۱.
هرمنوتیک را هنر تفسیر متن دانسته اند و روش هرمنوتیکی می تواند روشی برای فهم و تفسیر هر متنی از جمله متون دینی و علمی باشد. در نوشته حاضر به روش های هرمنوتیکی به لحاظ سیر تاریخی و کاربردی (هرمنوتیک متنی و فلسفی) پرداخته شده و از جهت دسترسی به ذهنیت مؤلف و معنای متن به دو نوع شیوه تفسیر دستوری و روان شناختی (فنی) اشاره شده است. همچنین با توصیف دیدگاه امثال شلایرماخر ، دیلتای ، هایدگر و گادامر رویکرد هرمنوتیکی آن ها نقد و بررسی شد؛ همان گونه که به نگاه امثال ویگوتسکی و آزوبل درباره رفتار و ویژگی های انسان به عنوان یک متن پژوهشی پرداخته شد. همچنین از مسائل مورد توجه در حوزه هرمنوتیک، تفاوت «تأویل یا تفسیر قرآن کریم» با سایر متون حتی با متن کتاب مقدس است. اندیشمندان علوم قرآنی و نیز مفسران در سامان دادن بحث تأویل قرآن کریم و روشمندکردن آن سهم بسزایی داشته اند؛ از جمله اینکه برای تفسیر و تأویل قرآن ضوابط و معیارهایی وجود دارد تا مفسر را یاری رساند تا در ورطه تفسیر به رأی نیفتد. اما می توان گفت محدودیت هایی چون تفسیر به رأی و نسبی گرایی هم در تفسیر متون دینی و هم علمی از جمله در حوزه تعلیم و تربیت و مباحث روان شناختی وجود دارد. هدف این پژوهش «نگاهی نقادانه به هرمنوتیک به عنوان روشی برای فهم متون دینی و روان شناسی» است. به این منظور با بررسی برخی منابع و متون مرتبط با موضوع و با روش توصیفی-تحلیلی، نوشته حاضر به دنبال پاسخی برای پرسش های زیر است: 1- با توجه به متون روان شناسی و حوزه تعلیم و تربیت، اگر مجموعه زندگی انسان به مثابه «متنی» است با قابلیت تفسیر، این تفسیر چگونه و با چه ویژگی هایی امکان پذیر است؟ 2- آیا از روش هرمنوتیک می توان به عنوان روش تحقیق و پژوهش در مطالعات دینی بهره برد؟ 3- محدودیت ها و کاستی های روش هرمنوتیک در رویکردهای دوگانه دینی و روان شناسی کدام است؟
۲.
سؤال اصلی پژوهش این است که «فراروان شناسی» در روان شناسی اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آیا می توان در روان شناسی اسلامی، از «فراروان شناسی» بی نیاز بود؟ روش این پژوهش عبارت است از: تحلیل محتوای متون دینی و روان شناختی به صورت نظری و مفهومی. دستاوردهای پژوهش نیز عبارت است از: 1. «فراروان شناسی» در روان شناسی معاصر وارد شده است؛ 2. تجلیات و مصادیق فراروان شناسی در بعضی جوامع امروزی، بسیار متنوع و زیاد است؛ 3. روان شناسی اسلامی، به تناسب موضوعاتی مثل «ایمان به غیب»، «انگیزه های متعالی»، «ادراکات فراحسی» و... که مطرح می کند، ارتباط روشنی با «فراروان شناسی» ایجاد می کند؛ 4. اگر بخواهیم رفتارهای انسان را در مقیاس دنیا و آخرت بررسیِ روان شناختی کنیم، چاره ای نداریم جز اینکه به امور فراروان شناختی نیز توجه داشته باشیم.
۳.
