مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
بازنمایی
منبع:
سیاست دوره ۵۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
961 - 937
حوزه های تخصصی:
از اهداف اصلی پژوهش حاضر بررسی چگونگی بازنمایی بحران سوریه در سه رسانه پاکستانی روزنامه امت، روزنامه جنگ و سایت خبری اسلام تایمز است. تلاش شده است تا انواع راهبردهای به کاررفته در سیاست بازنمایی شامل برجسته سازی، حاشیه رانی، انگاره سازی و طبیعی سازی در این رسانه ها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی در رویکرد پدام و نرم افزارهای تحلیلی ردیابی شود. پرسش اصلی پژوهش این است که چگونه رسانه های پاکستانی بحران و جنگ داخلی سوریه را در ظرف رقابت های منطقه ای و نیز گرایش های مختلف سیاست داخلی در پاکستان برای مخاطبان بازنمایی کرده اند؟ یافته ها نشان می دهد که روزنامه امت، ذیل جهت گیری بشارستیزی و تصویرسازی منفی از ایران و روسیه، ریشه های بحران سوریه را معطوف به دخالت دولت های همسو و موافق با بشار اسد نشان داده است؛ سایت خبری اسلام تایمز، در پی دفاع از حاکمیت مشروع دولت سوریه از راه تصویرسازی و بازنمایی دخالت کشورهای غربی، و نقد و برجسته سازی نقش امریکا در بحران سازی سوریه و منطقه بوده است؛ و روزنامه جنگ با رویکردی متفاوت، بحران سوریه را مسئله ای ریشه دار و حل نشده در داخل این کشور تصویرسازی کرده است، به گونه ای که دخالت کشورهای غربی و منطقه ای علیه بشار را ناشی از بشارستیزی داخلی می داند. آنچه ورای بازنمایی سه رسانه پاکستانی در مورد بحران سوریه و در قالب یک گزاره راهبردی شناسایی شدنی است، این است که رسانه های مذکور همزمان با نمایندگی از سه گروه مختلف از جامعه پاکستان، ضرورت بی طرفی دولت پاکستان را به مخاطب القا کرده است، و به این ترتیب، امکان مدیریت افکار عمومی از راه رسانه ها همسو با اراده و سیاست قدرت و دولت پاکستان در بحران سوریه فراهم می شود.
قصدیت در فراسوی ایده آلیسم و رئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
997 - 1026
حوزه های تخصصی:
عزیمت گاه هوسرل برای برچیدن دوگانگی(سوبژه و ابژه) مندرج در سرشت سنت متافیزیک غرب ساختار استعلایی آگاهی است. از این رو بنای ذاتی آگاهی قصدیت است. قصدیت فعل آگاهی و عملی عینیت ساز است؛ یعنی با توسل به مراحل روش شناختی و نوئسیسی، ابژه هایی از جنس ادراک پدید می آید و در ساحت شناختی ذهن مندرج می شود. لذا آگاهی علاوه بر شهود حسی توان شهود ذوات را نیز دارد، از این جهت پدیدارشناسی در هوسرل وصف بازنمایانه ندارد و توانسته نحوی ایده آلیست مبتنی بر افعال آگاهی در تقرر محتوای رئال جهان در وعاء ذهن و پهنه فهم را ارائه کند که، درک متداول از عین و ذهن را پس بزند و راه خود را برای عبور از ثنویت میان امر رئال و ایده آل بگشاید، چنانکه هر سوبژه متضمن ابژه ی خویش شود و درون ساختار استعلایی آگاهی آن را زیست کند. این نوشتار در صدد تبیین نحوه تقرر پدیدار جهان در حوزه آگاهی است وهمچنین بررسی این مطلب که فاعلیت مطلق و تقدم ذهن در مواجهه ی با جهان عینی به عنوان یگانه نهج فهم و دریافت هستی چطور می تواند عملی عینت ساز باشد؟ یعنی قصدیت، چگونه ساحت رئالیته را در ایده آلیته مستحیل و با آن یگانه می کند ؟ به بیان دیگر، قصدیت، چگونه فراسوی عین و ذهن (ایده آلیسم و رئالیسم) و در مناسبات جهت مند با آن دو مأوی می گزیند؟
بازنمایی به منزله "معنای مجسم" از دیدگاه آرتور دانتو (مطالعه موردی آثار جف کونز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
159 - 179
حوزه های تخصصی:
هنر مدرن و هنر معاصر مفهوم بازنمایی را، که حدود دو هزارسال بر تاریخ فلسفه هنر سیطره داشت، مورد نقد قرار داده است. بر این اساس دیگر تلقی کلاسیک از بازنمایی قادر به تحلیل نمونه های هنری جدیدی نبود که از هنگام شکل گیری هنر مدرن پدید آمده بودند. آرتور دانتو یکی از فیلسوفان هنر قرن بیستم است که به ویژه با توجه به هنر معاصر به ارزیابی مجدد نظریه "بازنمایی" پرداخته است. دانتو معتقد است که هنر امروز، شاهد ظهور ابژه های واقعی[1] در آثار هنری است و دیگر هنر صرفاً بازنمایی واقعیت نیست بلکه ابژه های واقعی خود تبدیل به اثر هنری شده اند. وی آثار هنری را بیان های نمادینی می داند که خود را تجسم می بخشند. مقاله حاضر تلاشی است برای تبیین دریافت دانتو از مفهوم هنر به منزله بازنمایی که با تکیه بر کتاب استحاله شئ معمولی (1981)، فراسوی جعبه های بریلو (1992) و آنچه هنر است (2013) صورت گرفته است. در این مقاله به تحلیل چرایی طرح این نظریه از سوی دانتو اشاره می شود که او چگونه تفسیری دیگر از مفهوم بازنمایی را طرح کرد و آن مفهوم را متمایز از تلقی کلاسیک آن توضیح داد. اهمیت تلقی دانتو در این خصوص بررسی نمونه های هنر معاصر براساس تفسیر تازه ای است که از مفهوم بازنمایی در هنر طرح می کند. همچنین در این مقاله به مطالعه موردی در خصوص هنرمند معاصرجف کونز نیز اشاره شده است.
