مطالب مرتبط با کلیدواژه

لودویگ ویتگنشتاین


۱.

نقد و بررسی نظریة «بازی های زبانی» لودویگ ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: زبان دین زبان تصویری بازی های زبانی زبان عرفی لودویگ ویتگنشتاین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۰۵ تعداد دانلود : ۱۰۲۵
آیا زبان دین همان زبان عرفی است؟ نظریه های مختلفی مطرح شده است. در این میان ویتگنشتاین در دو بازه زمانی دو نظریة متفاوت را مطرح می کند. در دورة متقدم نظریة تصویری وعرفی زبان را می پذیرد. اما در دورة متأخر آن را نقد و نظریة «بازی های زبانی» را مطرح می کند؛ بدین معنا که زبان دارای کارکردها و نقش های متنوع است. نگارنده در این مقاله ضمن تبیین این نظریه و جایگاه آن در مباحث زبان دین، آن را نقد می کند و نتیجه می گیرد که هرچند کارکردهای زبان در حوزه های مختلف، متنوع است، متباین نیست، بلکه کارکرد واقع نمایی زبان کارکرد مشترک زبان در همة موارد است. وجود همین کارکرد مشترک موجب می شود فیلسوف، شاعر، هنرمند، عالم تجربی و جزآن بتوانند به نحو معناداری با یکدیگر سخن بگویند.
۲.

رابطه ی منطق و زبان از نظر ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منطق زبان لودویگ ویتگنشتاین جهان-تصویر

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق منطق فلسفه منطق
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق منطق فلسفه منطق منطق و زبان طبیعی
تعداد بازدید : ۳۰۵۳ تعداد دانلود : ۱۸۶۷
در این مقاله، می کوشیم تا رابطه ی زبان و منطق را از نظر ویتگنشتاین بررسی کنیم. برای این منظور از سه کتاب مهم او یعنی رساله ی منطقی-فلسفی، پژوهش های فلسفی و در باب یقین استفاده کرده ایم. ابتدا این رابطه را در رساله ی منطقی-فلسفی توضیح می دهیم و نتایج آن را برمی شمریم. سپس بعضی از انتقادات واردشده به این تلقی را بررسی می کنیم، از جمله نشان می دهیم که نگاه ذات گرایانه به زبان از نظر ویتگنشتاین متأخر، نگاهی اشتباه است و سرچشمه ی بدفهمی از رابطه ی منطق و زبان شده است. آن گاه با مدد گرفتن از پژوهش های فلسفی تلقی ویتگنشتاین متأخر از رابطه ی زبان و منطق را بازسازی می کنیم. از این منظر، منطق مقوم پیشین زبان نیست، بلکه خود محصول به کارگیری زبان است. آن گاه به منظور تأیید این تلقی، به یک پژوهش مردم شناختی استناد می کنیم. در انتها، می کوشیم تا با استفاده از مفهوم «جهان-تصویر» از کتاب در باب یقین به بعضی سؤالات محتمل پاسخ دهیم.
۳.

معنای زندگی در موقعیت مرگ از منظر ویتگنشتاین با استفاده از نظریه پردازی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لودویگ ویتگنشتاین معنای زندگی در موقعیت مرگ فراطبیعت گرایی خدامحور طبیعت گرایی نظریه پردازی داده بنیاد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۵ تعداد دانلود : ۵۵۹
تحلیل فلسفی-تجربی از معنای زندگی در موقعیت مرگ ناظر به حضور در جنگ، با تکیه بر گفته ها و کنش های عملی ویتگنشتاین موضوع این پژوهش است. روش استخراج و تحلیل داده های مرتبط با مسئله تحقیق، نظریه پردازی داده بنیاد بوده است. بدین منظور نوشته های ویتگنشتاین با تکیه بر خاطرات و نامه ها و نیز مطالبی که در باب زندگی و احوالات درونی ویتگنشتاین نگاشته شده ، مورد بررسی قرار گرفته است. با تحلیل داده های مستخرج شده و دسته بندی آنها در قالب کدهای باز، کدهای محوری و .... مشخص می شود که ویتگنشتاین در شرایط حضور در موقعیت مرگ، دیدگاه فراطبیعت گرایانه خدامحور داشته است. ویتگنشتاین در این دوره با خواندن اناجیل تولستوی و تأثیرپذیری از داستایفسکی، به گونه ای بیداری دینی دست یافته بود. در دوره قبل و بعد از جنگ ارزش های اخلاقی برای او اهمیت داشته است و لذا معنای زندگی برای او در این دوره ها را می توان از سنخ ارزش دانست.
۴.

