مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
علامه طباطبایی
منبع:
اخلاق سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵ (پیاپی ۵۷)
123 - 171
حوزه های تخصصی:
نسبت میان هنر و اخلاق همواره از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث نظری هنر بوده است. خیالی نگاری یکی از سبک های نقاشی عامیانه ایرانی است که قدمت (آثار اسلامی- شیعی) آن به دوران آل بویه می رسد و پیوندی مستقیم با دین و اعتقادات مردم ایران دارد. هریک از روایت هایی که در نقاشی های خیالی نگاری تصویر شده، منظور و هدفی داشته و درپی بیان مضمونی بوده است، که با مطالعاتی رویکردمحور می توان به خوانش نظام مند این آثار پرداخت. در تحقیقاتی که تاکنون انجام پذیرفته، از منظر اخلاق قرآنی به چیستی این مضامین از منظر اخلاق قرآنی پرداخته نشده است. در این مقاله، برای تعریف اخلاق، مبانی انسان شناختی اخلاق و ارتباط آن با هنر از نظریات علامه طباطبایی بهره مند گردیده، تا با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و مبانی پارادایمی تفسیری-فلسفی به این پرسش اصلی پاسخ دهد که خیالی نگاری های مذهبی بر اساس کدام مبانی اخلاقی شکل گرفته اند؟ همچنین هدف دست یابی به اصول اخلاقی ذکر شده در این نقاشی ها است. در همین راستا پس از بیان دسته ای از مبانی نظری به بیان مفاهیم و مبانی انسان شناسی اخلاقی علامه طباطبایی به بررسی عوالم سه گانه و عوامل سعادت انسان و نمود آن در نمونه هایی از خیالی نگاری های مذهبی پرداخته که در قالب جداولی ارائه شده است. بر اساس بررسی های انجام شده می توان نتیجه گرفت، با اقتباس از نگاه قرآنی علامه، یکی از بایسته های خیالی نگاری های مذهبی، به نمایش درآوردن آموزه های اخلاقی اسلامی و قرآن است و خالقان این آثار با آگاهی از آموزه های اخلاقی و مبانی اسلام به خلق این آثار پرداخته اند و این نقاشی ها کاربردی رسانه ای جهت آموزش این اصول اخلاقی در میان عوام جامعه داشته است.
ارتباط شر اخلاقی و شر طبیعی در آگوستین و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر همواره مانعی برای توجیه باور به خدایی عالم، قادر و خیرخواه مطلق بوده است. از این رو، فیلسوفان و متکلمان به راه های گوناگون در پی پاسخ گویی به این مسئله برآمده اند. علامه طباطبایی و آگوستین از جمله فیلسوفانی هستند که به شیوه ای متفاوت، به این مسئله پرداخته اند. در نظریاتی که هر یک از آنها ارائه کرده اند، شر به عنوان کیفر گناه و نتیجه اراده آزاد انسان معرفی می شود. با توجه به این نظریه، به نوعی می توان بین شر اخلاقی و شر طبیعی ارتباط بر قرار کرد و به توجیه باور به خدایی خیرخواه پرداخت. نکته ای که در بررسی آراء علامه و آگوستین جالب توجه است، عدل محور بودن نظریه این دو متفکر در باب مسئله وجود شرور اخلاقی و طبیعی است. در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این نکته، ارتباط شر اخلاقی و شر طبیعی از دیدگاه این دو متفکر بررسی شده و مقایسه ای بین آنها صورت می گیرد.
بررسی مقایسه ای مسئله خواب و رؤیا در شعاع اندیشه ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین شیرازی و علامه طباطبایی بنا به رویکرد متعالیه خویش به عالم خواب به عنوان یکی از عوالم غیر قابل انکار هستی نظر داشته و با نگاه تفسیری و فلسفی خود از ماهیت آن سخن گفته اند. در چنین رویکردی، عالمی که نفس در عالم خواب بدان وارد می شود، برزخ یا مثال نام دارد که عالمی است روحانی و همانطور که حواس به منزله روزنه هایی به عالم شهادت اند، قوه خیالیه انسان، به منزله دریچه آن شمرده می شود؛ اما جدایی روح از بدن و سیر روح در عالم مثال یا عقل به تناسب میزان ارزش و استعداد آن، مهم ترین مشخصه هایی است که علامه در تبیین فرآیند خواب بدان قائل است و آن را شاهدی بر مسئله غیریت نفس و بدن و مجرد بودن عالم نفسانی و خواب می گیرد. وی در این خصوص ذیل تفسیر آیاتی به بحث پرداخته است.
