مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل ساختاری داستانهای کوتاه امیرحسن چهل تن با تأکید بر نظریه ژرار ژنت، نظریه رداز فرانسوی می پردازد. ژنت با کتاب گفتمان روایی خود، نقش بسزایی در شناخت روایت داشت. تلاش او در زمینه تعریف داستان و بررسی انتقادی پیرامون مقوله نظرگاه، نقطه آغازین بررسیهای بعدی در زمینه بوطیقای داستان بود. او متأثر از شکل گرایان روس، قصه را یکی از جنبه های روایت می دانست و آن را ترتیب واقعی روایت ارزیابی می¬کرد؛ در نتیجه توانست از تمامی روابطی که ممکن است بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت پیش آید تحلیلی دقیق ارائه دهد. نتیجه بررسی ساختاری آثار امیرحسن چهل تن نشان میدهد زمان به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت، بیشتر مورد توجه نویسنده قرار میگیرد، به گونهای که به کمک آن و بر اساس تغییراتی که در نظم خطی آن ایجاد می کند، پیرنگ و شکل مطلوب و پیچیده داستانی خود را بنا می سازد. نویسنده با در نظر داشتن قوانینی مانند رعایت اصل معناداری و علیت کنشها، در ترتیب نقل وقایع و کنشهای داستان دست به گزینش و انتخاب می زند و به این صورت زمان مندی خاص جهان داستانش را ایجاد می کند.
روایت زمان در رمانِِ از شیطان آموخت و سوزاند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از شیطان آموخت و سوزاند نوشتة فرخنده آقایی از رمان های برجسته معاصر فارسی است که موفق به دریافت جایزه منتقدان مطبوعات شده است. این اثر، روایتی از زندگی آدم های شهری است. زندگی و وضعیت زن داستان در دنیای شهر، دغدغه اصلی نویسنده را شکل می دهد. استفاده از تکنیک قدیمی، اما جذاب یادداشت های روزانه، و توجه خاصّ به عنصر زمان در روایت، از ویژگیهای درخور توجه این کتاب است. نویسنده با این تمهید هنری، رمان را به سمت یک بافت درخشان فرمی پیش میبرد و زمانی نزدیک به دو سال از زندگی شخصیت اصلی را روایت میکند و به¬خوبی، بیمکانی و بیخانمانی قهرمان داستانش را با این قالب روایی به تصویر میکشد. برجسته سازی زمان، به ویژه انتخاب کانون روایت مناسب، در باورپذیری زندگی سخت شخصیت اصلی داستان و روحیّات او در ذهن مخاطب نقش تعیین کننده دارد. این مقاله به بررسی و تحلیلِ چگونگی روایت و روابط زمانمند آن در این اثر از نظرگاه ژرار ژنت می پردازد و اهمیت به کارگیری عنصر زمان و وابسته ها و هم بسته های آن را به عنوان یکی از بنیان های روایت های مدرنیستی بازمی نماید.
روایت شناسی و تفاوت میان داستان و گفتمان براساس نظریات ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر به موضوع روایت داستانی و یا داستان روایی از دیدگاه ژرار ژنت نظریه پرداز ادبی فرانسوی می-پردازد. مفهومی که تا کنون درک و دریافت هایی متفاوت از آن توسط منتقدان ادبی ارائه شده است. ژنت اهم نظریات خود را پیرامون عنصر روایت در مقاله ای تحت عنوان «دربارة متد» ارائه داده است.در این گفتار پنج مفهوم مهمی را که روایت شناسی ژنت از آن سود جسته، مورد بررسی قرار می دهیم و به تفاوت های داستان و گفتمان از دیدگاه او و تقسیمات مفهومی و عناصر مختلف آن
می پردازیم.
