مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۸۱.
۶۸۲.
۶۸۳.
۶۸۴.
۶۸۵.
۶۸۶.
۶۸۷.
۶۸۸.
۶۸۹.
۶۹۰.
۶۹۱.
۶۹۲.
۶۹۳.
۶۹۴.
۶۹۵.
۶۹۶.
۶۹۷.
۶۹۸.
۶۹۹.
۷۰۰.
سیاست خارجی
حوزههای تخصصی:
استراتژی سیاست خارجی ج.ا.ایران در جنوب آسیا با استفاده از مدل swot و sdm مناطق ژئوپلیتیکی پیرامونی، نقش ویژه ای در سیاست خارجی کشورها ایفا می کنند. در این میان، یکی از مناطق ژئوپلیتیکی مهم پیرامونی ایران منطقه جنوب آسیا است. آنچه که در جنوب آسیا رخ می دهد بر منافع ایران تاثیر گذار می باشد. بنابراین داشتن استراتژی مناسب در سیاست خارجی، توانایی لازم را برای حفظ و تقویت منافع ملی ایران در منطقه جنوب آسیا فراهم می نماید. هدف این پژوهش تبیین استراتژی سیاست خارجی ایران در منطقه جنوب آسیا می باشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نوع روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و با استفاده از مدل های برنامه ریزی استراتژیک(SWOT و SDM) انجام گرفته است. یافته های پژوهش ضمن شناسایی متغیرهای تاثیرگذار شامل 5 قوت، 5 ضعف، 16 تهدید و 12 فرصت، در نهایت استراتژی تدافعی را به عنوان استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد و در پایان هرکدام از محورهای استراتژی تدافعی را اولویت بندی می کند. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نوع روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و با استفاده از مدل های برنامه ریزی استراتژیک(SWOT و SDM) انجام گرفته است. یافته های پژوهش ضمن شناسایی متغیرهای تاثیرگذار شامل 5 قوت، 5 ضعف، 16 تهدید و 12 فرصت، در نهایت استراتژی تدافعی را به عنوان استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد و در پایان هرکدام از محورهای استراتژی تدافعی را اولویت بندی می کند. کلمات کلیدی: سیاست خارجی، ج.ا.ایران، جنوب آسیا، استراتژی، برنامه ریزی استراتژیک کلمات کلیدی: سیاست خارجی، ج.ا.ایران، جنوب آسیا، استراتژی، برنامه ریزی استراتژیک
تداوم و تغییر در سیاست گذاری روابط خارجی عراق از 1920 تا 2020(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴۱)
89 - 106
حوزههای تخصصی:
پس از تشکیل عراق جدید طی یک قرن اخیر، این کشور سه نوع متفاوت از نظام سیاسی را تجربه کرده و در سطح داخلی و خارجی دچار دگرگونی های مهمی شده است. در بعد سیاست گذاری خارجی، سؤال این است که با هر تغییر در نظام سیاسی عراق اولویت های سیاست خارجی این کشور چگونه ترسیم شد؟ عراق در سال 1920، پس از فروپاشی عثمانی تحت سرپرستی پادشاهی متحد بریتانیا قرار گرفت. در سال 1921 نظام مشروطه سلطنتی عراق با قیمومیت انگلستان شکل گرفته و در سال 1932 از قیمومیت انگلستان خارج شد. در این زمان حفظ ثبات و کسب استقلال، از مهم ترین مؤلفه های سیاست خارجی عراق بود. پس ازاین با سه کودتای نظامی در دهه 50 و 60 میلادی، سیاست گذاری این کشور بر مبنای ایجاد حکومت سوسیالیستی و وحدت عربی شکل گرفت. پیگیری این هدف به دلیل سرکوب داخلی و تهاجم خارجی علیه همسایگان با شکست روبه رو شد. در دوره بعد، با سرنگونی حکومت بعثی طی حمله آمریکا به عراق در سال 2003، مجدداً نظام سیاسی این کشور تغییر کرده و مجموعه جدیدی از اولویت ها طرح شد که به دور از قرائت های هویتی و ایدئولوژیک صرفاً بر مبنای اصالت بخشیدن بر مفاهیم دموکراسی و منافع ملی تنظیم یافت.
