مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
علامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
ادراکات آدمی را میتوان به دو دسته حقیقی و اعتباری تقسیم نمود که هر یک، احکام و ویژگیهای مختص بخود را دارد. ترکیب ناصواب این دو نوع ادراک، موجب لغزش برخی از اندیشمندان شده و حتی گاهی منجر به تشکیک در اصول اولیه تعقل نیز گشته است. ریشه این خلطِ نادرست، فقدان سنجه یی شفاف در جداسازی این دوگونه ادراک است. این مقاله، در جستجوی شاخصه های تفکیک حقیقت از اعتبار در آثار علامه طباطبایی، به ملاکهایی ششگانه دست یافته و سپس به تحلیل و نقد آنها پرداخته است. در پایان، به این نتیجه میرسیم که گرچه هیچکدام از شاخصهای مذکور بتنهایی، نمیتواند ملاکی جامع و مانع در تفکیک ادراکات حقیقی از اعتباری باشد، اما تجمیعِ ظنونِ ناشی از استفاده ترکیبی و همزمان این ملاکها، ضریب اطمینان بالایی در این جداسازیِ ضروری، ایجاد میکند.
جایگاه عقل در کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
منبع:
کلام حکمت سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
11 - 30
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، سعی شده است جایگاه عقل در کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی مورد تبیین و بررسی قرار گیرد.با توجه به اهمیت مسئله کرامت انسان و جایگاه عقل در این بحث، هدف از این پژوهش، تبیین جایگاه عقل در رسیدن انسان به کرامت ارزشی از دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان برجسته ترین اندیشمند حکمت متعالیه در عصر حاضر است. بدین منظور، پژوهش حاضر با روش تحلیلی - توصیفی و با رویکردی کلامی – تفسیری و بهره گیری از آثار علامه طباطبایی و برخی آثار حکمت متعالیه، ابتدا به عقل و رابطه آن با کرامت انسان و سپس مراتب استکمالی عقل نظری و عقل عملی در رسیدن به کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه علامه طباطبایی، افزون بر اینکه قوه عقل، منشأ کرامت ذاتی انسان است، بالاترین مرتبه کرامت ارزشی انسان، در پرتوی کمال عقل، هم در عرصه عقل نظری و هم در عرصه عقل عملی به دست می آید؛ کمال عقل نظری، رسیدن به مقام تجرد عقلی و فوق عقلی نفس در مرتبه عقل مستفاد و اتحاد با عقل فعال است و کمال عقل عملی، رسیدن به مقام فنا در فعل و وصف و ذات خداوند است که عالی ترین مرتبه کرامت انسان است.
بررسی نظریه تفسیری علامه طباطبایی در رویکرد ناظر به مفسر بر اساس معیارهای کارآمدی
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال پنجم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
101 - 118
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که نظریات تفسیری علامه طباطبایی، در رویکرد کارآمد ناظر به مفسر، چگونه مورد توجه قرار گرفته است؛ بررسی تحلیلی و توصیفی نظریات تفسیری ایشان در رویکرد ناظر به مفسر، نشان می دهد با وجود تعریف علامه از تفسیر که آن را فهم مراد خداوند به عنوان مؤلف قرآن، می داند؛ اما ایشان نظریات تفسیری خود را در رویکرد ناظر به مفسر نیز مورد بررسی و مداقه قرار داده است. بررسی نظریات ایشان با توجه به روش اجتهادی و قرآن به قرآن، در تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، میزان تطابق با معیارهای کارآمدی و مقبولیت را آشکار می دارد.