کانون روایت در الهی نامه عطار بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی کانون روایت و شگردهای روایی در آثار داستانی، استعدادها و قابلیت هایی را باز می نمایاند که به کشف ساختـار منسجم و دقیقی از روایت اثر منتهی می شود؛ از این رو تشخیص گوناگونی کـانون های دید، شکل های مختلف ارتباط راوی با کانون ساز و زاویه دید از اهمیت فراوانی برخوردار است. یکی از انواع تکنیک های روایی که می توان بر اساس آن توانمندی های داستان پرداز را در شکل دهی به ساختار و نظام روایی اثر داستانی سنجید، نظریه کانون روایت ژرار ژنت است که در آن به بررسی دو مقوله وجه و لحن روایت پرداخته می شود. سنجش کانون روایت در الهی نامه عطار به عنوان یکی از متون روایی ارزشمند که از گوناگونی و تنوّعی مطلوب برخوردار است، ما را به هنر داستان پردازی عطّار و غنای متون روایی کهن فارسی رهنمون می سازد. در این پژوهش که به شیوه استقرایی به بررسی گونه های مختلف کانون دید از نظر ژرار ژنت پرداخته می شود، به تغییر متناوب زاویه دید که ناشی از انتخاب کـانون های روایت متنوّع، تـأثیر ساختار داستان در داستان و نیز برجستگی عنصر گفتگو در الهی نامه است، پی برده و با انواع کانون دید آشنا می شویم.
مقایسة تطبیقی منظومة لیلی و مجنون نظامی و نمایشنامة سیرانودوبرژراک روستان از منظر بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد بیشمتنیت ژرار ژنت عبارت است از بررسی رابطة میان دو متن ادبی، به گونهای که بیش متنتفسیر پیش متننباشد. در این ساحت هر متن قابلیت مقایسه با متون مشابه را پیدا میکند؛ به طوری که افق جدیدی از پیوندهای ادبی - فرهنگی مختلف در اختیار خواننده قرار میدهد.
در این مقاله کوشیدهایم ضمن نیم نگاهی به دیدگاههای مختلف نظریهپردازان بینامتنیت، به تشریح و توضیح ترامتنیت ژنتی بپردازیم و پس از آن با به کارگیری بخش بیشمتنیت این دیدگاه، مشابهتهای داستانی منظومة لیلی و مجنون و نمایشنامة سیرانودوبرژراک را ارائه دهیم.
زمان روایی در رمان احتمالاً گم شده ام بر اساس نظریه ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
بسیاری از داستاننویسان معاصر امروز ایران، تحت تأثیر آثار نویسندگان معاصر غرب به نوشتن داستان پرداختهاند. در این میان، نویسندگان زن نیز از سهمی بهسزا برخوردارند. انعکاس روحیات و رنجها و محدودیتهای آنان در مجموعه داستانها و رمانهای خود به خوبی مشاهده میشود. در این پژوهش، نویسنده با رویکرد به مقوله تکنیکهای روایتپردازی ژنت از یک سو و داستان احتمالاً گم شدهام اثر سارا سالار از سویی دیگر، مهمترین تکنیکهای روایتپردازی از نظر ژنت را بررسی و تحلیل خواهد کرد. در این پژوهش، به طور خاص به مقوله زمان در روایت بر اساس نظریه ژرار ژنت، میپردازیم. وی نظریه خود را در باب زمان روایت در سه محور نظم، تداوم و بسامد ارائه میدهد. از آنجا که زمان روایت یکی از مؤلفههای بارز در داستان احتمالاً گم شدهام است، در ادامه به تطبیق این شگرد روایی، در گزارههای داستان یاد شده میپردازیم. همچنین نشان می دهیم که عامل زمانپریشی، آن هم از نوع گذشتهنگری، در این داستان دارای بیشترین کاربرد است که باعث کند شدن زمان روایت نیز شده است.
تحلیل بینامتنی داستان مار و مرد سیمین دانشور
حوزه های تخصصی:
مسأله ی اصلی این مقاله پیدا کردن و تحلیل پیوندها و ارتباط های بین ادبیات معاصر فارسی به ویژه داستان کوتاه فارسی که نوع ادبی جدیدی است و در پیشینه ادبی ایران به این شکل خاص وجود ندارد؛ با میراث عظیم ادبیات فارسی است. برای این منظور، یکی از داستان های کوتاه سیمین دانشور به نام «مار و مرد» انتخاب و بر اساس نظریه بینامتنیت بررسی و تحلیل شده است.
