آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۱

چکیده

هر انسانی در رابطه با موقعیت اجتماعی سبکی خاص از سیاست ورزی را در دو ساحت نظر و عمل درپیش می گیرد. حافظ نیز به عنوان متفکر، عارف و شاعر عهد خود، صاحب اندیشه و فعل سیاسی است و هدف این نوشتار بررسی موضع گیری حافظ نسبت به امر سیاسی، با این پیش فرض است که وی در زمانه ای می زید که هیچ گونه پیش فرض و الگوی پارادایمی تثبیت شده ای وجود ندارد که به کنش ورزی سیاسی وی جهت دهد. در این مقاله نخست مبانی نظری تحقیق بر اساس نظریه پارادایم کوهن تبیین و سپس با به کارگیری روشی تاریخی، داده های مربوط به زندگی حافظ و محیط سیاسی-اجتماعی عصر وی و همچنین شواهد شعری از دیوان که شامل نظریات وی است، جمع آوری و طبقه بندی شده، آنگاه با روش توصیفی-تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد برداشت حافظ از امر سیاسی و تعامل وی با نهاد حکومت در دوره های مختلف زندگی وی متفاوت بوده است. حافظ گاه خود را به نهاد حکومت نزدیک ساخته است؛ این نزدیکی گاه برای نصیحت و خیرخواهی حاکمان بوده و گاه ستایش و مدح آنان برای به دست آوردن صله و گاهی به سبب احتراز شغل دیوانی بوده است. گاهی نیز حافظ از نهاد قدرت فاصله گرفته و لب به اعتراض و انتقاد از عملکرد آنان پرداخته است. به هر حال این دوری و نزدیکی از سویی به تمایلات درونی او و از سوی دیگر به منش و طرز سلوک حاکمان زمانه وی بستگی دارد؛ بنابراین تعامل حافظ با صاحبان قدرت توجیهی بازاندیشانه دارد؛ زیرا مخالفت هایش باعث شادی همگان می شود و مدایح وی نیز به نحوی محبوبیت موقت و یا جنبه ای از جهات مثبت رجال حکومتی را نشان می دهد. به طور کلی موضع گیری های متفاوت حافظ در برابر سیاست، نشان گر ناهم خوانی های پیش فرض های ذهنی وی نسبت به امر سیاسی و همچنین الگوهای تثبیت شده در ذهنیت وی برای کنش سیاسی است که در چاچوب نظریه پاردایمی کوهن می تواند تبیین شود.

تبلیغات