این مقاله به منظور پاسخ به یک سؤال اصلی و سه سؤال فرعی شکل گرفته است. سؤال اصلی عبارت است از اینکه چگونه می توان بر اساس دارایی های تمدنی در طبقه بندی علوم، مبتنی بر علوم انسانیِ اسلامی به طبقه بندی تازه و اولیه ای در حوزه دانش سیاسی دست یافت؟ و سه سؤال فرعی نیز عبارت است از اینکه: اولاً: طبقه بندی علوم چیست و چه فوائد و آثاری دارد؟ ثانیاً: چه نسبتی میان اوج گیری تمدن اسلامی در مقاطعی از تاریخ و طبقه بندی علوم وجود دارد و این نسبت در تمدن نوین اسلامی چگونه برقرار خواهد شد؟ ثالثاً: تفاوت طبقه بندی علوم در میان متفکران اسلامی و متفکران غربِِ جدید در چیست؟ بر این اساس، این مقاله، ضمن تبیین مفهوم، اهمیت، مختصات و فوائد طبقه بندی علوم و نقش و جایگاه آن در اوج گیری تمدن اسلامی، به معنای تمدن نوین اسلامی و رابطه آن با تمدن باسابقه اسلامی می پردازد. سپس، با مروری گذرا بر معیارهای رایج در طبقه بندی علوم، به برترین طبقه بندی های دانشمندان مسلمان در قرون گذشته نظیر فارابی، ابن سینا، صدرالمتألهین و... و هم چنین دانشمندان غربی نظیر کونت و بیکن نگاهی می اندازد و می کوشد مبانی متفاوت طبقه بندی در دو تمدن اسلامی و غربی را توضیح دهد. در ادامه، مقاله ضمن ترسیم رابطه کلان علوم انسانیِ اسلامی با طبقه بندی علوم، وارد تبیین جایگاه سیاست در طبقه بندی علوم می شود. در این بخش از مقاله، ابتدا ضمن ارائه تعاریف و کارکردهای فلسفه سیاسی، فلسفه علم سیاسی و دانش سیاسی و تشریح مختصر انواع رویکردهای موجود به آن ها، قلمروی دانش سیاسی و نقش آن در طبقه بندی دانش سیاسی را توضیح می دهد. در پایان، این مقاله با ارائه یک شبه طبقه بندی برای دانش سیاسی از منظر علوم انسانیِ اسلامی، تلاش می کند مزیّت های طبقه بندی سنتی و مدرنِ دانش سیاسی را حفظ نماید.
۴.
روش شناسی اخلاق زیستی اسلامی عهده دارِ تبیین منطق و چارچوبِِ استخراج قواعد رفتاری حوزه زیستی است. این منطق و چارچوب که متناسب با اراده گرایی حکیمانه است، در موارد ذیل به کار می آید: شناخت مسئله، موضوع و رجوع به منابع و ادله معتبر. در این نوشتار، روش شناسی اخلاق زیستی اسلامی، در سه بخش سامان دهی شده است؛ «روش شناسایی حل مسئله»، «موضوع شناسی» و «حکم شناسی». در بخش مسئله شناسی مشخص خواهد شد «شناخت مسئله» با توجه به شرایط محیطی به ویژه مبانی فکریِ محیط شکل گیری، با «حل مسئله» متفاوت است. محقق هنگام مواجهه با هر مسئله باید مشخص سازد از اساس مسئله ای وجود دارد یا وجود مسئله، توهم شده یا مختص محیط دیگری بوده است؛ بر فرض وجود، سنخ آن چیست؛ تا در مراحل بعد بتوان روشن ساخت با توجه به سنخ مسئله، روش شناسیِ پاسخ به آن چیست. در بخش حکم شناسی نیز، سنخ قواعد مورد نیاز در این حوزه بر اساس سنخِ مسائلِ آن تبیین شده است؛ از جمله: مصالح معتبر، سیاست ها و قواعد کلی.
۵.
