مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
رویکرد نظری
حوزههای تخصصی:
نسبت به تاثیر مقننه در تصمیم سازی و یا تصمیم گیری سیاست خارجی، می وان از سه رهیافت حقوقی، نظری تاریخی نام برد. البته، در رهیافت نظری دو موضوع ماهیت شناخت و ماهیت روش موجب بروز خرده – رویکردهایی خاص می شود. در رهیافت حقوقی جایگاه تصمیم گیری سیاسی به وضوح یا به تلویح در قانون اساسی تعریف شده است. در روش حقوقی معمولاً از دو مدل ریاستی و یا پارلمانی سخن به میان می آید. قانون اساسی هر کشور به طریقی جایگاه و نقش مقننه را در سیاست خارجی تعیین کرده است. در رهیافت نظری مباحث فلسفی و علمی گوناگون در خصوص چیستی، چگونگی و چرائی نقش مقننه در سیاست خارجی مطرح می شود. از لحاظ روشی سه سطح کلان، خرد و تلفیقی در رویکرد کشورها نسبت به سیاست خارجی احصاء شده است. از لحاظ تاریخی دو قوه مقننه و مجریه کشورهای گوناگون گاه در همکاری و گاه با رقابت یکدیگر جهتگیری سیاست خارجی کشور را تحت تاثیر قرار می دهند. در این مقاله، ابتدا دو رویکرد اولیه که بیشتر بعد مفهومی – نظری دارد توضیح داده می شود. سپس در گفتار دوم به رویکرد تاریخی نمونه از چند کشور مدل اشاره خواهد شد.
فلسفة تربیت در جمهوری اسلامی ایران و مسئلة ربط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله ارائة تبیینی از محدودیت فلسفة تربیت در جمهوری اسلامی ایران در رویارویی با مسئلة ربط است. نخست از طریق تحلیل فلسفة وجودی سند تحول بنیادین و قرار گرفتن درون یک موقعیت مسئله دار، مسئلة ربط و محدودیت الگوهای نظری برای هدایت عمل عاملان تربیت برجسته می شود؛ سپس از دیدگاه های عملی برای صورتبندی دوباره و روشن کردن ابعاد نااندیشیدة این مسئله کمک می گیرد تا نشان دهد یکی از گونه های ممکن و مغفول ناسازگاری در کمین سند است. یافته ها نشان می دهد ایجاد «تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت» مستلزم تحول نگرش ما به تکالیف و مأموریتهای فلسفة تربیت در جمهوری اسلامی ایران است. در نتیجه گیری به خلأ های ناشی از نبودن رویکرد عملی برای غلبه بر مسئلة ربط و ایجاد «تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت» اشاره، و بر ضرورت در پیش گرفتن رویکرد عملی با نظر به محدودیت و نابسندگی رویکرد نظری کنونی تأکید می شود.
فلسفه تربیت اسلامی در رویارویی با دیدگاههای عملی با تأکید بر دیدگاه ویلفرد کار و استفن تولمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مواجهة فلسفة تربیت اسلامی با دیدگاههای عملی به دلیل وجود تأثیرات نامطلوب شکاف نظریه و عمل تربیتی ضرورت یافته است. دیدگاههایی که علی رغم تأکیدات متفاوت در یک چیز اشتراک دارند: پافشاری بر احیا فلسفة عملی و بهره جویی از امکانات آن برای غلبه بر مسائل لاعلاج مدرن، از جمله شکاف میان نظریه و عمل تربیتی. این مواجهات به منظور آشکار کردن محدودیتهای دیدگاههای ما نسبت به اعمالمان به عنوان فیلسوف تربیت صورت می گیرد. هم اکنون این مواجهه می تواند میان دیدگاههای فلسفة تربیت اسلامی و دیدگاههای عملی صورت گیرد. هدف از این پژوهش، تبیین محدودیت رویکرد نظری به فلسفة تربیت اسلامی در پرتو نظریة ویلفرد کار است. این محدودیت را می توان در ویژگیهایی که نقاط قوت فلسفة تربیت اسلامی محسوب می شوند جستجو کرد، در چهار ویژگی «مدون بودن»، «کلی بودن»، «فارغ از مکان بودن» و «فارغ از زمان بودن».
