مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
برنامه ریزی منطقه ای
حوزه های تخصصی:
اهداف: استان خراسان رضوی به عنوان مهم ترین کانون جمعیتی شرق کشور، دارای جایگاه ویژه ای در برنامه ریزی های ملی است و برنامه ریزی منطقه ای در قالب آمایش سرزمین، می تواند رویکرد استراتژیک را در متن برنامه ریزی های بلندمدت استان نهادینه کند. این مقاله با هدف ارائه وضعیت کلی استان خراسان رضوی از نظر استراتژیک، به دنبال تعیین جهت گیری استراتژیک شهرستان های استان می باشد. روش: از این روی، در چارچوب روش شناختی تجربی و با رویکردی توصیفی تحلیلی، علاوه بر استفاده از اطلاعات موجود در مطالعات آمایش استان، اقدام به تکمیل پرسش نامه و مصاحبه با ۶۰ نفر از مسئولان و کارشناسان استان و نیز ضریب دهی ماتریس های مدل مورد استفاده شده است. یافته ها/نتایج: نتایج مطالعه در ۱۲ بخش موضوعی، حاکی از آن است که وضعیت کلی استراتژیک استان بیشتر گرایش به سمت موقعیت تدافعی دارد که این عامل ناشی از عملکرد نامناسب در بخش های مربوطه است. همچنین، گرایش اندکی هم به موقعیت های رقابتی و محافظه کارانه وجود دارد که نشان دهنده عملکرد بهتر و موقعیتِ مناسب ترِ این بخش ها است. همچنین از بین شهرستان های مورد مطالعه استان، هشت شهرستان شامل قوچان، سبزوار، جغتای، جوین، تربت حیدریه، دولت آباد، درگز و سرخس به طور کلی، دارای جهت گیری «توسعه ایمن ساز» هستند. پنج شهرستان شامل نیشابور، فیروزه، گناباد، کاشمر و بجستان از نظر استراتژیک در موقعیت «توسعه با اولویت» قرار دارد. سه شهرستان خواف، تایباد و کلات دارای جهت گیری «بازسازی با اولویت» و چهار شهرستان بردسکن، رشتخوار، مه ولات و خلیل آباد، در «وضعیت خاکستری» قرار دارند. سه شهرستان تربیت جام، چناران و فریمان نیز در موقعیت «استراتژی های ترکیبی» موقعیت یافته اند.
تعیین درجه توسعه یافتگی شهرستان های استان خوزستان از نظر شاخص های بهداشتی-درمانی در دو مقطع زمانی ۱۳۸۷ و ۱۳۹۲(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نابرابری های منطقه ای در زمینه های اقتصادی و اجتماعی یکی از موانع مهم توسعه محسوب می شود. برای توسعه متوازن و کاهش نابرابری ها و تخصیص بهینه منابع در مناطق و یا شهرهای مختلف، شناخت وضعیت هر منطقه نسبت به مناطق دیگر، برای سیاست گذاران بسیار اهمیت دارد. هدف این مقاله مطالعه و بررسی وضعیت توسعه یافتگی شهرستان های استان خوزستان در زمینه شاخص های بهداشتی درمانی با استفاده از روش تاکسونومی عددی می باشد. در این پژوهش، با استفاده از ۳۶ شاخص بهداشتی درمانی به تعیین درجه توسعه یافتگی در سطح شهرستان های استان خوزستان در دو مقطع زمانی ۱۳۸۷ و ۱۳۹۲ به صورت مقایسه ای مبادرت گردیده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد؛ بر اساس متغیرهای مرتبط با شاخص بهداشتی درمانی در سال ۱۳۸۷، شهرستان های بهبهان و رامشیر به ترتیب با دارا بودن ضریب توسعه یافتگی ۵۸۸۵/۰ و ۰۰۸۳/۱، به عنوان برخوردارترین و محروم ترین شهرستان های استان و در سال ۱۳۹۲، بهبهان و بندر ماهشهر به ترتیب با دارا بودن ضریب توسعه یافتگی ۷۲۳۵/۰ و ۹۷۴۲/۰، به عنوان توسعه یافته ترین و محروم ترین شهرستان های استان خوزستان محسوب گردیده اند. علاوه بر این نتایج نشان می دهد که در فاصله سال های مذکور، نابرابری در بین شهرستان های استان خوزستان کاهش یافته است
کاربرد روش PROMETHEE به عنوان رویکردی سازنده در تصمیم سازی و برنامه ریزی های منطقه ای (مطالعه موردی: شهر کوچک جویبار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بیشتر شهرهای ایران در مسائلی چون عدم تعادل در سلسله مراتب، نابرابری در برخورداری از امکانات و منابع، افزایش روند مهاجرت، قطبی شدن و پیدایش الگوی تسلط تک شهری و نداشتن راهبرد توسعه اشتراک دارند و با چالش های جدی در سطوح منطقه ای روبه رو هستند. در استان مازندران، نابرابری جمعیتی و برخورداری از امکانات در بین شهرهای بزرگ و کوچک بازگوکنندة نابرابری و ناهمگونی زیادی در سلسله مراتب شهری است، درحالی که شهرهای کوچک با توجه به توان های اقتصادی و کارکردی به عنوان حلقة واسط و پیونددهندة جامعه روستایی با شهرهای میانی و بزرگ می توانند در برقراری تعادل در نظام سلسله مراتبی و ایجاد توازن در بهره مندی از خدمات و زیرساخت ها و تراوش توسعه به نواحی پیرامون نقش سازنده ای داشته باشند. در پژوهش گروه های شهری استان مازندران به همراه معرفی و بهره گیری از روش تحلیلی PROMETHEE، نتایج گویای نابرابری گسترده در میزان برخورداری از امکانات، تسهیلات، زیرساخت ها و خدمات شهری در شهرستان های این استان است. در این زمینه، شهرهای بزرگ بیشترین خدمات را در اختیار دارند و هرچه به سمت شهرهای گروه میانه و کوچک تر پیش می رویم، از میزان این امکانات کاسته می شود و روند کاهشی مشاهده می شود، به طوری که در بخش های اقتصادی، فرهنگی، کالبدی و زیربنایی، شهرستان ساری بالاتر از همة این گروه از شهرها قرار گرفته است. نتایج تحلیلی به طور تفصیلی در متن اصلی این پژوهش ارائه شده است.
