مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۸۱.
۶۸۲.
۶۸۳.
۶۸۴.
۶۸۵.
۶۸۶.
۶۸۷.
۶۸۸.
۶۸۹.
۶۹۰.
۶۹۱.
۶۹۲.
۶۹۳.
۶۹۴.
۶۹۵.
۶۹۶.
۶۹۷.
۶۹۸.
۶۹۹.
۷۰۰.
نوآوری
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش رهبری دیجیتال در ترویج فرهنگ سازمانی نوآور و تأثیر آن بر ایجاد تغییرات مثبت در سازمان ها بود. این مطالعه کیفی با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۱۹ شرکت کننده از میان مدیران و کارکنان سازمان های پیشرو در حوزه دیجیتال انجام شد. در این پژوهش، سه مضمون اصلی شناسایی شدند: نقش رهبری دیجیتال در تسهیل ارتباطات دیجیتال و ترویج فرهنگ نوآوری، تأثیر فرهنگ سازمانی نوآور در ارتقاء همکاری و انعطاف پذیری، و نقش آن ها در ایجاد تغییرات مثبت در سازمان. بنابراین می توان نتیجه گرفت رهبری دیجیتال و فرهنگ سازمانی نوآور عناصر کلیدی برای رشد و پایداری سازمان ها در عصر دیجیتال هستند. رهبران دیجیتال با ترویج یک فرهنگ نوآورانه می توانند به تقویت نوآوری و بهبود عملکرد سازمانی کمک کنند.
نقش سیستم های توصیه گر در بهبود تصمیم گیری های کارآفرینانه
حوزه های تخصصی:
این مطالعه به بررسی تأثیر سیستم های توصیه گر بر بهبود فرآیندهای تصمیم گیری کارآفرینانه می پردازد، با تمرکز بر دقت، قابلیت استفاده و تأثیرات بلندمدت آن بر پایداری و رشد کسب وکار. با استفاده از طراحی تحقیق کیفی، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۱۹ کارآفرین از بخش های مختلف جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل محتوا انجام شد تا مضامین و زیرمضامین اصلی مرتبط با استفاده و تأثیر سیستم های توصیه گر در محیط های کارآفرینانه شناسایی شوند. سه مضمون اصلی شامل اثربخشی سیستم های توصیه گر، تأثیرات بلندمدت، و چالش ها و محدودیت ها شناسایی شدند. در زمینه اثربخشی سیستم های توصیه گر، دقت توصیه ها، سهولت استفاده و تأثیر بر تصمیم گیری مورد بررسی قرار گرفت. تأثیرات بلندمدت شامل پایداری کسب وکار، رشد و نوآوری کسب وکار، در حالی که چالش ها و محدودیت ها بر مسائل فنی و تکنولوژیکی، مقاومت سازمانی، و نگرانی های حریم خصوصی و اخلاقی تمرکز داشت. یافته ها نقش قابل توجه سیستم های توصیه گر در تسهیل تصمیم گیری های آگاهانه و کارآمد در میان کارآفرینان را مورد تأکید قرار داده، پتانسیل این سیستم ها برای کمک به رشد و نوآوری کسب وکار را نشان می دهد، ضمن اینکه به چالش ها و محدودیت هایی که نیاز به رسیدگی دارند، اشاره می کند.
بررسی تأثیر هوش مصنوعی بر توسعه سیستم های پیش بینی تقاضا برای کسب وکارهای خرده فروشی
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی نحوه تأثیرگذاری هوش مصنوعی بر توسعه سیستم های پیش بینی تقاضا در کسب وکارهای خرده فروشی انجام شده است، به منظور شناسایی مزایا، چالش ها و فرصت های ارائه شده توسط فناوری های هوش مصنوعی. یک طرح تحقیق کیفی اتخاذ شد، که در آن از مصاحبه های نیمه ساختاریافته به عنوان روش اصلی جمع آوری داده ها استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل ۲۰ مدیر و کارشناس در زمینه های خرده فروشی و فناوری اطلاعات بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پنج مضمون اصلی شناسایی شدند: استفاده از هوش مصنوعی در پیش بینی تقاضا، چالش ها در پیاده سازی هوش مصنوعی، فرصت های ایجاد شده توسط هوش مصنوعی، اثرات بر سازمان و استراتژی، و تأثیرات اجتماعی و اخلاقی. مشخص شد که هوش مصنوعی دقت پیش بینی تقاضا، کارایی عملیاتی، و رضایت مشتری را بهبود می بخشد. با این حال، چالش های فنی، سازمانی و مالی نیز مورد توجه قرار گرفت. علی رغم چالش های مرتبط با پیاده سازی هوش مصنوعی، این مطالعه به این نتیجه رسید که هوش مصنوعی تأثیر مثبت قابل توجهی بر بهبود پیش بینی تقاضا و عملکرد کلی کسب وکارهای خرده فروشی دارد. خرده فروشان تشویق می شوند تا برای حفظ رقابتی بودن در بازار به سرعت در حال تحول، از فناوری های هوش مصنوعی استفاده کنند.