مکانیسم بازنمایی تصویر کودک در ساختار روایتی وتصویر سازی کتاب «دیگر درخانه پسرک هفت صندلی بود»
حوزه های تخصصی:
نگاه به جنبه های متفاوت زندگی کودکان، به ویژه تأثیر تصویرسازیهای ادبیات داستانی بر آنان همواره مورد توجه منتقدین بوده است.لذا پژوهش حاضر به مطالعه یکی از این موارد اختصاص دارد. از آنجا که تاکنون با رویکرد تصویرسازی و عدم تطابق آن با متون روایی به مطالعه کتاب های کودکان پرداخته نشده است، در این نوشتار با استفاده از نظریه «رولان بارت» درباره ساختار روایت ها و نظریه«استوارت هال» نسبت به بازنمایی، داستان «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود» انتخاب شد. از آنجاکه در ادبیات روایی کودکان، همواره ترکیب ساختار و مضامین تصاویر با داستان در ارتباط با یکدیگرند و تصویر سازی بر اساس زمینه اجتماعی مؤلف و تصویرساز و همچنین برداشت آنها از کودک و دوران کودکی انجام می پذیرد، همواره چنین قرائتی را از کودک و دوران کودکی در ذهن داشته و آن را باز تولید می کنند. در این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی داستان مذکور مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج تحلیل های تصاویر و شیوه بازنمایی کودک در آنها، نشان دادند کودک بازنمایی شده در تصاویر، به طور معمول نمی تواند به شکلی خلاقانه و مستقل در فرآیند ساخت معنا شرکت جوید و تصویرساز و مؤلف به شکل ناخودآگاه، به طور معمول قرائت مسلطی را که در بستر فرهنگ جامعه از «کودک» و«دوران کودکی» وجود دارد، در قالب کلیشه ها و رمزگان فرهنگی و ایدئولوژی مسلط،به متن یا تصویر تحمیل می کنند.
تحلیل تاریخی- انتقادی دیدمان های غالب جنسیت در دوره پهلوی: یک روانکاوی اجتماعی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳
37 - 63
حوزه های تخصصی:
جنسیت، تأثیری پدیداری پیرامون جنس و سامانه ای است که در بافت فرهنگی یک جامعه و در طول تاریخ برساخته می شود. جنسیت، تماماً وابسته به خودآگاه یک جامعه نبوده بلکه ناخودآگاه جمعی، نقش مهمی در شکل گیری آن دارد. بازنمایی عکاسانه جنسیت می تواند نظرگاه مناسبی برای بررسی این موضوع باشد. می توان اینگونه پرسید که چه رابطه ای میان بازنمایی جنسیت در تصاویر عکاسی و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه وجود داشته است و چگونه این روابط در سطوح خودآگاه و ناخودآگاه جمعی، نوع نگرش افراد به مقوله جنسیت را سامان بخشیده اند؟ هدف این پژوهش، بررسی این مسأله در جامعه ایرانِ دوره پهلوی است. چارچوب مفهومی این نوشتار بر آراء تبارشناختی فوکو و نظریات روانشناختی فروید و لاکان استوار است و نگارندگان می کوشند به نوعی تحلیل گفتمان (دیدمان) در این باره دست یازند تا موضع متفاوتی را برای فهم دیگرگون موضوع فراهم آورند. بنابراین می توان مسأله را این گونه صورت بندی کرد که از طریق چه دیدمانی و چگونه، بازنمایی جنسیت در دوره پهلوی شکل گرفته و چگونه روابط قدرت این بازنمایی را کنترل کرده اند؟ نتایج پژوهش، نشان می دهند که جنسیت در دیدمان های سیاسی و اجتماعی، مورد بازنمایی عکاسانه قرار گرفته است و روابط قدرت مردسالار، نظم جنسی متفاوتی را نه در شکل، بلکه در محتوای آن پدید آورده است.
چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران بر اساس آرای استوارت هال
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
55-62
حوزه های تخصصی:
ازآنجایی که فیلم یک بازنمایی است که دلالت های گوناگون را هم تولید و هم بازتولید می کند، ناگزیر با مسائل گوناگونی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش در نظر دارد که ابتدا مفهوم بازنمایی را در حوزه قدرت، فرهنگ و زبان شرح دهد و بعد با استفاده از نظریات استوارت هال و استراتژی های کاربردی او به بررسی چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران بپردازد. با کمک الگوهای مختص به استوارت هال و روش تحلیل سازه کیت سلبی و ران کادوری سعی می شود تا شخصیت های افغان که در هر فیلم به عنوان نقش اصلی ظاهرشده اند، مورد بررسی قرار گیرند و از طریق استراتژی های بازنمایی کلیشه سازی، طبیعی سازی و برجسته سازی، فیلم ها تحلیل و واکاوی می شوند. بر اساس سؤال اصلی پژوهش؛ در خصوص چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران، نتایج تحقیق نشان می دهد که افغان ها در سیر تاریخی فیلم های بررسی شده پس از انقلاب اسلامی ایران ابتدا فردی مهاجر، خانواده گرا، محافظه کار، مطیع، ساده و سخت کوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. با گذشت سال ها و طی دهه های پس از انقلاب، آن ها رفته رفته در ایران رشد پیداکرده و می توانند شرایط مالی خود را ارتقا دهند، با مردم ایران تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند، حتی از ایران نیز مهاجرت کنند.
بازنمایی کرونا در بستر تلگرام شبکه های فارسی زبان داخلی و ماهواره ای (مطالعه تطبیقی کانال های خبرگزاری صداوسیما، صدای امریکا و من و تو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر کنونی با ظهور پاندمی کرونا، رسانه ها این پدیده همه گیر را بر اساس چشم انداز های خود و مبتنی بر خواسته های حکمرانان، به صورت مثبت یا منفی بازنمایی می کنند؛ به طوری که در غالب موارد به کرونا به مثابه یک بیماری محض توجه نداشته اند و قبای ایدئولوژیک بر تن آن کرده اند. پژوهش حاضر که هدف از آن، مطالعه چگونگی چارچوب بندی کرونا بوده است، روش نشانه شناسی، متون تصویری کانال های خبرگزاری صداوسیما و شبکه های ماهواره ای صدای امریکا و من و تو را در پلتفرم تلگرام مورد خوانش قرار داده است. در این پژوهش، تصاویر انتشار یافته به صورت هدفمند انتخاب شده اند. رویکرد انتشار تصاویر کرونا در تلگرام خبرگزاری صداوسیما، چارچوب «اقتدار پزشکان و همراه سازی مردم» بوده است. کانال تلگرام صدای امریکا از کرونا به مثابه ابزار «عمومیت بخشیدن بیماری» بهره برد و به چارچوب «نمایش فرایندهای درمانی کرونا» متوسل شده است. در این میان، شبکه من و تو با بهره گیری از چارچوب «دگردیسی مناسبات مرگ» در کانال تلگرامی اش، متون تصویری مرتبط با کرونا را تهیه و منتشر می سازد. می توان نتیجه گرفت که در سپهر نشانه شناختی، خبرگزاری صداوسیما به دنبال تثبیت نظام ارزش ها و حفظ وضع موجود است و در مقابل، شبکه های صدای امریکا و من و تو در پی برساخت ایدئولوژیک و بزرگ نمایی بحران اند و با اسطوره های کهنه از حاشیه به متن رانده شده و متضمن معنایِ دگردیس شده، کرونا را بازنمایی می کنند.
تلویزیون و ارتباطات سلامت: بازنمایی ایدز در سریال های پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایدز یا اچ.ای.وی یکی از مسائل مهم حوزه سلامت است که تاکنون تلاش های انسانی برای یافتن درمان قطعی و مؤثر برای آن به نتیجه نرسیده است. افزایش سالانه میزان مبتلایان به اچ.ای.وی در سراسر جهان، لزوم توجه به این بیماری و نوع بازنمایی آن در رسانه های جمعی را توجیه می کند. از آنجا که نحوه بازنمایی بیماری، بر نگرش موجود درباره بیماری، احساسات مربوط به شخص مبتلا و کارهایی که باید درباره بیماری انجام شود، تأثیرگذار است، در این تحقیق با هدف بررسی بازنمایی ایدز/اچ.ای.وی در رسانه های جمعی به مطالعه سه مجموعه پزشکی «سایه تنهایی»، «حادثه» و «پرستاران» پرداخته ایم. برای پاسخ به سؤال تحقیق از دو روش نشانه شناسی و تحلیل گفتمان بهره برده ایم و در مجموع، 12 صحنه را تحلیل کرده ایم. واحد تحلیل را نیز «صحنه» در نظر گرفته ایم. یافته های تحقیق نشان می دهد که در هر کدام از این سریال ها بر راه های انتقال خاصی تأکید شده و سایر ابعاد بیماری از جمله روند پیشرفت بیماری، راه های پیشگیری، راه های درمان و در واقع، بُعد زیست پزشکی این بیماری مغفول مانده است. این در حالی است که بر جنبه اخلاقی و دینی پیشگیری، با تأکید بر رعایت موازین اخلاقی، حمایت اجتماعی- به ویژه از سوی خانواده- و ایجاد انگیزه برای مبارزه با بیماری تأکید شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که استفاده از برنامه های آموزشی و سرگرمی مانند سریال های پزشکی می تواند ضمن سرگرم کردن مخاطبان، اطلاعات مناسبی را در این خصوص به دست دهد، اما توجه کافی به ابعاد مختلف یک بیماری مزمن واگیردار از قبیل پیشگیری، درمان و راه های انتقال، از الزامات آن به حساب می آید.