جستاری در باب حشر حیوانات و جمادات در قرآن با تأکید بر آرای علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۳
149 - 174
حوزه های تخصصی:
مسئله حشر حیوانات و جمادات یکی از مسائل مهم و مطرح در بحث معاد است. گروهی از مفسّران، حشر موجودات مادون انسان را نابودی آنها می دانند و گروهی دیگر معتقدند حشر آنها صرفاً برای کیفر است. در این بین علامه طباطبایی از جمله اندیشمندانی است که در این عرصه قلم زده و بر اساس مشرب تفسیری خویش به تبیین و تحلیل حشر موجودات پرداخته است، نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که علامه طباطبایی از حشر موجودات در قیامت، با تکیه بر آیات قرآن دفاع و جانب داری کرده و معتقد است: همه موجودات مادون انسان اعم از حیوانات و نباتات و جمادات حشر دارند، و آیات قرآن بر حشر تمام موجودات و مخلوقات در روز قیامت و بازگشت آنها به سوى خدا تصریح می کند. و این بر انگیختگی افزون بر شعورمندی، گونه و مرتبه شعور آنها را نیز روشن می سازد؛ زیرا اشارات آیات قرآن و دلایل قرآنی حاکی از شعورمندی و نیز مکلّف بودن موجودات به اندازه گستره و توان وجودی آنها است، که به اندازه درک و شعوری که از آن بهره مندند حساب پس می دهند. وگردآمدن آنها در روز قیامت نه برای نابودی بلکه برای رسیدگی به پرونده عملشان می باشد؛ زیرا در هستی شناسی قرآن، به سبب تکلیفی که بر موجودات هستی به هر گونه و اندازه، بار میشود، آنها باید در قیامت و رستاخیز، حضور یافته و پاسخگو باشند.
نسبت اخلاق و دین از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری
منبع:
تأملات اخلاقی دوره اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
47 - 64
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی و شهید مطهری از معدود عالمان شیعه هستند که توأماً به علم الاخلاق و فلسفه اخلاق نظر داشته و مباحث بدیعی را در این زمینه پی افکنده اند. مباحث این دو اندیشمند اگر چه در بعضی موارد متفاوت است اما در مجموع مکمل یکدیگر است. یکی از مباحثی که مورد توجه آن دو قرار گرفته مساله نسبت اخلاق و دین است. علامه طباطبایی و شهید مطهری نسبت اخلاق و دین را از زوایای مختلف مورد توجه و تامل قرار داده و دیدگاهی جامع مبتنی بر مبانی فلسفی و مستند به شواهد قرانی و روایی إرائه نموده اند. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی و شیوه کتابخانه ای، آراء این دو متفکر در حوزه اخلاق و نسبت آن با دین مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه بدست آمده است که نفی تعارض اخلاق و دین، نقش دین در توجیه الزمات اخلاقی، غایت بودن دین نسبت به اخلاق، دین به مثابه تنها ضامن اجرایی رفتارهای اخلاقی از جمله مهمترین نسب موجود میان اخلاق و دین از دیدگاه این دو اندیشمند است. همچنین حاصل رابطه مذبور این است که برخلاف دیدگاهی که اساسا باور به خداوند قادر مطلق را ناسازگار با فعل اخلاقی می داند، از نظر این دو شخص، نوعی تعامل سازنده بین اخلاق و دین در مسیر اعتلای باورهای دینی و رفتارهای اخلاقی وجود دارد.