تأثیر پلتفرم های اقتصاد مشارکتی بر مدل های نوین کارآفرینی در شهرهای هوشمند
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل تأثیرات عمیق و گسترده ی پلتفرم های اقتصاد مشارکتی بر مدل های کارآفرینی نوین در شهرهای هوشمند است. این مطالعه قصد دارد تا درکی جامع از چگونگی به کارگیری این پلتفرم ها در تسهیل نوآوری و توسعه اقتصادی شهری فراهم آورد. این تحقیق با استفاده از روش کیفی و به واسطه مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۸ نفر از کارآفرینان، مدیران شهری و متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات انجام شده است. انتخاب شرکت کنندگان با روش نمونه گیری هدفمند صورت گرفته و داده ها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی تجزیه و تحلیل شده اند. نتایج نشان دهنده این هستند که پلتفرم های اقتصاد مشارکتی به عنوان بسترهای قدرتمندی برای ترویج نوآوری، ایجاد فرصت های شغلی جدید و بهبود دسترسی به خدمات در شهرهای هوشمند عمل می کنند. این پلتفرم ها به طور مؤثری به کاهش موانع ورود برای کارآفرینان جدید کمک کرده و اکوسیستم های کارآفرینی پویا و خلاق را تقویت می نمایند. این مطالعه تأکید می کند که پلتفرم های اقتصاد مشارکتی نقش کلیدی در توسعه پایدار شهرهای هوشمند دارند. آن ها نه تنها به تحریک رشد اقتصادی و نوآوری کمک می کنند بلکه می توانند به عنوان محرک های تغییر در مدل های کسب وکار سنتی و ترویج یک فرهنگ کارآفرینی مشارکتی عمل کنند.
بررسی تأثیر فناوری های آموزشی بر کارآفرینی آموزشی
حوزه های تخصصی:
این مطالعه به هدف بررسی تأثیر فناوری های آموزشی بر کارآفرینی آموزشی می پردازد، با تمرکز بر نحوه تسهیل یادگیری، نوآوری، و توسعه مهارت های کارآفرینانه توسط این فناوری ها. با استفاده از رویکرد تحقیق کیفی، داده ها صرفاً از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری شدند. پانزده شرکت کننده شامل متخصصین، مدرسین، و کارآفرینان در حوزه فناوری های آموزشی از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند تا تضمین شود که تجارب و دیدگاه های متنوعی نمایندگی شده اند. تحلیل چهار مقوله اصلی را شناسایی کرد: تأثیرات فناوری های آموزشی بر کارآفرینی، چالش های پیش روی کارآفرینان آموزشی، فرصت های نوین در کارآفرینی آموزشی، و نقش زیرساخت های فناوری در توسعه کارآفرینی آموزشی. هر مقوله اصلی شامل مقولات فرعی و مفاهیم متنوعی بود که تأثیر چندوجهی فناوری های آموزشی بر کارآفرینی آموزشی را نمایان می ساخت. فناوری های آموزشی نقش کلیدی در بهبود کارآفرینی آموزشی ایفا می کنند، با فراهم آوردن فرصت های یادگیری جدید، تسهیل دسترسی به منابع، و پرورش مهارت های کارآفرینی ضروری. با وجود مواجهه با چالش هایی نظیر محدودیت های مالی و مقاومت در برابر تغییر، ادغام نوآوری های فناورانه پتانسیل قابل توجهی برای آینده آموزش کارآفرینی ارائه می دهد.
