مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
علامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به علم حضوری در فلسفه اسلامی به فیلسوف وسعت دید و عمق نظر بیشتری میبخشد. در این میان، علامه طباطبایی با طرح مسائل جدید و گسترده پیرامون این مسئله، جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. از نظر وی، علم حضوری، پایه و اساس همة علوم است و بدون آن، انسان ها فاقد هر گونه دانشی خواهند بود. وی، در تحلیل نهایی، علم را منحصر به نوع حضوری دانسته، علوم حصولی را صرفاً اعتباراتی عقلی مینامد. این برخورد، تأثیرات عمیقی بر جنبه های گوناگون تعلیم و تربیت، از جمله ویژگیهای آن خواهد داشت. از این رو، در این مقاله، ضمن کاوش در بحث فلسفی علم حضوری، دلالت های آن در تعلیم و تربیت بررسی شده است. روش تحقیق، شیوة تحلیلی است و نتایج آن ترتب ویژگیهای خاصی را بر آموزش و پرورش مبتنی بر علم حضوری نشان میدهد.
بازتاب متضاد عقلانیت در نظریة فرهنگی ماکس وبر و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عقلانیت عامل بازشناسی انسان و یکی از مفاهیم مهم نظریة فرهنگی معاصر است.پرسش اصلی این جستار آن است که عقلانیت در نظریة فرهنگی ماکس وبر چه نسبتی با عقلانیت در اندیشة علامه طباطبایی دارد؟ با توجه به انواع چهارگانة عقلانیت (نوعی، هنجاری، نظری، عملی) بررسی تحلیلی- منطقی آرای دو متفکر نشان میدهد هرچند هردو عقلانیت نوعی و هنجاری را میپذیرند، درون مایة عقلانیت که در ساحت اندیشه و عمل منعکس میشود، با هم تفاوت بنیادین دارند. وبر عقلانیت را در زندگی روزمره بازتاب دیدگاهی صرفاً عمل گرایانه و خودسرانه میداند؛ یعنی انتخاب مناسب ترین وسیله برای رسیدن به هدف. او دنیای معاصر را جهانی میداند که عقلانیت ابزاری با نفوذ در همة عرصه های زندگی اجتماعی بشر غربی، جهان اجتماعی او را شکل داده و سیاست گذاری کرده است. اما در اندیشة علامه طباطبایی، عقلانیت با فطرت سالم و اصیل ملازم است؛ لذا انسان باید حق همة قوا و غرائزش را ادا و از افراط و تفریط پرهیز کند تا فطرت او سالم و در سایة آن عقل او از انحراف و کژاندیشی مصون بماند و کنش های انسانی عقلانی شود و به حیات طیبه برسد. عقلانیت فطری میتواند زندگی اجتماعی اسلامی(حیات طیبه) را شکل دهد و جهان طیب اجتماعی مؤمنان را سیاست گذاری نماید.
الهی بودن متن قرآن از منظر علامه طباطبایی و نقش آن در تفسیر المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی و تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی در باب آفرینندة الفاظ و عبارات قرآن و بیان ادلة آن میپردازد. به عقیدة علامه طباطبایی، الفاظ و عبارات قرآن عیناً از جانب خداوند متعال نازل شده است و دیدگاه هایی که معانی قرآن را از جانب خداوند میدانند، ولی انتخاب الفاظ و چینش آنها را به فرشتة وحی یا پیامبر اکرم(ص) نسبت میدهند، نادرست اند. به باور علامه، آیاتی که دیگران را به تحدی و هماوردی با قرآن فرا میخواند، آیات حاکی از تبعیت محض پیامبر(ص) از وحی الهی، آیات حاکی از نزول قرآن به زبان عربی، تقسیم آیات به محکم و متشابه، و نیز برخی آیات دیگر، همگی دلالت بر این دارند که الفاظ و عبارات قرآن عیناً از جانب خداوند نازل شده است. به عقیدة علامه، الهی بودن الفاظ و عبارات قرآن موجب شده که متن قرآن کاملاً به دور از تسامح و تساهل، اختلاف و تناقص اندیشه ها و باورهای باطل و دقیقاً وافی به مقصود الهی باشد. صاحب تفسیر «المیزان» به این مبانی توجه کرده و کوشیده تا حد امکان دقایق و ظرایف الفاظ و عبارات قرآن را در ادای مقاصد الهی متجلی سازد.
