مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
عربستان سعودی
منبع:
سیاست دوره ۵۰ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
611 - 627
حوزههای تخصصی:
خیزش هایی که از اواخر سال ۲۰۱۰ بسیاری از کشورهای خاورمیانه عربی و شمال آفریقا را درنوردید، تأثیر بسزایی بر جهت گیری سیاست خارجی دولت های این منطقه داشته است. سیاست خارجی عربستان سعودی به عنوان کنشگری مهم در منطقه نیز از این تأثیرپذیری مستثنا نبوده است. جهت گیری سیاست خارجی عربستان در قبال این خیزش ها از یک سو حمایت از سرنگونی دولت های لیبی و سوریه و از سوی دیگر مداخله مستقیم نظامی در بحرین و یمن برای حفظ دولت های این کشورها بوده است. این رویکرد در سیاست خارجی عربستان سبب طرح این پرسش شده که چگونه سیاست خارجی متناقض عربستان سعودی در قبال بیداری اسلامی توجیه پذیر است؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریه واقع گرایی نوکلاسیک استفاده شده است و براساس آن برای ارزیابی تناقضات موجود در تحلیل سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال بیداری اسلامی باید تهدیدها و توانمندی های این کشور، عوامل داخلی و خارجی در این مقطع زمانی به شکل همزمان مورد توجه قرار گیرد. این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی و تحلیلی انجام گرفته و منابع آن به شکل کتابخانه ای و اینترنتی جمع آوری شده است.
تحلیلی بر تجاوز نظامی عربستان سعودی به یمن از منظر حقوق بشردوستانه اسلامی و ارائه رویکردهای رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
185 - 206
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی تجاوز نظامی به یمن را به شکل حملات هوایی و سپس به صورت همه جانبه تحت عنوان عملیات «طوفان قاطعیت» در 25 مارس 2015 آغاز نمود و جهان اسلام را درگیر این موضوع کرد.حقوق بشردوستانه اسلامی همواره تلاش داشته است که به هنگام وقوع جنگ های خونین با الزام فرماندهان و سربازان مسلمان به رعایت رفتار انسانی و اجرای دستورات دینی، آثار و لطمات جنگ را به حداقل کاهش دهد. این قواعد در مخاصمه مسلحانه عربستان سعودی علیه یمن به عنوان دو کشور اسلامی نه تنها قابلیت اعمال دارد، بلکه به عنوان یک تکلیف اسلامی برای آنها لازم الاجرا است. بر این اساس، مسئله این مقاله درباره جایگاه قواعد حقوق بشردوستانه اسلامی در حمله عربستان سعودی به یمن شکل گرفته است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و تکنیک جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای- اسنادی بوده است. نتایج پژوهش، نقض مکرر حقوق بشردوستانه اسلامی توسط دولت ریاض و ائتلاف سعودی در جنگ علیه یمن را به اثبات می رساند. پیشنهاد می شود رسانه های برون مرزی صداوسیما، برای تبدیل این موضوع به یک مطالبه شرعی و اسلامی برای جهان اسلام، بیشتر از قبل، ویژه برنامه هایی را در این خصوص تولید و پخش کنند.
مطالعه رفتار عربستان سعودی نسبت به ایران؛ قبل و بعد از توافق هسته ای ایران با کشورهای 1+5
منبع:
پژوهش ملل مهر ۱۳۹۹ شماره ۵۷
77-100
در این مقاله که به روش توصیفی و تحلیلی می باشد، سعی شده است با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی به بررسی رفتار عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران قبل و پس از توافق هسته ای در قالب دو رویکرد رئالیسم تدافعی و تهاجمی پرداخته شود. سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران قبل و پس از توافق هسته ای واجد برخی تمایزات و تفاوت ها می باشد که این تمایزات را می توان در چارچوب دو رویکرد واقع گرایی تدافعی و تهاجمی مورد تحلیل قرار داد. عربستان سعودی تا پیش از توافق هسته ای ایران، همراستا با رویکرد سنتی و محافظه کارانه خود، سیاست حمایت و همراهی دیپلماتیک با فشارها و تحریم های بین المللی علیه ایران را اتخاذ کرده بود در حالیکه پس از توافق هسته ای ایران با کشورهای 1+5، به دلایل متعدد از جمله تاثیرگذاری برجام بر افزایش قدرت منطقه ای و اقتصادی ایران و همچنین نگرانی بابت نادیده گرفته شدن منافع خود توسط دولت باراک اوباما، این کشور سعی داشته است با اولویت دادن به رویکرد واقع گرایی تهاجمی در سیاست خارجی خود در قبال ایران، از طریق تغییر موازنه قوا به نفع خود (نزدیکی به اسرائیل)، افزایش قدرت اقتصادی (برنامه 2030 و کاهش وابستگی به نفت) و نهایتا ایجاد مشروعیت بین المللی (اصلاحات داخلی) زمینه را برای برتری منطقه ای خود مساعد نماید.
