مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
سیمپسون
حوزه های تخصصی:
سیمپسون از افرادی است که در حوزة سبک شناسی و زبان شناسی انتقادی به فعالیت پرداخته است. یکی از مباحثی که او به گونه ای دقیق و روشمند آن را بررسی کرده، «دیدگاه روایی» است. از نظر او، دیدگاه روایی به معنای میزان دخالت راوی در عمل روایت کردن است و از سه بخش جزئی تر: دیدگاه مکانی، دیدگاه زمانی و دیدگاه روانشناختی تشکیل می شود. زمینه ساز پیوند این سه نوع جزئی، عناصر وجهی به کار گرفته شده در متن توسط نویسنده- راوی روایت است. در ادامه، سیمپسون با طرح دیدگاه های روایی چهارگانة ژنت و همچنین دیدگاه های چهارگانة روایی آسپنسکی- فالر و با بررسی دقیقتر عنصر وجهیت در متن، الگوی دیدگاههای روایی نه گانة خود را ارائه می کند. همچنین، از نظر سیمپسون، با بررسی سه دیدگاه مکانی، زمانی و روانشناختی به کار گرفته شده در متن روایت، می توان به تحلیلی از نوع دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده نیز رسید.
سبک شناسی روایت (سبک روایت حکایت های حلاج، بر اساس نظریه سیمپسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آن است که انواع مؤلفه های سبک شناسی روایت را در چند حکایت بررسی کند. این پژوهش بر روی سه حکایت منظوم عرفانی از عطار با محوریت شخصیت حلاج انجام شده است. پرسش های بنیادین پژوهش این است: الف) مؤلفه های سبکی روایی مبتنی بر کدام سازو کارهای سبک شناسی روایت تبیین می شود؟ و ب) این مؤلفه ها چگونه در گفتمان روایی نمود پیدا می کند؟ این پژوهش به روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی است و از متدلوژی سیمپسون در کتاب سبک شناسی بهره گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که با تحلیل فرایندها، میزان مشارکت شخصیت های داستان مشخص می شود. درخصوص زاوی ه دید زمانی نیز چون هر سه حکایت حول محور شخصیت حلاج است، به زمان خاصی اشاره نمی شود. درنگ توصیفی مثال دیگری از این زاویه دید است و تداوم متن در حکایات طولانی تر از تداوم داستان است. البته، در حکایت دوم روایت خلاصه و فشرده بیان می شود. طبیعتاً از منظر زاویه دید مکانی و روانی اشاره به مکان چندان موضوعیت ندارد؛ چون تبیین جایگاه و مقام حلاج مدنظر نویسنده است. وجهیت در حکایات حلاج چند ویژگی دارد: اول، چون راوی با گفتار مستقیم احساسات و حالات حلاج و شخصیت عاشق را روایت می کند، وجهیت مثبت است. این موضوع را می توان با الگوی فالر آسپنسکی تبیین کرد. درخصوص گویش فردی، واژگان به کار رفته عکس العمل عاشق بعد از رویارویی با خاکستر معشوق (حلاج) و یافتن نشانی از او را بیان می کند که بسیار با بافت عارفانه داستان هم خوانی دارد. هر سه حکایت حلاج در قالب «ساختار متنی» لباو قابل بررسی است. درخصوص بینامتنیت نیز دو حکایت «حلاج بر سر دار» و «حلاج با سر بریده در خواب» در متون دیگر نقل شده اند.