مدیریت آمایش سرزمین و برنامه ریزی آمایش منطقه ایبا تاکید بر تالاب گاوخونی
حوزه های تخصصی:
سرزمین ایران از میراث طبیعی و توان های محیطی ارزشمندی برخوردار است . این میراث کم نظیر ، در عصر کنونی می تواند نقش بسیار مهمی را در راستای رشد و توسعه اقتصادی کشور ایفا نماید . فقدان و کمبود مطالعات آمایش سرزمین، و عدم تعهد والتزام عملی به اجرای صحیح آن در کشور و سوءمدیریت در منابع طبیعی و توان های محیطی ، موضوعی است که طی دهه های اخیر ، نه تنها باعث عدم استفاده مطلوب از این میراث ارزشمند و قابلیت های کم نظیر شده ، بلکه برخی از این منابع و توان های محیطی را طی سال های اخیر در معرض نابودی تدریجی قرار داده و شرایطی بحرانی را در برخی از مناطق و پهنه های جغرافیایی کشور رقم زده است . نمونه ای از این مناطق که در حال حاضر در شرایط و وضعیت بسیار ناگواری بسر می برند، حوضه رودخانه زاینده رود و تالاب گاوخونی است، که دارای پیشینه ای چند میلیون ساله اند و قدمتی به اندازه یک عمر زمین شناسی دارند. بایر شدن هزاران هکتار از اراضی کشاورزی ، خشک شدن آبخوان ها و افت شدید سطح آبهای زیرزمینی ، فرونشست زمین ، گسترش پدیده ریزگردها و ... پیامدهای ناگواری هستند، که طی سال های اخیر ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این مناطق را تحت تاثیر قرار داده اند.. در این مقاله ، نقش و اهمیت مطالعات و طرح های آمایش سرزمین در برنامه ریزی منطقه ای با تأکید بر منطقه تالاب گاوخونی در انتهای حوضه زاینده رود، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.روش پژوهش بر اساس هدف از نوع کاربردی و بر اساس ماهیت از نوع توصیفی می باشد. جهت جمع آوری اطلاعات و داده ها از بررسی ها و مطالعات میدانی و منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده است. همچنین از طریق مصاحبه و جمع آوری داده های میدانی، اطلاعات جمع آوری شده مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفته و بر اساس مدل های SWOT و QSPM مورد تحلیل قرار گرفته است. از یافته های این پژوهش می توان به شناخت و معرفی پتانسیل ها و قابلیت های ارزشمند و منحصر بفرد تالاب گاوخونی و ضرورت حفاظت از آنها، که در کل مقاله به طور مشروح به آن پرداخته شده، اشاره کرد.
ارزیابی اثرات نابهنگامی تغییر اقلیم بر تولیدات کشاورزی و وضعیت درآمدی کشاورزان اراضی پایین دست سد طالقان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییر اقلیم پدیده ای است که از راه اثرات مستقیم تغییر دما و بارش بر بخش کشاورزی تأثیرگذار است. به همین منظور، در این پژوهش اثرات نابهنگامی تغییر اقلیم بر تولیدات بخش کشاورزی و وضعیت درآمدی کشاورزان در سطح منطقه ای و در محدوده مطالعاتی اراضی پایین دست سد طالقان ارزیابی شد. ابتدا الگوی رفتاری متغیرهای اقلیمی دما و بارش طی دوره 1395-1370 بررسی شد و سپس با استفاده از روش های اقتصادسنجی اثر متغیرهای بالا بر عملکرد محصولات منتخب اراضی پایین دست سد طالقان بررسی شد. در ادامه، با لحاظ کردن نتایج تحلیل های رگرسیونی در مدل برنامه ریزی ریاضی اثباتی چند دوره ای ( MP-PMP ) با رهیافت تابع هزینه ترانسندنتال، اثر سناریوی تلفیقی دو درجه افزایش دما و پانزده میلی متر کاهش بارش بر تولیدات کشاورزی و وضعیت درآمدی کشاورزان اراضی پایین دست سد طالقان تحلیل شد. نتایج نشان دادند که با اعمال سناریوی تلفیقی بالا، عملکرد جو آبی، ذرت دانه ای، چغندر قند و یونجه به ترتیب 9/14، 1/19، 4/17 و 0/13 درصد افزایش و عملکرد گندم آبی، گوجه فرنگی و کلزا به ترتیب 4/21، 5/16 و 2/26 درصد کاهش می یابد. مجموع بازده ناخالص کشاورزان نیز نسبت به سال پایه 16/5 درصد کاهش می یابد و از 9208 به 8733 میلیون ریال می رسد. در پایان، با توجه به نابهنگامی تغییرات اقلیمی در برنامه ریزی منطقه ای، برای افزایش مقدار تولید محصولات کشاورزی در اراضی پایین دست سد طالقان پیشنهاد می شود که ابتدا به عامل بهبود عملکرد در واحد سطح (با توجه به اثرات مثبت تغییر اقلیم بر عملکرد محصولات منتخب) پرداخته شود و توسعه سطح زیرکشت محصولاتی چون ذرت، چغندر و یونجه در اولویت بعدی قرار گیرد
