مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
گشتاسب
حوزههای تخصصی:
بازتاب آیین راه و رسم آموزی جوامع باستانی در فرهنگ کهن ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"این مقاله به بررسی آیین راه و رسم آموزی در جامعه کهن هندو ایرانی می پردازد. در این جامعه با گذشت زمان، زمانه نیز می گذرد و ساختار این آیین را دگرگون می سازد. بدین گونه که پس از گذشت زمانی دراز و جای گیری روایات نوین در داستان های کهن که به روشنی نمایانگر آیین رازآموزی جامعه هندو ایرانی بوده اند. دیگر اکنون دستیابی به عناصر، اجزای ساختار و درون مایه رویداد و نیز بررسی تاریخی این رخداد آیینی دشوار و پیچیده است و به سادگی نمی توان به چگونگی برگزاری این آیین در جامعه کهن هندو ایرانی پرداخت.
از این رو نگارنده، نخست با پژوهش پیرامون آیین در جوامع معاصری که همچنان پای بندی ساختار ساده و نخستین خود هستند به بازآفرینی اسلوب و چگونگی برپایی این آیین در جامعه هندو ایرانی روی می آورد. سپس با بررسی روایات اژدهاکشی رستم و کی گشتاسب در چهار گوشه گیتی از یکسو، و کاخ رودابه و جشنگاه منیژه از دیگر سو، بازتاب آیین راه و رسم آموزی پسران و دختران نوبالغ جامعه هندو ایرانی را به نمایش می گذارد.
هدف این مقاله، بررسی بازتاب آیین راه و رسم آموزی جوامع باستانی در روایات اساطیری، داستان های حماسی و فرهنگ عامیانه ایران است. بخش نخست گزارش آیین رازآموزی پسران نوبالغ و بخش دوم مناسک پاگشایی دوشیزگان نابرنای جامعه را بر دارد."
چشمان بازِ بستة اسفندیار
حوزههای تخصصی:
تحلیل داستان رستم و اسفندیار مقوله ای است که هرچند استادان بسیاری به آن پرداخته اند، ولی همچنان جای بررسی و بذل دقت دارد. این داستان پیرامون سه شخصیت محوریِ رستم، اسفندیار و گشتاسب ـ به عنوان سه رأس یک مثلث ـ است که هر یک به عنوان نموداری از واقعیت و حقیقت تاریخی ما ایرانیان جلوه ای تازه در عرصة روان شناسانه وجودی مان دارد؛ رستم به عنوان ابرمردِ ملی، اسفندیار به منزلة رویین تنی ساده اندیش که بر جاودانگی هزل آمیز خویش طعنه می زند و گشتاسب به مثابة انسانی با بینش مدرن که از تمام فضای موجود برای احیای حیات پادشاهی و سیاسی اش بهره می گیرد. در این مقاله سعی بر تحلیل فلسفی و روانی این سه شخصیت کلیدی است. داستان یاد شده نه تنها انگیزه بخش بررسی این اشخاص است، بلکه علل کامیابی و ناکامی هر یک از آنان را در ساحت های گوناگون به بحث می نشیند و از سویی دیگر تفاوت بینش تاریخی با بینش اجتماعی را تحلیل می کند. با این امید که این نوشتار بتواند خلأ موجود در زمینه های مذکور را پر کند.
در این کهنه محراب؛ فردوسی و نقد سیاست های ساسانی و غزنوی در سایة چرخش شخصیت گشتاسب در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
یکی از شخصیت هایی که حضور او در شاه نامه، وقایعی دردناک را می آفریند، گشتاسب است. چهرة این شاه کیانی در شاه نامه، متفاوت از آن چیزی است که در متون دینی اعمّ از اوستا و پهلوی نقش شده است. او در شاه نامه پادشاهی کوته اندیش، آزورز، پیمان شکن و خودپرست است؛ در حالی که در اوستا و متون پهلوی از تقدس بسیار برخوردار است. شاید در ذهن خوانندة شاه نامه این پرسش پیش آید: مگر نه این که فردوسی، بنابر تأکید بسیار خود در اثرش، به منابع مورد استفاده اش پای بند بوده، پس چگونه این چرخش شخصیتی در شاه نامه پدیدار شده است؟ این نوشتار بر آن است تا به علل و عوامل این دگرگونی پاسخ دهد. شاید بتوان چنین پنداشت که یکی از عوامل تغییر شخصیت گشتاسب، مبارزة فردوسی و دیگر ایران دوستانِ هم فکر او، با حکام عصر، اعمّ از ترک و تازی باشد. به دیگر سخن، تغییر شخصیت گشتاسب، حاصل اهداف سیاسی شاعر و راویانی بوده است که روایت هایی را برخلاف متون دینی زردشتی انتشار داده بودند، چه با گردش شخصیت گشتاسب که ساسانیان خود را بدو منسوب میکردند، حکومت ساسانی و شیوة حکم رانی آن ها مورد نقد قرار می گرفت؛ یعنی حکومتی که محمود غزنوی مدعی پیوند با آن بود؛ که البته در نوع شکل گیری و زمان سیطره شباهت هایی بسیار به شیوة حکم رانی ساسانیان دارد. بنابراین شاعر، چهرة حقیقی سلطنت ترکان و تازیان را که طریق حکومت ساسانی را می پیمودند و به استبداد دینی و تمرکز قدرت روی آورده بودند، آشکار می کند. فردوسی و راویان هم فکر او با چرخش احوال گشتاسب، قصد مبارزه با همه کسانی را داشتند که هم چون او می اندیشیدند و می گفتند و عمل می کردند.
