مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار، بررسی و تحلیل روابط و مناسبات بینامتنی راحة الصّدورو شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر ترامتنیت ژرار ژنت و با رویکرد بینامتنیّت اوست. روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. پرسش های پژوهش این است که کدام یک از انواع بینامتنیّت از دیدگاه ژرار ژنت در راحة الصّدوروجود دارد و این متن تاریخی با چه نیّت و چگونه با شاهنامهرابطة بینامتنی ایجاد کرده است؟ حاصل پژوهش نشان داد که هدف مؤلّف راحة الصّدوراز برقراری رابطة بینامتنی آگاهانه با شاهنامه، تبدیل این اثر به یک سیاست نامه و اندرزنامه است. انواع بینامتنیّت صریح، غیرصریح و ضمنی با هدف احیا و تداوم اندیشة ایران شهری و مشروعیت دادن به حکومت ترکمانان سلجوقی در این متن تاریخی به کار رفته است.
بررسی روایت شناسی طبقات الصوفیه بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت، نوعی توالی زمانی دولایه است: زمان چیزی که نقل می شود و زمان روایت. روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی نظام مند و روش مند در بررسی ساختار روایت است که با بررسی فرم یک اثر ادبی می کوشد به نظام معنایی ای فراتر از متن دست یابد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر کند. بنابراین، روایت شناسی مجموعه ای از احک ام کلی درب اره سبک های روایی، نظام های حاکم بر روایت یا داست ان گویی و ساختار پیرنگ است. ژرار ژنت همراه با نظریه پردازانی مانند ولادیمیر پراپ، ای .جی. گِرِماس و تزوتان تودورف از پیشگامان این رویکرد ساختارگراست که شیوه های روایی متن ادبی را بررسی می کردند. نظام روایت شناسی ژنت متأثر از نظریه های ساختارگرایان است و آثار وی برای این نظریه پردازان ادبی و نشانه شناسان اهمیت خاصی دارد. ژنت برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث را مهم می دانست: نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. این پنج عامل در چارچوب نظریه «زمان در روایت» ژرار ژنت جای می گیرد که در بحث ها و تحلیل های نقد ادبی در کشورمان، تاحدی تازه است و منتقدان ادبی در ایران کمتر به آن توجه کرده اند. یکی از آثار برجستة ادب روایی فارسی، طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است. این اثر، متنی روایی است و می توان آن را بر اساس نظریة روایت در زمان ژنت بررسی کرد. این پژوهش با بیان نظریة ژنت به یافتن شواهد و مثال هایی از دیدگاه های او در طبقات الصوفیهپرداخته است؛ این جستار همچنین پنج مبحث زمان در روایت را شرح و واکاوی می کند. به سبب آنکه طبقات الصوفیهاز سخنان خواجه عبدالله است و نه از نوشته های او، ساختار داستانی بسیار استواری ندارد؛ اما آن را برپایة پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن، به خوبی می توان بررسی کرد و به دستاوردهای درخور توجهی دست یافت. در نمونه های بررسی شده از طبقات الصوفیه، نوعی زمان پریشی، تغییر لحظه ای زمان در جریان، پیش بینی فرد، پرداختن به جزئیات ریز و وجود تکرار و بسامد در داستان وجود دارد. مهم ترین دستاورد این گونه پژوهش ها، بهره مندی از رویکردهای نوین نقد، تحلیل ادبی و دانش های جدید، ازجمله روایت شناسی، در بررسی متون کلاسیکی همانند طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است.