همسویی سازمان همکاری اسلامی با عربستان سعودی برای مقابله با ایران در بحران یمن (2019-2015)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبش حوثی ها از دهه نود سده پیشین، فعالیت های خود برای احقاق حقوق قومی مذهبی در یمن آغاز کرده بود ولی به دنبال وقایع بهار عربی و به طور خاص ازسال 2015 که یمن درگیر جنگ داخلی فراگیر شد، جنبش حوثی ها تحت حمایت سیاسی ایران تبدیل به یک بازیگر اصلی درصحنه معادلات یمن و منطقه گردید. حوادث پی در پی در این کشور به ویژه جنگ داخلی و حضور نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان سعودی بحران های انسانی گسترده ای را در این سرزمین فقیر رقم زد. طبیعتا انتظ ار می رفت سازمان همکاری اسلامی با ورود به موضوع ، بحران را به نحوی انسانی و عادلانه تحت کنترل درآورد تا جلوی خونریزی و بحران های عظیم انسانی نزد مسلمانان گرفته شود. اما با گذشت نزدیک چهار سال، به نظر می رسد که سازمان همکاری اسلامی نقش موثری و حتی حداقلی را برای حل این بحران ایفاء نکرده است و بجای استقلال در سیاست ها، سایه مواضع و سیاست های یکجانبه عربستان سعودی بر بدنه این سازمان بین المللی علیه حوثی ها و ایران سنگینی می کند. آیا سایه سنگین مواضع و سیاست های عربستان سعودی علیه حوثی ها و ایران ،بر پیکره نظام تصمیم گیری این سازمان بین المللی حاکمیت داشته است.؟ در این نوشتار مواضع اجلاس سران، اجلاس وزرای امورخارجه ، و سایر نهادهای مرتبط و مواضع دو دبیر کل سازمان، استخراج، تخلیص، بررسی و تحلیل شده است. روش این تحقیق ،تحلیل محتوای اسناد و تکیه کامل بر اسناد سازمان می باشد.
آینده پژوهی راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران در پرتو تحولات بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش ها و مباحث مهم بین المللی در منطقه غرب آسیا، بحران یمن و بی ثباتی و ناآرامی های ناشی از آن در منطقه است که آثار و پیامدهای قابل توجهی در سطح منطقه ای و بین المللی دربرداشته است. این تحولات شگرف که هرروز ابعاد گسترده تری می یابد دریکی از استراتژیک ترین نقاط جهان در حال رخداد است. حضور مستقیم و غیرمستقیم برخی از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای در قالب اعزام مستقیم نیروی نظامی به یمن و یا ارائه کمک های مستشاری و تسلیحاتی و یا مبادرت به جنگ های نیابتی، بر تطویل و پیچیدگی بحران در این کشور افزوده و پیامدهایی را برای آینده راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از فعال ترین بازیگران منطقه غرب آسیا دربرداشته است. سؤال اصلی آن است که بحران یمن و سناریوهای احتمالی آتی در این کشور چه تأثیری بر راهبرد منطقه ای ایران در غرب آسیا و خلیج فارس خواهد داشت. این پژوهش فرضیه آزما نبوده و درصدد است تا به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکردی آینده پژوه بر اساس "سناریونویسی" و گردآوری داده بنیاد در چارچوب نظری سازه انگارانه، تحولات بحران یمن را مورد مداقه قرار داده و کنش های آتی گروه های مختلف موردحمایت عربستان سعودی و امارات متحده عربی در یمن و سناریوهای آتی پیش رو در بحران یمن را بررسی کرده و تأثیرات آن ها بر راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را مورد واکاوی قرار دهد.