رابطه عدالت و آزادی در حکمت سیاسی متعالیه؛ با تأکید بر آراء علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال پانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
243 - 270
حوزه های تخصصی:
عدالت و آزادی از مفاهیم بنیادین و اساسی جامعه بشری است که مفهوم شناسی، مبانی، نحوه اعتبار در جامعه و رابطه این دو همواره مورد توجه اندیشمندان علم سیاست بوده است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل داده های «تفسیر متن محور» به تعریف، انواع و مبانی دو مفهوم عدالت و آزادی در آراء علامه طباطبایی پرداخته و صورت بندی ای از رابطه این دو مفهوم با یکدیگر ارائه شده است. در این نگاه، عدالت امری عینی و در عین حال اعتباری است که اولین رکن حیات اجتماعی بشری را شکل داده و هویت حکمت سیاسی متعالیه قائم به آن است. عدالت بعد از تشکیل اجتماع در میان انسان ها، اعتبار شده و به معنای تناسب در امور و ارائه استحقاق حقیقی هر شخص است و در نتیجه تمام اعتباریات دیگر حیات اجتماعی بشر بر آن استوار شده و به واسطه آن مشروعیت و اعتبار می یاید. آزادی نیز مفهومی بدیهی و در عین حال از ابتدایی ترین نیازها و خواسته های انسانی بوده و بر اساس تقوم نفس انسانی و برمبنای اختیار، برای انسان امری اولی محسوب می شود. همچنین ازآن جاکه در اندیشه علامه طباطبایی، نظام اجتماعی جز بر پایه عدالت قوام نگرفته و سایر مسائل و موضوعات عمده فلسفه سیاسی، از جمله آزادی جز بر اساس آن شکل نمی یابد، آزادی در دو حیطه «زمینه و پیش شرط » و «هدف و نتیجه » وامدار عدالت است. در عین حال تعادل میان این دو مفهوم از عوارض قوام جامعه است.
الگوی «مقاومت اسلامی» مبتنی بر انسان شناسی علامه طباطبایی و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
155 - 178
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال ارائه الگویی از مقاومت اسلامی مبتنی بر مبانی انسان شناختی علامه طباطبایی و شهید مطهری است. اهمیت این موضوع از آنجاست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سطح منطقه ای، گفتمانی به اسم مقاومت نمود پیدا کرد اما کمتر از بُعد انسان شناسی فلسفی به آن پرداخته شده است. این مقاله به روش اسنادی، مباحث انسان شناختی را در پرتو نظریه اعتباریات در آثار این دو فیلسوف معاصر بررسی کرده است، سپس براساس آن، کنش گری انسان ها را در نظریه تشکیل جامعه و دولتِ ایشان نشان می دهد و در طرحی نوآورانه، با تعمیم نظریه تشکیل جامعه و دولتِ این دو اندیشمند به عرصه روابط بین ملت ها و دولت ها، الزام های تشکیل یک دولت جهانی و دلایل ناکامی بشر در رسیدن بدان را مشخص می کند و الگویی از روابط سه گانه استثماری، کارکردی و هویتی را به عنوان مدل جایگزین تعاملات بین المللی تبیین می کند. در این میان، الگوی تعامل دولت اسلامی براساس روابط سه گانه مذکور با سه دسته مختلف از بازیگران فراسرزمینی (استثمارگران، بازیگرانِ هم هویت و غیرهویت) در پرتو قاعده «نفی سبیل» و برآورده ساختن چهار نیاز اساسی بشر به عنوان الگوی مقاومت اسلامی، ارائه می شود.