روش این پژوهش، توصیفی - تحلیلی و چهارچوب نظری آن بر مبنای نظریه بینامتنیت به ویژه دیدگاه ژرار ژنت در این حوزه پایه ریزی شده است. این چهارچوب از طریق مطالعه ی زمینه موضوع و بررسی ادبیات پژوهش و آثار مرتبط در حوزه نظری و با بررسی وبازکاوی متن داستان مار و مرد و ارتباط آن با متون دیگر با استفاده از منابع تحقیق ترسیم شده است.
نتایج این پژوهش، بازگو کننده ارتباط وسیع داستان با متون مختلف همچنین عناصرمختلف فرهنگی است.
نقد و بررسی مسمّط دهخدا (بر اساس رویکرد ترامتنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسمط «یادآر ز شمع مرده یادآر» اثر طبع دهخدا یکی از اشعار مدرن فارسی است که مورد توجه پژوهشگران حوزه ادبیات معاصر واقع شده است. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از رویکرد ترامتنی که از جمله رویکردهای جدید نقد ادبی به شمار می رود، به نقد و خوانش نوینی از مسمط دهخدا بپردازد. پرسش های پژوهش حاضر آن است که چرا این مسمط از اشعار مدرن به شمار آمده است؟ پیوندهای شعر دهخدا با شعر گذشته و حال فارسی چگونه نمود یافته است؟ یادداشت های دهخدا در پیرامون این شعر چه تأثیری در نقد و خوانش آن داشته است؟ آیا تنها منبع الهام دهخدا در سرودن مسمط مورد بحث، شعر اکرم رجایی زاده است یا وی در سرودن این مسمط تحت تأثیر منابع دیگری نیز بوده است؟ به منظور دستیابی به پاسخ، مسمط دهخدا بر اساس رویکرد ترامتنی و به شیوة توصیفی تحلیلی در پنج محور مورد بررسی قرار گرفت. حاصل پژوهش بیانگر آن است که شعر دهخدا بینامتنی است که از شعر گویندگان پیشین مایه گرفته، در اشعار گویندگان معاصر و پس از خویش تأثیر گذاشته است و جستجوی منبع الهام واحد برای شعر دهخدا، راه به جایی نمی برد. منابع الهام مسمط دهخدا بیشتر شعر و ادبیات کلاسیک فارسی است، او اندیشة نو و تجددخواه خویش را در قالب مسمط و در زیر مجموعة نوع ادبی مرثیه عرضه کرده است.
بررسی کانون روایت و رابطة آن با جریان سیال ذهن در رُمان دل دلدادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظور از کانونی سازی، کانون دیدی است که در روایت شکل گرفته است و از آن منظر که ممکن است زمانی، مکانی، روانشناختی یا ایدئولوژیک باشد، افراد و وقایع داستانی مورد مشاهده و ارزیابی قرار می گیرند. در دل دلدادگی نیز در میان عناصر سازندة روایت، کانونی سازی حائز اهمیّت است. مندنی پور به عنوان یک نویسندة رئالیست و مدرن به جای تک صدایی، صدای شخصیّت های مختلف داستان را به گوش خواننده می رساند. در این رمان، راوی دانای کُل به سیلان ذهن های شخصیّت های اصلی داستان رو می کند و با کانونی سازی درونی و بیرونی به بیان احساسات و عقاید و توصیف زمان و مکان های مختلف داستان می پردازد. کانونی سازی از دیدگاه ژنت با جریان سیّال ذهن شخصیّت ها در این رمان ارتباط مستقیمی دارد. این مقاله به بررسی کانون روایت در رمان دل دلدادگی بر اساس نظریة ژنت و رابطة آن با جریان سیّال ذهن می پردازد.