تعاملات سعودی- چینی و پیامدهای آن برای امنیت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
67 - 96
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه های مهم تأثیرگذار بر امنیت ملی و منطقه ای ایران از آغاز هزاره جدید میلادی تعاملات رو به افزایش چین و عربستان سعودی بوده است. هدف مقاله حاضر در کنار توصیف روندهای منجر به توسعه روابط چین و عربستان سعودی پاسخگویی به این سؤال بوده که «گسترش روابط چین (یکی از قدرت های بزرگ نزدیک به ایران) و عربستان سعودی (مهم ترین رقیب منطقه ای ایران) از آغاز هزاره جدید میلادی چه پیامدهای امنیتی برای ایران به همراه داشته است؟» این مقاله ضمن اذعان به روابط رو به افزایش دو کشور در حوزه های موضوعی مختلف و با اتکا بر روش توصیفی- تبیینی بر این نظر بوده که توسعه روابط چین و عربستان می تواند با انزوای ایران و پیامدهای امنیتی در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی همراه باشد. یافته های پژوهش نشان داده است که این رابطه فزاینده در سطح ملی و در دو بخش اقتصادی زمینه را برای آسیب به ایران در انتقال انرژی و جذب سرمایه خارجی و در حوزه سیاسی، تضعیف توان دفاعی و تثبیت تلقی تهدیدمحور از ایران را فراهم می کند. این روابط در سطح منطقه ای باعث تغییر توازن قدرت منطقه ای به زیان ایران و انفعال آگاهانه بیشتر چین در بحران های منطقه ای شده است و در نهایت می تواند در عرصه بین المللی زمینه نهادینه شدن بیشتر چین در نظم موجود بین المللی و افزایش توان اجماع سازی آمریکا و متحدان منطقه ای آن علیه ایران را به خصوص در شرایط بحران مهیا کند.
تحلیل راهبرد چین و روسیه در بحران یمن؛ همسویی با عربستان سعودی یا ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
131 - 159
حوزههای تخصصی:
سیاست و مواضع دو عضو دائم شورای امنیت (فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین)، در برابر بحران یمن اهمیت ویژه ای دارد و این سوال را به وجود می آورد که «این دو قدرت جهانی سیاستی همسوی با غرب و حمایت از عربستان را در این بحران اختیار می کنند و یا اینکه مواضع ایران را که حمایت از جنبش حوثی ها است تقویت خواهند کرد؟». پرسش اصلی از «چیستی سیاست و مواضع دو قدرت جهانی عضو دائم شورای امنیت؛ یعنی روسیه و چین در قبال بحران یمن» است. به عنوان فرضیه به نظر می رسد پکن و مسکو حفظ روابط حسنه با عربستان را در بحران یمن در اولویت قرار می دهند. چین و روسیه ضمن حفظ سیاست بی طرفی، عملاً از سیاست های عربستان و شورای همکاری خلیج فارس حمایت کرده اند. در این تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی و تحلیل محتوای اسناد در صدد پاسخگویی به پرسش اصلی هستیم. وجه تمایز این تحقیق تکیه بر گزارش های مستند و بررسی ابعاد متنوع سیاسی، امنیتی و اقتصادی موضوع می باشد. در ارتباط با اسناد سازمان ملل که روایت رسمی مواضع دولت ها را ترسیم می سازد، متن تمامی قطعنامه های شورای امنیت و گزارش های "روند تصویب" که مرتبط با بحث بوده اند، استخراج، مطالعه و تحلیل شده است.
The Persian Gulf Rimland: Federalism, Geostrategy and Patronage in Contemporary Southern Yemen(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
65 - 88
حوزههای تخصصی:
This essay investigates the geopolitics of contemporary Southern Yemen. Due to the civil war, two intertwined dynamics have been altering intra-Southern balances, shifting consolidated power relations. At a domestic level, inter-regional and tribal struggles for autonomy and/or independence grow, given also the persisting vacuum in local governance and security. At a regional level, the geopolitical game played by Middle Eastern (United Arab Emirates, Saudi Arabia, Qatar, Oman, Turkey and Iran) and international players (United States, Russia and China) in the Aden regional security complex is on the rise, driven by commercial and military interests. Yemen’s sovereignty fragmentation represents a security risk for Persian Gulf powers, as well as a geostrategic chance to enhance and/or expand their influence on Southern Yemen, the Persian Gulf rimland. For Saudi Arabia and most of all the UAE, Southern Yemen is a platform for their new interventionist foreign policies: for geostrategic purposes, Abu Dhabi has invested in transnational patronage in many Southern regions, thus gaining new military leverage in the sub-region.