ارزیابی ابعاد و مؤلفه های مؤثر بر تاب آوری منطقه ای با استفاده از تکنیک TRIZ (مطالعه موردی: استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر بحران یا شوکی اختلال در جامعه و دور شدن از اهداف و کارکردهای تعیین شده و کاهش پایداری را به همراه دارد. به همین دلیل ضروری است که برنامه ریزی، با تمرکز بر تاب آوری مدنظر قرار گیرد. تنها در این صورت است که در مواجهه با یک شوک ناگهانی، اجتماع نه تنها اختلال را جذب کرده و خود را ساماندهی می کند، بلکه قادر است وضعیتش را به شرایط بهتر نیز ارتقاء دهد. هدف از این تحقیق بررسی وضعیت تاب آوری استان همدان در سه بعد جمعیت و جمعیت شناسی، زیرساخت ها و اقتصادی با به کارگیری نظر نخبگان در تعیین ابعاد مختلف در تاب آوری استان همدان و باهدف شناسایی نقاط قوت و ضعف استان همدان از منظر تاب آوری می باشد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربری بوده و روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی است. بخش نخست تحقیق روشی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و استفاده از گزارش های تهیه شده توسط ارگان های مختلف نظیر طرح های جامع، تفصیلی، آمایش استان و آمارنامه ها حاصل شده است. در بخش دوم مطالعه ابتدا فاکتورهای مطرح در تاب آوری در قالب چارچوب PEOPLES تبیین شد. سپس با استفاده از تکنیک دلفی و TRIZ ابعاد و فاکتورهای نهایی ارائه شد و با انجام مطالعات و محاسبات لازم تاب آوری استان همدان در ابعاد و مؤلفه های مختلف مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان می دهد که در بعد جمعیت شناسی کمترین میزان تاب آوری را نرخ رشد (67/0) و بیشترین میزان تاب آوری را تراکم جمعیت و نسبت جنسی (98/0) داشته اند. همچنین نتایج در ارتباط با بعد زیرساخت ها نشان می دهد که مصرف برق در بخش خانگی فاقد تاب آوری و خدمات آموزشی و خدمات درمانی دارای تاب آوری کامل (برابر با یک) می باشند. درنهایت نتایج به دست آمده در بعد اقتصادی نشان می دهد که بیشترین تاب آوری را جمعیت غیرفعال (97/0) و کمترین تاب آوری را میزان اشتغال در بخش کشاورزی (78/0) دارا می باشند.
شناسایی و تحلیل پیشران های مؤثر بر توسعه منطقه ای استان البرز با رویکرد برنامه ریزی سناریو مبنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سرزمین دوره دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
139 - 166
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با استفاده از روش تحلیل ساختاری به دنبال ارائه سناریوهای محتمل پیش رو برای توسعه استان البرز در افق 1410 است. داده ها و اطلاعات موردنیاز تحقیق با مطالعه سند توسعه آمایش سرزمینی و به روش پیمایشی (پرسش نامه) و مصاحبه با کارشناسان در چارچوب مدل دلفی جمع آوری شده است. نمونه آماری تحقیق، 30 نفر از کارکنان نهادهای مرتبط و پژوهشگران شهری- منطقه ای بوده است. برای تحلیل داده از روش تحلیل اثر متقابل متغیرهای نرم افزار MICMAC و برای تدوین سناریوها از نرم افزار Morphol استفاده شده است. نتایج نشان داد «مسئله منابع آبی و خشک سالی»، «نابودی باغات استان به دلیل گسترش بی رویه ساخت وساز» و مسئله مربوط به «تولیدات صنعتی، افزایش آلودگی های محیطی و فرسودگی کارخانه ها در افق 1410» با 3 تکرار سناریوی فاجعه در سناریوهای تدوین شده و 3 تهدید جدی و اساسی برای توسعه استان البرز تا افق 1410 هستند؛ اما قابلیت، هم جواری با استان تهران و استفاده از ظرفیت های جمعیتی، اقتصادی و... آن، در هر ۳ سناریو به عنوان سناریوی مطلوب شناسایی شد. همچنین در همه سناریو، قابلیت های «صنایع بزرگ و استراتژیک» و «گردشگری استان» دارای بیشترین سناریوهای بینابین شناسایی شد و این موضوع نشان دهنده اهمیت این قابلیت ها در توسعه استان در افق طرح است.
