مطالب مرتبط با کلیدواژه

افلاطون


۱۲۱.

زبان، طبیعت و قانون در فلسفه افلاطون (رابطه نام ها و چیزها در کراتیلوس و ارتباط آن با مسأله قانون و طبیعت)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فلسفه زبان افلاطون کراتیلوس طبیعت قانون

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۰ تعداد دانلود : ۴۹۷
نسبت میان نام ها و چیزها که در کراتیلوس مطرح می شود، از فروع مسأله ای عام تر درباره قانون و طبیعت است که بسیاری از مسائل فلسفه یونانی از آن سرچشمه گرفته است. مسأله این است که آیا قوانین بشری ریشه در طبیعت و ذات امور دارد یا صرفاً قراردادی میان افراد است. فیلسوفانی که قوانین را مطلق و ناگزیر می دانستند، به مطابقت قانون و طبیعت معتقد بودند و مخالفان ایشان که چنین مطابقتی میان قانون و طبیعت نمی دیدند، قوانین را صرفاً توافقی میان افراد، و لذا کاملاً نسبی می دانستند. فوسیس به معنای عالم اعیان و ذات اشیاء و امور است، و نوموس شامل قانون و عرف و اعتقادات و مقدسات و بسیاری از امور انسانی است. در تفکر یونانی نام ها از جمله مصادیق نوموس به شمار می روند و تبعاً مباحث مربوط به نوموس، از جمله نسبت آن با فوسیس، در مورد نام ها نیز مصداق دارد. مسأله فوسیس و نوموس در مورد نام ها به صورت این پرسش مطرح می شود که آیا نام ها طبیعی هستند یا قراردادی؟ این همان پرسش اصلی کراتیلوس است: آیا ارتباطی ضروری میان نام و نامیده وجود دارد یا اطلاق نام ها بر چیزها صرفاً مبتنی بر توافق است؟ در این مقاله استدلال می شود که پاسخ افلاطون به هر دو پرسش (پرسش از رابطه فوسیس و نوموس و پرسش از رابطه نام ها و چیزها) یکی است و او در هر دو مورد راه حلی میانه یافته که پیش از او سابقه نداشته است.
۱۲۲.

فرونسیس در نظام فکری افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون فرونسیس سوفیا قوانین جمهوری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۳۹ تعداد دانلود : ۶۵۳
فرونسیس، واژه ای بنیادین در سنت فلسفی یونان باستان است. این واژه را می توان اساس تفکر «حکیم-حاکم» در جمهوری و «قانون گذار – فیلسوف» افلاطون در قوانین دانست . اکثر فلاسفه و شارحان آثار ارسطو، استفاده روشمند از این واژه را به ارسطو نسبت داده اند که به نظر می رسد این امر ناشی از شیوه بیان این دو فیلسوف باشد؛ گرچه مبهم بودن محاورات افلاطونی را نمی توان دلیلی بر اهمیت اندکِ فرونسیس در سنت فکری وی دانست. افلاطون در جمهوری جایگاه هستی شناسانه فرونسیس را ضمن توجه به قلمرو مثال خیر بررسی می کند. فرونسیس در جمهوری ، روشن بینیِ حاصل از ادراکِ مثال خیر است. اما در قوانین - آخرین اثر افلاطون- فرونسیس دیگر تنها دارای منشأ الهی نیست، بلکه در معنای حزم اندیشی و معرفت سیاسی، مکمل سوفیا وبالاترین هماهنگی بین عقل و میل در روح است. فرونسیس در قوانین عهده دار ساخت قوانین فلسفی حکومتی و قضاوت های عملی از طریق تجربه و شورا است. از این طریق صاحبان فرونسیس می توانند حکمت را با سیاست توأم نموده و بسیار بهتر از دیگران همه چیز را درک کرده و ببینند. بر این اساس سوفیا و فرونسیس افلاطون هرچند در قوانین واژگانی مترادف نیستند، ولی کاربرد مفهومی آن دو کاملاً وابسته به یکدیگر است؛ به گونه ای که صاحب فرونسیس الزاماً دارای حکمت نظری - سوفیا در تفکر ارسطویی - است.
۱۲۳.

