مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
افراسیاب
حوزه های تخصصی:
این مقاله درباره یکی از مهمترین و محوری ترین شخصیتهای شاهنامه- سیاوش- است. داستان اندوهناک سرگذشت سیاوش بخش مهمی از شاهنامه را به خود اختصاص داده به گونه ای که تاثیر آن بر حوادث و داستانهای بعدی شاهنامه انکار نشدنی است. می توان به قطع اذعان کرد که زیباترین و گیراترین داستان شاهنامه است که فردوسی بر اساس اصول تراژدی و داستان نویسی آن را به رشته تحریر درآورده است. در این نوشتار به بررسی نقش آیینها در داستان سیاوش پرداخته شده است. ردپای بسیاری از آیینهای کهن در داستان قابل تشخیص است که استاد سخن بخوبی از عهده ادای معنای آن در قالب تراژدی جذاب و ماندگار برآمده است؛ آیینهایی که تا به حال نیز در قالب رسوم و سنتهای نوروزی مانند حاجی فیروز و سوگ سیاوش در جامعه جریان دارد. سیاوش نه تنها شخصیتی اساطیری بلکه شخصیتی دینی است که در بسیاری از متون دینی کهن مانند اوستا و بندهشن و... به وی اشاره شده است. پژوهش پیش رو سعی می کند در حد امکان به بررسی آیینهای مرتبط با سیاوش: «حاجی فیروز»، و «سوگ سیاوش» و ارتباط سیاوش با خدای شهید شونده نباتی در تمدن بین النهرین )دموزی( بپردازد.
ویژگی های شخصیتی پیران ویسه
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی ساختار داستان های شیر و گاو در کلیله و دمنه و افراسیاب و سیاوش در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ی ساختار و منشاء قصه ها و اسطوره های ملت های مختلف جهان آثار گوناگونی پدید آمده است. برخی از پژوهش گران با نگاهی تطبیقی آثار دو یا چند قوم را با یکدیگر مقایسه کرده اند. از آن جا که هندی ها و ایرانیان از گذشته های دور پیوندهای فراوان فکری، جغرافیایی و تاریخی داشته اند، زمینه های بسیاری نیزبرای پژوهشگران علاقه مند به بررسی آثار این دو قوم فراهم آمده است. بی گمان ""پنجاتنترا"" و ""شاهنامه ی فردوسی""، دو اثر مهم و باستانی نزد مردم هند و ایران است و این دو اثر،درفرهنگ دوملت جایگاه ویژه ای دارند.
در این مقاله کوشش شده با نگاهی ساختاری، اجزای ساختار داستان های افراسیاب و سیاوش در شاهنامه و شیر و گاو در کلیله و دمنه مقایسه شود. درخور توجه است که این اجزا به گونه ای شگفت انگیز با یکدیگر مشابه اند. گفتنی است، کوشش شده اگر تفاوت هایی میان روایات گوناگون از این دو داستان وجود دارد، بازنموده شود. هم چنین به دلیل هم مانندی فراوان داستان شیر و شتر پرهیزگار در مرزبان نامه و شیر و شغال در کلیله ودمنه به شباهت های دو داستان اخیر نیز اشاره شود و در پایان با توجه به ساختار بسیار مشابه دو داستان، تحلیلی نیز ارائه گردد.
آب و افراسیاب
حوزه های تخصصی:
تاکنون پیرامون شخیصت افراسیاب ـ سردار نام دار تورانی ـ که در آثار حماسی این سرزمین در جرگة پراهمیت ترین شخصیت های اهریمنی بشمار می رود، سخن بسیار رفته است.
این پژوهش تلاش دارد تا ضمن بررسی آثار مذهبی کهن، متون میانه و متون دوره اسلامی براساس ترتیب تاریخی به ریشه یابی اسطوره ای این شخصیت دست یابد و حدس دانش مند فرانسوی benevenist را که گفته بود افراسیاب احتمالاً تالی دیو خشک سالی (اپه ئوشا) است، با بدست دادن شواهدی متنوع از متون فوق اثبات کند. در این مسیر تلاش شده است تا ژرف ساخت اسطورة آرش نیز که با آب و باران مرتبط است مورد بررسی و ریشه شناسی قرار گیرد و نقش او را در عقب نشینی افراسیاب روشن سازد.