نقش داده های بزرگ در استراتژی های توسعه محصول در استارتاپ ها
حوزه های تخصصی:
هدف: این مطالعه به بررسی تاثیر داده های بزرگ بر استراتژی های توسعه محصول در استارتاپ ها می پردازد و بر روی نحوه تاثیرگذاری آن بر نوآوری، عملکرد عملیاتی، و رقابت پذیری بازار تمرکز دارد. این تحقیق کیفی از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با مدیران و کارشناسان مختلف از استارتاپ هایی که فعالانه از داده های بزرگ در عملیات خود استفاده می کنند، بهره برده است. طراحی مطالعه امکان درک عمیقی از کاربردهای عملی، چالش ها، و فرصت های ارائه شده توسط داده های بزرگ در زمینه استارتاپ ها را فراهم آورد. سه مقوله اصلی شناسایی شدند: «استراتژی های توسعه محصول»، «چالش های استفاده از داده های بزرگ»، و «فرصت های ناشی از داده های بزرگ». هر مقوله شامل چندین زیرمجموعه بود، از جمله تحلیل بازار، نوآوری در محصول، تعامل با مشتری، مدیریت چالش های داده ای، دقت و امنیت داده ها، بینش های جدید مشتریان، بهینه سازی محصول، و توسعه محصول جدید. مطالعه به این نتیجه رسید که داده های بزرگ نقش حیاتی در افزایش نوآوری و رقابت پذیری استارتاپ ها از طریق ارائه بینش های ارزشمند برای توسعه محصول و استراتژی های بازار دارد. با این حال، استارتاپ ها با چالش هایی در زمینه مدیریت داده ها، دقت و امنیت مواجه هستند که باید برای استفاده کامل از پتانسیل داده های بزرگ، مورد توجه قرار گیرند.
ارزیابی استراتژیک از نقش شبکه های 5G در تسهیل فرآیندهای کارآفرینی موبایلی
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، ارزیابی استراتژیک نقش شبکه های 5G در بهبود کارآفرینی موبایلی است، با تمرکز بر تاثیرات بالقوه، چالش ها، و فرصت هایی که فناوری 5G برای کارآفرینان موبایلی و کسب وکارهای آنها به همراه می آورد. یک طرح تحقیق کیفی اتخاذ شده، با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته به عنوان تنها روش جمع آوری داده ها. شرکت کنندگان شامل گروهی متنوع از کارآفرینان موبایلی، متخصصان فناوری اطلاعات و سیاست گذاران بودند، که دیدگاه گسترده ای را نسبت به ادغام فناوری 5G در کارآفرینی موبایلی ارائه می دهند. چهار مضمون اصلی شناسایی شدند: تاثیر شبکه های 5G بر کارآفرینی موبایلی، تاثیر 5G بر نوآوری و توسعه محصول، چالش ها و موانع فنی و زیرساختی، و اثرات اجتماعی و فرهنگی شبکه های 5G. هر مضمون شامل چندین مضمون فرعی و مفاهیم مرتبط بود، که نقش چندوجهی فناوری 5G در کارآفرینی موبایلی را نشان می دهد. شبکه های 5G پتانسیل قابل توجهی برای انقلابی کردن کارآفرینی موبایلی دارند، با ارائه فرصت های جدید برای نوآوری، بهبود کارآیی عملیاتی، و امکان غلبه بر موانع سنتی. با این حال، استفاده موفقیت آمیز از فناوری 5G همچنین نیازمند رسیدگی به چالش های فنی و مسائل تنظیمی است.
بررسی تأثیر دیجیتالی سازی بر راهبردهای کارآفرینانه در صنایع خلاق
حوزه های تخصصی:
تحول دیجیتالی در دهه های اخیر تأثیرات عمده ای بر صنایع مختلف داشته است. در صنایع خلاق، دیجیتالی سازی به عنوان یک عامل کلیدی در شکل دهی به راهبردهای کارآفرینانه ظاهر شده است. لذا، هدف از این مطالعه بررسی نحوه تأثیر دیجیتالی سازی بر راهبردهای کارآفرینانه در صنایع خلاق است. این تحقیق از رویکرد کیفی با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با کارآفرینان صنایع خلاق بهره برده است. تحقیق نشان داد که دیجیتالی سازی به ایجاد فرصت های جدید کسب وکار کمک کرده، اما همزمان چالش هایی نیز برای کارآفرینان ایجاد کرده است. همچنین، تأکید بر نقش اکوسیستم های کارآفرینانه در حمایت از رشد پایدار صنایع خلاق بود. نتایج نشان می دهند که دیجیتالی سازی می تواند به تقویت نوآوری و توسعه پایدار در صنایع خلاق کمک کند، به شرط آنکه کارآفرینان به رویکردهای نوین برای مقابله با چالش های موجود مجهز شوند.
