مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۸۱.
۵۸۲.
۵۸۳.
۵۸۴.
۵۸۵.
۵۸۶.
۵۸۷.
۵۸۸.
۵۸۹.
۵۹۰.
۵۹۱.
۵۹۲.
۵۹۳.
۵۹۴.
۵۹۵.
۵۹۶.
۵۹۷.
۵۹۸.
۵۹۹.
۶۰۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
شخصیت ها و ارتباطات آن ها در شاهنامه اهمیت ویژه ای دارند؛ در پژوهش حاضر با تکیه بر «مهارت ارتباط موثر»، که یکی از مهارت های دهگانه زندگی در تعریف سازمان جه انی بهداشت است، نمونه های ممتاز از ارتباطات انسانی شاهنامه، به منظور درک این مهارت و عوامل موثر در شکل گیری آن و همچنین برای شناسایی موانع ی که یک ارتباط را، به بن بست های ارتباطی و غمنامه ای دردناک بدل می کند، مورد واکاوی و تحلیل روان شناسی قرار گرفته است. این که کدام ارتباط را می توان موثر نامید ؛ نقش خرد در برقراری ارتباط موثر چیست و در سرزمین آرمانی ایران، با اینکه ارتباطات بر مبنای خرد شکل می گیرد، چگونه است که گاهی انسان های نیک و خردمند قربانی می شوند؛ از موضوعات محوری این نوشتار است؛ و نتیجه شگفت آن که فردوسی، استاد توانمند آفرینش ارتباطات متنوع است و چنین بر می آید که هزار سال پیش، با اصول آخرین حلقه این علمِ به ظاهر نوین اروپایی، آشنا بوده است و به ظرافت، فرجام دو اتفاق مشابه را به تمایزِ ارتباط موثر یا ناموثر، متفاوت، رقم می زند. روش این مقاله، تحلیل محتوای کیفی و جامعه آماری آن، تمام ابیات شاهنامه است.
جلوه هایی از صلح و آشتی در اشعار فردوسی
منبع:
صلح پژوهی اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
۱۸۰-۱۶۹
حوزه های تخصصی:
انسان هم وجوه حیوانی مثل خشم، شهوت و انتقام دارد و هم جنبه های اخلاقی و الهی مانند نیکی ورزیدن، عفو و گذشت در ضمن هر دو میل در نهاد او به ودیعت گذاشته شده. البته کشش طبیعی و اولیه به طرف انتقام و عدم گذشت است مگر اینکه با اراده و به مدد مهار اخلاق (بخصوص اخلاق مبتنی بر ادیان) به سمت فتوت، جوانمردی و صلح بکشاند که راه راحتی نیست و این طریق به تقوا، محبت، غفران الهی و کیمیای سعادت نزدیک تر می باشد و بخاطر این جهد به درجات آن به تناسب مشمول، قرب الهی می شود. همچنین عفو و بخشش یکی از آموزه های دین است که در جای جای زندگی بشر اهمیت فراوان دارد و این فضایل در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ این مرز و بوم در اشعار و آثار خود به مسئله صلح و آشتی توجه بسیاری نشان داده و اصطلاحات و مفاهیم مربوط به صلح و آشتی را به کار برده اند. مقاله ی پیش رو به مطالعه و بررسی نگاه، فردوسی در شاهنامه به مسئله ی صلح و آشتی که با وسعت و فصاحت، گویایی و پویایی مطرح شده است، می پردازد. فردوسی جنگ را محکوم نموده، جانب داری خویش را از صلح با راه و وسیله های گوناگون در اشعارش آورده است. در واقع صلح و آشتی از مهم ترین و عمده ترین مسائل شاهنامه ی فردوسی بوده در سراسر آن تصویر شده است، و درک و جهان بینی گسترده ی فراتر از نژاد، ملیت، مذهب و توجه خاصی به مقوله صلح و آشتی در اشعارش می باشد.