تجلّی آیات الهی در اشعار سنایی بر اساس بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژرار ژنت یکی از تأثیرگذارترین پژوهشگران در عرصه بینامتنیّت است. وی دامنه مطالعات کریستوا را گسترش داد و کوشش نمود تا هر رابطه ای را که یک متن می تواند با دیگر متون داشته باشد، به طور نظام مند مطالعه کند. نظریه بینامتنیت که درباره روابط بین متون و تأثیر متون متأخّر از کتب متقدّم بحث می کند، از بحث های مهم ژنتی است. بر اساس این نظریه هیچ متنی متّکی به خود نبوده و به نحوی با متون پیش از خود ارتباط دارد. در این میان نظریه بینامتنیت ژنت که بهره گیری متون از یکدیگر را بر اساس پنج نوع ترامتنیت ، فرامتنیت، پیرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت می داند، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. بدون شک هر شاعر و ادیب و مسلمان که از دین مبین اسلام و کتب دینی تأثیر پذیرفته است، سعی می کند تا در لابه لای اشعار و سخنان خویش، الفاظ و عباراتی از آیات کلام الله و روایات اهل بیت علیهم السّلام را متجلّی و منعکس سازد. یکی از این شاعران سنایی غزنوی است که غالب ادب پژوهان اقرار به بلندی مرتبه اش در شاعری و اذعان به عظمت مقامش در عرفان دارند. گرچه مفهوم حقیقی آیات الهی با تفاسیر وارده از حضرات معصومین علیهم السّلام، مکشوف می گردد، ولی سنایی با وقوف بر برخی از این تفاسیر به اشعار قرآنی خویش رنگی تعلیمی- تربیتی زده است. در این پژوهش سعی شده آثار سنایی را در آیینه بینامتنیّت مورد بررسی قرار داده تا در پایان بتوان از پیوند عمیق آثار حکیم سنایی غزنوی با مباحث قرآنی پرده برداشته و مضامین قرآنی به کار رفته در آثار این حکیم شاعر را به تصویر بکشیم.
ساختار روایت در سه روایت از پیر چنگی با تأکید بر دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش مؤلفه های روایی (زمان دستوری، وجه، صدا) را از دیدگاه ژرار ژنت، در سه روایت از داستان پیر چنگی بررسی می کند. حکایت پیر چنگی، نخستین بار در اسرارالتوحیدروایت می شود؛ پس از آن عطار نیشابوری و مولانا آن را با اندک تغییری بازگو می کنند. در این گفتار وجوه تمایز این سه روایت بیان می شود. حکایت پیر چنگی با نام مولانا مشهور شده است. شیوه روایت گری و نوع روایت این داستان، در اسرارالتوحیدمتفاوت است. منوّر از سازوکارهای روایت در سطحی بالاتر از دو روایت دیگر بهره می برد. تفاوت های روایی حکایت اسرارالتوحیدبا دو حکایت دیگر عبارت است از: ترتیب روایت در این حکایت به شکل خطی نیست. نویسنده با رجوع به گذشته، داستان را روایت می کند؛ اما دو روایت دیگر کاملاً به شکل لحظه ای و خطی روایت می شود. فاصله، محصول حضور راوی در روایت است. فاصله در این روایت نسبتاً زیاد است؛ اما در دو روایت دیگر کمترین فاصله مشاهده می شود. دیدگاه در این روایت کانون درونی (Internally-Focalized) و از نوع «کانون درونی بازنمود همگن» است؛ اما دو حکایت دیگر کانون ندارد و از نوع «بازنمود ناهمگن» است. راوی حکایت اسرارالتوحیدداخل روایت خود است. راوی از شخصیت های فرعی به شمار می آید؛ یعنی همگن (Homodiegetic) است؛ اما راوی حکایت مولانا و عطار هر دو خارج از روایت خود هستند.
تحلیل چگونگی بازتاب گونه های بینامتنی با شاهنامه در تاریخ نوشته های سلسله ای برمبنای بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامهو متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای در طول ادوار متمادی ایجاد شده است. از این رو، مسأله پژوهش این است که ارتباط بینامتنی میان شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای از سدة ششم تا میانة سدة هشتم هجری چگونه است؟ بدین منظور از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّة کامل در این باره است، بهره می بریم. هدف اصلی در این جستار، دست یابی به انواع هم حضوری ها و روابط بینامتنی متن های تاریخی سلسله ای در بازة زمانی موردِ نظر و شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که تاریخ نویسان سلسله ای مبتنی بر نگرش های تاریخی و شیوة تاریخ نویسی خود، با آگاهی کامل، شاهنامهرا در جهت پاسخ گویی به انتظارات خود و مخاطبان خود برگزیده اند و در این راستا به ترتیب بیش ترین تا کم ترین از چهار گونة بینامتنی نقل قول، تلمیح، سرقت ادبی و ارجاع بهره برده اند.