خوانشی لاکانی از غمنامه رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روانکاوی فروید و به تبع آن نقد روانکاوی به دلیل وجود پاره ای از مشکلات اساسی و عمده از جمله فروکاست شدید و فردی شده این نظریه، مورد انتقاد بسیاری از روانشناسان و منتقدان قرار گرفت. فیلسوف و روانکاوِ پساساختارگرایِ فرانسوی، ژاک لاکان، با اصلاح این تناقض ها، رهیافت نوینی را نسبت به این یافته ی فروید، پیش روی همگان قرار داد و روانکاوی را از تنگنای محدود فردی به گستره اجتماع و نظم حاکم بر آن ارتقاء ببخشد. این جستار برآن است تا ضمن بیان نقش عمده پدر/قانون(و نه مادر) در هویت یابی سوژه، از گذرگاه این اندیشه ها، خوانشی متفاوت از متن باز و قابل تأویلِ غم نامه ی رستم و اسفندیار را به خوانندگان عرضه بدارد و به واسطه ی آن، تناقضات درونی و متوهم وار این پدر قانون گذار (که در این داستان گشتاسب نمود آن است) را درباره ی حس ربوده شدن لذتش، و انتقال این حس به سوژه/اسفندیار آشکار نماید تا در نهایت زوایای پنهان و علل اصلی به وجود آمدن این غم نامه را از دیدگاهی نو بررسی کند.
نکته ای تازه در فرزندکشی گشتاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گشتاسب در متون دینی زرتشتی شخصیتی موجه و حتی مقدس دارد، اما در شاهنامة فردوسی
و بیشتر کتاب های تاریخی بعد از اسلام، پادشاه منفور و تبه کاری است که پسر دلاور خود
اسفندیار را آگاهانه به کام مرگ می فرستد. اغلب منتقدان معاصر نیز در تحلیل شخصیت
گشتاسب، نظر فردوسی را پذیرفته و تکرار کرده اند. در این مقاله ضمن نگاهی گذرا به
شخصیت گشتاسب و اسفندیار در متون دینی قبل از اسلام و شاهنامه و دیگر متون تاریخی
بعد از اسلام و همچنین تحلیل نظر منتقدان معاصر، سعی شده است از منظر قصه که با اسطوره
ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی دارد، شخصیت دوگانة گشتاسب در ارتباط با اسفندیار تحلیل و
توجیه شود. در یکی از مناسک و سنت های قصه که در سراسر جهان نمونه های فراوانی دارد،
قربانی شدن پسر ارشد برای حفظ و بقای تخت و تاج پدر است. در این آیین پسر با طیب
خاطر خود را قربانی پدر و تخت و تاج او می کند و به افتخاری بس بزرگ نائل می شود و پدر
نیز مستوجب هیچ سرزنش و نکوهشی نمی شود.