زبان شاهنامه و «برسری خوانی»
حوزه های تخصصی:
برخی واژگان در کتاب شاهنامه فردوسی، در معانی و کاربردهایی رخ می نمایند که با تصور ابتدایی یک فارسی زبان امروزین، تفاوت های معنی دار و بااهمیت دارد و بدون توجه به آنها، مفاد پاره ای از بیت ها و عبارت های شاهنامه، روشن نمی شود. نویسنده در نوشتار پیش رو می کوشد تا معانی دو واژه «پهلوان» و «خادم» را که از واژگان پرکاربرد و کلیدی در شاهنامه فردوسی هستند، مورد مداقه قرار دهد. از این رو، به ذکر شاهدمثال هایی از متن شاهنامه می پردازد. سپس معنای مصرع «ورا پیش من رفتن آیین بود» و مقصود فردوسی از «وی» در «ورا» را بررسی می کند. نویسنده در راستای این هدف، پس از بیان دیدگاه برخی از شاهنامه پژوهان، دیدگاه خود را عرضه داشته و بیان می دارد که «ورا پیش من رفتن آیین بود» یعنی: نزد من و به باور من که سیاووشم، روان شدن فرمان شاه، آیین و عین صواب است. / صواب آن است که حکم شاه نفاذ یابد و من سیاووش، فرمان شاه را امتثال کنم. به این ترتیب، وی در ورا به فرمان شاه برمی گردد. در نهایت، با بررسی معنای واژه بهتری در بیت گذشتم ازین سد اسکندری / همه بهتری باد و نیک اختری، نوشتار را به پایان می رساند.
به سوری که دستانش چوبین بود... بررسی گمانه زنی ها درباره بیتی از شاهنامه و گمانه زنی برسری
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ خرداد و تیر ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸۲)
49 - 74
حوزه های تخصصی:
در بخشی از شاهنامه فردوسی که در اصطلاح شاهنامه پژوهان، «بخش تاریخی» خوانده می شود، در میان داستان های حکایتگر از روزگار شاهنشاهی ساسانیان، «داستان بهرام چوبیه» یکی از خواندنی ترین داستان ها به شمار می رود. محور نوشته حاضر، یکی از بیت های کلیدی و دشوار این داستان است که در یکی از بزنگاه های داستان نیز واقع شده و تاکنون نگاه بسیاری از خوانندگان شاهنامه را به خود کشیده و درباره صورت و معنای آن گماه زنی های گوناگونی صورت گرفته است. از این رو، نویسنده در نوشتار پیش رو، معنای بیت «به سوری که دستانش چوبین بود / چنان دان که خوانش نوآیین بود» از شاهنامه و اختلافی که بر سر فهم آن است را مورد توجه و مداقه قرار داده است. وی در راستای هدف مذکور، از برخی بازنوشتهای منثور شاهنامه سخن به میان آورده و دیدگاه برخی شارحان را درخصوص معنای این بیت بیان می دارد. وی در انتها، خوانش پیشنهادی خود را از این بیت ذکر می کند. به زعم وی، دستان به معنای دیگ یا دیگها یا ظروف غذاپزی و چیزی از قبیل است و گویا مضمون بیت فردوسی این باشد که: هرگاه در میهمانی دیگ های چوبین به کار رود، بدان که خودِ خوان بدیع و متفاوت با آنچه تاکنون دیده ای خواهد بود و میهمانی دیگرسان فراروی خواهی داشت و با خوراکی نامتنظر از تو پذیرایی خواهند کرد. نویسنده در نهایت، با بیان کنایه به کار رفته در این بیت، نوشتار را به پایان می رساند.
آذربایجان و شاهنامه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ مرداد و شهریور ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۸۳)
267 - 272
حوزه های تخصصی:
سجاد آیدنلو در کتاب خود با عنوان آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ ایشان هم جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده و به شبهه ها و نقدها در این زمینه که شاهنامه اثری ضد آذربایجان است، پاسخ داده است. نویسنده نوشتار پیش رو را با هدف معرفی کتاب مذکور به رشته تحریر درآورده است.دآذربایجان، شاهنامه، فردوسی، سجاد آیدنلو، شاهنامه شناسی، کتاب آذربایجان و شاهنامه، معرفی کتاب، جایگاه آذربایجان، ترکان، زبان ترکی.
سه منظومه پهلوانیِ نویافته
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ مهر و آبان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۸۴)
179 - 197
حوزه های تخصصی:
در بیشترِ نسخه های شاهنامه روایت های کوتاه و بلندی به سخن فردوسی الحاق شده است که استخراج، چاپ و بررسی آنها در تحقیقاتِ ادبِ حماسی و پهلوانی ایران لازم است. سه روایتِ منظوم ازاین گونه داستان ها در چند دست نویس شاهنامه از سده سیزدهم به یادگار مانده که به تازگی در کتاب تهمتن نامه تصحیح و چاپ شده است. این سه روایت/ منظومه نویافته عبارت است از: تهمتن نامه (770 بیت)، زال و مقاتل دیو (557 بیت) و کوه دماوند (2568 بیت).