تبیین علل ضعف های اخلاقی در اندیشه علامه طباطبایی و مک ناتن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰
171 - 190
حوزه های تخصصی:
مک ناتن براساس دیدگاه خاص گرایی و هم چنین وظیفه گرایی (در معنای موردنظر خویش) معتقد است تبیین انگیزش اخلاقی و هم چنین تبیین علل ضعف های اخلاقی باید براساس موقعیتی سنجیده شود که فعل در آن رخ می دهد. وی اعتقاد دارد زمانی که شخص در موقعیت انجام فعل قرار می گیرد، می تواند از موقعیت خود، دو نوع درک یعنی درک عام و درک محدود داشته باشد. وی درک عام از موقعیت را به افراد بافضیلت نسبت داده و معتقد است اگر شخص به درک عام دست یابد هرگز دچار ضعف اخلاقی نخواهد شد. مک ناتن ضعف اخلاقی را در حوزه درک محدود بررسی کرده و عواملی همچون جذابیت فعل غیراخلاقی، غلبه احساس بر عقل و قوی بودن ملاحظات غیراخلاقی از ملاحظات اخلاقی را سبب درک محدود از موقعیت و ضعف اخلاقی برمی شمارد. از سوی دیگر علامه طباطبایی نیز در شکل گیری مفاهیم اخلاقی، درک شخص از موقعیت را مدنظر قرار داده و همین امر زمینه مقایسه اندیشه دو متفکر را در حوزه تبیین علل ضعف های اخلاقی فراهم آورده است. علامه نیز به دو نوع درک عام و محدود از موقعیت اشاره می کند. ایشان درک عام را به افراد دارای ایمان قوی اختصاص داده و علت درک محدود را ضعف ایمان، جهالت اختیاری، برتر دانستن لذت های قوای شهوی و غضبی و ضعف اراده (ناشی از عواطف، ملکات اخلاقی، جو اجتماعی) می داند. درنتیجه هر دو متفکر در حوزه تبیین علل ضعف های اخلاقی به دو نوع درک عام و محدود از موقعیت اشاره نموده و درک عام را به افراد بافضیلت اختصاص داده اند و هم چنین مسئله ضعف اخلاقی را در حوزه درک محدود بررسی نموده اند.
نظریه اسلامی پیشرفت تربیتی بر اساس مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
519 - 542
هدف: هدف از انجام این پژوهش، ارائه نظریه اسلامی پیشرفت تربیتی بر اساس تحلیل نظریات انسان شناختی علامه طباطبایی بود. روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش حکمی- اجتهادی و مبتنی بر داده های کتابخانه ای، به دنبال کشف نظریه اسلامی پیشرفت تربیتی بود که همان تبیین علّی روابط میان مبانی انسان شناختی و اصول بایسته نظام تربیتی است. یافته ها: مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی با بیان نظریه فطرت، اراده آزاد انسانی، کمال جویی، سعادت طلبی، کرامت، عقلانیت اسلامی و اصل نیازمندی انسان و نیز تأثیرپذیری او از جامعه، لزوم استمرار تربیت در طول زندگی انسان و ضرورت ابتنای آن بر وحی و فطرت، ضرورت اعتدال در تربیت و لزوم توجه به کرامت انسانی در اصول راهبردی تربیت، ضرورت تعمیق عقلانیت و تقویت خردورزی در فرایند تربیت و مسؤولیت انسان در این فرایند را اثبات می کند. نتیجه گیری: ابتنای اصولی ارکان تربیت بر مبانی انسان شناختی علامه، نظریه پیشرفت تربیتی را به صورت همه جانبه تدوین کرده، موجبات رشد و تعالی وجودی انسان را فراهم آورده و سبب وصول به سعادت حقیقی می شود. عملیاتی کردن این نظریه یکی از عوامل تحقق حیات طیبه و زندگی گوارای انسانی است.
ماهیت وثاقت از دیدگاه آیت الله خویی و علامه طباطبایی
منظور از وثاقت اخبار آحاد چیست؟ پاسخ به این سوال و بیان ملاکی برای تمییز اخبار نقلاً معتبر از غیر آن، می تواند وسعت و دامنه متون دینی را به مثابه یکی از منابع معرفت فقهی فربه یا نحیف نماید. عده ای از متفکران مسلمان روایات و اخباری را که به دلیل نقل در کتب معتبر یا قراین دیگر مانند: عمل مشهور، مطابقت با عقل، مطابقت با ظاهر قرآن، مطابقت با سنت متواتر، مطابقت با اجماع مسلمین و مطابقت با اجماع فرقه محقّه یا برخی از این قرائن، به حد وثوق و اعتماد می رسند، حجت می دانند. علامه طباطبائی از این جمله است. در مقابل عده ای همچون آیت الله خوئی معتقدند تنها روایتی حجت است که افراد ناقل آن «ثقه» باشند. در این مقاله ابتدا دو دیدگاه «وثاقت صدوری» و «وثاقت سندی» تبیین شده و ضمن ارائه توصیف دقیقی از ادله آیت الله خویی و علامه طباطبایی، موضع انتقادی نسبت به مدّعای آیت الله خویی بیان میشود. نویسندگان با تقویت موضع علامه طباطبایی نشان می دهند ادعای «انحصار حجیت خبر واحد در وثاقت سندی» از سوی آیت الله خویی قابل دفاع نیست.