بازنمایی چیستی ویروس کووید 19 در برنامه های تلویزیونی کودک (مطالعه موردی برنامه مّل مَل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
283 - 307
حوزه های تخصصی:
شیوع ویروس کووید 19 به عنوان مهمترین رویداد قرن بر ساختارهای فردی و اجتماعی تأثیر گذاشته است. این پدیده چند وجهی پیش از همه، جایگاه رسانه ها در پاسخ دهی به نیازهای شناختی مخاطبان از بحران کرونا را برجسته کرده است. از این منظر، مطالعه محتوای رسانه ها از جمله تلویزیون اهمیت دارد تا روشن شود در توصیف مسئله جدید جهان چه نشانه ها و مدلول های به کار رفته است. پژوهش حاضر با استفاده از دیدگاه های چارچوب بندی، بازنمایی و اینکه تلویزیون به عنوان رسانه ای پرنفوذ در شکل گیری افکارعمومی نقش دارد به واکاوی معانی ضمنی برنامه تلویریونی «مَل مَل» با محوریت چگونگی بازنمایی ویروس کووید19 می پردازد. در نهایت به پرسش اصلی پژوهش مبنی بر اینکه «برنامه تلویزیونی «مل مل» چه تصویری از این بیماری جدید برای مخاطب روایت می کند؟» با استفاده از روش نشانه شناسی الگوی سلبی و کادوری پاسخ می دهد. نتایج نشان دهنده ی بازنمایی بیماری کرونا فراتر از یک امر طبیعی به عنوان یک پدیده اجتماعی است. در تحلیل بخش هایی از این برنامه مشخص شد که روایتگری از بیماری کرونا در قسمت های گوناگون تغییر می کند و تصویرهای متفاوتی از تأثیرگذاری ویروس بر زندگی فردی و اجتماعی ارائه می شود.
تحلیل بازنمایی معماری در نقاشی های چهار دهه اخیر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۵
13 - 22
حوزه های تخصصی:
افغانستان، به دلیل پیشینه درخشانی که در ساخت بناهای معماری، هم از نظر فنی و کارکردی و هم زیبایی شناسانه دارد، بسترهای لازم جهت ظهور بازنمایی معماری در نقاشی معاصر را در خود داشته است. از طرف دیگر، دیدگاه خاص مکتب هرات به بازنمایی معماری در نقاشی مانند تبدیل معماری و طبیعت، به مکان عمل و فعل فیگورها و نیز کاربردی کردن معماری در نقاشی های این مکتب، بر ضرورت بررسی کارکرد های بازنمایی معماری در نقاشی معاصر و تداوم این دیدگاه تصویری در عصر حاضر تأکید می کند. این پژوهش که با روش توصیفی و تحلیلی با مطالعه و بررسی منابع کتابخانه ای، اینترنتی و آرشیوی، انجام شده، در پاسخ به این سؤال که «معماری چه کارکردهای معنایی و زیباشناختی در نقاشی چهار دهه اخیر این کشور یافته است؟» نتایجی را حاصل کرد. یافته ها نشان داد که بازنمایی معماری، به اشکال مختلفی در آثار ظهور و بروز دارد. چنان که گاه به عنوان محملی برای توصیف مکان های حوادث و رویدادها به کار می رود. گاهی معماری، خود به عنوان الگوی نقاشانه در آثار به صورت طبیعت گرایانه و به جهت تأکید بر زیبایی شناسی آن تکرار می شود. همچنین گاه به صورت امری تاریخ نگارانه یا مردم نگارانه به عنوان اسنادی تصویری به کاررفته و گاهی نیز بر تقابل سنت و مدرنیسم تأکید دارد. نمونه های بازنمایی معماری به صورت کوبیستی، سوررئالیستی و یا انتزاعی نیز در آثار دیده می شود.
