مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
بلاغت
حوزه های تخصصی:
در زبان فارسی برای این که گوینده ساختِ نحویِ کلام را مطابق موقعیتِ کاربردی و اقتضای حال مخاطب درآورد، افزون بر استفاده از فرایندِ جابه جاییِ اجزا، فرایندِ تغییر ساخت و صورت نیز کاربردی اساسی دارد. یکی از مواردی که با بهره گیری از این فرایندِ تغییر ساخت و صورت، بیان ساده و اولیه کلام به ساختِ مؤکّد تبدیل می شود، مفهوم شمول است. حالتِ عادی و بیان ساده این مفهوم با نشانه هایی مانندِ «هر» و «همه» همراه است یا این که می تواند همراه باشد. این صورتِ ساده در موقعیت هایی که به تأکیدِ بر موضوع و رفعِ شکّ و تردید از مخاطب نیاز باشد، با سازوکارهای نحوی تغییراتی در ساختِ اولیه و ساده جمله ایجاد می شود که حاصلِ آن، ساخت نحویِ دیگری خواهد بود که مفهومِ مورد نظر را با تأکید بیان می کند. در این مقاله، به روش تحلیلی، با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی ماهیّت و وضعیتِ ساختِ مؤکّد از بیان شمول بررسی و چگونگیِ تبدیلِ این مفهوم از ساختِ ساده به ساختِ مؤکّد نیز تشریح می شود. حاصل کار نشان می دهد که در زبان فارسی برای بیان مؤکّد و مبالغه آمیز مفهوم شمول، از ظرفیت تغییر ساخت نحوی استفاده می شود و این ظرفیت تغییر ساخت نسبت به استفاده از قیدهای تأکیدی کاربردی تر است؛ همچنین مشخص شد که چگونگیِ تغییر در ساخت نحویِ شمول برای تبدیل بیانِ ساده و ابتداییِ موضوع به حالتِ مؤکّد در انواع جملات یکسان است و غیر از تفاوت هایی جزئی، بیان شمول در جملات ساده و مرکّب و در دو حالتِ سلبی و ایجابی از یک قاعده کلّی پیروی می کند.
ساختارهای شرطی گلستان سعدی و کارکردهای بلاغی- معنایی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلستان سعدی به مثابه یکی از امهات متون نثر پارسی، از جنبه بلاغی و زبانی، متنی بسیار غنی است. در پژوهش حاضر، انواع ساختارهای شرطی ("اگر" و متعلقات آن) به مثابه ابزارهایی مؤثر در بلاغت و معنا در گلستان سعدی بررسی و تحلیل شده است. مدعای اصلی پژوهش حاضر این است که اولاً گزاره های شرطی کتاب گلستان، از حیث ساختاری دارای تنوع هستند و ثانیاً این گزاره ها، نقش مهمی را از لحاظ معنایی و بلاغی در کتاب گلستان ایفا کرده اند. برای اثبات این مدعا، انواع ساختارهای شرطی به کار رفته در کتاب گلستان، از لحاظ ساختاری مورد بررسی قرار گرفته است و کارکردهای معنایی هریک از این ساختارها، واکاوی شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که گزاره های شرطی در گلستان، از حیث ساختاری و اغراض بلاغی- معنایی در 14 مدل مختلف قابل دسته بندی هستند و اغراض بلاغی مختلفی همچون: تشبیه، توصیف، ربط، التزام و ... را دربرمی گیرند.