موانع تحقق سیاست همسایگی و نگاه آسیایی در دولت سیزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۲)
5 - 26
حوزههای تخصصی:
در این مقاله قصد داریم تا به موانع تحقق سیاست همسایگی و نگاه آسیایی به عنوان دو جهت گیری اصلی دولت سیزدهم بپردازیم. سؤال پژوهش عبارت است از: مهم ترین موانع تحقق همسایگی و نگاه آسیایی دولت سیزدهم در سیاست خارجی کدام است و چگونه می توان این موانع را پشت سر گذاشت؟ نتایج تحقیق نشان می دهد ، فعال شدن تقابل امریکا با ایران، همراهی اروپا با امریکا در مذاکرات احیا برجام 2021، تلاش غرب برای تحقق برجام تحول یافته، حلول ساختار دوقطبی جنگ سردی به خاورمیانه، افزایش بی ثباتی های منطقه ای و تهدیدهای امنیتی، کاهش اعتماد عمومی، بحران های فزاینده اقتصادی و افزایش توقعات عمومی از دولت سیزدهم مهم ترین تعینات ساختاری در سه سطح بین المللی، منطقه ای و ملی هستند که موجب افزایش بی سابقه الزامات ساختاری و کاهش آزادی عمل در سیاست خارجی دولت سیزدهم و بالمآل تعویق در تحقق سیاست همسایگی و بهره مندی از رویکرد آسیایی در سیاست خارجی می شوند. در این مقاله هم چنین با مقایسه ای تطبیقی نشان می دهیم، شدت تعینات ساختاری در دولت سیزدهم در دولت های سابق وجود نداشته است روش پژوهش این مقاله توصیفی- تبیینی است.
تحلیل روابط ایران و هند بر اساس نظریه سازه انگاری : نگاهی به رویکرد سیاست خارجی دولت روحانی و مودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۲)
47 - 74
حوزههای تخصصی:
ایران و هند روابط دیرینه ای با یکدیگر دارند که همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. در این نوشتار برای شناخت عوامل مؤثر در روابط دو کشور، از نظریه سازه انگاری کمک گرفته شده است که علاوه بر نقش عوامل مادی به نقش عوامل غیرمادی نیز می پردازد. در پژوهش حاضر، به این سؤال پاسخ خواهیم داد که روابط ایران و هند از منظر نظریه سازه انگاری چگونه قابل تبیین است. فرضیه پژوهش این است که سیاست خارجی برآمده از هویت جمهوری اسلامی ایران در تعارض با نظم لیبرالی و سیاست خارجی متمایل به غربِ هند، منجر به ایجاد موانع و محدودیت های ساختاری شده و از توسعه روابط ایران و هند در حد مطلوب و مورد انتظار، جلوگیری نموده است. دستاورد پژوهش این است که در مقاطعی که دو کشور رویکرد مستقلی در سیاست خارجی در سطح کارگزار اتخاذ نموده اند، محدودیت های ساختاری کاهش یافته و درنتیجه شاهد توسعه روابط ایران و هند بوده ایم و در مقابل اتخاذ برخی رویکردها در سیاست خارجی دو کشور بر محدودیت های ساختاری افزوده است. در نوشتار حاضر، تلاش شده است که با بهره گیری از نظریه سازه انگاری به نقش عوامل ساختار و کارگزار در روابط ایران و هند اشاره شود. این پژوهش با روش کیفی و رویکرد بیناذهنی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، اسنادی و اینترنتی به موضوع موردبحث می پردازد.
تحلیل رفتار سیاست خارجی و امنیتی دولت های کوچک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۴۳)
5 - 34
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به ماهیت رفتاری دولت های کوچک می پردازد. دولت های کوچک نماینده اکثریت کشورها در نظام بین الملل هستند اما مطالعه مسائل و چالش های امنیتی آن ها نادیده گرفته شده است. این غفلت تا حد زیادی به این دلیل است که تمرکز نظری روابط بین الملل، به ویژه از دریچه رویکرد واقع گرایی، عمدتا بر تبیین تغییرات موازنه قدرت ناشی از تعاملات بین قدرت های بزرگ بوده و به همین ترتیب، از نظر تحلیل سیاست خارجی و امنیتی، تمرکز بر تبیین رفتار قدرت های بزرگ بوده است. نتیجه این است که دولت های کوچک در درک پویایی نظام بین الملل تا حد زیادی بی ربط تلقی می شدند. به طور مشخص، پرسش این مقاله این است که چگونه می توانیم درباره سیاست های خارجی و امنیتی کشورهای کوچک فکر کنیم و ویژگی های محیطی که دولت های کوچک در آن تکامل می یابند، چیست. پاسخ به این سوال مستلزم تبیین محیط بین المللی از یک سو و شناسایی رابطه ساختاری بین دولت های کوچک و معضل امنیتی از سوی دیگر است. این رابطه مشوق ها و محدودیت هایی را برای دولت های کوچک ایجاد می کند و منجر به تصمیماتی می شود که ممکن است راهبردی باشند یا نباشند. این نوشتار با بهره گیری از روش تبیینی و گردآوری کتابخانه ای به نتایج و فرآیندهای سیاست خارجی و امنیتی دولت های کوچک می پردازد و فرضیه خود را بر وجود الگوهای متفاوتی از روابط حمایت گرایانه در نظر گرفته است که لزوما با نتایج یکسانی در ساختار امنیتی دولت های کوچک همراه نیست. یافته های تحقیق نشان دهنده تغییر از تعاریف سنتی امنیتی با تاکید بر ویژگی های دفاعی و تسلیحاتی، به نگرانی های امنیتی جدید است که در آن همکاری نهادی و حمایت گرایانه بزرگ تر نزد دولت های کوچک ضروری به نظر می رسد.