بررسی استراتژی های مدیریت دانش برای بهره برداری از داده های بزرگ در ارزش آفرینی کسب وکار
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، بررسی و تحلیل نحوه ای است که استراتژی های مدیریت دانش می توانند در بهره برداری موثر از داده های بزرگ برای ایجاد ارزش در کسب وکارها، نوآوری و بهبود تصمیم گیری های استراتژیک نقش داشته باشند. این تحقیق با رویکرد کیفی انجام شده و داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۵ شرکت کننده از حوزه های مختلف کسب وکار جمع آوری شده اند. تحلیل داده ها به صورت تماتیک انجام شده تا الگوها و مضامین اصلی شناسایی شوند. پنج مضمون اصلی شناسایی شدند: استراتژی های مدیریت دانش، بهره برداری از داده های بزرگ، ارزش آفرینی کسب وکار، تأثیر تکنولوژی بر کسب وکار، و موانع و چالش ها. یافته ها نشان دادند که فرهنگ سازمانی، ابزارهای تحلیلی پیشرفته، و رویکردهای نوآورانه در مدیریت دانش، عوامل کلیدی در استفاده مؤثر از داده های بزرگ هستند. این مطالعه تأکید می کند که استراتژی های مدیریت دانش اساسی برای بهره برداری از داده های بزرگ در کسب وکارها هستند و می توانند به ایجاد ارزش، نوآوری و تقویت مزیت رقابتی کمک کنند. تقویت فرهنگ سازمانی مبتنی بر اشتراک و استفاده از دانش، به کارگیری ابزارهای تحلیلی و فناوری های جدید، و رویکردهای نوآورانه در مدیریت دانش به عنوان عوامل مهم در موفقیت استفاده از داده های بزرگ شناسایی شدند.
تحلیل کیفی تجربیات کارآفرینان در حوزه توسعه پایدار و محیط زیست در استارتاپ های فناوری محور
حوزه های تخصصی:
توسعه راه حل های پایدار و دوستدار محیط زیست در دنیای امروز از اهمیت بالایی برخوردار است. استارتاپ های فناوری محور با نوآوری و استفاده از فناوری های پیشرفته نقش مهمی در تحقق این اهداف دارند. این مطالعه به تحلیل کیفی تجربیات کارآفرینان در حوزه توسعه پایدار و محیط زیست در استارتاپ های فناوری محور می پردازد. این مطالعه کیفی از مصاحبه های نیمه ساختاریافته برای جمع آوری داده ها از 25 کارآفرین فعال در حوزه توسعه پایدار و محیط زیست در استارتاپ های فناوری محور استفاده کرد. اشباع نظری به دست آمد و داده ها با استفاده از نرم افزار NVivo تحلیل شدند. چهار موضوع اصلی از تحلیل داده ها استخراج شد: چالش های مالی و سرمایه گذاری، چالش های تکنولوژیکی، چالش های محیط زیستی و فرصت ها و مزایای استارتاپ های فناوری محور. هر موضوع شامل زیرمجموعه ها و مفاهیم مختلفی بود که تجربیات و دیدگاه های متنوع کارآفرینان را منعکس می کند. این مطالعه نشان می دهد که استارتاپ های فناوری محور در حوزه توسعه پایدار و محیط زیست با چالش های متعددی مواجه هستند اما فرصت های قابل توجهی نیز دارند. شناسایی و مدیریت این چالش ها و بهره گیری از فرصت های موجود می تواند به بهبود عملکرد و پایداری این استارتاپ ها کمک کند
محاسبه شاخص فرصت های نوآورانه و فرصت های آربیتراژ فنی با استفاده از روش تحلیل پوششی داده ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد مقداری دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲
21 - 40
حوزه های تخصصی:
علی رغم توسعه تحسین برانگیز تئوریهای بنیادی در کارآفرینی، توسعه بیشتر این رشته بدون پیشرفت در مدل ها و روشهای اندازه گیری دشوار است. به خصوص، سازه فرصت ها در کانون تحقیقات کارآفرینی به اندازه گیری کمی در سطح کلان نیاز دارد. در این مقاله چگونگی کاربرد تحلیل پوششی داده ها (DEA) برای اندازه گیری فرصت های نوآورانه و فرصت های آربیتراژ فنی تشریح می شود و یک مثال بر مبنای نمونه ای از 96 کشور در طول دوره 18 ساله 2012-1995، همراه با تخمین هایی از فرصت های نوآورانه و آربیتراژ فنی برای استفاده احتمالی سایر پژوهشگران ارائه می شود. به علاوه چگونگی همبستگی فرصت های نوآورانه و آربیتراژ فنی با نرخ تراکم کسب وکارهای جدید تشریح می شود. سپس کشورهای جهان برحسب مقدار شاخص های فرصت های نوآورانه و آربیتراژ فنی به چهار گروه طبقه بندی می شوند. در انتها مقایسه بین کشورهای صادرکننده نفت و غیرصادرکننده نفت نشان می دهد که بطور نسبی کشورهای صادرکننده نفت (شامل ایران)، کمتر در زمره کشورهایی هستند که از شاخص بهره برداری از فرصت های نوآوری بالایی برخوردارند و به نسبت بیشتر در زمره کشورهایی هستند که از فرصت های آربیتراژ فنی نیز بخوبی بهره برداری نمی کنند.