بررسی ساختار داستان حضرت ابراهیم و لوط در قرآن کریم و عهد عتیق براساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی داستان حضرت ابراهیم7 به علت درون مایه های مشترک در ادیان توحیدی و نیز داستان حضرت لوط7 به دلیل قرابت با ایشان که پیوستگی خاص در نوع چینش محتوا دیده می شود، بسیار مورد توجه می باشد، الگوی سیمپسون به علت جامعیت و مرزبندی مناسب دارای جامعیت می باشد، وی در ارائه الگوی شش گانه خویش برای بررسی روایت در بحث از شخصیت پردازی به اعمال و وقایع در روایت اشاره می کند، وی در این موضوع از ساختار گذرایی هالیدی استفاده و برای بسامدهای وقوع شده در داستان شش فرایند مادی، رفتاری، کلامی، ذهنی، رابطه ای و وجودی را نام می برد؛ مقاله حاضر به بررسی این موضوع با شیوه توصیفی - تحلیلی پرداخته است، براساس نتایج حاصل شده فرایند مادی به دلیل بیان ذکر سرگذشت انبیاء در هردو کتاب دارای فراوانی بیشتر می باشد، فرایند کلامی در قرآن درصد بیشتری را نسان می دهد که دلیل بر گفتگویی و نقل قول مستقیم در قرآن می باشد، درصد فرایندهای دیگر نیز نشان دهنده تفاوت در سبک خاص قرآن و سبک تاریخ گونه تورات دارد، در مجموع فرآیندها داستان تورات مفصل تر و یکجا می باشد به همین دلیل تعداد بیشتری را شامل شده است، ولی این موضوع در قرآن به دلیل پراکندگی داستان در بین سوره های مختلف بسیار کمتر است، به نحوی که می توان گفت هدف تورات داستان گویی ولی هدف قرآن از آوردن آن در پس پرده اهداف دیگر نهفته است.
بررسی تطبیقی رسانه نوشتاری یا گفتاری بودن قرآن کریم و عهد عتیق
حوزه های تخصصی:
رسانه متنی یا واسطه ای، کانال فیزیکی ارتباط است که از مسیر آن داستانی روایت می شود. این رسانه که از سوی پل سیمپسون ارائه شده است، ارتباط بسیار نزدیکی با زبان متن ارائه شده دارد؛ ازاین رو پژوهش در زبان کتب مقدس به عنوان یک اصطلاح فنی، از مبانی فهم و تفسیر آن بوده و موضوعی پراهمیت و درعین حال نو به شمار می آید. با توجه به اهمیت بررسی رسانه نوشتاری یا گفتاری بودن قرآن کریم و عهد عتیق و به منظور رفع ابهامات، این تحقیق نظری به روش تحلیل محتوا، به موضوع پرداخته شده و اطلاعات لازم به شیوه اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری شده است، سپس با تحلیل یافته های موجود، این نتیجه به دست آمد که رسانه متنی قرآن، اگر چه در عصر نزول با سبک گفتاری، به قلب پیامبر نزول یافته، ولی از آنجا که قرآن کریم، از نزول دفعی نیز برخوردار بوده و اساساً به صورت کتاب نازل شده است، سبک نوشتاری نیز دارد که متناسب با نیاز و مخاطبان عصر نزول، بر پیامبر وحی شده است و در مورد عهد عتیق، به دلیل نزول یکباره به صورت الواح، منازعه ای در میان نیست و با سبک نوشتاری، تطابق بیشتری دارد، چنان که کتب عهد عتیق موجود نیز، چون بازنوشت است، نه ارایه وحی الهی، سبک نوشتاری دارد.