مقایسه سیاست خارجی دولت های احمدی نژاد و روحانی بر اساس نظریه واقع گرایی نئوکلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۴۳)
95 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش این است که با استفاده از مؤلفه های نظریه واقع گرایی نئوکلاسیک سیاست خارجی دولت های احمدی نژاد و روحانی را در سه سطح خرد فردی، خرد ملی و سطح کلان مقایسه شود. در این پژوهش در صدد پاسخ به این سؤال هستیم که مهم ترین تشابهات و تفاوت های سیاست خارجی دولت های احمدی نژاد و روحانی از منظر رئالیسم نئوکلاسیک کدامند؟ روابط راهبردی با روسیه و مدیریت تعارضات با آمریکا وجه تشابه سیاست خارجی دو دولت است با این تفاوت که دولت احمدی نژاد از روابط راهبردی با روسیه به عنوان ابزاری برای کاهش فشارهای آمریکا بهره می برد اما دولت روحانی از رابطه با روسیه به عنوان ابزاری برای چانه زنی با آمریکا برای حل بحران هسته ای و عادی سازی روابط ایران در نظام بین الملل استفاده می کرد. هر دو دولت نظم حاکم بر نظام بین الملل را یک نظم ناعادلانه و سلطه گر می دانستند که در عرصه عمل دولت احمدی نژاد برای مقابله با این نظم ناعادلانه با رویکرد قاطعانه به سمت شرق گرایی و رابطه با کشورهای همسایه می رود اما دولت روحانی با رویکردهای نرم و تدریجی سیاست مذاکره و تعامل با کشورهای غربی را پیش می گیرد. در عرصه داخلی آقای احمدی نژاد علاوه بر سیاست خارجی به مسائل داخلی نیز توجه داشت و سیاست خارجی را دنباله سیاست داخلی می دانست، درحالی که آقای روحانی بیشتر توجه خود را به سیاست خارجی گذاشته بود و حل مسائل داخلی را نیز در گرو تعامل با کشورهای غربی می دید. راهبرد پژوهش از نوع قیاسی و گونه پژوهش از نوع کاربردی است.
فرهنگ استراتژیک و سیاست خارجی آلمان؛ ریشه ها، کاستی ها و لزوم بازبینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۴۳)
149 - 180
حوزههای تخصصی:
آلمان به عنوان یکی از بزرگ ترین و مهم ترین قدرت های اروپایی با موقعیت جغرافیایی ویژه در قلب قاره سبز، همواره از بازیگران موثر این قاره بوده و در شکل گیری بسیاری از تحولات جهانی در یک سده اخیر، نقش بسیار پررنگی ایفا کرده است. اینک، سی سال پس از اتحاد مجدد آلمان و با روند تحولات شگرف و عمیق جاری در نظام بین المللی، نقش و جایگاه واقعی آلمان به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار و یک رهبر اروپایی کماکان هم در داخل و هم در خارج از آلمان مورد سوال و تردید است و دولت مردان آلمانی به شکلی روزافزون به اتخاذ یک سیاست خارجی و امنیتی ناپیوسته و باری به هر جهت، بدون راهبرد و بینش مشخص و متناسب با مقتضیات دنیای امروز و تنها بر پایه مدیریت بحران های مستحدثه متهم می شوند. مقاله حاضر با اتکا به مشاهدات و مطالعات میدانی نگارنده با روش توصیفی- تحلیلی و عمدتا با استفاده از منابع دسته اول، این سوال را در نظر دارد که فرهنگ استراتژیک آلمان چگونه بر شکل گیری سیاست خارجی این کشور تاثیر می گذارد و با توجه به تحولات چند دهه اخیر و مقتضیات دنیای امروز، چه کاستی هایی را به دنبال داشته است. در پایان، این فرضیه مطرح می شود که فرهنگ احتیاط و انفعال بیش از حد آلمان در نتیجه دو جنگ جهانی، یک سیاست خارجی کند و منفعل و تا حدی آرمان گرایانه را برای آن کشور به ارمغان آورده است. بر اساس یافته های این مقاله؛ آلمان با توجه به قدرت فزاینده اقتصادی- سیاسی و ارتقاء جایگاه بین المللی خود و هم چنین با توجه به بستر آماده، تقاضا و فشار جامعه بین المللی بر این کشور برای پذیرش مسئولیت بیشتر، در آغاز یک دوره جدید در جهت ایفای نقش یک بازیگر تاثیرگذار در عرصه بین المللی قرار دارد. با این همه، سرعت این روند، در بسیاری اوقات بسیار کند و اخیرا بیش از حد تند ارزیابی می شود.
