مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
خدا
کتاب اندیشه اسلامی1که برای دانشجویان کارشناسی تمامی رشته ها نگارش یافته و به چاپ نود و هفتم رسیده است، می کوشد به بررسی سه مسأله مهمّ اعتقادی انسان، خدا و معاد بپردازد؛ اما متأسفانه این کتاب از آرای اندیشمندان بزرگ اسلامی مانند ابن سینا، ابوحامد غزّالی، شیخ اشراق و ملاصدرا بی بهره مانده است و مؤلفان محترم آن، با رویکردی کلامی، آرای مورد قبول خود را که برداشتی خاص از اسلام است، و غالباً با دلایلی بسیار ضعیف همراه شده، مطرح می کنند و در مواردی که دلایل کلام سنتی را مخدوش دانسته و خود نیز نتوانسته اند دلیلی اقامه کنند، از اصطلاحات و بعضی ادلّه حکمت متعالیه سود جسته اند که همین مطلب، موجب تناقضاتی در آرای مطرح در کتاب شده است. نگارنده با بررسی دقیقِ کتاب به این نتیجه رسید که در آن نه اندیشه مطرح است و نه اسلامِ اندیشمندانِ بزرگی مانند ملاصدرا
بازتاب اندیشه هستی شناختی ابن عربی در گلشن راز شیخ محمود شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری مکتب ابن عربی در قرن هفتم تحوّل عظیمی در مبانی عرفان نظری ایجاد کرد. جهان بینی هستی شناسانة ابن عربی بر دو پایة: «خداوند» و «انسان» استوار است. شارحان نظریه های ابن عربی نقش مهمّی در گسترش اندیشه های وی داشته اند. بزرگانی چون «شیخ محمود شبستری» به موازات عرفان عملی، در گسترش نظریه های ابن عربی همت گماشته اند. جستار حاضر بازتابِ جهان بینیِ هستی شناسانة ابن عربی را در مثنوی گلشن راز با رویکرد تحلیلی توصیفی، حول سه محور اساسی: «خداشناسی»، «انسان شناسی»، و «وحدت شخصی وجود»، مطالعه کرده است. حاصل پژوهش نشان می دهد که در اندیشة شبستری تجلّی نقش مهمّی در انبساط و تفصیل وجود بر عهده دارد. رابطة خدا و هستی، رابطة ظاهر و مظهر است. «انسان کامل» در میان مظاهر کونین، آیینة تمام معانی اسماء و صفات حقّ، نسخة کامل کائنات و «کلمة فاصلة جامعه» است. شیخ محمود مانند ابن عربی حقیقت محمّدی را اوّلین حقیقت ظاهر، مبدأ ظهور عالم و صورت اعظم و جامع الة، نقطة پایان ولایت و مظهر انسان کامل می داند که با ظهور او جمیع اسرار و حقایق الة آشکار می شود. به اعتقاد وی شناخت انسان کامل، نیل به مراتب دیگر از معرفت را تسةل می کند، و معرفت هستی با تکیه بر اندیشة وحدت وجود، و با استمداد از نیروی کشف و شهود، نیل به معرفت خداوند را امکان پذیر می سازد؛ اما تقدّم و تأخّر ذاتی بین ذات خداوند و تجلّیّات و تفرّدات او، و مطلقیّتِ خداوند و محدودیّتِ تفرّدات، مانع از شناخت ذات احدیّت است.
رابطه بین انسان و خدا از دید مولانا
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
111-132
حوزه های تخصصی:
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفتگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه ، فلسفه و کلام ، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را ازرابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی ، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق تبدیل می شود و صمیمی ترین و ناب ترین گفتگوها در قالب رابطه من و تویی بازتاب می یابد. اما در این میان ، پاره ای از عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد پیش می رود و انسان در برابر خدا جز تسلیم و رضا چاره ای نمی بیند ؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی ، بی پروایی ، من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال طرفین گفتگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گفتگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ در مقام دوست با خداوند وارد گفتگو می شود ؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف به خداوند ، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت ، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار ، به تحلیل بیشتر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفتگویی در اشعار حافظ می پردازد .