جامعیت قرآن در بیان مفسر المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
جامعیت قرآن در شمار مبانی مهم تفسیر قرآن است. دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان مفسر تأثیرگذار معاصر، در این زمینه حایز اهمیت بسیار است و میتواند راهگشای حل برخی از مباحث نظری در حوزة اندیشه، مدل و عمل دینی باشد. به نظر علامه جامعیت قرآن به معنای کامل بودن آن است و بر سه گونه میتوان آن را تصویر کرد: 1. جامعیت به معنای بیان کامل و همه جانبة مسائل؛ 2. جامعیت به معنای کامل بودن گستره موضوعات و مسائل؛ 3. جامعیت از هر دو جهت؛ هر یک از موارد یادشده یا در قیاس با کتب پیشین آسمانی لحاظ میشود یا فینفسه. جامعیت فینفسه قرآن در هر یک از انواع نیز دو گونه است: در جمیع جهات؛ در محدودة خاص مانند نیازهای هدایتی که مجموعاً نه قسم میشود. مستندات هفت قسم از اقسام جامعیت را در کلام علامه، میتوان یافت که متضمن دلایل وی نیز بر هر یک از آنهاست. عمده مطالب علامه مربوط به جامعیت قسم ششم یعنی کامل بودن گستره مسائل قرآن، فینفسه و در محدوده ای خاص مانند نیازهای هدایتی است. به نظر علامه جامعیت قرآن در همة اقسام و صور آن، مبتنی بر مجموع ظاهر و باطن قرآن است. در ظاهر قرآن تنها تفاصیل اخلاق فاضله را میتوان جست، اما معارف و شرایع و احکام در حد کلیات و اصول در ظاهر قرآن آمده اند و تفاصیل و جزئیات آنها در روایات بیان شده یا به طریق دیگری قابل دستیابی است.
پیوستگی آیات قرآن و نقش آن در تفسیر از منظر علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقالة پیش رو به تبیین برخی پیوندهای معنایی آیات قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) میپردازد. از دیدگاه علامه، قرآن آینه وار حقایق پیوستة جهان هستی را بازمیتاباند؛ از این رو، معارف آن، همچون حقایق هستی، پیوسته، مصدق و مفسر یکدیگرند. تمام آیات قرآن در پرتو هدفِ واحدِ هدایت انسان ها با هم پیوند دارند؛ آیات هر سوره را نیز غرض واحدی به هم متصل میسازد؛ به علاوه، میان آیات یک سوره که با هم نازل شده اند، پیوندی وثیق وجود دارد. آیات محکم قرآن، که از دلالتی صریح برخوردارند، مرجع فهمِ کتاب و رفع تشابه از آیات متشابه اند. به باور علامه، معارف قرآن چون شبکه ای به هم پیوسته اند که آیات توحیدی در مرکز آن قرار دارد و در پرتو آنها آیات دیگر فهمیده میشود. پیوندهای معنایی آیات، تک وجهی نیست؛ دستکم میان برخی آیات پیوندهای چندگانه برقرار است. حاصل هر پیوند، آفرینش معنایی نو و رویش معرفتی تازه است. حتی میان واژگان قرآن نیز پیوندهای ویژه ای برقرار است و هر واژه معنای دقیق خود را در ارتباط با واژگان دیگر بازمییابد. بدون توجه به این پیوندها نمیتوان به فهم صحیح و دقیقی از قرآن دست یافت.