تبیین اهمیّت جنبه های بلاغی در تصحیح متون (با تکیه بر صنعت ایهام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر تلاش کرده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا پس از تأیید اصالت نسخ به دست آمده از یک اثر ادبی و ثبت اختلافات آن ها، توجّه به جنبه های بلاغی متون می تواند مصحّح را یاری رسان باشد؟ مزایا و معایب این نگرش چیست؟ به این منظور ابتدا نگاهی مختصر به پیوند تصحیح متون (در سبک های مختلف) و جنبه های بلاغی انداخته ایم و پس از تبیین مبانی پژوهش، از بین جنبه های بلاغی گوناگون، «ایهام» را برگزیده ایم و ضبط های مختلف شاعران ایهام پرداز را با این سنجه محک زده ایم و نشان داده ایم که گاهی مصحّحان و شارحان متون، به سبب بی توجّهی به صنعت مذکور، و یا به علّت ناشناخته و متروک بودن برخی از معانی ایهامی کلمات، ضبط برتر را به حاشیه برده اند و ضبط مرجوح را در متن قرار داده اند.
معانی نحو، اساس بلاغت در سیرالملوک نظام المک (تبیین غلبه معانی نحو بر بیان و بدیع در شکل گیری نظام بلاغی سیرالملوک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی آثار بلاغی ادب فارسی و پژوهش های پیرامون آن نشان می دهد که پژوهشگران، به نظام زیبایی شناختی مستقل و معینی در حوزه پژوهشی نثر فارسی قائل نیستند. حال آن که بررسی های موردی متون نثر نشان می دهد که نه تنها این آثار، نظام زیبایی شناختی مستقل و مؤثری دارد، این نظام زیبایی شناختی همسویی کارآمدی با رسالت متون نثر-که انتقال معنا از مؤلف به خواننده است- دارد. معانی نحو، به عنوان یک شیوه بلاغی مستقل، تبیین کننده بسیاری از شگردهای بلاغی مورد استفاده مؤلفان آثار منثور ادبی است. نظامی که به دلیل اولویت نداشتن در نظام بلاغی نظم فارسی، به اندازه دو حوزه دیگر بلاغت یعنی بیان و بدیع در معرض توجه نبوده و نیست. نگارنده در پژوهش حاضر سعی کرده است تا با بررسی دقیق فصل های سی و نهم و چهلم سیرالملوک نظام الملک از منظر علم معانی، نظام زیبایی شناختی یکی از مهمترین متون منثور ادبیات فارسی را برجسته کند و نشان دهد که این نظام، هم کاملاً مؤثر و کارآمد و هم کاملاً منطبق با رسالت مؤلف از تولید این متن است. از سوی دیگر با تحلیل این متن از منظر بیان و بدیع نشان داده است که هنرسازه های این دو حوزه بلاغی سهم ناچیزی در زیبایی این متن دارد.
بلاغت وایدئولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیچ انسانی بدون پیش فرض نیست و همیشه این پِیش فرض ها هستند که داوری ها و رویکردهای ما نسبت به پدیده های جهان را شکل می بخشند. مکاتب فکری نیز از این قاعده بیرون نیستند، چون مکاتب فکری می توانند مبنای هستی شناختی و یا معرفت شناختی و یا ایدئولوژیک داشته باشند. لذا در شکل گیری مفاهیم و حوزه نظریه پردازی نیز مبنای ایدئولوژیک تأثیرگذار است. این مسأله یعنی تأثیر پیش فرض ها در رویکرد نظریه پردازان بلاغت عربی مشاهده می شود، چون بلاغت عربی هم در یک بستر تاریخی و تحت تأثیر عوامل دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکل گرفته است. در این مقاله تلاش می شود با بررسی و تحلیل دیدگاه متکلمان اشعری و معتزلی ، ردپای ایدئولوژی در تبیین و جهت گیری تحلیل مسائل بلاغی، روشن گردد. نتیجه این بررسی آن است که متکلمان مسلمان به ویژه متکلّمان معتزلی، مفاهیم بلاغی را چنان تعریف و تبیین می کردند که با مبانی ایدئولوژیک آنان همسو گردد.
