مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ولایت
حوزههای تخصصی:
این مقاله با یک پیشگفتار پیرامون شخصیت امام خمینی(س) و ابعاد وجودی و نقش ایشان در احیای اندیشه دینی آغاز میگردد و هدفش پرداختن به یکی از ابعاد عرفانی اندیشه امام است.
نگارنده در این مقاله مباحثی را پیرامون نبوت و ولایت که از محوریترین مباحث عرفانی است مطرح کرده و کوشیده است در هر مسأله نظر امام خمینی(س) را بیان کند. در این خصوص به آثاری همچون مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه ، تعلیقه علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، چهل حدیث، باده عشق، صحیفه نور، فرهنگ دیوان امام خمینی(س) مراجعه شده است گرچه اندیشه امام محور مقاله است اما به تناسب به آثار دیگر محققان و عارفان نیز استناد شده است. محورهایی که در این مقاله مورد کندوکاو قرار گرفتهاند، عبارتند از:
1ـ معنای نبوت و ولایت؛ 2ـ ضرورت نبوت؛ 3ـ رابطه نبوت و ولایت؛ 4ـ ساحتهای نبوت و ولایت؛ 5ـ اسرار نبوت و ولایت.
در بخش نخست به این نکته اشاره شده است که لباس الفاظ بر قامت بلند حقایق عرفانی کوتاه و نازیباست و اینکه تمام این حقایق بلند را نمیتوان در پوشش عبارات جای داد اعتراف به این حیقت، ما را از پرداختن به واژگانی که در توضیح مفاهیم تا حدی تأثیر دارند، بینیاز نمیسازد.
از این رو امام خمینی(س) راجع به واژه نبوت و ولایت نقدی بر سخن عبدالرزاق کاشانی پیرامون معنای نبوت کرده است.
بخش دوم ابتدا به طرح ضرورت نبوت و ولایت از دیدگاههای کلامی و فقهی پرداخته سپس دیدگاه امام خمینی(س) در تبیین ضرورت نبوت و ولایت با توجه به ساحتهای آن مطرح شده است.
در سومین بخش نخست به تصوری نادرست که احیاناً برای برخی به میان آمده که ولایت را از نبوت برتر پنداشتهاند، توجه شده است و توضیح اینکه سخن عارفان در مورد ولایت هرگز به معنای برتر دانستن ولی نسبت به نبیِ ولی نیست.
در این مورد سخن امام خمینی(س) در مورد رابطه نبوت و ولایت مطرح شده و نظر ایشان در این خصوص بیان شده است که همه ولایتها و امامتها تجلی نبوت و ولایت جمعی احدی احمدیاند. همچنین به رابطه ولایت خاتمِ نبوت با ولایت خاتمِ ولایت اشاره شده است.
بخش چهارم مقدمتاً به حقیقت تشکیک در نظام هستی اشاره دارد و یادآوری اینکه تشکیک در حوزه عرفانی نیز در ساحتی برتر مطرح است (تشکیک ذات مظاهر در برابر تشکیک فلسفی که ذات مراتب است).
در این مورد به سخنان امام خمینی(س) در خصوص ساحتها و مراتب ولایت استناد شده است.
آخرین بخش مقاله به اسرار نبوت وولایت پرداخته و دراین مورد به سخنان امام درخصوص اسرار نبوت استناد شده است. بویژه امام با نقل حدیثی گرانسنگ که حضرت رضا(ع) از حضرت امیر(ع) نقل کرده گفتار خود را متبرک ساخته است.
در مورد دیگر امام به رازگشایی از سخن حضرت امیر(ع) پرداخته است که فرمود: «من با پیامبران در باطن بودهام و با پیامبر(ص) در ظاهر هستم».
سرانجام به این سخن امام اشاره شده که مقام خلافت ظاهری پس از پیامبر منصبی الهی است و این خلافت نیز از شئون نبوت و رسالت میباشد و از آنجا که برخلق پنهان است، اظهارش برای پیامبر(ص) از واجبات است.