بررسی جایگاه برنامه ریزی منطقه ای در روند برنامه آموزشی (مطالعه موردی: دبیران ناحیه4 شهرمشهد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی جایگاه برنامه ریزی منطقه ای در روند برنامه آموزشی انجام گرفته است. بدین منظور، تأثیر متغیر مستقل برنامه ریزی منطقه ای از بعد نابرابری اجتماعی و فضایی شامل شاخص های (امکانات فیزیکی فضاهای آموزشی، شاخص منابع انسانی، امکانات اقتصادی)، بر متغیر وابسته (برنامه ریزی آموزشی) مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری دبیران ناحیه 4 شهر مشهد به تعداد 1120 نفر که با روش نمونه گیری تصادفی ساده، 286 نفر، به عنوان نمونه انتخاب شدند. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش و ماهیت، از نوع تحقیقات توصیفی پیمایشی می باشد. همچنین، در این تحقیق از پرسشنامه برای ابزار جمع آوری داده ها و برای آزمون فرضیات نیز، از روش تی استیودنت به کمک نرم افزار SPSS22.0 استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل فرضیه ها حاکی از آن است که، برنامه ریزی منطقه ای و ابعاد آن(امکانات فیزیکی فضاهای آموزشی، شاخص منابع انسانی، امکانات اقتصادی)، در روند برنامه آموزشی دبیرستان ها تأثیر مثبت و معناداری دارد. بعلاوه، نتایج آزمون فریدمن نشان داد، متغیر امکانات اقتصادی بیشترین تاثیر و پس از آن متغیرهای منابع انسانی و امکانات فیزیکی، به ترتیب بیشترین اهمیت را در روند برنامه ریزی آموزشی در دبیرستان ها دارند.
سازوکارها و قانونمندی های حاکم بر قفل شدگی توسعه منطقه ای در استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
توسعه یافتگی و برنامه ریزی برای رسیدن به آن همواره از دغدغه های جدی کشور بوده است؛ اما به رغم تلاش های صورت گرفته، توسعهٔ منطقه ای با قفل شدگی همراه شده است. مسئلهٔ مقاله حاضر این است که چرا منطقه خوزستان با معضلات دیرینی روبه رو است در حالی که منابع و ظرفیت بسیار بالای توسعه را در خود داراست؟ برای پاسخ به این مسئله مدلی از مکانیسم های مولّد بر اساس یک ایده برساخته شده است، به طوری که اگر آنها موجود باشند و به طریق مورد انتظار عمل کنند، دلیل رخدادها و چرایی شرایط موجود منطقه را تبیین خواهند کرد. این مقاله در قالب پارادایم رئالیسم انتقادی از منطق پس کاوی استفاده کرده است و علاوه بر تبیین، نگاهی انتقادی به موضوع مورد بررسی دارد. مدل تبیینی حاصل از این تحقیق دارای یک هسته (مفهوم استخراج) است که به دنبال خود پنج مفهوم دیگر را ایجاد کرده است: زهکشی از منظر محیطی؛ انحصارخواهی از منظر اقتصادی؛ تسلط مرکز در عین تفویض اختیار به پیرامون از منظر سیاسی؛ هم سرنوشتی با جمع جبری صفر از منظر اجتماعی و وابسته سازی از منظر فرهنگی؛ که در مجموع زیربنایی نافذ و سبب ساز در تحولات منطقه را شکل داده اند و غلبه این تفکر بر برنامه ریزی منطقه به مثابهٔ یک گفتمان میان رشته ای طی چنددهه گذشته، سبب حاکم شدن برخی سازوکارها و قانونمندی های قفل کننده توسعه در منطقه شده است. برای مواجهه با این مسئله، لزوم توجه به برنامه ریزی یکپارچه و تغییر تفکر استخراجی در شیوهٔ سیاست گذاری، برنامه ریزی و مدیریت منطقه ای و ملی ضروری است.
آسیب شناسی نظام برنامه ریزی منطقه ای دراستانهای ساحلی شمال کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به شرایط خاص اقتصادی و سیاسی کشور ما در منطقه و جهان، و نیز قرار گرفتن ایران در معرض آسیب های طبیعی، مسائلی چون تحریم های اقتصادی، محدودیت های تامین منابع مالی، نوسانات شدید درآمدهای نفتی و ... احتمال بروز اتفاقات و رخدادهای غیرمنتظره به ویژه در حوزه برنامه ریزی کشور بسیار زیاد است. لذا ضروری است آسیب شناسی نظام برنامه ریزی منطقه ای در کشور مورد توجه قرار گیرد. با توجه به اینکه تاکنون در مطالعات آسیب شناسی و ارزیابی های علل آن به مشکلات ریشه ای نظام برنامه ریزی اشاره نشده و صرفاً به مسائل حاشیه ای برای آسیب شناسی های نظام برنامه ریزی توجه شده است، است لذا در این پژوهش سعی گردید آسیب شناسی نظام برنامه های توسعه در محور فرایندها صورت گیرد. در این پژوهش با استفاده از روش های اسنادی و پیمایشی و تکنیک دلفی ، عوامل موثردر ایجاد آسیب های نظام برنامه ریزی منطقه ای کشور با مطالعه موردی استانهای شمالی کشور احصا شده و ماتریس تاثیرات متقاطع برای بررسی میزان تأثیر عوامل بر همدیگر تکمیل و با بهره گیری از تکنیک های تحلیلی و نرم افزار MICMAC، کلیدی ترین عوامل موثردر آسیب شناسی نظام برنامه ریزی منطقه ای موجود با تاکید بر استانهای شمالی کشورشناسایی گردید . این عوامل شامل: حاکمیت برنامه ریزی اقتصادی و بخشی ، نحوه انتخاب اهداف و ابزارهای برنامه های توسعه و نیز عدم توجه به سناریوهای احتمالی در اینده و نیز متمرکز بودن نظام برنامه ریزی در کشور از اصلی ترین عوامل و چالشهای موجود در نظام برنامه ریزی بوده که در نهایت راهکارهای مناسب اصلاح فرایند نظام برنامه ریزی منطقه ای ارائه شد.