بررسی تطبیقی مشروعیت قدرت، در تفاسیر المیزان و فی ظلال القرآن
حوزه های تخصصی:
در دوران اخیر و در مواجهه با دوران مدرن و همچنین پس از فروپاشی نظام خلافتی عثمانی و برآمدن انقلاب مشروطه در ایران، مسلمانان از سر نیاز دورانی، تتبع بیشتری در موضوعات مرتبط با اندیشه سیاسی نموده اند. بدین معنی که صورت بندی نوین حکمرانی محل تأمل متفکران مسلمان در پرتو متون دینی قرار گرفت. بازخوانی مشروعیت قدرت به عنوان یکی از مهم ترین وجوه اندیشه سیاسی، در نزد مفسرین به ما کمک می کند تا نظام معنایی محل توجه متفکرین معاصر مسلمان در عرصه سیاست واکاوی شود و همچنین دیدگاه های سیاسی قرآن روشن تر گردد. این کوشش تحقیقی که ناشی از یک ضرورت دورانی است، به روش توصیفی- تحلیلی و با ابزار مطالعه ای کتابخانه ای به بررسی تطبیقی مشروعیت قدرت مندرج در تفاسیر المیزان علامه طباطبایی و فی ظلال القرآن سید قطب پرداخته است تا ضمن گزارش آرای تفسیری، از قِبَل فهم متقابل به مقایسه اشتراکات و افتراقات آنها بپردازد. یافته های این پژوهش نشانگر آن است که دو مفسر مذکور، ذیل نظریه حقِ الهیِ قدرت و اقتدار آسمانی، به مسأله حکومت و مشروعیتِ آن نظر می کنند، اما بر سر اینکه چه کسی واجدِ مشروعیت برای حکمرانی است، با هم اختلاف نظر دارند.
مرجعیت علمی قرآن از نگاه علامه طباطبایی
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
8 - 37
حوزه های تخصصی:
مرجعیت علمی قرآن عنوان نوپدیدی در مطالعات قرآنی است و به این معناست که قرآن دارای بالاترین شایستگی های علمی در رفع نیاز ها و انتظارات علمی به نسبت دیگر منابع علمی می باشد. اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن تابعی از پذیرش اصل جامعیت قرآن است؛ اما اعتقاد به جامعیت در همه ابعاد آن لزوماً به معنای اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن نیست. بررسی مرجعیت علمی قرآن از نگاه علامه طباطبایی، که موضوع این پژوهش است، پیشینه خاص ندارد. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و کشفی از تفسیر المیزان و دیگر آثار علامه طباطبایی انجام شده است و هدفش بررسی میزان اعتقاد به مرجعیت علمی قرآن از نگاه علامه طباطبایی است. از بررسی های انجام شده در آثار علامه طباطبایی پیرامون مسئله مرجعیت علمی قرآن، به دست می آید که وی به مرجعیت نسبی علمی قرآن کریم معتقد است. در نوشته های علامه طباطبایی بحث مستقلی در موضوع جامعیت و مرجعیت علمی به چشم نمی خورد، اما اهمیت مسائل و موضوعات مرتبط با جامعیت و پاسخگویی قرآن موجب شده است علامه همچون دیگر مفسران ناگزیر در ذیل برخی مباحث تفسیری، دیدگاه خود را با ادبیات متفاوت دراین باره روشن کند.