نشست علمی مفهوم شناسی «تفسیر قرآن به قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی» (2)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
موضوع این گفت وگو بررسی مفهوم تفسیر قرآن به قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی است و حاصل نظر استادان شرکت کننده در میزگرد، نکات زیر است: به باور برخی استادان عبارات علامه مختلف است و قاطعانه نمیتوان دربارة مقصود و دیدگاه نهایی او در چگونه تفسیر کردن قرآن نظر داد. بعضی هم برآن اند که قرآن شئون گوناگونی دارد و با جداسازی این شئون عبارت های علامه معنای خود را مییابد. بر این اساس، قرآن در تفسیرش در مقام تحدی، سنجش روایات، بیان خطوط کلی دین، و مواجهه با مخاطبان معصوم، خودبسنده و بینیاز از غیر است و در حوزة تمسک اعتقادی و عملی، بیان اسرار و بطون و شیوة تفسیر، نیازمند روایت است. به نظر برخی دیگر باید حد تفسیر را شناخت. قرآن به مقداری که خداوند با عبارات آیات در صدد انتقالش بوده، رسا و در تفسیرش بی نیاز از غیر است؛ اما در تفاصیل احکام، معاد و قصص، و بیان معانی بطنی به روایت نیاز هست و اینها خارج از تفسیرِ اصطلاحی است و بیانات علامه به این شکل قابل جمع است.
نگاهی به مبانی فهم مفردات قرآن و نقش آن در تفسیراز دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چگونگی فهم مفردات قرآن در فرآیند تفسیر، تابع ضوابطی است و از مبانی خاصی ریشه میگیرد. این مقاله با واکاوی متن تفسیر المیزان درصدد به دست دادن مبانی فهم مفردات قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و بیان تأثیر آن در تفسیر قرآن است. به باور علامه: 1. خصوصیات مصادیق مفردات الفاظ قرآن، خارج از موضوع له آنهاست. این امر امکان اطلاق حقیقی یک واژه بر مصادیق متعدد و به ظاهر متفاوت را فراهم میسازد. 2. مفردات قرآن در آیات مرتبط با صفات خدا و عالم آخرت غالباً در مصادیقی ماورایی و متعالی به کار رفته اند؛ ازاین رو مصادیق رایج و عرفی این واژگان، نباید ذهن مفسر را از توجه به معانی متعالی آنها منصرف نماید.3. به علت تحول معنایی برخی واژگان در گذر زمان، معنای آنها در عرف قرآن متفاوت از معنایی رایج آنها در میان عرب زبانان است، معیار فهم درست این گونه مفردات، کاربرد رایج آنها در عصر نزول است. 4. برخی مفردات در عرف قرآن معنای ویژه ای یافته اند که باید در تفسیر مفردات قرآن مورد توجه قرار بگیرد.5. بسیاری از واژگان دخیل، در زبان عربی معنایی تازه یافته اند، معنای این قبیل واژگان باید با توجه به کاربردهای آن در زبان و ادبیات عرب فهم شود.
نسبت میان نظر و عمل از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا، که در ابعاد نظری و عملی، نگاهی جامع به هستی و انسان دارد، نه مانند فارابی و ابن سینا است که علم به فعل را برای تحقق آن کافی بداند و نه مانند سهروردی است تا معتقد شود علم فعلی برای تحقق فعل کافی است. از نظر او نه اراده و فعل، اولی و ذاتی، و عقل و نظر، ثانوی و تبعی است ـ آنطور که اشاعره بر آن بودند ـ و نه عقل و نظر، اولی و ذاتی، و اراده و فعل، ثانوی و تبعی است ـ آنطور که معتزله میگفتند . براساس چنین نگرشی است که ملاصدرا به بحث از رابطه میان نظر و عمل میپردازد و نظریاتی متفاوت با فیلسوفان قبل از خود در تبیین «عقل عملی» و مباحث فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و همچنین صفات رئیس اول مدینه ارائه میدهد.
تبیین نظریه ملاصدرا در این باب، یعنی در باب نسبت میان نظر و عمل و نشان دادن نتایج فلسفی آن در حوزه حکمت عملی بعنوان نظریهیی که در آن عقلانیت، معنویت و نظام ارزشی و قانونی مبتنی بر شریعت، تفسیر واحد و هماهنگی پیدا میکند، هدف این مقاله است. این مقاله همچنین به تحلیل ابعاد مختلف نظر ملاصدرا در مقایسه با نظر پیشینیان و نقد آن در مواجهه با مسائل و مشکلات جدید در حوزه عمل میپردازد. در اینکه ملاصدرا به این بخش، کمتر اعتنا کرده است یا بطور مستوفا در همه زمینه های آن بحث نکرده است، یا بیشتر به جانب اخلاق فردی با صبغه عرفانی و باطنی رفته است و برای آن در برابر امور نظری، حقیقتی مشابه قائل نشده است، جای سؤال و تأمل دارد. چنانچه به خوداجازه دهیم در تقسیم بندی ارسطویی حکمت به حکمت نظری و عملی تجدید نظر کنیم و در باب نسبت میان فکر و اراده و در نتیجه نسبت میان نظر و عمل دیدگاهی متفاوت با دیدگاه فارابی و ابن سینا و حتی ملاصدرا ارائه کنیم، چنانکه علامه طباطبایی چنین کرده است، میتوانیم حکمت عملی را جایگاه رفیعی بخشیم.
