ساخت شکنی رویکردی است که ژاک دریدا آن را به صورت نظام مندی درآورده و در حوزه های گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این رویکرد، هر «متن» دارای قطب های متضادی است که یکی از آن ها دیگری را در زیر سلطه خویش قرار می دهد و بدین ترتیب، روابط سلسله مراتبی یا مرکز/ پیرامون بین قطب ها شکل می گیرد. این رویکرد در تعلیم و تربیت هم مورد استفاده قرار گرفته و می توان آن را در مورد رابطه معلم و دانش آموز که ارتباطی سلسله مراتبی دارند، به کار برد و این رابطه را ساخت شکنی کرد تا ارتباطی متعادل میان معلم و دانش آموز برقرار شود. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که هم اکنون رابطه مرکز/ پیرامون بین معلم و دانش آموز در جریان است، طوری که معلم در قطب غالب و دانش آموز در قطب مغلوب قرار می گیرد. لذا باید با ساخت شکنی، آلایش میان آن ها را نشان داد و دانش آموز را از قطب مغلوب خارج ساخت و به باز تعریف نقش معلم و دانش آموز با توجه به این جابه جایی اقدام کرد تا راه برای ارتباط عادلانه و موازنه ای میان این دو فراهم شود. توجه به مباحثی همچون راهنمایی و همیاری معلم در فرایند یادگیری و آسان سازی این فرایند توسط وی، یاددهی روش یادگیری چیزها به جای یاددهی خود آن ها، یادگیری معلم از دانش آموز و نقش آفرینی پررنگ تر دانش آموزان در سر کلاس های درس بیانگر رابطه متعادل معلم و دانش آموز است.