مسئولیت فلسفه در بحران فرهنگ اروپایی از دیدگاه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل با دغدغه مدام دفاع از عقلانیت و فهم صحیحِ آن، در آخرین اثر خود «بحران علوم اروپایی و پدیده شناسی استعلایی» بر بحران علم به مثابه بارزترین تجلی عقلانیت در عصر جدید تاکید کرده و علمِ بحران زده را نشانه عقلانیتی می داند که به بیراهه رفته است. او با تشخیص بحران در علوم جدید، به واکاوی لایه های ژرف تر بحران در فلسفه می پردازد و در نهایت بر جایگاه فلسفه در فرهنگ غرب تاکید ویژه ای می نهد. ظهور ایده عقل در آرمان فلسفه به مثابه علم کلی در یونان باستان، منشاء فرهنگ اروپایی را تشکیل داده است اما بی باوری به آن در دوره جدید، سبب ساز از خودبیگانگی انسان غربی و بحران فرهنگ اروپایی جدید شده است. هوسرل رسالت پدیده شناسی را احیای باور به عقل و معنای زندگی بشر از طریق بازگشت به ایده فلسفه کلی می داند و فیلسوفان را کارگزاران بشریت می خواند که باید با آگاهی از موقعیت خود درون بستر تاریخی، وظیفه و مسئولیت خویش را به عهده گیرند. این نوشتار قصد دارد بر اساس آخرین اثر هوسرل به مساله نقش فلسفه در فرهنگ اروپایی و مسئولیت فلسفه در زمانه بحران بپردازد.
مسأله ی «مسأله در علوم اجتماعی علامه طباطبایی» (مطالعه ی موردی پایان نامه های دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی تهران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به تحلیل اسنادی 845 پایان نامه رشته علوم اجتماعی در گرایش های جامعه شناسی، مددکاری، برنامه ریزی، رفاه اجتماعی، مطالعات فرهنگی و مطالعات زنان در دو مقطع ارشد و دکتری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تهران از سال 1363 تا سال 1393، پرداخته شده است. پایان نامه های تولید شده جزو اسناد علمی معتبر کشور می باشد که تحلیل آن ها می تواند راهنمای کار دانشجویان و محققان دیگر باشد. در بررسی حاضر از رویکرد، بر سازه گرایی لوزیک استفاده شده است. از منظر این رویکرد، واقعیت صرفاً از یک منظر قابل بررسی نیست و منظر های دیگری هم وجود دارد و این که ما چگونه جهان را درک می کنیم. روش انجام این پژوهش تحلیل اسنادی می باشد؛ جامعه آماری این پژوهش کلیه پایان نامه های دانشکده علوم اجتماعی در رشته های جامعه شناسی، مددکاری، برنامه ریزی رفاه اجتماعی، مطالعات فرهنگی و مطالعات زنان می باشد و به دلیل این که تمام پایان نامه ها مورد بررسی قرار گرفت هیچ نمونه گیری ای نداشتیم. نتایج تحقیق بیانگر این می باشد که روش پیمایشی نسبت به دیگر روش های پژوهش در انجام پایان نامه ها غلبه دارد. همچنین در حوزه مسائل و موضوعات پرداخته شده، موضوعات در حوزه مسائل اجتماعی بر دیگر موضوعات غلبه دارد. در قسمت سطح تحلیل مورد استفاده، سطح خرد بیشترین سهم را دارد و در نهایت رویکرد نظری مورد استفاده در پایان نامه ها نشان می دهد که بیشتر پژوهش ها از تلفیق و ترکیب دو یا چند نظریه، صورت گرفته است.