نگرش علامه طباطبایی به روایات ترتیب نزول
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی(رحمة ا... علیه) از مفسران بزرگ شیعه، روایات ترتیب نزول را غیرقابل اعتماد می داند و معتقد است که باید از طریق اجتهاد و توجه به سیاق به ترتیب نزول آیات و سور قرآن دست یافت. ولی آیا در مقام عمل، مطابق با تئوری خود عمل کرده است؟ البته روایات ترتیب نزول از منابع قابل توجه در تعیین ترتیب نزول آیات و سور قرآن اند. برخی از مفسران برای تعیین ترتیب صرفاً به این روایات توجه دارند؛ ولی عده ای آنها را غیرقابل اعتنا می دانند و معتقدند از سیاق آیات و سور می توان به ترتیب نزول آنها پی برد.
علامه رویکردی تأییدی و تکمیلی نسبت به روایات دارند، ولی در مورد روایات ترتیب نزول اذعان می دارد که این روایات به هیچ وجه قابل اعتماد نیست و دلایلی را نیز اقامه می کند که البته این دلایل جای نقد و بررسی دارد. از طرفی ایشان در تفسیر المیزان در همة موارد مطابق با تئوری خود عمل نکرده است و عملکردهایی متفاوت در مواضع مختلف دارد که در بعضی موارد اصلاً به روایت اشاره نمی کند و به اجتهاد اعتماد می کند، در مواردی از روایات به عنوان تأیید بر اجتهاد خود استفاده می کند و در مواردی به نقد روایت می پردازد که این گونه عملکرد دال بر این است که صرفاً به یک روش نمی توان تکیه کرد و باید روش تلفیقی اجتهادی - روایی را در پیش گرفت
جایگاه منابع مستفاد در فهم قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی
حوزه های تخصصی:
در طول 14 قرن، شاهد اختلاف آراء و عمل کردها در خصوص نحوه مراجعه به قرآن کریم و استنباط معارف از آن بوده ایم، به طوری که باعث ایجاد روش ها و مناهج متفاوت گشته است. هر چند عوامل متعددی در این اختلاف نظرات و دیدگاه ها نقش داشته است ولی یکی از مهم ترین دلایل، عبارت است از تفاوت اعتماد و اعتقاد مفسران به جایگاه منابع و علوم مستفاد در فهم قرآن. در این نوشتار به بررسی جایگاه منابع دین یعنی «عقل» و «نقل» و همچنین نقش «سایر علوم» و تأثیر هر کدام در استنباط مفسّر، از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی که از رهروان روش تفسیری «قرآن به قرآن» می باشند پرداخته شده است.
سعی بر یافتن صراط مستقیم در لابلای نگاه های افراطی و تفریطی به منابع تفسیر، از اصول این دیدگاه می باشد که در آن قرآن به عنوان محور اصلی و میزان سایر منابع معرفی می گردد. با اینکه مجموع آیات قرآن، در فهم، نقش ویژه ای دارد و خود قرآن برای ارائه مقصود خود نیاز به هیچ منبع دیگری ندارد، لکن بهره گیری از عقل و همچنین روایات به شرط عدم مخالفت با آیات قرآن، در وصول به پیام دین ضروری تلقی شده است.
تأکید ویژه بر رعایت جایگاه هر منبع و مکانیسم مورد نظر در وصول به پیام قرآن و اسلام جزو اساسی ترین مسائلی است که این دیدگاه مطرح می باشد.