تحلیل روایت شناختی سوره نوح (ع) بر مبنای دیدگاه رولان بارت و ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی یکی از رویکردهای نوین مشتق شده از زبان شناسی است که به بررسی فنون و ساختار روایت ها پرداخته و از این طریق، در صدد یافتن دستور زبان روایت است. استفاده از روش ها و نظریات مطرح شده در روایت شناسی، می تواند تحلیل بهتر و دقیق تری از داستان های قرآنی به دست دهد و جلوه های جدیدی از زیبایی و اعجاز قرآن را روشن سازد. سوره مبارکه نوح سوره ای است که سراسر آن به بیان داستان حضرت نوح (ع) اختصاص دارد و از این نظر، در بین تمامی سوره های قرآن کریم بی همتا است. هدف اصلی این مطالعه، استفاده از نظریات مطرح شده توسط دو تن از روایت شناسان ساختارگرای فرانسوی، رولان بارت و ژرار ژنت، برای تحلیل روایت شناختی این سوره است. روش این مطالعه توصیفی تحلیلی با رویکرد روایت شناختی می باشد. یافته های این مطالعه نشان می دهد تلفیق نظرات این دو اندیشمند در دو حوزه کارکردهای روایی و گفتمان روایی، الگوی مناسبی برای تحلیل داستان های قرآنی به دست می دهد. الگویی که از یک سو راه را برای دست یابی به معارف گنجانده شده در داستان ها می گشاید و از سوی دیگر، پرده از برخی زیبایی های ساختاری نهفته در داستان های قرآنی برمی دارد.
بررسی روایت شناسانة طوطی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی متون ادبی از منظر روایتشناسی می تواند موجب شناخت بیشتری از ابعاد گوناگون متن گردد و لایه های پنهان آن را برای خواننده آشکار سازد. طوطی نامهیکی از مشهورترین کتاب های داستانی در ادبیات فارسی است که ضیاء نخشبی آن را در قرن هشتم بر اساس قصه هایی که ظاهراً اصلی سانسکریت داشته، به نثر سادة فارسی بازنویسی کرده است. در مقالة حاضر، بر اساس نظریة روایی ژنت این متن تحلیل و بررسی شده است. در این متن، با یک راوی برون داستانی(نویسنده) و یک راوی درون داستانی(طوطی) مواجه هستیم و بیشترین میزان مشارکت در امر روایتگری بر عهدة راوی درون داستانی است. کانونی شدگی و کانونی گری در این متن، از دو جنبة راوی برون داستانی و راوی درون داستانی بررسی شده است. در طوطی نامهبا زمان های تقویمی روبه رو نیستیم و زمان عموماً به صورت کلی مطرح می شود.در برخی از بخش های متن، نویسنده با حذف و کوتاه کردن برخی توصیفات، سعی در فشرده سازی زمان دارد و نیز در روایت های طوطی نامهترتیب زمانی حوادث رعایت شده است. مکان در طوطی نامهبه دو صورت مکان های کلی و مکان های خاص بیان شده است. از منظر اندیشه و فضای فکری، در طوطی نامهبا یک اندیشة غالب روبه رو هستیم و متنی تک صدا داریم و هنگامی که رفتاری در تضاد با اندیشة حاکم در متن، از سوی یکی از شخصیت ها سر می زند، منجر به سرکوب و نابودی وی می شود.
بررسی سرمتنیت در غزل سبک هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیم کاشانی در غزل پردازی از جهاتی به سبک عراقی نظر دارد. در این مقاله که با هدف شناخت مانندگی های غزل سبک هندی و عراقی نوشته شده، بنا بر این فرض که غزل سبک عراقی الگوی غزل پردازان سبک هندی بوده است و ازاین رو در محور افقی و عمودی گرایش به این سبک در غزل سبک هندی مشهود است، تلاش گردیده تا ژانر غزل های کلیم بر اساس نظریه سرمتنیت ژرار ژنت به شیوه ای توصیفی- تحلیلی بررسی شود. بدین منظور، با توجه به اهمیت گونه شناسی غزل سبک هندی، این مسئله در دو بخش: غزل های تک محتوایی و پاشان بررسی گردیده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که برخلاف تصور رایج همه غزل های سبک هندی پاشان نیست و در دیوان-کلیم غزل های تک محتوایی زیادی دیده می شود که از آن میان غزل عاشقانه بسامد بیشتری دارد. بسیاری از غزل های پاشان نیز شاکله ای عاشقانه دارند که گاه بیت های غیرعاشقانه آن را می توان با تمهیداتی عاشقانه تفسیر کرد. ازنظر گونه شناسی، همه غزل ها با سبک عراقی و خراسانی ارتباط-سرمتنی دارند. تنها گونه متمایز غزل کلیم، نوعی شکوای مفاخره آمیز است که پارودی مفاخره در سبک های گذشته است. این گونه که نتیجه تغییرات بیش متنی است، در غزل های تک محتوایی در محور عمودی و در غزل های پاشان در محور افقی خودنمایی می کند