آرایه استطراد و تأثیر آن در تفسیرآیات قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
245 - 283
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم سامان یابی علوم بسیاری از جمله علم بدیع را سبب شده است و «استطراد» یکی از آرایه های بدیع است که با وجود سابقه طولانی و اهمیت بسیار، تعریف منسجمی از آن ارائه نگردیده و کاربرد آن در قرآن کریم آن چنان که باید، نمایان نگشته است؛ به نحوی که برخی از تفاسیر، با استناد به سیاق، منکر آن شده و از درک حقایق بازمانده اند؛ اما اینک، این مسئله مطرح می شود که آیا می توان با بازتعریف آن، تفسیر قابل قبولی از آیات استطراد ارائه داد؟ و نقش آن را در تفسیر صحیح تبیین کرد؟ و نشان داد که عملکرد مفسران در این آیات چگونه بوده است؟ این تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی به نتایج زیر دست یافت: استطراد عبارت است از خروج از یک معنا و ورود به معنایی جالب و زائد یا در خور توجه و اصلی که در ظاهر بی ارتباط ولی در واقع مرتبط است و دوباره به معنا و مطلب اول بازمی گردد و در تفسیر، بیانگر آن است که نسبت به ماقبل و مابعد خود از هویتی مستقل برخوردار بوده و با آن دو، دارای وحدت موضوعی است و مفسران در عمل به آن، دچار اختلاف شده و در نحوه تطبیق استطراد در آیات به چهار دسته تقسیم شده اند: نفی مطلق، اثبات مطلق، قبول به عنوان یکی از وجوه تفسیر، اما با اعتبارگرفتن مصادیق مختلف و تناقض در نفی و اثبات آیات یکسان.
بررسی دلایل ادبی جایگزینی اسم ظاهر به جای ضمیر در سوره های بقره و آل عمران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
307 - 324
حوزه های تخصصی:
تحلیل الفاظ و شناخت روابط مفهومی بین آن ها، یکی از راه های دست یابی به دقایق معناست، در رابطه با قرآن کریم که از سطوح معنایی متعددی برخوردار است و چینش واژگان آن در نهایت انسجام است، تحلیل کیفیت کاربست واژگان و توصیف مقوله معنایی آن به وسیله شرایط و چگونگی کاربرد آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. مقاله حاضر با روش تحلیلی - توصیفی در راستای بررسی دلایل اظهار در سوره های بقره و آل عمران به این نتایج دست یافت که سیاق آیات؛ نقش محوری در تبیین دلیل ادبی بکارگیری ضمیر بجای اسم ظاهر داشته و مفاد آیاتی که در آن ها اظهار صورت گرفته، تکالیف و احکام محوله به بندگان و تقابل بین دو امر پسندیده و ناپسند است که در غالب موارد، لفظ جلاله «الله» اظهار شده است. تقریر و تمکین، جاری مجرای مثل شدن، دفع توهم و رفع ابهام و اشاره به عموم حکم از جمله دلایل اظهار است.
سبک شناسی سوره حُجُرات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۰
55 - 81
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز قرآن کریم، اعجاز ادبی آن است که این امر موجب شده که قرآن کریم از دیرباز مورد توجه ادیبان و زبان شناسان قرار گیرد. با رشد و گسترش مباحث زبان شناسی در حوزه های تئوری و کاربردی، دانشمندان اسلامی به ارزش های این دانش پی برده و قوانین و شیوه های آن را با دقت مورد بررسی قرار داده و در پی اجرای آن در قرآن کریم به عنوان بلیغ ترین کلام هستند. در راستای این هدف، در این نوشتار به تحلیل سبک شناسانه سوره حجرات پرداخته شده است. در تحلیل سبک شناسانه این سوره به سه سطح زبانی، ادبی و فکری توجه شده است. در سطح زبانی این سوره به نکات آوایی، صرفی و نحوی توجه شده است. در سطح ادبی به مجاز، استعاره، کنایه و طباق پرداخته شده است و در سطح فکری نیز به تصویر پردازی های قرآن در مورد غیبت و همچنین علم خداوند، اشاره شده است.
