مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۴۱.
۶۴۲.
۶۴۳.
۶۴۴.
۶۴۵.
۶۴۶.
۶۴۷.
۶۴۸.
۶۴۹.
۶۵۰.
۶۵۱.
۶۵۲.
۶۵۳.
۶۵۴.
۶۵۵.
۶۵۶.
۶۵۷.
۶۵۸.
۶۵۹.
۶۶۰.
آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف ارائه الگوی چندسطحی موانع توسعه دانشجویی، با رویکرد کیفی، استفاده از مرور نظام مند مطالعات پیشین و روش فراترکیب[1] هفت مرحله ای سندلوسکی و بارسو (2007) انجام شده است. بدین منظور ابتدا با هدف تعیین جهت گیری مطالعه، سؤال پژوهش تعیین و سپس به منظور گردآوری اطلاعات برای پاسخ به سؤال پژوهش، با بررسی مطالعات علمی عرصه دانشجویی، تعداد 65 مقاله ی مرتبط شناسایی شد و از این تعداد، 39 مقاله علمی[2] منطبق با معیارهای ارزیابی کیفیت[3]، به عنوان نمونه ی پژوهش انتخاب و مورد واکاوی قرار گرفت. دستاورد مرور نظام مند و فراترکیب یافته های کیفی منابع کلیدی منتخب، احصاء تعداد 77 کد مفهومی طبقه بندی شده در چارچوب 14 مؤلفه ی کیفیت پایین سبک زندگی دانشجویی؛ ناکارآمدی سبک تفکر و یادگیری؛ ضعف مهارت های پژوهشی و ارزش آفرینی؛ ضعف جامعه پذیری دانشگاهی؛ ضهعف مهارت های اقتصادی ویژگی های شخصیتی بازدارنده؛ کارآمدی پایین عملکرد گروه های آموزشی؛ کارآمدی پایین عملکرد اعضای هیئت علمی؛ فقدان کیفیت رویکردهای ارزیابی و پایش عملکرد؛ ضعف و محدودیت حکمرانی و راهبری امور؛ چالش جامعه پذیری حرفه ای؛ کمیابی و فقدان کفایت منابع علمی–رفاهی؛ نفوذ و گسترش جهت گیری های غیرعلمی؛ فقدان و یا حضور محدود گروه های حامی، به ترتیب ذیل 3 مقوله اصلی موانع علی توسعه دانشجویی؛ موانع زمینه ای توسعه دانشجویی؛ و موانع مداخله ای توسعه دانشجویی، تأیید شده توسط خبرگان عرصه توسعه دانشجویی با استفاده از شاخص ضریب توافق کاپا در سه سطح فردی، سازمانی و فراسازمانی است. در نهایت، ضمن بحث و نتیجه گیری و تبیین دستاوردهای پژوهش با استناد به مبانی نظری مرتبط، پیشنهاداتی در راستای بهبود اقدامات توسعه دانشجویی ارائه گردید. [1]. Meta- Synthesis [2]. در پژوهش حاضر با هدف پوشش مناسب و مطلوبی از دستاوردهای پژوهش های معتبر؛ و با هدف جبران کمیابی منابع و مطالعات علمی معتبر در خصوص مسائل و چالش های توسعه دانشجویی، افزون بر دستاوردهای تحقیقات کیفی به عنوان محور اصلی رویکرد کیفی در روش فراترکیب، از نتیجه تفسیر و تحلیل های کیفی دستاوردهای مطالعات و پژوهش های کمی نیز استفاده شده است. [3]. شاخص معیار ارزیابی کیفیت و اعتبار منابع منتخب کلیدی، در بخش روش شناسی پژوهش توضیح داده شده است.
طراحی الگوی حرفه گرایی در دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی حرفه گرایی در دانشگاه های ایران است. با مدنظر قرار دادن این نکته که مبحث پرداخته شده در این پژوهش نو بوده و نظریات قابل اتکا در مورد آن وجود نداشته است از روش اکتشافی استفاده شد. درواقع طرح پژوهش حاضر ازلحاظ نوع داده کیفی بود و بر مبنای نظریه داده بنیاد اجرا شد. نمونه گیری در این پژوهش به صورت هدفمند انجام شده است و تعداد نمونه های هدفمند انتخاب شده تا رسیدن به اشباع نظری به 12 نفر رسید و روش رسیدن به خبرگان به صورت گلوله برفی بوده است. جامعه آماری در این پژوهش خبرگانی بودند که در حوزه مهارت آموزی و آموزش عالی، تجارب، تحقیقات و سابقه فعالیت داشتند و قابلیت جمع آوری داده های کیفی عمیق را داشتند. بعد از جمع آوری داده ها و در قسمت تجزیه وتحلیل از کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی استفاده شد تا نیل به مدل پارادایمی که هدف پژوهش بوده محقق گردد. یافته های تجزیه وتحلیل، حاکی از آن است که سرمایه انسانی و توسعه و پیشرفت پایدار به عنوان مقولات علّی؛ و استقلال، ریل گذاری قانونی و اکوسیستم حرفه گرایی به عنوان شرایط مداخله گر؛ و توجه به بیرون، گفتمان سازی و همگرایی اقدامات با حرفه گرایی به عنوان راهبرد؛ و تحولات آموزش عالی، راهبردهای آموزش عالی، اهمیت دانشگاه و نگرش به حرفه گرایی به عنوان شرایط زمینه ای؛ در مدل پارادایمی شناخته می شوند. نتایج نشان می دهد ایفای مسئولیت اجتماعی و ارتقای کیفیت و تحقق پاسخگویی به عنوان پیامدهای حرفه گرایی در دانشگاه ها قابل احصا هستند.