تحلیل تفسیری مفهوم «صراط مستقیم» در سوره فاتحه با تمرکز بر تفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمه الله علیه
تفسیر قرآن یکی از مهمترین علوم مسلمانان از گذشته تاکنون بوده است؛ چراکه تمام احکام و قوانین نظام اسلامی مطابق با معارف قرآنی تنظیم می شود، بدین رو یکی از علوم مهم مسلمین به شمار می رود. پژوهش حاضر به بررسی تفسیری مفهوم و مصادیق صراط مستقیم در سوره مبارکه فاتحه می پردازد؛ این بررسی تفسیری با روشی توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) دانشمند بزرگ معاصر شیعی انجامیده می شود. محقق به تشریح دقیق صراط مستقیم پرداخته است. صراط مستقیم راهی است به سوی خدا، که هر راه دیگری که خلایق به سوی خدا دارند، شعبه های از آنست، و هر طریقی که آدمی را به سوی خدا رهنمایی می کند، بهره های از صراط مستقیم را دارا است. همچنین باید گفت که هدایت عبارتست از دلالت و نشان دادن هدف، به وسیله نشان دادن راه، و این خود یک نحو رساندن به هدف است، و کار خدا است، چیزی که هست خدای تعالی سنتش بر این جریان یافته که امور را از مجرای اسباب به جریان اندازد، و در مسئله هدایت هم وسیله های فراهم می کند، تا مطلوب و هدف برای هر که او بخواهد روشن گشته، و بندهاش در مسیر زندگی به هدف نهایی خود برسد .
مقایسه نسبت فرد و جامعه در اندیشه علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی
منبع:
فرهنگ پژوهش زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۶ ویژه علوم اجتماعی
5 - 32
حوزه های تخصصی:
بحث عاملیت و ساختار همچنان در اندیشه اجتماعی مدرن به عنوان یکی از مهم ترین مباحث و نزاع های نظری علوم اجتماعی در جریان است. این بحث در پارادایم فکری اسلامی تحت عنوان نسبت «فرد» و «جامعه» مطرح می شود. در بین متفکران اخیر اسلامی، کسانی که به صورت خاص و ممحّض به بحث فرد و جامعه و نسبت میان این دو و وجود این دو پرداخته اند، علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی هستند. علامه طباطبایی وجود حقیقی برای جامعه قائل است؛ قول به اصالت جامعه و اصالت فرد می دهد؛ و تعیین کنندگی و نیروی بیشتر و غلبه را به جامعه می دهد تا اراده و عاملیت فردی. شهید مطهری نیز به وجود حقیقی جامعه و اصالت جامعه و اصالت فرد باور دارد؛ اما به خلاف علامه طباطبایی نقش اختیار، اراده و عاملیت فردی را در نسبت با تحمیل و فشار جامعه بیشتر دانسته و حکم به غلبه ی بیشترِ آن می دهد ولی آیت الله مصباح یزدی وجود حقیقی جامعه را نپذیرفته، وجود آن را اعتباری می داند و اصالتی برای آن قائل نیست، فلذا تمام غلبه و تعیین کنندگی را به اراده و عاملیت فردی می دهد.