تحلیل معناشناختی صلاح در قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
31-38
حوزه های تخصصی:
عموم مفسران تمام کاربردهای قرآنی «صالح» را ناظر به صلاح در عمل دانسته و فاعل هر عملِ دارای صلاح را صالح شمرده اند، اما برخی از مفسران با توجه به بخشی از کاربردهای قرآنی صالح و توصیف پیامبران الهی به این وصف و نیز درخواست شماری از پیامبران برای قرارگرفتن در شمار صالحان، بر این باورند که صالح، بیانگر منزلتی ویژه و ناظر به صلاح ذاتی است و با صرف انجام عمل صالح، انسان به این مقام دست نمی یابد. علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی از این دسته اند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی با بررسی دیدگاه فوق، آن را دیدگاهی مستحکم و قویم یافته و بر دیدگاه عموم مفسران ترجیح داده است. بنابراین دیدگاه، قرآن کریم به هر کسی که عمل صالح انجام دهد، صالح اطلاق نمی کند، بلکه در بسیاری از آیات قرآن کریم صالح، منزلتی ویژه و وصف کسی است که گوهر ذاتش صالح باشد و صلاح در او ملکه و فصل مقوم وی گردیده باشد.
بررسی تطبیقی مفهوم ذات در فلسفه اسپینوزا و فطرت از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مفاهیم و مبادی بنیادین نظام فلسفی وحدت گرای اسپینوزا، مفهوم «ذات» است. وی برای تبیین حیات عقلانی و چگونگی اختیار آدمی، از قانون ذات سخن می گوید. اهمیت این قانون تا آنجاست که زیربنای بخش سوم تا پنجم کتاب اخلاق را پایه ریزی می کند و در شکل دادن به نظام اخلاقی و وصول به غایتِ «سعادت انسانی» که مقصود اصلی اسپینوزا از تلاش فلسفی اوست نقش اصلی را ایفا می نماید. ذات از نظر اسپینوزا شامل هویت انسان، غریزه حیوان و طبیعت در نباتات و جمادات می شود. از طرف دیگر علامه طباطبائی، از مفهوم دینی «فطرت» سخن به میان می آورد و آن را بر حسب مفاهیم نظام فلسفی خود، تبیین می کند. فطرت در معنای عام خود به معنای ساختمان ویژه وجودی هر موجودی است و شامل همه موجودات از جمادات تا انسان می شود. تحلیل ایشان از «فطرت» با تبیین ذات در منظر اسپینوزا از جهت مفاد و نتایج شباهت های معناداری دارد. اهمیت این رویکرد در آثار علامه از این جهت است که این دیدگاه، آثار مهمی در معرفت شناسی و هستی شناسی دارد و از این جهت قابل مقایسه با «ذات» اسپینوزا است. این مقاله به بررسی تحلیلی دیدگاه های این دو حکیم بزرگ می پردازد، و سپس با مقایسه و تطبیق رهیافت های مشترک و نقاط افتراق آنها، سعی می کند گامی در جهت تحقق گفت وگو میان این دو سنت فلسفی بردارد.
بررسی تحلیلی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» با رویکرد فلسفی و روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همین رو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونه ای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونه ای تفصیلی، با بهره گیری از آموزه های دینی کوشیده اند از «قلم» و «لوح»، تبیین فلسفی ارائه دهند. در جستار حاضر، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد روایی و فلسفی مورد بازخوانی، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که براساس روایات و مبانی حکمت متعالیه، «قلم» و «اقلام» از حقایق عالم عقل می باشند که در سلسله طولی هستی، نسبت به حقایق پایین تر از خود جنبه فاعلی داشته و واسطه فیض شمرده می شوند. همچنین می توان قلم را برابر با عالم عقل و لوح را برابر با عالم مثال دانست که نسبت به عالم عقل جنبه قابلی دارد و حقایق را از آن عالم دریافت می کند. شایان ذکر است که میان این دو تفسیر ناسازگاری وجود ندارد و تفاوت تنها به نحوه اعتبار عقلی باز می گردد.