ساختار و ویژگی های داستان های عاشقانه- حماسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تجلی عشق در حماسه ها داستان های عاشقانه حماسی است که چنان که از نامشان پیداست، از دیدگاه انواع ادبی آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. در این مقاله کوشش شده است ساختار و ویژگی های این داستان ها در یکی از بزرگ ترین حماسه های ایران و جهان یعنی شاهنامه بحث و بررسی شود و آن ها را از نظر راوی، وزن، استقلال یا عدم استقلال، هدفدار بودن، منجر شدن به ازدواج، نوع عشق مطرح شده، حوادث و حالات عشق، پند و موعظه و... مورد بررسی قرار داده شود و به نتایجی دست یافته شود که آن ها را از منظومه های غنایی متمایز نماید و وجوه تشابه و افتراق آن ها بر شمرده گردد.
جلوه های عاشقان و مرگ آنان در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
سخن گفتن از عشق آن هم با آن دل انگیزی در نگاه اول، سهل و در چشم انداز دیگر کاری دشوار است «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها». دشوارتر از آن رو که پدیده ای نفسانی است که تا تجربه نشود، درک آن مشکل است و مهرانگیز از آن رو که پاک ترین احساسات انسانی است. در اهمیتش باید گفت که عشق نیز حماسه ای است که لطافت آن در منش و روح پهلوان تبلور می یابد. در این میان، شاهنامه کتابی است که از زندگی حرف می زند، بنابراین هرچه در زندگی هست، در این کتاب هم هست، از جمله عشق. در شاهنامه با عشق، به طور طبیعی روبرو هستیم؛ با مشارکت جسم و جان، هر جا زنی است و مردی، در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدّن آراسته گردیده و برجسته ترین نمونه آن در بخش پهلوانی شاهنامه، دلدادگی زال و رودابه است. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به معرفی عاشقان و مرگ آنان در شاهنامه و همچنین به بیان سختی ها و مشکلات پیش روی آنان پرداخته است.
آیین های سوگواری و مرثیه خوانی در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۷
59 - 76
حوزه های تخصصی:
در ایران باستان نیز همانند همه ی ملت ها مرثیه سرایی و عزاداری برای مردگان به شکل های مختلف مرسوم بوده است. یکی از ارجمندترین منابع شناخت ما از آداب و رسوم ایرانیان کهن، کتاب ارزشمند شاهنامه است. فردوسی با استادی خاص خود آیین های سوگواری را به تصویر کشیده است. سوگواران به خاطر از دست رفتگان، بیقراری و مویه می کردند، بر خاک می افتادند، موی و روی خود را می کندند و جامه بر تن را چاک می زدند. آیین های دیگری نیز چون یال و دم اسب را بریدن، زین را وارونه بر اسب نهادن، نیل بر اسب و پیل کشیدن، سراپرده و درختان را سوزاندن و...از آیین های سوگواری در شاهنامه است. نوحه و زاری سوگواران، بر از دست رفتگان در شاهنامه شنیدنی است. بیان و پرداخت شاعرانه ی این مرثیه ها علاوه بر ارزش تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، دارای ارزش ادبی قراوانی نیز هستند.
پژواک فرهنگ شادی در شاهنامه و متون اوستایی و پهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در ایران باستان شادی مایه فزونی شور و سرور و امید و سبب بیرون شد ذهن و ضمیر انسان از سستی و انفعالِ مرگ آور و بی ثمر بود. می توان آن را یک موهبت بزرگ ایزدی که بیش از همه مواهب در خور سپاس است، تلقی کرد. نه فقط داریوش در کتیبه خویش، اهورا مزدا آفریننده زمین و آسمان را به خاطر همین شادی که برای انسان آفرید سپاس جداگانه گفت، بلکه در اوستا و برخی کتاب های پهلوی نیز خداوند به سبب این هدیه ارزشمند، فراوان ستوده گشت. در شاهنامه نیز که مهمترین سند فرهنگی منظوم به جای مانده از ایران باستان است به این نکته اشارات فراوان شده و جایگاه ارزشمند شادی در میان ایرانیان باستان مورد تأکید قرارگرفته است که بی گمان فردوسی در پرداختن به ارزش و فلسفه شادی به سنگ نوشته ها و متون اوستایی و پهلوی نظر داشته است.