تحلیل ظرفیت های چندوزنی و شیوه های ایجاد آن در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۲
1-25
حوزه های تخصصی:
چندوزنی آن است که شعری بیش از یک وزن داشته باشد. نویسنده، این موضوع را از خاموشی در کتاب های بلاغت و فرهنگ خارج ساخته، با نمونه هایی نشان داده است که این مسئله از آغازِ شعرِ فارسی تاکنون حضوری پررنگ دارد. تبدیلِ وزنِ مصراعی به وزنِ دیگر به هشت شیوه انجام می گیرد: اشباع و اشباع-زداییِ مصوتِ کوتاه و بلند، ابقا و حذفِ همزه، تشدید و تخفیفِ صامت، تسکین و متحرک ساختنِ صامت. 26 وزن در 22 شکل، چندوزنی پدید می آورد. پرکاربردترینِ آنها تبدیلِ دو وزنِ «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» و «مفتعلن مفتعلن فاعلن» به هم است. پرکاربردترین روشِ تبدیل نیز چهار روشِ «اشباع و اشباع زدایی مصوت» و «ابقا و حذفِ همزه» است. حاصل دیگر مقاله که برای نخستین بار مطرح شده، این است که آنچه در ادبیاتِ غرب بدان Asynartete گفته می شود، هرچند در کتاب های فارسی به عنوانِ چندوزنی شناخته نیست، در شعر فارسی از زمانِ وطواط تاکنون پیشینه دارد.
تحلیل رویکردهای شارحان مفتاح العلوم دربارۀ رابطه فن بدیع با فصاحت، بلاغت، معانی و بیان (قرن هفتم و هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۲
61-86
حوزه های تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران معاصر بلاغت بر این باور هستند که شرح هایی که بر کتاب های مشهور بلاغت مانند مفتاح العلوم، تلخیص المفتاح و... به نگارش درآمده است، اغلب در بردارنده مباحث تکراری و غیر خلاقانه است. هرچند نمی توان این رأی را به کلی رد کرد، بررسی دقیق این شرح ها نشان می دهد که شارحان، گاه مسائلی تازه نیز در نوشته های خود بیان کرده اند. این مسائل تازه از دیدگاه تاریخ اندیشۀ بلاغی حائز اهمیت است. یکی از این مباحث، پیوند میان «بدیع» و بخش های دیگر علم بلاغت است. امروز برای ما طبیعی می نماید که بلاغت اسلامی را دارای سه قلمرو مجزّا به نام های «معانی»، «بیان» و «بدیع» بدانیم، لیکن در قرن های هفتم و هشتم، این استقلال به هیچ وجه امری مسلم نبوده است. در این مقاله آرای شارحان سکاکی دربارۀ جایگاه بدیع و نسبت آن با سایر قسمت های علم بلاغت تحلیل می شود. در میان این شارحان، چهار طبقه را می توان مشخص کرد که هر یک از آنها رأیی جداگانه دارند. این آرا بدین ترتیب است: 1. بدیع، بخشی از فصاحت است. 2. بدیع، بخشی از فصاحت و بلاغت است. 3. بدیع، بخشی از علم معانی و بیان است. 4. بدیع مستقل است و با هیچ کدام از بخش های دیگر ارتباط ندارد. در این مقاله به توصیف آرای این چهار طبقه و واکاوی دلایل این گونه گونی پرداخته شده است.