ارتباط انسان و خدا در آراء رویسبروک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، مفاهیم خدا، انسان و رابطه میان آن دو، در آراء «یان فان رویسبروک»، عارف برجسته کلیسای کاتولیک قرون وسطی، با روش تحلیلی بررسی شده است. رویسبروک، علی رغم باور به بساطت نفس، برای آن قوایی نیز در نظر می گیرد. به باور او، انسان بر صورت و شباهت خداوند خلق شده است و خداوند در وی، حقیقتی معنوی و جاودانه ودیعت نهاده است. رویسبروک در انسان شناسی خویش، می کوشد برای بازیابی شباهت از دست رفته انسان، طریقی عملی ارائه دهد. در باب خداشناسی، اگرچه او ذات ورای اقانیم را با اصطلاحاتی سلبی همچون: «غسق و برهوت» توصیف می کند؛ اما تصریح می کند که طبیعت الهی در مرحله اقانیم ثلاثه متشخص است؛ از این رو، معتقد به برقراری رابطه میان انسان و خدا است. در نگاه رویسبروک، آغازگر این رابطه، خداوند است و مواهب روح القدس و جنبه الوهی و انسانی مسیح، نقشی اساسی ایفا می کنند. ارتباط میان انسان و خدا درجات و مراتبی دارد: ارتباط از طریق مناسکِ ظاهری، مرتبه آغازین و اتحاد بی واسطه با خداوند در حیات مراقبه ای، حد اعلای این رابطه است. نتیجه این اتحاد، نفی تمایز میان خالق و مخلوق نیست؛ بلکه اتحاد در «محبت» است.
پیش بینی هوش معنوی کودک بر اساس شعر مبتنی بر آموزه های قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوش معنوی، کاربرد معنویّت برای پاسخگویی به نیازهای ذهنی و پرسش های بنیادین هستی شناسانه است که بر پایة عقاید دینی به کار گرفته می شود و نقش اساسی در تأمین سلامت روانی و هدفمند کردن زندگی دارد. اگرچه در پژوهش های انجام گرفته در حوزة هوش معنوی به گروه سنّی بزرگسالان توجه فراوانی شده است، می توان این نوع از هوش را با توجه به آموزه های قرآنی در کودکان نهادینه کرد. یکی از روش های این امر، بهره گیری از شعر است. در پژوهش حاضر که به شیوة تحلیلی توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است، به بررسی هوش معنوی کودکان بر اساس شعر و مبتنی بر آموزه های قرآنی پرداخته می شود. به همین منظور، مؤلفه های هوش معنوی در شعر کودک واکاوی، و با استناد به آیه های قرآنی، کارکرد آن بررسی شده است. کاربرد هوش معنوی در شعر کودک باعث می شود که فضایل اخلاقی در کودکان پرورش یابد و او پاسخی متناسب با درک خود، نسبت به خدا و هستی بیابد و با اعتقاد به خدای آفریننده، در برابر سختی ها بردبار باشد. مؤلفه های هوش معنوی در شعر کودک، منطبق با آموزه های قرآنی و با کارکرد تعلیمی است. از این رو، رهاورد وحی الهی برای پرورش روح کودک و تعالی بخشیدن به او برای شکوفایی، قابلیت و توانایی ها در درک امور فرامادی است.