تبیین الگوی بوم آورد از رهیافت توسعه خوشه ای شهر (CCD) (مطالعه موردی: شهرستان های غرب استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناطق به عنوان بستر سکونت و شکل گیری فعالیت های شهری و روستایی، امروزه با چالش های اساسی در زمینه های مختلف مواجه هستند؛ از این رو برنامه ریزی برای آن ها امری مهم و اجتناب ناپذیر است. توسعه خوشه ای شهر، رویکردی شهر-محور است که برای دستیابی به توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار در مناطق پیشنهاد شده است. این رویکرد با بهره گیری از هشت عامل کلیدی به شناسایی کانون های شهری همگن و ارائه طرح توسعه مشترک در مناطق پرداخته و قابلیت عملکرد و فعالیت شهرها را با بررسی زمینه های مشترک ارزیابی می کند. هدف این پژوهش تبیین مدل مفهومی از ابعاد و شاخص های مؤثر در این رویکرد و بررسی آن در بخشی از استان تهران است. براساس سوابق نظری، پیدایش خوشه های شهری با مفهوم حوزه شهری ارتباط دارد، اما از آنجا که شاخص های مؤثر این مفهوم در دوره های زمانی مختلف و بنا به شرایط هر منطقه متفاوت است، حوزه های شهری در پنج الگو بررسی و ارتباط آن با عوامل کلیدی مشخص شده است. براساس تحلیل فوق، از هشت عامل مؤثر، چهار مورد در تشخیص خوشه های همگن و مابقی در طرح پیشنهادی قابل ارائه است. این رویکرد در شش شهرستان غرب استان تهران با استفاده از روش های تحلیل خوشه ای و PROMETHEE بررسی شده است. نتایج حاصل نشان می دهد، بخشی از شهرستان های مورد بررسی عملکرد و فعالیتی هماهنگ با یکدیگر دارند و تقسیم آن ها به شهرستان های مجزا به دلیل نبود مدیریت یکپارچه نمی تواند موجب توسعه هماهنگ مناطق شود.
نقش خوشه صنعتیِ رقابت پذیر بر سازمان دهی فضایی منطقه ای (مورد پژوهی: شهرستان ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های گذشته، برنامه ریزی در سطوح متفاوت خود، مخصوصاً در سطح منطقه ای، مفهومی متفاوت با سازمان شکل دهنده ی فعالیت های همسو در تولید یک محصول را تجربه کرده است. خوشه ی صنعتی مفهومی برپایه ی همکاری میان بنگاه های تولیدی در هم جواری با یکدیگر است. اگرچه ردپایی از این مفهوم در نظریات برنامه ریزی صنعتی یافت می شود، آنچه امروزه آن را از مفاهیم گذشته متمایز می کند، از یک سو اثرگذاری خوشه ی صنعتی بر بخش های مختلف اقتصادی (برنامه ریزی اقتصادی) و از سوی دیگر اثرگذاری آن بر/ اثرپذیری آن از توسعه ی فضایی منطقه (برنامه ریزی فضایی) است. در این مقاله، تلاش می شود با هدف تعیین نقش خوشه ی صنعتی در توسعه ی فضایی منطقه و نقش توسعه ی فضایی منطقه در بهینه کردن تولید محصول خوشه ی صنعتی، رابطه ی معناداری میان عرصه های کالبدی، اقتصادی و اجتماعی خوشه ی صنعتی و توسعه ی فضایی منطقه برقرار شود. در این راستا، باتوجه به محتوای مسئله، این پژوهش بر مباحث کیفی ازنوع نظری- کاربردی متمرکز است و بر دو محور اساسی روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای یا اسنادی استوار است. ازاین رو، در چارچوب برنامه ریزی راهبردی، طراحی سازمان فضایی توسعه ی منطقه ای مبتنی بر گسترش فعالیت بنگاه های کوچک و متوسط، با استفاده از نتایج بیانیه ی راهبردی ناشی از ماتریس سوات توسعه ی فضایی خوشه ی صنعتی، طی مراحل سازماندهی کانون ها، محورهای فضایی و پهنه های فضایی صورت می گیرد. درنهایت، از تلفیق نتایج حاصل از مراحل سه گانه ی مذکور، سازمان فضایی پیشنهادی توسعه ی فضایی منطقه ی مبتنی بر توسعه ی خوشه ی صنعتی به عنوان دستاورد مهم این پژوهش شکل می گیرد.