ولایت مادر در فقه و حقوق با نگرشی به اندیشه امام خمینی
حوزههای تخصصی:
ولایت در لغت به معنی سلطه و اقتدار است و در اصطلاح حقوق خانواده عبارت است از سلطه و اقتداری که قانونگذار به پدر و جد پدری جهت اداره امور مالی و جانی طفل واگذار کرده است.
پژوهش حاضر با روشی توصیفی ـ تحلیلی در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا جعل ولایت قهری برای مادر امکان دارد یا خیر؟
ولایت قهری از جمله احکام امضایی و عقلایی شارع مقدس است. به عبارتی، شارع مقدس چون، در آن زمان، تنها طریق رعایت مصلحت طفل را از طریق پدر و جد پدری میسر می دیده است و به علاوه اداره امور مالی و نکاح طفل، تنها از طریق این دو مصداق عدالت به شمار می رفته، لذا شارع مقدس آن را امضا نموده است. در فقه امامیه و سایر مذاهب سمت ولایت قهری به پدر و جد پدری اعطا شده و بر عدم ولایت مادر ادعای اجماع شده است. لیکن جعل ولایت برای مادر در عصر حاضر با توجه به عنصر زمان و مکان و تأثیر آن در اجتهاد و همچنین به دلیل سست شدن بنیاد نظام پدرسالاری و بالارفتن سطح دانش بانوان و توانایی آنان در رعایت مصلحت طفل، امکان پذیر است.
ولی قهری که نماینده طفل در امور مالی و نکاح است اختیاراتش محدود به رعایت مصلحت طفل است، لذا سایر تصرفات وی غیرنافذ و منوط به اجازه طفل پس از بلوغ و رشد است.
قاعده حسبه از منظر امام خمینی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده حسبه از مهم ترین قواعد فقه عمومی است که همواره مورد توجه فقیهان بوده است. اگرچه فقیهان در تعریف آن اختلاف کرده اند ولی آنان در قدر متقین حسبه، یعنی اموری که تحقق آن به مصلحت جامعه و ترک آن موجب مفسده اجتماعی است، اتفاق نظر دارند. امام خمینی حسبه را از اموری می داند که شارع مقدس به اهمال آن رضایت نمی دهد (امام خمینی 1379 ج 2: 665). یعنی اعتقاد دارند به: «الحسبه لا تهمل شرعاً». براساس قاعده حسبه اموری که از چنان اهمیتی برخوردارند که شارع زمین ماندن آنها را بر نمی تابد اشخاصی باید آنها را تصدی نمایند. با امعان نظر در ماهیت تصدی این موارد درمی یابیم که در اغلب آنها موارد تصدی از مقوله ولایت به شمار می آیند. امام خمینی امور حسبیه را سه قسم می داند که عبارتند از: 1) اموری که متصدی خاص دارند، مانند ولایت قهری پدر بر مال فرزند صغیر؛ 2) اموری که متصدی عام دارند مانند افتا که به فقیه واگذار شده است؛ 3) اموری که منوط به نظر امام معصوم است که براساس ادله ولایت برای فقـیه ثابت می شود. امام خـمینی گـستره ولایت فقیه را در امور حسبیه مانند ولایت معصومان می داند.
مشروطیت و جدال فقیهان در مفهوم نمایندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشروطیت برای استقرار پایه های خود مفاهیم جدیدی را در نظام اندیشه حقوقی در ایران آفرید. این مفاهیم می بایست نسبت خود را با مفاهیم مشابه و مجاور خود روشن می کردند. مجاورت این مفهوم با مفاهیمی مانند وکالت و ولایت در میراث فقهی یکی از مواردی بود که اندیشه مشروطه خواهی می بایست پاسخی برای آن تدارک می کرد. با ورود این مفهوم موضع گیری های متفاوتی درباره نسبت آن با دیگر مفاهیم فقهی حقوقی آغاز و جدالی میان فقیهان درباره مفهوم نمایندگی درگرفت. در این نوشتار موضع گیری های فقیهان حوزه نجف را درباره مفهوم نمایندگی توضیح خواهیم داد. خواهیم دید که در تکوین اندیشه مشروطه خواهی مفاهیم فقهی نقش اساسی داشته اند. در این نوشتار توضیح خواهیم داد که بر چه مبنایی اندیشیدن این مفهوم نزد آخوند خراسانی و نایینی و محلاتی در مقایسه با فضل الله نوری ممکن شد. چگونه در اندیشه فقیهان حوزه نجف، نمایندگان در زمره «عقلای مسلمین و ثقات مومنین» شناخته شدند تا بدین ترتیب امکان تفویض موضوعات عرفیه و امور حسبیه به ایشان فراهم شود. خراسانی و حوزه فکریش در شناختن مفهوم نمایندگی فراتر از همه فقیهان دوران رفته است آن گاه که «زمام کلیه امور مملکت» را «بالاستقلال و الاصاله» از آن «خود ملت» می داند و ملت را «مالک» این امور می شمارد که می توانند این حق و این «مالکیت» را «در مدت مقرره» به نمایندگان «تفویض» کنند.
