مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
عالم عقل
حوزه های تخصصی:
متون دینی انسان را به «خودشناسی» و «خودآگاهی» فراخوانده و بر پیوند ژرف میان «خودشناسی» و «خداشناسی» تاکید ورزیده اند. افضل الدین کاشانی (از حکمای قرن هفتم) و ملاصدرا (پایه گذار «حکمت متعالیه»)، هر کدام بر اساس مبانی خویش، تبیینی ویژه از «معرفت شهودی نفس» به دست داده اند.
در بخش ابتدایی این مقاله، نخست، پیش فرض های دیدگاه صدرالمتالهین پیرامون «معرفت نفس» بازکاوی شده، و سپس تبیینی سازواره ای از نظریه «معرفت نفس» ارایه گردیده است. در نهایت، مراحل «معرفت نفس»، که اهل معرفت با گام نهادن در راه سیر و سلوک عملی به آنها دست می یابند، تبیین شده است.
در بخش بعدی، دیدگاه افضل الدین کاشانی درباره «معرفت نفس» تبیین گردیده و راهکارهای عملی و سلوکی دست یابی به معرفت نفس از نظرگاه وی بیان شده است. در پایان، به بررسی تطبیقی آن دو، در سه ساحت «پیش فرض ها»، «اصل نظریه» و «لوازم و پیامدها» پرداخته شده است.
تبیین معرفت نفس از دیدگاه علّامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل بنیادین در عرفان عملی، «معرفت شهودی نفس» میباشد. فیلسوفان و عرفا از دیرباز موضوع معرفت نفس را در کانون توجهات و تأمّلات خویش قرار داده اند. شاید بتوان ریشه های این مبحث را در آثار سقراط جست وجو نمود. وی بر این جمله بسیار تأکید داشت که «خود را بشناس». فیلسوفان پس از او، از ارسطو گرفته تا فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، میرداماد، ملّاصدرا، ملّاهادی سبزواری و علّامه طباطبائی، در آثار خود به این موضوع اهتمام ویژه داشته اند.
سؤال اصلی این پژوهش این است که آیا انسان میتواند تمام مراتب و لایه های وجودی خویش را شهود نموده و آنها را به فضیلت برساند؟ و راه رسیدن به این مطلوب چیست؟ روش به کار رفته در این پژوهش روش عقلی ـ تحلیلی است.
علّامه طباطبائی با الهام از مبانی عرفانی و تجربه شخصی خود از «معرفت شهودی نفس» تبیینی نظام مند از معرفت نفس ارائه نموده اند. حاصل این مقاله، تلاش برای بازپژوهی و بازکاوی دیدگاه علّامه است. همچنین در پرتو آثار اهل معرفت، «مراتب معرفت نفس»، که به چهار مرتبه «مثالی»، «عقلی»، «فناء فیاللّه» و «صحو بعد المحو» تقسیم میگردد، نیز تبیین شده است.
مفهوم و مصداق «عالم ذرّ» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی و علّامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی تحقیق حاضر چگونگی مفهوم و مصداق عالم ذرّ (مفاد آیه 172 سوره اعراف) از نگاه تفسیری و فلسفی دو فیلسوف حکمت متعالیه، ملّاصدرا و علّامه طباطبایی، است. در این جستار، به روش توصیفی ـ تحلیلی، پس از طرح دو محور، «هستی شناسی عالم ذرّ» و «وجودشناسی معرفت»، و ذکر مبانی فلسفی آن دو متفکر، چنین نتیجه گیری شده است که از منظر صدرا نفس یا روح قبل از تعلّق اش به بدن در عالم عقول یا در عالم علم الاهی از وحدت عقلی برخوردار، و در این مرتبه از هستی خود همه کثرات نفوس جزئی را به نحو اجمال و بسیط در درون خود واجد بوده است. از دیدگاه وی مصداق عالم ذرّ همین مرتبه از نظام هستی است. از دیدگاه علّامه طباطبایی مصداق عالم ذرّ عالم ملکوت (مثال) است. وی پس از بحث نسبتاً جامعی در باب مفهوم آیه، در ثبوت چنین عالمی با صدرا همراه شده و انسان را دارای مراتب وجودی قبل از دنیا و بعد از دنیا و دارای دو حیثیت ملکی و ملکوتی دانسته و مانند صدرا مراتب عالم هستی را با وجود او منطبق و سازگار می بیند. به طوری که با حفظ وحدت شخصی مراتب وجودی خود را در سه نشئه عقلی، مثالی، و مادی پشت سر می نهد، و برای اکتساب آن دسته از کمالاتی که صرفاً در عالم مادّه می توان به دست آورد، در قوس نزول وارد این عالم می شود و پس از استکمال در قوس صعود به عالم عقل راه می یابد و با عقول عالی متّحد می گردد.