آفرینش بلاغی با واژگان و اصطلاحات صرف ونحو؛ برمبنای بررسی نرم افزاری دیوان های اشعار فارسی از ابتدا تا دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۹)
35 - 50
حوزه های تخصصی:
آموزش صرف ونحو در مدارس سنتی و در میان علما و شعرا، عمری طولانی دارد و همین امر موجب بازتاب واژگان و اصطلاحات آن به شکلی هنری، در شعر فارسی شده است. بر این مبنا در این تحقیق سؤال این بوده که خلاقیّت شاعرانه در کدام صورخیال محقق شده و چه روابطی میان صور خیال و قواعد نحوی برقرار شده است و کدام شاعران از این ظرفیت بهره برده اند. روش تحقیق تحلیلی-توصیفی و مبتنی بر مطالعه دیوان های شاعران بوده و از نرم افزار درج نیز بهره گرفته شده است. این تحقیق نشان می دهد که دامنه کاربرد واژگان صرف ونحو در اشعار فارسی وسیع بوده است. دامنه نام های شاعرانی که با واژگان این دانش حشر و نشر داشته اند، نیز گسترده است و پهنه تاریخی وسیعی از قرن پنجم تا دوره معاصر را در برگرفته است. هم آیندی تصاویرِ مُلهم از صرف ونحو یکی از نکات تأمل انگیز در اشعار بررسی شده است؛ اغلب سه تصویر ایهام، حسن تعلیل و مراعات نظیر با هم تلفیق می شود. دایره بلاغی ازلحاظ گوناگونی و تنوع نیز نسبتاً گسترده بوده، عناصری مانند تشبیه، استعاره، کنایه، ایهام، حسن تعلیل، تمثیل، تمثیل رمزی، ارسال المثل و چیستان را در برمی گیرد. قاعده مندی دانش نحو برای اثبات موضوعات و مضامین مدنظر شاعران زمینه مناسبی برای تصاویر تمثیلی و تعلیلی بوده است. شکل حروف و کلمات، معانی مختلف آنها و قابلیت تصریف و اشتقاق زمینه تشبیه، استعاره، کنایه و ایهام را به وجود آورده است.
مقایسه معانی بلاغی «أو» در ترجمه قرآن ولی الله دهلوی، میبدی و فولادوند(مقاله علمی وزارت علوم)
«أو» حرف ربطی است که در عربی، بیشتر به معنی تخییر آمده است و در فارسی به «یا» ترجمه می شود اما در قرآن، این حرف، از نظر بلاغی و کاربردهای علم معانی، مفاهیم مختلفی را در برمی گیرد مانند ابهام، بل، اباحه، شک، تبعیض و تقسیم. دهلوی در ترجمه خود، تناسب معنایی بین ترجمه با معنای ثانوی حرف «أو» را رعایت کرده و به نقش آن در زبان عربی و معانی بلاغی آن، توجه نموده است. پژوهش حاضر با روش تحلیل مقایسه ای به بیان معانی مختلف حرف «أو» و بررسی کاربرد بلاغی آن در ترجمه های مذکور پرداخته است و به این سؤال اصلی پاسخ می دهد که کدام یک از ترجمه های ولی الله دهلوی، میبدی و فولادوند، بیشترین رویکرد را به کاربرد معانی بلاغی "أو" داشته اند. نتیجه تحقیق نشان می دهد که ولی الله دهلوی در مقام مقایسه، در ترجمه حرف «أو»، بیشترین رویکرد را به معانی بلاغی آن نسبت به دو مترجم دیگر داشته است.
نظره فی علم البیان والکشف عن حدود فنونه(مقاله علمی وزارت علوم)
علم البیان الذی یکون وراء معرفه ایراد المعنى الواحد بطرق مختلفه فی وضوح الدلاله یشتمل على اربعه فنون یسبقها- على اساس الکتب البلاغیه - فنّ التشبیه ومن هنا یبدو ان التشبیه لا یقع تحت فنّ المجاز فی شیء اذ انه قد تقدم علیه فی الذکر. هذا وانه احدى طرق الالقاء التی تتفاوت فی مستوى وضوح الدلاله. وهذا المقال عالج دراسه حدود فنون البیان على اساس نقد اراء البلغاء والبرهنه والمقارنه. وسیؤدی الکلام الى ان نجعلَ المجاز مدخلا لعلم البیان وفروعه ونرى التشبیه الى جانب الاستعاره والکنایه والمجاز المرسل من فروع استعمال اللفظ فی غیر ما وضع له .