سیاق و سباق، در مکتب تفسیری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «سیاق» و استفاده از آن در علم تفسیر، در طول تاریخ تفسیر با رشد آرامی مواجه بوده است، ولی در تفسیر المیزان این مفهوم، رشد قابل توجهی پیدا کرده، به گونه ای که در هر سوره چندین بار مورد استفاده واقع شده است. در حقیقت سیاق به عنوان یکی از مهم ترین اصول و مبانی علامه طباطبایی در استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن است.
با این حال در مواردی شاهد آن هستیم که مفسر با چشم پوشی از سیاق، آیه را به طور مستقل معنا نموده یا در کنار معنای سیاقی، یک معنای مستقل هم ارائه می دهد. این مطلب نه از بی قاعده بودن روش، بلکه از وجود برخی ضوابط در نحوه ظهور سیاق و همچنین غلبه «سِباق» بر سیاق حکایت دارد. نکته مهم و قابل تأمل در این میان این است که علامه طباطبایی اگرچه از سباق در برابر سیاق بهره مند شده، ولی از این اصطلاح استفاده نکرده است.
در مقاله حاضر تلاش شده است تا ضمن اشاره به مبانی روش تفسیری علامه طباطبایی در استفاده از سیاق، با انواع سیاق و شرایط استفاده از آن آشنا شده و در نهایت اصول حاکم بر استفاده از سیاق و سباق در تفسیر قرآن به قرآن استخراج شود.
فاعلیت خدا در نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تربیت اجتماعی از دیدگاه فردگرایان و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی تربیت اجتماعی از دیدگاه فردگرایان و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی است. علامه طباطبایی در تربیت اجتماعی به هر دو بعد فردی و اجتماعی انسان توجه دارد. به باور وی بین فرد و جامعه ارتباط انکارناپذیری هست. این در حالی است که طرفداران رویکرد اصالت فرد با توجه افراطی و یکجانبه به فرد از اهمیت جامعه غافل مانده اند. هر یک از این دو دیدگاه دلالتهای خاصی در تربیت اجتماعی دارند. تربیت اجتماعی مد نظر علامه دارای ویژگیهایی چون تاکید بر اصلاح وضعیت جامعه، تربیت شغلی و عمومی، تفکر اجتماعی، دینگرایی، اراده و اختیار و تربیت برای زندگی در جامعه جهانی است. این موارد می تواند به عنوان شاخصهایی برای نقد تربیت اجتماعی فردگرایانه مورد استفاده قرار بگیرد. بدین منظور این مقاله از روش تحلیلی – اسنادی بهره می گیرد. نتایج، نشانگر این است که با وجود برخی از مشترکات در این دو دیدگاه، علامه به دلیل توجه همزمان به فرد و جامعه دید غنی تر و همه جانبه تری نسبت به تربیت اجتماعی دارد.
آیه ی «و ان یکاد» در تفاسیر المیزان فی تفسیر القرآن و فی ظلال القرآن (بررسی تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم آخرین پیام آسمانی برای بشریت، تنها به جنبه اقتصادی، اخروی، فقهی و تعبدی و... زندگی فرد توجه ننموده است، بلکه تصحیح باورها و اعتقادات مردم نیز همواره مورد توجه قرآن کریم و پیامبراکرم (ص) بوده است. توجه به خرافات و عقاید باطل در هر عصری می تواند آسیب های جبران ناپذیری به جامعه و افراد آن وارد نماید. مسئله چشم زخم و اعتقاد به نیروی ماورائی برخی از نگاه ها یکی از این مسائل است، که دامن گیر عده ی فراوانی از افراد جامعه شده است. معرفی آیه «وإن یکاد» (51 سوره قلم) به عنوان دفع چشم زخم در روایات و بیان تفسیری برخی از کتب تفسیری مطرح گردیده است. این پژوهش درصدد است تا با بررسی آرا تفسیری مفسران بزرگ شیعه و سنی در گستره زمانی صدر اسلام تا دوران معاصر و با رویکردی بر نظرات دو مفسرگران قدر علامه طباطبایی و سیدقطب به بررسی این مسئله بپردازد؛ تا حقیقت و نوع دلالت این آیه کریمه درباره این موضوع را مورد کندوکاو قرار دهد.