روایت شناسی «سمفونی مردگان» عباس معروفی براساس نظریه سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به شیوه تحلیلی- توصیفی می کوشد تا دیدگاه روایتگری را در رمان عباس معروفی با عنوان «سمفونی مردگان» بررسی کند. این مطالعه براساس الگوی پیشنهادی سیمپسون 1993م. صورت می گیرد که در آن روایت و دیدگاه روایی به شکلی نظام یافته و روشمند بررسی می شوند. ابتدا تلاش بر آن است که دریابیم راوی در این داستان براساس الگوی سیمپسون، از چه نوعی است و سپس بررسی کنیم که آیا وجهیّت داستان مثبت، منفی و یا خنثی است. فرض ما براین است که راوی سوم شخص و وجهیّت داستان در متن براساس تقسیم بندی های سیمپسون، مثبت است. در این تحقیق داده ها بر اساس گفته ها و ابزارهای تحلیلی بیان شده در نظریه مذکور، مورد بررسی قرار گرفته است. با مطالعه این پژوهش درمی یابیم که راوی میان اول شخص و سوم شخص در تغییر است که هرکدام در پیشبرد روایت تأثیرداشته است. وجهیت غالب در متن داستان براساس تقسیم بندی های سیمپسون، مثبت است که نشان از تعهّد و اعتمادبه نفس راوی درباره ماجراهای داستان و دیدگاه قاطع او در مورد جهل و تعصب درتقابل با روشنفکری وآگاهی است. نظام وجهی به کاررفته در رمان امری و التزامی است که بااستفاده از فعل های وجهی-واژگانی، کلمات احساسی مانند صفات و قیود ارزیابی کننده، افعال گزارشی که بیانگر افکار و کنش هاست و جملات تعمیم دهنده، آن را نشان داده است. البته در برخی قسمت های داستان وجهیت منفی است که حاکی از تردید و دودلی شخصیت های داستان است.
تحلیل تنوع زمینی (ژئودایورسیتی) در محدوده کوه های بینالود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش شناسایی، تفسیر و ارزیابی عناصر تنوع زمینی به منظور سازمان دهی مناطق خاص و کل زمین و هماهنگی حفاظت یا مدیریت کارآمد است.روش و داده: روش این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیلی بوده است و با استفاده از روش های کمی و آماری و سنجش از دور نقش عوامل مورفومتریک و زمین شناختی و اقلیم به عنوان پارامترهای اصلی در شکل گیری و گسترش تنوع زمین شناسی مورد مطالعه قرار گرفته است. با تقسیم بندی کوه های بینالود به دامنه شمالی و دامنه جنوبی این دو منطقه به صورت جداگانه با روش ارزیابی کمی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته است. این فرایند با محاسبه شاخص های تراکم ناهمواری ((PRD، ضریب ناهمواری سیمپسون (SIEI) و شانون (SHEI)، ضریب دایورسیتی شانون (SHDI) و سیمپسون (SIDI) دامنه شمالی و دامنه جنوبی کوه های بینالود و مقایسه نتایج در دو دامنه شمالی و جنوبی صورت گرفته است.یافته ها: میزان شاخص های محاسبه شده در دامنه جنوبی، شاخص تراکم ناهمواری (PRD) ۰/۰۰۲۵، ضریب دایورسیتی سیمپسون (SIDI): ۰/۶، ضریب ناهمواری سیمپسون (SIEI): ۰/۸۱، ضریب دایورسیتی شانون (SHDI): ۱/۵، ضریب ناهمواری شانون (SHEI): ۰/۷۶ است.نتیجه گیری: بر مبنای یافته های تحقیق می توان عنوان کرد که اختلاف شاخص ها در دو دامنه بسیار ناچیز است، اما به دلیل وضعیت ساختمانی و چینه شناسی و تأثیر عوامل ثانویه دامنه های جنوبی کوه های بینالود دارای ژئودایورسیتی بالاتری نسبت به دامنه های شمالی آن است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که بر اساس مقایسه دامنه شمالی و دامنه جنوبی کوه های بینالود با شاخص های پنج گانه ژئودایورسیتی سهم عوامل زمین شناسی بیشتر از عوامل مورفومتری و اقلیمی بوده است.نوآوری، کاربرد نتایج: در این پژوهش برای اولین بار در کشور ژئودایورسیتی کوهستانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل می تواند اهمیت تنوع زمینی را در منطقه نمایش داده و در زمینه مدیریت میراث ژئومورفولوژیک و چگونگی حفاظت بهتر از این منابع مورد استفاده مدیران و تصمیم گیرندگان قرار گیرد.