سیاست و مواضع ایالات متحده آمریکا درقبال بحران یمن (2019-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
141 - 168
حوزههای تخصصی:
مواضع و سیاست خارجی قدرت های بزرگ همواره تاثیرات ملموسی را درعرصه نظام بین المللی و نظام های منطقه ای داشته است. بحران یمن درسال 2011 از یک سو ناشی از مسائل ملی و مشکلات داخلی و نارضایتی مردم و از سوی دیگر متاثر از تحولات منطقه ای و فراملی، آغاز شد و از سال 2015 با ورود بازیگران فراملی شکل جدیدی به خود گرفت. درمیان بازیگران فراملی، ایالات متحده آمریکا ، ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی، امارات و ایران نقش پررنگ تری نسبت به سایر بازیگران دارند. سوال اصلی اینست که سیاست و مواضع ایالات متحده آمریکا در قبال بحران یمن چگونه ارزیابی می گردد؟ فرضیه تحقیق اعلام می دارد که سیاست اصلی آمریکا، ایجاد موازنه قوا میان عربستان و ایران و و در این راستا دامن زدن به تنش و درگیری میان طرف های درگیر برای کاهش توان ایران و وابستگی بیشتر عربستان به غرب است . رویکرد آمریکا حاکی از آنست که تشدید تنش ها باعث افزایش وابستگی کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به غرب و تسلیحات آمریکایی می گردد و منابع نفتی و انسانی کشورهای اسلامی منطقه در مسیر نابود سازی یکدیگر هزینه می گردد، سیاستی که اسرائیل نیز شدیدا آنرا دامن می زند. درپژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی وتحلیل اسناد، درصدد تحلیل داده ها هستیم. چهارچوب نظری پژوهش معطوف به بهره گیری از نظریه نظام های منطقه ای کانتوری واشپیگل به ویژه مبحث سیستم بازیگران خارجی مداخله گر می باشد. هدف نهایی تحقیق، کمک به دستگاه سیاست خارجی ایران برای برنامه ریزی در سیاست های منطقه ای است.
چرخش سیاست خارجی عربستان در قبال عراق (2003-2020)؛ گذار از تقابل هویت محور به هم گرایی منفعت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی، همواره، به تحولات عراق با حساسیت بالایی می نگریسته و پتانسیل عظیمی از توانمندی خود در سیاست خارجی را صرف این کشور کرده است که طبیعتاً این موضوع، به ویژه پس از 2003 که نگرانی های ریاض در قبال معادلات بغداد را بیشتر نمود، در طراحی نقشه قدرت در غرب آسیا اثری شگرف داشته است. با وجود این اهمیت، نگاه و اقدامات خاندان سعودی در قبال عراق پساصدام و پساداعش بدون تحول نبوده است. مقاله حاضر به بررسی سیاست عربستان در عراق از سال 2003 تا میانه سال 2020 پرداخته است و با شناسایی یک نقطه چرخش مهم در سال 2016 طی این بازه زمانی، به این پرسش اصلی پاسخ می دهد: تحول سیاست خارجی عربستان در قبال عراق پساصدام چگونه بوده است؟ فرضیه ای که برای پاسخ به این سؤال مطرح شده است، از این قرار است: نگاه غالب بر سیاست عربستان در قبال عراق در سال های 2003 تا 2016، منبعث از دغدغه های هویتی و رقابت های شیعی سنی و عربی غیرعربی، تقابلی بوده و از سال 2016 تا 2020 با توسعه مناسبات اقتصادی سیاسی با دولت عراق هم گرایی داشته است. برای آزمودن این فرضیه، با روش توصیفی تحلیلی، ضمن بهره گیری از نظریات سازه انگاری و نوکارکردگرایی، تبیین شده است که از سال 2016 به بعد، عربستان با مشاهده شکست سیاست های برآمده از رویکرد شیعه ستیز و مواجه شدن با نتیجه های عکس آن، از یک بازیگر متعصب سنّیِ ضدّ دولتِ غالباً شیعی عراق به یک بازیگر هم گرا و همکار با عراق برای جهت دهی به معادلات سیاسی این کشور تبدیل شده است.