نقش مسئله بساطت یا ترکب مشتق در شکل گیری استدلال شیخ اشراق بر اعتباریت وجود و پاسخ های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴
151 - 172
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق از مدافعان اعتباریت وجود به حساب می آید. سه استدلالی که او برای اثبات این نکته به کار می گیرد، بر پایه دوگانه بساطت یا ترکب مشتق استوار است. صدرالمتألهین با ارائه تحلیلی نو از ترکب مشتق و جداسازی مرز خصوصیات مفهومی از ویژگی های مصداقی، خود را از همه اشکالات سهروردی می رهاند. مظفر سعی دارد با مبنی قرار دادن بساطت مشتق به استدلال سهروردی اشکال کند؛ اما جدا از اشکالات عدیده ای که بر نظریه بساطت مشتق وارد است، سهروردی در فرض بساطت مشتق نیز اشکالاتی را بر تحقق خارجی وجود وارد نموده که باید به آن ها پاسخ گفت. علامه طباطبایی اصل استدلال سهروردی را غلط می شمرد و در نتیجه هر گونه تلاش برای پاسخ گویی به آن را تأیید نوعی استدلال اشتباه در سنت فلسفی می انگارد. استدلال مزبور و هر گونه استدلال زبان بنیاد ما را به ورطه خلط حقیقت و اعتبار خواهد انداخت و به کلی نمی توان از مباحث اعتباری، تعهدات متافیزیکی انتظار داشت.
بررسی انتقاد استاد مطهری از ادراکات اعتباری علامه طباطبایی در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
219 - 235
حوزه های تخصصی:
نظریّه ادراکات اعتباری برای اولین مرتبه توسط علاّمه طباطبائی(ره) مطرح شد و در حوزه معرفت شناسی از ابتکارات مبتنی بر رئالیسم تعاملی است، طبق این نظریه شناخت ما در مواجهه با واقعیّت خارجی تصحیح می شود و تکامل می یابد. طرح ادراکات اعتباری نتیجه مواجهه علاّمه با مسئله تکثّر ادراکات است که بر اساس آن، ادراکات انسان تکثیر می یابد و به تبع آن، ماهیّت گزاره های اخلاقی تبیین می شود، طبق این فرض در برداشت اولیه استدلال علاّمه برای اعتباری بودن حُسن و قبح و نفوذ احساسات در اعتباریّات، ناخودآگاه به نسبیّت گرایی هنجاری منجر می شود، استاد مطهّری در مواجهه با دیدگاه علامه ضمن پذیرش نظریّه اعتباریّات با نقد دیدگاه علامه سعی در ثابت نگه داشتن پایه های اخلاقی دارد و راه حل قضیه را در تفکیک میان فعل اخلاقی و معیار اخلاقی، تفاوت قائل شدن بین من علوی و من سفلی انسان و تفکیک قائل شدن بین حسن و قبح فاعلی و حسن و قبح فعلی می داند، که صرف نظر از برخی نقدها می توان رویکرد اصلاحی استاد مطهری را راهگشا دانست، ضمن اینکه باید اذعان نمود که رویکرد نگاه تکثرگرایانه علامه به مسئله اخلاق در ادراکات اعتباری راه گفتگو با دیگر فرهنگ ها را باز نگه می دارد. در این پژوهش ضمن پاسخ به این پرسش که انتقاد استاد مطهری نسبت به علامه طباطبایی در موضوع اخلاق از منظر ادراکات اعتباری چبست؟ دیدگاه استاد مطهری نیز در موضوع اخلاق از منظر ادراکات اعتباری نقد و بررسی می شود.
نقش ائمه شیعه (س) در شکل دهی به علوم قرآنی با تاکید بر ر وش تفسیری قرآن به قرآن
منبع:
سیره پژوهی اهل بیت سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴
49 - 65
حوزه های تخصصی:
این مقاله برآن است تا با نشان دادن جایگاه محوری ولایت در تفسیر وپاسداری کلام خداوند ازفهم های غیراصیل و کژروی ها؛ جریان امامت و استمرارسیره و سنّت نبوی در گفتار ائمه (ع)،رابه عنوان مکمل گرایش به روش تفسیر قرآن به قرآن در میان تفاسیر شیعی معرفی کند که با پدید آمدن شرایط جدید و نیازهای فکری جامعه، با کاربردی کردن این روش جلوه های بیشتری از آن به منصه ظهور می رسد. درمیان تفاسیر شیعه بارزترین نمونه ی تفسیری شیعی ، که گستره بیشتری از گونه تفسیر قرآن به قرآن را به کار برده است، التبیان فی تفسیر القرآن اثر شیخ طوسی (460-385ق) است. در میان مفسران متأخر نیز نمونه بارز این بهره گیری از مسیر ولایت را می توان در المیزان فی تفسیر القرآن از علامه سیدمحمدحسین طباطبائی مشاهده کرد که در پاسخ به نیازهای فکری عصر حاضر تجلی بیشتری یافته است.