سیر اندیشه ولایت در تصوف اسلامی(بر پایه امهات کتب نثر صوفیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله سیر تطور اندیشه ولایت و مباحث مرتبط با آن را بر اساس امهات کتب نثر صوفیه نشان می دهد؛ گرچه در برخی موارد از اشعار بزرگان عرصه عرفان نیز بهره می گیرد. به سبب گستردگی فضای کار، پایه تحقیق عمدتاً بر آثار نثر بوده است؛ آن هم آثاری که در حوزه جغرافیایی دو مکتب عرفانی خراسان و بغداد آن روزگار شکل گرفته اند و اگر در این میان از مکتب عرفانی ابن عربی، برخی شاگردان او و آثارشان – که مربوط به حوزه اندلس هستند – صحبت به میان آمده به این علت است که ابن عربی مهم ترین نظریه پرداز عرفان اسلامی است؛ بویژه که محور و اساس همه اندیشه ها و آثار او را مساله انسان و ولی کامل و ولایت او بر تمامی کائنات تشکیل می دهد. از جهت زمانی نیز مقاله پیدایش نخستین نظریات را در باب ولایت از قرن سوم هجری و اندکی پیش از آن را تا آغاز دوره معاصر یعنی زمان مشروطیت به شکل مجمل بررسی می کند.
«بررسی نظریه عرفانی ولایت از دیدگاه چند تن از عرفا»
حوزههای تخصصی:
مساله ولایت، از مباحث مهم عرفان نظری است که پایه های استوار فلسفی نیز دارد. در حقیقت مرتبه پایانی سیر عارفان است که خود در صحایف و مکتوبات و آثار خویش با عبارت های گوناگون از آن یاد کرده اند. همچون فناء ذاتی یا مقام محو اسم و رسم و رفض تعینات و یا مقام توحید ذات و فناء در توحید، البته بحث ولایت در علم شریف فقه و علم کلام نیز دامنه ای وسیع دارد و فقیهان و متکلمان از دیدگاه فقهی و کلامی به بررسی و کاوش پیرامون آن پرداخته اند، ولی بحث ولایت در عرفان، دیگر است و حد آن دو علم، دیگر. بزرگان بسیاری به نگاشتن رساله در موضوع ولایت پرداخته اند که مرحوم محدث عالیقدر شیخ آغابزرگ تهرانی در جلد 25 کتاب خویش به نام «الذریعه فی تصانیف الشیعه» از آنان یاد کرده است. آنچه که مهمترین بحث این مقاله را دربرمی گیرد، اثبات این مطلب است که بسیاری از عرفا در بسیاری از اندیشه ها و نظریه های عرفانی به ویژه ولایت از شیخ محی الدین عربی تاثیر پذیرفته اند. به گونه ای که حتی عده ای از آنها این نظریه را فقط با لحن دیگری بیان کرده اند. عارفانی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند، شیخ محمود شبستری، عطار نیشابوری و علامه طباطبایی است. علاوه بر این این سه عارف بزرگ، دو به دو با یکدیگر نیز از حیث این نظریه عرفانی مورد مقایسه قرار گرفته اند.