هرمنوتیک شهرک های جدید
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر، ارائه تحلیلی زمینه ای از «جنبش شهرک جدید» و کنکاش بیشتر در بنیان ها و بُن مایه های فکری و ایدئولوژیکی آن با کمک «روش هرمنوتیک» است. چنین تلاشی از طریق جُستارهایی در تجربیات نوگرایی و برنامه ریزی شهریِ نوگرا و درک دنیای شهری بر پایه انگاره های آرمانی و آرمانشهرگرایی صورت گرفته است. یکی از دلالت های این کار، افکندن پرتویی بر ابعاد مثبت و منفیِ سیاست های شهریِ جامع و ارائه چارچوبی برای درک چالش های شهری شدن در دنیای امروزی است. شهرک های جدید به عنوان پروژه هایی اساساً آرمانی در سده بیستم، بر آن بوده است تا آینده شهریِ بهتری را برای انسان ها رقم بزند؛ آرمانشهرهایی جدید که با نقد همه آنچه در شهرهای موجود وجود داشت، امیدها و انتظارات بسیاری را بر ادعاهای مدعیان آن گره می زد. کاربست روش هرمنوتیک در بازاندیشی گذشته شهرک های جدید، در این مقاله، نشان می دهد که این جنبش، زمینه و بستر بسیار مناسبی برای کشف و درک بسیاری از زوایای پنهان و نامکشوف برنامه ریزی شهری و منطقه ای در سده بیستم است.
آسیب شناسی برنامه ریزی توسعه با تأکید بر برنامه ریزی توسعه روستایی در ایران
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۲ زمستان ۱۳۹۸ ویژه نامه زمستان
221 - 261
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی به معنای کار عقلایی، منظم و سنجیده در زمینه فرایندهای منطقی دستیابی به سیاست های مناسب و نیز فرایندهای سیاسی - اداری است که از طریق آن سیاست های نهایی انتخاب و به اجرا گذاشته شود. پیدایش ایده های برنامه ریزی در ایران قدمتی بیش از سایر کشورهای توسعه نیافته داشته و پس از جنگ جهانی دوم نیاز به یک برنامه کلان اقتصادی در ایران احساس شد. از پایان دهه 1320 به بعد که برنامه های عمرانی مطرح شدند، مباحث مربوط به عمران روستایی و برنامه های آن نیز در قالب شش برنامه عمرانی کانون توجه قرار گرفت که در تحقیق حاضر به نقد و ارزیابی ساختاری این برنامه ها، پرداخته شده است. نتیجه آسیب شناسی برنامه های پنج ساله توسعه درباره عمران روستایی نشان می دهد که اقدامات حاصل از این برنامه ها نتوانستند زمینه توسعه روستایی را فراهم کنند. به طورکلی پیش از انقلاب با توجه به دیدگاه حاکم مدرنیستی و مایل به توسعه صنعتی، از یک سو بخش کشاورزی و روستایی، سنتی تلقی می شد و از سوی دیگر دولت به مازاد محصولات کشاورزی وابسته نبود. در دوره پس از انقلاب نیز از خصلت رانتیر دولت، کاسته نشد و بخش کشاورزی پیامدهای نسبتاً مشابهی داشت. سیاست گذاری توسعه منطقه ای در ایران نیز نتوانسته است به اموری همچون مشارکت عوامل منطقه ای، شناخت پتانسیل ها، طراحی سیاست های مبتنی بر شرایط محلی، مدیریت محلی و منطقه ای توسعه و ... بپردازد. نتایج نشان می دهد که رویکرد ارتباطی در برنامه ریزی به دوراز کاستی های رویکرد عقلایی گرایی، واجد ارزش های لازم جهت تحقق فرایند مطلوب برنامه ریزی توسعه روستایی در کشور بوده است. نهایت اینکه عدم توفیق برنامه های توسعه روستایی همه جانبه روستایی بیشتر ناشی از غفلت سیستم قانون گذاری و برنامه ریزی نسبت به جایگاه روستا و کشاورزی بوده و این طرح ها در غیاب مردم برنامه ریزی شده و بدون کمک مردم اجرا می شوند.
سنجش و تحلیل جایگاه مسکن در بخش های اقتصادی ملی و منطقه ای (سال های 1380 و 1390)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ششم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
95 - 108
حوزه های تخصصی:
در برنامه ریزی منطقه ای مسکن ملی و منطقه ای دو رویکرد برنامه ریزی های مرسوم طرح جامع مسکن و برنامه ریزی موضوعی مسکن وجود دارد. در شیوه ی طرح جامع مسکن در سطح استانی و ملی فارغ از مسائل اقتصادی است و صرفا در انتهای فرایند برنامه ریزی به عوامل و شاخص های اقتصادی رجوع می شود که این موضوع، مسئله ی فاصله گرفتن این طرح ها از ابعاد اقتصادی را به وجود آورده است. اما در برنامه ریزی موضوعی مسکن ،مسئله اصلی و اثرگذار موضوعی به عنوان مبنا قرار می گیرد و با توجه به اهمیت بخش اقتصادی ، این بخش به عنوان موضوع مبنایی برنامه ریزی منطقه ای مسکن به شمار می رود. چنانچه گام های آنها عکس یکدیگر می باشند و گام انتهایی طرح های جامع مسکن یعنی سنجش اثرات و جایگاه بخش مسکن در سایر بخش های اقتصادی، به عنوان گام نخستین و مسئله اصلی برنامه ریزی موضوعی مسکن در رویکرد دوم می باشد. در تحلیل روابط جایگاه مسکن بین بخش های اقتصادی ، محاسبه ضریب بسشمار بخش های اقتصادی با استفاده از جداول داده ستانده به عنوان هدف راهبردی اولیه می باشد تا در ادامه فرایند برنامه ریزی مسکن مورد استفاده قرار گیرد. ضریب تکاثر بدست آمده برای بخش مسکن در برنامه ریزی عملیاتی جهت برآورد میزان سرمایه گذاری ، اثربخشی و اثر دهی اقتصادی ، اشتغال تولید شده ، نیاز واردات و حجم صادرات کاربرد خواهد داشت. با جمع آوری اطلاعات و بهره مندی از جدول داده ستانده ملی در سال 1380 بازه زمانی 10 ساله در قلمرو ملی و 30 استان برگزیده شد. در سطح ملی بخش مسکن در سال 1380با ضریب بسشمار 1.25 در رده چهارم بخش های پیشرو اقتصادی و در سال 1390 بخش مسکن با ضریب بسشمار 1.167 رتبه سوم بخش اقتصادی پیشرو در سطح ملی را به خود اختصاص داده است. با استفاده از روشRAS و تخمین نسبی داده ستانده های استانی مشخص گردید در سطح استانی بخش مسکن به عنوان بخش پیش رو اکثر استان ها است و در عمده ی استان ها رتبه ی دوم تا چهارم ، در استان های کهگیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان ، بخش مسکن رتبه نخست و در استان های سمنان ، زنجان ، قزوین و مرکزی ، بخش مسکن رتبه های 6 ، 6 ، 8 و9 را در بین بخش های اقتصادی استان خود دارند.