نقش عقل در تحصیل سعادت از منظر علامه طباطبایی
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷ ویژه فلسفه و کلام
5 - 30
حوزه های تخصصی:
میل به سعادت، از اساسی ترین ویژگی های فطری انسان است و هر فردی متناسب با تصوری که از سعادت دارد، به دنبال تحقق مصداق آن برای خویش است. در دیدگاه اسلام، سعادت پیوند عمیقی با عقلانیت دارد. سعادت در نظر علامه طباطبایی و شاگردان ایشان «عبودیت و لقاءالله» و عقلانیت در نزد ایشان، «هماهنگی با فطرت» است. عقلانیت دارای دو بعد عملی و نظری و مؤلفه هایی چون: فطرت سالم، خدا محوری، واقع نمایی و واقع گرایی است. در نگاه علامه و شاگردان تکامل انسان با نفس شناسی وی در تعامل است و مسیر سعادت انسان همان استکمال نفس اوست. هدف نهایی بعد عملی انسان؛ رسیدن به مقام عبودیت و هدف نهایی بعد نظری؛ اتصال با عقل فعال و رسیدن به لقاءالله است. در نزد ایشان سعادت با عقل مستفاد که کامل ترین مرحله عقل است، حاصل می شود. ایشان کارکرد درست مؤلفه های عقل را درصورت فطرت سالم، همراهی با وحی می دانند؛ که مسیر اتصال به عقل فعال را هموار می سازد و انسان را به مرحله عبودیت می رساند؛ نتایج حاصل از آن: جهان بینی صحیح، برنامه زندگی مناسب، ایمان مبتنی بر تعقل، کشف حقایق هستی، تشخیص حق از باطل، استقامت بر حق، مهار امیال و آینده سازی را در بردارد.
بررسی نقش عقل در معرفت شناسی از منظر علامه طباطبایی
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷ ویژه فلسفه و کلام
155 - 180
حوزه های تخصصی:
عقل در کنار وحی و سایر قوای بشری (حس و قلب) قوه مدرکه ای است که ازدیدگاه معرفت شناسی اسلامی، یکی از مهمترین منابع معرفت بشری است که بخشی ازحقیقت انسان ر اتشکیل می دهد که انسان ازطریق آن به کسب معرفت می پردازد. معرفت شناسی نیز در بین مسائل عصر جدید جایگاه ویژه ای دارد. مسائل معرفت شناسی در گذشته در ضمن مباحث فلسفی مطرح بوده ولی محور اصلی مباحث فلسفی نبوده است. در عصر معاصر، علامه طباطبایی از جمله فیلسوفانی بود که به این مطلب پرداخت. ایشان به دلیل توجه به شبهات مطرح شده در معرفت شناسی غرب، مطالبی را با عنوان رئالیسم و ایدئالیسم، علم و ادراک و امثال آن را ارائه کرد بحث رئالیسم و ایده آلیسم از آن جهت که در صدد اثبات امکان معرفت و شناخت ما به جهان خارج است متعلق به معرفت شناسی است. علامه طباطبایی ازآنجا که قائل به امکان شناخت مطابق با خارج است فیلسوفی رئالیست محسوب می شود که با تقسیم علم به حصولی و حضوری وبازگشت علم حصولی به حضوری مشکل مطابقت با خارج را حل کرد. و با تقسیم علم حصولی به تصور وتصدیق جایگاه عقل را در معرفت شناسی تبیین کرد که با بررسی آن مباحث می توان نظر علامه را در باب نقش عقل در معرفت شناسی به دست آورد.
