اسلوب های مختلف بلاغی می پردازند، منادا را به عنوان یکی از این اسلوب ها بررسی زیباشناسی می کنند. نگارندگان در جستار پیش رو با استفاده از شیوه استنطاقی و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا قصد دارند اغراض و مقاصد ندا را در شعر حافظ و ابن فارض با تکیه بر ادبیات تطبیقی مکتب آمریکایی تبیین نماید. یافته ها بیانگر آن است که آن دو ابتدا با استفاده از منادا باعث جلب توجه مخاطب شده و سپس به کمک جمله های دارای نقش ترغیبی (امری، خبری، پرسشی، التزامی، شرطی و بازدارنده) که پس از منادا قرار می گیرد، به انتقال پیام و انگیزش مخاطب می پردازد؛ با توجه به اینکه جملات پس از ندا معمولاً حامل پیام مهمی از جمله نقش ترغیبی از سوی گوینده است، این دو شاعر نقش ترغیبی زبان را در این گونه از جملات که بیشتر دارای درون مایه های عرفانی هستند، مراد قلبی خویش را بیان می کنند.
مقایسه تحلیلی– تطبیقی مجموعه داستانی «کان ماکان» میخائیل نعیمه و «یکی بودیکی نبود» جمال زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه «کان ماکان» نعیمه در ادبیات داستانی عربی و مجموعه «یکی بودیکی نبود» جمال زاده در ادبیات فارسی، نقطه عزیمت داستان کوتاه عربی و فارسی است که با تغییر در نوع داستان و پیدایش گونه های جدید، زبان، شکل و ساختار محتوایی داستان، تازه می شود. نعیمه و جما ل زاده، پیشرو داستان نویسی لبنان و ایران، با پیوند دو تکنیک شرقی و غربی در دو مجموعه خود، سبک «داستان کوتاه»را بنا نهادند.در این نوشتار با مقایسه تحلیلی و تطبیقی دو مجموعه نعیمه و جمال زاده به خوانش شکلی، ساختاری،محتوایی، تحلیل عناوین دو مجموعه از منظر شکل و محتوا، تطابق و عدم تطابق عنوان و متن پرداخته شده است و سبک نگارش نعیمه و جمال زاده و وجوه اشتراک و افتراق آن ها در دو مجموعه، مورد بررسی قرارگرفته است. شیوه پژوهش به صورت کتابخانه ای با روش تحلیلی و مقایسه ای در ادبیات تطبیقی، به مقایسه دو مجموعه این دو ادیب پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نویسندگان، با وجود تفاوت در زبان، شباهت هایی در مضمون و اسلوب، نشانه شناسی عناوین داشته و با زبانی عامیانه به بیان مشکلات جامعه خود پرداخته اند و بررسی مقایسه ای درون مایه دو مجموعه، منبع معتبری برای شناخت آداب و سنن جامعه و محیط اجتماعی عصر نویسندگان است
بررسی تطبیقی کاربست مکان و انواع آن در نقد رمان (مورد پژوهش: اهل غرق اثر مونیرو روانی پور وحکایهبحار حنا مینه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان از جمله عناصر اصلی تشکیل دهنده ی چارچوب داستانمی باشد که در پیشبرد حوادث و تفهیم آنها نقش بسیار تاثیرگذاری دارد. نقش مکان در رمان های معاصر، بسیار برجسته بوده و نویسندگان همواره به این عنصر مهم توجه ویژه ای مبذول داشته اند و با مهارت خاصی از آن برای بیان اهداف خود استفاده کرده اند. حنا مینه و مونیرو روانی پور از جمله نویسندهای می-باشند که به سازمایه های مکان توجه خاصی داشته اند و اهداف خود را در نگارش رمان برمبنای این عنصر مهم پی ریزی کرده اند؛ بنابراین بررسی دقیق سازمایه های مکانی می تواند در نقد رمان های آنها راه گشا باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی_ تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی با تکیه بر کاربست مکان و انواع آن در رمان، به بررسی تطبیقی دو رمان حکایهبحار و اهل غرق پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود تفاوت-های فراوان در به کارگیری انواع مکان، هر دو نویسنده در بیان اهداف خود بیشترین استفاده را از مکان باز دریا داشته اند.