انگلیس و سیاست موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس در دوره پسا برگزیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۴)
111 - 144
حوزههای تخصصی:
دولت انگلیس برای نخستین بار پس از دهه 1970 میلادی و طی چندسال اخیر به ویژه پس از آغاز فرآیند خروج از اتحادیه اروپایی موسوم به «برگزیت»، اقدامات و کنش های متمایزی نسبت به گذشته در منطقه خلیج فارس انجام داده است که با الگوی رفتاری این کشور از سال 1969 مبنی بر «خروج از شرق سوئز یا خلیج فارس» تاکنون ، فاصله داشته و حاکی از نوعی تحول در سیاست خارجی این کشورنسبت به این منطقه است. لذا پرسش مهم این پژوهش این است که علت عمده این تغییر رویکرد وتغییر الگوی رفتاری انگلیس چیست؟ نوشتار حاضر بر این فرضیه استوار است که «علت اصلی رفتارهای اخیر انگلیس نگرانی از ایجاد «خلأ قدرت» و پیگیری نوعی «سیاست موازنه قدرت» در چارچوب راهبرد «بریتانیایی جهانی» در منطقه است.
روش پژوهش به کارگرفته شده در نوشتار حاضر توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر کاربست مفاهیم برگرفته شده از نظریه نوواقع گرایی در روابط بین الملل است که به نظر می رسد در این جا کارآیی بیشتری نسبت به سایر نظریه ها دارد. براین اساس، ابتدا تمام اطلاعات و داده های موجود در مورد موضوع شامل منابع نوشتاری، کتابخانه ای، اینترنتی، مقالات و اظهارات مقامات رسمی جمع آوری و سپس در راستای پشتیبانی از فرضیه اصلی نوشتار کنونی و در چارچوب نظری ارائه شده، مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. نتیجه بررسی های صورت گرفته حاکی از آن است که انگلستان در دوره جدید با تکیه بر ادراکات خود از شرایط حساس منطقه استراتژیک خلیج فارس و با احساس خطر از خلأ قدرت ناشی از کاهش حضور آمریکا، درصدد است با پیشبرد سیاست موازنه قدرت نقش فعالانه ای در تحولات و معادلات این منطقه برعهده داشته باشد.
پهپاد به عنوان ابزاری نوین در سیاست خارجی، مطالعه موردی سیاست پهپادی ترکیه (2017-2022)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۴)
201 - 226
حوزههای تخصصی:
امروزه با گسترش ابزاری تحت عنوان «پهپاد» و استفاده نظامی از آن، این فن آوری جدید به شکلی از قدرت ملی بدیل گشته است و به عنوان عنصری تأثیرگذار در منازعات و تعاملات بین المللی، ایفای نقش می کند. پهپادها به عنوان سلاحی نوین، توانایی آن را دارند تا به صورت از راه دور، در مدت زمان بالا و با انعطاف عملیاتی گسترده به مأموریت بپردازد و هزینه ای کمتری نسبت به جایگزین های عملیاتی دیگر دارند، لذا دسترسی به ابزاری جدید توسط دولت ها، می تواند به عنوان اهرمی در سیاست خارجی برای انتفاع ملی آن ها بدیل شود. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش که چگونه می توان از ابزارهای نوین حوزه نظامی به صورت عام و پهپاد به صورت خاص را در سیاست خارجی به کار گرفت، با استفاده از چارچوب نظری واقع گرایی نوکلاسیک به آزمایش این فرضیه می پردازد که «پهپادها و ابزارهای نوین نظامی با ایجاد ظرفیت جدید در سه حوزه قدرت نرم، مبادلات اقتصادی و سیاسی به شکل تأثیر بر موازنه قدرت می تواند موجب پیگیری منافع کشورها شود» که در این راستا به مطالعه موردی سیاست پهپادی ترکیه از سال 2017 تا سال 2022 می پردازد.
بررسی تطبیقی سیاست خارجی دولت های اصول گرا و اعتدال
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره دوم بهار ۱۳۹۴ شماره ۲
175 - 204
حوزههای تخصصی:
با شروع دولت اصول گرای نهم و تداوم آن در دولت دهم، به نوعی گفتمان تهاجمی نسبت به نظام بین الملل و منافع قدرت های بزرگ در دستورکار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که هدف از آن تغییر وضع موجود در راستای الگوی نوین عدالت-محور بود. در این دوره با جابجایی در اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سیاست خارجی، تحقق آرمان های انقلاب و اصلاح نظام مدیریتی جهان در زمره اهداف کوتاه مدت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و درنتیجه سیاست خارجی ایران به سمت رادیکالیسم هدایت شد. در دولت یازدهم و درچارچوب گفتمان اعتدال، با جابجایی دوباره در اولویت ها و اهداف سیاست خارجی، تحقق آرمان های انقلاب اسلامی در حوزه اهداف بلند مدت سیاست خارجی ، و تأمین امنیت و جودی و رفاهی به ترتیب در دستور کار اهداف کوتاه مدت و میان مدت سیاست خارجی ایران قرارگرفت. رویکرد سیاست خارجی دولت یازدهم بر خلاف دولت های نهم و دهم، مبتنی بر پذیرش نسبی نظم موجود بین المللی و تنش زدایی و تعامل با قدرت های بزرگ است. سوال اصلی مقاله این است که چگونه می توان این ناپایداری ها در اولویت ها ی سیاست خارجی را در این دو دوره توضیح داد؟ فرضیه مقاله این است رویکردهای سیاست خارجی ایران در دو دوره اصولگرایی و اعتدال متأثر از ساختارهای متفاوت هنجاری داخلی و بین المللی بوده است. بر این اساس، این مقاله تلاش دارد تا تأثیر فضای هنجاری داخلی و بین المللی را بر ناپایداری و تغییر در رویکرد های سیاست خارجی ایران در دو دوره اصولگرایی و اعتدال مورد بررسی قرار دهد.