بازشناسی نسبت فرد و جامعه به مثابه مبنایی هستی شناسانه در آرای اجتماعی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
209 - 229
حوزه های تخصصی:
فلسفه اجتماع دانشی است که با روش عقلی و برهانی، مسائل کلی اجتماع را مورد بررسی و کاوش قرار داده و ضمن بحث از هستی، چیستی، چرایی و چگونگی اجتماع، به دنبال کشف حقیقت آن، برای استخراج قوانین کلی است تا به سبب آنها، دستیابی جامعه و افراد آن به سعادت را ممکن و سهل کند. پژوهش حاضر سعی دارد با روش تحلیل محتوا و با تمرکز بر آثار علامه طباطبایی، به مسأله اصالت فرد و جامعه و کشف نسبت و رابطه میان آنها پرداخته و تأثیرات نگاه ایشان به مسائل یادشده را به عنوان مبانی هستی شناختی جامعه مورد مطالعه قرار دهد. یافته ها نشان می دهد، علامه طباطبایی در دوگانه اصالت فرد و جامعه، اصالت را در مرتبه اول به فرد داده، جامعه را امری اعتباری می داند و جامعه اعتباری، در مرتبه دوم و بالتبع، بهره ای از اصالت خواهد یافت؛ بر این اساس می توان تأثیر و تأثرات طرفینی را برای فرد و جامعه قائل شد. بهره گیری از این مختصات جامعه، مبنایی مهم در مطالعات جامعه شناختی بوده و نقش به سزایی در شکل گیری آرای اجتماعی علامه طباطبایی داشته اند.
بررسی نظر نصر حامد ابوزید در تأویل و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
1 - 22
حوزه های تخصصی:
تأویل از جمله مهم ترین واژه هایی است که شیعه و معتزله از ابتدا تاکنون، برای فهم آیات الهی به آن توجه کرده اند. اهل حدیث، همواره به تأویل نگاهی منفی داشته اند و گاهی آن را بدعت پنداشته اند و مفسران آنها از تأویل اجتناب کرده اند و دور بودن از آن را درست دانسته اند. در عصر کنونی ابوزید از متفکران معتزلی، راهکار فهم درست قرآن را تأویل می داند؛ وی بر این اعتقاد است که با تأویل می توان امروز با قرآن ارتباط برقرار کرد و زندگی قرآنی داشت و در جهان امروز به قرآن حیات مجددی داد. در این نوشته با روش توصیفی – تطبیقی دیدگاه ابوزید درباره تأویل را بر اساس نظر علامه گزارش و نقد می کنیم. نتایج نشان داد آنچه او تأویل می خواند، با آنچه طباطبایی تأویل می داند به لحاظ معنا و مفهوم اختلاف شگرفی دارد. طباطبایی «تأویل» را تلاشی برای دستیابی به معارف عمیق قرآن می داند که الفاظ را یارای بیان آن نیست؛ ولی ابوزید تأویل را عصری کردن فهم قرآن می داند. البته شاید بتوان وجه جمعی برای آن دو پیدا کرد و آن اینکه با فهم عمیق قرآن، می توان مسائل امروز و فردای بشر را حل کرد.