نظره جدیده إلى المسائل المشترکه بین النحووالبلاغه وأثرهافی الدراسات البلاغیه والنحویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی العلوم الانسانیه دوره ۱۵ سال ۱۴۲۹ شماره ۳
111-132
کانت البلاغه عباره عن نظرات متناثره فی الم صادر الن حویه وکانت الج هود النحویه متقدمه على علوم البلاغه ، حتى أن کثیراَ من المباحث التی بحثها أهل البلاغه تحدث عنها النحاه قبل تدوین البلاغه. وبعد استقلال العلوم البلاغیه دخل کثیر من المسائل التی هی من صمیم علم النحو فیها وعند التحقیق والتأمل یعلم أنها لاعلاقه لهذه المسائل بموضوع البلاغه وعلم المعانی . ومن هذه المسائل أحوال المسندالیه والمسند وأحوال متعلقات الفعل والقصر والفصل والوصل . فالبلاغیون عرفوا المعانی بأنها علم بأحوال اللفظ العربی التی بها یطابق مقتضى الحال ؛ وهذه المسائل بیان للأصول النحویه أو المعانی الوضعیه التی لاتتغیر . فالأبواب التی تتعلق بعلم المعانی قلیله جداَ ، حتى أنها تنحصر فی مباحث کالإیجاز والإطناب والمساواه وبعض مسائل الإنشاء والخبر.
ساختار التفات و جنبه های هنری- معنایی آن در قرآن (پژوهشی در سطح صیغه های ضمایر)
حوزه های تخصصی:
ساختار التفات، یکی از پربسامدترین ساختارهای بیانی قرآن است که دارای گونه های مختلفی چون تصرَف در زمان افعال (به کارگیری زمان حال به جای زمان گذشته یا بالعکس و ...)، تغییر رویکرد ضمایر و افعال (از غایب به مخاطب یا بالعکس و ...) و کاربرد اسم به جای ضمیر یا بالعکس، می باشد. در پژوهش حاضر، ضمن نگاهی گذرا به مفهوم و کارکرد فنَ التفات و انواع آن، به تحلیل جنبه های هنری و معنایی این صنعت در سطح صیغه های ضمایر (غایب به مخاطب، غایب به متکلَم، متکلَم به مخاطب، متکلَم به غایب و مخاطب به غایب) در نمونه های قرآنی آن پرداخته شده است. شناخت دامنه ی هر یک از انواع التفات –از جمله در سطح ضمایر- ما را در درک ماهیَت و کارکرد این صنعت بلاغی و نیز جنبه های هنری و معنایی آن در کلام وحی یاری خواهد رساند. در نهایت اینکه بررسی نمونه های التفات در قرآن، بیانگر این مطلب است که این الگوی زبانی علاوه بر کارکرد هنری و زیباشناختی خود، نقش بسیار مهمَی در انتقال مقصود گوینده کلام به مخاطبان و میزان تأثیرگذاری و ماندگاری آن دارد.
سبک شناسی رویکرد بلاغی برخی آیات قرآن در ترغیب به ازدواج
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی از جمله دانش های نوین در حوزه نقد ادبی می باشد. این دانش تلاش می کند تناسب میان لفظ و معنی، انسجام متنی و هماهنگی منظور کلام با ساختار عبارت ها را مشخص کند؛ از آنجا که این دانش پیوند نزدیکی با دارد، بلاغت برای رسیدن به نتیجه بهتر از علم بلاغت بهره می گیرد. قرآن کریم به عنوان کتاب مافوق کلام بشر از توسع کلامی و معنایی برخوردار است و نمود سبک گفتمان های آن می تواند ما را در فهم معنی و نیز بلاغت بی مانند آن یاری رساند. یکی از این مواردی که تا به حال مورد بررسی جدی قرار نگرفته، سبک آیاتی از قرآن کریم است که به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک تشویق می نمایند. پرداخت به این موضوع بسیار مهم، می تواند تا حدودی نگرش قرآن را نسبت به این بعد از زندگی جمعی آشکار ساخته و جوانان به را نسبت به تشکیل خانواده ترغیب نموده و از یأس و نومیدی برهاند. از این رو نوشتار حاضر با کاربست دانش سبک شناسی و نیز با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی در صدد است تا سبک آیاتی از قرآن که در آنها به مقوله ازدواج پرداخته شده، را بررسی نماید. بررسی سبک شناسانه این نوع آیات نشان می دهد که سبک کلامی آن دسته از آیات الهی که به ازدواج مربوط می شوند، به لحاظ ساختار لفظی، معنایی و نیز ساختار نحوی کلمات، رویکردی ترغیبی می باشند و خداوند در مسأله ازدواج بیش از هر چیز مقتضای حال مخاطب را که جوانان و افراد مجرد می باشند، رعایت نموده...