پوچ گرایی معرفت شناختی: نارسایی نشانه ها در متافیزیک و معرفت شناسی ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لودویگ ویتگنشتاین نیهیلیسم پوچگرایی معرفتشناختی پوچگرایی نشانهشناختی پوچگرایی متافیزیکی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۵ تعداد دانلود : ۳۲۴
اگرچه ویتگنشتاین بهعنوان یکی از مخالفان شکاکیت فلسفی شناخته میشود، اما جنبههایی از معرفتشناسی وی در نظریهی تصویری زبان و فلسفهی زبانِ معمولی، دارای ویژگیهای پوچگرایانه است. این ویژگیها بهموجب نگرش زبانی ویتگنشتاین، با نشانهشناسی و متافیزیکِ وی گره خورده و جداییناپذیرند. این مقاله با بررسی گرایشهای پوچ-گرایانه در نشانهشناسی و متافیزیک ویتگنشتاین، به تحلیل ویژگیهای پوچگرایانه در معرفتشناسی وی میپردازد. از دیدگاه ویتگنشتاین نشانه نمیتواند به جهانی خارج از زبان، به درون ما، به دیگری یا به مدلولهای فلسفی دلالت کند. وی امکان تحقیق در متافیزیک را نفی میکند: در رساله بهخاطر محدودیت منطق، در پژوهشها بهخاطر کاربرد نداشتن عبارات متافیزیکی، و در در باب یقین بهخاطر گریزناپذیری از چارچوبهای زبانیِ حاکم بر شک و یقین. بر این اساس در فضای منطقی هیچ چیزی واقعا قابل شناختن نیست چون شناخت، محصور در فرامنطق است. شناخت امری کاملا نسبی، مقطعی و وابسته به زمینه است چون جهان ما فقط یک جهان ممکن است و نه تنها جهانی که هست. با این همه ویتگنشتاین نمیگوید که شناخت مطلقا ممکن نیست بلکه میگوید شناخت تابع منطق و بازی زبانی ماست و نه به-طور مستقیم تابع اعیان یا امور واقع. حال اگرچه منطق و بازی زبانی، بیربط به واقعیت نیستند و پیوندی با واقعیت دارند اما این به آن معنی نیست که بازتابدهندهی امور واقعاند.
۵.

ادبیات چیست؟ خوانشی ویتگنشتاینی از بازی زبانی ادبیات و نمود آن در صید قزل آلا در آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات (نگارش ادبی) لودویگ ویتگنشتاین بازی های زبانی قواعد ریچارد براتیگان صید قزل آلا در آمریکا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۴ تعداد دانلود : ۱۳۴
پرسش از چیستی ادبیات در تاریخ نقد ادبی همواره پاسخ هایی مناقشه برانگیز در پی داشته است. بسیاری از نظریه های ادبی کلاسیک تلاش کرده اند تا چیستی ادبیات را از رهگذر یافتن ویژگی متنیِ یگانه و مشترک در آثار ادبی فراچنگ آورند، اما این رویکردِ ذات باورانه همواره با چالشی اساسی مواجه بوده است: با ظهور آثار «آوانگارد»ی که آن «ویژگی» را نداشتند اما سرانجام به نحوی «ادبیات» به شمار می آمدند، کارآمدی نظریه های مذکور به چالش کشیده می شد. در پاسخ به این چالش، برنهاد مقاله ی حاضر این است که از نگاه ویتگنشتاین متأخر واکاوی قواعد حاکم بر نگارش ادبی نشان می دهد که ادبیات گونه ای بازی زبانی است که در آن «حرکت اشتباه» وجود ندارد. یک برتری تعریف پیشنهادی مقاله ی حاضر نسبت به سایر تعاریف و نظریه های پسا-ویتگنشتاینی این است که تعریف مذکور در عین ذات باورانه بودنْ در «ادبیات» انگاشتنِ آثار «آوانگارد» ادبی با چالش نسبتاً کمتری مواجه خواهد بود. در پایان، خواهیم دید که این تعریف ویتگنشتاینی از ادبیات چگونه به واکاویِ خوانشی جدید از معنای «خود-ارجاع» رمان صید قزل آلا در آمریکا یاری می رساند.        
۶.