مستندسازی تحولات پل شهرستان، کهن ترین پل اصفهان بر پایه اسناد توصیفی و تصویری با بهره گیری از واقعیت افزوده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
43 - 54
حوزه های تخصصی:
تکنولوژی واقعیت افزوده امکانات بسیاری در اختیار پژوهشگران قرارداده است. این تکنولوژی در جهت بازنمایی و مستندسازی کالبد بناهای تاریخی که از بین رفته اند و یا کالبد گذشته خود را از دست داده اند، به کار گرفته شده است. پل شهرستان؛ کهن ترین پل اصفهان، از گذشته تا کنون تغییرات قابل توجهی در کالبد و کارکرد خود داشته است. با استفاده از واقعیت افزوده می توان کالبد اصیل این بنا را برای بازدیدکنندگان آشکار کرد. این روش همچنین می تواند گردشگران را با روند تحول پل از گذشته تا کنون آشنا سازد. این پژوهش برای نخستین بار، با بازخوانی اسناد توصیفی (متنی) و تصویری که از گذشته باقی مانده است، کالبد و کارکردهای گوناگون پل شهرستان را آشکار ساخته است. از سوی دیگر، مکان یابی بناهای شاخص پیرامون پل نیز مد نظر این پژوهش بوده است. تحقیق بر پایه داده های کتابخانه ای و میدانی بنا نهاده شده است. ابتدا مطالعه اسناد توصیفی و بازخوانی اسناد تصویری و سپس بازآفرینی مدل ساختار اصیل بنا بر اساس آن انجام شده است. مدل سه بعدی خطی پل در سایت با بهره گیری از گونه کمتراستفاده شده تکنولوژی واقعیت افزوده نیز انجام گرفته است. تحلیل اسناد گوناگون آشکار ساخت، کالبد اصلی پل در بخش دهانه ها کمتر دچار تغییر شده است. عمده تغییرها در کالبد گمرک خانه و بناهای امتداد آن و کاربری پل است.
نسبت وجوه بازنمایانه سبک کمال الملک با نقاشی دهه ۸۰ و۹۰ ایران بر اساس نظام سبکی ولفلین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
53 - 66
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: پس از کم رنگ شدن هژمونی جریان مدرنیسم از اواخر دهه ۷۰ شمسی، نقاشی بازنمایی در ایران به محور اصلی تولیدات نقاشی دهه ۸۰ و ۹۰ شمسی تبدیل شد. بی شک ظهور مجدد این جریان بعد از سنت کمال الملکی، دلایل بیرونی و داخلی خاص خود را داشت؛ اما آنچه در این حضور مجدد، نیازمند مداقه است، واکاوی ویژگی ها و مختصات این نوع نقاشی نسبت با سنت تصویری کمال الملک می باشد که خود وامدار نقاشی بازنمایی اروپایی است. پرسش های مطرح شده در این پژوهش، این است که از منظر نظام سبکی هاینریش ولفلین، در نقاشی بازنمایی دهه ۸۰ و ۹۰ ایران، چه مؤلفه های فرمی از سبک کمال الملک وجود دارد؟ این مختصات سبکی با روش های بازنمایی در تاریخ نقاشی اروپا چه نسبتی دارد؟ هدف: پژوهش پیش رو با هدف بررسی و تحلیل ویژگی های سبکی مسلط در نقاشی بازنمایی معاصر ایران و نسبت آن با سبک تصویری کمال الملک صورت گرفته است. روش پژوهش: این پژوهش بنیادی و با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوهای موجود، انجام شده است. مبنای این پژوهش بر اساس رویکرد فرمالیستی و با استفاده از نظریه های فرم و سبک توسط هاینریش ولفلین در باب اصول متضاد دوگانه (خطی / نقاشانه، سطحیت / عمق، تکثر / وحدت، فرم باز / فرم بسته، وضوح نسبی / مطلق) بوده است. یافته ها: استفاده از رویکرد سبکی ولفلین در تطبیق با نقاشی بازنمایی دهه ۸۰ و ۹۰ ایران نشان داد بسیاری از وجوه تصویری نقاشی کمال الملک که بر پایه عکس، پرداخت جزییات، نظام متکثر فضا، نماهای رو به رو و هم راستا با سطح کادر و حاکمیت کیفیت خطی است، در زیرساخت بنیادین نقاشی بازنمایی دهه ۸۰ و ۹۰، حضوری قاطع و چشمگیر دارد. این مختصات، بیش از آنکه با نگرش نقاشانه و مفهوم فضا در تاریخ نقاشی غرب، نسبتی داشته باشند، بر الگویی خطی (در مقابل نقاشانه) استوار هستند که بن مایه های آن ها را می توان تا سنت نگارگری ایرانی (فرم مثالی) جست وجو کرد.
نقش سازنده تخیل در تاریخ از منظر پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
117 - 132
حوزه های تخصصی:
حضور تخیل در تاریخ از طریق صورت بندی روایی آن رخ می دهد؛ اما این حضور تنشی را ایجاد می کند که موجب می شود از یک سو، گروهی آن را در حوزه زیبا شناسی روایت قرار دهند و نقش آن را در اثربخشی روایت بر مخاطب و درک او از وقایع تاریخی مهم بدانند و از سوی دیگر، گروهی وجوه تخیلی روایت تاریخی را آرایه ای و در نتیجه، زائد بدانند و سعی در جدایی آن از محتوای تاریخ داشته باشند؛ اما آنچه اهمیت دارد، این است که هر دو گروه نقشی شناختی برای تخیل قائل نیستند و در بهترین حالت، کار آن را آراستن روایت تاریخی می دانند. در این میان، پل ریکور، فیلسوف فرانسوی، بر نقش تولیدگر تخیل تأکید می کند و می کوشد تا نشان دهد این سازندگی تخیل چگونه در بازنمایی روایت تاریخی کار می کند. او بر این باور است که تاریخ تنها از طریق تخیل می تواند بازسازی شود و آنچه تخیل به تاریخ می افزاید، نه تنها تاریخ را به عرصه ادبیات فرونمی کاهد، بلکه بر اهمیت آن به مثابه گفتار نیز می افزاید و کارکردهای تازه ای به آن می بخشد. این مقاله در پی آن است تا با جستجو در آرای مختلف ریکور، نشان دهد که تخیل چگونه با نقش خلاق خود، ارجاع روایت تاریخی به واقعیت گذشته را دستخوش تغییر کرده، مسیری فراهم می آورد که تصویر ما را از تاریخ بازپردازی می کند.