تحلیل ساختار روایت در رمان آفتاب پرست نازنین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی شاخه ای از مطالعات ادبی است که ریشه در ساختارگرایی دارد و در پی یافتن یک دستور زبان جهانی واحد برای متون روایی مختلف است. هر یک از روایت شناسان به برخی از الگوهای تکرار شونده در متون روایی اشاره کرده اند. ژرار ژنت هم یکی از روایت شناسان مطرح ساختار گراست که طرح جامع و کاملی برای بررسی متون روایی پیشنهاد می دهد. او در نظریّات خود به بررسی سه جنبه از سخن روایی، یعنی زمان، وجه یا حالت و لحن می پردازد. این سه جنبه با بررسی ساختار زمان، کانون های روایت، فاصلة روایت با بیان راوی و انواع دیدگاه به کار رفته در یک اثر روایی مشخّص می شوند و با بررسی و تحلیل این سطوح، می توان به تحلیل دقیق و منسجم از یک متن روایی دست یافت و توانایی داستان پردازی نویسنده را در شکل دادن به نظام و ساختار روایی یک اثر داستانی سنجید. در این پژوهش با استفاده از نظریّات ژنت سطوح مختلف گفتار روایی و روابط متقابل این سطوح در رمان آفتاب پرست نازنین بررسی و تحلیل می شود. نویسنده این رمان یعنی محمّدرضا کاتب از نویسندگان مطرح ادبیّات معاصر ایران است و طی سال های أخیر به نوعی به سبک و مخاطب های خاصّ خود دست یافته است؛ سبکی همراه با پیچیدگی، تعلیق، بازی های زبانی و گرایشی به پُست مدرنیسم. امّا در آفتاب پرست نازنین این خصوصیّات سبکی اندکی تعدیل شده است و آغاز و انجام مشخصی وجود دارد و تلاش شده است تا توجّه طیف بیشتری از مخاطبان جلب شود. این مقاله به بررسی تکنیک های روایی مختلفی می پردازد که نویسنده جهت روایت داستان آفتاب پرست نازنین از آنها استفاده کرده است.
مقایسة عنصر زمان در روایت پردازی رمان های «به هادس خوش آمدید» و «سفر به گرای 270 درجه» بر مبنای نظریة ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان عناصر روایت، پیرنگ و پیوند آن با زمان نقشی محوری دارد؛ زیرا نه تنها کنش شخصیت ها و زاویه دید راوی از دیگر اجزای مهم روایت در زنجیرة پی رفت های آن ظهور و بروز می یابند، بلکه کیفیت پیوستگاری آن دو در بازنمایی سبک شخصی و تکنیک های داستانی اهمیتی ویژه دارد، اما باید توجه داشت که ماهیت و زمینة موضوعی روایت نقشی اساسی در کیفیت پردازش زمانی حوادث دارد. از این رو، این جستار به شیوة توصیفی تحلیلی مبتنی بر نظریة روایت شناسی ژرار ژنت تلاش کرده است به مقایسة عنصر زمان در زنجیرة پیرنگ دو رمان بپردازد: یکی رمان به هادس خوش آمدید نوشتة بلقیس سلیمانی که از منظری زنانه به جنگ و پیامدهای منفی آن می نگرد و دیگری رمان سفر به گرای 270 درجه اثر احمد دهقان که روایتی مردانه از متن جنگ تحمیلی به شمار می آید. از حاصل کاربست این نظریه در تحلیل چگونگی زمان مندی رمان، بر می آید که رمان به هادس خوش آمدید از منظر کیفیت زمان مندی، از زمان پریشی بیش تری نسبت به رمان سفر به گرای 270 درجه برخوردار است که گویا گزینش شگردهای تلفیقی مدرنیستی و پسامدرنی بلقیس سلیمانی در روایتگری و استفاده از ظرفیت های روایات اسطوره ای، در کیفیت و گسترة زمان پریشی رمان بی تأثیر نبوده است.