مدینه فاضله افلاطونی در روایتی پارادایمی (بر پایه همپرسه جمهوری)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون معرفت شناسی هستی شناسی مدینه فاضله پارادایم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۴ تعداد دانلود : ۴۵۰
وجودشناسی و معرفت شناسی و انسان شناسی، اساس هر نوع نظریه پردازی در علوم انسانی است. هیچ نظریه ای نیست که چه آشکارا و چه ضمنی، مبتنی بر این مبانی بنیادین متافیزیکی نباشد. همچنین اندیشه سیاسی به عنوان اندیشه ای هنجاری، همواره در نسبت با زمینه و زمانه و بحران های معاصرش شکل می گیرد، این بحران ها را مورد تأمل قرار می دهد و بر اساس مبانی بنیادین فلسفی خود، شرایط مطلوب خود را مبتنی بر هنجاری که مناسبات معیار را تعیین می کند، ترسیم می نماید و بر اساس آن، صورت بندی خاص خود از الگوهای اقتدار را ارائه می دهد. مقایسه نظرورزی ها در اندیشه سیاسی با یکدیگر نشان می دهد که می توان بر اساس مبانی متافیزیکیِ آنها و نیز هنجار پیشنهادی و راهبرد اقتدارشان، به یک دسته بندی در اندیشه سیاسی رسید. تحلیل اندیشه سیاسی بر اساس چنین فرایندی، روایتی پارادایمی از اندیشه سیاسی نام دارد. این مقاله سعی دارد که از اندیشه سیاسی افلاطون مبتنی بر همپرسه جمهوری، روایتی پارادایمی به دست دهد؛ به این معنی که با نشان دادن مبانی بنیادین متافیزیکی افلاطون و بحران های معاصرش، نسبت ایجابی و سلبی مدینه فاضله افلاطونی را با آن مبانی و بحران ها تحلیل کند. بحران اخلاقی و روند رو به انحطاط پولیس آتن در اثر جنگ های پلوپونزی و ظهور سوفیسم، بحران مرکزی افلاطون است. عالم مُثُل نیز در مرکز معرفت شناسی و هستی شناسی افلاطون قرار دارد. مدینه فاضله افلاطونی مبتنی بر حاکمیّت فیلسوف- شاه که ذیل پارادایم ریاستی قرار می گیرد، تنها در نسبت با همین بحران های معاصر افلاطون و نیز بنیادهای متافیزیکی او فهم خواهد شد و ابعاد و وجوه و اوصاف خود را نشان خواهد داد.
۱۲۴.

وحدت مرد سیاسی و فیلسوف در اندیشه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: افلاطون مرد سیاسی سوفیست فیلسوف وحدت این همانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۶ تعداد دانلود : ۴۷۴
خوانش های مختلفی از آثار و رساله های افلاطون و به ویژه نسبت آن ها با جمهور شده است. در این میان، رساله های مرد سیاسی و سوفسطایی از اهمیت خاصی برخوردار هستند. افلاطون در سوفسطایی می نویسد: «اگر فرصتی دست داد روزی دیگر فیلسوف را دقیق تر تماشا خواهیم کرد. اکنون بگذار به دنبال سوفسطایی بگردیم». این گزاره باعث شده که عده ای از شارحان افلاطون به دنبال اثر مفقود شده وی در باب «فیلسوف» باشند. اما آیا این گزاره به راستی به معنای آن است که افلاطون قصد رساله ای مستقل با نام «فیلسوف» داشته است، به ویژه از آن جهت که او پیش از این، مرد سیاسی را تألیف کرده بود؟ در این پژوهش، ضمن تبیین آرای مختلف شارحان افلاطون در خصوص نسبت مرد سیاسی و سوفسطایی، به این نکته پرداخته می شود که امکان منطقی تألیف رساله ای مستقل به نام «فیلسوف»، در کنار (و پس از) تألیف مرد سیاسی و سوفیست، منتفی بوده است؛ چرا که افلاطون با تألیف این دو هم پرسه، «فیلسوف» را نیز تعریف و تألیف کرده است و مؤلفه های شخصیتی فیلسوف را به ویژه با عطف توجه به کارویژه سیاسی او، برشمرده است. در این مقاله، با توسل به منطق درونی اندیشه افلاطون، برای این ادعا از وجوه مختلف، استدلال شده است. 
۱۲۵.