اثر سیاست پولی بر تولید ناخالص داخلی ایران از کانال نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد مقداری دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
37 - 65
حوزه های تخصصی:
سیاست پولی از جمله مهمترین سیاست های سمت تقاضا است که توسط بانک مرکزی اعمال می شود. بنابر ماده 10 قانون پولی و بانکی جمهوری اسلامی ایران در بند الف بانک مرکزی «مسئول تنظیم و اجرای سیاست پولی و اعتباری، بر اساس سیاست کلی اقتصادی کشور» شناخته شده است و در بند ب هدف آن «حفظ ارزش پول و موازنه پرداخت ها و تسهیل مبادلات بازرگانی و کمک به رشد اقتصادی کشور» عنوان شده است. لذا، سیاست پولی در ایران باید همسو با سایر سیاست هایی باشد که توسط دولت به منظور بهبود رشد اقتصادی اتخاذ می شود. ازسوی دیگر، در سال های اخیر اقتصاد دانش تبدیل به موضوع مهمی در اقتصاد جهانی شده است. در جهان کنونی نقش کشورها در اقتصاد جهانی به تولید و کاربست دانش در آن ها وابسته است. در این صورت، بهبود اقتصاد دانش بنیان نوید بخش افزایش سهم کشورها در اقتصاد جهانی است. این امر زمانی تحقق خواهد یافت که سیاست های سمت عرضه و تقاضا در یک راستا و در جهت تقویت یکدیگر عمل کنند. لذا، بررسی آنکه سیاست های بانک مرکزی و دولت در راستای گسترش اقتصاد دانش بنیان بوده یا خیر واجد اهمیت است. ازاین روی، در این مطالعه تلاش شده است اثر سیاست پولی بر تولید ناخالص داخلی ایران از کانال نوآوری، به عنوان یکی از مهمترین شاخص های اقتصاد دانش بنیان، موردبررسی قرار گیرد. به عبارت دیگر، سیاست پولی بانک مرکزی درصورتی که در راستای گسترش اقتصاد دانش بنیان باشد باید از کانال نوآوری بر GDP اثر مثبتی بر جای بگذارد. به منظور بررسی اثر سیاست پولی بانک مرکزی در بازه زمانی 1357 تا 1395 از سیستم معادلات همزمان استفاده شده است. متغیرهای موجود در معادله تولید عبارتند از نیروی کار، سرمایه و نوآوری. در معادله نوآوری متغیرهای مستقل عبارتند از شدت سرمایه، تولید ناخالص داخلی، سرمایه انسانی و شاخص سیاست پولی. نتیجه این مطالعه نشان می دهد اثر سیاست پولی با شاخص حجم پول و نرخ سود اعتبارت پرداختی بر نوآوری در ایران منفی و معنادار بوده است. این در حالی است که اثر نوآوری بر تولید ناخالص داخلی مثبت و معنادار بوده است. در نتیجه، سیاست پولی در بازه موردبررسی اثر منفی بر GDP از کانال نوآوری داشته است. لذا، سیاست های سمت عرضه و تقاضای دولت در بازه زمانی مورد مطالعه هماهنگ و در جهت گسترش اقتصاد دانش بنیان اعمال نشده اند.