بررسی زمانمندی روایت در رمان سالمرگی بر اساس نظریّة ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان در روایت یکی از مباحث مهمّ است که در دهه های أخیر مورد توجّه روایت شناسان مختلف قرار گرفته است. از این میان، نقش مهمّ ژرار ژنت، ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریّة زمان روایی به عنوان یکی از مهم ترین مؤلّفه های پیشبرد روایت داستانی، بسیار قابل توجّه است. ژنت نظریّة زمان در روایت خود را در سه محور نظم، تداوم و بسامد مطرح می کند. این پژوهش که به روش ساختارگرایانه انجام شده، نشان می دهد از میان مؤلّفه های روایت، زمانمند بودن آن در رمان «سالمرگی» چشمگیرتر است. در این رمان، نویسنده برای بنای پیرنگ مورد نظر خود توالی خطّی زمان را بر هم می زند و با شکست زمان کنونی در صدد تغییر زمان تقویمی به زمان روایت بر می آید. اصغر الهی از تکنیک های روایت گذشته نگر و آینده نگر در راستای ایجاد خلأ و تعلیق در داستان و همزمان گرهگشایی به واسطة همین نابهنگامی ها بهره می جوید. نویسنده در مواردی برای انتقال سریع پیام خود از شتاب مثبت به وسیلة حذف بُرش زیادی از زمان رخداد بهره می برد. در برخی موارد از شتاب ثابت و مثبت استفاده می کند، امّا به طور کُل، به نسبت حجم اختصاص یافته به متن در مقابل زمان رخداد، رمان دارای شتابی منفی است. از بسامد بازگو جز در موارد اندکی در رمان استفاده نشده است و در مقابل، از بسامد مفرد و مکرّر فراوان استفاده شده است. می توان گفت بسامد مکرّر در این رمان تکرار معنی دار وقایع از سوی نویسنده است. لازم به ذکر است که این دو گونه بسامد موجد تعلیق در رمان نیز شده است.
تأثیر پیرامتن ها بر شکل گیری یا تحریف معنای متن: بررسی دوگانگی رمان شطرنج با ماشین قیامت از دریچه پیرامتن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خوانش رمان شطرنج با ماشین قیامت، شاهد دوگانگی ای هستیم که نه تنها در مضمون و تصاویر متن، بلکه در تصورات راوی و شخصیت های داستان نیز نمود یافته است. این داستان از یک سو با موضوع جنگ هشت ساله ایران نوشته شده و قاعدتاً باید دنباله رو آثاری باشد که با اندیشه ای دینی، شهادت را مرگی شامخ و قهرمانی و حاصل انتخاب انسان برای سعادت ابدی می پندارند و از سوی دیگر شاهد مفاهیم پوچگرایانه و جبرباوری هستیم که جنگ و اصولاً آفرینش را محصول سلطه قضا و قدر الهی می شمرد. این موضع نامتوازن در پیرامتن های رمان تشدید شده است. در نظریه ژرار ژنت، پیرامتن به تمام آن عناصری اطلاق می شود که پیرامون یک متن به وجود می آیند و در شکل دهی به معنای متن، نقش مؤثر دارند. پیرامتن های درونی رمان شطرنج با ماشین قیامت، یعنی نام رمان، طراحی روی جلد و سرنوشته ها، گویای جهتگیری جبراندیش و ضدجنگ داستان است؛ حال آنکه پیرامتن های بیرونی، مانند اظهارنظرهای نویسنده در مصاحبه ها، گزارش های خبرگزاری های وابسته به حاکمیت و عناصر تبلیغاتی انتشارات سوره مهر، این کتاب را در ردیف آثار ارزشی و معادباور دفاع مقدس معرفی کرده اند. بخشی از این دوگانگی به نحوه پایان بندی داستان مربوط می شود و بخشی نیز به فعالیت های خارج از متنِ نویسنده، مانند انتخاب بنگاه نشر سوره مهر که به چاپ کتاب های ایدئولوژیک شهرت دارد. به نظر می رسد دوگانگی مذکور، برخاسته از بصیرت دوگانه نویسنده در وجود طیف های متنوع خواننده و تلاش او برای جلب رضایت همه مخاطبان و تسهیل امر چاپ کتاب، صورت گرفته است.