جایگاه دعا در تصویرهای گوناگون از خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان ها تصویرهای گوناگونی از خدا دارند و بر اساس آن تصویر، الگویی از رابطه را بین خود و خدا را پدید می آورند. در این مقاله، نُه تصویر از خدا را در فرهنگ اسلامی معرفی می کنیم و بعد بر اساس سه معیار سنخیت، شخصیت و نوع رابطه به بررسی جایگاه دعا در این تصویرها می پردازیم. این نُه تصویر عبارت اند از تصویر فیلسوفان، تصویر اشاعره، تصویر معتزله (شامل دو تصویر)، تصویر فقیهان، تصویر زاهدان، تصویر عارفان خائف، تصویر عارفان وحدت وجودی و تصویر عارفان عاشق. به نظر می رسد تنها در تصویرِ عارفان عاشق از خداست که انسان می تواند رابطه ای صمیمانه و دوستانه با خدا داشته باشد؛ زیراکه در این تصویر، انسان موجودی است دارای قابلیتِ هم جنس شدن با خدا و خدا هم، با وجودِ منزه بودن، موجودی متشخص است؛ لذا الگوی رابطة انسان و خدا از نوعِ من – تو است و تنها در چنین رابطه ای است که دعا جایگاه واقعی خود را بازمی یابد. در سایر تصویرها یا خدا دارای شخصیت نیست، یا انسان تا حد یک شئِ بی ارزش تنزل می یابد و یا اینکه بین انسان و خدا هیچ سنخیتی وجود ندارد.
بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفت وگویی
حوزه های تخصصی:
یکی ازدستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه، فلسفه و کلام، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را از رابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق، تبدیل می کند و صمیمی ترین و ناب ترین گفت وگوها در قالب رابطه ی من و تویی بازتاب می یابد ؛ اما در این میان، برخی عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که در آن، رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد و تسلیم و رضا در برابر خداوند پیش می رود؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی، بی پروایی و من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال دو طرف گفت وگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گف وگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ با خداوند در مقام دوست وارد گفت وگو می شود؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف، با خداوند، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار، به تحلیل بیش تر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفت وگویی در اشعار حافظ پرداخته است..
کانت و جعل معنای زندگی در دوره مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پرسش از معنای زندگی از منظر کانت به عنوان یکی از فیلسوفان تأثیرگذار در عصر مدرنیته اهمیت زیادی دارد، زیرا او در بخش های مهم فلسفه اش، یعنی معرفت شناسی، اخلاق و فلسفه دین به پرسش های مهم معنای زندگی پاسخ های مشخصی می دهد که پس از او بسیار تأثیرگذار بوده است. کانت با اتکا به معرفت شناسی و هستی شناسی انسان محور، در نظام معرفت شناسی اش، معناداری را تنها به قلمرو ماده و علوم تجربی محدود می کند و آن را از مابعد الطبیعه سلب می کند. سپس در نظریه اخلاقی خود با اتکا بر انسانی که اساس و غایت اخلاق است، برای امور مابعد الطبیعی همچون خدا، جاودانگی نفس و اختیار، پاسخ اخلاقی تدارک می بیند و با این زمینه، دین را متکی بر انسان کرده، تلاش دارد تا با اولوهیت زدایی از دین آن را به دینی کاملاً انسانی و مطابق عقلانیت بشری تبدیل کند که در آن خدا کاملاً خدمتگذار تمایلات انسان است. نتیجه تفکر کانت در نگاه اول جعل معنای نوی برای زندگی انسان است، اما افراط در انسان محوری و تفسیرهای بشری از اخلاق و دین، در نهایت اخلاق و دین را متکثر و نسبی ساخته و کارامدی آنها را برای پاسخ دهی به پرسش های بنیادین بشر و تأمین سعادت واقعی از دست می دهد که همان بی معنا شدن زندگی انسان مدرن است.