مؤلفه های روایت در سه شعر بلند «اخوان ثالث»با تأکید بر دیدگاه «ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«روایت شناسی» دانشی جدید و نتیجه انقلاب ساختارگرایی در عرصه داستان است. در تحلیل ساختارگرایانه «روایت»، سازوکارهای درونی متن ادبی بررسی می گردند؛ تا واحدهای ساختاری بنیادین کشف شوند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل و بررسی ساختار «روایت» در سه شعر بلند رواییِ «مهدی اخوان ثالث»: «قصه شهر سنگستان»، «اژدها عفریته ای منحوس» و «خوان هشتم» است. در این مقاله تلاش گردیده است، تا بر اساس دیدگاه «ژرار ژنت» به بررسی مؤلفه های روایی؛ یعنی «زمان دستوری»، «وجه» و «صدا» پرداخته شود و بر آن است تا یکی از جنبه های تحولِ منظومه های رواییِ معاصر برشمرده شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد: «اخوان» در سرودن اشعار رواییِ خود، از ظرفیت های«روایت» و «روایت گری» بهترین استفاده را نموده است. روایت های او به شکل لحظه ای و خطی بیان نشده؛ بلکه اغلب با «رجوع به گذشته» شکل گرفته اند. وی از «شتاب مثبت» و «ثابت» بهره می برد. بسامد حاکم بر این سه منظومه، «بسامد مفرد» است. افعال و کنش های هر سه اثر روایی، در زمان گذشته روی داده است. «فاصله» در دو منظومه اخوان، چشمگیر است؛ زیرا راویان آن ها «داخل در روایت خود» هستند.
بررسی زمان در حکایت های کلیله ودمنه بر اساس نظریه زمان در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روایت شناسی ساختارگرا برای هر روایتی دو نوع زمان مطرح است: زمان متن، زمان داستان. ترتیب، دیرش و بسامد در حیطه «زمان متن»، زمان تقویمی و زمان حسی و عاطفی در گسترة «زمان داستان» از مباحث اصلی زمان در دانش روایت شناسی است. اگرچه نظریه پردازی دربارة شگردها و روش های زمان در روایت های تاریخی و ادبی بحثی تازه بوده و به قرن بیستم باز می گردد اما شیوة روایتگری داستان در داستان کلیله ودمنه، زمینة مناسبی برای طرح مؤلفه های اصلی زمان در این اثر فراهم آورده است. مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که به شیوة توصیفی-استقرایی و بر اساس نظریه «زمان در روایت» به بررسی زمان در حکایت های اصلی و فرعی کلیله ودمنهپرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حکایت های کلیله ودمنه همخوانی معناداری با ویژگی های «زمان متن» دارد. چنانکه در «دیرش» به ترتیب مکث توصیفی، صحنة نمایش، خلاصه و حذف، بسامد بیشتری دارد؛ در «ترتیب» فراوانی کاربرد پس نگاه بیشتر از پیش نگاه است و در بحث «بسامد»، به بسامد بازگو، بیشتر از بسامد مکرر توجه شده است. این دستاوردها نشان می دهد کتاب کلیله ودمنه با وجود داشتن نثری فنی، دارای شیوه ای اعتدالی در روایت حکایت هاست و هرگز اطنابش بیشتر از ایجاز و اعتدالش نیست.
بررسی آثار نقاش هندی آبانیندرانات تاگور و پیش متن های آثار با توجه به نظریه بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آبانیندرانات تاگور (1871-1951) نقاش و نویسنده ءمعروف و برادرزاده ءشاعر برجسته ءهندی رابیندرانات تاگور مکتب جدیدی با عنوان مکتب بنگال را در نقاشی بنیان گذاشت و به عنوان پدر هنر مدرن هند شناخته شد. با توجه به شناخت کمی که در حوزه هنر از نقاشان شرقی من جمله نقاشان هندی وجود دارد پژوهش حاضر سعی کرده است تا به بررسی موضوعی، محتوایی و تکنیکی نقاشی های آبانیندرانات تاگور، تأثیراتی که این هنرمند از آثار و سبکهای هنری گذشته گرفته و تأثیراتی که بر نسلهای آینده هنرمندان هندی گذاشته، بپردازد. همچنین با توجه به نظریه بیش متنیت ژرارژنت سعی شده است تا پیش متن های آثار و نحوه ارتباط آثار این هنرمند با یکدیگر مشخص گردد. روش گردآوری اطلاعات اسنادی است و شیوه کار توصیفی و تحلیلی می باشد. نتایج به دست آمده از بررسی آثار آبانیندرانات تاگور حاکی از وجود بینا متن های قوی بین آثار و خلق هدفمند آثار بر پایه پیش متن های گذشته است. نتایج همچنین نشانگر آن است که او شیوه های رایج غربی را تغییر داد و به خلق سبکی ترکیبی مختص به خود با استفاده از عناصر مغولی، راجپوتی و ژاپنی پرداخت و تأثیر بالایی بر نسلهای آینده هنرمندان در احیای ارزشهای هندی گذاشت.