پژوهشی در رابطه کلام و کتاب خداوند در حکمت صدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا با این تلقی که کلام: انشاء چیزی است که بر ضمیر و نهان متکلم دلالت می کند، اظهار می دارد که کلام الهی شامل موجودات و افعال خداوند می شود؛ پس اطلاق کلمه و کلام برجهان آفرینش صحیح است و خداوند هم به این اعتبار متکلم است. صدرالمتالهین، مراتب سه گانه کلام الهی را تبیین و بر این نظر است که کلام اعلی، عالم امر؛ کلام اوسط، عالم نفس و کلام نازل، عالم تشریع است. از نظرگاه صدرایی، اما می توان هر کلامی را به نحوی کتاب و هر کتابی را کلام شمرد، پس کتابت الهی نیز بر مراتب سه گانه است، و خداوند در سه مرحله همان طور که متکلم است کاتب هم است. نکته دیگر در تفاوت کلام و کتاب است، که نه در رتبه؛ بلکه دو چهره از یک واقعیت اند، کلام مربوط به چهره وجوب و مبدأ فاعلی و کتاب مربوط به چهرة امکان و مبدأ قابلی است و تناسب هر دو در این است که هر دو جنبه آیت و نشانه داشته، مبدأ و غایت کلام و کتاب هر دوعالم عقل است.
معنا و عقلانیت «رجعت» در دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی مبتنی بر هستی شناسی و انسان شناسی توحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی ولایت فقیه امام خمینی
چکیده
اعتقاد به رجعت در دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، براساس دلایل نقلی اثبات می شود؛ اما این دو شخصیت بزرگ، با استفاده از روش عقلی نیز به اثبات اصل و چگونگی رجعت پرداخته اند. علامه طباطبایی با توجه به نظام معنایی آیات و روایات، رجعت را یکی از مراتب ظهور حق در هستی می داند که خود، امری مبتنی بر دلایل عقلی است؛ اما امام خمینی علاوه بر پذیرش اصل رجعت براساس دلایل نقلی، کیفیت رجعت را با پیش فرض ترتب عوالم هستی و تناظر آن مراتب با مراتب نفس و نیز با تبیین جایگاه تکوینی نفوس انسانیِ مشمول رجعت در تعبیر تمثّل ملکی نفوس، اثبات کرده است. بنابراین اصل رجعت در دیدگاه دو حکیم بزرگ، هم با روش کلامی و تفسیری و هم با روش فلسفی و عرفانی، در دو زمینة هستی شناسی و انسان شناسی که هر دو در سیطرة حقیقت توحید قرار دارند اثبات پذیر است و این عقیدة اختصاصی امامیه، علاوه بر مبانی و دلایل نقلی، دارای مبانی و دلایل عقلی نیز هست.