قتل های ناموسی و دلالت های معنایی سوژه بهنجار در نهاد خانواده: روایت پژوهی روزنامه ها از قتل رومینا اشرفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال پانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
121 - 148
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله شناسایی دلالت های معنایی سوژه اخلاقی و بهنجار و سازوکارهای برساخت آن در نهاد خانواده است. رخدادهای تروماتیک نظیر قتل های ناموسی، برهه هایی هستند که با برهم زدن روابط درون خانواده از ظرفیت تحلیلی غنی برای شناسایی بایدها و نبایدهای درون خانواده برخوردارند. برای این منظور از رویکرد بازنمایی استوارت هال و برنامه پژوهشی قوی جفری الگزاندر استفاده شده است. پرسش های اصلی مقاله عبارت اند از: دلالت های معنایی سوژه اخلاقی و بهنجار در خانواده چیست؟ و سازوکار برساخت سوژه اخلاقی در خانواده چیست؟ برای پاسخ، 65 یادداشت و سرمقاله از روزنامه های «شرق»، «اعتماد ملی» و «همشهری» در یک بخش و روزنامه های جوان و کیهان در بخش دیگر که به بازنمایی قتل رومینا اشرفی پرداخته اند، با استفاده از چارچوب روشی روایت پژوهی و سنخ تحلیلی تحلیل تماتیک، بررسی و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد در هر دو بخش، مؤلفه های مشابه از اخلاقیات فردی درون نهاد خانواده به عنوان امری بهنجار بازنمایی شده است. سوژه بهنجار،خودبنیان،خودتنظیم گر و استانداردشده که می تواند آرمان جهان یکدست شده در شبکه اطاعت و انقیاد را تحقق بخشد. اما متولیان این جهان آرمانی در دو روایت با هم متفاوت اند. متولیان در روزنامه ها ی «جوان» و «کیهان»: خانواده مقدس، پدر ناموس مدار و حقانیت تام حاکمیت، و در روزنامه های «شرق»، «اعتماد ملی» و «همشهری»: پدر بهنجار، معیارهای حقیقت پنداشته شده متخصصان روان شناسی و نظام آموزشی هستند.
گفتمان عدالت خواه و بازنمایی طبقات اجتماعی در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلم های سینمایی متأثر از پراکسیس، گفتمان های سیاسی در بازنمایی واقعیت هستند. گفتمان مسلط، بر آن است تا الگوهای کنشی و حیات مطلوب خود را به نمایش بگذارد و سینما یکی از مجراهای آن است. پژوهش حاضر در تلاش است تا با استفاده از روش تحلیل روایت، بازنمایی طبقات مختلف را در ذیل گفتمان اصولگرایی عدالت خواه مطالعه کند. بدین منظور 67 فیلم که در بین سال های 1388-1384 در ایران نمایش داده شده اند، به عنوان حجم نمونه و به شیوه نمونه گیری هدفمند گزینش شده اند. نتایج نشان می دهد فیلم های سینمای ایران پنج طبقه بالای مدرن، طبقه بالای سنتی، طبقه متوسط مدرن، طبقه متوسط سنتی و طبقه پایین را بازنمایی می کنند. این طبقات، براساس «نمایش ثروت» به طور عمودی و «ارزش های اجتماعی» به طور افقی از هم مجزا می شوند. در سطح گفتمان فیلم، طبقات با ویژگی های سنتی، نزدیکی بیشتری با گفتمان اصولگرایی عدالت خواه دارند و در سطح داستانی، گفتمان، روایت آنان را تأیید کرده است. طبقه پایین به عنوان پایگاه اصلی گفتمان عدالت خواه، به مثابه افرادی خونگرم، خانواده دوست، زحمتکش و قربانی بازنمایی می شوند که همواره با مشکلات دست وپنجه نرم می کنند. این مشکلات به شکلی خیالی هستند که در انتهای روایت فیلم ها حل وفصل می شوند. درنهایت گفتمان حاکم، با فروکاست مسئله اساسی این طبقه شامل فقر به امور دیگری مانند ازدواج، از مسئولیت خود در قبال توزیع عادلانه ثروت شانه خالی کرده است.