گذر کنسروها از سرزمین بوف های کور (واکاوی پیوندهای بینامتنی رمان کنسرو غول با بوف کور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدی رجبی از نویسندگان جوانی (متولد ۱۳۵۹) است که در حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت می کند. در این زمینه، تاکنون ۸ اثر از رجبی منتشر شده که تعدادی از آن ها در کانون توجه منتقدان قرار گرفته اند. یکی از این آثار رمان کنسرو غول است. از ویژگی های پیدا و پنهان این اثر که بر آشنایان ادبیات معاصر ایران آشکارشدنی است، همانندی آن با یکی از برجسته ترین داستان های معاصر ایران و جهان است؛ خواننده ی کنسرو غول، در نخستین خوانش خود از این اثر، سایه روشن بوف کور را بر آن می بیند. با باز خوانی این آثار و درنگ بر جزئیات آن ها سایه ها کنار می روند و چگونگی گره خوردگی این اثر ها با یکدیگر روشن می شود. پژوهش پیش رو، حاصل پشت سر گذاشتن این منزل هاست. زمینه ساز این حرکت، آشنایی با رویکرد بینامتنیت و آراء نظریه پردازان به نام آن بوده است؛ رویکردی که جوهره ی آن در کهن ترین کتاب های بلاغت فارسی و عربی نمودی آشکار دارد. آنچه بیش از هر چیز رمان رجبی را به بوف کور هدایت پیوند می دهد، شخصیت ها و نوع پردازش آن هاست. شیوه ی روایت، بن مایه و برخی توصیفات نیز پیوند میان این آثار را ژرف تر ساخته است؛ پیوندی که ژنت آن را «بینامتنیت ضمنی» می نامد. واژه های کلیدی: بوف کور، بینامتنیت، ژرار ژنت، کنسرو غول، صادق هدایت و مهدی رجبی.
بینامتنیّت و فزون متنیّت تقلیدی و دیگرگونگی در اقتباس از شاهنامه فردوسی در آثار میرزا آقاخان کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همزمان با شکل گیری اندیشه های تجدّدگرایانه و مشروطه خواهانه در جوامع آسیایی در اواخر قرن ۱۳هجری قمری/ ۱۹میلادی، سبک ادبی جدیدی که با نقد شیوه های ادبی گذشته همراه بود، شکل گرفت. در این دوره روشنفکران ایرانی در پی تبیین مسأله هویّت ملّی و احیای روایات اساطیری برآمدند. برای تحقّق این نگرش، بسیاری از متفکّران به فردوسی توجّه خاصّی نشان دادند و در میان آثار ادبی، بیشتر از شاهنامه تقلید و اقتباس کردند. میرزا آقاخان کرمانی نیز به دلیل داشتن گرایش های ایران گرایانه به فردوسی و شاهنامه او توجّه کرد و در آثار متعدّد خود به شیوه های متفاوت به اقتباس از شاهنامه پرداخت. در این پژوهش به صورت اسنادی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی و تحلیل چگونگی اقتباس و برقرار کردن ارتباط میان متن شاهنامه فردوسی و آثار میرزا آقاخان کرمانی پرداخته و بنا بر نظریّه ژرار ژنت که مجموعه روابط میان متون را دگرمتنیّت می نامد و آن را به پنج بخش بینامتنیّت، پیرامتنیّت، فرامتنیّت، سرمتنیّت و فزون متنیّت تقسیم می کند، نشان داده ایم که اقتباس میرزا آقاخان کرمانی از شاهنامه فردوسی بیشتر بر اساس بینامتنیّت (استفاده از مواد متن) و فزون متنیّت تقلیدی و دیگرگونگی (بازبینی، دگرگون سازی متن، تقلید ادبی) بوده است که در سه مکتوب، آیینه سکندری و نامه باستان دیده می شود. آشنایی کرمانی با متون دساتیری نیز در اقتباس از این متن مؤثّر بوده است. همچنین میرزا آقاخان کرمانی از شاهنامه ای استفاده کرده که در آن نسخه های متعدّد شاهنامه با یکدیگر مقابله شده اند. به نظر می رسد نسخه چاپ سنگی منتشر شده در سال ۱۲۷۵ قمری در تبریز، نسخه ای بوده که کرمانی از آن استفاده کرده است.