ظرف پاتیل مسی قلم زنی قرن هشتم (ه . ق) و ژئومتری فرکتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
129 - 149
افکار و اندیشه ها و باورهای هنرمندان و صنعت گران، با توجه به نحوه دریافتشان از جلوه های عالم، به صورت هنرهای تجسمی، معماری، آثار تزیینی و کاربردی به معرض نمایش درمی آید و به صورت خاطره های فرهنگ بشری محفوظ می گردد. علم زیبایی شناسی به معرفی این آثار می پردازد و با توجّه به تغییر و تحول تجربه های انسانی، و دقت و ظرافت و (خلاقیت) هنرمندان در مسیر تاریخ، قدر و منزلت فرهنگی و اعتبار آثار هنری را سنجیده و آن را مشخص می نماید. و اکنون نیز با توجه به ابعاد تازه ای که با پیشرفت های فناوری و تولید ابزارهای فنی جدید فراهم شده است، زمینه رویت و فهم جلوه های عالم دگرگون گردیده و در نتیجه موجب خلق آثار هنری دقیق تر و جامع تر شده که عملاً توجّه بیشتری به (فضا) و خلق ابعاد تازه هنری دقیق و جامع تر گردیده است.ویژگی های طراحی و شکل آفرینی، با آن که در همه اعصار هنرمند را به خود مشغول داشته است، موجب دقّت نگاه به عالم و رویت بهتر نظم اعجاب انگیز هستی گردیده است، سپس آثار هنری خود را نیکوتر خلق نموده است، به خصوص هنگامی که از هندسه و ریاضیات بهره گرفته است، میان عالم محسوسات و معقولات دقیق تر سیر و سیاحت کرده است. اخیراً نیز برخی هنرمندان مدرن، توجه ویژه ای به شاخه جدید مشترک بین ریاضیات و هندسه و هنر* با عنوان هندسه فرکتال (Fractal Geometry) نموده اند که از رازورمز پنهان مشترک و هماهنگ عالم خبر می دهد، ازجمله معماران مدرن و هنرمندان هنرهای تجسّمی آثار قابل توجهی در این رابطه به وجود آورده اند. ذکر نام برخی هنرمندان و اشاره به اثری از آنها در نوشته زیر، تنها برای تبیین ایده ارتباط تنگاتنگ علم و هنر* و خلاقیت هنری است. با اندکی توجّه به آثار هنری که در طی قرون در تمام فرهنگ ها به وجود آمده است، ملاحظه می شود که هنرمندان نکته سنج از آن غافل نبوده اند و پیوسته در هنر های کوچک دستی و تجسمی تا آثار بزرگ معماری، پیوند بین علم و هنر و خلاقیت هنری را برقرار کرده اند. در این رابطه یک اثر هنری کاربردی تزیینی ایرانی (پاتیل مسی قلم زنی) از قرن هشتم هجری را انتخاب نموده، مشخصات مختصر تاریخی آن را بیان و با ارائه تصاویر و تحلیل های متعدد نقوش هندسی و استخراج نقش مایه هایی که هرکدام دارای بیان تصویری و مفهوم مستقلی هستند، مفهوم خلاقیت را در هنر قدیم و جلوه های کارایی آن را برای زمان معاصر ارائه داده ایم، نیم نگاهی به نظریه ژئومتری فرکتال کرده ایم و نشانه های آن را در شکل آفرینی عوالم هندسی هنرهای ایرانی، به خصوص در معماری و صنایع تزیینی دیده ایم.
اثر رضایت، کیفیت خدمات و نوآوری بر عشق به برند در میان مشتریان برندهای منتخب داخلی و خارجی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
نوآوری در مدیریت ورزشی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
25-44
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر اثر رضایت،کیفیت خدمات و نوآوری بر عشق به برند در میان مشتریان برندهای منتخب داخلی و خارجی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه مشتریان برندهای منتخب داخلی و خارجی تشکیل دادند که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 385 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها چهار پرسشنامه بود. پرسشنامه استاندارد رضایت (84/0=a )، پرسشنامه کیفیت خدمات لی (79/0=a )، پرسشنامه نوآوری (81/0=a ) و پرسشنامه عشق به برند (86/0=a ) که روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها توسط 15 نفر از اساتید مدیریت ورزشی مورد تایید قرار گرفت. شاخص های ارزیابی کلیت مدل معادله ساختاری با توجه به دامنه مطلوب این شاخص ها در مجموع بیانگر این بود که مدل مفروض تدوین شده توسط داده های پژوهش حمایت می شوند، بعبارت دیگر برازش داده ها به مدل برقرار است و همگی شاخص ها دلالت بر مطلوبیت مدل معادله ساختاری دارند. نتایج نشان داد که نوآوری یکی از فاکتورهای مهم و اساسی است که بر رضایت مشتریان تأثیر می گذارد. در بازار رقابتی امروز اگر برندهای ورزشی بتوانند در محصولات خود نوآوری بیشتری داشته باشند، سهم زیادی از بازار را به خود اختصاص می دهند و این امر موجب می شود عشق برند در بین مشتریان بیشر شود.
بررسی تاثیر مدیریت منابع انسانی سبز بر پایداری سازمانی با نقش میانجی نوآوری و توانمندسازی در سازمان تامین اجتماعی استان یزد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
نابع انسانی تحول آفرین سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸
71 - 87
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ارتقای پایداری سازمانی موضوع حائز اهمیتی است و بررسی عواملی که بر این مهم اثرگذار می باشند، دغدغه مدیران امروزی می باشد. از این رو، هدف این پژوهش بررسی تاثیر مدیریت منابع انسانی سبز بر پایداری سازمانی با نقش میانجی نوآوری و توانمندسازی در سازمان تامین اجتماعی استان یزد می باشد.