بازنمایی کلیشه ها در قاب سینمای ایران: مطالعه موردی فیلم فروشنده اثر فرهادی از منظر شرق شناسی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای در رسانه و فرهنگ سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
171 - 198
حوزه های تخصصی:
در راستای پاسخگویی به این پرسش که آیا فرهادی بر طبق ادعای خود موفق به شکستن کلیشه های موجود از ایران در فیلم فروشنده (1394) شده است، هدف پژوهش شکل می گیرد. هدف از این پژوهش کیفی، تحلیل کلیشه هایی می باشد که فیلم فروشنده به آن ها نزدیک شده است. میدان مطالعه این پژوهش، علاوه بر متن و بافت فیلم، نظرات منتقدان و بینندگان خارجی زبان در دو تارنمای پر مخاطب بین المللی نقد فیلم است (متاکریتیک و راتن تومیتوز، 232 نظر). با رویکرد مثلث بندی، استفاده از چارچوبِ شرق شناسی نوین برای تحلیل گفتمان و تطبیق انتقادی بافت، متن و نظرات ببیندگان، فیلم فروشنده بررسی شد. با عنایت به پیشینه تاریخی کلیشه های خاورمیانه، گفتمان قالب فیلم، گفتمان استعماری است زیرا حدود 45 درصد نظرات نوشته شده در مورد فروشنده توسط بینندگان خارجی در این دو تارنما، صرفاً به مفهوم کلیشه ها اشاره دارند. پس از بررسی تصاویر بازنمایی شده از ایران در فیلم فروشنده و مقایسه آن با پیام های دریافتی در دو تارنمای مذکور، این نتیجه حاصل شد که اصغر فرهادی از دو منظر بازنمایی زنان و جامعه ایران، موفق به شکستن کلیشه های موجود نشده است و حتی آن ها را تقویت کرده است.
بررسی انواع درک های دانش آموزان دوره متوسطه در مواجهه با شکل هندسی
حوزه های تخصصی:
بازنمایی، یکی از ابزارهای مناسب برای نمایش روابط بین اجزای یک مفهوم یا موقعیت است، اما هر بازنمایی نمی تواند یک مفهوم ریاضی را به طور کامل شرح دهد، بلکه فقط اطلاعاتی راجع به جنبه هایی از آن مفهوم را نشان می دهد. حل یک مسئله هندسی، اغلب اوقات نیازمند تعامل بین این سه درک (اجمالی، عاملی و استدلالی) و تشخیص تمایز آن ها از یکدیگر است. این مطالعه بر آن است که چگونگی درک های اجمالی و عاملی دانش آموزان دوره متوسطه در مواجهه با شکل هندسی را هنگام انجام تکالیف هندسی بررسی کند، بدین منظور طی یک مطالعه موردی آزمونی براساس چارچوب دووال (1998) متشکل از دو فعالیت با شرکت 305 دانش آموز پایه نهم دهم و یازدهم برگزار شد. تجزیه و تحلیل پاسخ های دانش آموزان براساس چارچوب استدلال شناختی دووال انجام شد. نتایج نشان داد بسیاری از دانش آموزان برای پاسخ به سؤالات هندسی از درک اجمالی نسبت به درک عاملی بیشتر استفاده می کنند. همچنین، تدریس هندسه با توجه به درک های اجمالی و عاملی می تواند به دانش آموزان کمک کند تا از مسیر درک طبیعی نگاه کردن به شکل هندسی به مسیر درک استدلالی ارتقا یابند. بنابراین، یافته های این تحقیق می تواند افق تازه ای برای آموزش ضمن خدمت معلمان بگشاید.
تحلیل نشانه شناختی بازنمایی خانواده در مجموعه های داستانی (سریال) تلویزیونی (مطالعه موردی: مجموعه لحظه گرگ و میش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده از جمله مضامین و بن مایه های محوری مجموعه های تلویزیونی است. پژوهش حاضر به مطالعه نشانه شناختی یکی از پربیننده ترینِ این مجموعه ها، باعنوان لحظه گرگ و میش، می پردازد که موضوع اصلی آن تحول خانواده در دهه های گذشته است. از مدل نشانه شناسی جان فیسک برای تحلیل متن استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که لحظه گرگ و میش با کاربست انواع مختلف رمزگان سعی در دراماتیزه کردن سویه های عادی زندگی خانوادگی و ایده آلیزه کردن خصایل پیشامدی آن دارد تا شکلی از خانواده آرمانی را که غیرتاریخی و ماورایی است به منزله الگو معرفی کند. ویژگی هایی مثل اقتدار مردانه، خانواده گسترده، فرزند آوری و همسرگزینی ستایش می شود و برای تعارض ها و واگرایی هایی خانواده صرفاً راه حل هایی اخلاقی و فردی تجویز می شود. خانواده آرمانی پاسخ گویی تمامی نیازها و خواسته های اعضا است و یگانه مأمن باثبات و تسلابخش است که فرد باید در پناه آن به جستجوی کمال برآید. برخی از عمده ترین مضامین این مجموعه که در سطح هر سه نوع رمزگان برساخت و بازنمایی می شود عبارتند از: نوستالژی گذشته طلایی؛ بازتولید ایدئولوژی مردسالاری؛ دراماتیزه کردن امور روتین و روزمره از طریق خلق صحنه ها، نماها و سکانس-های نامتعارف؛ توجیه اطاعت فرد از نهادهای ریشه دار سنتی؛ پنهان نمودن نقش ساختارهای اجتماعی؛ روانشناسانه کردن مسایل اجتماعی؛ ارایه راه حل فردی برای غلبه بر شکاف نسلی؛ برجسته کردن نقش افراد در کم رنگ شدن اعتماد اجتماعی؛ و بازنمایی تنوع گروه های اجتماعی و سبک های زندگی در قالب دوگرایی خیر و شر.