مهر تا الله : بررسی جایگاه نور و چگونگی تداوم آن در آیین ها و ادیان ایران زمین، از باستان تا اسلام امروز
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ششم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۲
49 - 54
حوزه های تخصصی:
مسأله شر و معنای زندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
81 - 101
حوزه های تخصصی:
مسأله شر از مهم ترین دغدغه های فکری و عملی انسان است که کلیت حیات مادی و معنوی او را تحت تأثیر قرار داده و می تواند در معنا یا بی معنایی آن نقشی بنیادین داشته باشد. جنبه مابعدالطبیعی شرور که از علت وجودی یا عدمی بودن آن ها سؤال می کند و نیز دو نوع طبیعی و اخلاقی شرور که کارکرد آن ها را در جهان طبیعت و در ارتباط با زندگی انسان عاقل و مختار نشان می دهند، به اهمیت و پیچیدگی مسأله شرور می افزایند. در این زمینه پاسخ هایی متعدد ارائه شده اند که تلاش دارند با تأکید بر ویژگی هایی چون: عدمی یا وجودی بودن شرور، ضرورت شرور برای تحقق خیرات بیشتر، ملازمت شرور با اختیار انسان و ذاتی بودن آن ها نسبت به جهان طبیعت و نسبی بودن شرور، فلسفه شرور را تبیین نمایند. در این تحقیق تلاش می شود با نظر به سه مؤلفه مهم معنای زندگی؛ یعنی: هدف، ارزش و کارکرد زندگی و نیز جایگاه و نقش انسان در آن و با استفاده از آموزه های اسلامی نشان داده شود که اگر در حل مسأله شرور، جامع نگری مابعدالطبیعی و استفاده از آموزه های الهی، مورد نظر قرار گیرد، می توان به فهم نسبتاً معقول ازآن ها دست یافت که نه تنها نافی معنای زندگی انسان نیست، بلکه برای آن، معنایی با محتوای بنیادین فراهم می سازد؛ یعنی هدف الهی زندگی و ارزش و کارکردهای آن و نقش شایسته انسان در آن بازتعریف می گردد.
خدای تأثرپذیر و خدای تغیّرناپذیر: سازگاری یا ناسازگاری؟(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳
45 - 60
حوزه های تخصصی:
بنابر دیدگاه الهیات سنتی، خداوند دارای ویژگی هایی منحصر به فرد است که در مخلوقاتش وجود ندارد. در این سنت، خداوند موجود کامل حداکثری است. از جمله این کمالات، می توان به تغیّرناپذیری اشاره کرد که بر اساس آن کمالات خدا نه افزوده و نه کاسته می شود. از سوی دیگر خداوند، تأثرناپذیر نیز معرفی می شود؛ که بر اساس آن خداوند از رنج های انسان دچار اندوه نمی گردد، زیرا این امر با تغیّرناپذیری و کمالِ حداکثری خدا، که مستلزم برخورداری از سعادت لایتغیر است، منافات دارد. بنابراین تغیّرناپذیری خدا، خداباوران را از پذیرش تأثرپذیر بودن خداوند منع می کند. در این نوشتار سعی بر آن است با محوریت قرار دادن علم مطلق، این دعاوی اثبات شود که: اولاً علم مطلق خدا، می تواند شاهدی بر تأثرپذیری اش باشد و ثانیاً ماهیت علم مطلق مانع از « قبول تغیّرپذیری خدا به وابسته تأثرپذیری خواهد بود»، زیرا کمال حداکثری خدا مستلزم آن است که علم او، ذاتی و شامل تمام گزاره های صادق، از ازل تا ابد باشد. در نتیجه آگاهی و اندوهگینی او از رنج آدمی، مستلزم تغییر در خداوند نخواهد بود. به عبارت دیگر خدا به جهت علم مطلقش از ازل به رنج آدمی آگاهی دارد، پس قبول اندوه خدا از رنج ها و شرارت های آدمی نباید تغییری در او تعالی ایجاد نماید. قبول این دیدگاه نه تنها یکی از مسائل خداناباران را حل می کند، بلکه در تقویت و ترویج خداباوری نیز مؤثر است، زیرا خدایی که با مؤمنان در غم و شادی ها شریک است، شایستگی بیشتری برای پرستش دارد تا خدایی که ساکن و بی تفاوت نظاره گر رنج های آدمی ست.