پرسه زنی، جامعه شناسی انتقادی و زندگی روزمره (نمونه موردی:خیابان گلسار شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو تلاشی است در جهت توصیف زندگی روزمره مدرن ایرانی و همچنین نقد آن. در این راستا به مطالعه زندگی روزمره نوجوانان و جوانان ایرانی در یکی از شکل های معمول و گسترده گذران اوقات فراغتشان یعنی پرسه زنی در خیابان های خرید پرداخته شده است. میدان مورد نظر، خیابان گلسار شهر رشت و نظریه مورد استفاده برای مطالعه آن، نظریه انتقادی زندگی روزمره است. اطلاعات از دو روش مشاهده و همچنین مصاحبه عمیق انتقادی با 30 نفر از افراد 44-16 ساله ساکن شهر رشت که به شکل هدفمند انتخاب شده اند به دست آمده است و یافته های حاصل از آن نیز با روش تیپ بندی بر اساس رابطه اقشار اقتصادی متفاوت با یکدیگر طبقه بندی شده است. نتایج حاصل از طبقه بندی فوق حاکی از آن است که رگه هایی از اندیشه انتقادی در میان برخی از نمونه ها که از سرمایه فرهنگی نسبتا بالایی برخوردار بودند و به لحاظ تعداد اقلیت نمونه ها را تشکیل می دادند، قابل مشاهده است. همچنین می توان گفت که میزان تحصیلات یا جایگاه اقتصادی، تبیین کننده نگرش انتقادی موجود در میان نمونه ها نسبت به وضعیت زندگی روزمره جاری در خیابان خرید به شمار نمی رود. بنابراین با فرض صحت ادعاهای فوق، می توان گفت که تنها راه تغییر وضعیت موجود تلاش برای هژمونیک شدن نوعی از آگاهی انتقادی است که توأمان هم وجوه سنتی زندگی روزمره هم وجوه شی واره روابط انسانی را مورد پرسش و نقد قرار دهد.
بررسی تصاویر مار، اژدها و متعلقات آن ها در غزل های مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
101 - 136
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر بررسی تصویرهای مار، اژدها و متعلقات آن ها در دیوان شمس است که مولانا به وسیله آن ها بسیاری از مفاهیم انتزاعی را برای مخاطبان می شناساند. برای این منظور، ابتدا مطالب مقدماتی با عنوان های تجربه و تصویر، مفاهیم و تصاویر شعری و نیز تصاویر حیوانی در شعر تبیین شده است. در بخش اصلی پژوهش، رابطه 24 مشبه نظیر معشوق، عاشق، انسان، مانع، دوگانگی، جهان، نفسانیات، رنج و بلا، گرفتار بلا، هجران، زبان، امل، سیم و زر، شب، غذا، نومیدی، عنایت حق و... با مشبه به محدود مار و اژدها همراه با 25 مورد وجه شبه نو از قبیل نابودگری، بی قراری، گزندگی، ممانعت، تعلّق داشتن، دوگانگی، بی تعلّقی، تواضع و تسلیم، زندگی و مرگ، نیرومندی، دون همّتی، پلیدی، هیجان و آبستنی، حرکت و تلاش و... مجسم و عینی شده است که از حفظ الگوهای عمیق اساطیری، مذهبی و عرفانی مولوی حکایت دارد. از آنجا که تصاویر اژدها و مار در دیوان شمس، حامل و متضمن معانی دوگانه مثبت و منفی، سرکشی و تسلیم، لطف و قهر، امید و نومیدی، رنج و خوشی و... است از تجارب والای روح و درونِ پردغدغه و هیجان زده مولانا و نیز کمال نگری، وسعتِ اندیشه، بهره گیری از تناقض گویی و خوش بینی وی حکایت دارد. خواننده از راه مواجهه با دیدگاه مثبت مولانا نسبت به «مار» برخلاف تجربه پیش پاافتاده، متوجه نگرش حکیمانه این شاعر بزرگ مبنی بر سودمندی و لازم بودن همه موجودات در نظام احسن الهی می شود.