معنا و پیروی ار قاعده: نزاع مک داول با کریپکی در تفسیر ویتگنشتاین(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ویتگنشتاینِ کریپکی جان مک داول هنجارین بودن معنا واقع گرایی لودویگ ویتگنشتاین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰ تعداد دانلود : ۱۲۶
در این مقاله ابتدا به واکنش مک داول به تفسیر کریپکی از ویتگنشتاین در باب پیروی از قاعده می پردازیم. پس از معرفی نقدهای مک داول به کریپکی، به شرح خوانش بدیل وی از ویتگنشتاین خواهیم پرداخت. در نگاه مک داول، کریپکی نتوانسته است اصل مدعای ویتگنشتاین درباب مفهوم معنا و پیروی از قاعده را منعکس کند و بنابراین، عملاً به بیراهه رفته است: بنظر مک داول، ویتگنشتاین هیچ استدلال شک گرایانه ای را علیه واقع گرایی و نیز هیچ دیدگاه ضد-واقع گرایانه ای را، به عنوان دیدگاهی بدیل از معنا، طرح نکرده است. مک داول پس از نقدِ تفسیرِ کریپکی، خوانش خود را از ویتگنشتاین ارائه می دهد که در کلیت خود، خوانشی است واقع گرایانه. این تفسیر همواره مورد مناقشه و بدفهمی در مجادلاتِ پیرامون ویتگنشتاین و ویتگنشتاینِ کریپکی بوده است. در این مقاله قصد نگارنده ابتدائاً توضیح روشن دیدگاه مک داول، شرحِ وی از ویتگنشتاین و نیز نقد وی بر تفسیر کریپکی است. در ادامه، استدلال خواهد شد که تفسیرِ مک داول، بر خلاف مدعای وی، اتفاقاً اختلاف چشم گیری با تفسیر کریپکی ندارد و خوانشِ کریپکی بخوبی می تواند انتقادات و نکات تفسیری مک داول را پاسخ دهد. به این معنا، تفسیر و انتقادات مک داول از خوانش کریپکی دارای مبانی محکمی نخواهد بود.
۷.

نقدی بر خوانش غالب از ویتگنشتاینِ کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: سول کریپکی لودویگ ویتگنشتاین کریپکنشتاین جورج ویلسون جان مک داول واقع گرایی کلاسیک

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۷ تعداد دانلود : ۱۰۸
در این مقاله، درباره تفسیر گروهی از فلاسفه، همچون هکر، بِیکر، مک داول و مک گین از استدلال و پاسخ شک گرایانة ویتگنشتاینِ کریپکی یا کریپکنشتاین بحث خواهیم کرد و نشان داده خواهد شد که بخشی از تفسیر این فلاسفه و بنابراین انتقاداتی که آنها بر اساس این تفسیر ارائه می کنند، نادرست است. بر اساس استدلال کریپکنشتاین، هیچ فکت یا امر واقع ای در مورد اینکه اظهارات یک شخص چه معنایی دارند وجود ندارد. کریپکی مدعی است که این نتیجة شک گرایانه به پارادوکس معروفی ختم می شود که ویتگنشتاین در بند 201 تحقیقات فلسفی خود به آن اشاره می کند. بر اساس خوانش کریپکی، ویتگنشتاین با شکاک در مورد نتیجة شک گرایانة استدلال شک گرا همراهی دارد. گروهی از فلاسفه این مدعا را در تعارض با دیدگاه ویتگنشتاین دانسته و مدعی اند کریپکی بحث اصلیِ ویتگنشتاین در این بند را متوجه نشده است. به نظر آنها، هدف ویتگنشتاین نشان دادن این است که پارادوکس مذکور برآمده از یک بدفهمی فلسفی است؛ پس برخلاف مدعای کریپکی، پارادوکس را نمی پذیرد. در این مقاله، با بهره گیری از خوانش جورج ویلسون از استدلال کریپکنشتاین، تمایزی میان دو نتیجة استدلال شک گرایانه پررنگ و بر اساس آن، درستی انتقادات فوق از کریپکنشتاین ارزیابی می شود. بیان خواهد شد که فلاسفة مذکور در این مدعا که کریپکنشتاین، پارادوکس را می پذیرد در اشتباه اند.