آداب مکالمه انسان با خدا بر اساس مدل ارتباطی دیوید برلو و نظریه یاکوبسن (با تکیه بر آثار منثور عرفانی تا قرن هفتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تفکر دینی و عرفانی، ارتباط گفتاری بین انسان و خالق جایگاه ویژه ای دارد. خداوند در ایجاد این ارتباط پیش قدم است. هر دو سوی رابطه، گاهی نقش فرستنده و گاهی نقش گیرنده را دارند. در این تحقیق به بررسی راه های ارتباط گفتاری انسان با خدا در قالب نماز، دعا، مناجات و آداب مرتبط با آن پرداختیم. ابزارهای لازم برای برقراری ارتباط کلامی همچون شنیدن و نقش حرکات بدن در تکمیل و تقویت ارتباط گفتاری؛ شیوه های ارتباط گفتاری خدا با بندگان در قالب وحی و اللهام و جز آنها در عرفان و تصوف از موضوعات این مقالله است. در ارتباط گفتاری انسان با خدا در نماز خواندن، شیوه گفت وگو و نوع حرکات از سوی خدا برای انسان تعیین شده است، اما در دعا و مناجات، انسان شیوه گفت وگو را با تکیه به آیات و احادیث و حال درونی خود انتخاب می کند. در این پژوهش، برای تحلیل ارتباط کلامی انسان با خدا از نظریه های جدید درباره ارتباط گفتاری مانند نظریه یاکوبسن و مدل ارتباطی دیوید برلو استفاده کردیم.
تقریر تقویمی ابن سینا از مسأله خدا و امکان شناسایی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
89 - 102
حوزه های تخصصی:
رهیافت به مسئله خدا برای همه کسانی که بخشی از همّ فلسفی خویش را معطوف به آن ساخته اند مسئله ای جدی است و اهمیت آن از آن جهت است که اگر این رهیافت مبنای دقیق و عمیقی نداشته باشد تلاش فیلسوف و اندیشمند را دچار چالش های جدی می سازد. ابن سینا در مسئله خدا با مشربی کاملاً برگفته از عقل به اثبات وجود برای او می پردازد و با ادله محکم و متقن، که بعضاً به نام او ثبت و ضبط شده اند رویکرد استفاده تقویمی را در مسئله خدا اتخاذ می کند و این در حالی است که او در جایی به عدم وقوف و رهیافت به حقیقت ذات خداوند تصریح کرده است.بعضی را گمان بر این است که در اندیشه ابن سینا در این خصوص تعارضی وجود دارد نویسنده در این مقاله سعی نموده با استقرای آثاری که شیخ الرئیس در آنها به مسأله خدا پرداخته است ضمن توضیح دیدگاه وی نشان دهد که این تعارض ظاهری بوده و دلائلی وجود دارد که نشان می دهد شیخ به لایه های شناختی متفاوت برای افراد قائل بوده و شناخت از طریق لوازم را برای همگان ممکن می دانسته است و وجودی که به ادله عقلی محکم برای خدا ثابت می شود لازمی از لوازم خداست نه حقیقت خدا که آن همچنان امکان رهیافتش نیست.
نسبت انسان و خدا در اپیستمه های سه گانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
51 - 70
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می کنیم تا به بررسی چگونگی نسبت انسان و خدا در اپیستمه های سه گانه ی کتاب نظم اشیاء بپردازیم. مسأله ی اصلی فوکو در این کتاب، چگونگی شکل گیری انسان به عنوان «سوژه»ی دانش در تاریخ تحول اپیستمه (از رنسانس تا مدرن) با محوریت نسبت میان واژگان و اشیاء است. براساس اپیستمه و فکر حاکم در هر عصر، از یک سو امکان تشخیص اینکه دانش و معرفت در هر عصر بر اساس چه نظمی شکل می گیرد، فراهم می شود و از سوی دیگر برداشت های متفاوت از انسان و جایگاه وی در هر دوره از تاریخ اندیشه آشکار می شود. در این مقاله درصدد هستیم در کنار چگونگی تکوین مفهوم انسان به عنوان سوژه ی دانش، نسبت و ارتباطی که انسان در این گستره با خداوند برقرار می کند را مورد تعمق قرار دهیم. همچنین از آنجا که اپیستمه و فضای معرفتی هر عصر همواره در تحول و دگرگونی است، نسبت انسان و خدا نیز نمی تواند کیفیتی ثابت داشته باشد و بر یک حال باقی بماند. لذا تلاش می کنیم به بررسی هر چند اندک پیش زمینه هایی بپردازیم که درک ما از جهان پیرامون و مناسباتمان با طبیعت، واژگان و چیزها و نهایتاً نسبتمان با خدا را دستخوش تأویل های متفاوت می کنند.