روش بررسی: پژوهش حاضر توصیفی-پیمایشی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری، کارکنان سازمان تامین اجتماعی استان یزد به تعداد 990 نفر بودندکه براساس فرمول کوکران 277 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. روایی محتوایی پرسشنامه ها و پایایی آنها با استفاده از آلفای کرونباخ تایید گردید. جهت تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که مدیریت منابع انسانی سبز با ضریب مسیر 364/0 بر پایداری سازمانی تاثیر دارد و متغیرهای نوآوری و توانمندسازی در تاثیر مدیریت منابع انسانی سبز بر پایداری سازمانی نقش میانجی را ایفاء می کنند.
نتیجه گیری: به کارگیری مدیریت منابع انسانی سبز در سازمان تامین اجتماعی قابل پیاده سازی است و باید به جنبه هایی نظیر نوآوری و توانمندسازی کارکنان نیز توجه شود تا بتوان به پایداری سازمانی در محیط کار دست یافت.
شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر ایجاد خلاقیت و نوآوری بین کارکنان کارخانه کیان تایر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی منابع انسانی سال ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۴)
42 - 61
حوزه های تخصصی:
این پژوهش قصد دارد عوامل موثر بر ایجاد خلاقیت و نوآوری بین کارکنان آن ها را مورد بررسی قرار دهد. پس از مشخص شدن این عوامل، رتبه بندی آنها با استفاده از پرسش نامه خود ساخته صورت پذیرفته است. جامعه نمونه مورد استفاده در این بررسی تمامی کارکنان شرکت کیان تایر بودند. بر اساس مدل مفهومی تحقیق، در گام اول با توجه به روش دلفی موارد مورد نظر از دید نخبگان برای ایجاد خلاقیت و نوآوری مشخص شد. پرسشنامه هایی جهت شناسایی شاخص های مدل، در اختیار جامعه آماری تحقیق قرار گرفت. داده های حاصله با استفاده از آزمون دلفی، مورد ارزیابی قرار گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده این عوامل شناسایی شد که به صورت کلی آنها را می توان در دو دسته کلی عوامل درونی و بیرونی طبقه بندی نمود. همچنین رتبه بندی این عوامل درونی و بیرون با استفاده از تکنیک تاپسیس و روش سلسله مراتبی انجام شد و در انتها پیشنهادهایی به منظور نهادینه کردن خلاقیت و نوآوری در سازمان مطرح گردید.
ارائه مدل نوآوری در دانشگاه بر اساس فرهنگ یادگیری و مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۰ بهار ۱۳۹۶ شماره ۳۷
33 - 60
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل نوآوری در دانشگاه سمنان بر اساس فرهنگ یادگیری و مدیریت دانش است. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی و مبتنی بر معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل همه کارکنان غیر هیئت علمی شاغل در دانشگاه سمنان (466 نفر) است که با استفاده از جدول مورگان (210 نفر) به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده اند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه های استاندارد، فرهنگ یادگیری مارسیک و واتکینز (2003)؛ پرسشنامه مدیریت دانش نوناکو (1995) و پرسشنامه نوآوری سازمانی چوپانی و همکاران (1391) بود. میزان ضریب اعتماد با روش آلفای کرونباخ به ترتیب، برای فرهنگ یادگیری (80/0)، مدیریت دانش (85/0) و نوآوری سازمانی (89/0) به دست آمد. نتایج اجرای همبستگی پیرسون نشان داد که میان متغیرهای پژوهش رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد، فرهنگ یادگیری به میزان (80/0) بر نوآوری سازمانی و به میزان (50/0) بر مدیریت دانش اثر مثبت و مستقیم دارد. همچنین مدیریت دانش نیز به میزان (26/0) بر نوآوری، اثر مثبت و مستقیم دارد؛ در ضمن، فرهنگ یادگیری به میزان (13/0) بر نوآوری سازمانی، اثر مثبت و غیرمستقیم دارد.