الگوهای سیاست خارجی عربستان سعودی بر اساس سند چشم انداز 2030(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیوند نفت، قبیله، پادشاه، اسلام وهابی و تعامل سنتی با ایالات متحده موجب شده است که عربستان سعودی همواره به عنوان کشوری محافظه کار و موافق وضع موجود شناخته شود. عربستان تنها کشور موجود در غرب آسیا و شمال آفریقا است که از زمان تأسیس در سال 1932 تاکنون با هیچ کودتا، انقلاب و تغییر بنیادینی مواجه نشده است. این کشور با وجود تغییرات تاکتیکی، رفتار مشابهی در سطح راهبردی در دوره های مختلف تاریخی از خود بروز داده است که شناخت آن می تواند به تحلیل، تبیین و آینده پژوهی سیاست خارجی ریاض کمک زیادی کند. در این پژوهش با روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی ضمن مبنا قراردادن چشم انداز 2030 عربستان سعودی، در پی استخراج الگوهای رفتاری این کشور در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا هستیم. از این رو می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که به قدرت رسیدن نخبگان جدید حکومتی در سال 2015 و به دنبال آن اصلاحات داخلی این کشور در قالب چشم انداز 2030، چه تحولی (تغییر و تثبیت) در الگوها و روندهای سیاست خارجی عربستان سعودی ایجاد کرده است.
تصنیف ودراسه العوامل المؤثّره فی مستقبل الإصلاحات فی السعودیه فی ضوء رؤیه 2030(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی العلوم الانسانیه دوره ۲۷ سال ۱۴۴۲ شماره ۴
77-102
یعتقد الخبراء أنّ الإصلاحات فی المملکه العربیه السعودیه بدأت منذ عام 1991م وذلک بعد توفر الأسباب وظهور عوامل تصب فی هذا المسیر وهو ما یجعل من الضروری إطلاق مصطلح "المسار" علی تلک الإصلاحات والتحولات فی سیاسه السعودیه. ویصبح مستقبل الإصلاحات فی السعودیه فی ضوء رؤیه 2030م متأثّراً کذلک بشکل مباشر من عدّه عوامل ودوافع. لهذا قامت هذه الدراسه لتحدید الإجابه عن ماهیه تلک الأسباب والدوافع المؤثره فی إصلاحات السعودیه فی رؤیه 2030م، وکیف یمکن تصنیف هذه الأسباب ودراستها؟ وکذلک ما هی العلاقه بین هذه العوامل وبین الإصلاحات هناک؟ وللإجابه عن هذه الأسئله قمنا باستخراج 16 عاملاً وقمنا بتقییم نسبه الأهمّیّه وعدم جزمیه العوامل فی تقنیه دلفی. وباعتماد آلیه ماتریس ویلسون قمنا بتحدید العوامل الرئیسه والهامه لسیناریوهات، کما قمنا ومن خلال مقابلات مع 17 شخصا من الخبراء فی هذا المجال بدراسه العلاقه لکل من هذه العوامل مع مستقبل الإصلاحات فی السعودیه. أظهرت بیانات البحث أن عوامل "مطالب وضغوط الغرب"، و"جهود شرعنه السلطه والحکم"، و"نزاع النخب السیاسیه"، و"التنافس الإقلیمی للسعودیه"، هی العوامل الرئیسه والهامه فی مستقبل الإصلاحات السعودیه. اعتمدت الدراسه علی المنهج التوصیفی – التبینی والتحلیلی وطریقه جمع البیانات هی الطریقه المکتبیه والمقابلات الترکیبیه مع الخبراء والمتخصصین.
شکاف سنت و مدرنیسم و ثبات سیاسی در عربستان سعودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی تاثیرات شکاف سنت و مدرنیسم در عربستان سعودی بر ثبات سیاسی این کشور است. در طول دهه های متمادی، به رغم تلاش رهبران سعودی برای پیشبرد روند نوسازی به منظور تحکیم قدرت و بهبود حکمرانی، علمای وهابی به ترویج ارزشها و باورهای سلفی و در نتیجه تقویت گرایش های سنتی و محافظه کار در جامعه پرداخته اند. اما در نهایت به رغم برخی چالشها، مدیریت شکاف سنت و نوگرایی از سوی رهبران سعودی باعث حفظ ثبات سیاسی در این کشور شد. در دوره ملک سلمان، روند جدید و پرشتابی از نوسازی با رهبری محمدبن سلمان آغاز شد. این روند جدید که با ابعاد متعددی مانند محدودسازی علمای وهابی، تمرکز بر تغییرات نسلی و اصلاحات فرهنگی و اجتماعی با محوریت زنان همراه است پرسشهای مهمی را در خصوص ثبات سیاسی عربستان مطرح می سازد. نتایج این مقاله نشان می دهد که سیاستهای اصلاحی بن سلمان و تحولات جدید معطوف به شکاف سنت و مدرنیسم موجب ایجاد چالشهایی مانند کاهش مشروعیت حکومت در اقشار سنتی و افزایش گرایش مردم به جریانهای افراط گرا می شود، اما در نهایت این تحولات به تغییرات اساسی در نظام سیاسی سعودی منجر نخواهد شد.