طراحی مدل چابکی فرهنگی اعضاء هیئت علمی دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پاسخگویی به این مسئله است که؛ مدل چابکی فرهنگی اعضاء هیئت علمی دانشگاه های ایران چه مؤلفه هایی دارد. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش، آمیخته است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه اعضای هیئت علمی شاغل در دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، علامه طباطبایی، خوارزمی، الزهراء (س)، علم و صنعت ایران، خواجه نصیرالدین طوسی، صنعتی شریف و صنعتی امیرکبیر در سال تحصیلی 95-1394 بود که تعداد آن ها برابر 6042 نفر می باشند. در بخش کیفی حجم نمونه، 8 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه ها و در بخش کمّی تعداد افراد نمونه را با استفاده از فرمول کوکران 361 نفر برآورد گردید. روش نمونه گیری، طبقه ای نسبتی بود. برای جمع آوری داده ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ در حوزه رویکردهای چابکی برابر با 703/0، در حوزه شایستگی های علمی 753/0 و در حوزه شایستگی های عمومی 889/0 بود. نتایج نشان داد که مدل چابکی فرهنگی شامل 4 شایستگی اصلی می باشد که عبارتند از: رویکردهای چابکی، شایستگی های علمی، شایستگی های عمومی و تجارب بین فرهنگی؛ برای هرکدام از این شایستگی ها چندین مؤلفه ها و برای هر مؤلفه، شاخص هایی شناسایی شدند.
دستاوردها و کارکردهای رویکرد مدیریت مشارکتی در نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اداره کارآمد در آموزش عالی بایستی با مشارکت و همکاری تمامی ذی نفعان صورت بگیرد. حکمرانی مشارکتی یکی از رویکردهایی است که با تمرکز با مشارکت و درگیرسازی تمامی ذی نفعان در امور ناظر به اداره نهادهای دانشگاهی ارائه شده است. در مقاله حاضر با بهره گیری از روش فراترکیب، دسته بندی جامعی از مؤلفه ها، دستاوردها و کارکردهای حکمرانی مشارکتی در نظام آموزش عالی انجام شده است. پژوهش حاضر، پژوهشی کیفی هست و در پارادایم تفسیرگرایی باهدف اکتشاف مؤلفه ها، کارکردها و دستاوردهای حکمرانی مشارکتی در آموزش عالی انجام شده است. در پژوهش حاضر با جمع آوری اطلاعات از پایگاه های علمی معتبر و پالایش آن، 100 مقاله به عنوان مقالات اصلی برای استخراج یافته ها انتخاب شدند. با تحلیل یافته ها این نتایج به دست آمده که کارکردها و دستاوردها حکمرانی مشارکتی در آموزش عالی را می توان به شش دسته: 1- ارتقای هماهنگی، انسجام و یکپارچگی 2- تقویت ارتباطات، ایجاد اعتماد و افزایش مشارکت و تمرکززدایی در تصمیم گیری 3- افزایش کارایی و اثربخشی (از طریق همکاری)4- افزایش یادگیری و دسترسی آزادانه به اطلاعات در کمک به تسهیل پیاده سازی و اجرای خط مشی ها 5- افزایش پاسخگویی و شفافیت بیشتر و کاهش اختلافات 6- افزایش تعهد و احساس مسئولیت طبقه بندی کرد.