عرفان و سیاست
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های بنیادین و تاریخی در ساحت عرفان اسلامی، نسبت و رابطه «عرفان و سیاست» است، که هماره مورد توجه و موضوع تفکر و خاستگاه آراء و انظار اصحاب معرفت و معنا و حکمت و حکومت بوده است، که هم با رویکردی «درون عرفانی» و هم با رویکردی «برون عرفانی» میدان برخورد نظریه ها و چالش های معرفتی شد که آیا عرفان که از مقوله معنا، خلوت و خلسه، جذبه و سلوک است و با درون گرایی تولد و توسعه می یابد، با سیاست که پدیده ای بیرونی، اجتماعی و مرتبط با دنیای مردمان و معیشت آدمیان است قابل اجتماع هستند یا نه؟ اساساً چه رابطه ای بین معنویت گرایی عرفانی با سیاست ورزی اجتماعی وجود دارد؟ مقاله حاضر با توجه به مؤلفه و عناصر درون ذاتی هر کدام از عرفان و سیاست و چگونگی ارتباط «ولایت باطنی و ظاهری» و طی مقامات معنوی و منازل سلوکی با نظام بخشی اجتماعی و سیاست ورزیدن سؤال های یاد شده را از منظر «عرفان ناب اسلامی» و سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و عترت طاهر اش(ع) و برخی شاگردان مکتب قرآن و عترت مورد بررسی و ارزیابی قرار داد و به این نتیجه رسید که در عرفان اصیل اسلامی سلوک و سیاست، معنویت و مدیریت، سیر من الخلق الی الحق و سیر من الحق الی الخلق بالحق، درد خدا و خلق، درون گرایی و برون گرایی و ... کاملاً مرتبط با هم و اساساً ولایت ظاهری بدون ولایت باطنی امکان ناپذیر است و مانعه الجمع دیدن سلوک و سیاست با هم ناشی از سوء فهم هر کدام از عرفان و سیاست و کارکردهای تاریخی متصوفه و عرفا، با توجه به اقتضاء زمان و عدم شناخت همه جانبه عرفانِ قرآنی ـ ولایی است.مقاله حاضر از دو قسمت رهیافت معرفت شناختی و تاریخی ـ اجتماعی؛ دیدگاه موافقان و مخالفانِ رابطه عرفان و سیاست را بررسی و نقل و نقد نموده است و سپس پنج نکته را در تکمیل اثبات مفهومی و مصداقی نظریه توامان و ترابط و تعامل سازنده عرفان و سیاست به رشته نوشته درآورده و فراروی فرزانگان وادی معرفت و معنویت نهاده است تا چه در نظر آید و چه قبول افتد.
ولایت در ساحت شریعت و طریقت
حوزههای تخصصی:
ولایت چشمه ایست جوشان که مایه حیات دین و عرفان و فصلی مشترک میان ایندوست . این مطلب آنجا روشنی بیشتری می یابد که می بینیم در شریعت ، ولایت ، باطن دین و سرعبادات تلقی می شود و منقول است که :""لا تقبل الاعمال الا بالولایه "" در عرفان نیز ولایت باطن و اساس جمیع کمالات انسانی و سرآغاز رسیدن به مراتب عالی این کمالات است ،که این نیز همان غایت دین می باشد. پس در نزد عرفا نیز ولایت باطن و اصل دین است .
همانگونه که در تشیع امام و ولی ِ کامل ، واسطه در فیض الهی است ، چنانکه در روایات و ادعیه وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آمده است :""و اشرقت الارض بنورکم و فاز الفائزون بولایتکم "" در عرفان نیز جمیع نعمات الهی ابتدا بر انسان کامل و سپس بواسطه او بر حقائق عالم نازل می شود.
همچنانکه در تشیع وجود امام و حجت حق سبب تعادل نظام هستی و بلکه عامل برپائی و قوام آن می باشد، که حدیث ""لولا الحجه لساخت الارض باهلها""بدان اشاره دارد.در عرفان نیز وجود ولی کامل محمدی (ص ) سبب بقاء عالم است ، همچنانکه رحلت اواز دار دنیاسبب زوال آن می باشد. همانطور که ابن عربی در رسائلش فرموده است : ""فاذا انتقل الی الدار الاخره مارت هذه السماء مورا و سارت الجبال سیرا و دکت الارض دکاء و انتشرت الکواکب و کورت الشمس و ذهبت الدنیا و قامت العماره فی دار الاخره "".