دیپلماسی رسانه ای عربستان در مورد اسرائیل؛ مطالعه موردی «مرکز پخش خاورمیانه» (ام بی سی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای مهم در جنوب غرب آسیا، عملکرد پر فراز و نشیبی در عرصه ی سیاست خارجی در سطح منطقه داشته است؛ پس از روی کار آمدن ملک سلمان در سال 2015، تحولات زیادی در سیاست خارجی این کشور ملاحظه می شود؛ یکی از این تغییرات مهم، تغییر در سیاست های رسانه ای این کشور در قبال سایر کشورها از جمله رژیم صهیونیستی است؛ پژوهش حاضر قصد دارد دیپلماسی رسانه ای عربستان در مورد اسرائیل را پس از روی کار آمدن محمد بن سلمان (یعنی از سال 2017) مورد بررسی قرار دهد؛ به همین منظور، یکی از مهمترین مراکز رسانه ای در عربستان برای پژوهش انتخاب شده است. این مرکز، «ام بی سی» یا «مرکز پخش خاورمیانه» نام دارد. رویکرد پژوهش در این مقاله، کیفی است؛ روش جمع آوری داده ها، روش اَسنادی و روش تحلیل داده نیز تحلیل مضمون است؛ نمونه گیری نیز به روش هدفمند انجام شده است. در این پژوهش بیش از 200 نمونه مورد بررسی قرار گرفته است. اقتدار امنیتی و نظامی اسرائیل و عقلانیت رژیم صهیونیستی در انجام اقدامات دفاعی، بخشی از مضامین فراگیر مستخرج در این پژوهش است. بازنمایی انجام شده از اسرائیل در شبکه-های ام بی سی در مجموع بازنمایی مثبتی است و اسرائیل را به عنوان دولتی مشروع، مقتدر و منطقی بازنمایی می کند.
واکاوی حاکمیت دولت بر فضای مجازی؛ مطالعه موردی عربستان در مواجهه با معارضان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
281 - 309
حوزههای تخصصی:
فضای مجازی یک حیطه سیاسی اجتماعی و فناوری با ویژگی های منحصر به فرد است که از مرزهای سرزمینی و قانونی کشورها فراتر رفته است و بیشتر توسط بخش خصوصی اداره می شود، اما کشورهای توسعه یافته با سازوکارهایی همچون همکاری با سازمان های بین المللی و دیگر کشورها، سعی در اعمال نفوذ در این فضا هستند. این واقعیت باعث شده تا موثرترین مدل حکمرانی در کنترل جوامع مطرح شود تا با وجود کنترل ها همچنان آزادی های نسبی حفظ گردد. روش تحقیق در این مقاله با انتخاب نمونه هدفمند و تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده، صورت گرفته است. از این رو نحوه مواجهه حاکمیت دولت عربستان با معارضان در فضای مجازی به عنوان مطالعه موردی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها نشان داد که حاکمیت کنونی فضای مجازی در سیطره و سلطه استکبار جهانی است و دولت پادشاهی عربستان نیز از طریق قدرت سانسور، فیلتر و کنترل فضای مجازی امکان بهره مندی انقلابیون و معترضان از این بستر را با محدودیت هایی روبرو نموده است. با این وجود شناخت و سازمان دهی معارضین در این فضا، به عنوان بهترین بستر ارتباطی در جهان معاصر، می تواند نقش شتاب دهنده در روند بیداری اسلامی در جهان عرب داشته باشد.