تبیین سیاست خارجی ترکیه با تاکید بر نظریه جیمز روزنا (2017- 2003)
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره پنجم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸
71 - 102
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه جیمز روزنا برای تحلیل و تبیین سیاست خارجی هر کشور باید به متغیرهایی در سطح داخلی(فرد،نقش،حکومت و جامعه) و در سطح بین المللی(سیستم )توجه نمود. روزنا کشورها را براساس میزان توسعه،رخنه پذیری فرهنگی،قدرت سیاسی،وضعیت اقتصادی و ماهیت ساختار اجتماعی تقسیم بندی می کند.در این پژوهش، تلاش می شود فرایند تصمیم گیری در سیاست خارجی ترکیه (بعد از کسب قدرت توسط حزب عدالت و توسعه)، طبق نظریه پیوستگی جیمز روزنا مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش هایی که به سیاست خارجی ترکیه در دهه اخیر پرداخته اند، به نقش و تاثیرگذاری نخبگان و کارگزاران سیاسی در فرایند سیاست خارجی ترکیه توجه کرده یا اینکه سیاست خارجی این کشور را با توجه به متغیر های سیستمی نظام بین الملل تحلیل کرده اند. در هرکدام از پژوهش های انجام شده، یکسری متغیرهایی مکتوم و مغفول واقع شده اند. استفاده از مدل پیوستگی جیمز روزنا برای تبیین سیاست خارجی ترکیه، نکات ضعف پژوهش های فوق را پوشش می دهد. باتوجه به تاثیرپذیری سیاست خارجی از متغیرهای متعدد؛ فرایند سیاستگذاری و تصمیم گیری در ترکیه به عنوان یک کشور جمهوری، تحت تاثیر متغیرهای متکثر است. مفروض این پژوهش عبارتست از اینکه ترکیه کشوری جمهوری، لائیک و با ساختار اجتماعی باز و صنعتی و در حال توسعه می باشد. فرضیه این پژوهش که با متدلوژی تحلیلی و توصیفی انجام شده عبارتست از: طبق مدل پیوستگی روزنا متغیرهای نقش، سیستم، اجتماع، حکومت و فرد مهمترین متغیرهای تاثیر گذار بر سیاستگذاری خارجی ترکیه می باشند.
مبانی سیاست خارجی حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال ششم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۳
101 - 118
حوزههای تخصصی:
تحقیق و حاصل کار پژوهشی حاضر دو مبحث مهم می باشد: یکی اصول سیاست خارجی حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن و دیگری اهداف سیاست خارجی حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن. در بحث اول اصول سیاست خارجی شامل اصل توحید، اصل نفی سبیل، اصل حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات و اصل احترام متقابل بین المللی و نهایتاً اصل وفای به عهد می باشند که به وسیله مصداق های قرآنی مورد تأیید و تأکید قرار می گیرد. بحث دوم اهداف سیاست خارجی از دیدگاه قرآن در شش هدف ذیل خلاصه می گردد: 1.ایجاد حکومت واحد اسلامی در جهان.2.ایجاد عدالت اجتماعی.3.سعادت بشریت. 4.توسعه ارزش ها و آیین اسلام. 5.حفظ صلح و امنیت بین المللی. 6.ظلم ستیزی و منع جنگ و تجاوز. این نوشتار سعی دارد سیاست خارجی حکومت اسلامی را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار دهد تا در پرتو آن دولت های اسلامی روابط خارجی خود را تنظیم نمایند.