سازمان دهی حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه از مهم ترین بسترهای فکری فیلسوفان سیاسی بوده است. شهروندی در فلسفه سیاسی اسلامی بر بنیان حقیقت استوار است. بنیاد های معرفتیِ حقایقِ سیاسی توسط قوه عاقله انسان درک می گردد و شریعت در تفصیل آن می تواند به فلسفه سیاسی کمک نماید. جامعه، محیط تربیتی است که می کوشد با فضیلتمندنمودن شهروندان سعادت آن ها را تأمین نماید. فضیلت، عنصر بنیادین در شهروندی از نظر فلسفه سیاسی اسلامی است. فضیلت ریشه در حقیقت دارد و می کوشد سعادتمندشدن شهروند را میسر سازد. ویژگی بارز شهر/مدینه در فلسفه سیاسی اسلامی فاضله بودن است و هدف از آن رساندن شهروندان به خیر دو جهان است. مدینه فاضله جامعه ای است که اعضای آن را کسانی تشکیل می دهند که می خواهند به فضیلت نائل شوند. حقیقت، فضیلت و سعادت به ترتیب به عنوان مبدأ، اصل بنیادین و مقصد شهروندی است که حد و حدود اصول شهروندی چون عدالت، آزادی، برابری و مشارکت سیاسی را به عنوان حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه مشخص می نماید. عدالت در نظام شهروندی چینش درست دیگر مؤلفه ها را مشخص می نماید و با مبناقراردادن فضیلت شهروند، میزان آزادی شهروند را مشخص می کند. برابری، رابطه عمیقی با اصل عدالت دارد و برابریِ عادلانه در فلسفه سیاسی اسلامی مطلوبیت دارد. مشارکت سیاسی، مطلق و رها نیست و فضیلت، حدود مشارکت سیاسی را مشخص می نماید. شهروندی در فلسفه سیاسی اسلامی، در گستره های تعریف شده در فلسفه های کلاسیک و مدرن نمی گنجد و بر این اساس متعلق به ملت و سرزمین خاصی نیست و گستره ای جهان شمول دارد.
۶.
ایده منافع ملی به علت ابتنا بر فلسفه سیاسی هابز و نظریه دولت-ملت، متضمن اصول و مقتضای کنش گری خاصی در سیاست خارجی است که نتایج آن در بیگانه سازی روزافزون ملت ها و آحاد جامعه انسانی و هم چنین رقابت و ستیز پایان ناپذیر میان ملت ها در تأمین و حفظ منافع خودخوانده شان، به خوبی نمایان است. این پژوهش در نظر دارد با روش توصیفی-تحلیلی و با واکاوی فلسفه سیاسی اسلامی، بنیان های نظری منافع حکومت اسلامی در سیاست خارجی را تجزیه وتحلیل کند و بر این اساس با تبیین مبانی نظری ای چون ضرورت تعاون خدماتی در روابط میان واحدها و... می کوشد زمینه طرح رویکردی نوین به مفهوم منافع، تحت عنوان «منافع انسانی» را مهیا سازد تا بر اساس آن، حکومت اسلامی سعادت مادی و معنوی عموم ملت ها را مبنای سیاست گذاری ها و اقدامات خود قرار دهد و حاکم اسلامی به عنوان خلیفه خدا روی زمین، دغدغه سعادت همه آحاد انسانی را داشته باشد.
۷.
در شرایط بیثباتی اقتصادی و نداشتن اطلاعات کافی و کامل، امکان اتخاذ تصمیم های درست و کارآمد کاهش مییابد و تجارت با اخلال مواجه می شود. این پژوهش تلاش و تدابیر خاص حضرت محمد (ص) در ایجاد ثبات اقتصادی را بررسی می نماید. نتایج نشان می دهد مداخلات پیامبر گرامی اسلام (ص)، استفاده از نرمش با حفظ بنیان ها و انطباق با مقتضیات روز، و تغییرات و اصلاحات از طریق کاهش هزینه معاملاتی، موجبات رونق و توسعه نهاد دادوستد را فراهم آورده بود. رویکرد دین اسلام به دلیل الزام دولت به برقراری و حفظ ثبات، باعث کاهش هزینه معاملاتی و درنتیجه بهبود و رونق نهاد دادوستد می گردد. برای اثبات این فرضیه از شیوه توصیفی تحلیلی استفاده شده و با روایت تاریخی از موضوع، به شواهد و واقعیات تاریخی استناد شده است.