تحلیل تجارب زیسته فرصت های مطالعاتی خارج از کشور دانشجویان دکتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۴۲-۲۴
حوزه های تخصصی:
مسئله و هدف: فرصت های مطالعاتی هم چنان گنجینه هایی جهت مطالعه و تأمل برای دانشگاهیان به شمار می روند. بررسی جریان و تجارب فرصت مطالعاتی در دانشجویان دکتری به عنوان یکی از مهم ترین افرادی که نقش تولید دانش را بر عهده دارند، تاکنون در کانون توجه پژوهشگران در دانشگاه شیراز نبوده است. هدف این مطالعه، واکاوی تجارب زیسته دانشجویان دکتری در دانشگاه شیراز از فرصت های مطالعاتی بود که با رویکردی تفسیری و راهبرد پدیدارشناسی انجام شد. روش شناسی: مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش، دانشجویان دکتری در حوزه های علوم پایه، فنی- مهندسی، کشاورزی، دامپزشکی و علوم انسانی بودند که در 3 سال گذشته، دوره فرصت مطالعاتی خود را در یکی از دانشگاه های معتبر خارج از کشور گذرانده بودند. با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش نمونه گیری معیار و حداکثر تنوع رشته ای 23 دانشجوی دکتری به عنوان مشارکت کننده انتخاب گردیدند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. پس از کدگذاری داده ها، با تحلیل مضمون، مقوله ها استخراج شدند. یافته ها: یافته های مطالعه در پنج مضمون سازمان دهنده؛ زمانی برای گفتگوی بین فرهنگ ها؛ زمانی برای جامعه پذیری؛ زمانی جهت آشنایی، تعامل و فهم ساختار آکادمیک؛ فرصتی برای خودشناسی و توسعه حرفه ای؛ زمانی برای جدایی و گام برداشتن در مسیر جدید پژوهشی، بازآرایی گردیدند. نتیجه گیری: یافته های مطالعه کنونی نشان داد که استفاده از فرصت های مطالعاتی خارج از کشور به شناخت دنیای بزرگ تر، شکوفا شدن استعدادها، آشنایی با عقاید و فرهنگ های مختلف، استقلال و قوی شدن دانشجو، جهان بینی نو و تغییر در دیدگاه، رسیدن به رشد و خودباوری را برای دانشجویان به ارمغان آورد.
مقایسه الگوهای حکمرانی دانشگاهی در کشورهای منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
113-91
حوزه های تخصصی:
تغییر در الگوهای حکمرانی نظام آموزش عالی، بی تردید تغییرات گسترده ای را در سایر اجزاء و عناصر این نظام بر جای خواهد گذاشت. نگاهی اجمالی به سیر تحول نظام حکمرانی دانشگاهی مشخص می کند که امروزه الگوهای حکمرانی نوینی همچون الگوی بازار محور موردتوجه بسیاری از نظام های آموزش عالی در سطح جهان قرارگرفته و کشورهای مختلف در چارچوب های حقوقی، علمی و توسعه ای خود، به سوی الگوی حکمرانی بازارمحور و جامعه محور درحرکت اند. مقاله حاضر با بررسی سیر گذار الگوهای حکمرانی دانشگاهی در قالب مطالعه ای تطبیقی از چهار کشور فرانسه، ایران، آلمان و ایتالیا درصدد پاسخ به این سؤال است که شیوه حکمرانی بر دانشگاه ها در کشورهای مذکور در طی سه دهه گذشته چه تحولاتی را تجربه کرده است. سؤال دیگری که این مقاله در پی پاسخ به آن است، این است که کدام یک از الگوهای یادشده و یا ترکیبی از آن ها کارکرد و منافع بیشتری برای نظام آموزش عالی ایجاد می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد، الگوهای حکمرانی دانشگاهی را می توان عموماً در 4 دسته کلی شامل الگوی حکمرانی بازارمحور، دولت محور، آکادمیک و ترکیبی، طبقه بندی و از ابعاد 12 گانه حکمرانی دانشگاهی با یکدیگر مقایسه نمود. یافته دیگر نشان می دهد که در سیر گذار این الگوها، تمایل به تغییر از الگوی دولت محور به الگوی آکادمیک و سپس به الگوهای بازار محور و نهایتاً ترکیبی قابل مشاهده است. البته این روند در همه کشورهای موردبررسی این پژوهش مشابه نبوده است و برای این حرکت، تغییرات قانونی و ساختاری در بدنه حکمرانی دانشگاه اهمیت زیادی دارد.
طراحی سناریوهای آینده آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۱۳۰-۱۱۴
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش کلیدی آموزش عالی، مطالعه آینده دانشگاه ها و درک مسائل پیش روی آن ها اهمیت بالایی دارد. هدف این پژوهش تدوین سناریوهای آینده آموزش عالی در افق ده سال آینده کشور می باشد. با توجه به کیفی بودن تحقیق حاضر و حوزه آینده پژوهی؛ برای طراحی سناریوها از روش شبکه جهانی کسب وکار (GBN) استفاده شده که رایج ترین و کارآمدترین روش سناریو پردازی، خصوصاً در حوزه آموزش عالی کشور است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان آموزش عالی است که با استفاده از روش گلوله برفی تعداد 16 نفر از خبرگان مورد مصاحبه بدون ساختار قرار گرفتند. داده های حاصل از مصاحبه ساختار نیافته با استفاده از روش تحلیل تم مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است؛ که درنهایت منجر به فهرستی از عوامل کلیدی در هفت حوزه (اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژی، سیاسی، قانونی و مدیریتی، مؤسسات حوزه آموزش عالی) و 33 عامل فرعی گردیده است. بحرانی ترین پیشران های آموزش عالی از حیث عدم قطعیت و میزان اهمیت شامل: عدم وجود سیاست های پایدار، سرمایه گذاری در تکنولوژی های نوین است. با استفاده از عدم قطعیت های بحرانی و ایجاد ماتریس سناریو و رجوع به همه عوامل و اطلاعات جمع آوری شده در مراحل قبل چهار متغیر پیشران بحرانی به نام های سرزمین دانش، سایه های خاکستری، دهکده سوخته، آب راکد تدوین گردید.