اصول وجود معرفت شناختی محاورات اولیه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: افلاطون وجود معرفت محاورات اولیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۱ تعداد دانلود : ۲۸۲
در این جستار برآنیم اصول وجود شناختی و معرفت شناختی افلاطون در محاورات اولیه و به خصوص لاخس، خارمیدس، اوثیفرون، اوتیدموس و هیپیاس بزرگ را بر مبنای سه عنصر آنچه «دور سقراطی» می نامیم یعنی پرسش سقراطی، ادعای سقراطی انکار دانش و النخوس مورد بررسی قرار دهیم. حاصل این بررسی شش اصل وجود - معرفت شناختی است: شناخت الف، معرفت شناسی دوقطبی، وجودشناسی دو قطبی، معرفت گسسته، وجود گسسته و معرفت وجود. اگر چه این اصول عمدتاً جدید نبوده و پیش تر مورد بحث محققان قرار گرفته اند، آنچه مورد نظر این جستار است در نظر گرفتن این اصول در کنار یکدیگر و تأکید بر هماهنگی و مطلق بودن آن هاست. تناسب و هماهنگی میان اصول معرفت شناختی و اصول وجودشناختی و همسانی آن ها در برخی ویژگی ها همچون مطلق بودن و گسستگی علاوه بر آنکه نشان دهنده سازگاری نظری محاورات اولیه است، می تواند تأییدی بر نتایج این تحقیق باشد.
۱۲۶.

تجدید نظر افلاطون در وجودشناسی و معرفت شناسی پیش از محاورات دوره میانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: افلاطون وجود معرفت محاورات اولیه محاورات میانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۲ تعداد دانلود : ۳۱۱
این مقاله در جستجوی اثبات این نکته است که برخی از مبانی و اصول معرفت شناختی و وجود شناختی افلاطون در فاصله میان محاورات دوره اولیه و دوره میانی تغییر کرده است. هر چند این نتیجه به نوعی به تقویت دیدگاه تحول گرایان در خصوص رابطه میان محاورات اولیه و میانی می انجامد، با توجه به اثبات این تحول در وجودشناسی و معرفت شناسی افلاطون، ضمن بسط آن، به تحولی عمیق تر از تحول مد نظر تحول گرایان اشاره می کند. این واقعیت که وجودشناسی و معرفت شناسی دوقطبی و گسسته محاورات اولیه جای خود را به وجودشناسی و معرفت شناسی سه بخشی و هم بسته در محاورات میانی می دهد، نشانگر تحول دیدگاه افلاطون نسبت به مفاهیم وجود و معرفت است.  
۱۲۷.

شهود ایده ها بر اساس نظریه رؤیت افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون ایده شهود رؤیت اسطوره گردش ارواح

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۷ تعداد دانلود : ۳۴۱
نظریه مثل افلاطون، به عنوان محور فلسفه او مبتنی بر استدلالات و مباحثات نظری (در مقابل ابتناء بر الهام و شهود) ایده ها را موجودات حقیقی معقول و آحاد تبیین گر کثرت عالم معرفی می کند که هم شرط لازم تحقق معرفت و هم متعلق حقیقی آن محسوب می شوند. شهود، شناخت بی واسطه ایده هاست. با اینکه توصیف افلاطون از شهود ایده ها چندان واضح و مبسوط نیست، می توان مختصات آن را از قیاس با نظریه رؤیت او، که بر اساس تمثیل ها و اشارات فراوان افلاطون و قرائن زبانی و محتوایی، نزدیک ترین واقعه بدان است، استنتاج کرد. انطباق این نتایج بر اسطوره گردش ارواح  فایدروس روشن می کند که شهود حقیقتی متفاوت با الهام و رویا دارد و با آنکه از وساطت زبان و استدلال در ثبوت بی نیاز است، در اثبات مستلزم آن هاست. شهود بشری امری عمومی، ذاتی انسان و عقلانی است و می تواند نسبی و مناط صدق و کذب باشد. خوانش شهود براساس رؤیت با لحاظ علیت نور در آن، نتایج متعددی به دست می دهد که وحدت عالم وجود مهم ترین آن هاست.  
۱۲۸.

تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون به مثابه تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون الوهیت تجربه دینی زیبایی عشق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۸ تعداد دانلود : ۲۹۲
  مسئله اساسی در این مقاله این است که آیا می توان تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون را نوعی تجربه دینی شمرد. ابتدا با بیان دیدگاه های گوناگون درباره تجربه دینی به تبیین دیدگاه افلاطون درباره زیبایی و عشق و نسبت میان آن ها پرداخته و در نهایت، با اثبات الوهیت زیبایی در افلاطون نشان داده ایم که اگر تجربه دینی را نوعی مواجهه توأم با آگاهی بی واسطه تجربه گر با موجودی الوهی یا به تعبیر دینی، خداوند بدانیم که در قالب های گوناگون ظهور پیدا می کند، می توان تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون را نوعی تجربه دینی دانست. اگر چه، ادعای این مقاله صرفاً این است که تجربه زیبایی یا عشق یکی از مصادیق تجربه دینی است و ناظر به دیدگاه معرفت شناختی خاصی درباره تجربه دینی نیست. ولی اتخاذ هرگونه دیدگاه معرفت شناختی درباره تجربه دینی منطقاً، تجربه زیبایی یا عشق را هم در بر می گیرد.
۱۲۹.

