مقالات
حوزه های تخصصی:
نلسون گودمن در بحث از معضل قدیمی استقرا به مطلبی اشاره می کند که بعدها جان راولز آن را روش تعادل اندیشه ورزانه نامید و آن را به منظور استنتاج نظریه عدالت در حوزه فلسفه سیاسی به کار بست. وی مدعی بود در یک جامعه لیبرال، گزینش یک اصل خاص در باب عدالت، مستلزم ترجیحی تحکمی خواهد بود. برای حل این معضل، راولز وضع اولیه ای را فرض می گیرد که از طریق آن افراد درخصوص اصول هنجاری عدالت به توافق می رسند. از نظر او این اصول باید از طریق روش تعادل اندیشه ورزانه با احکام اخلاقی ما درباره موارد خاص و جزئی سازگاری یابند. کاربرد مفهوم تعادل اندیشه ورزانه در حوزه اخلاق را برخی فیلسوفان و صاحب نظران مورد نقدهای جدی قرار داده اند ودر مقابل برخی دیگر از آن دفاع کرده اند. به نظر می رسد در حوزه اخلاق به ویژه اخلاق کاربردی نمی توان تنها با توسل به نظریه های اخلاقی و نیز اصول اخلاقی انتزاعی به حل مسائل اخلاقی پرداخت. از همین رو، به رغم مشاجره های فراوانی که از حیث نظری درباره این روش وجود دارد، از حیث عملی این روش کاربرد فراوانی در حوزه اخلاق به ویژه اخلاق کاربردی دارد؛ به گونه ای که برخی مدعی شده اند این روش تنها روش مفید در حوزه اخلاق است.
فضیلت و مسئله خطای بنیادین اسناد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با ظهور و بروز اخلاق فضیلت در سال های اخیر، بسیاری به نقاط قوت و ضعف آن پرداخته اند که یکی از مهم ترین اشکال های مبنایی بر این نظریه، تردید یا نفی اوصافِ درونی اخلاقی (فضایل و رذایل) است. برخی از فیلسوفان اخلاق بن مایه های این اشکال را از روان شناسی اجتماعی برگرفته اند و بر اساس آن اِسناد رفتار اخلاقی آدمی را به اوصاف درونی، از مقوله خطای بنیادین اِسناد دانسته اند. گیلبرت هارمن و جان دوریس با تکیه بر پاره ای از آزمایش ها در حوزه روان شناسی اجتماعی، همچون آزمایش میلگرام، سامری نیکوکار و زندان زیمباردو منکر وجود اوصاف اخلاقی درونی شده و معتقدند ابتنای یک نظریه اخلاقی بر چنین اوصافی خطاست و از این رو، اخلاق فضیلت نظریه هنجاری مناسبی نخواهد بود. قائلان به اخلاق فضیلت پاسخ های سلبی و ایجابی متعددی را بیان کرده اند که به گمان مؤلفان پاسخ مبتنی بر کمیابی مناسب ترین پاسخ به اشکال یاد شده است. در این مقاله پس از طرح و تبیین مسئله، به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
چالش ابطال پذیری باورهای دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
به موازات پیدایش عصر علم و گسترش نگرش های تجربی به جهان، باورهای دینی همواره مورد هجمه و طرد تجربه گرایان بوده است. پیش روی این جهان بینی افراطی با ظهور مکتب پوزیتویسم منطقی در فلسفه علم به دعوی بی معنایی باورهای دینی انجامید. در چنین فضایی که دست یابی به محملی برای گفت وگو میان مکتب های تجربه گرا و معتقدان دینی دور از انتظار می نمود، آنتونی فلو با معرفی معیار ابطال پذیری به عنوان شرط معناداری باورهای دینی، چالشی را مطرح کرد که به بحثی پرشور میان تجربه گرایان و معتقدان به ادیان انجامید. چالش فلو بارها تجدید چاپ شد و واکنش های موافق و مخالف متعددی را برانگیخت که بیشتر در کوتاهی و ابهام نوشتار فلو ریشه داشت. نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن واکاوی واکنش های پیش گفته، تحلیلی تفصیلی از چالش فلو صورت دهد و بینش مهم نهفته در آن را آشکار سازد؛ بینشی که نه تنها از ارزش های دینی چیزی نمی کاهد، بلکه بنیادی برای روشنگری مدعای باورهای دینی و سرآغازی برای گام نهادن در قلمرو زبان دین است.