بازشناسی مهارت های آموزش برای توسعه پایدار در محتوا و شیوه آموزش عالی صنایع دستی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
87 - 101
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه بازشناسی مهارت های ضروری و زیرساختی آموزش پایدار در آموزش عالی رشته صنایع از طریق مطابقت با الگوی آموزش برای توسعه پایدار است. آموزش برای توسعه پایدار از ابزار نهادینه سازی و تسری توسعه پایدار در جوامع شناخته شده است و بررسی تاریخی سه دهه گفتمان توسعه پایدار نشان می دهد، که صنایع دستی به عنوان یکی از راهکارهای برقراری پایداری به جهان معرفی شده است. مطالعه از نوع کاربردی و روش تحقیق، تحلیلی توصیفی و روش گرد آوری اطلاعات کتابخانه ای و مستند است و از طریق بازخوانی سه حوزه دانشی، نگرشی و توانشی صنایع دستی و تطبیق آن با الگوها و نمونه های موجود صورت می گیرد. یافته ها شامل سه سری مهارت های دانشی، توانشی و نگرشی است. مهارت های دانشی شامل بازخوانی و تجزیه و تحلیل متون محتوای آموزشی موجود صنایع دستی با رویکرد پایداری و تعمیم آن به چالش های مرتبط در سه بُعد پایداری، مهارت های توانشی از جمله توانایی تفکر سیستمی، همکاری میان رشته ای، تفکر انتقادی و خلاق در سه بعد پایداری در صنایع دستی و نیز مهارت تغییر نگرش و باور نسبت به برتری گفتمان های رایج هنری، اجتماعی و فرهنگی در عرصه صنایع دستی و اشراف پایداری بر آنها، مهارت های ضروری و اساسی آموزش برای توسعه پایدار شناخته شده اند. نتیجه اینکه، بهره گیری از مهارت های آموزش برای توسعه پایدار در آموزش عالی صنایع دستی نه تنها توسعه اقتصادی پیشبرنده صنایع دستی را تحت تأثیر قرار می دهد و منابع اولیه و سرمایه اجتماعی و فرهنگی موجود را برای نسل های آینده حفظ خواهد کرد، بلکه در جهت شناسایی مؤلفه های آموزش پایدار در صنایع دستی نیز ضروری است و به عنوان یک الگوی متناسب و به روز در بازنگری آموزش صنایع دستی مفید واقع خواهد شد.
الگوی مطلوب شایستگی های اعضای هیئت علمی در بستر دانشگاه کلاس جهانی (یک پژوهش کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، بهبود وضعیت علمی و آموزشی و قرار گرفتن در بین دانشگاه های ممتاز، هدف بسیاری از مدیران دانشگاهی در سراسر جهان بوده است. صاحب نظران معتقدند که اعضای هیئت علمی باکیفیت و شایسته عنصری کلیدی و مهم جهت دستیابی به دانشگاه کلاس جهانی می باشند. این تحقیق به منظور پوشش دادن این خلأ علمی در کشور، به ارائه الگوی شایستگی های اعضای هیئت علمی دانشگاه کلاس جهانی پرداخته است. این پژوهش از حیث هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، پژوهش کیفی از نوع تحلیل مضمون است. جامعه آماری پژوهش، منابع مرتبط با دانشگاه کلاس جهانی و به ویژه شایستگی های اعضای هیئت علمی در دانشگاه کلاس جهانی بود. پس از بررسی منابع استخراج شده از پایگاه های داده، 84 منبع به عنوان نمونه هدفمند انتخاب شدند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش کدگذاری و تحلیل مضمون استفاده شد و به منظور اعتباربخشی داده ها، از روش کینگ و هاروکس استفاده شد. پس از تحلیل داده ها، در مجموع 96 مضمون پایه و 13 مضمون سازمان دهنده ذیل سه مضمون فراگیر شامل: «علمی-حرفه ای»، «اجتماعی-فرهنگی» و «زمینه ای» شناسایی شدند.