هدف ما در این مقاله ارائه تصویری کلی از دیدگاه اسلام (تشیع ) وعرفان درباره ولایت و قرابت این دو دیدگاه در این عرصه است .
رویکرد ملک الشعرای بهار به دین و عرفان
حوزههای تخصصی:
این مقاله که گوشه ا ی از یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «جامعه شناسی ادبیات در دیوان ملک الشعرای بهار» است، از چگونگی بازتاب مسایل دینی و عرفانی در شعر بهار سخن می گوید.
بهار در آغاز شاعری، به اقتضای وظیفه ملک الشعرایی آستان قدس رضوی، قصاید دینی بسیاری سروده است. اما بعدها هم که به تهران تبعید و در آن جا ساکن می شود، به رغم غلبه گرایش های سیاسی و کم رنگ شدن عنصر دین در ساختار فکری اش، بر باورهای دینی تاکید می ورزد و هم چنان «دین را اساس تمدن جهانی بشر می داند».
او به خدایی که «بیرون ز حد» است و «ارغنون جهان را می نوازد» باور دارد و از ما می خواهد که «یک لحظه در هر کار» از وی غافل نشویم. به قرآن که می تواند ابزار اتحاد و اتفاق مسلمانان باشد ولی اینک فروغی ندارد هم اعتقاد دارد.
بهار به مثابه مسلمانی شیعه، غالب حساسیت های شیعه را دارد. او در بلندترین قصیده دیوانش به حاکمیت شیعه در عصر صفوی اشاره کرده، آن را« رسمی همایون» دانسته است.
در باور بهار «مسند شرع و سریر حکم» توامان اند و با جدایی «دین که هم کاسه سیاست بود و به قهر از آن جدا شد»، موافقت ندارد. او عامل اصلی این جدایی را سرمایه داری دانسته، معتقد است اینان سبب شدند که دین به دست عوام که «عدوی دین و کتاب پیمبر» و «بدعت آوردند»، بیفتد.
او در یک قصیده طنز آمیز، استفاده ابزاری از دین را محکوم می کند و از کسانی که به مخالفان خود به جرم پرداختن به «کار ادارات دولتی» «وکیل شدن و از مشروطه حرف زدن» یا «روزنامه نویس و چیز فهم شدن» حمله می کنند، انتقاد می کند. او در جای جای دیوانش به اختلاف مسلمانان اشاره می کند و از «اخلاق تباه مرد و زن» سخن می گوید.
بهار، به رغم مشغله های سیاسی بسیارش که او را به آدمی برون گرا و اجتماعی تبدیل می کند. به مثابه انسانی متامل از لحظه های شهودی و عارفانه غافل نمی ماند و هرگاه فرصتی می یابد، چونان «سلطانی نامور بر تختگاه تجرد» تکیه می زند و خود را «سلطان ملک فنا و منصوردار بقا» می یابد و « از دیده، طریق دل می بندد و از اشک روان به گِل» می نشیند.
ختم ولایت از دیدگاه ابن عربی و سید حیدر آملی
حوزههای تخصصی:
ولایت، یکی از مسائل مهم در عرفان است که بسیاری از عارفان بزرگ، پیرامون آن بحث کرده اند. این مبحث فروعاتی پیدا می کند، از قبیل تعریف ولایت، اقسام ولایت. ضرورت ولی در جهان هستی و ختم و لایت هر چند عرفا درباره اکثر این مسائل اتفاق نظر دارند، ولی در مورد ختم ولایت اختلاف نظر مشاهده می شود.