بررسی متن گرایانه فلسفه سیاسی افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آرمانشهر افلاطون عدالت فلسفه سیاسی مثل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۹ تعداد دانلود : ۸۲۳
 افلاطون، بنیانگذار «فلسفه سیاسی»، بهترین نمونه تلاش یک نظریه پرداز در شناخت بی نظمی های اجتماعی و ارائه راه حل برای آن است. محکوم شدن سقراط برای افلاطون، نشانه وضعیت «بحرانی» آتن است که باید به آن توجه و دقت شود و راه حلی برای آن ارائه کرد. تمام تلاش افلاطون، به ویژه در «جمهور»، برای خروج از این بحران است. اما راه حل افلاطون، گویی که «اعجازی» در دوره مدرن رخ داده باشد، متفاوت از همه متفکران عصر جدید انگاشته شده، و با نسبت دادن آن به دوران قدیم-عصر ایده آل ها- در پی رد و انکار آن برآمده اند. در این نوشتار، برآنیم تا با ایجاد نوعی همدلی با فیلسوف از طریق روی آوردن به شیوه شناخت متن از طریق متن و با پرهیز از دو روش «پیشرفت گرایی» و «تاریخ گرایی» فهم متون سیاسی که بر اعجاز مبتنی بر تعصب دوران مدرن تدوین یافته اند، به «فهم تاریخی واقعی» از فلسفه سیاسی افلاطون نایل آییم یا حتی از او بیاموزیم.
۱۳۰.

نظریه اخلاق شناختی ارسطو؛ سنتزی از آموزه های افلاطون و پروتاگوراس(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: افلاطون ارسطو پروتاگوراس نظریه اخلاقی فضیلت عقل شهودی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۱ تعداد دانلود : ۴۴۸
ارسطو در اخلاق غایت نگر خود، به منظور ترسیم فضایی برای عمل و قواعدی برای رفتار، به پژوهش در فضیلت های انسانی می پردازد. فضیلت هایی که او در اخلاق نیکوماخوس توصیف می کند، خصلت هایی هستند که در جامعه آن روز آتن فضیلت به شمار می روند. در این مقاله نشان داده شده است که این مؤلفه اخلاق ارسطو تا حد زیادی از اندیشه پروتاگوراس تأثیر پذیرفته است. از سوی دیگر، ارسطو با تأثیرپذیری از افلاطون، این فضیلت ها را نه از آن رو که آنها را حاصل قرارداد و به تبع آن نسبی می داند، بلکه چون آنها را حاصل کارکرد عقل برای کشف و ایجاد امور اخلاقی و قوانین می داند، می پذیرد. بدین ترتیب، رویکرد اخلاقی ارسطو را می توان سنتزی دانست از آموزه های پروتاگوراس که با شعار انسان معیاری اخلاق را حاصل قرارداد می داند و آموزه های افلاطون که با طرح نظریه مُثل مبنای اخلاق را در آسمان ها و غیرقراردادی می داند.
۱۳۱.

نقد و بررسی کتاب کیهان شناسی افلاطون و ابعاد اخلاقی آن(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۵۹۶ تعداد دانلود : ۳۱۰
این مقاله نقد کتاب کیهان شناسی افلاطون و ابعاد اخلاقی آن از گابریلا روکسانا کارونه است. کارونه با محورقرار دادن تیمایوس ، فیلبس ، سیاست مدار ، و قوانین و با این فرض تحقیق خود را آغاز می کند که کیهان شناسی افلاطون در این محاورات مبنای جدیدی برای نظریه اخلاق او فراهم می کند که فاقد نقص های آثار میانی افلاطون است. کارونه هم چنین تلاش می کند تا تعارضات درون متنی ای که برخی مفسران در این محاورات می بینند ازیک طرف و تعارضات بین محاورات را به طور کلی برطرف کند. باوجود جامعیت اثر در طرح مسائل و منابع و اندیشمندانه بودن استدلال ها و دقت در تحلیل متن برای اثبات فرضیه ها، پرسش هایی هست که کارونه به آن ها نپرداخته است: آیا لازمه فهم افلاطون جامعیت و انسجام و فاقد تعارض دیدن آثار اوست؟ هم چنین آیا فهم کیهان شناسی افلاطون وابسته به بسترهای تاریخی آن نیست؟ کارونه بیش تر درمقام یک افلاطونی کتاب نوشته است، نه هم چون یک محقق و مفسر بی طرف.
۱۳۲.