خشیت الهی: ملاک علم، عالم و دانشگاه اخلاق مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر خشیت الهی متمرکز است و آن را به عنوان کلید اصلی و ملاک حقیقی و بنیادین علم، عالم و دانشگاه اخلاق مدار، هدفگذاری می کند. بر این اساس، شناسایی پژوهش های کلیدی مرتبط جهت فراهم سازی مبانی نظری با نقطه نظر تحلیل محتوا، سنتز و تفسیر، هدفگذاری شده است. به واسطه پایگاه های معتبر در دسترس، مقالات معتبر با محوریت خشیت الهی به واسطه رویکرد گلوله برفی یا زنجیری، مورد جستجو و شناسایی قرار گرفته اند. خشیت الهی یا خداباوری و خداترسی، مفهومی بنیادین و راهگشا در سیر و سلوک و بندگی مبنی بر تسلیم، تعظیم و تکریم منسوب به عظمت و مهابت خداوند متعال و هم چنین خودباختگی، افتادگی و فروتنی منتج از علم و معرفت حقیقی و راستین است. مراد از عامل تحقق بخش خشیت، معرفت علمی متبلور در باور و عمل است که تلقی از آن، علم اخلاق مدار و عالم به آن، عالم اخلاق مدار به عنوان پیش نیاز دانشگاه اخلاق مدار است که با مختصات و ویژگی هایی که دارند، بینشی وسیع را عرضه داشته و در خدمت سعادت بشریت خواهند بود. این چنین، علم، عالم و دانشگاه اخلاق مدار، خشیت آفرین، تزکیه کننده، هدایت آفرین، مسئولیت پذیر، عمل گرا، پاسخگو، جامع نگر، تخصصی، نافع، فرازمان، فرامکان، یقینی و اصیل و در یکپارچگی با ایمان به مفهوم درک معنای جهان خواهند بود.
تبیین ویژگی های هویتی آموزش عالی هنر با تاکید بر متغیرهای فرهنگی در ایران امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت که شخصیت هر جامعه ای را تشکیل می دهد، ارزش های فرهنگی است که توسط قشر تحصیل کرده و دانشگاهی صیانت شده و در مسیر انتقال به نسل های آینده با تحولات و نیازهای روز جامعه همگام می گردد. این وظیفه ی نظام های تربیتی، بخصوص آموزش عالی است که برای ارتقاء و انتقال مناسب هویت فرهنگی به تدوین مناسب ترین سیاست های راهبردی اقدام نمایند. نظام آموزش عالی در رشته های هنری به تناسب محتوای موضوعی و مفهومی که با فرهنگ جامعه و همچنین ارتباط با ارزش های بومی، ملی و آیینی دارد، در این میان از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است. این پژوهش که به لحاظ هدف، تحقیقی بنیادی است، در تحلیل نظام های آموزش عالی رشته های هنری، ابتدا با روش کتابخانه ای، به تاریخچه ، مفاهیم بنیادی و چارچوب هایی که می باید در امر آموزش، تعلیم و تربیت مدنظر قرارگیرد، پرداخته و سپس در مطالعه ای پیمایشی ویژگی های هویتی این نظام و تاثیر متغیرهای فرهنگی معاصر را در برنامه های آموزشی این رشته ها مورد بررسی قرار داده است. در نتیجه ؛ برنامه های آموزشی و سرفصل های مصوب در رشته های هنر نیازمند بازبینی، تصحیح و سازگاری با تغییرات و تحولات معاصر بوده و در شرایط موجود با نیازهای جامعه، انتظار دانشجو و آرمان های ایران اسلامی همگامی نداشته، کیفیت لازم را برای حفظ و انتقال هویت فرهنگی ندارد.
ارائه مدل مفهومی یادگیری دیجیتالی در نظام آموزش عالی: پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
پژوهش حاضر باهدف ارائه مدل مفهومی یادگیری دیجیتالی انجام شده است. به منظور انجام پژوهش حاضر از رویکرد کیفی و روش فراترکیب استفاده گردید. هدف از فراترکیب استخراج درک جدیدی از مقایسه و ترکیب یافته های مطالعات متعدد است. جامعه پژوهش شامل کلیه مقاله ها، کتاب ها، گزارش های کاری و انتشارات دانشگاه ها به تعداد بیش از 3000 بوده که از این میان 60 سند بر اساس روش هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو انتخاب و تحلیل شد. به منظور تحلیل داده ها از کدگذاری باز و محوری استفاده شد. نتایج حکایت از شناسایی 11 مؤلفه کلیدی برای تدوین مدل یادگیری دیجیتالی بوده است. این مؤلفه ها عبارت اند از آمادگی دیجیتالی استاد، آمادگی دیجیتالی دانشجو، مدیریت دانش دیجیتالی، پشتیبانی دیجیتالی، کیفیت دیجیتالی، مدیریت دیجیتالی، تعاملات دیجیتالی، فناوری دیجیتالی، ارزیابی دیجیتالی، آموزش و تدریس دیجیتالی و محتوای دیجیتالی بوده است. برای هر یک از این مؤلفه ها اجزا و عناصر مشخصی شناسایی شده است و نهایتاً این که متناسب با این مؤلفه ها، پیشنهادهایی ارائه شده است.