ادلّه و براهین اثبات عالم عقل در نظام صدرایی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث از اثبات عالم عقل و در پی آن کیفیت صدور عالم کون و فساد از حقیقت هستی و نحوة چینش عوالم وجود، ازجمله مسائل مهم در مباحث هستی شناسانة فلسفة اسلامی است. اثبات عقول یکی از مهم ترین و دشوارترین مباحث حکمی و فلسفی است که تمام مکاتب فلسفی به آن پرداخته اند. با اثب ات چنین عالَمی می توان نحوة صدور کثرت از وحدت و نیز چگونگی تدبیر نظام عالم را تبیین کرد. هریک از مکاتب فلسفی اسلامی (مشاء، اشراق، حکمت متعالیه) به صورت مستقل و مبسوط به اثبات عالم عقول مجرده پرداخته اند. مهم ترین دلیلی که در اثبات این امر مورد استناد همة حکمای الهی قرار گرفته قاعدة «الواحد» است؛ براساس مفاد این قاعده اگر علتی به تمام معنا و از جمیع جهات واحد باشد، به نحوی که در آن هیچ جهت کثرتی فرض یا لحاظ نشود، معلول و اثری که بی واسطه از آن صادر می شود، ضرورتاً واحد است؛ زیرا صدور بیش از یک معلول در عرض هم از علت واحد، موجب تکثر و ترکیب در ذات علت است.
صدرالمتألهین نیز به این مسئله نگاه ویژه ای دارد و در آثار خویش به اثبات آن می پردازد. ایشان در کتاب اسفار ادلّه و براهین یادشده را در دو مکتب پیشین نظیر قاعدة الواحد و امکان اشرف تحلیل و بررسی کرده، به یازده روش عقل را اثبات می کند که می توان به اثبات با روش «مسلک تمام و مقابله» و اثبات ازطریق «ثبوت خزینه برای معقولات» و نیز اثبات ازطریق «شوق اشیاء به تحصیل کمالات» اشاره کرد. وی همچنین در کتاب شواهد الرّبوبیة بعداز بیان سه روش اثبات عقول و مُثل افلاطونی، نظریة خود را دربارة صدور کثرت از وحدت براساس مبانی حکمی خویش بیان می کند.
ارزیابی دیدگاه مفسران فریقین دربارة آیة میثاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آیات 172 و 173 سورة مبارکة اعراف، حکایتی نقل می شود که در تحلیل معنای آن میان مفسران فریقین اختلاف وجود دارد. بعضی از مفسران این حکایت را تمثیل می دانند و آن را بر اساس نظریة تمثیل تفسیر می کنند و باور دارند که منظور آیات مذکور، جریان متعارف زندگی دنیایی و گرایش درونی انسان به خداست. اما برخی از آن ها این حکایت و خطاب نهفته در آن را واقعی می دانند. از نظر گروه دوم، عالمی وجود داشته که در آن، خداوند از همة بنی آدم بر وحدانیت و ربوبیّت خود پیمان گرفته است. البته میان گروه دوم در تفسیر این عالم تفاوت وجود دارد، بعضی آن را به عالم عقل، برخی به عالم ملکوت و عده ای هم به عالم ذرّ تفسیر می نمایند. غیر از دو نظریة تمثیل و عالم ذرّ، همة دیدگاه های دیگر تضعیف می شوند.
صدور و بسط هستی از عقل تا عاقل: بررسی دیدگاه صدرالدین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۳
167 - 183
حوزه های تخصصی:
فیض مقدس (عالم عین) که در دو قوس نزولی و صعودی گسترده است، از عقل آغاز می شود و در نقطه عطف دو قوس، به هیولا می رسد. آنگاه قوس صعودی آغاز، و به عاقل منتهی می شود. انسان، محور این گستره است. او در آغاز، عقل، اما در پایان عاقل است و عقل و عاقل از جهتی عین هم و از جهتی دیگر غیر هم اند. به این معنا که عقل فقط مرتبه ای از انسان کامل است، اما عاقل همان انسان کامل و مظهر اسم جامع الله است که بر دو قوس نزولی و صعودی احاطه وجودی دارد. صدرالدین شیرازی چگونگی بسط فیض را تبیین کرده است. در مقاله حاضر می کوشیم دقایق سخنان صدرا در این زمینه را بررسی کنیم.