بررسی موطن عهد الست از دیدگاه علامه طباطبایی وحافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
239 - 256
حوزه های تخصصی:
عهد الست یکی از معارف قرآنی است که از آیه 172 سوره اعراف گرفته شده است. دلالت آیه بر اخذ پیمان، مورد اتفاق همه نحله های فکری مسلمان می باشد ولی در تفسیر موطن آن در بین متکلمین، مفسرین و دیگر اندیشمندان اسلامی اختلاف است، برخی در تفسیر آن مرتکب مجاز شدند و به آن جنبه تمثیلی داده اند و برخی دیگر این پیمان را یک امر واقعی شمرده اند. فهم توافق و تخالف نظریه علامه طباطبایی و حافظ شیرازی برای اهل تحقیق ضروری ومتوقف بر فهم دیگر نحله های فکری است. از این رو هدف از این تحقیق که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته، مقایسه نظریه این دو شخصیت در باره موطن پیمان عالم ذر و پاسخ به این سوال می باشد که آیا نظر آنان به عنوان یک عالم دینی و یک شاعر حافظ قرآن در این خصوص یک سان است؟ نتیجه تحقیق نشان می دهد که این دو دیدگاه در عین توافق در واقعی بودن میثاق و نبودن موطن آن در دنیا، از یک جهت با هم اختلاف دارند. به نظر حافظ موطن میثاق، علم ازلی الهی و مقام اعیان ثابته است که مورد تأئید بعضی از روایات می باشد ولی به نظر علامه موطن میثاق وجود ملکوتی انسان است که بر وجود مادی او تقدم رتبی دارد و خارج از ذات حق و از مراتب تنزلات انسان محسوب می شود.
عینیت یا غیریت علت غایی با غایت از منظر علامه طباطبایی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که در مبحث علت و معلول دربین فلاسفه اسلامی مطرح گشته است ، مسئله علت غایی است که نباید با واژه غایت خلط نمود و مترادف با آن دانست ، زیرا علت غایی به معنای «مالاجله الفعل » و غایت به معنای «ما ینتهی الیه الحرکه » است. از ویژگی های علت غایی این است که متقدم بر صدور فعل و از شئون فاعل است ؛ به خلاف غایت که متأخر از صدور فعل بوده و آن کمال ثانی برای فعل محسوب می گردد. به تبع فلاسفه اسلامی ، علامه طباطبایی نیز به بحث از علت غایی و احکام آن پرداخته است. ایشان در نهایه الحکمه ، درذیل مبحث علت غایی ، عبارتی را آورده است ، که در ظاهر ، علت غایی را عین غایت دانسته و بین آن ها تفاوتی قائل نشده است ، لکن با ادله و شواهدی که در این مقاله آورده می شود ، اثبات می گردد علامه آن دو را مغایر یکدیگر می داند.
مفهوم تأویل از دیدگاه ناصرخسرو و علامه طباطبایی در دو کتاب وجه دین و تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
41 - 54
حوزه های تخصصی:
افراط در تأویل گرایی، یکی از ویژگی های مهم اسماعیلیه است که موجب تمایز آنان از سایر مذاهب اسلامی می شود. با توجه به آثار حکیم ناصرخسرو قبادیانی، یکی از کلیدی ترین مؤلفه های ذهنی و اعتقادی این حکیم و سخنور بزرگ ادب فارسی، مقوله تأویل است. او به عنوان «حجت» در مذهب اسماعیلی، در آثار منظوم و منثور خود بارها مسئله تأویل را به کار برده است؛ چنانکه کتاب وجه دین او آکنده از تأویلات است؛ به گونه ای که در این کتاب بسیاری از احکام دین و شریعت را نیز تأویل کرده و قائل شده است شریعت بدون تأویل هیچ ارزشی ندارد و همچون جسد بدون روح است. همچنین، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسّر معاصر، در باب تأویل برای الفاظ قرآن، معانی باطنی قائل است. هر دو آنان معتقدند کل قرآن تأویل دارد؛ اما بیشتر تأویل های ناصرخسرو در باب شریعت است و بسیاری از آنها از نوع تأویل مذموم؛ امّا تأویل های علامه طباطبایی براساس معارف قرآنی و اهل بیت است و از نوع تأویل محمود. علامه طباطبایی با وجود اعتقاد به تأویل همه آیات، برخلاف ناصرخسرو به تأویل آیات الاحکام نپرداخته است و تأویل های ناصرخسرو با نظر او سنخیت و مطابقت ندارند. در این مقاله، ابتدا تأویل ازنظر ناصرخسرو در کتاب وجه دین و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به روش توصیفی – مقایسه ای، بررسی و سپس تشابه و تفاوت نظر آنان تبیین و تحلیل شده است.