چارچوب مفهومی زیست بوم کارآفرینی مبتنی بر برنامه درسی دانشگاهی : رویکرد فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه تغییر در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی یک ضرورت است و دانشجویان، جامعه و هم چنین نیازها و تجارب آنها تغییر کرده است. بنابراین دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی باید نسبت به تغییرات در پیرامون خود، آگاه و مطلع باشند. هدف پژوهش حاضر، طراحی چارچوب زیست بوم کارآفرینی مبتنی بر دانشگاه بود. این پژوهش کیفی با استفاده از فراترکیبِ کیفی هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شد. تیم فراترکیب متشکل از سه نفر متخصص در حوزه آموزش عالی و مسلط به روش فراترکیب بود. 52 منبع پژوهشی مرتبط، مبنای تحلیل قرار گرفت که با تجزیه و تحلیل داده ها، مضامین پایه استخراج و در 25 مضمون سازمان دهنده سطح اول قرار گرفتند. سپس مضامین سازمان دهنده سطح اول در 4 مضمون سازمان دهنده سطح دوم شامل ذینفعان و بازیگران، برنامه درسی کارآفرینانه، توانمندسازها، رهبری دانشگاه کارآفرین طبقه بندی شدند. در نهایت چارچوب زیست بوم کارآفرینی مبتنی بر دانشگاه شکل گرفت. ارائه این چارچوب به متولیان عرصه آموزش عالی کمک می کند تا با بهره گیری از آن، ملزومات و زمینه های استقرار زیست بوم کارآفرینی مبتنی بر دانشگاه را فراهم نمایند.
ارزیابی دوره های آموزش الکترونیکی بر اساس اصول مبنایی و طراحی انگیزه ای آموزش و همبستگی آن با پیشرفت یادگیری و رضایت از دوره در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی دوره های آموزش الکترونیکی بر اساس اصول مبنایی آموزش مریل و طراحی انگیزه ای کلر و همبستگی آن با پیشرفت یادگیری و رضایت از دوره در آموزش عالی انجام شد. در این پژوهشِ از نوع همبستگی، تعداد 546 نفر از دانشجویان حاضر در دوره های آموزشی الکترونیکی مقطع کارشناسی دانشگاهها، با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ارزیابی کیفیت دوره ها با استفاده از ابزار ارزشیابی کیفیت آموزش اثربخش بر اساس اصول مبنایی و طراحی انگیزه ای - کنترل ارادی با ضریب پایایی آلفای کرانباخ 79/0 انجام شد. پیشرفت یادگیری و رضایت از دوره به ترتیب با استفاده از مقیاس سنجش پیشرفت یادگیری با ضریب پایایی75/0، و رضایت از دوره با ضریب پایایی 83/0 مورد سنجش قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون های همبستگی، تحلیل واریانس و رگرسیون چند متغیری نشان دهنده همبستگی مثبت و معنادار میان تلفیق اصول مبنایی آموزش و عناصر انگیزه ای – کنترل ارادی با پیشرفت یادگیری و رضایت دانشجویان از دوره بود. در این میان عناصر فعال سازی، نمایش، یکپارچگی، حل مسئله، توجه، ارتباط، خودتنظیمی و کنترل محیط بیشترین همبستگی را با این متغیرها نشان دادند. در مجموع، نتایج حاکی از ارتباط معنادار اصول مبنایی و انگیزه ای با کیفیت دوره های آموزش الکترونیکی بود.
کلاس معکوس در آموزش عالی ایران: با تاکید بر مزایای آن برای فراگیران(مقاله علمی وزارت علوم)
کلاس های معکوس به عنوان یک روش آموزشی برای بهبود درگیری دانشجویان، مهارت های تفکر انتقادی، پیامد های یادگیری و موفقیت در حال رشد هستند. با این حال، ادبیات فعلی در کلاس های درس معکوس، بینش محدودی در مورد انگیزه ها، ادراک ها و مزایای فراگیران، به ویژه در زمینه آموزش عالی ارائه می دهد. هدف از این مطالعه کیفی، درک مدرسان کلاس معکوس در آموزش عالی ایران، با تأکید بر مزایای آن برای فراگیران بود که مربیان هنگام تدریس در قالب کلاس معکوس در یک دانشگاه دولتی با آن روبرو می شوند. به طور خاص، در این مطالعه بهترین استراتژی ها برای اجرای کلاس های درس معکوس ذکر شده است. پژوهش حاضر مطالعه ای کیفی از نظر هدف کاربردی و از جهت روش پژوهش کیفی و مبتنی بر پارادایم تفسیری و با رویکرد استقرایی در این مطالعه از مصاحبه نیمه ساختار یافته برای گرداوری اطلاعات استفاده شده است. ۱۳ نفر از اساتید که قبلاً با استفاده از روش کلاس معکوس، تدریس می کردند، مصاحبه شدند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. برای افزایش پایایی و اعتبار تجزیه و تحلیل، از کمک همکار استفاده شد. یافته های این پژوهش چندین مزایای مرتبط با بکارگیری روش تدریس معکوس در آموزش عالی ایران را نشان داد: ۱) افزایش کیفیت یادگیری، ۲) تقویت تفکر سطح بالا و ۳) اجتماعی کردن فراگیران. این یافته ها به طور بالقوه می توانند به عنوان راهنمایی برای مدرسانی که می خواهند برای بهبود نتیجه یادگیری دانشجویان خود از روش کلاس درس معکوس سود ببرند، استفاده شود.