نقدی بر کتاب Foreign Policy of Iran under President Hassan Rouhani’s First Term (2013–2017) (سیاست خارجی دور اول ریاست جمهوری روحانی(2013- 2017))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و پیگیری سیاست خارجی ایران از موضوعات جذاب در بین عموم مردم و جامعه دانشگاهی محسوب می گردد. این رفتار مختص ایرانیان نیست و می توان آن را در بین سایر پژوهشگران خارجی نسبت به سیاست خارجی ایران نیز مشاهده کرد. لوسیانا ذاکارا ازجمله نویسندگانی است که در پرداختن به این موضوع بر سایر همتایان خود پیشی جسته و کتابی را درباره سیاست خارجی حسن روحانی در دور اول ریاست جمهوری گرداوری کرده است. عدم ترجمه کتاب به فارسی موجب گردید تا نویسنده درصدد معرفی اثر و نقد محتوایی و شکلی آن برآید. آنچه که کتاب را شاخص می سازد بهره گیری از قلم برخی نویسندگان سرشناس، پرداختن به برخی حوزه های کمتر توجه شده در پژوهش های ایرانی همچون روابط با آفریقا و آسیب شناسی سیاست خارجی دولت حسن روحانی است. عدم برخورداری از پشتوانه نظری برای مباحث، عدم انسجام بین مطالب فصول و نادیده گرفته شدن بی طرفی علمی توسط برخی نویسندگان کتاب، ازجمله نقاط ضعف اثر محسوب می گردد.
تحول آفرینی توییتردیپلماسی در پیشبرد اهداف سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ت توئیتر به ابزاری جدید برای امور دیپلماتیک و روابط بین الملل تبدیل شده است، و استفاده از این ابزار برای کشورها در راستای اعمال قدرت نرم در محیط بین الملل و بعنوان نوعی دیپلماسی رسانه ای دیجیتال، بسیار جای بررسی و تحلیل دارد. آنچه در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته،"چگونگی عملکرد و کارکرد دیپلماسی توییتری دو کشور ایران و آمریکا" و هدف تحقیق مطالعه کارکرد دیپلماسی توئیتری بعنوان ابزار دیپلماسی رسانه ای و شناخت نقش توئیتر در انتقال مؤثر پیامهای سیاسی؛با بررسی پیام های توئیتری رییس جمهور سابق آمریکا و وزیرامورخارجه سابق ایران می باشد. چگونگی بهره برداری از توییتر برای پیشبرد مقاصد و اهداف و تامین منافع ملی دو کشور ، شناخت دیپلماسی رسانه ای و بررسی نحوه بازنمایی سیاست خارجی،و در نهایت شباهت ها و تفاوت های دیپلماسی توییتری دو کشور ایران و آمریکا، مواردی است که با کنکاش در محتوای پیام های توئیتری این دو مقام، و ازطریق روش تحلیل مضمون بررسی گردید. بازنمایی خود و دیگری،اعتبارسازی واعتبارزدایی برای خود و دیگری؛ محورهای اصلی کاربرد دیپلماسی توییتری ایران و آمریکا بوده است و در شرایط فقدان دیپلماسی رسمی بین دو کشور،کلیدی ترین ابزار برای بازتولید قدرت نرم و فرصتی برای دیپلماسی هردو کشور محسوب می شود.
نقش مبانی انسان شناسی امام خمینی(ره) در طراحی الگوی تراز مذاکره با دشمن (با تأکید بر تجارب تاریخی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۰
۱۷۶-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
الگو در اصطلاح عبارت است از: فرایندی که از مبانی و اصول آغاز می شود و درنهایت، راهبرد رسیدن به هدف را ترسیم می کند. موضوع انسان شناسی یکی از مباحث سه گانه ای است که در ترسیم مبانی الگو مطرح می شود. پژوهش حاضر به دنبال طراحی الگوی مذاکره با دشمن براساس انسان شناسی امام خمینی+ است که در کتاب جنود عقل و جهل تبیین شده است. در پژوهش حاضر، نگارندگان می کوشند تا با استفاده روش توصیفی تحلیلی در قالب مطالعات کتابخانه ای و با استناد به خاطرات شفاهی کارگزاران مذاکره کننده با دشمن در مذاکرات بعد انقلاب اسلامی ایران، ابعاد مسئله را مورد بررسی قرار دهند. فرضیه پژوهش آن است که مبانی انسان شناسی امام خمینی+ نقش محوری در طراحی الگوی تراز مذاکره با دشمن را داراست. ازسوی دیگر این مبانی مستظهر به تجارب تاریخی مذاکرات از ابتدای انقلاب اسلامی تا زمان حاضر است.
مؤلفه های فرهنگی مؤثر بر سیاست خارجی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال دوم تابستان ۱۳۸۷ پیش شماره ۳
55 - 66
حوزههای تخصصی:
پیش فرض ما در این مقاله این است که مؤلفه های فرهنگی نیز در کنار سایر مؤلفه های قدرت می توانند نقش مؤثری در سیاست خارجی ایفا کنند. لزوم تحقیق درباره این پیش فرض از آن روست که توجه به رویکردهای نوین در سیاست خارجی از اولویت های ذهنی بخش عظیمی از نخبگان هر کشور به شمار م یرود. بدین لحاظ، ما به دنبال پاسخ «؟ مؤلفه های فرهنگی ایران چه رابطه ای با سیاست خارجی دارند یا می توانند داشته باشند » این سؤال اصلی هستیم که برای پاسخ به این سؤال، در ابتدا نقش مؤلفه های فرهنگی در سیاست خارجی را از طریق روش اسنادی بررسی کرده ایم. نتایج این بررسی به ما نشان می دهد، فرهنگ مقوله ای هم وزن با سایر مؤلفه های قدرت (سیاسی، اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک) و در برخی از تئوری ها، مهمترین عامل و مبنای همگرایی یا واگرایی ملت ها و حوز ههای مختلف به شمار می رود. در مقاله زیر این موضوع تشریح شده است. حاصل این بررسی، تدوین یک الگوی پیشنهادی برای سیاست خارجی بر پایه مدیریت فرهنگی است که با عملیاتی کردن آن می توان شرایطی ایجاد کرد که سیاست خارجی کشور موفق تر عمل کند.