تأملی در نقش عقل فعال در حصول تصورات و تصدیقات باطل در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین معتقد است تصورات و تصدیقات با اتصال به عقل فعال و افاضه او حاصل می شوند و روشن است که برخی تصورات و تصدیقات انسان باطل و کاذب اند. اکنون پرسش این است که اینها چگونه و با چه سازوکاری حاصل می شوند؟ اگر با اتصال و افاضه عقل فعال باشد، ماهیت عقل فعال چگونه با چنین کارکردی سازگار است؟ آیا در حقیقت عقلی او باطل وجود دارد؟ در این پژوهش این نتیجه حاصل می شود که اباطیل و اکاذیب نیز مانند حق و صدق، معلول اتصال و رابطه با عقل فعال اند، اما صرفاً از حیث وجودشان ارتباط دارند و حیث معرفتی آنها که متکفل صدق و کذب و حق و باطلشان است، با آمادگی انسان و تجربیات او تأمین می شود. لذا اهمیت توجه به روش درست مورد تأکید قرار می گیرد و شناخت بهتری از عقل فعال به دست می آید.
امکان سنجی تناظر یا عدم تناظر عوالم زندگی (در آیات، روایات و فلسفه اسلامی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حدیث و اندیشه بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
185 - 201
مقاله حاضر عهده دار تحلیل و بررسی عوالم مختلف زندگی انسان با رویکرد مقایسه ای میان رویکرد قرآنی، روایی و فلسفی است تا بتوان به میزان مطابقت و عدم مطابقت این سه رویکرد دست یافت ؛ اصل وجود عوالم در هر سه رویکرد فوق مورد قبول است. طبق آیات قرآن کریم و روایات صادره از معصومین سلام الله علیهم، قبل از آنکه انسان در این دنیا مراحل آفرینش خویش را آغاز کند، عوالمی بر او سپری شده است. در فلسفه اسلامی نیز به وجود عوالم تصریح شده است. آیات قرآن به عالم ذر و روایات به عالم ارواح اشاره روشنی دارند. فلسفه اسلامی نیز به وجود دو عالم عقل و مثال تصریح دارد. این پژوهش که با مطالعه کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی، به بحث پرداخته است ، در نهایت به این نتیجه دست یازیده است که در تناظر بین هر سه رویکرد، ، عالم عقل در فلسفه متناظر با عالم ارواح در روایات است و عالم مثال متناظر با عالم ذر در آیات قرآن است.
نقد رویکرد سوبژکتیو ملاصدرا به عالم مثال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
147 - 170
حوزه های تخصصی:
اندیشه مرتبه مندی نظام هستی را می توان تا فیلسوفان یونان پی گرفت؛ در فلسفه و نیز در عرفان رایج در میان مسلمانان نیز نظریه «مرتبه مندی نظام هستی» نظریه ای است که علی رغم تقریرها و تبیین های متفاوت آن، مقبول افتاده و از جمله مسائل بنیادین محسوب می ِشود. ملاصدرا نیز نظام هستی را دارای مرتبه می داند اما رویکرد او به آن مراتب یکسان نیست؛ او عالم عقل و ماده را عوالمی منفصل و مستقل از ادراک انسان می داند اما عالم مثال را بر خلاف شیخ اشراق تنها به عنوان عالمی درونی، متصل و وابسته به ادراک انسان پذیرفته است. این پژوهش علاوه بر اثبات اینکه رویکرد ملاصدرا به عالم مثال، یک سره سوبژکتیو است نشان داده که چنان رویکردی به عالم مثال، با آنچه او بدان تمسک کرده تا عالم عقل منفصل و عالم ماده منفصل را اثبات کند در ناسازگاری است؛ اگر قاعده امکان اشرف و عمومیت فیض، رویکرد ابژکتیو به عالم عقل و عالم ماده را موجه سازی می کنند پس می توان با دست آویز قرار دادن آن دو قاعده، نسبت به عالم مثال نیز رویکردی ابژکتیو داشت.کلیدواژه:ملاصدرا؛ عالم عقل؛ عالم مثال؛ قاعده امکان اشرف؛ ابژکتیویته؛ سوبژکتیویته.