خدای شخص وار از منظر علامه طباطبایی در مقایسه با الهیات گشوده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
251 - 270
حوزه های تخصصی:
شخص وارگی به معنای بهره مندی از صفاتی چون آگاهی، اراده، حیات، قدرت، خیرخواهی و قابلیت تخاطب است و متون مقدس ادیان ابراهیمی چنین صفاتی را به خداوند نسبت می دهند. نحله «الهیات گشوده» راه طی شده در الهیات کلاسیک مسیحی برای توصیف حقیقت الوهی را ناسازگار با کتاب مقدس می داند. این نحله به بازاندیشی در اوصاف الهی پرداخته، به بازتعریف اطلاق، بساطت و کمال مطلق الهی دست می یازد. اما علامه طباطبایی در برابر دوگانه تعالی یا شخص وارگیِ حقیقت الوهی، راه سومی می یابد که هر دو جنبه را در جایگاه شایسته خود نگه دارد و هیچ کدام را فدای دیگر نکند. علامه طباطبایی ابتدا با استفاده از قواعد فلسفی، اتصاف خداوند به صفات کمالیِ شخص وار را اثبات می کند و آنگاه با تفکیک مقام احدیت از مقام واحدیت، تعالی، بی صورتی و فراشخص بودگی را به مقام احدیت، و اتصاف به صفات کمالیِ شخص وار را به مقام واحدیت خداوند اسناد می دهد.
تبیین دیدگاه علامه طباطبایی درباره حیث التفاتی محتوا براساس مبانی فلسفی ایشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
387 - 409
حوزه های تخصصی:
حیث التفاتی بعنوان مفهومی محوری در فلسفه ذهن، در کانون گفتگوهای فلسفی قرار دارد.چگونگی امکان حیث التفاتی و نیز نحوه تعین محتوای ذهنی از مسائل مهمّ حیث التفاتی است و تبیین آن مبتنی بر مبانی مختلف فلسفی تفاوت می کند. تاکنون تحقیق درخوری درباره حیث التفاتی محتوا از منظر فلسفه اسلامی خصوصا به قرائت معاصر آن صورت نگرفته است. بدلیل قرابت مفهوم حیث التفاتی با مفاهیم «وجود ذهنی» و «علم»، میتوان این مفهوم را در سیاق فلسفه صدرایی با قرائت علامه طباطبایی مطرح کرد و لذا برای نخستین بار در این مقاله نشان داده شده است که میتوان با طرح این مفهوم و مسائل مربوط به آن و استنطاق مبانی فلسفی علامه طباطبایی، پاسخی نو برای مسئله امکان حیث التفاتی و تعین محتوای ذهنی جست. بطور خلاصه باید گفت کاشفیت ذاتی علم و تجرد آن پاسخگوی امکان حیث التفاتی مفاهیم ذهنی ما بوده و محتوای ذهنی، با توجه به نحوه انتزاع خاص هر علم حصولی از واقعیتِ محکی خود، متعین می گردد و به تعبیر دیگر محکی هر مفهوم و گزاره ای، محتوای آنرا متعین و مشخص می کند.
مولفه های «حیات طیّبه» در اندیشه سیاسی نوصدرائیان با تاکید بر آراء علّامه طباطبایی و شهید مطهّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
117 - 144
حوزه های تخصصی:
پرسش از این که سعادت در چه جامعه ای سیاسی تحقق پیدا می کند با پاسخ های متفاوتی در تاریخ اندیشه سیاسی رو برو بوده است.در فلسفه سیاسی اسلامی نیز این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است به طوری که نوصدرائیان که یک جریان فکری فلسفی معاصر در ایران هستند خواهان پاسخ به این به این پرسش و ارائه الگوی مناسبی برای جامعه سیاسی مطلوب پیش از ظهور حضرت مهدی(عج)بوده اند.ایشان که احیاء کننده حکمت متعالیه و پیرو فلسفه صدرالمتالهین شیرازی هستند،با مبانی انسان شناسی خود درصدد کشف ابعاد انسان و جنبه های گوناگونی همچون مفهوم انسان، آفرینش انسان، استعدادها و توانایی های انسان، جایگاه انسان در نظام هستی و رابطه او با خود، اجتماع و پرودگار می باشند و در این راه نیز توانسته اند با ارائه ایده جامعه مطلوب بر اساس الگوی «حیات طیّبه» سعادتمندی و کمال خواهی جامعه اسلامی را معرفی کنند.