هوم عابد در شاهنامه و ریشه های اسطوره ای آن
حوزه های تخصصی:
هوم یا هئومه که در فرهنگ ودائی سئوما نام دارد، گیاهی پررمز و راز است که خود را در جایگاه خدایان و ایزدان در پهنه اساطیر هند و ایرانی جای داده است. ردپای این ایزدگیاه، در کهن ترین آثار مکتوب نظیر وداها و نیز اوستا، تا ادبیات دوره میانه و سپس شاه نامه فردوسی بچشم می خورد. هم اکنون نیز جایگاه این گیاه و افشره مقدس آن در آیین های دینی زرتشتیان، یادگاری از پیشینه درخشان و فراتاریخی آن است. این پژوهش به بررسی ریشه های فرهنگی این گیاه از اعصار دور تا زمان حاضر می پردازد و نشان می دهد که چگونه در یک انتقال از قلمرو اسطوره به حماسه، دگرگونی هایی جالب توجه یافته است.
نمادشناسی رؤیای بزرگ ضحّاک و افراسیاب در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره روایتیست که به مردم در فهم جریان های معمول روانی و راه های رشد انسان در مسیر زندگی کمک می کند. رؤیا نیز پدیده طبیعی و برون فکنی خاصِّ ناخودآگاه است که در خودآگاه ظهور می یابد. اسطوره و رؤیا دارای زبانیست که با شناخت نماد ها به رمز و راز آن ها پی خواهیم بُرد. بر مبنای این پژوهش، شاهنامه فردوسی در برگیرنده رؤیاهایی با سرشت جمعی- اسطوره ایست که با زبانی نمادین شخصیّت ِ رؤیابین را از رخ دادهایی آگاه می سازد که در آینده رخ خواهد داد تا چاره ای بیندیشد و از وقوع آن در عالم خودآگاه پیش گیری کند. رؤیای ضحّاک و افراسیاب، دو پادشاه اهریمنی شاهنامه، رؤیاهایی بزرگ و دربرگیرنده تصویر های کهن الگویی ناخودآگاه جمعیست. رؤیای هراس ناک ضحّاک بیان گر نابودی او به دست فریدونِ قهرمان است که با قیام کاوه آهن گر در عالم خودآگاه بوقوع می پیوندد و فریدون، به فرمان سروش او را در کوهِ دماوند زندانی می کند. رؤیای رازآمیز افراسیابِ پیمان شکن نیز پیامدش مرگ و نابودی اوست، به این معنا که پس از سال ها جنگ و خون ریزی به کین سیاوش، کی خسرو به زندگی اهریمنِ پیمان شکن پایان می بخشد.
بازشناسیِ روایات «اکوان دیو» در سنّتِ داستانیِ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان نبرد رستم و اکوان دیو یکی از روایات مستقل و در عین حال کوتاهِ شاهنامه (186 بیت در تصحیح دکتر خالقی مطلق) است که احتمالاً به دلیل این اختصار، کمتر از روایاتِ پهلوانیِ رستم، در ادب رسمی و عامیانه مورد توجّه قرار گرفته است. با این حال ظاهراً اکوان دیو در سنّت داستان های ایرانی نقش و حضور بیشتری داشته و نشانه هایی از این تنوّع و تعدّد را هرچند به صورت پراکنده و کلّی می توان بازشناسی کرد. از جمله گویا افراسیاب و اکوان دیو- در مقام دو نیرو و نماینده اهریمن- با یکدیگر ارتباط- ها و همکاری هایی داشته اند که برخی قراین و بازمانده های آن عبارت است از: جادو و افسون آموختنِ اکوان به افراسیاب در بیتی از شاهنامه، گذاشتن سنگ اکوان دیو به فرمان افراسیاب بر سرِ چاه- زندان بیژن، آمدن اکوان و نهادنِ خودِ او سنگ را بر چاه بیژن در اشاره ای از عطّار، در عذاب بودنِ بیژن در چاه از دست اکوان در تلمیح همای شیرازی، زندانی شدن بیژن در چاه اکوان دیو، رفتن اکوان نزد افراسیاب و دادنِ وعده کشتن رستم به او، ربودن اکوان، برزو را به خواستِ افراسیاب و نگهبانیِ برخیاس، پسر اکوان از سیاه چال بیژن در روایات نقّالی و عامیانه. احتمالاً اکوان در داستان بیژن و منیژه نیز بیشتر از آنچه در گزارشِ کنونیِ آن در شاهنامه می بینیم، نقش داشته است. در روایت های نقّالی و عامیانه از مادر، برادر و فرزندان اکوان دیو نیز یاد شده که معروف تر از همه پسر وی برخیاس است. این دیو بنابر داستانی که قبل از قرن 8 ه.ق ساخته شده نگهبانِ چاه- زندانِ بیژن است و به دست رستم کشته می شود. حضور دیوهای دیگری با نام اکوان در متون ادبی و داستانیِ پس از شاهنامه هم نشان دهنده توجّه به این دیو در چرخه حلقه روایات ایرانی است.