سید حیدر آملی، از عارفان بزرگ قرن هشتم است که با برقراری ارتباط بین تصوف و تشیع، به عنوان عارف بزرگ شیعه، با دقت این مسا له را بررسی کرده و برخلاف دیگران که کوشیده اند سخنان عارف نامی، شیخ اکبر را توجیه کنند، به صراحت با او به مخالفت برخاسته و با توجه به دلایل عقلی و نقلی و کشفی، نظر وی را مبنی بر خلافت حضرت عیسی (ع) به عنوان خاتم ولایت مطلقه رد می کند و ختم ولایت مطلقه را مخصوص حضرت علی (ع) و خاتمیت ولایت مقیده را ویژه حضرت مهدی می داند. این تحقیق که به روش اسنادی انجام گرفته، کوششی است برای تبیین نظرات این دو شخصیت بزرگ در این زمینه.
مشروطه شیعی؛ نظریه ای برای طرح(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اهمیت واقعه مشروطه در گرد و غبار سرنوشت آن گم شد و چالش نظری آن در بستر تاریخ اندیشه دینی / ایرانی جاری نشد. مناظره های فقهی آن تداوم نیافت و پژوهش های توصیفی ـ تحلیلی پس از آن رنگ و بوی علوم اجتماعی و سیاسی را به خود گرفت. تلاش این نوشتار، ارائه الگویی فقهی برای بررسی مشروطه و تاکید بر سپهر دینی این تحول و لزوم توجه به این سنت، در حل مشکلات امروز است.
ولایت زن
حوزههای تخصصی:
آیا زنان از دیدگاه اسلام، مجاز به تصدی امور و مناصب ولایی هستند؟ به عبارت دیگر، آیا تصدی مشاغلی همچون رهبری، ریاست جمهوری، وزارت و قضاوت برای زنان، شرعاً جایز است؟
مقاله حضار در صدد پاسخگویی به این سؤال اصلی است، سؤالی که اگر چه در بسیاری از کتب فقهی به اجمال مورد توجه قرار گرفته ولی در چند دهه اخیر به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اهمیت آن چندبرابر شده است. به طوری که نیازمند بررسی دقیق و مفصل تری همراه با پرداختن به فلسفه حکم می باشد.
در این مقاله نظریه اکثریت غالب فقهای امامیه، مبنی بر عدم جواز تصدی مناصب ولایی توسط زنان تقویت شده است و ادله متعددی از کتاب و سنت برای اثبات آن مورد استناد قرار گرفته است.
در نهایت به مسئله زن و تصدی ولایت در حالات استثنائی (همچون اصلح بودن زن و یا نبودن مردان واجد شرایط) و همچنین فلسفه عدم ولایت زنان پرداخته شده است.
تحولی روش شناختی در فقه سیاسی شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به موازات تحول سیاست مدرن در گذار از فردمحوری به نهادمحوری و چگونگی اعمال قدرت، به نظر می رسد در فقه سیاسی شیعه نیز گرایشی مشابه در حال وقوع است. مقاله حاضر در صدد است این تغییر پارادایمی (paradigm shift) را با واکاوی کلمات سه فقیه برجسته جمهوری اسلامی به بحث گذارد. تغییر پارادایمی هرچند ممکن است تا حدی به شکل ناخودآگاه رخ دهد، اما تحلیل خودآگاهانه و روش شناسانه آن می تواند دستاوردهای جدیدی به همراه داشته باشد. امام خمینی با طرح مسئله «مصلحت نظام» به نهاد حکومت محوریت داد و آغازکننده این حرکت به حساب می آید. «نظریه ولایت» با فردمحوری و «نظریه نظارت» با نهادمحوری تناسب بیشتری دارد.
حضرت علی و نقش آرای عمومی در شکل گیری نظام سیاسی آرمانی تشیع(امامت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظام سیاسی امامت، امام معصوم از جانب خداوند منصوب می شود.
در اندیشه و عمل حضرت علی که اولین امام و هویت بخش تشیع است، حضور مردم و رضایت آنان نقشی اثربخش دارد. علی علی رغم داشتن پشتوانه عصمت و نصب الهی، مدت 25 سال از خلافت دور ماند و سرانجام با خواست و اصرار مردم، حکومت و مدیریت جامعه اسلامی را بر عهده گرفت. او شورای مهاجرین و انصار و اجتماع آنان بر فردی به عنوان امام را موجب خشنودی خدا می داند و بر انتخاب خود از سوی مردم صحه می گذارد.