مفهوم و مصداق «عالم ذرّ» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی و علّامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی تحقیق حاضر چگونگی مفهوم و مصداق عالم ذرّ (مفاد آیه 172 سوره اعراف) از نگاه تفسیری و فلسفی دو فیلسوف حکمت متعالیه، ملّاصدرا و علّامه طباطبایی، است. در این جستار، به روش توصیفی ـ تحلیلی، پس از طرح دو محور، «هستی شناسی عالم ذرّ» و «وجودشناسی معرفت»، و ذکر مبانی فلسفی آن دو متفکر، چنین نتیجه گیری شده است که از منظر صدرا نفس یا روح قبل از تعلّق اش به بدن در عالم عقول یا در عالم علم الاهی از وحدت عقلی برخوردار، و در این مرتبه از هستی خود همه کثرات نفوس جزئی را به نحو اجمال و بسیط در درون خود واجد بوده است. از دیدگاه وی مصداق عالم ذرّ همین مرتبه از نظام هستی است. از دیدگاه علّامه طباطبایی مصداق عالم ذرّ عالم ملکوت (مثال) است. وی پس از بحث نسبتاً جامعی در باب مفهوم آیه، در ثبوت چنین عالمی با صدرا همراه شده و انسان را دارای مراتب وجودی قبل از دنیا و بعد از دنیا و دارای دو حیثیت ملکی و ملکوتی دانسته و مانند صدرا مراتب عالم هستی را با وجود او منطبق و سازگار می بیند. به طوری که با حفظ وحدت شخصی مراتب وجودی خود را در سه نشئه عقلی، مثالی، و مادی پشت سر می نهد، و برای اکتساب آن دسته از کمالاتی که صرفاً در عالم مادّه می توان به دست آورد، در قوس نزول وارد این عالم می شود و پس از استکمال در قوس صعود به عالم عقل راه می یابد و با عقول عالی متّحد می گردد.
بررسی و نقد دیدگاه های ابن عربی، ملاصدرا، و علامه طباطبایی در معناشناسی صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معناشناسی اسما و صفات الهی از مباحث مهم اعتقادی در حوزة فلسفة دین، فلسفه، کلام، عرفان، و دین پژوهی معاصر است. این بحث در حوزة علوم اسلامی بیش تر با عنوان تشبیه و تنزیه مطرح میشود. ابن عربی تشبیه را در عین تنزیه و تنزیه را در عین تشبیه میداند. از دید وی، شباهت صفاتِ خداوند و ممکنات در این است که صفات خداوند تجلیات او و صفات ممکنات نمودهای صفات اویند. به اعتقاد او تشبیه در اصل وجود و تنزیه در حدودِ تجلیات است، اما ملاصدرا، بر اساس نظریة صدور و سنخیتِ علّی و معلولی، کمالات مخلوق را، به کامل ترین نحو، در خداوند موجود میداند. از این رو، او با درپیش گرفتن رویکرد اثباتی (بر اساس سه اصل بنیادین در این مکتب، یعنی اصالت وجود، اشتراک معنوی در مفهوم وجود، و تشکیک در حقیقت وجود) قائل به اشتراک معنوی و تشکیک در باب وجود و صفات الهی شده است و بدین طریق، میکوشد تا خود را از دو محذور تعطیل و تشبیهِ مطلق رها کند.
علامه طباطبایی در برخی مواضع همان نظریة ملاصدرا را بیان میکند، اما در برخی مواضع دیگر، معانی صفات را قابل انطباق بر خدا نمیداند، زیرا بر این باور است که محدودیت ها، از جمله عدم عینیت صفات با هم و نیز با ذات، را نمیتوان از آن سلب کرد.
با بررسی و نقد این دیدگاه ها خواهیم دید که همة این دیدگاه ها مبتنیبر مبانی وجودشناختیایاند که هرچند تشبیه مطلق را نفی میکنند، اجازة کنارگذاشتن مطلقِ تشبیه را نمیدهند، البته دیدگاه دوم علامه تشبیه معناشناختی را رد میکند.