بررسی عشق درادبیات غنایی و حماسی با تکیه بر دو اثر «شاهنامه» فردوسی و «پلنگینه پوش» روستاولی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۶
61 - 78
حوزه های تخصصی:
تجلی عشق در آثار حماسی باعث پیوندی گسست ناپذیر ودلنشین میان حماسه و تغزل می گردد. شاهنامه فردوسی و پلنگینه پوش روستاولی از شمار آثاریست که حماسه و غنا در آن ها نیک درهم تنیده شده است. «عشق»، در این دو اثر، جایگاه والایی دارد. در پلنگینه پوش، عشق و موضوعات عاشقانه بسامد بالایی دارد و داستان بر محور عشق و حماسه می گردد. به گونه ای که گاهی داستان با عشق شروع می شود، با عشق ادامه پیدا می کند و با عشق به پایان می رسد. در شاهنامه هم در بسیاری از داستان ها، عشقی که در خدمت حماسه باشد دیده می شود. این مقاله در صدد است ویژگی های محتوایی عشق و حماسه را در این دو اثر بزرگ از ادبیات دو ملت ایران و گرجستان به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهد. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد، یک اثر ادبی بستر مناسبی برای طرح مسائل متعددی است که منجر به تنوع موضوع می گردد.
بررسی برخی منابعِ مکتوب روایات زریری در داستان های مشترک شاهنامه نقّالان با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۲
59 - 84
حوزه های تخصصی:
تا امروز، تصوّر عمده پژوهش گران بر این بوده که طومارهای نقّالی، ریشه در سنّت شفاهی دارند و روایات آنها سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده است. به نظر می رسد که این تلقّی، گویای همه واقعیّت نیست؛ چه اینکه بسیاری از روایات این متون را می توان در منابع کهن و حتّی پیش از شاهنامه فردوسی، بازجست. مضاف بر اینکه سندی برای اثبات پیوستگی زنجیره نقل شفاهی این روایات در دست نیست و شواهد، عموماً خلاف آن را نشان می دهد. این تحقیق، با جست وجو در منابع کهن حماسی مکتوب، و مقایسه روایات طومار زریری با آنها، نشان می دهد که زریری در روایت داستان های مشترک طومار خود با شاهنامه فردوسی، شش منبع عمده و مکتوب در دست داشته است: 1- شاهنامه فردوسی؛ 2- روایات شاهنامه های پیش از فردوسی (با واسطه)؛ 3- متون تاریخی قدیم و جدید؛ 4- منظومه های حماسی؛ 5- چند داستان بدیع که عموماً در سرزمین هند به وجود آمده بودند و خود منبع مکتوب داشتند؛ و 6- مجموعه ای از طومارهای مکتوب که زریری برای تألیف طومار خود، گرد آورده بود. بر این اساس، باید در شفاهی دانستن مطلق منابع و واسطه های روایات این طومار در داستان های مشترک با شاهنامه فردوسی، تردید کرد.
قضا گفت گیر و قدر گفت ده (بررسی جایگاه و وضعیت بیتی در شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۲
277 - 298
حوزه های تخصصی:
در تصحیح متنی مانند شاهنامه علاوه بر تشخیص نویسش ها و بیت های اصیل، یافتن جایگاه درست ابیات نیز در محور عمودی کلام اهمیّت ویژه ای دارد. زیرا ممکن است کاتبان با پس و پیش نوشتن یا نقل ابیاتی از حافظه در حاشیه یا متن دستنویس ها نظم اصیل روایی آنها را دگرگون کنند. یکی از این موارد، بیتِ «قضا گفت گیر و قدر گفت ده / فلک گفت احسنت و مه گفت زه» با پنج بیت دیگر است که در دو جا از شاهنامه آمده است؛ یک بار در رزم رستم با اشکبوس و یک بار دیگر در جنگ بهرام چوبین با ساوه شاه. ما در این مقاله کوشیده ایم، نخست با درنگی بر وضعیّت این بیت در دستنویس های شاهنامه، نشان دهیم، جایگاه اصلی آن بر خلافِ پنج بیتِ دیگر، داستان رزم رستم با اشکبوس است. پس از آن کوشیده ایم، با نقدِ پژوهش های پیشین و توجّه به وضعیّت این بیت در دستنویس ها، درباره اصالتِ آن بحث کنیم. بر پایه جست وجوهای ما، تا کنون دلیل استواری برای الحاقی پنداشتن این بیت ارائه نشده و علاوه بر همصدایی دستنویس ها، می توان در دیوان همام تبریزی نیز تأییدی جنبی برای اصالت آن یافت. از دیگرسو به رغم اینکه این بیت در دوازده دستنویسِ مهم تا قرن نهم هجری آمده است، کهن ترین دستنویس شاهنامه و دستنویس سن ژوزف آن را ندارند و بنداری نیز آن را ترجمه نکرده است. از همین روی تصمیم گیری قطعی درباره آن دشوار است و تا یافتن سندی معتبر بهتر است آن را در چنگک شک به متن ببریم.