نگرشی تحلیلی بر سرعت روایت در رمان های جای خالی سلوچ و موسم الهجرة إلی الشّمال با تکیه بر نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تکنیک های اصلی در تحلیل رمان، بررسی و نقد روایت پردازی داستان با توجّه به نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت، منتقد ساختارگرای فرانسوی است. او زمان را یکی از مؤلّفه های اصلی پیشبرد هر روایت دانسته است و زمان دستوری را بر پایة سه مؤلفة زمانیِ نظم، تداوم و بسامد بنا نهاده است. در این جستار، به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد بیشتر به مقولة تداوم زمان روایی دیدگاه ژنت، رمان های «جای خالی سلوچ» اثر محمود دولت آبادی و «موسم الهجرة إلی الشّمال» اثر طیّب صالح، مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته شده است تا اهمیّت به کارگیری عنصر زمان، وابسته ها و هم بسته های آن به عنوان یکی از بنیان های روایت، بررسی و تحلیل شود. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که رمان «جای خالی سلوچ»، در مجموع از سرعت روایتی متوسّطی برخوردار است؛ زیرا نویسنده از مؤلّفه های افزایندة سرعت (حذف یا گزینش، شتاب مثبت و زمان پریشی از نوع آینده نگر) و عوامل کاهندة آن (درنگ توصیفی، شتاب منفی، افزودن اپیزود، عمل ذهنی و زمان پریشی از نوع گذشته نگر) به شکل متوازن و متعادلی بهره برده است، امّا در رمان «موسم الهجرة إلی الشّمال» به علّت فراوانی توصیف ها، افزودن اپیزود و استفاده بیش از اندازة شخصیّت های رمان از عنصر زمان پریشی از نوع گذشته نگر، سرعت روایت کُند و در برخی جاها متوقّف شده است. با این حال، هر دو رمان پُر از جنب و جوش، هیجان، تحرّک و پویایی، دلهره، اضطراب و کشمکش های متعدّد درونی و بیرونی هستند و همین مسئله تا حدود زیادی، کُندی سرعت روایت را در آنها جبران کرده است.
درنگی بر پیوندهای بینامتنی در داستان در باغ بزرگ باران می بارید نوشته ی احمدرضا احمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را می دهد تا به شیوه ای علمی و نظام مند پیوندهای موجود در میان آثار ادبی را بررسی کنند. ژرار ژنت یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رویکرد است که در کاربردی کردن آن نقش اساسی دارد. در این پژوهش داستانی از احمدرضا احمدی، نویسنده ی نام آشنای ادبیات کودک و نوجوان ایران، براساس نظریه ی بینامتنیت ژنت بررسی شده است. نام این داستان در باغ بزرگ باران می بارید است و در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که میان این اثر با آثار دیگر احمدی پیوندهای بسیار ژرف و پنهان وجود دارد؛ پیوندهایی که در گستره ی روایت و به ویژه بخش های پایانی آن حضور دارند و بیشتر حاصل درهم آمیختگی چکیده یا گزیده ی داستان های پیشین او هستند؛ اما شناسایی آن ها تنها برای دوستداران داستان های احمدی و خوانندگان پیگیر آن ها امکان پذیر است؛ ازاین رو، بینامتنیت موجود در این داستان نمونه ای از بینامتنیتی است که ژنت آن را ضمنی می نامد.
بررسیِ مؤلفه های زمانِ روایی در رمان «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان روایی یا به تعبیر ژِرار ژِنت زمان داستانی، در انتقال مفاهیم، شخصیّت پردازی و توصیف نقشی غیر قابل انکار دارد. استفادة از مؤلفه های زمان روایی و لایه های مختلف زمان، از بارزترین ویژگی های رمان دو جلدی سیمین دانشور به شمار می رود. در این پژوهش، نویسندگان با روش استقرایی، مؤلفه های زمان روایی را در سه مقوله نظم، تَداوم و بَسامد در رمان دو جلدی «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» سیمین دانشور مورد بحث و بررسی قرار داده اند. تحلیل این دو رمان، نشان می دهد که زمانِ کرنولوژیک جاری در کل اثر، حوادث و اتفاقات حدود چهار سال زندگی اشخاص رمان را دربرمی گیرد. گذشته نگری به عنوان وجهِ غالب داستان، ابزار اصلی سبک روایی نویسنده به شمار می رود که در این بین گذشته نگری درونی، با مرور ذهنیِ خاطرات شخصیّت های اصلی، اغلب برای ترسیم روابط بین شخصیّت ها و کُنش فردی و اجتماعی شان استفاده شده است. زمان پریشی آینده نگر گرچه سهم اندکی در دو رمان مذکور دارد اما تصویرگر آشفتگی های روحی و دغدغه های شخصّیت های داستان است. شتاب مثبت که اصلی ترین مؤلفه آن در داستان ها، گفتگو است، دانشور از آن به بهترین شکل برای نشان دادن حالات درونی شخصیّت ها استفاده می کند. بسامد مفرد، دیگر عنصر روایی غالب در رمان است که منجر به شتاب مثبت شده است. بسامد مکرر و بسامد بازگو نیز برای تأکید بر عادات و ویژگی های شخصیّتی در دست نویسنده است.