طراحی الگوی تلفیقی مؤلفه های برنامه درسی و تربیت زیباشناختی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
آموزش عالی مؤلفه ای کلیدی در نظام آموزشی و توسعه نیروی انسانی در هر کشوری محسوب می شود. عملکرد نظام آموزشی ابزاری برای پاسخگویی به مشکلات و نیازهای جامعه است. نیازهای آموزشی ویژه در رده های مختلف سنی متفاوت است، که منطق ویژه فرایند آموزشی در آموزش عالی را تعیین می کند. ازآنجاکه نظام آموزش عالی وظیفه مهم تربیت نیروی انسانی متخصص را بر عهده دارد، لازم است در طراحی، اجرا و ارزشیابی فعالیت های آن از شیوه های مطلوب، دقیق و نظام مند استفاده شود. این پژوهش به دنبال طراحی الگوی تلفیقی مؤلفه های برنامه درسی و تربیت زیباشناختی در آموزش عالی می باشد. هدف اصلی دست یابی به مؤلفه هایی از زیباشناختی است که می توان در کنار سایر مؤلفه های برنامه درسی برخاسته از حوزه علوم انسانی در برنامه درسی دانشگاه بکار گرفت. بدین منظور با روش کیفی و اکتشافی این مؤلفه ها از منابع ادبیات مطالعات برنامه درسی، دیدگاه صاحب نظران این رشته و همچنین دیدگاه صاحب نظران رشته هنر و زیباشناختی استخراج گردید و پس از اجماع نظر و امکان به کارگیری آنها توسط دانشگاه های دولتی سطح استان خوزستان آن مؤلفه ها در طراحی الگوی پیشنهادی به کار گرفته شدند و در ادامه الگوی پیشنهادی طراحی گردید. یافته های پژوهش نشان داد که هنر و زیباشناختی به عنوان یک چشم انداز و پارادایم در برنامه درسی، حاوی مؤلفه ها، الهامات و مؤلفه های زیادی است. این مؤلفه ها می توانند با محوریت مؤلفه های مهم برنامه درسی مانند هدف، محتوا، روش و ارزشیابی در طراحی، تدوین و اجرای برنامه های درسی به کار گرفته شوند.
جایگاه قومیت ها (خرده فرهنگ ها ) در نظام آموزشی
منبع:
پویش در آموزش علوم انسانی سال نهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
199 - 220
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی جایگاه قومیت ها در نظام آموزشی ایران است. روش پژوهش این مقاله روش توصیفی تحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از روش مطالعه کتابخانه ای، اسنادی و بررسی منابع چاپی و الکترونیکی استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در نظام آموزشی سعی شده است تا به چند قومیتی بودن ایران توجه شود، اما این مسئله کاستی هایی را نیز به دنبال دارد. در کتاب های درسی مطالب در مورد قومیت ها، فقط در حد تعریف و بیان چند خصوصیات یک قومیت بیان شده است؛ در حالی که پرداختن بیشتر به این مسئله ضروری به نظر می رسد. در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده از زبان مادری برای تدریس ادبیات مجاز است، اما در مدارس به علت وجود مشکلاتی به این قانون توجه چندانی نمی شودو قانون اجرا نمی گردد. همچنین در نظام آموزشی به آموزش چند فرهنگی نیز توجه ویژه ای لازم است.
در میانه «علوم» و «معارف»، پژوهشی در تحولات رشته و برنامه درسی علوم قرآن و حدیث از 1365 تا 1395(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این پژوهش دستیابی به تبیینی تاریخی از برنامه آموزشی رشته دانشگاهی علوم قرآن و حدیث در نظام رسمی آموزش عالی ایران است. به این منظور، پیدایی و سیر تغییرات این رشته در بازه 1365 تا 1395 بر پایه داده های تاریخ شفاهی و تحلیل اسناد برنامه های درسی مصوب شورای عالی برنامه ریزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (عتف)، بررسی شده است. در دهه نخست حیات رشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هدفگذاری اساسی این رشته «تربیت نیروی انسانی و کارگزار آشنا با معارف اسلامی» بوده است، با این نگاه که توسعه دانش در حوزه معارف اسلامی، نه مسئولیت دانشگاه که کارویژه «حوزه های علمیه» است. در ادامه حیات رشته نیز، محوریت بخشیدن به «تفسیر و استنباط معارف قرآن و حدیث»، موجب شده است جهت گیری غالب در تربیت دانشگاهی به سوی کارکردهای عمومی باشد و از تخصص گرایی در مسائل «علوم قرآن و حدیث» فاصله گیرد. از ابتدای دهه 1380، «علوم قرآن و حدیث» در همه مقاطع دانشگاهی رشته ای مستقل شده، اما تخصص گرایی حتی در دوره دکتری، اتفاق نیفتاده است. از سال 1395، طرح تحول در مقطع کارشناسی رشته به اجرا درآمده، اما ادامه این مسیر تحولی در دوره های تحصیلات تکمیلی پی گرفته نشده، همان پیکره آموزشیِ ازپیش موجود تداوم یافته است.