پولیس اندیشی و شرایط امکان زایش فلسفه سیاسی یونانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پولیس افلاطون ارسطو امر سیاسی دوره یونانی مآبی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۴۳ تعداد دانلود : ۵۲۲
آنچه در فهم زایش اندیشۀ سیاسی یونانی و بسط و شکوفایی آن در سدۀ چهارم پیش از میلاد ضروری است، تأمل در مقولۀ «پولیس» و جایگاه آن در حیات انضمامی یونانیان باستان است. ما کوشش افلاطون و ارسطو را به عنوان نمونه های اصلی فلسفه سیاسی کلاسیک، در دل بحث از پولیس و مناسبات مرتبط با آن مورد ملاحظه قرار خواهیم داد و درصدد برخواهیم آمد تا استدلالی به سود این مدعا اقامه کنیم که فلسفۀ سیاسی افلاطون و ارسطو هر چند اختلافاتی از حیث برخی مفردات در اندیشۀ سیاسی با یکدیگر دارند - اختلافاتی که به تمایزهای مهم میان متافیزیک افلاطونی و ارسطویی بازمی گردد - در تحلیل نهایی در ذیل اصل محوریِ پولیس اندیشی قابل بررسی محسوب می شود. به عبارت دیگر تأمل در این وجه از اندیشه سیاسی یونانی که به نوعی نظر کردنِ در آن از منظری کلی تر است، پرتویی بر آن می افکند که گاه در شرح و تفصیل های جزیی و خط به خط از دست می رود. شاید بتوان از این عبارت استفاده کرد که جمع رأی بین دو حکیم یونانی بیشتر از آنکه از حیث مابعدالطبیعی موضوعیت داشته باشد، از منظر مفردات اندیشۀ سیاسی یونانی قابل طرح است. ما در این مقاله با بسط این مطالعه به آثار فیلسوفان دوره موسوم به یونانی مآبی، تلاش خواهیم کرد تا نشان دهیم که پولیس اندیشی به عنوان الگوی مسلط بر تأمل در باب «امر سیاسی» حتی با از میان رفتن زمینه و بستر عینی زایش اولیه آن در پولیس های یونانی، به حیات خود در جهان ذهنی فیلسوفان یونانی ادامه داده و مبنای تأمل آنها در باب سیاست است.
۱۳۳.

مسئله روش در خوانش آثار افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون پوليس محوري تمثيل مواجهه هرمنوتيكي گادامر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۱ تعداد دانلود : ۳۷۷
برخلاف سقراط که در طول عمرش هيچ ننوشت و به تعاليم شفاهي بسنده کرد، افلاطون با نگارش مجموعه آثاري با موضوعات مختلف، جزء بزرگ ترین نويسندگان و اديبان به شمار مي رود. افلاطون در طول حيات خود پيوسته در حال نوشتن بود و تنها مرگ، قلم از دست او گرفت. حاصل اين دوران دراز نويسندگي، مجموعه آثاري است با موضوعات و عناوين مختلف از تعريف فضايل اخلاقي چون دین داری و شجاعت و خويشتن داري گرفته تا بحث های فلسفي دربارۀ عالم و نفس و ايده و دیدگاه های سياسي دربارۀ شهر، قانون و حکومت. دربارۀ هر يک از اين موضوعات نيز افلاطون در طول حيات خود چندين اثر را با عناوين مختلف نوشته است که زمان نگارش و ترتيب آنها نيز به طور دقيق مشخص نيست. به طور نمونه او دربارۀ سياست و ادارۀ شهر هم «جمهور» و هم «سياست مدار» و «قوانين» را نوشته است. مجموعه اين آثار متنوع با موضوعات مختلف، خوانش و فهم آنها را از جهاتي با مشكلات و دشواری هایی روبه رو ساخته است كه همين دشواري منجر به سوءبرداشت هایی از تفكر افلاطون شده است. راه پرهيز از چنين سوءفهم هايي در گرو دانستن چگونگي مواجهه با اين متون كلاسيك و ملزومات خوانش آن است. با توجه به تفاوتي كه در روش خوانش و مواجهه با متن و موضوع در دوره کلاسيک با موضوعات و مسائل امروزی وجود دارد، اين مقاله تلاش می نماید تا پیش از بحث در انديشه و تفكر افلاطون، مسئلۀ چگونگي مواجهه و خوانش آثار او را مورد توجه قرار دهد، تا از اين دريچه با بررسي سبك و شيوۀ نويسندگي افلاطون، پيچيدگي و چندسويگي متن او، فضاي نمايشي شهرهاي يونان، كاربرد اسطوره و تمثيل و تأثیر فضاي سياسي - اجتماعي، راهي بر خوانش آثار او ارائه نمايد. ملزومات چنين خوانشي نشان مي دهد که در فهم آثار افلاطون بيش از آنكه پنهان نگاري اشتراوس قابل استفاده باشد، می تواند مواجهه پرسشگرانه و هرمنوتيكي با متن به كار آيد.
۱۳۴.