سنجش و ارزیابی نابرابری مناطق شهری در برخورداری از شاخص های ترکیبی توسعه (مطالعه موردی: کلان شهر اهواز)
حوزه های تخصصی:
شناخت نابرابری فضایی و عدم تعادل منطقه ای در چارچوب محدوده های مختلف جغرافیایی و سیاست گزاری در جهت رفع و کاهش آن از مقولات بسیار مهم برنامه ریزی منطقه ای به شمار می آید. ابعاد نابرابری فضایی در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، درمانی و غیره قابل بحث است. از این رو، نیل به پیشرفت و توسعه ی فراگیر در آینده، مستلزم شناخت موقعیت مناطق و نواحی در ابعاد مختلف است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف سنجش نابرابری فضایی درون شهری کلان شهر اهواز در برخورداری از شاخص های ترکیبی توسعه انجام شده است. با توجه به مؤلفه های مورد بررسی، رویکرد مطالعاتی حاکم بر این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. این پژوهش سعی دارد با استفاده از 54 متغیر و با بهره گیری از مدل ELECTRE سطح بندی و میزان نابرابری های موجود را میان مناطق کلان شهر اهواز تعیین نماید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد پراکنش توسعه، نامتعادل بوده و بین مناطق، از نظر توسعه یافتگی نابرابری و شکاف وجود دارد و این نابرابری در بخش های مختلف اجتماعی، اقتصادی، خدماتی، بهداشتی- درمانی و کالبدی خود را نشان می دهد. به طوری که بر اساس نتایج حاصل از تکنیک الکتره، منطقه ی 2 در سطح برخوردار، مناطق 1 و 3 در سطح نیمه برخوردار، منطقه ی 4 در سطح کم برخوردار و مناطق 6، 7 و 8 در رده ی محروم یا عدم برخوردار قرار گرفته اند؛ بنابراین برای کاهش میزان نابرابری های توسعه یافتگی در کلان شهر اهواز براساس یافته های پژوهش، پیشنهاد می شود توزیع شاخص های توسعه به سمت رشد متوازن هدایت شوند.
اولویت بندی فضایی توسعه حمل و نقل جاده ای در استان های ایران با تأکید بر مدل تصمیم گیری WASPAS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۲ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
71 - 89
حوزه های تخصصی:
حمل و نقل یکی از مهم ترین ارکان توسعه شهری است که برای جابه جایی مردم و کالاها ضروری بوده و دستیابی به بهره وری سازنده در مناطق شهری فقط با تأمین نیازهای جابه جایی برآورده خواهد شد. حمل ونقل پایدار یکی از مهم ترینعوامل تأثیرگذار در رسیدن به توسعه در منطقه است؛ زیرا با داشتن یک حمل ونقل پایدار می توان عدالت را در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی ایجاد کرد که خود نمایانگر پیمودن راه درست در راستای دستیابی به توسعه منطقه ای است. هدف از پژوهش حاضر سطح بندی توسعه یافتگی حمل و نقل جاده ای در استان های ایران می باشد که در این راستا از تکنیک تصمیم گیری WASPAS استفاده شده است که یکی از انواع مدل های جدید گسسته و جبرانی برای حل م سائل ت صمیم گیری چندشاخصه بوده و هدف آن انتخاب بهترین گزینه می باشد. با توجه به مؤلفه های مورد بررسی و ماهیت کاربردی پژوهش، روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی است. داده ها و اطلاعات مورد نیاز پژوهش به دو شیوه کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. نتایج نشان داد بین استان ها از نظر توسعه حمل و نقل جاده ای نابرابری زیادی وجود دارد، بطوریکه وجود کلانشهرهایی همچون شیراز، اصفهان، مشهد، تهران، تبریز، اهواز (به استثنای کلانشهر کرج) بر توسعه حمل و نقل استان موثر بوده و رتبه های بالایی را به خود اختصاص داده اند. از سوی دیگر استان های قم و البرز علی رغم نزدیکی به پایتخت، از وضعیت مناسبی در توسعه شبکه حمل و نقل جاده ای برخوردار نبوده اند.