کارکرد نظریة «ترامتنیت» ژنت در کشف و واکاوی تأثیرپذیری کوش نامه از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترامتنیت یک اصطلاح نقدی در نظریة ادبی معاصر است. این نظریه بر آن تأکید دارد که یک اثر ادبی تنها در ارتباط با سایر آثار ادبی تعریف و فهمیده می شود؛ زیرا خالق یک اثر ادبی با تصمیم آفرینش یک اثر، به دنیایی از ارتباط های میان متنی در ذهن خود وارد می شود؛ نویسنده یا شاعر از افکار بسیاری از آثار پیش از خود و یا معاصر با خود تأثیر می پذیرد و این افکار در آفرینش اثر او نقش دارند. یکی از حوزه های مهم در ادبیات ایران، ادب حماسی است که با رویکرد نوین ترامتنیت آن را می توان بررسی کرد و حرف های تازه ای برای مخاطب نسل جدید ارائه داد. شاهنامةفردوسی، بزرگ ترین اثر حماسی ایران است و الگوی ساختاری و محتوایی مناسبی برای آثار بعد از خود بوده است؛ به گونه ای که آثار حماسی بعد از شاهنامه، با بهره گیری خودآگاه یا ناخودآگاه از مضمون و سبک داستانی و روایی آن شکل گرفته اند و الگوی ساختاری آن را در درون خود دارند. کوش نامهاثری حماسی تاریخی است که در آن از جنگ های لشکر چین با سپاه ایرانیان سخن به میان می آید. این اثر روایتی دیگر از دشمنان ایرانیان در شاهنامهاست. منابع استفاده شدة کوش نامهبا شاهنامةفردوسی متفاوت است و محتوای متفاوتی را در بر دارد؛ اما بی شک، سرایندة آن به طور مستقیم و غیرمستقیم از شاهنامةفردوسی تأثیر پذیرفته است. در این پژوهش، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی بر این فرضیه تأکید می شود که شاهنامهو کوش نامهرا در فضای ترامتنیت می توان بررسی کرد و شعر کوش نامه،در جایگاه زبرمتن، از شعر شاهنامه، در جایگاه زیرمتن، تأثیر پذیرفته است.
فرامتن های سلامان و ابسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامان و ابسال، داستانی رمزی و تمثیلی است که در تمدن یونانی ریشه دارد؛ اما در فضای فرهنگ ایرانی پرورده شده است. وجود روایات متعدد از این داستان در پیشینه ادبی ایران، بیانگر اهمیت آن در میان اندیشمندان ایرانی است. قابلیت های بالقوه این اثر رمزی در ایجاد مضامین عمیق، دست مایه شاعران و نویسندگان بسیاری قرار گرفته است؛ پدیدآورندگانی که برای برآوردن انتظارات مخاطبان، در سده های پیوسته این اثر را بازآفرینی کردند. ابن سینا نخستین کسی است که از قابلیت های رمزی سلامان و ابسال بهره برد. سپس برخی متفکران نام آور ایرانی مانند فخر رازی، خواجه نصیر طوسی، جامی و نویدی، مفاهیم باطنی این روایت را کشف کردند. خواجه نصیر با تلاش چندین ساله به دو روایت از سلامان و ابسال دست یافت که در ظاهر متفاوت به نظر می رسید. او بر آن بود که مقصود ابن سینا از سلامان و ابسال در نمط نهم اشارات با روایتی همخوانی بیشتری دارد که ابوعبید گرگانی، شاگرد ابن سینا، به استاد خود نسبت داده است. برخی صاحب نظران معاصر مانند هانری کربن نیز نظر خواجه نصیر طوسی را تأیید کرده اند. بررسی تأویل های یک اثر در نقد ادبی نوین جایگاه ویژه ای به دست آورده و ژرار ژنت پژوهشگر معاصر فرانسه بخشی از ترامتنیت خود را با عنوان فرامتنیت به آن اختصاص داده است. به همین سبب در این پژوهش تلاش شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا با بررسی شرح ها و تأویل های سلامان و ابسال، به گونه های تازه ای از فرامتن می توان دست یافت؟ دستاوردهای برخاسته از این پژوهش به بازیابی دو گونه فرامتنی گسسته و پیوسته انجامید. همچنین این پژوهش بیانگر آن است که بیشتر شرح و تأویل های سلامان و ابسال با تأثیر پذیرفتن از اندیشه های فلسفی ابن سینا پدید آمده است.