بررسی تطبیقی پایگاه تکوینی عبودیت در غزلیات حافظ واندیشه افلاطون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: غزلیات حافظ سقراط افلاطون عبودیت عشق فطرت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۵ تعداد دانلود : ۲۷۵
در میان آثار ماندگار ملل مختلف، مباحث و موضوعاتی بیان شده که اگر درون مایه های آن بررسی شود در تعامل و گفتگوی میان آن ها به امکان هایی دست خواهیم یافت که تطبیق آن ها را معقول می نماید. موضوع عبودیت و پایگاه تکوینی آن نیز از موضوعاتی است که در دیوان غزلیات حافظ و آثار افلاطون از نظر دور نمانده است. موضوعی که با توجه به سنخیت آن با فطرت و عهد الست به تعبیر حافظ ( البته بر مبنای اعتقاد به قرآن) و با مشاهده ایده ها قبل از هبوط روح در جسم انسان به تعبیر سقراط آثار افلاطون (البته بر مبنای تفکر فلسفی)، ریشه در نوع خلقت و سرشت آدمی دارد و با عشق نسبتی دیرینه دارد. بنابر اهمیت این دو اثر در ادبیات ایران و فلسفه و ادبیات غرب و نیز ضرورت تبیین موضوع مورد بحث که جایگاه اساسی در رساندن انسان به سعادت ابدی دارد پژوهش حاضر سعی کرده تا با رویکرد تحلیلی- تطبیقی به واکاوی این دو اثر بپردازد. از نتایج تحقیق بر می آید که شباهت ها و هم داستانی و هم زبانی حافظ و سقراط آثار افلاطون با وجود فاصله طولانی بین زمان بودن آن ها، به این بر می گردد که به زبان فطرت پاسخ سعادت طلبی فطری انسان را دادند و عشق را با سرشت انسان عجین و برای سیر مراتب انسان تا قرب الهی جاودان ترسیم کردند.
۱۳۵.

مبانی معرفت شناختی عشق ازدیدگاه افلاطون و مولوی با تکیه بر محاورات ضیافت، فایدروس، ثئای تتوس و دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون مولوی عشق معرفت دیالکتیک

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲۷ تعداد دانلود : ۶۵۷
عشق از مباحث مشترک میان عرفان و فلسفه است. طبق دیدگاه افلاطون و ملاحظات عاشقانه مولوی ، عشق به عنوان یک منبع عقل االهی، مدرِک کل شمرده می شود. در مقاله پیش رو به شباهت های این دو دیدگاه فلسفی و عرفانی در باب عشق می پردازیم. درتبارشناسی اندیشه و تجربه زیسته مولوی در ساحت عشق و نوع  فهم کلی حاکم بر صورت بندی او از مفاهیم عاشقانه، نقب به بنیاد تاریخی، فلسفی  این نوع نگرش، ضروری می نماید. در این مسیر، سایه اندیشه افلاطونی به عنوان خاستگاه و مرجعیت ارزش گذار فضیلت محور در عرصه عشق، مطرح می شود. در این رویکرد تطبیقی فلسفه و عرفان در پدیده عشق، جهت تعیین نقش معرفت حسی، عقلی و شهودی، با روش دیالکتیک افلاطون مواجه هستیم که در نُه محاوره مختلف از جمله فایدروس، ضیافت، جمهوری و ثئای تتوس  بدان پرداخته است. با تکیه براین مباحث، ما درآثار مولوی به ویژه دیوان شمس، ضمن طرحواره هایی در غزل،  با لایه های برهانی معرفت شناسانه ای روبرو می شویم که با نگاه افلاطون در باب معرفت و عشق هم پوشانی دارد و نشانگر تأثیر پذیری مولوی از نوع نگرش هستی شناسانه و فضیلت محور افلاطون است.
۱۳۶.