معنا و ماهیت عمل بر اساس حد وسط اخلاقی نزد ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این مقاله پرسش از چیستی معنا و ماهیت عمل اخلاقی نزد ابن سیناست. اینکه عمل اخلاقی که نزد بوعلی با رعایت حد وسط دو خُلق متضاد برابر است، چه اقتضائاتی دارد و با چه شرایطی می توان عملی را حد وسط اخلاقی به شمار آورد. همچنین عمل اخلاقی با چه مقدمات معرفتی به وجود می آید و به لحاظ هستی شناختی چه خصوصیاتی دارد. برای پاسخ به این پرسش ها، نخست جایگاه اقتضائات فرهنگی و قومی را در معنابخشیدن به عمل بر اساس حد وسط اخلاقی از منظر ابن سینا بررسی می کنیم. سپس به مفهوم حد وسط در منظومه اخلاقی بوعلی می پردازیم و تبدیل عمل بر اساس آن به عادت و خُلق و خو را تحلیل می کنیم. در ادامه، نشان می دهیم ماهیت عمل اخلاقی برای آحاد جامعه به لحاظ معرفت شناختی در اعتماد به اقوال عارفان و در نتیجه، عمل بر اساس قانون شریعت شکل می گیرد. ماهیت هستی شناختی عمل اخلاقی نیز ذیل افزودن صورتی خاص به مجموع صورت های موجود در عالم بررسی خواهد شد.
ملاصدرا و مسئله مرگ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تبیین و تحلیل مسئله مرگ از دغدغه های همیشگی برخی فیلسوفان از جمله ملاصدرا بوده است و او نیز کوشیده است از منظر فلسفی آن را تبیین کند. به یقین مبانی فکری هر فیلسوفی در تحلیل فلسفی او از مرگ تأثیرگذار است و لوازم و پی آمدهای خاصی را نیز در پی دارد. این مقاله می کوشد چیستی، چرایی و چگونگی مرگ را از منظر ملاصدرا بکاود و پس از تبیین مبانی فلسفی او همچون حرکت جوهری و رابطه نفس و بدن، آثار و لوازم تحلیل او را از مرگ روشن سازد. طبیعی بودن، ضرورت، حقانیت و وجودی بودن مرگ و نیز فناناپذیری انسان با مرگ، عمومی بودن مرگ و نیز کراهت از مرگ از آموزه های دینی هستند که با مبانی صدرایی تبیین بهتری می یابند. البته برخی آموزه های دینی نیز وجود دارند که با تبیین صدرایی ناسازگار می نمایند. پایان بخش این مقاله بررسی دو مورد از این گونه آموزه ها، یعنی آموزه دینی رجعت و استکمال برزخی است.
نظریه اخلاق شناختی ارسطو؛ سنتزی از آموزه های افلاطون و پروتاگوراس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ارسطو در اخلاق غایت نگر خود، به منظور ترسیم فضایی برای عمل و قواعدی برای رفتار، به پژوهش در فضیلت های انسانی می پردازد. فضیلت هایی که او در اخلاق نیکوماخوس توصیف می کند، خصلت هایی هستند که در جامعه آن روز آتن فضیلت به شمار می روند. در این مقاله نشان داده شده است که این مؤلفه اخلاق ارسطو تا حد زیادی از اندیشه پروتاگوراس تأثیر پذیرفته است. از سوی دیگر، ارسطو با تأثیرپذیری از افلاطون، این فضیلت ها را نه از آن رو که آنها را حاصل قرارداد و به تبع آن نسبی می داند، بلکه چون آنها را حاصل کارکرد عقل برای کشف و ایجاد امور اخلاقی و قوانین می داند، می پذیرد. بدین ترتیب، رویکرد اخلاقی ارسطو را می توان سنتزی دانست از آموزه های پروتاگوراس که با شعار انسان معیاری اخلاق را حاصل قرارداد می داند و آموزه های افلاطون که با طرح نظریه مُثل مبنای اخلاق را در آسمان ها و غیرقراردادی می داند.