بررسی مقایسه ای روایت نقّالی «منیجِه» با بیژن و منیژه در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
245 - 281
داستان بیژن و منیژه، یکی از داستان های دلکش شاهنامه است که در میان عامه مردم نفوذ فراوان یافته است. یکی از مناطقی که این روایت از دیرباز در آن رواج داشته، منطقه سیاخ دارنگون استان فارس است که تاکنون در هیچ منبعی ثبت و بررسی نشده است. هدف نگارنده بررسی مقایسه ای این روایت با روایت شاهنامه فردوسی است. نگارنده کوشیده است نخست به روش میدانی این افسانه را ثبت کند و سپس به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، به بررسی تطبیقی آن با روایت فردوسی بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد روایت نقّالی را می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش نخست که از آغاز داستان تا رفتن رستم برای نجات پسر پادشاه را دربرمی گیرد، سیر داستان آرام و منطقی پیش می رود. در این بخش خطوط کلی داستان شبیه به شاهنامه است؛ هرچند تفاوت های بنیادی دیده می شود. بخش دوم داستان که از رفتن رستم به توران تا فرجام داستان را شامل می شود، سیر رخدادها بسیار تند می شود و البته روند داستان نیز در قیاس با شاهنامه کاملاً متفاوت پیش می رود. بخشی از تفاوت های دو روایت حاصل تلاش راویان برای بومی و جذّاب کردن روایت برای مخاطب است؛ اما دلیل بخش اعظم این تفاوت ها چندان روشن نیست. به هر روی این روایت از جنبه های گوناگون مانند شخصیت-پردازی، خطوط اصلی روایت و فضای حاکم بر داستان با روایت شاهنامه فردوسی تفاوت های بنیادی دارد؛ اما در مجموع یکسانی هایی نیز با روایت شاهنامه دارد.
جستاری چند در بازشناخت نام تور و توران از نگاه فردوسی
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی یکی از بزرگترین و ارزشمندترین مانداک های فرهنگ زرین ایران است. در این کتاب به داستان ها و سرگذشت های بسیاری از نیاکان خود برمی خوریم و از گذشته دور خود بسیار می آموزیم. در این میان، سروده های شاهنامه جدای از داستان سرایی های شیرین و روان و ساده، دارای داده های تاریخی از زندگانی مردمان، کشورداران و مرزهایی است که در برخی از رویدادهای گذشته پیشدادی و کیانی ایران، ارزشمند است. گفته های فردوسی در شاهنامه گاه از سرگذشت مردمان و شاهان و قلمروهایی است که هنوز درباره آن سخن گفته و صدها ارزیابی و برداشت های گوناگون از آن می شود. یکی از این نام ها، نام توران است. نامی که به سبب همانندی آوایی، از آن برداشتهای گوناگون شده است. دانای طوس، داستان توران را از زمان بخش کردن جهان ایرانی در دوران پیشدادی آغاز می کند. هنگامی که فریدون سرزمین های ایران را به سه فرزند خود و سه شاه ایرانی می دهد. ایرج فرزند بزرگ شاه سرزمین ایران می شود. فرزند دوم تور شاه سرزمین توران یا ترکان و چین می شود و سلم نیز شاه سرزمین های باختری یا روم و آنسوی روم می شود. این جستار برآن است تا با بازنمایی آنچه در شاهنامه درباره نام توران آمده است به ریشه یابی تاریخی و جغرافیایی آن بپردازد. آنگاه چگونگی پیوند نام توران با ترکان برپایه سروده های دانای طوس و همچنین گفته ها و نگرش های دیگر شاهنامه شناسان واژه توران واکاوی شده است.