مسئلة باور پایه و نظام معرفتی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة مبناگرایی یکی از دیرینه ترین و مهم ترین رهیافت ها در معرفت شناسی تلقی میشود. از دو قسم اساسی مبناگرایی، مبناگرایی کلاسیک و معتدل، در مقالة حاضر، مبناگرایی کلاسیک را انتخاب کرده ایم و از دو شکل مبناگرایی درون گرایانه و برون گرایانه، دومی را بررسی میکنیم. در نوشتار حاضر هر دو دسته از مبناگرایی ساده و مضاعف و تمایزات اساسی آن ها را کاویده ایم. ادعای اصلی مبناگرایی کلاسیک برون گرایانه این است که باورهای ما به دو دستة پایه و استنتاجی تقسیم می شوند و همة باورهای استنتاجی ما، در فرایند توجیهی، باید به باورهای پایه بازگردند، در غیر این صورت دچار دور یا تسلسل خواهیم شد. در مقالة حاضر کوشش خواهد شد تا علاوه بر آنکه کاستی های نظریة مبناگرایی نشان داده میشود به این کاستیها، بر اساس نظام معرفتی علامه، پاسخ هایی داده شود.
علامه طباطبایی در نظام معرفتی خود دستگاهی از روابط میان باورها، بر اساس سه اصل، سامان میدهد که این دستگاه اولاً، تمایز میان بدیهیات اولیه و ثانویه را مشخص میکند؛ ثانیاً، ضمن نقد معرفت خطاپذیر از معرفت خطاناپذیر دفاع میکند؛ ثالثاً، روش دستیابی به معرفت یقینی را تبیین میکند؛ و بالاخره، ضمن نقد بر مبناگرایی ساده، مبناگرایی مضاعف را رویکرد درست بر میشمارد.
خطاپذیری و خطاناپذیری و درنتیجه، تصحیح باورهای پایه اساسیترین ضعف و کاستی در مبناگرایی است. با توجه به مبنای علامه طباطبایی، دربارة معرفت یقینی، که باید درنهایت همة معرفت ها به بدیهیات ختم و بدیهیات ثانویه نیز با روابط ویژه ای به بدیهیات اولی یا سه اصل اولی منتهی شوند؛ میتوان خلل اساسی در مبناگرایی، که همان معرفت تزلزل پذیر غیر یقینی است، را مورد پرسش قرار داد.
مهم ترین دستاورد علامه، در حوزة معرفتی، دفاع از معرفت یقینی بر اساس اولیات و امکان دست یابی به معرفت خطاناپذیر است.
اخبار از معدوم از منظر ویلیامسون و ملاصدرا و پاسخ به چالش دیدگاه آن ها در چهارچوب نظریة علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در تلاش است به این مسائل پاسخ گوید که: ملاصدرا و ویلیامسون چه راهکاری را برای پاسخ به مسئلة اخبار از معدوم ارائه می دهند و نقاط اشتراک و افتراق این راهکارها چیست و به علاوه هریک از این راهکارها با چه چالش هایی روبروست. ویلیامسون برای حل این مسئله، ضمن تأکید بر مساوقت شیء و موجود، به وجود ضروری اشیا قائل می شود. به این نحو که «جهت امکان» را مربوط به صفات اشیا، از جمله وجود انضمامی آن ها می داند، اما برای وجود منطقی اشیا، «جهت ضرورت» را درنظر می گیرد و اخبار از معدوم را در چهارچوب این نظریه تبیین می کند. ملاصدرا نیز مسئلة اخبار از معدوم را با ارائة نظریة «وجود ذهنی» پاسخ می دهد. در این نظریه، که خود مبتنی بر نظریة وحدت تشکیکی وجود است، وجود ذهنی مرتبه ای از حقیقت واحدة وجود درنظر گرفته و بر انحفاظ ماهیت در ذهن و خارج تأکید می شود. پس، برای اخبار از معدوم باید معدوم خارجی به وجود ذهنی، که ماهیت مربوط به آن تجلی یا ظل همین وجود ذهنی است، موجود باشد، اما هریک از این راهکارها با چالش هایی روبروست. از جمله اینکه در ساختار فلسفی ملاصدرا، بحث از چگونگی تصور معدومات مسکوت گذاشته شده است و انحفاظ ماهیت، در ذهن و خارج، بر مبنای وجودشناسی ملاصدرا غیر قابل توجیه است. از سوی دیگر، در دیدگاه ویلیامسون، وجود ضروری اشیا نمی تواند مبیّن واقعیت خارجی آن ها باشد؛ اما علامه طباطبایی، به جای آنکه همانند ملاصدرا، پاسخ به مسئلة اخبار از معدوم را در دستگاه وجود و ماهیت مطرح سازد، آن را در دستگاه وجود و عدم سامان می دهد. به این نحو که واقعیت خارجی را همان وجود می داند که یا مطلق یا مقید به اعدام است و عدم، از باب توسع، از واقعیت خارجی انتزاع و موضوع گزاره ها قرار می گیرد. بنابراین، موضوع قراردادن اعدام در گزاره ها را یک فعالیت عقلی و در ارتباط با واقعیت، که می تواند چالش های پیش روی دیدگاه های ملاصدرا و ویلیامسون را برطرف سازد، مطرح میکند.