اهمیت فعالیتهای فرهنگی در روابط بین الملل و ارائه مدل عملیاتی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال سوم پاییز ۱۳۸۸ شماره ۵
61 - 83
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با اهداف بررسی نقش و تاثیر مؤلفه های فرهنگ ی در روابط بین الملل ، بررسی تناسب ساز و کارهای کنونی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با ظرفیت ها و توانمندی های بالقوه فرهنگی کشورمان ، بررسی و مطالعه تطبیقی الگوها و مدل های دیپلماسی فرهنگی نه کشور مورد مطالعه و در نهایت آسیب شناسی روابط فرهنگ بین المللی کشورمان با سایر کشورها انجام گرفته است . روش پژوهش براساس فرضیه ها و پرسش های پژوهش با د و روش کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است وجامعه آماری پژوهش عبارتند از رایزنان فرهنگی، وابستگان فرهنگی، مسئولین خانه های فرهنگ، مدیران و کارشناسان فرهنگی که حداقل یک دوره سه ساله تجربه فعالیت های فرهنگی در نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور را برعهده داش ته اند . برای ارائه مدل مناسب د یپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، از نگرش سیستمی بهره گرفته شده است . از این منظر دیپلماسی فرهنگی را در دو بخش اساسی بررسی شده است . نخستین بخش دیپلماسی فرهنگی شامل اصول و قواعدی است که بیانگر ویژگی های شکل دهنده دیپلماسی فرهنگی آن بشمار می رود و دومین بخش نیز ساختار دستگاه دیپلماسی فرهنگی است که در حقیقت دیپلماسی فرهنگی در درون آن و بوسیله آن تحقق خواهد یافت . مدل مطلوب برای ساماندهی فعالیت های فرهنگی بین المللی بخش های دولتی و غیر دولتی استفاده از مدل های ترکیبی یعنی استفاده از مدل روابط فرهنگی پیوسته (متمرکز) مبنی بر اینکه فعالیت های فرهنگی بین المللی باید دارای نظمی اندام وار و دارای روابط ارگانیک با هم دیگر باشد و کل فرایند و تمام سازمان ها و برنامه های آ نها به دنبال یک هدف باشند و همچنین استفاده از مدل شورایی برای سیاستگذاری و تدوین راهبردهای کلان و عمل یاتی برای روابط فرهنگی بین المللی جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها م یباشد
کووید-۱۹، امنیت بهداشتی و دیپلماسی جهانی بهداشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال ۳۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۱۳
139 - 174
حوزههای تخصصی:
شیوع ویروس کووید-19 و انتشار سریع آن در عرصه جهانی، همه معادلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان را در مدت زمان کوتاهی به هم ریخت. سرعت همه گیری و کشندگی این ویروس جهانی به حدی بوده است که حتی کشوهای توسعه یافته نیز نتوانستند خود را از گزند آسیب های انسانی، اقتصادی و سیاسی دور نگه دارند. امروزه بعد از دو سال از زمان شیوع این ویروس، هنوز چگونگی کنترل و مواجه با آن در صدر اولویت های تصمیم گیری کشورهای دنیا قرار دارد. شیوع سریع این ویروس که با افزایش تعداد مرگ و میرها همراه بود، دولت ها را وادار به اتخاذ اقدامات فوری و اضطراری جهت کنترل آن کرد و مجدداً مقوله امنیت انسانی، به طور جدی در کانون توجه سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی قرار گرفت. امنیت بهداشت زیربنای مفهوم امنیت انسانی به طور خاص و امنیت مشترک به طور عام است، چرا که ثبات و امنیت بین المللی بدون تضمین امنیت بهداشت و سلامت قابل تصور نیست. بدون شک شیوع ویروس کرونا با برجسته کردن مفهوم امنیت انسانی، نقش غیرقابل انکاری در تعدیل نگاه سنتی دولت - محور و سخت افزاری به مفهوم امنیت داشته است. این ویروس، خوانش جدید از مفهوم امنیت مشترک را در مطالعات امنیتی اجتناب ناپذیر کرد و همکاری و هم اندیشی بین المللی را برای کنترل این ویروس در چارچوب دیپلماسی جهانی بهداشت گسترش داد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و در چارچوب مفهوم امنیت انسانی در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که شیوع ویروس کووید-19 چگونه بر گسترش دیپلماسی جهانی بهداشت تأثیرگذار بوده است؟ فرضیه مقاله این است «ویروس کرونا نگاه خودیارانه به مفهوم امنیت را به چالش کشیده و لزوم حرکت به سوی امنیت مشترک بر پایه همکاری های بین المللی را اجتناب ناپذیر کرده است. بر این اساس توسعه دیپلماسی جهانی بهداشت یک ضرورت استراتژیک برای کنترل همه گیری های جهانی است». جمع آوری داده ها برای تحقیق حاضر به صورت کتابخانه ای، مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