بررسی تطبیقی متن مصباح الهدایه کاشانی با نهج البلاغه برپایه نظریه بینامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ترامتنیت ژرار ژنت از رویکردهای نوین در خوانش و نقد متون ادبی است. این رویکرد در محور بینامتنیت خود، سه نوع پیوند «اشکارا تعمدی»، «پنهانی تعمدی» و «ضمنی» را در میان دو متن مطرح می کند. در حوزه مطالعات ادبی نیز در موضوع اثرپذیری متون از یکدیگر، نکات مهمی در صنعت های ادبی مانند اقتباس، تضمین، حل، درج، تلمیح و گاهی سرقت های ادبی مطرح می شود که همواره اهل بلاغت به انها توجه داشته اند. کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه از عزالدین محمود کاشانی (متوفی 735 ق) جایگاهی استوار در مطالعات عرفان اسلامی دارد. این اثر برپایه نظریه ژنت در مباحث اصلی عرفانی، تعریف اصطلاحی از واژه های عرفانی، هر سه نوع اثرپذیری را از نهج البلاغه داشته است. در این مقاله سعی می شود از این دیدگاه چهار فصل از کتاب نامبرده بازخوانی شود. با توجه به انچه بیان می شود می توان گفت نهج البلاغه ابرمتنی است که کاشانی با توجه و توسل به ان، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه را تالیف کرده است. حضور کلام مولا علی (ع) در بیشتر سطرهای این اثر پررنگ و انکارناپذیر است. شیوه تحقیق در این پژوهش تحلیلی توصیفی است که با بررسی تطبیقی و ارایه شواهد انجام می شود.
تحلیل روابط بینامتنی قرآن و غزل های صائب بر اساس نظریه ژنت (با تأکید بر جلوه های زبانی و تلمیحات داستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال ششم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۲۳)
123 - 153
حوزه های تخصصی:
ژرار ژنت با طرح نظریه ترامتنیّت، فصلی تازه در نقد و مطالعه روابط بین متون گشوده است که بینامتنیت یکی از زیرگونه های آن است. بر اساس این الگوی بینامتنی، روابط بین متون می تواند به سه شکل صریح، غیرصریح و ضمنی باشد. بن مایه های دینی برگرفته از قرآن بخش جدایی ناپذیر شعر فارسی از آغازین دوران شکل گیری آن تا به امروز بوده است. به تعبیر بینامتنی، این بن مایه ها از اصلی ترین زیرمتن هایی هستند که در آفرینش آثار ادبی دخیل بوده اند. مباحث و مضامین قرآنی علاوه بر این که فی نفسه برای شاعران ارزشمند بوده اند، برای بیان اندیشه ها و تفسیرهای عرفانی، عاشقانه، عامیانه و حتی سیاسی به کاررفته اند؛ با این تفاوت که در هر دوره، بخشی ازاین رویکردها جلوه بیشتری یافته است. در غزل های صائب که می توان آن ها را دانشنامه موضوعات و مضامین مختلف دانست، حضور بن مایه های دینی بسیار چشم گیر است. واژه ها، اصطلاحات، مباحث اعتقادی، اخلاقی، احکام شرعی و داستان ها از محوری ترین موضوعات قرآنی راه یافته در غزل های این شاعر بنام است. این هم حضوری موجب غنای زبانی، هنری و محتوایی این سروده ها شده است. با توجه به گستره و نقش بسیار این مضامین، کشف و تحلیل آن ها، از منظر روابط بینامتنی موجب درک و شناخت بهتری از شعر صائب می شود. در این پژوهش سعی شده است این رابطه ها با شیوه توصیفی- تحلیلی و بر اساس الگوی «بینامتنی ژنت» توصیف و تحلیل شوند. برآیند این تحقیق نشان می دهد که صائب در زمینه «بینامتنی صریح» بیشتر از واژگان و اصطلاحات و در حوزه «بینامتنیت ضمنی» از اندیشه ها، بینش ها و داستان های قرآنی بهره برده است.