بررسی و نقد شر و رابطه آن با وجود خدا از نگاه جان هیک، آگوستین و تئودیسه ایرنائوسی (با تکیه بر کتاب شر و خدای عشق جان هیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۸
174 - 198
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه جان هیک شر امری وجودی است و برای توجیه و تعریف آن، نظریه عدل الهی ایرنایوسی را بیان و صورت جدیدی را به آن بخشیده است. آرا و نظریات متنوعی درباره مسیله وجود خداوند، شر و خیر بیان شده است. برخی وجود شر را مهم ترین و یگانه عامل انکار وجود خداوند می دانند و برخی از دینداران دیدگاه شان بر خلاف آنهاست. آنچه در این پژوهش به آن پرداخته می شود، بررسی و نقد مسیله متافیزیکی شر و رابطه آن با وجود خدا است. در این مهم تمرکز ما بر پاسخ های جان هیک به مسیله شر است؛ ازاین رو بر آن ایم گزارشی از اصول شر و خیر از نگاه جان هیک ارایه دهیم تا پاسخ گوی این پرسش اصلی باشیم «که جایگاه شر در ساختار علی آفرینش چه می تواند باشد». هدف از این نوشتار آن است که بیان کنیم که در آفرینش جهان توسط خداوند و وجود شرور در جهان تناقضی حاصل نیست و خداوند علت شرور نیست و همچنین وجود مسیله شر بر مبنای ضرورت و مشیت الهی است؛ اما از نگاه هیک مصلحت وجود شر برای ما قابل درک نیست و این یک امر رازآلود برای بشر است.
مسأله شرّ و فاعلیت خدادر جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
169 - 200
حوزه های تخصصی:
این مقاله به یکی از مسایل مهم و چالش برانگیز در علم کلام و فلسفه دین یعنی مسأله شرّ می پردازد. سیوال اصلی این است که چرا با وجود خداوند عالم قادر خیرخواه مطلق ما همچنان شاهد وجود شروری در عالم از قبیل شرور طبیعی و اخلاقی هستیم؟ پاسخ های متعددی مانند: موهوم یا عدمی بودن شر، لازمه جهان طبیعی بودن، ضرورت شرور قلیل برای خیرهای کثیر و ... به این مسأله داده شده است.به نظر می رسد علت اصلی ایجاد مسأله شرّ فاعل مستقیم دانستن خداوند در حوادث طبیعی و انسانی است. اگر خداوند را مدبر جهان و فاعل مستقیم سیل، زلزله، خشکسالی و دیگر حوادث طبیعی بدانیم، آنگاه سیوال از علت آن منطقی است؛اما اگر خداوند را فاعل این حوادث ندانیم و آنها را به علل و عوامل طبیعی یا انسانی نسبت دهیم، دیگر خداوند فاعل شرور نخواهد بود و وجود او با وجود شرور تناقض منطقی نخواهد داشت. بنابراین یک راه حل مسأله شرّ این است که فاعلیت خدا در جهان را مادی غیرمستقیم بدانیم. البته این پاسخ نیازمند حمایت توسط پاسخ های دیگر است. از میان پاسخ های ارایه شده از این پاسخ ها برای حل مسأله شرّ کمک گرفته شده است: نفی وجود شرور ذاتی، قصور انسان در حفظ خود، عدم امکان خلق جهان بهتر، شرور اخلاقی لازمه اختیار انسان.