تبیین شناخت مثال خیر بر اساس روش دیالکتیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افلاطون دیالکتیک مثال خیر مراتب شناخت شناخت شهودی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۲۸ تعداد دانلود : ۸۶۴
در این مقاله به تبیین نگرش افلاطون در خصوص چگونگی شناخت مثال خیر از طریق فرایند دیالکتیک پرداخته شده است. روش نگارنده جهت رسیدن به این امر، تحلیل آثار افلاطون و مفسران او در خصوص چگونگی ارتباط دیالکتیک و مثال خیر و نقش دیالکتیک در فرایند معرفت شناختی انسان به مثال خیر بوده است. دستاورد تحقیق نشانگر آن است که از نظر افلاطون شناخت انسان دارای مراتبی است که با هر مرتبه ای از آن مرحله-ای متناظر از هستی را می شناسیم. مثال خیر منشأ هستی و معرفت و خود در فوق مراتب هستی و معرفت جای دارد. فلسفه افلاطون جست وجوی نفس حقیقت توسط عالی ترین مرتبه شناسایی انسان، یعنی عقل است که آن لمحه ای الهی از عالم حقیقت است و انسان توسط آن، عالم ایده ها و نهایتاً مثال خیر را مورد شناخت قرار می دهد و دیالکتیک، روش فلسفی او جهت درک این عوالم است که دارای دو وجه عقلانی- مفهومی و عقلانی– شهودی است. نگارنده در صدد است تا فرایند شناخت مثال خیر را بر اساس مبانی فلسفه افلاطون به گونه ای تبیین نماید که هم انسجام درونی و هم سیر منطقی داشته باشد.
۱۳۷.

غایت دولت و ساخت قدرت «بررسی سه رویکرد متفاوت»

کلیدواژه‌ها: قدرت قدرت سیاسی افلاطون ماکیاولی دموکراسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۷ تعداد دانلود : ۳۷۳
قدرت مهمترین مفهوم در سیاست و جامعه هست و کارکردهای قدرت، پیامدهای قدرت، براشت ها از قدرت، همگی در اندیشه و علم سیاست از اهمیت زیادی برخوردار است. به نظرمی رسد تبیین های گوناگونی از سوی اندیشمندان درباب قدرت ارائه شده است و هر یک از آنها به سیاست و نظام سیاسی متفاوتی منجر می شود. سوال اصلی این پژوهش این است که چه نسبتی بین برداشت های مختلف از قدرت و تحقق دموکراسی وجود دارد؟ فرضیه اصلی پژوهش آن است که برداشت دموکراتیک و مدرن از قدرت، ترکیبی از برداشت فضیلت گرایانه افلاطون و برداشت شخصی گرایانه ماکیاولی از قدرت و به ویژه قدرت سیاسی هست یافته های پژوهش نشان می دهد که قدرت در تصور عمومی پدیده ای چندان مطلوب نیست بلکه بیشتر امری شیطانی تلقی می شود. ولی قدرت اساسا دارای ذاتی نیست که بد یا خوب باشد به نظر می رسد چون قدرت دارای ذات نیست در نتیجه هم می تواند مخرب باشد و هم می تواند سازنده باشد و آن چه قدرت را به این یا آن بدل می کند، غایتی است که بر آن مترتب می شود. اما هر چه باشد قدرت بسیار مهم هست چه خوب چه بد قدرت پدیده ای بسیار مهم است که کمتر به آن می اندیشیم. یک نوع اندیشیدن به قدرت درک این معناست که اندیشمندان برای قدرت چه غایتی را متصور شده اند و این تصور آنها از ابعاد مختلف چه تاثیری براین مفهوم و به طور کلی برامر سیاست داشته است و این تصورات آنها خوش بینانه بوده است یا بدبینانه؟
۱۳۸.