در این مقاله، متضاد یا قابل جمع بودن نصب الهی و انتخاب مردم، نقش آرای عمومی در مشروعیت سازی حکومت امام معصوم، به فعلیت رساندن ولایت امام منصوب از جانب خداوند، مقید یا مطلق بودن اعتبار شورا و بیعت و آثار شرعی و حقوقی آنها، جایگاه اهل حل و عقد و عامه مردم در انعقاد و شکل گیری امامت و...، براساس اندیشه ها و سیره عملی حضرت علی مورد بررسی قرار گرفته است.
بازتاب حمایت و دفاع حضرت فاطمه زهرا از مقام ولایت در شعر معاصر فارسی
حوزههای تخصصی:
عد از رحلت پیامبر گرامی اسلام ماجرای سقیفه به عنوان یکی از سیاه ترین صفحات تاریخ نگاشته و مقام الهی امامت به خلافت تبدیل شد. جو وحشت، ترس، سکوت خواص و صبر صاحب ولایت، زمینه تصاحب جایگاه جانشینی رسول اکرم را توسط نااهلان فراهم آورد.
اما تنها کسی که از هیچ فتنه ای نهراسید و لحظه ای سکوت در برابر باطل را جایز نشمرد وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا بود. قیام ایشان، چنان صلاحیت نظام حاکم را زیر سؤال برد که آنها را در منجلابی از ترس و رسوایی مدفون ساخت و شعار حقانیت علی را با قلم شهادت بر سر در تاریخ نوشت.
شاعران خوش قریحه شیعی در راستای بیان فضایل و مناقب بانوی بی نظیر اسلام به قیام ایشان در مقابل ظالمان و جان فشانی بانو در راه ولایت نگاهی ویژه دارند. شعر فاطمی معاصر فارسی، هم راستا با عقاید شیعی، حضرت فاطمه زهرا را سنگربان اصلی ولایت و ضامن آن معرفی می کند؛ خطبه و قیام صدیقه را ستون استوار اثبات حقانیت علی می داند. در مقاله پیش رو این مباحث با ارائه شواهد و دلایل تشریح می شود.
لزوم یا عدم لزوم اذن یا اجازه ولی در صحت ازدواج دوشیزه بالغ رشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توقف یا عدم توقف ازدواج دوشیزه ی بالغ و رشید بر اذن یا اجازه ی ولی، از مسائل مهم و مبتلابه است. فقیهان اسلام به تبع اختلاف مفاد روایات مرتبط با این مسئله، در این باره، نظرات مختلفی دارند.
قانون گذار جمهوری اسلامی ایران هرچند اندیشه ی توقف را پذیرفته است، لکن از برخی نهادهای مرتبط با قوه-ی قضائیه پیشنهاد عدم توقف داده شده است. نظری که در گذشته از شهرت قوی در میان فقیهان برخوردار بوده است. در این مقاله، مسئله ی حاضر با توجه به اَسناد شناخته شده ی اجتهاد از یک سو و با توجه به پدیده شناسی ازدواج و تحلیل ماهیت ولایت ولی به نظارت و حمایت، بررسی شده و اندیشه ی توقف تایید می شود.
ولایت عدول مؤمنان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
با توجه به مبانی فقهی شیعه، سرپرست حکومت، در درجه نخست، شخص معصوم می باشد و در زمان غیبت بر اساس دلایل ولایت فقیه، این مسؤولیت بر عهده فقیه است. برخی از فقها حکومت فقیه در عصر غیبت را از باب حسبه دانسته اند. بر اساس این اندیشه و با توجه به ضرورت حکومت و اینکه حکومت از امور حسبی می باشد، فقیه از باب قدر متیقن، حکومت را بر عهده می گیرد. اما در صورت تعذر فقیه، بر مبنای این اندیشه نوبت به مؤمن عادل می رسد تا زمام حکومت را در اختیار بگیرد. این نظریه، مستندات فقهی خاصی دارد که در این مقاله، دلایل ولایت عدول مؤمنان، قلمرو صلاحیت و شرایط تصدی آنان مورد بحث قرار گرفته است.