بررسی مقایسه ای دیپلماسی فرهنگی ایران و عربستان سعودی در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نوشتار حاضر به مقایسه قدرت نرم و حضور فرهنگی ایران و عربستان سعودی در آسیای مرکزی می پردازیم و فعالیت های فرهنگی هر دو کشور در این منطقه را پس از فروپاشی اتحاد شوروی مقایسه می کنیم. در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که «دیپلماسی فرهنگی ایران در آسیای مرکزی در مقایسه با دیپلماسی فرهنگی عربستان سعودی در این منطقه تا چه اندازه موفق بوده است؟» و می کوشیم دیپلماسی و اقدام های فرهنگی این دو کشور در آسیای مرکزی و تضادهای احتمالی این اقدام های فرهنگی را بررسی کنیم. ضمن واکاوی مبانی و هدف های اصلی دیپلماسی فرهنگی ایران و عربستان سعودی، قوت ها و ضعف های حضور فرهنگی این دو کشور در منطقه آسیای مرکزی و خسارت های حضور فرهنگی هر یک بر منافع دیگری را در عرصه این بازی بزرگ و راهکارهای بهبود کیفیت فعالیت های فرهنگی ایران در این منطقه را بررسی می کنیم. در این نوشتار از روش توصیفی-تحلیلی بهره می گیریم و به این پاسخ می رسیم که هر دو کشور ایران و عربستان سعودی در عرصه اقدام های فرهنگی در آسیای مرکزی به موفقیت هایی رسیده اند، اما با توجه به اینکه میزان سرمایه گذاری سعودی ها در این منطقه در زمینه های مختلف و از جمله در بخش فرهنگی در سال های اخیر به طور چشم گیری افزایش یافته است این موضوع موجب رشد اندیشه های وهابی و سلفی شده است؛ لازم است ایران هم میزان توجه خود به منطقه آسیای مرکزی که با آن اشتراک های بیشتری در مقایسه با عربستان سعودی دارد، افزایش دهد تا در این رقابت مهم منطقه ای عقب نماند.
رویکردهای رقابت جویانه عربستان سعودی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
99 - 128
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی یکی از کشورهای متنفذ اسلامی است که به مدد توانمندی مالی و نیز مشروعیت مذهبی، نقش مهمی در جهان اسلام دارد. روابط این کشور و افغانستان بیش از هشتاد سال قدمت دارد. این روابط پس از تهاجم نظامی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، در سطح جدیدی ظاهر شد و عربستان را به مناسبات سیاسی و امنیتی افغانستان وارد نمود. حضوری که طی حدود چهار دهه گذشته با شدت و ضعف استمرار داشته و در سال های اخیر پررنگ تر و جدی تر شده است. عربستان سعی کرده است تا در دوره جدید با حفظ و احیای نفوذ خود در افغانستان پس از سال ۲۰۱۴، حضور بیشتر در آسیای مرکزی به منظور گسترش نفوذ تفکر وهابیت و رقابت ژئوپلیتیکی و مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران در افغانستان از طریق مشارکت در روند صلح افغانستان، اعطای کمک های اقتصادی و بشردوستانه، نفوذ خود در این کشور را گسترش دهد. این نوشتار در پی آن است تا ضمن بررسی و تحلیل رویکردهای سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال افغانستان، به این پرسش پاسخ دهد که چرا عربستان سعودی در سال های اخیر فعالیت خود در افغانستان را گسترش داده است؟ پاسخ احتمالی به پرسش فوق آن است که عربستان سعی کرده تا ضمن ایجاد موازنه با جمهوری اسلامی ایران، فضای بیشتری برای بازیگری خود در افغانستان پس از خروج نیروهای ائتلاف فراهم نماید. این پژوهش از نوع تبیینی بوده و داده های مورد نیاز جهت نگارش آن از طریق منابع کتابخانه ای و الکترونیکی جمع آوری شده است.
دلایل و نشانگان رویکرد تهاجمی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
129 - 162
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی از زمان سقوط صدام در عراق در سال ۲۰۰۳، خصوصا دوران تحولات انقلابی خاورمیانه و شمال افریقا از سال ۲۰۱۱ تا زمان انعقاد برجام و دوران پسابرجام، روابط خود را با جمهوری اسلامی ایران از سطح رقابت، به سطح تقابل و تشدید تنش سوق داده است؛ با توجه به این وضعیت، سئوال اصلی مقاله این است که دلایل و انگیزه های واقعی ریاض از اتخاذ چنین رویکرد تقابلی چه بوده و برای تحقق این امر، از چه اقدامات و رویه هایی برای موزانه سازی علیه ایران استفاده کرده است؟ نوشتار حاضر با بهره گیری از چهارچوب نظری «واقع گرایی انگیزشی» و تبیین شاخص های «بازیگر طمع کار» به این فرضیه رسیده است که «عربستان سعودی به منظور خروج از سکون سابق سیاست خارجی در حوزه های مختلف منطقه ای، جبران خلا قدرت ایجادشده در جهان عرب پس از تحولات انقلاب های عربی ۲۰۱۱ و نیز هم راستایی با راهبرد امریکا در منطقه، به سمت رویکردهای تقابلی و تشدید تنش با جمهوری اسلامی ایران سوق یافته است؛ در این مسیر نیز از اقدامات و رویه هایی مختلفی نظیر ائتلاف سازی و اجماع سازی، تلطیف نسبی روابط با اسرائیل، استفاده از اهرم اقتصادی و انرژی، بهره گیری از ظرفیت سازمان های منطقه ای و بین المللی، ایجاد رقابت های تسلیحاتی، استفاده از ظرفیت حرمین شریفین و دامن زدن به اختلافات مذهبی و نژادی برای موازنه سازی علیه ایران بهره گرفته است.