روایتی خلاق از متن کهن (نقد و بررسی داستان بازنویسی شده ی بیژن و منیژه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر بررسی و تحلیل داستان بازنویسی شده ی «بیژن و منیژه» است. داستان «بیژن و منیژه» از داستان های عاشقانه و جذاب شاهنامه است که بازنویسی خلاق آن، مخاطب کودک و نوجوان را با مقوله ی عشق و حماسه آشنا می کند. روش پژوهش به صورت تحلیل کیفی محتوای آثار و روش گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و کتابخانه ای است. داستان بازنویسی شده ی «بیژن و منیژه»، یکی از روایت های تازه از متن کهن (شاهنامه) است که به صورت خلاقانه برای مخاطب کودک و نوجوان بازنویسی شده است. نتایج پژوهش نشان داد که داستان بازنویسی شده ی شاهنامه به روایت آتوسا صالحی، اگرچه بیشتر به فضاسازی غنایی پرداخته، اما فضا و لحن حماسی متن کهن را نیز به مخاطب انتقال داده و روایت تازه و جذابی برای خواننده خلق کرده است. همچنین استفاده از ویژگی هایی چون؛ تغییر در عناصر ثابت متن، بازنمایی ذهن شخصیت ها، سپیدخوانی و مشارکت خواننده در داستان، خلاقیت در شروع و پایان داستان، ایجاد فضاهای داستانی جدید و برجسته سازی درون مایه، داستان «بیژن و منیژه» را به یک روایت و بازنویسی خلاق تبدیل کرده است.
ورا نام بانوگشسپ گو است (معرّفی داستانی منظوم از ازدواج بانوگشسپ با گیو گودرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
219 - 250
حوزه های تخصصی:
بانوگشسپ، دختر رستم و همسر گیو، معروف ترین پهلوان بانوی ادب حماسی ایران است. در شاهنامه از این قهرمان نام برده نمی شود؛ امّا در چند متن پهلوانی پس از آن، از پهلوانی های او یاد می شود و در روایات عامیانه نیز داستان های بسیاری درباره ی پیروزی ها یا ناکامی ها او آمده است. یکی از حوادث مهم زندگی بانوگشسپ، داستان ازدواج او با گیو پسر گودرز است که از این پیوند، بیژن به دنیا می آید. از ازدواج این دو قهرمان، سه روایت منظوم به دست ما رسیده است: نخست، روایت کوتاهی که به برخی دستنویس های شاهنامه از قرن هشتم به بعد افزوده شده است؛ دوم، روایت معروفی که در بخش چهارم منظومه ی بانوگشسپ نامه آمده است؛ سوم، روایت کمتر شناخته شده ای که در یکی از دستنویس های شاهنامه کتابت شده و تاکنون پژوهشگران به آن توجه نکرده اند. در این مقاله پس از بررسی این سه روایت منظوم، متن پیرایش شده ی روایت سوم را می آوریم، سپس به تحلیل روایت اخیر خواهیم پرداخت.