نقد روان شناختی داستان لهراسب و گشتاسب در شاهنامه فردوسی و آخیلوس و آگاممنون در ایلیاد هومر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روانشناسی اجتماعی به بررسی رفتار اجتماعی فرد در برابر افراد و گروه ها می پردازد. در روانشناسی اجتماعی موضوعاتی مانند روابط اجتماعی، تعارض و مذاکره برای حل تعارض مطرح می شود. بررسی و تحلیل داستان لهراسب و گشتاسب در شاهنامه فردوسی و داستان آخیلوس و آگاممنون در ایلیاد هومر از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، فهم بهتری از این دو داستان ارائه می کند. در این پژوهش کوشش شده است با روش توصیفی- تحلیلی و با تمرکز بر مباحث روانشناسی اجتماعی، رفتار آخیلوس و گشتاسب را در برابر آگاممنون و لهراسب مورد تطبیق و تحلیل قرار گیرد و علت های دشمنی، رفتارهای مشابه و پیامدهای دشمنی آنها بررسی شوند. با تکیه بر بررسی های این پژوهش، علتهای دشمنی در هر دو داستان، خودخواهی طرفین دشمنی، شکستن غرور آخیلوس و گشتاسب و نادیده گرفتن نیازهای آنان بوده است. گشتاسب و آخیلوس در برابر بی احترامی طرف مقابل، دچار ناکامی شدند و تلاش کردند با پرخاشگری، رفتار انطباقی، اثبات خود و ترک مذاکره ناکامی خود را جبران کنند. همچنین پیامد دشمنی برای گشتاسب و آخیلوس بسیار سنگین بوده است؛ به طوری که گشتاسب فرماندهی سپاه روم دشمن ایران را برای جنگ با ایران بر عهده گرفت و آخیلوس به واسطه مادرش جنگ با تروائیان را شعله ور کرد و خود در آن شرکت نکرد؛ تا آخائیان شکست بخورند.
تفاوت میان دو روایت تاریخ بلعمی و ثعالبی درباره گشتاسپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب های تاریخ، از مهم ترین منابع شناخت اسطوره ها محسوب می شوند. حتی فردوسی نیز زمانی که در پی منابع اسطوره ای روایت شاهنامه بود، به سراغ کتب تاریخ خداینامه ها رفت. تاریخ بلعمی و همچنین تاریخ ثعالبی از کتب مهم تاریخ به زبان فارسی به شمار می آیند. این دو کتاب، در فاصله زمانی اندک با یکدیگر و با موضوعی مشابه (تاریخ عام ایران) به نگارش درآمده اند. هر مورخ بنا به منابع و مواد کار و نگرش خاص خود به تاریخ نگاری، متنی ویژه خلق می کند. در نگاه به اسطوره ها، هر مورخ دیدگاه متفاوتی دارد و گاه مورخان دست به «عقلانی سازی» شخصیت های اسطوره ای زده اند؛ کاری که قطعاً فردوسی آن را ناپسند می دانست. در یک قرن اخیر در باب «روایت» (Recit) و تاریخ (یا داستان Story و تاریخ History) و چگونگی بازتاب آنها در یکدیگر، رسالات فراوانی در گونه های مختلف نقد ادبی در جهان نوشته شده است و مهم تر از همه، کتاب بی نظیر پل ریکور با عنوان «حکایت و زمان» در این زمینه به نگارش در آمده است. در این مقاله به تفاوت روایت زندگی گشتاسپ پادشاه اسطوره ای ایران در دو کتاب ثعالبی و بلعمی پرداخته شده است . نتایج حاصل از این پژوهش، مبین آن است که چگونه ثعالبی روایتی ادبی از پادشاهی او به دست داده، حال آنکه بلعمی بیشتر نگاهی تاریخی و جزئی نگر به این شخصیت اسطوره ای دارد.
ابهام در چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن
منبع:
قند پارسی سال سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
63-76
حوزههای تخصصی:
«گشتاسب» پادشاه کیانی شرط واگذاری قدرت به فرزندش «اسفندیار» را دستگیری «رستم» اعلام می کند. رستم در نبردی اسفندیار را می کشد. اسفندیار پیش از مردن سرپرستی پسرش «بهمن» را به رستم می سپارد تا به او آداب شاهی و رزم و بزم بیاموزد. مدتی بعد، بهمن نزد نیایش باز می گردد و گشتاسب در چنین زمانی، وزیرش «جاماسب» را فرا می خواند و به او می گوید که قصد دارد از شاهی کناره گیری کند و آنگاه می میرد. هدف از نوشته حاضر بررسی چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن می باشد. در این مقاله با بررسی اتفاقاتی که پس از کشته شدن اسفندیار رخ می دهد و در منابع مختلف به ثبت رسیده، نشان داده شده که گشتاسب در یک خیزش عمومی که از درون خاندان شاهی و به رهبری بهمن شروع شده بوده از شاهی برکنار شده است. برای شاهان ساسانی که نسب خود را به بهمن کیانی می رساندند و حکومتشان به طور گسترده از دین زرتشت حمایت می کرده و همچنین پیشوایان دینی نیز از آنان حمایت می کردند، خوشایند نبوده است که مردم سرگذشت کودتای علیه گشتاسب را بخوانند. به همین خاطر به طور آگاهانه ای سعی کرده اند که انتقال قدرت را مسالمت آمیز نشان دهند.