بررسی اعتباری بودن علم اصول فقه و تغییر در موضوع آن بر مبنای نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال پنجاه و سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۲۴
9 - 24
حوزه های تخصصی:
نظریه اعتباریات از ابتکارات علامه طباطبایی است. وی با طرح این نظریه، تأثیرات بسزایی را در علوم گوناگون به وجود آورده و درهای جدیدی را گشوده است. علم اصول فقه نیز از این نظریه تأثیرات زیادی پذیرفته است. علامه طباطبایی اصول فقه را علمی اعتباری معرفی و تمایز در این علوم را برخلاف علوم حقیقی در غایت و هدف آن دانسته است. همچنین علامه، اصول فقه را علمی می داند که از قواعد تعیین شده نزد عقلا سخن می گوید که این نیز از نتایج نظریه اعتباریات است. هرچند این نظریه مسائل متعددی از اصول فقه را حل کرده ولی اشکالاتی نیز متوجه آن است؛ ازجمله اینکه در اعتباری بودن علم اصول، نحوه نام گذاری علوم، سیره عقلا و اعتبار آن تردید وجود دارد. در مقاله پیش رو با روش تحلیلی توصیفی، این تغییر در موضوع علم اصول فقه، بیان و نقدهایی مطرح شده است.
رویکردهای سلبی علامه طباطبایی در گزینش و گزارش روایات تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
330 - 311
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیات به گزارش و تبیین روایات پرداخته است. علامه بخشی از روایات را گزینش و گزارش کرده است. ضوابط روی گردانی از نقل برخی روایات یا همان رویکردهای سلبی به تصریح یا تلویح در المیزان آمده است. یافته ها نشان می دهد که دست کم دوازده رویکرد وجود دارد: 1. عدم گزارش روایات مخالف با سیاق؛ 2. اجتناب از نقل روایات غیرمرتبط با آیه؛ 3. اجتناب از نقل روایات غیر مؤثر در فهم آیات؛ 4. اجتناب از نقل روایات مخالف با دیدگاه تفسیری؛ 5. اجتناب از نقل روایات مشابه؛ 6. قلّت گزارش روایات فقهی؛ 7. اجتناب از گزارش روایات اسباب نزول دال بر جری و تطبیق؛ 8.پرهیز از گزارش گسترده روایات قصص قرآن؛ 9. عدم ذکر روایت به دلیل مخالفت با قرآن؛ 10. عدم نقل روایت به دلیل مخالفت با عقل؛ 11. عدم نقل به دلیل احتمال جعل در آن؛ 12. عدم نقل روایت به دلیل ادراج در آن.
علوم عملی اعتباری و حقیقی در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
33 - 60
حوزه های تخصصی:
از آغاز پیدایش فلسفه به معنای عام، به عنوان مجموعه ای از علوم حقیقی و کاشف از واقعیت، بخش عملی یکی از ارکان آن به شمار آمد و به همین جهت فلسفه به نظری و عملی تقسیم شد. در آثار علامه طباطبایی علمی حقیقی تحت عنوان فلسفه عملی یافت نمی شود، بلکه ایشان علوم و نه فلسفه را به نظری و علمی تقسیم کرد و علوم عملی را اعتباری و فاقد حقیقت و نفس الامر دانست. با این حال، در آثار ایشان مطالبی به چشم می خورد که بر اساس آن ها، علوم عملی اعتباری، می توانند از گونه ای حقیقت و نفس الامر برخوردار باشند. در این مقاله با روش تحلیلی و با مراجعه به آثار علامه طباطبایی برای جمع میان این دو دیدگاه، تلاش شده است. در جمع بندی این دو دیدگاه به ظاهر متناقض از علامه طباطبایی، می توان گفت، معارف عملی، به دو گونه توسط انسان فهم می شوند: نخست آنکه تنها بر اساس امیال و احساسات صرف بنا و فهم شده باشند که در این صورت اعتباری و غیر حقیقی هستند. زیرا حقیقت و واقعیت اعمال در آنها لحاظ نشده است. دوم، این علوم با لحاظ کشف حقایق و واقعیت های نفس الامری اعمال انسان، شکل گرفته باشند که در این صورت آنها را باید علوم حقیقی و نفس الامری دانست.