اقتصاد سیاسی عربستان سعودی در دریای سرخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مراودات سیاسی و اقتصادی کشورهای حوزه خلیج فارس و حاشیه دریای سرخ، درعین سابقه ای تاریخی، با فراز و نشیب های فراوانی هم راه بوده است. با تشدید رقابت های دولت های حاشیه خلیج در پرتو تحولات انقلابی خاورمیانه در سال 2011 به بعد، این رقابت و یارگیری ها مناطق دیگری از جمله دریای سرخ را نیز در بر گرفت و دریای سرخ از جایگاهی استراتژیک در سیاست های راه بردی کشورهای حاشیه خلیج فارس و به ویژه عربستان برخوردار شد. عربستان با تعمیق استراتژی های اقتصادی و سیاسی خویش در دریای سرخ به بازیگر اصلی صحنه سیاسی و اقتصادی این منطقه راه بردی تبدیل شد. در این نوشتار هدف این است تا با بهره گیری از رویکرد اقتصاد سیاسی بین الملل و با تمرکز بر منطقه دریای سرخ و شاخ آفریقا، اهداف و دلایل حضور اقتصادی و سیاسی عربستان را در این منطقه ریشه یابی کنیم. سؤال اصلی این است که مطلوبیت های اقتصادی و سیاسی عربستان برای حضور گسترده در دریای سرخ چیست؟ فرضیه پاسخ به این پرسش این است که اهداف اقتصادی مانند تجارت دریایی، سرمایه گذاری های اقتصادی، عملیاتی کردن پروژه های اقتصادی و اهداف سیاسی مانند ائتلاف سازی منطقه ای، و تضعیف قدرت محور ترکیه/ قطر و محور ایران/ انصارالله یمن مهم ترین متغیرها و مطلوبیت های اقتصادی سیاسی عربستان در دریای سرخ را تشکیل می دهند. یافته های پژوهش نشان دهنده اولویت استراتژیک دریای سرخ در نگاه رهبران سعودی برای بسط و توسعه قدرتی گسترده تر در این جغرافیای راه بردی است و این هدف توأمان با اهرم های اقتصادی و سیاسی در حال پی گیری است.
سنجش عملکرد آل سعود با معیارهای تولیت حج از منظر قرآن کریم(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
106 - 123
حوزههای تخصصی:
عملکرد ناموفّق آل سعود در مقام تولیت خانه خدا، به جهت مطابق نبودن با موازین اسلام و صریح آیات قرآن، چالش های متعددی را در منطقه ایجاد نموده و اعتراض جهان اسلام را برانگیخته است. معیارهایی چون، رعایت تقوای الهی، توانمندی در ایجاد یا حفظ امنیت زائران، اهتمام به سنّت برائت از مشرکین و دیگر شعائر اسلامی، توانمندی در حفظ وحدت امّت اسلامی، توانمندی در هموار نمودن مسیر برای حضور حجاج در مراسم حج و توانمندی در حفظ و تقویت روحیه عبودیت و بندگی که از اهداف اصلی و فلسفه حج می باشد، از جمله شرایط متولیان حج در قرآن کریم دانسته شده است. این در حالی است که اکثر این موازین را در عملکرد تولیت فعلی حج نمی توان مشاهده نمود. عدم تطبیق عملکرد آل سعود با معیارهای ارائه شده از سوی قرآن کریم، رهبران و اندیشمندان جهان اسلام را بر آن داشته است تا به فکر راه چاره ای برای مدیریت حج باشند. این مقاله با تمرکز بر آیات قرآن کریم، در صدد تبیین معیارهای تولیت حج بوده و البته عملکرد آل سعود در مدیریت حج را نیز بر اساس معیارهای قرآنی، مورد سنجش قرار داده است. روش مقاله در مراجعه به آراء، استنادی و در تبیین محتوا، تبیینی و تحلیلی است.