بررسی کارکرد ترجی و اشفاق در زبان و بلاغت فارسی با استشهاد از زبان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
363 - 394
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مغفول در بلاغت فارسی، مبحث «اشفاق» است که قسمی از ترجی به شمارمی آید. اشفاق با ابزارها و کارکردهایی مشخص، بحثی قابل توجه در نحو و بلاغت عربی است و بایسته است در بلاغت فارسیِ مبتنی بر بلاغت عربی نیز جایگاه خویش را بیابد. این مقاله بر آن است مبحث اشفاق را در زبان و بلاغت فارسی تبیین کند و با استشهاد از زبان حافظ به تعریف و تثبیت جایگاه آن در علم معانی فارسی بپردازد. بدین منظور پس از بیان کلیاتی درباره ترجی و اشفاق در لغت، نحو و بلاغت عربی، جایگاه آن را در بلاغت فارسی می کاود و با روشی توصیفی تحلیلی، ابزارها و کارکردهای آن را در غزلی از حافظ بررسی می کند. علاوه بر آن با طرح نکاتی نو تحت عنوان «کارکرد فعل خواستن در تبدیل خبر به انشا» و «امکان تفکیک تمنی و ترجی در بلاغت فارسی» مباحثی قابل اعتنا را به ساحت علم معانی عرضه می کند.
نگاهی به تصویرسازی و همسویی آن با عاطفه در اشعار سلمان هراتی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
سلمان هراتی(1365-1338) یکی از شاعران متعهد صاحب سبک معاصر در حوزه ی ادبیات انقلاب اسلامی و پایداری است. زبان شعری سلمان زبان شعر انقلاب است ، ساده و بی-آلایش. سلمان با زبانی ساده و استوار، موفق به خلق تصاویری بدیع و سرشار از عاطفه می-شود . پژوهش حاضر برآن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی تصویرسازی و همسویی آن را با عاطفه در اشعار سلمان هراتی مورد بحث و مدّاقه قرار دهد. برآیند تحقیق حاکی از آن است که خلاقیت شاعر در پیوند میان عاطفه، تصویر و تخیّل است. او با تصویر، عناصر بیگانه-ی طبیعت را به هم پیوند می دهد و با ابداع حس و فهم مشترک، نسبت میان انسان و طبیعت را از سطح «این نه آنی» به «این همانی» ارتقا می بخشد . این سطح از صورت بندی های خیال، فقط زمانی گریبان شاعر را می گیرد که شاعر، منطق متعارف مکالمه و مفاهیم را فاقد قابلیت لازم برای حسی کردن معانی و مضامین شهودی و انتزاعی و تجارب ناب ببیند. لذا زبان را با انحراف هنرمندانه از هنجار منطق محاوره و منطق مکاتبه که مبتنی بر دلالت مطابقی و کارکرد ارجاعی است، خارج می سازد و در سطح کارکرد شاعرانه بازسازی می کند.