فلسفه؛ زیستن در مرزها یا پناه بردن به کلیتِ مفاهیم؟ (مسئله اعتباریات و نسبت آن با فلسفه اولی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
161 - 187
حوزه های تخصصی:
یادداشت حاضر در نظر دارد که به سخنرانی آقای دکتر طالب زاده در اسفند 99 با موضوع «ایدئالیسم و رئالیسم از منظر علامه طباطبایی» در انجمن حکمت و فلسفه ایران واحد قم بپردازد. موضوعی که ایشان سال ها به بحث و تبادل نظر پیرامون آن پرداختند. چه بسا بهتر این بود که به صورت موردی و بند به بند به این درس گفتار پرداخته می شد، اما به دلیل اینکه این سخنرانی در حکمِ مقاله ای منتشر شده با ارجاعات و توضیحات کافی نیست، تلاش کردم مباحث اصلی را از آن استخراج و فی الجمله برخی از مطالب کلیدی را روشن کنم. محور این نوشته بحث اعتباریات در فلسفه اسلامی و نسبت آن با فلسفه اولی است و اگر توجهی به گفته های فلاسفه غرب شد، به دلیل خارج شدن از موضوع اصلی نوشته، استطراداً و به طور خلاصه بحث شد و تفصیل آن نیازمند نوشته ای دیگر است. از خوانندگان محترم درخواست می شود، پیش از مطالعه این نوشته، سخنرانی دکتر طالب زاده را در سیمافکر ببینند
ماهیت تأویل قرآن در آیات و روایات و بررسی دیدگاه های مشهور بر اساس آن
حوزه های تخصصی:
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی درباره ماهیت تأویل قرآن دیدگاه های متفاوتی ارایه نموده اند. علت این اختلاف نظرها آن است که ماهیت تأویل قرآن به صراحت در آیات و روایات تعریف نشده است؛ لذا بهترین راه برای معناشناسی تأویل قرآن رجوع به آیات و روایات است تا بر اساس کاربردهای قرآنی و روایی این اصطلاح، ماهیت تأویل قرآن کشف شده و تعریفی جامع برای آن ارایه گردد. از این رو در این پژوهش برآنیم تا با روش توصیفی – تحلیلی، ضمن بررسی آیات و روایاتی که در مورد «تأویل قرآن» وارد شده است، ماهیت تأویل قرآن را کشف نموده و سپس بر اساس آن به بررسی و نقد دیدگاه های مشهور درباره چیستی تأویل قرآن بپردازیم. مهم ترین نتیجه این تحقیق آن است که طبق آیات و روایات، تأویل قرآن در معنای خاص به شش معنا می باشد که عبارتند از: معنای باطنی آیه، مصداق باطنی آیه، مصداق آیه در گذر زمان (جری و تطبیق)، مصداق عموم یا اطلاق آیه، تحقق مفاد آیه (مصداق خبرهای غیبی و پیش گویی های قرآن) و معنای آیه متشابه . همچنین تأویل قرآن در معنای عام علاوه بر شش معنای یادشده دو معنای دیگر را نیز در بر می گیرد که عبارتند از: معنای ظاهری و مصداق ظاهری آیه. بر این اساس، دیدگاه های ابن تیمیه، علامه طباطبایی و آیت الله معرفت در مورد ماهیت تأویل قرآن قابل نقد خواهد بود.