بررسی تطبیقی عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای (مطالعة موردی: «بعد از ظهر سبز» و «دُومَه وَد حَامِد»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی و به ویژه مقوله زمان در روایت از دانش های جدید نقد ادبی و روایی در چند دهة اخیر است. ژرار ژنت فرانسوی موفّق ترین نظریه پرداز زمان روایی است که نظریه خویش را در سه قالب «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. هم چنین ژولیوا کریستوا نیز بر این عقیده است که می توان زمان داستان های روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادواره ای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی به متن می دهد. این پژوهش دو داستان کوتاه «بعد از ظهر سبز» از مصطفی مستور، داستان پرداز ایرانی و «دُومَه ود حَامِد» از طیب صالح، رمان نویس نامدار سودانی را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای به روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد ادبیات تطبیقی بررسی کرده و نشان داده است که این دو اثر به دلیل به کارگیری استرجاعات و پرش های زمانی فراوان در چارچوب نظریه ژنت و زمانمندی خطی و یادواره ای قابل بررسی هستند، شاکله های روایی زمان و نیز نزدیکی این دو نظریه در باب زمان روایی (زمانمندی یادواره ای) و دراماتیک (خطی) در دو اثر تقریباً یکی است که این جستار تقرب و همگرایی این دو داستان را به نظریه زمانمندی ژنت و زمانمندی یادواره ای کریستوا تبیین کرده است، با این تفاوت که متن داستان «دُومه ود حَامِد» خصلت روایی بیشتری با این دو نظریه و به ویژه زمانمندی یادواره ای کریستوا دارد.
تحلیل روایت در فیلم های داستانی بر اساس رویکرد ساختارگرایی و پساساختارگرایی (نمونه موردی: فیلم داستانی نقطه کور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلم های داستانی نمونه های شبیه سازی شده دنیای واقعی هستند که توانسته اند به عنوان ژانر محبوب شناخته شوند. این قالب برنامه سازی به دلیل سازوکار همذات پنداری، الگوها، ارزش ها، هنجارها، نقش ها و دیدگاه های مخاطبان را در حوزه های مختلف تحت تأثیر قرار می دهد و
به عنوان محملی برای اثرگذاری بر مخاطب و تزریق مفاهیم و درون مایه های ارزشی و اخلاقی در نظر گرفته می شود. بخشی عظیمی از محبوبیت فیلم های داستانی از روایت های آنها کسب می شود؛ روایت ها به برنامه سازان کمک می کنند از روش القای مستقیم پیام به مخاطب فاصله بگیرند و ضمن جلوگیری از دلزدگی مخاطب، رسانه را در رساندن به اهداف کلان خود یاری رسانند.
به همین دلیل نحوه شکل گیری، عناصر سازنده و مفاهیم صریح و ضمنی روایت ها باید مورد تحلیل علمی قرار گیرد. رویکرد روایت شناسی به عنوان نوعی روش تحقیق کیفی این امکان را برای پژوهشگر فراهم می سازد که واقعیت های نهفته در متن را استخراج کند و تفسیری کلی از متن ارائه دهد. برای این منظور در این مقاله، فیلم داستانی نقطه کور به دلیل ویژگی های ساختاری و محتوایی تحلیل شده است؛ علاوه بر معرفی ساختار سازنده فیلم (الگوی ژرار ژنت)، معانی صریح و ضمنی (الگوی بارت) که در روایت فیلم گنجانده شده، استخراج گردیده است.