بررسی فقهی شرایط عمومی ولایت (قسمت نخست)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
خرد حکم می کند که برای حکومت بر مردم شرایطی لازم است. این ضرورت در حکومت اسلامی مضاعف است که اهدافی وسیع تر و والاتر از سایر حکومت ها را تعقیب می کند. بنابراین، فردی که ولایت بر جامعه پیدا می کند باید بتواند جامعه را در مسیری هدایت کند که به مصلحت دنیا و آخرت مردم است. از این شرایط به شرایط عمومی ولی فقیه یاد شده که مورد تایید عقل و نقل می باشند و این انطباق عقل و شرع نشانگر این است که این ولایت، میان عقلا و دینداران اجماعی است. در قسمت اول این نوشتار، پنج شرط مورد بررسی قرار گرفته اند که عبارتند از اسلام، تشیع، اجتهاد، اعلمیت در حکومت داری و عدالت. بدیهی است که ولایت غیر مسلمان بر جامعه مسلمانان موجب انحراف جامعه از اصول و احکام اسلامی و نقض غرض می شود. به همین استدلال، بطلان ولایت غیر شیعه بر جامعه شیعی نیز امری مسلم است. اجتهاد و علم اداره حکومت آن هم در حد اعلمیت بر دیگران، تدبیر و ساماندهی امور جامعه و مسائل حکومتی به شکل اصلح و اصوب و نیز هدایت درست سیاست داخلی و خارجی و همچنین روابط دیپلماتیک و مانند آن را به دنبال دارد. عدالت نیز امانتداری حکومت را تضمین خواهد نمود.
حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مرحوم آخوند؛ ملامحمدکاظم خراسانی، معتقد بود که در عصر غیبت، مشروعیت تصرف در حوزه عمومی ـ که از آن تعبیر به ولایت فقیهان (جامع الشرائط) می شود ـ منحصر به فقیه است و تا زمانی که فقیه موجود است، دیگران به هیچ عنوان به صورت مستقل، اجازه تصرف ندارند. تقریظ آخوند خراسانی بر رساله «تنبیه الامه و تنزیه المله»، شاهدی بر پذیرش نیابت عامه فقها توسط وی می باشد؛ زیرا در این رساله، موارد متعدد و گوناگون، بحث نیابت عامه و حاکمیت سیاسی فقیه به عنوان امری مسلم و قطعی مطرح شده است.
هر چند برخی نویسندگان، بر اساس بعضی اسناد و گزارشها، ادعا کرده اند که آخوند خراسانی، منکر حاکمیت سیاسی فقیهان بوده، مشروعیت حکومت و امور حسبیه را در عصر غیبت از مردم می داند. اما دلایل و شواهدِ ذکر شده، دارای ایرادات سندی و دلالی می باشد و نمی تواند ادعای مورد نظر را ثابت نماید.
تکلیف یا «ولایت» فقیه در امر اداره حکومت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از زمان تدوین فقه شیعه، مسؤولیت اجرای احکام مربوط به حکومت نیز بر عهده فقهای جامع الشرائط دانسته شده است. با وجود چنین اشتراک نظری، می توان دو مبنای اصلی را در نظرات فقها مشاهده کرد: مبنای «اداره حکومت» بر اساس امور حسبیه و مبنای «ولایت بر حکومت». در واقع تشکیل حکومت اسلامی توسط فقها در عصر غیبت را می توان بر اساس یکی از این دو مبنا توضیح داد.
در حالی که قائلین به مبنای ولایت در حکومت، فقها را از جانب معصومین: برای اداره امور جامعه منصوب دانسته و ولایت در زعامت سیاسی را برای فقیه اثبات می کنند، قائلین به مبنای اداره حکومت، فقیه را در امر حکومت دارای ولایت نمی دانند؛ بلکه فقیه، فقط از باب اداره امور حسبه، متصدی این گونه امور خواهد شد.
در پژوهش حاضر، ماهیت این دو مبنا، بر اساس نظرات چند تن از فقها مطرح شده و پس از بیان تفاوتها، نتایج این بررسی و تاثیر آن بر بحث ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.