تاریخ ذهنیت و مطالعات شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ ذهنیت از روش های نو در تاریخ نگاری است که برای شناخت ذهنیت عامه و کشف روح زمانه برای رسیدن به آن چه «تاریخ کامل» می نامد، تلاش می کند. منابع زبانی، ادبی و هنری سرشار از اطلاعاتی است که ذهنیت ملت ها را می توان از میان آن ها شناخت. در این میان شاه کارهای ادبی، با سطح نفوذ و گستردگی زیاد در ذهنیت ملت ها از اهمیتی ویژه برخوردارند. نقش شاهنامه در تاریخ ذهنیت ایرانی و شکل گیری و استمرار هویت ملی، در میان آثار ادبی فارسی و هنرهای وابسته به آن کم نظیر است. واکاوی نشانه های تاریخی و فرهنگی آن موضوعی مغفول در پژوهش های مشترک ادبی و تاریخی است و این جستار برای دست یابی به هدف یادشده با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین و تحلیل نشانه های تأثیر شاهنامه بر ذهنیت ایرانی پرداخته است. از نتایج تحقیق برمی آید که با توجه به استمرار تأثیر شاهنامه بر ذهنیت ایرانی که در تاریخ ادبیات و هنر و مشرب های فکری قشرهای مختلف اجتماع ایرانی آشکار است، نظریه تاریخ ذهنیت می تواند در شناخت و معرفی الگوهای فکری ایرانی متأثر از شاهنامه راه گشا باشد.
اثرپذیری ساختاری- روایی رابرت ساثی در منظومه حماسی «ثعلبه ویرانگر» از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روبرتو ساثی شاعر و تاریخ دان شرق شناس قرن نوزدهم انگلستان در آثارش تحت تأثیر ادبیات فارسی و اسلامی قرارداشت. نمود این اثرپذیری در حماسه رزمی و اساطیری ثعلبه ویرانگر که تلفیقی از آموزه های دین اسلام و آموزه های دین زرتشت به شمارمی آید، بیش از سایر آثار وی مشهود است. در این جستار پس از ترجمه و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و تطبیق، روشن می گردد که این منظومه انگلیسی با شاهنامه فردوسی همانندی های متعددی دارد که ذیل دو محور ساختاری-روایی و در طرح و هسته اصلی داستان مورد واکاوی قرارمی گیرد. در پاره نخست مؤلفه هایی مانند پیروی از نظام دو بُنی متأثر از آیین اوستایی و زروانی در دو دسته اهورایی مانند سیمرغ و اهریمنی چون ضحاک، و هم چنین توجه به مقوله زمان و مکان، جنگ و نبرد، طلسم و جادو، ابزار قدرت و امتناع از مباشرت با زنان مورد توجه بوده و مشابهت های آن با شاهنامه فردوسی منتج می شود. در انطباق مؤلفه دوم نیز دستاورد این است که طرح و هسته اصلی داستان ثعلبه، الگو گرفته از قصه بالیدن فریدون و قیام او علیه ضحاک در شاهنامه فردوسی است.
هخامنشیان در شاهنامه و روایات ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
89 - 122
حوزه های تخصصی:
از آن جا که اثری از هخامنشیان در شاهنامه و بالطبع در خدای نامه عصر ساسانی نیست، از ابتدای شکل گیری مطالعات بر دودمان ساسانی، همواره بحث بر این بوده که آیا ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشته اند یا خیر. برخی چون نولدکه، ممزن و یارشاطر نافی این آگاهی بوده اند و برخی دیگر چون فرای، شهبازی و زرین کوب با جدیت بر این یادسپاری تأکید دارند. برخی دیگر چون دریایی نیز با اخذ روی کردی میانه عقیده دارند که ساسانیان آگاهانه یاد هخامنشیان را نادیده گرفته اند تا خود را به کیانیان که دودمان کهن ایران شرقی بودند، نسبت دهند. برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که ساسانیان نخستین یقیناً از وجود هخامنشیان آگاه بودند و خود را به آنان منتسب می کردند و ساسانیان پسین آگاهانه با دست برد در تاریخ و دگرگون سازی شخصیت ها با اهداف سیاسی و دینی، چهره های هخامنشی را بنابر صلاح دید خود تا حدودی دگرگون ساختند. بااین حال، هخامنشیان با گرفتن هویت و چهره ای جدید، در تاریخ نگاری ساسانی پابرجا ماندند و به دوران اسلامی راه یافتند. این تحریفات در تاریخ ایران کاملاً آگاهانه از سوی ساسانیان صورت گرفته است و اکنون می توان با بررسی شواهد به میزان و علت این دگرگونی ها پی برد. مقاله پیش رو در پی اثبات وجود چهره های برجسته هخامنشی چون کوروش و داریوش در تاریخ نگاری نوین ساسانی–اسلامی است. لذا مسأله اساسی پژوهش حاضر یافتن دلیل تحریف تاریخ هخامنشیان از سوی ساسانیان و بازیابی آثار وجود هخامنشیان در منابع دوران ساسانی است که نیازمند پژوهش در تاریخ فکری ساسانیان با روی کردی اندیشه گرایانه است.