بررسی تطبیقی _ میان رشته ای چاپ و تولید کتاب های داستانی سیمین دانشور و بلقیس سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
مطالعات میان رشته ای گواه آن است که گرایش های گوناگون علوم انسانی در پیوند با هم هستند و بازدهی یکدیگر را افزایش می دهند. بررسی تطبیقی میان رشته ای به خوانش متون ادبی در پیوند با دیگر زمینه هایی که چندان ادبی نیستند، همانند «صنعت چاپ»و «نشر» کتاب می پردازد. این جستار تولید محصولات فرهنگی و شگردهای طراحی برای فروش بهتر آنها را بررسی می کند. «پیرامتنیت» از دیدگاه ژرار ژنت چارچوب نظری تحقیق است و این پژوهش سر آن دارد تا پیرامتن «درونی» و «بیرونی» را در کتاب های داستانی سیمین دانشور و بلقیس سلیمانی ارزیابی نماید. بنابراین، این مقاله، نخست به تعریف بررسی تطبیقی میان رشته ای پرداخته، سپس پیرامتن های درونی و بیرونی را در کتاب های داستان این نویسندگان جست وجو میکند. گردآوری داده ها کتابخانه ای است؛ اما در بخش هایی از روش مصاحبه با دست اندرکارانِ نشر استفاده شده است؛ داده ها به روش (توصیفی تحلیلی) بررسی شده اند. بررسی ها نشان می دهد که ویژگی هایی در ظاهر کتاب وجود دارند که بر خریدار تأثیر می گذارند. راهکارهای جلب خریدار در درازنای زمان دگرگون شده اند که بانی آن ساختارهای فرهنگی، استراتژی های تبلیغی و نوشته های منتقدان است. این دگرگونی در ظاهر کتاب ها برای داستان های سلیمانی که شهرت کمتری در مقایسه با دانشور داشته، دامنه گسترده تری پیداکرده و ناشران توانسته اند بازار بهتری را برای آثار او بیافرینند.
بررسی تطبیقی مؤلفه های زمان روایی در داستان «فرارِ» آلیس مونرو و داستان «پرلاشزِ» زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان روایی در قالب داستان کوتاه، به دلیل اختصار و تأثیر در شخصیت پردازی، اهمیّت بسزایی دارد. در پژوهش حاضر، داستان «فرار» آلیس مونرو و داستان «پرلاشز» زویا پیرزاد از مَنظرِ مؤلفه های زمان روایی، بر مبنای نظریة ژرار ژنت، مورد بررسی و تحلیل تطبیقی قرار گرفته است. در این جُستارف به دو سؤال مطرح شده پاسخ داده خواهد شد: استفادة از زمان روایی تا چه حد در قالب داستان کوتاه و شخصیّت پردازی ضروری است؟ آیا در این سبک از روایت، زویا پیرزاد از آلیس مونرو متأثر بوده است؟ بررسی تطبیقی این دو داستان از مَنظرِ زمان روایی، از آن جهت حائز اهمیّت است که آثار دو نویسنده، در فُرم و محتوا دارای ویژگی های مشترکی همچون مؤلفه های زمان روایی با تأکید بر شخصیّت های زن و رویکردِ اجتماعی به مسائل زنان است. تحلیل این دو داستان نشان می دهد که وجوهِ مشترک سبک روایی و محتوایی، با تأکید بر مسائل زنان و رویکرد اجتماعی، به مشکلات آنان در داستان های دو نویسنده و مقارن بودن دورة اوج تکامل این سبک از داستان ها در امریکا و اروپا (دهة نود میلادی)، با تألیفِ داستان های زویا پیرزاد و ترجمة فارسی این آثار، می تواند حاکی از متأثربودن او از این سبک داستان نویسی آلیس مونرو باشد.