شعرزدگی و دوگانه اصالت و فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شعرزدگی وحشی بافرهنگ اصالت افلاطون روسو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۱ تعداد دانلود : ۲۳۴
در این مقاله پس از تمایز نهادن میان دو نوع مواجهه ی ممکن با طبیعت از حیث زیباشناختی، ذات این تمایز در تاثیر مخصوصی که هنر بر مخاطب خود می گذارد جستجو شده است. این تاثیر از آن رو که در اساس بیشتر بر مبنای هنر زبانی ایجاد می شود به شعر منتسب شده و از آن رو که نسبت اصیل و نخستین انسان با جهان و در پی آن ثبات و نظم درونی او را از میان می برد همچون یک آفت در نظر گرفته شده و در نتیجه «شعرزدگی» نامیده شده است. شعرزدگی در عین حال عاملی برای ایجاد و حفظ فرهنگ قلمداد شده است زیرا امکان درک عواطف و حالات «دیگری» را تسهیل می کند و این خود به پذیرش و فهم تفاوت ها و در نهایت امکان شکل گیری تمدن در معنای دقیق کلمه منجر می شود. نشان دادن وجود این دوگانه ی میان اصالت و فرهنگ و نشان دادن اینکه این دوگانه اساسا مبتنی بر رویکردی است که در قبال هنر اتخاذ می شود غایت اصلی این مقاله است. اما در نهایت طرحی ناقص و اجمالی از افقی برای یک پاسخ ممکن به این دوگانه نیز ارائه می شود که به امکان شکل گیری یک فرهنگ عقلی اشاره می کند.
۱۳۹.

اثبات جاودانگی نفس در نظر افلاطون و تأثیر آن در برهان بساطت نفس سینوی در اثبات جاودانگی نفس (یک بررسی تاریخی)(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: بقای نفس بساطت نفس افلاطون ابن سینا گردش ارواح

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۵۵ تعداد دانلود : ۳۰۵
افلاطون در رساله <em>فایدون</em> برای اثبات جاودانگی نفس پس از مرگ سه برهان اقامه می کند. بیان دو برهان اول، بیانی اسطوره ای فلسفی است که بر چرخه های متوالی زایش مبتنی است. برهان سومی که افلاطون برای بقای نفس پس از مرگ اقامه می کند، برهان بساطت نفس است. او معتقد است چیزی که جزء ندارد فساد نمی پذیرد و از آنجا که نفس جزء ندارد با مرگ بدن جاودان خواهد بود و از بین نخواهد رفت. در فلسفه اسلامی یکی از مهم ترین مباحث درباره نفس، اثبات جاودانگی و بقای نفس پس از مرگ است. ابن سینا فیلسوف بزرگ مشائی برای اثبات جاودانگی نفس براهینی را اقامه کرده است. به نظر نگارنده مهم ترین این برهان ها، برهان اثبات جاودانگی نفس از طریق بساطت است که افلاطون، قبل از ابن سینا آن را اقامه کرده است. این مقاله در صدد آن است تا براهین بقای نفس از دیدگاه افلاطون و تأثیر آن در برهان بساطت ابن سینا را از لحاظ تاریخی بررسی و تحلیل کند. روش بحث در این مقاله یک سیر تاریخی و با استناد به عبارات خود فیلسوفان به ویژه ابن سینا خواهد بود. پاسخ اجمالی که این مقاله به این مسئله می دهد این است که اثبات جاودانگی نفس از راه بساطت در فلسفه ابن سینا از لحاظ تاریخی صبغه افلاطونی دارد.
۱۴۰.

جایگاه تذکر قرآنی و افلاطونی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تذکر قرآن افلاطون مثنوی معنوی مثل افلاطون

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۲ تعداد دانلود : ۴۰۱
واژ ه تذکر، از واژه های کلیدی قرآن کریم و برخوردار از پیشینه ای طولانی، در مبانی فلسفی، اخلاقی و عرفانی است. بین مفهوم تذکر در فلسفه و به ویژه آنچه از نظریه تذکر یا مُثُل افلاطونی برداشت می شود، با آنچه از حقیقت تذکر در قاموس فرهنگ قرآنی نمود یافته، تفاوت های عمده ای دیده می شود. مثنوی معنوی مولوی، به عنوان یکی از منظومه های بلند عرفانی، که تحت تأثیر مستقیم آموزه های قرآنی سروده شده، از جمله آثاری است که هم به تشریح مفهوم تذکر افلاطونی پرداخته و هم جلوه های متنوعی از تذکرات قرآنی را در خود جای داده و در مقام ها و موقعیت های مختلف به نحوی زیبا، از آنها بهره برده است. در این مقاله تلاش شده، با تبیّن مفاهیم تذکر در جلوه های فلسفی و قرآنی، بازخورد آنها را در عرصه مثنوی معنوی مولوی مورد بررسی قرار گرفته و نگاه عمیق این عارف و اندیشمند بزرگ در زمینه های یاد شده واکاوی شود.