طبیعت و کارکردهای آن در دستگاه فکری فریدون مشیری و پل الوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فریدون مشیری(۱۳۷۹-۱۳۰۵ش) و پل الوار(۱۹۵۲-۱۸۹۵م) در عرصه ادبیات ایران و فرانسه از شاعران نوپرداز شمرده می شوند که زمانه زندگی آن ها از دیدگاه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همسانی هایی داشته و این عامل در نهایت به تولید آثار و اندیشه های مشابهی منجر شده-است. یکی از وجوه اشتراک این دو شاعر، طبیعت گرایی است. حضور پررنگ عناصر طبیعت در شعر این دو شاعر، عاملی تأثیرگذار در پویایی شعر آنان بوده است. چگونگی توجّه شعرای یاد شده به طبیعت و مؤلّفه های آن موضوع این پژوهش است. هدف اصلی پژوهش، بیان نقش عناصر طبیعت در ادبیّت کلام و کارکرد آن ها در القای اندیشه های فریدون مشیری و پل الوار است. حاصل پژوهش نشان می دهد که شعرای یاد شده عمده ترین تصاویر شعری خود را با الهام از طبیعت و عناصر آن سروده و لحظاتی را به تصویر کشیده اند که می توان از آن، دو برداشت متفاوت ارائه داد: اول بیان حالات روحی و رسیدن به پویایی و بازجست من شاعر و دوم شرح حقیقتی خلاف عادت برای شگفتی آفرینی و ایجاد پیوند بین روان انسان و عوالم فراسویی. با این توضیح که تصاویر شعری پل الوار در پیوند با طبیعت درهم تنیده است و این درهم آمیختگی موجب شگفت-انگیز شدن تصویر می شود. در این فرایند تصویرسازی، شاعر تلاش دارد به عناصر شعری، هوّیتی دیگر ببخشد و بدین گونه خواننده به دریافت های نویی دست یابد.
بررسی تطبیقی آموزه های چهار میثاق میگوئل روئیز و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استقبال از آثار مروجان طریقت تولتک، در ایران نیز همچون سراسر جهان شایان توجه بوده است. از آن میان «چهارمیثاق» اثر «دُن میگوئل روئیز» بیش از دیگر آثار ترجمه و چاپ شده است. چرایی گرایش خارج از حد انتظار به چنین آثاری آن هم در کساد بازار کتاب ایران، مسئله ای شایسته تحقیق است. اگر پیروی از موج جهانی بازگشت به معنویت و گرایش به عرفان های مدرن (در جستجوی آرامش روانی) را از مهم ترین دلایل این امر بدانیم، این پرسش مطرح می شود که آیا مضامین کتاب چهار میثاق، در آثار عرفای مسلمان معادلی نداشته است؟ اگر پاسخ مثبت است چرا خوانندگان ایرانی این آموزه ها را از سرچشمه های دیگر طالب هستند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش ها، به روش تطبیقی- تحلیلی، مضامین کتاب «چهارمیثاق» با مثنوی معنوی مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تقریباً همه آموزه های این کتاب، به روشنی در مثنوی بیان شده است. به نظر می رسد علاوه بر همراهی بخشی از جامعه با موج جهانی گرایش به معنویت مدرن و بی خبری عامه مردم از سرمایه های بومی؛ تلقی خاص عامه مردم از عرفان و تصوف؛ گرایش به بیان ساده و مینی مالیستی و از همه مهم تر، تفاوت زبان و نحوه بیان مضامین در دو اثر، مهم ترین دلایل کم توجهی به مثنوی و گرایش به آثاری همچون چهار میثاق است. دقت در طیف خاص مخاطبان این آثار، ضرورت توجه به سرمایه های خودی را بیشتر نشان می دهد.