سیاست خارجی نوین؛ گذار از سیاست قدرت به سیاست تغییر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۴۵)
5 - 36
حوزههای تخصصی:
فهم پراگماتیک و سودانگارانه قدرت مطلقه دولت و درک آن به مثابه عقل منفصل نیروهای اجتماعی؛ قرینه پنداری و خوانش ربّانی- استعلایی از دولت و پیشوایی منطق واقع گرایی محافظه کار در منظومه شناختی رهیافت سنتی؛ سیاست گذاری خارجی را به امتیاز انحصاری حاکمیت بدل ساخت. این قرائت با دگرستیزی، تکلیف انگاری و نگاه ویترینی- مادونی به نیروهای اجتماعی، ضمن انکار زیست سیاسی مستقل، آن ها را به مرگ اندیشی سیاسی سوق داد. ملهم از هستی شناسی ساختارگرا، معرفت شناسی تعمیم انگار و روش شناسی تک ساختی، پشتوانه فکری رهیافت سنتی در قبال نیروهای اجتماعی آن است که کنش گری آن ها را باعث آلایندگی و نازایی سیاست خارجی می داند. طبق این فهم، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چرا منطق معرفتی، وجودی و روشی رویکرد سنتی برای فهم سیاست خارجی نوین ابتر است؟ فرضیه پژوهش با نکوهش مرجعیت دولت، تأکید بر نگاه فرآیندی- تناسبی و توجه به سیاست تالی، ضمن درک بسترپروردگی سیاست خارجی، آن را اقدام بر اساس درک از واقعیت تفسیر می کند. این رویکرد با استخدام رویه اجتماعی، ضمن دگرپذیری و اذعان به زیست سیاسیِ مستقلِ نیروهای اجتماعی، مشارکت در سیاست خارجی را حقّی برای آنان تلقّی می کند. این پژوهش با کاربرد نظریه جامعه شناسی کثرت گرا و روش شناسی تحلیلی – تطبیقی، فرضیه اصلی را در سه سطح خُرد (فروملّی)، میانی (ملّی)، و کلان (فراملّی) محک زده است. طبق یافته های پژوهش، دگردیسی های مستحدث، نه آیتی بر مرگ سیاست خارجی و نه نادی گفتمان ضدِّ سیاست خارجی، بلکه نشان از تحوّل معرفتی است که طبق آن، نیروهای مختلف اجتماعی در تلاش برای سهم خواهی و اثرگذاری بر فرآیند تصمیم گیری هستند.
درک رفتار جنبش های اجتماعی در سیاست خارجی دوران معاصر
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
53 - 67
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی به عنوان یک موضوع الیتیستی در منطق کلاسیک، پیوندی با زیست سیاسی- اجتماعی ندارد. چنین قرائتی لزوما نه یک دروغ سیاسی، بلکه یک عصبیت شناختی است. با وجود گذار مطالعات جنبش های اجتماعی به ادبیات سیاست خارجی در طی سال های اخیر، هم چنان اثرات آن بر سیاست گذاری مغفول واقع می شود. چنین پنداشتی ناشی از عدم وجاهت نیروهای اجتماعی و عرصه های بدیل کنش سیاسی و تأکید بر عدم عقلانیت سیاست دموکراتیک در قرائت کلاسیک است. حال آن که جنبش ها به مثابه زبان شکاف های جوامع مدرن و ادامه سیاست با ابزارهای دیگر، موقعیت بی قرینه ای در هستی شناسی سیاست خارجی دارند. به این ترتیب، پرسش اصلی پژوهش جاری این است که آیا جنبش های اجتماعی به تغییر سیاست خارجی منجر می شوند یا این که تنها نمادهایی از تغییر در اولویت سیاست خارجی هستند؟ طبق فرضیه پژوهش، رهایی بخشی و تغییر گفتمان عمومی توسط جنبش ها ضمن تغییر قدرت، بستری برای تغییر سیاست به وجود می آورد. این پژوهش با کاربرد نظریه جامعه شناسی جنبش های اجتماعی و روش تحلیلی، به آزمون فرضیه دست می زند. طبق یافته های پژوهش، جنبش های اجتماعی و سیاست خارجی در پیوند متقابلند. به این معنا که سیاست خارجی بر تکوین جنبش ها اثر می گذارند و جنبش ها هم بر فرآیند سیاست گذاری خارجی تأثیر می گذارند.