تحلیل زنجیره ی استعاری مفهوم خدا در تمهیدات و مکتوبات عین القضات همدانی (براساس نظریه ی استعاره ی مفهومی)
حوزه های تخصصی:
عرفا برای بیان آرا و عقاید و تجربه های شهودی خود از انواع شگردهای بیانی و ظرفیت های مختلف زبانی استفاده می کنند. عناصر خیال در آثار عرفانیِ ناب مولود تجربه های شخصی است و جنبه ی آرایه و زینت کلام ندارند به طوری که می توان گفت با مفاهیم عرفانی پیوند ذاتی دارند. گاه کثرت کاربرد و تکرار این عناصر در یک اثر ما را به طرز تفکر و شیوه ای از فرایند شناختی صاحب اثر رهنمون می شود. به عبارت دیگر، این عناصر خیال در نگاهی وسیع تر، جنبه هایی از نوعی نظام فکری و اندیشگانی خاص را نمایان می کنند. در این نگاه کارکرد آن ها ازسطح لفظ و جمله فراتر می رود و درسطح اندیشه و باعنوان «استعاره های مفهومی» یا «استعاره های شناختی» مطرح می شوند. در دو اثر فارسیِ «تمهیدات» و «مکتوبات» عین القضات همدانی مفهوم خدا و به تبع آن مفاهیمی چون حضرت محمد(ص)، قرآن، ابلیس، عشق و... نوعی از حوزه های مفهومی و معنایی هستند که با مجموعه ی تناظر های خود در قلمروهای حسی و ملموس، درقالب استعاره های مفهومی «خدا سلطان است»، «خدا محبوب است»، «خدا نور و آفتاب است» و «خدا کاتب است» و «خدا جنگجو و مبارز است» شناخته می شوند.
فعل خدا در جهان از دیدگاه ایان باربور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
677 - 693
حوزه های تخصصی:
هدف ما بررسیِ تحلیلیِ دیدگاه پویشیِ باربور درباره فعل خدا در جهان است. ایان باربور به پیروی از دیدگاه علمیِ روز اعتقاد دارد که جهان طبیعت با قانون های طبیعی اداره می شود؛ اما به فعالیت خدا در جهان طبیعت نیز باور دارد؛ و این ها را جمع پذیر می داند، چرا که وی معتقد است اینها در دو سطحِ متفاوت روی می دهند. قانون های طبیعی بیانگر تأثیر عوامل فیزیکیِ یک پدیده اند و فعلِ خدا بیانگرِ تأثیرگذاری خدا از درون است. در جهانی که باربور ترسیم می کند، عواملِ طبیعی و اراده انسان، آینده جهان را رقم می زنند و حتی خدا از آینده جهان بی خبر است. فعلِ خدا در جهان به ارائه پیشنهاد و معرفی امکانات به مخلوقات محدود و خدا عاملی در کنارِ عواملِ دیگر شناخته می شود؛ اما چنین خدایی بسیار ضعیف و نیازمند است و نمی تواند شایسته پرستش باشد.
نظریه اخلاقیِ امر الهی؛ بررسی و نقد نگرش دانس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
719 - 738
حوزه های تخصصی:
نظریه اخلاقیِ امراللهی، بنیان ارزش های اخلاقی را در اوامر وحیانیِ موجود در متون مقدس جست وجو می کند. دانس اسکوتوس که در آرای کلامی خود به اراده آزاد و قدرت مطلق خداوند اهتمام زیادی داشته، از جمله مدافعان این نظریه بوده است و ضمن اینکه منشأ الزام اخلاقی را ارادهاللهی می داند، تقریر وجودشناختی متعادلی از این نظریه ارائه می دهد. عدم توجه به تفکیک امر از ارادهاللهی و عدم وجود معیار واضحی در تشخیص ارادهاللهی، ناسازگاری درونی و خودمتناقض بودن، حکم به عدم لزوم پایبندی غیردینداران به اصول اخلاقی و فقدان معیار اخلاقیِ ثابت برای قضاوت در باب درستی یا نادرستی امور به لحاظ اخلاقی، از جمله مهم ترین چالش ها فراروی ایشان در اتخاذ تقریری هر چند متعادل از نظریه اخلاقیِ امراللهی است. این مقاله با روشی تحلیلی و استنادی، ضمن تبیین نظریه امراللهی و بیان تقریرهای مختلف از آن، به قضاوت در باب تقریری خواهد پرداخت که اسکوتوس از این نظریه ارائه داده است.