تبلور اندیشه رمانتیک در ساختار کرونوتوپیک حکایات عرفانی بررسی تطبیقی داستان ماهان از هفت پیکر نظامی گنجوی و وسوسه آنتونیوس قدیس از گوستاو فلوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تعاریفی که در کتابهای تخصصی از رمانتیسم ارائه میشود، برای این مکتب محدوده زمانی و مکانی مشخصی تبیین شده، در دوره ای خاص و در جغرافیایی معلوم شکل گرفته، به اوج رسیده، سپس رنگ باخته است. تعابیری همچون پیشرمانتیک یا پسارمانتیک گواهی است دالّ بر صحت این مدعا. در داستانهای رمانتیک، ساختار کرونوتوپیک یا فضازمان، آنگونه که باختین آن را تبیین کرده، مانند پاره ای دیگر همچون روایت یا توصیف، تابع بایسته های رمانتیسم است؛ یعنی پیرو مضامینی مانند تنهایی، تردید، ناخرسندی از زمانه، همچنین خیالپردازی. بررسی تطبیقی ساختار فضازمان حکایت ماهان از هفت پیکر نظامی که هدفش خودشناسی است، با یکی از آثار رمانتیک فرانسه، یعنی وسوسه آنتونیوس قدیس، اثر فلوبر که آن نیز هدفی جز ترسیم روند رستگاری شخصیت ندارد، نشان میدهد که شباهتهای فراوانی میان بایسته های مکتب رمانتیسم در داستان فلوبر و مضامین به کاررفته در اثر نظامی وجود دارد. در این مقاله، با تاکید بر ساختار فضازمان، نشان خواهیم داد که این شباهتها، هرچند به دلیل وجود پاره ای شاکله ها و، به رغم دوری فرهنگها و ادوار ادبی، به گونه ای متفاوت نامگذاری میشود، با این حال، نشان از مضامینی دارد که، باوجود چندین سده اختلاف، داستان عرفانی فرانسوی را به همتای خود در ایران نزدیک میسازد و گواهی دال بر وجود شیوه ای همسان در بازنمایی اندیشه ها و دغدغه های مشترک نوع بشر، به ویژه در گستره عرفان و خودشناسی
زن ستیزی در ادبیّات زن محور: بررسی تطبیقی رمانهای غرور و تعصّب اثر جین آستین و چراغها را من خاموش میکنم اثر زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
149-172
حوزه های تخصصی:
در رمانهای جین آستین بیشتر شخصیّت های اصلی زن هستند امّا زنان نسبت به مردان فعّالیّت اجتماعی و تحصیلات کمتری دارند و مهمترین دغدغه آنان ازدواج است. باگذشت نزدیک به دو قرن،گرایش های مشابهی را می توان در نمونه هایی از ادبیّات معاصر ایران مشاهده کرد. در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد شخصیّت زنی را خلق می کند که در مقابل دیگر زنان موضع گیری های خصم آمیز دارد امّا تحت تأثیر یک شخصیّت مرد است و مرد با وجود حضور کم رنگ، نقشی کلیدی در رمان ایفا می کند. این پژوهش با بررسی نظریات منتقدان فمینیست در مورد پدر سالاری و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی دو رمان چراغ ها را من خاموش می کنم و غرور و تعصّب را با هم مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که شباهت های بسیاری بین این دو رمان وجود دارد. این شباهت ها عبارتند از احساس منفی شخصیّت های زن نسبت به یکدیگر، نگاه رمانتیک به ازدواج به مثابه راهی برای رستگاری و برتری شخصیّت های مرد نسبت به شخصیّت های زن. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در جوامع مرد سالار نویسنده های زن می توانند تحت تأثیر گفتمان غالب جامعه مانند مردها فکر کنند و مانند مردها بنویسند. با وجود این که در رمان های بررسی شده نگاه هر دو نویسنده واپس گرا ست، به نظر نمی رسد که زویا پیرزاد که در ابتدای قرن بیست و یکم و دویست سال پس از جین آستین می نویسد گامی به پیش بر داشته باشد.