روایت شاهنامه از گفتمان قدرت در داستان بهرام چوبینه و خسروپرویز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
147 - 166
حوزه های تخصصی:
روایت خیزش بهرام چوبین علیه سلطه دو تن از پادشاهان بزرگ ساسانی یعنی هرمز و پسرش خسروپرویز، تنها نمونه ای از مواردی متعدد است که فردوسی از سرشت سیری ناپذیر آدمی برای ارضای غریزه قدرت طلبی و ستیز پیوسته او در جهت دست یابی به قدرت مطلقه حکایت می کند. رابطه بهرام با شاهان ساسانی از طولانی ترین تعامل های میان شاه و پهلوان است که بخشی بزرگ از آن به مجادله پرشور میان بهرام و خسرو اختصاص یافته است. واکاوی گفت وگوی آنان شیوه ای شایسته است جهت تحلیل مناسبات قدرت در دربار سیاسی ایران. ضرورت انتساب به تبار پادشاهان، بزرگان و پهلوانان از یک سو و لزوم مقبولیت ملی و مردمی از سویی دیگر در کسب حاکمیت مشروع، نوع خاصی از گفتمان را میان خسرو و بهرام رقم زده است که در نوع خود در شاهنامه بی نظیر است؛ به ویژه آن که تاریخ نیز بر آن صحّه می گذارد. در مقاله حاضر ضمن سودجستن از برخی مؤلّفه های کاربردشناسی زبان، به ارتباط تنگاتنگ دو نوع ویژه زبان یعنی قدرت و ایدئولوژی پرداخته ایم.
تحلیل داستان رستم و سهراب در شاهنامه و پویانماییِ کیانوش دالوند بر اساس الگوی اقتباسِ ریچارد کریوولن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
191 - 223
حوزه های تخصصی:
از داستان رستم و سهراب، به دلیل بهره مندی از عناصر دراماتیک و جذّابیت های داستانی، تاکنون نمایش نامه، اُپرا و فیلم نامه هایی بسیار اقتباس شده است. این داستان از برجسته ترین و تأمل برانگیزترین داستان های شاهنامه است ک ه در آن پدر و پسر به حکم سرنوشت، در ب راب ر یک دیگر قرار می گیرند. یکی از این اقتباس ها، پویانمایی «رستم و سهراب» به کارگردانی کیانوش دالوند در سال ۱۳۹۲ است. ازآن جاکه ساخت پویانمایی در کشور ما ن وپاست و نی از ب ه زیرساخت هایی دارد که به اعتقاد نویسندگانِ این جستار مهم ترین آن فیلم نامه است؛ لذا بر آن شدیم تا فیلم نامه این پویانمایی را با معیارهای کتاب چگونه از هر چیزی فیلم نامه اقتباس کنیم؟ اثر ریچارد کریوولن که مهم ترین مرجع نگارش فیلم نامه های اقتباسی است، مقایسه کنیم تا به هدف این پژوهش که کمک به نگارش اصولی و یافتن لغزش های فیلم نامه های اقتباسی از آثار کهن ادبیات این مرزوبوم است، بر اساس نمونه موردی حاضر دست یابیم. از این منظر با مقایسه اصل داستان در شاهنامه و پویانمایی، این نتیجه به دست آمده است که متن شاهنامه منطبق با الگوی ساختاری- محتوایی کریوولن است؛ ولی فیلم نامه پویانمایی اقتباسی، کم و کاستی هایی دارد که عبارت است از: نپرداختن به تبیین نوع اقتباس، در نظر نگرفتن روح داستان، تغییر ناگهانی پایان داستان بدون فراهم آمدن زمینه های آن از پیش، تغییر درون مایه اثر، عدم معرفی آفریننده داستان. ضمن این که با این دگرگونی، اثر را از ژانر اصلی حماسی-تراژدی خود خارج کرده، باعث ایجاد شبهه نوعی تحریف در داستانی چنین محبوب شده است.