این جریان فکری فلسفی که به نمایندگی امام خمینی(ره)علّامه طباطبایی استاد مطهرّی و جوادی آملی در واکنش به رسوخ جریان های ضد دینی در ایران و در جهت احیاء تفکر صدرایی آغاز گردید،با بهره گیری از حکمت متعالیه و در سه زاویه، محتوایی_روشی و صوری، شکلی خواهان پاسخگویی به مسائل و شرایط پیش آمده برای جامعه ایران میباشد. یافته های این مقاله حکایت از آن دارد که حیات مطلوب در اندیشه نوصدرائیان همان «حیات طیّبه» است که در آن انسان کامل تحقق پیدا می کند و ارزش هایی مانند عدالت، آزادی،خدمت به خلق،تشکیل حکومتی سعادتگرا از ملزومات این ایده بشمار می آید.روش پژوهش در این تحقیق از نوع کیفی، توصیفی و تحلیلی بوده و با توجه به بررسی متون از روش هرمنوتیک متن محور و همچنین از تحلیل محتوا نیز استفاده شده است. کلید واژه ها: حکمت متعالیه؛نوصدرایان؛سعادت؛حیات طیّبه؛علّامه طباطبایی؛استاد مطهّری
چالش ذاتی یا فعلی بودن اراده خدا از دیدگاه امام رضا طبق تفسیر فلسفی ملاصدرا همراه با نقادی نظریه علامه طباطبایی در این زمینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
67 - 84
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در مبانی کلامی شیعی، صفات الهی است که در آیات متعدد قرآنی، با اسماء و صفات گوناگونی از آن یاد شده است. با توجه به براهین عقلی و احادیث نقلی، صفات الهی عین ذات او هستند و تفاوت آن ها مفهومی است. ولی مسئله این است که در چند حدیث منقول از امام رضاu ، اراده، صفتی فعلی دانسته می شود. ملاصدرا با ارائه تفسیری فلسفی کلامی از این احادیث، آن ها را با ذاتی بودن صفات خداوند در تنافی نمی داند؛ ولی از نظر علامه طباطبایی، این احادیث در فعلی بودن صفت اراده صراحت دارند. در پژوهش حاضر با استفاده از تحلیل های فلسفی کلامی از این احادیث و کمک گیری از احادیث دیگر امام رضاu اثبات می شود که این احادیث با ذاتی بودن صفت اراده در تناقض نمی باشد و تفسیر علامه طباطبایی از آن ها صحیح به نظر نمی رسد.
معاد جسمانی از دیدگاه امام خمینی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
171 - 186
حوزه های تخصصی:
تفسیر دقیق عقلانی از معاد همواره یکی از مهم ترین دل مشغولی های فیلسوفان مسلمان بوده که در این میان ملاصدرا از نخستین کسانی است که توسط اصول یازده گانه خویش، توانسته است گامی مهم در تبیین عقلانی معاد جسمانی بردارد. پس از صدرا، برخی فیلسوفان اسلامی همچون علامه طباطبایی و امام خمینی ضمن پذیرفتن اصول صدرایی، برخی از نتایج او را نپذیرفته و سخن جدیدی را در این باب ارائه داده اند. امام خمینی از میان مقدمات یازده گانه صدرا، فقط سه مقدمه را پذیرفته و در اینکه بدن آدمی پس از مرگ ظاهری بدون هیولای مادی است، با استواری سخن می گوید و علی رغم ملاصدرا به صراحت بر این باور است که بدن مثالی در باطن بدن دنیوی ایجاد می شود و امکان ندارد بدن اخروی توسط نفس ایجاد شود. علامه طباطبایی نیز ضمن پذیرش سخن زنوزی، معتقد است که بدن انسان در عالم آخرت دوباره زنده می شود و به سوی روح حرکت می کند و به آن ملحق می گردد و با این تعبیر، برای نفس جایگاهی مهم تر قائل شده است. لذا با توجه به اینکه دیدگاه امام خمینی به مقدمات کمتری نیاز داشته و اشکال دیدگاه لحوق ابدان به نفوس را ندارد، از برتری برخوردار است.