بررسی نظرات دانشجویان تحصیلات تکمیلی درباره قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدهای نوآوری برنامه های درسی هنری در آموزش عالی هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۰ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۹
87 - 114
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر، بررسی نظرات دانشجویان تحصیلات تکمیلی درباره قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدهای نوآوری برنامه های درسی هنری در آموزش عالی هنر بوده است. روش پژوهش، توصیفی پیمایشی بود و به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. همچنین روایی محتوایی مصاحبه و پرسشنامه با نظرات کارشناسان، بررسی و پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ 90/0 برآورد شد. جامعه آماری شامل همه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه هنر اصفهان و روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی (کمی) و نمونه گیری هدفمند (کیفی) بوده است. نتایج نشان داد؛ مهم ترین نقطه قوت مربوط به گویه توجه به یادگیری مادام العمر به منظور به روز بودن دانشجویان و مهم ترین ضعف ها امکانات نامناسب است. تقویت فرهنگ نوآوری، مهم ترین فرصت نوآوری در برنامه های درسی هنر است. مهم ترین تهدید، کمبود دانش و فناوری روز دنیا در کشور است.
الگوی ساختاری روابط هوش سازمانی، چابکی سازمانی و نوآوری در آموزش عالی (مورد مطالعه: دانشگاه ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۱ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۴
33 - 63
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای پژوهش حاضر، بررسی الگوی ساختاری روابط هوش سازمانی، چابکی سازمانی و نوآوری در دانشگاه ارومیه بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل همه کارکنان دانشگاه ارومیه به تعداد 490 نفر بود که با استفاده از جدول مورگان نمونه آماری این پژوهش 214 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های هوش سازمانی آلبرخت (2003)، چابکی سازمانی اسپایدرز (2007) و نوآوری سازمانی طاهرپرور و همکاران (2014) بود. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ و روایی محتوا با نظرات متخصصان و سازه تحلیل عاملی تأییدی تأیید شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اثر مستقیم هوش سازمانی بر نوآوری (28/0) مثبت و معنی دار است؛ اثر مستقیم چابکی بر نوآوری (19/0) مثبت و معنی دار است. اثر مستقیم هوش سازمانی بر چابکی (23/0) مثبت و معنی دار است. اثر غیر مستقیم هوش سازمانی بر نوآوری با میانجیگری چابکی (13/0) مثبت و معنی دار است.
بررسی تأثیر استراتژی های یادگیری سازمانی بر خلاقیت، نوآوری و عملکرد محصول جدید شرکت های صنعتی کوچک (شهرک صنعتی پایتخت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۳
287 - 322
حوزه های تخصصی:
تجربیات بحران اقتصادی اروپا در سال 2008 نشان داد که دارایی های نامشهود شرکت ها هم چون مهارت، تجربه و دانش کارکنان، از آن ها در مقابل ورشکستگی محافظت کرد. همین مسئله سبب شد شرکت ها دارایی هایی چون توانایی فردی برای یادگیری، خلاقیت و خلق و ادغام دانش های عملی را به عنوان منابع مزیت های رقابتی قرار دهند. مطالعات نشان داده است که شرکت های کوچک علاوه بر اثری که بر رشد اقتصادی دارند، نسبت به شرکت های بزرگ تر توانایی بالاتری برای تغییر و نوآور بودن دارند. درگاه خدمات رسانی سازمان صنایع کوچک و شهرک های صنعتی ایران در آمارنامه کامل عملکرد سازمان تا پایان خرداد سال 1402 تعداد واحدهای به بهره برداری رسیده را بیش از 50000 واحد اعلام کرده که حاکی از اهمیت و نقش این شرکت ها در اقتصاد کشور است[1]. از سویی نرخ شکست محصول جدید بسیار بالا و منابع شرکت های کوچک بسیار محدود است که آن ها را فوق العاده آسیب پذیر می سازد. ازاین رو هدف اصلی این مطالعه بررسی اثر استراتژی های یادگیری بر خلاقیت، نوآوری و عملکرد محصول جدید شرکت های کوچک صنعتی در شهرک صنعتی پایتخت تعیین شده است. به همین منظور برای تعیین روابط میان این متغیرها از مدل یابی معادلات ساختاری و رویکرد کم ترین مربعات جزئی استفاده شد. نتایج این پژوهش از بررسی 473 شرکت این شهرک نشان داد که استراتژی یادگیری اکتشافی بر هر دو نوع خلاقیت بداهه و ترکیبی اثر مثبت و معنی داری دارد و به طور غیرمستقیم بر نوآوری و عملکرد محصول جدید اثر می گذارد. استراتژی یادگیری بهره بردارانه تنها بر خلاقیت بداهه اثر می گذارد. خلاقیت بداهه نه تنها اثر قابل توجهی بر خلاقیت ترکیبی دارد، بلکه هر دو این خلاقیت ها اثر مثبت و معنی داری بر نوآوری و عملکرد محصول جدید این شرکت ها دارند.