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
195-217
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی چکیده متناقض نما هنرْسازه ای است که موجب آشنایی زدایی و برجستگی کلام شده و ایجازی ه نری می آفریند. از جمله شاعرانی که از این ظرفیت هنری برای عینیت بخشیدن به تجارب و عواطف خود بهره جسته اند، می توان به عبدالوهاب البیاتی (1999- 1926م) شاعر عراقی و از پیشگامان شعر نوِ عربی و محمدرضا شفیعی کدکنی (1318ش) شاعر، ادیب و محقق برجسته ایرانی اشاره کرد. در این جستار، با نقد و تحلیل مصادیق مشابه و برجسته متناقض نما در شعر دو شاعر از جهت دلالت یا ساخت بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و بر روش توصیفی- تحلیلی کاربستِ این هنرْسازه در ش عر آن ها را می توان به دو ساخت زبانی و ادبی تقسیم و سپس تحلیل کرد که متناقض نما به عنوان یکی از ویژگی های سبکی و خلاقیت های هنری آن دو، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به ش عر، اندیشه های آن ها را ادبی تر بیان کند. این آرایه ادبی در شعر این دو، با قرار گرفتن در قالب صور خیالی چون تشبیه، استعاره و کنایه با حفظ فاصله مناسب از غموض، مخاطب را به زیبایی بافت اولیه کلام رهنمون می سازد. البیاتی با ترکیبات و گزاره هایی پرشور و گاه غمناک، تصاویر متناقض نمایش را شکل می دهد، در حالی که متناقض نماهای شفیعی کدکنی لطیف تر و غالباً برگرفته از جهان طبیعتند، با این وجود وجه غالب متناقض نماهای آن دو امیدواری و امید بخشی است. کلید واژه ها: متناقضنما، ادبیات تطبیقی، شعر معاصر عربی و فارسی، عبدالوهاب البیاتی، محمدرضا شفیعی کدکنی
بررسی تطبیقی مفاهیم و موضوعات حکمی و اخلاقی در شاهنامه فردوسی و دیوان متنبّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
267-289
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات محوری که بیشتر شعرای برجسته ی ایرانی و عرب بدان پرداخته و آن را از ضروریات زندگی دانسته اند، مفاهیم حکمی و اخلاقی است؛ زیرا موضوع آن، انسان و سازندگی روحی و معنوی اوست. فردوسی و متنبّی دو چهره شاخص در شعر فارسی و عربی به شمارمی آیند که سروده های حکمی و اخلاقی شان در میان دیگر شاعران از فراوانی و شهرت بیشتری برخوردار است. این پژوهش نشان می دهدکه علاوه بر توارد خاطرِ برآمده از ذوق هنری و فطری، همزمانی تاریخی، شیعی بودن دو شاعر، بهره گیری از منابع غنی فرهنگ اسلامی - ایرانی، از منابع حکمت و اخلاق در شعر این دو شاعرِحکیم بوده است و امکان تأثیرپذیری مستقیم فردوسی و تأثیرپذیری غیرمستقیم متنبّی از آیین و اندیشه های حکمی و اخلاقی ایران باستان محتمل و در برخی موارد قطعی است. این پژوهش براساس چارچوب ادبیات تطبیقی (مکتب فرانسه) به تحلیل جنبه های مشترک و متفاوت موضوعات حکمی و اخلاقی دو شاعر پرداخته است. محور اساسی پژوهش عبارت از: تحلیل تطبیقی حکمت و اخلاق دو شاعر با ذکر تفاوت ها براساس جدول فراوانی. مهم ترین یافته ی این تحلیل تطبیقی این است که متنبّی از حکمت و اندیشه ی ایرانی تأثیر پذیرفته است و شاهنامه بازتاب اصیل این حکمت و اخلاق ایرانی است.