تحلیل محتوای کیفی بازنمایی مفهوم فقر و امور خیریه در تبلیغات تلویزیونی صداوسیما (مطالعه موردی: تبلیغات کمیته امداد امام خمینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، مطالعه تبلیغات تلویزیونی کمیته امداد امام خمینی(ره) است. سؤال اصلی پژوهش نیز، چگونگی بازنمایی مفهوم فقر در تبلیغات و چگونگی استفاده از فنون تبلیغی برای مشارکت در فعالیت خیریه، در نمونه های مورد مطالعه است. با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند و با راهبرد شدت، 4 نمونه از تبلیغات، برای مطالعه انتخاب شدند و با روش تحلیل محتوای کیفی مورد ارزیابی قرار گرفتند. براساس نتایج به دست آمده، کمیته امداد برای بازنمایی مفهوم فقر از 6 مؤلفه زنان سرپرست محض خانواده تک والد؛ حوزه غذایی، جهت دهنده ارتباطات میان فردی؛ میزانسن کهنه؛ ظاهر مستمندانه؛ اشتغال اجباری زنان و کمک های خیریه به مثابه کاهش دهنده فقر استفاده کرده است. به عبارتی، کمیته امداد در انتخاب مؤلفه های فقر، مطابق با تعریف معیارها و مفهوم فقر عمل کرده است. از طرف دیگر، از فنونی مانند به کارگیری ارزش ها برای اعتبار بخشیدن به خود، جاذبه های احساسی، جواب مثبت فرضی، راه حل ساده، نمادها، داستان محور بودن، جاذبه اخلاقی و روش غیرمستقیم (نرم) استفاده کرده است. در نمونه های مورد مطالعه، از رویکرد بازنمایی برساخت گرا استفاده شده و درصدد برساخت مفهوم فقر و فقرزدایی بوده اند؛ به نحوی که ساخت کلیشه های همه فهم درباره فقر و امر خیریه میسر می شود. این شیوه بازنمایی، فقر اجتماعی را رفع نکرده، بلکه باعث تقویت ساختار طبقاتی موجود در جامعه شده و صرفاً با برانگیختن احساسات مخاطبان به دنبال کمک های مردمی و موردی به طبقه محروم جامعه است.
بازنمایی خروج امریکا از برجام: تحلیل گفتمان انتقادی سرمقاله های روزنامه های کیهان، رسالت، شرق و اعتماد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۲۷)
11 - 26
حوزه های تخصصی:
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در ژوییه سال 2015 بین جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 به نتیجه رسید اما امریکا خروج خود را از این توافق در مه 2018 اعلام کرد. این خروج، هم در سطح داخلی و هم در سطح بین المللی به لحاظ تأثیر بر فضای سیاسی، بین المللی و دیپلماتیک توجّه رسانه ای زیادی به خود جلب کرد. هدف این مقاله بررسی بازنمایی خروج ایالات متحده امریکا از برجام در چهار روزنامه ایرانی است: کیهان، و رسالت (نمایندگان اصلی محافظه کاران) و اعتماد و شرق (نمایندگان اصلی اصلاح طلبان). این پژوهش از روش تحلیل گفتمان انتقادی استفاده می کند و متکی به نظریه های گفتمان، بازنمایی و چارچوب سازی است. یافته های این پژوهش گویای آن است که گفتمان مسلط در طیف روزنامه های اصلاح طلب «گفتمان تعامل» بوده است. این روزنامه ها بر لزوم ارتباط با جهان، مذاکره، تنش زدایی درعین حفظ انسجام ملّی تأکید کرده اند. «برجسته سازی» و «حاشیه رانی» تکنیک هایی هستند که روزنامه های شرق و اعتماد به واسطه آن وجوه مثبت «خود» و نقاط ضعف «دیگری» را برجسته و چارچوب های مدّ نظر خود را ازاین طریق بازنمایی کرده اند. گفتمان مسلط در طیف روزنامه های اصولگرای این پژوهش گفتمان «مقاومت» است. این طیف با مطرح کردنِ سلسله استنادات تاریخی به بدعهدی، دشمنی، بی اعتمادی به غرب (امریکا و اروپا) اشاره کرده اند و با برجسته کردنِ وجوه منفی «دیگری» و برجسته کردنِ وجوه مثبت «خود» به مثابه نظام و ملّت ایران، و تأکید بر ایستادگی و بهره گیری از ظرفیت های داخلی، اقتصاد مقاومتی، بصیرت انقلابی و واکنش جدی درمقابل دشمن، سعی در القای مفاهیم و چارچوب های مدّ نظر خود و تأثیرگذاری بر مخاطب دارند.