بررسی نظریة علامه طباطبایی در باب سازگاری ضرورت علّی و اختیار انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تبیین نسبت میان اختیار انسان با ضرورت علّی فعل اختیاری، دو دیدگاه کلی وجود دارد: «سازگارگرایی» که به سازگاری این دو باور دارد و «ناسازگارگرایی» که اختیاری بودن فعل را با ضرورت علّی آن ناسازگار می داند. علامه طباطبایی در مقام بسط یکی از نظریات سازگارگرایانه، با توسل به «امکان بالقیاس» فعل اختیاری در مقایسه با فاعل آن، می کوشد از سازگارگرایی دفاع کند. در این نظریه، فعل انسان نسبت به هریک از جزء العلّه ها، از جمله خود انسان، امکان بالقیاس دارد، اما نسبت به مجموع آن ها، که همان علت تامه است، دارای وجوب بالقیاس است و حقیقت اختیاری بودن فعل نیز چیزی جز همان امکان بالقیاس نسبت به فاعل نیست. به این ترتیب، «ضرورت فعل به نسبت علت تامه اش»، منافاتی با «امکان آن در قیاس با علت ناقصه اش» و درنتیجه، با اختیاری بودن آن ندارد. این نظریة سازگارگرایانه از سوی برخی ناسازگارگرایان معاصر نقد شده است. در این مقاله پس از تبیین دیدگاه علامه به بررسی نقدهای وارد بر آن خواهیم پرداخت.
روش علامه طباطبایی در بررسی و نقد تفاسیر روایی با تکیه بر قاعدة سیاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی در به کارگیری روایات در تفسیر قرآن دقت و توجه ویژه ای مبذول داشته است، ایشان در خلال تفسیرش بحثی با عنوان «بحث های روایی» مطرح می کند و با بررسی فقه الحدیثی روایات، و عرضة روایات بر قرآن، به ویژه با در نظر گرفتن قاعدة سیاق، به طور مفصل به ارزیابی روایات و نقد و بررسی اجتهاد مفسّران در استفاده از روایات جهت تفسیر قرآن می پردازد، و بر این اساس، در موارد بسیاری مثل ناسازگاری روایت با سیاق آیه به دلیل شواهد درونی آیه، ناسازگاری روایت با سیاق آیه در بیان مکی و مدنی بودن، ناسازگاری روایت با سیاق آیه به دلیل بی ربط بودن روایت شأن نزول با آیه، ناسازگاری روایت با سیاق در بیان مفهوم آیه و... روایات را رد و اجتهاد مفسّران را نقد می کند؛ و در موارد معدودی، مثل سازگاری روایت با سیاق آیه در تعیین معنای کلمه ای خاص، سازگاری روایت با سیاق آیه در تعیین معنای عبارات و جملات، سازگاری روایت با سیاق آیه در تفسیر آیات و... روایات را تأیید می کند و اجتهاد مفسّران و گاه محدثان از روایات را جهت استفادة بجا و صحیح از آن ها مورد قبول قرار می دهد. در مقالة حاضر، شیوه های علامه طباطبایی در بررسی روایات، با تکیه بر قاعدة سیاق، بازبینی و تحلیل می شود.