نسبت های بیناهنری، بینامتونی و تطبیقی (مقارنه ای) در شعر «خواندیدنی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۰
1-42
حوزه های تخصصی:
«خواندیدنی» شعری است که با هنرهای تجسمی و گرافیک پیوندی جدانشدنی دارد. مهرداد فلاح، شاعر معاصر، به جای وجه بیانی/ گفتاری در این شعر، برآن بوده است وجه نوشتاری/ اجراییِ شعر را کانون توجه خود قرار دهد. این توجه ویژه که از نوعی هدفمندی یا نیتمندی بیرون می آید، درنهایت در خود شعر و فرم اجرامحورِ آن تجلی و بروز بیرونی می یابد. فلاح «خواندیدنی» را « کشف مجدد نوشتار و علائم نوشتاری» در شعر دانسته است که در فرایند خواندن و دیدن شعر، به شعر «صحنه ای» تبدیل می شود. به عبارت دیگر، برهم کنش زبان و تصویر طی مناسباتی پیش اندیشیده، اجرای نهایی شعر را بر کاغذ یا صفحه نوری رقم می زند. فرض بنیادین مقاله حاضر این است که ایده اولیه شعر «خواندیدنی» تحت تأثیر شعر جهانی و به ویژه شاعری همچون گیوم آپولینر بوده که به شکل نوشتاری شعر و هنرهایی همچون نقاشی و سبک کوبیسم توجهی ویژه داشته است . گذشته از این، اگر در شعر کلاسیک فارسی بنگریم، برخی از شگردهای شعر «خواندیدنی» در صنعت توشیح مسبوق به سابقه است. در این مقاله، نسبت های هنری، بینامتونیِ تأثیری و تطبیقی ای که منجر به شکل گیری ایده شعر «خواندیدنی» در ذهن مهرداد فلاح گردیده، تحلیل و روشن شده است که فرایند خواندن و دیدن در هر دو قطب شاعر/ خواننده چگونه است و شعر در چه فرایندی خوانده و دیده ( خواندیده ) می شود.
درون مایه های مشترک تغزّل های طللی معلّقات و کوچ سروده های بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیراقلیم، جغرافیا و محیط زندگی در اخلاق، رفتار، پندار و اندیشه آدمی امری بدیهی است. جلوه های این اثر گذاری در شعر و ادب اقوام و ملّت ها بسیار نمایان و برجسته است. سبک زندگی، سبک شعری و ادبی می آفریند و سبک شعر عربی و بختیاری در حوزه محتوا و زبان از محیط پیرامون متأثّر است. با اندکی غور در شعر و ادب عرب، به ویژه شعر عصر جاهلی، می توان دریافت که شعر عرب، آیینه تمام نمای سبک زندگی بادیه نشینان آن سامان است. در شعر عرب عصر جاهلی، آنچه بیش از همه جلوه گری می کند؛ کیفیّت زندگی عشیره ای، کوچ و لوازم آن است. در ایران، بسیاری از اشعار گویش لری، به ویژه گویش بختیاری، ازلحاظ پرداختن به زندگی عشایری، شباهت های فراوانی به شعر عرب عصر جاهلی دارد. کوچ و دلتنگی های ناشی از آن، غم فراقِ یار سفرکرده، ایستادن بر منزلگاه معشوق و گریستن بر سرآن و یادکردِ خاطرات شیرینِ همراهی با یار، در شعر گویشیِ بختیاری ها، بسیار شبیه آن چیزی است که در شعر عربی عصر جاهلی، به ویژه در مقدّمه های طللی معلّقات سبع، دیده می شود. نکته مهم آن است که شعر بختیاری برخلاف شعر فارسی، باوجود شباهت های مضمونی، از شعر عربی تقلید نکرده و این تشابه در درون مایه ها، نتیجه سبک زندگی ایلی و عشیره ای است. پژوهش حاضر بر آن است تا با رویکرد تطبیقی، جلوه های این شباهت را در شعر بختیاری و معلّقات سبع بررسی کند.