تحلیلی بر نابرابری های فضایی و سنجش وضعیت توسعه منطقه ای در استان های ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
71 - 84
حوزه های تخصصی:
با آنکه بیش از 6 دهه از عمر برنامه ریزی منطقه ای در ایران می گذرد هنوز سایه سنگین شکاف و عدم تعادل فضایی بر مناطق سنگینی می کند. با پذیرش این موضوع که تنوعات منطقه ای در فرایند توسعه امری اجتناب ناپذیر و برای توسعه و پیشرفت یک کشور ضروری هستند می توان گفت که نقش برنامه ریزی منطقه ای ما را وادار ساخته تا خود را با تغییرات علمی در این زمینه وفق دهیم. تبارشناسی جریان توسعه در ایران نشان می دهد که رویکرد انباشت سرمایه و تحمیل نقش های خاص به مناطق عمدتاً بدون هیچ گونه تجزیه تحلیل هزینه فایده اقتصادی و تنها بر اساس رویکرد قطب رشد و تمرکز سرمایه در یک فرآیند تاریخی صورت گرفته است. در این مقاله سعی شده است که به بررسی این مهم پرداخته شود. لذا برای درک چنین وضعیتی به تحلیل شرایط اقتصادی مناطق؛ در قالب نماگرهای توسعه از قبیل: جمعیت و نیروی انسانی (شهری روستایی)، اشتغال و بیکاری، مشارکت اجتماعی، بخش های سه گانه اقتصاد، GDP و .. با استفاده از تکنیک تاپسیس پرداخته شده است. نتایج تحقیق بیانگر این نکته است که سازمان فضایی ایران چند سطحی شده و استان هایی که قطب های توسعه هستند از نظر شاخص های توسعه یافتگی از مناطق پایین دست خود بریده اند و با تمرکز بخشی در زمینه جذب سرمایه، جمعیت و صنعت زمینه های عدم تعادل فضایی درون و برون منطقه ای را سبب شده اند.
برنامه ریزی منطقه ای و تعادل اقتصادی در پرتو نظم عمومی قراردادها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی منطقه ای طیف گسترده ای از موضوعات را دربر می گیرد. توسعه اقتصادی و ساختار سیاسی دارای رابطه تنگاتنگ و متقابل می باشند. یکی از موانع اصلی و مهم در روند توسعه ملی، برهم خوردن تعادل و توازن منطقه ای به شمار می رود. از این رو اولین گام در برنامه ریزی منطقه ای، شناسایی جایگاه مناطق نسبت به یکدیگر از نظر توسعه و علت نابرابری ها است. درواقع موضوع برنامه ریزی منطقه ای تحت تأثیر مقتضیات حقوقی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور، مرتباً دچار تحول و تغییر شده و در این میان گاه به عنوان ابزاری برای سرمایه گذاری در مناطق توسعه نیافته، گاه به عنوان ابزاری برای تمرکز سرمایه گذاری در مناطق مستعد، زمانی برای منطقه ای کردن برنامه های بخشی، و زمانی هم به صورت برنامه ریزی جامع منطقه ای و مانند این ها مورد استفاده می باشند. ساختار تمرکز گرایی روزافزون و رویکرد بخشی در برنامه ریزی ها، ابهام در جایگاه حقوقی و قانونی و ضمانت اجرایی برنامه ریزی منطقه ای، عدم اعتقاد به برنامه ریزی و فقدان فرهنگ برنامه ریزی در سطوح مختلف مدیریت اقتصادی کشور، نبود بسترهای لازم و مطلوب به منظور جلب مشارکت مردم و بخش خصوصی و نظایر این ها از جمله موانع اساسی در راه تکامل برنامه ریزی منطقه ای در ایران و عدم تعادل اقتصادی می باشد.
برنامه ریزی منطقه ای در تدوین الگوی بازاریابی کارآفرینانه در شرکت های نوپای نوآور ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازاریابی کارآفرینانه طی دودهه گذشته بسیار گسترش یافته است. شرکت های نوپا و نوآور از بازاریابی کارآفرینانه در شرایط پرمتلاطم به عنوان جایگزینی قدرتمند برای مقابله با کاهش اثربخشی بازاریابی سنتی استفاده کرده اند. هدف این پژوهش، تدوین الگوی جامع بازاریابی کارآفرینانه از طریق بررسی نظرات خبرگان و متخصصین که توجه ویژه ای به برنامه ریزی براساس شرایط محیطی داشته اند، است. برای تحلیل ادبیات پژوهش از روش" داده بنیا" استفاده شد. جهت تحلیل داده ها و بر اساس نظریه کوربین و اشتراوس(2008) که از طریق فرایند کدگذاری 3 مرحله ای به بخشها و اجزای اطلاعات توجه دارد، در مرحله کدگذاری باز، 25 مفهوم (کد باز) از این مصاحبه ها استخراج شد و از بررسی دقیقتر و اتصال بین مفاهیم، 6 مقوله فرعی (کد محوری) و 1 مقوله هسته (کد انتخابی) به دست آمد. نتایج نشان می دهد که از جمله مقوله های کشف شده و پر تکرار از تحلیل مصاحبه ها " مشتری مداری " و " فرصت گرایی " است. بسیاری از کسب وکارهای نوپای نوآوری ایرانی فعال در حوزه دیجیتال و کسب وکارهای اینترنتی، شروع فعالیت آنها براساس نیاز مشتریان ایرانی و نقص محصولات و خدمات موجود در بازار بوده است. تغییرات در ارائه خدمات و تصمیم گیری در مورد محتوا و روش و ابزار تبلیغاتی استارتاپها نیز بر همین اساس صورت گرفته است.