نقد روانشناختی شخصیت گشتاسپ در داستان رستم و اسفندیار بر اساس روان شناسی یونگ
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روان شناختی است که در دهه های اخیر همچون مطالعات میان رشته ای دیگر، رونق و روایی یافته است. شاهنامه نیز با زیر ساخت اساطیری ویژه ی خود روایت گر داستان ها و شخصیت هایی است که از ریشه و پیشینه ی ژرف اسطوره ای برخوردارند. این اثر از جمله آثاری است که در آن کهن الگوهای (آرکه تایپ ) یونگ نمودی برجسته یافته است. کهن الگو به نشانه ها و نمادهای یکسان در فرهنگ های مختلف گفته می شود و نمود ویژه ی این کهن الگوها در شاهنامه به این دلیل است که این کهن الگوها، بسیار دیرینه اند وکاربرد آن ها در داستان های اساطیری و حماسی نشان گر وجود ناخودآگاه جمعی در میان ملت ها و انسان ها از گذشته تاکنون است . در این جستار سعی شده است بااستفاده از آموزه های روانشناسی و نقد کهن الگویی، شخصیت گشتاسپ مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، به این شیوه که شخصیت گشتاسپ در راستای کهن الگوهایی چون، عقده، سایه، نقاب و... مورد توجه قرار می گیرد
شفق اهورایی اهریمنی اسفندیار تحلیل داستان رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنگ بین خصلت های اهورایی و اهریمنی و دو بنی بودن قهرمانان خیر و شر در داستان های مختلف شاهنامه همواره مورد نظر پژوهندگان بوده است. اما آنچه مایه شگفتی است این است که این بار این دوگانگی بیشتر در سوابق و گفتار و کردار یک قهرمان تجلی یافته است، بطوریکه نمی شود او را اهورایی مطلق نامید و نه او را اهریمنی و دوزخی و بدرگ مطلق قلمداد کرد بلکه نوعی کشاکش و ستیز در گفتار و کردار یک پرسوناژ به نام اسفندیار در این داستان به چشم می خورد. در این جستار طولی سعی وافر پژوهنده با روش توصیفی و تحلیلی و تفسیری و کتابخانه ای بر آن بوده است که آیا او سمبل راستی و اهورایی است؟ یا او نماد اهریمنی است؟ در هیچ کدام از این مواضع نمی شود به ضرس قاطع نظر داد این داستان به سبک رآلیستی از یک واقعه ی تاریخی حماسی قبل از تاریخ نوشته شده است که قهرمان آن به طور ناآگاهانه ای در یک تلقی غلط به دین باوری زمانه خود دال بر پیرو راستین پیامبر (زرتشت) بودن پدرش گشتاسب دچار و گرفتار شده است در نتیجه درخواست های چند لایه رستم با او حاصلی مطلوب در برقراری صلح ندارند بجز جنگ نا خواسته و این موضع اسفندیار تا اواخر داستان دال بر اصرار بر صلح رستم و ابرام بر جنگ اسفندیار تا برقراری جنگ ادامه دارد. ویژگی های اسفندیار هم در سیاهه نمودن کارهایی که کرده است و در رجز خوانی ها خود او به آنها اشاره می کند که آن اعمال در طول داستان توسط پشوتن و سیمرغ و زال و رستم هم تأیید می شوند. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی – تحلیلی است.
پیامبر ایرانی در متون تاریخی و پهلوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
229 - 257
حوزههای تخصصی:
زردشت پیامبر ایران باستان یکی از بزرگ ترین و پرآوازه ترین قهرمانان تاریخ است. در بخش هایی از اوستا و متون مذهبی فارسی میانه، اشاراتی به زردشت و روابطش با گُشتاسپ می شود . بر پایه این دسته متون زردشت پس از پشت سر گذاشتن برخی حوادث، به نزد گشتاسپ رفت و او را به دین خود فراخواند. شاه ایران پس از دیدن معجزات زردشت و با وساطت فرشتگان زردشتی، به مذهب جدید گرایید. گرایش گشتاسپ به دین زردشت تبعاتی نیز در پی داشت که مهم ترین آن نبرد او با ارجاسپ بود. روایات یاد شده با دخل و تصرّفاتی چند، در شاه نامه و برخی متون تاریخی نیز آمده است. نکته در خور توجّه این که مورّخان اسلامی دو دیدگاه متفاوت و متضاد نسبت به زردشت داشته اند. برخی از آن ها زردشت را پیامبر الهی و یا حکیم خوانده و پس از ذکر معجزاتی از او، درباره ارزش کتابش سخن گفته امّا برخی دیگر زردشت را نه تنها پیامبر ایران بلکه فردی از بنی اسراییل خوانده اند که پس از خیانت به یکی از پیامبران آن قوم، مذهب باطل خود را پدید آورد و با فریب دادن گشتاسپ، موجبات خونریزی های بسیاری را فراهم ساخت.در این مقاله نخست به بررسی روایات مربوط به سرگذشت زردشت با گشتاسپ در منابع یاد شده می پردازیم سپس به مهم ترین دلایل رویکرد منفی مورّخان به پیامبر ایرانی اشاره می کنیم.