گونه شناسی هنر تعلیق در داستان های قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعلیق تکنیکی در داستان سرایی است که موجب ایجاد حالت انتظار و هول و ولا در مخاطب نسبت به ادامه داستان می شود. هدف از ایجاد تعلیق در داستان، بالا بردن جذابیت و کشش داستان و همراهی بیشتر مخاطبان با داستان است. برخی دانشمندان به صورت کلی استفاده از این تکنیک در داستان های قرآنی را بررسی نموده اند. اما پژوهشی دقیق و جزئی و با رویکرد روایت شناختی درباره گونه های تعلیق در قرآن، امری است که تا کنون مورد توجه محققان قرار نگرفته است. گونه شناسی انواع تعلیق در داستان های قرآنی می تواند گامی مؤثر در راستای شناسایی وجوه زیبایی شناختی و جذابیت داستان های قرآنی باشد. این مقاله در صدد است با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد روایت شناختی، انواع مختلف تعلیق در قرآن کریم را دسته بندی نماید. در پایان نیز این نتیجه حاصل شده که در داستان های قرآنی از دو گونه تعلیق ذاتی و تعلیق عرضی با تقسیم بندی های جزئی تر استفاده شده و همچنین از این تکنیک در سوره های غیر داستانی نیز بهره برده شده است.
بررسی زمانمندی روایت در منظومة مهرة سرخ سیاوش کسرایی بر اساس نظریة ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
منظومة مهرة سرخ یکی از بلندترین منظومه های روایی در ادبیات معاصر است که کسرایی با استفاده از شیوة روایی و اسطوره ای به بازآفرینی داستان رستم و سهراب می پردازد. از آنجایی که این منظومه خط سیر مستقیمی ندارد و همراه با تغییراتی نسبت به روایت فردوسی است، بهره گیری از نظریة ژنت در تفهیم این منظومه کمک شایانی به مخاطب می نماید. ژنت به سه نوع رابطة زمانی میانِ زمان داستان و زمان متن اشاره می کند که عبارت است از: 1. نظم و ترتیب 2. تداوم و دیرش 3. بسامد. نتایج نشان می دهد که کسرایی در عنصر نظم گرایش به زمان پریشی از نوع پس نگری دارد. این پس-نگری ها وسیله ای است برای او تا بتواند به روایت سرنوشت مختوم خویش بپردازد. در تداوم زمانی، توصیفات متعدد که شامل توصیف شخصیت ها و حالات آنها، فضا و مکان و زمان است، سبب شده است تا این منظومه دارای شتاب منفی باشد و زمان روایی با زمان داستان و متن –تقریباً- برابر باشد. بسامد بالای عنصر گفتگو سبب نزدیکی ساختارِ این منظومه به متنی دراماتیک شده است. این گفتگوها، علاوه بر امکانِ شخصیت پردازی، توانسته است بر بار تغزلی و غنایی منظومه بیفزاید. در موارد اندکی نیز با استفاده از عنصر حذف و تلخیص توانسته است از مطالب غیرضروری چشم بپوشد و مخاطب را به مطلب اصلی سوق بدهد. در مورد عنصر بسامد نیز می توان گفت که غیر از تکرار داستان تولد سهراب و مهره به بازو بستن او، از بسامد مکرر و بازگو خبری نیست و اغلب به صورت بسامد مفرد آمده است
تحلیل بینامتنی شاهنامه و تاریخ نوشته های عمومی از سده پنجم تا میانه سده هشتم هجری برمبنای ترامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن ها همواره با دلایل و انگیزه های خاص و به شیوه های گوناگون با متن های دیگر پیوند می یابند. متن های تاریخ عمومی که در طول تاریخ نوشته شده، نیز چنین هستند. شاهنامه پیش متنی است که حضور گسترده آن در تاریخ نوشته های عمومی حاکی از وجود رابطه بینامتنی بین این دو متن در دو شاخه متفاوت، امّا وابسته است. از این رو مسئله پژوهش این است که پیوند بینامتنی میان شاهنامه و تاریخ نوشته های عمومی از سده پنجم تا میانه سده هشتم هجری چگونه بوده است؟ بدین منظور از نظریّه ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّه کامل در یافتن تمام جنبه های یک رابطه بینامتنی است، بهره برده ایم. هدف اصلی در این پژوهش کشف و شناخت انواع روابط ترامتنی با شاهنامه در تاریخ نوشته های عمومی است. روش پژوهش از نظر فضای انجام کار کتابخانه ای و از جهت تحلیل داده-ها کیفی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که تاریخ نگاران با تأثیرپذیری از موقعیّت اجتماعی و نهاد حمایتگر خود، آگاهانه در جهت دست یابی به اهداف و انگیزه های خود از نگارش تاریخ عمومی با شاهنامه رابطه بینامتنی برقرار کرده و در این راستا به ترتیبِ بیشترین تا کمترین از سه گونه ترامتنی بینامتنیّت، سرمتنیّت و فرامتنیّت بهره برده اند.