آموزش عالی توده ای و چالش صندلی های خالی در ایران: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از بازتاب های کلیدی جریان توده ای شدن آموزش عالی در ایران، شکل گیری پدیده صندلی های خالی یا ظرفیت های فاقد متقاضی است که نشان از کاهش ارزش تحصیلات دانشگاهی در جامعه ایرانی دارد. از این رو، پرسش مطالعه حاضر این است که چگونه توده ای شدن آموزش عالی در ایران منجر به شکل گیری پدیده صندلی خالی شد؟ برای این منظور از روش کیفی پدیدارشناسی استفاده شد. در این رویکرد، جامعه مشارکت کنندگان در مطالعه شامل مطلعین و صاحبنظران آموزش عالی بود که به صورت هدفمند با معیار برخورداری از تجارب زیسته و مطالعاتی مرجع و انتقادی در زمینه توده ای شدن آموزش عالی تعداد 14 مشارکت کننده انتخاب و نسبت به انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته و تحلیل متن مصاحبه ها با روش تجزیه و تحلیل کیفی مارپیچی اقدام شد. با این روش، چهارچوب فهم پذیری چگونگی شکل گیری پدیده صندلی خالی در دوره آموزش عالی توده ای در ایران درک و ایجاد شد. این چارچوب نشان می دهد که چهار عامل کلیدی و مرتبط شامل، مداخلات ایدئولوژیک دولت در آموزش عالی، نظام مدیریت دانشگاهی علم گریز بهره بردار، فرایند های دانشگاهی تحول گریز، و جامعه محول و کیفیت خواه زمینه ساز شکست جریان توده ای شدن آموزش عالی در ایران و در برایند آن شکل گیری پدیده صندلی خالی شده است. این مطالعه می تواند به بازاندیشی جریان توده ای شدن آموزش عالی در ایران و در برایند آن مواجهه موثر با پدیده صندلی های خالی کمک نماید.
مدل سازی اجرای طرح مدیریت منطقه ای آموزش عالی ایران با رویکرد تفسیری-ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
با توجه به ارجاع روزافزون امور دانشگاهی به وزارت علوم (تشدید تمرکز و دیوان سالاری)، کاهش مشارکت دانشگاه ها در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها (کاهش پاسخگویی) و کاهش کیفیت حجم آموزش عالی (عدم تناسب و توازن جدی میان فعالیت های دانشگاهی و استعدادها، مزیت ها و نیازهای مناطق)، مطالعات «مدیریت منطقه ای آموزش عالی» از نیمه دوم دهه ۹۰ آغاز شده اما تغییرات پی درپی و روند کند در پیشبرد این طرح، جای تأمل را باقی گذاشته است. این مقاله بر آن است تا با شناخت عوامل کلیدی در پیاده سازی مدیریت منطقه ای آموزش عالی، پیشران های مؤثر بر موفقیت یا شکست طرح مزبور را که همان متغیرهای کلان تصمیم گیری در تنظیم، هدایت و ترتیب اثر این طرح می باشند، تجزیه و تحلیل نماید. پژوهشگران با انجام مطالعات کتابخانه ای و مراجعه به خبرگان، عوامل مؤثر را شناسایی کرده و با توزیع پرسشنامه میان ۴۱ خبره در حیطه های آینده پژوهی، سیاست گذاری علم و فناوری و مدیریت آموزش عالی، از روش مدل سازی ساختاری-تفسیری برای تعیین روابط میان پیشران ها استفاده کرده اند. مدل نهایی از ۷ سطح برخوردار بوده و در آن عوامل به سه گونه «وابسته»، «پیوندی» و «محرک» در یک پیوستار منطقی تقسیم بندی شدند. این تحقیق نشان داد که سه پیشران "اقدامات قانونی"، "تقویت استقلال دانشگاهی" و "عملکرد آموزش محور، پژوهش محور یا تلفیقی وزارت عتف برای مدیریت گذار" پیش نیازهای اساسی اجرای طرح مدیریت منطقه ای آموزش عالی هستند.