تدوین نظام کردارشناسی لهراسب در شاهنامه و سایر متون منظوم پهلوانی با تأکید بر شاهنامه سال 844 تیموری محفوظ در کتابخانه ملی پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
402 - 415
حوزههای تخصصی:
لهراسب، یکی از شخصیت های اسطوره ای است که در اوستا، شاهنامه و متون منظوم پهلوانی از سیمایی کاملاً متمایز برخوردار است. در فرازوفرودهای دوران او، رخدادهایی است که به ظاهر ناشی از انحطاط در خاندان وی بوده است، در اوستا از لهراسب و پسر او، گشتاسب، سخن رفته است؛ اما از میان این دو شخصیت، تنها گشتاسب صاحب تاج کیانی می شود و به پادشاهی می رسد و لهراسب جز این که پدر گشتاسب باشد، نقشی در سلسله پادشاهی ندارد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی عللت تفاوت در قرائت های موجود در متون پهلوی و اوستا درباره لهراسب است. این پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی به دنبال پاسخ این سؤال است که چرا لهراسب در اوستا و سایر متون حماسی فارسی، شخصیتی دوگانه دارد. یافته های پژوهش حاکی از این است که هنگام تدوین یشت های اصلی اوستا، داستان مربوط به لهراسب شکل منسجمی نداشته و همین امر باعث شده که لهراسب اوستایی، شخصیتی کاملاً متفاوت از لهراسب شاه در متون حماسی پیدا کند. همچنین ارتباط تنگاتنگ میان لهراسب و گشتاسب در این داستان و درهم تنیدگی شخصیت این دو نفر، شاید نتیجه اختلاط شخصیت های اساطیری و ادغام خویشکاری آنان باشد که به سنت پویای نواحی شرقی ایران به گونه ای متفاوت از اوستا، به شاهنامه و سایر منظوم پهلوانی فارسی منتقل شده است.اهداف پژوهش:شناخت لهراسب در اوستا و متون حماسی.بررسی علل تفاوتهای در شخصیت لهراسب در اوستا، شاهنامه و متون پهلوانی.سؤلات پژوهش:علت تفاوت شخصیتی لهراسب شاه در متون حماسی و اوستا چیست؟شخصت لهراسب چه بازتابی در شاهنامه تیموری محفوظ در کتابخانه ملی پاریس دارد؟
شیوه های انتقال فرّه و ارتباط آن با فرزندکشی گشتاسب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۶
85 - 102
حوزههای تخصصی:
یکی از بحث برانگیزترین کارهای پادشاهان در شاهنامه سعی گشتاسب در کشتن اسفندیار است. عموماً، علاقه گشتاسب را به پادشاهی، علّت این عمل او ذکر می کنند و در شاهنامه نیز از زبان پشوتن، به این موضوع اشاره شده است. اما در این باره باید به چند نکته توجّه داشت: نخست این که پشوتن فرزند اول گشتاسب است و باید ولی عهد او باشد؛ اما مدّعی حکومت نیست؛ دیگر این که گشتاسب بعدها، حکومت را به بهمن انتقال می دهد. از سوی دیگر، نمونه هایی از تلاش برای انتقال حکومت به نوه در داستان های ایرانی و دیگر حماسه های جهان دیده می شود و می توان آن را الگویی هند و اروپایی دانست. همچنین، در باورهای ایرانی، یکی از واسطه های انتقال فرّه دختران هستند. در این مقاله، سعی شده با بررسی این موضوع ها، به علّت تلاش گشتاسب در کشتن اسفندیار پرداخته شود. بر اساس تحلیل ها، می توان گفت تلاش گشتاسب در کشتن پسر، طرحی تکرار شونده است که به موجب آن، انتقال پادشاهی را به نوه نوعی انتقال قدرتمند پادشاهی می دانستند. همچنین، با توجّه به شکل انتقال فرّه به واسطه دختران، می توان گفت فره گشتاسب به همای می رسد و بهمن از طریق مادر وارث آن فرّه می شود. گشتاسب نیز به دلیل فاقد فرّه بودن اسفندیار، سعی دارد به گونه ای رفتار کند تا حکومت به او نرسد