مفهوم سازی جریان های نواندیشی دینی معاصر در سه حوزه ضرورت، امکان و رویکرد نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۵
133 - 154
حوزههای تخصصی:
نواندیشی دینی، که ویژگی دوره معاصر است،با مدرنیته همزاد است؛ داعیان بسیار یافته، به گونه ای که هریک از آنها، آنچنان مفهوم نواندیشی را بر خویش منطبق می کنند که عرصه را برای حضور دیگران در دایره نواندیشی دینی، تنگ می نمایند. این امر، هر معیار و ملاکی را برای ارزیابی جریان های نواندیش دینی به چالش می کشد. بدان سبب که تلاش های علمی برای تفکیک جریان ها در سه حوزه ضرورت، امکان و رویکرد نظری صورت نپذیرفته است. چگونگی جداسازی مفهومی گونه های متنوع نواندیشی دینی پرسشی است که این مقاله در پی پاسخگویی به آن است. (سؤال) به نظر می رسد با صورت بندی جریان های نواندیشی دینی در حوزه های پیش گفته، بتوان به پرسش یادشده پاسخ داد. (فرضیه) بنابراین، غرضْ مفهوم سازی سازه های تعدد نواندیشی دینی با توانایی در قابلیت سنجش و مقایسه است. (هدف) درنتیجه، مقاله حاضر بر آن است، مسائل اصلی هریک از جریان های نواندیشی دینی - از جمله مسئله رابطه میان دین و مدرنیته - را شناسایی کند و آنها را پیرامون نقطه عزیمت شان در سه مفهوم ضرورت، امکان و رویکرد نظری بازتولید نماید. (روش) این مقاله با رد نگاه درونی و بیرونیِ مصداق نگر و تنها با تأکید بر مفهوم سازی می کوشد طیف بندی خاصی از جریان های نواندیش دینی عرضه کند. (یافته)
تبیین رویکرد نظری سبک شناختی ملک الشعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قدمت مطالعات سبک شناسی و سبک پژوهی از کتاب تاریخ تطور نثر فارسیِ ملک الشعرای بهار فراتر نمی رود. رویکرد نظری سبک شناختی وی نیز تا به حال به درستی کشف و استخراج نشده است. از این رو، هدف از پژوهش حاضر کشف و شناخت متغیرها و مؤلفه های نظریه سبک شناختی ملک الشعرای بهار و مقوله سازی و فرضیه سازی آن با روش و تکنیک تحلیل محتوای کیفی عمقی است. بدین منظور، آثار ملک الشعرای بهار در زمینه سبک شناسی براساس نمونه گیری هدفمند و معیارِ اشباع نظری بررسی شد. از محتوای این آثار با حذف و اضافه و اصلاح و تلخیص، تعداد 409 کد اولیه به دست آمد. درنهایت، طی سه مرحله کدگذاری، مدلی از کدها استخراج شده است که بیانگر دو بلوک «بافت و محیط زمینه ای» و «سبک شناسی» است و همچنین، فرضیه اصلیِ چگونگی تأثیر «بافت و محیط زمینه ای» را بر «سبک» نشان می دهد. مطابق با نظر بهار، «بافت و محیط زمینه ای» تأثیر بسزایی بر «سبک» و «سبک شناسی» در ایران گذاشته است که این ارتباط و تأثیر و تأثر، در پژوهش های سبک شناختی به دقت تبیین نشده است. از این رو، متغیرها و مفاهیم رویکرد نظری سبک شناختی ملک الشعرای بهار و همچنین، روابط این متغیرها با یکدیگر کشف می شود و سرانجام به مدل سازی می انجامد و این فرض را تقویت می کند که او در این حیطه صاحب نظر بوده است.
تبیین روابط علّی مقولات مؤثر در نظریه سبک شناختی ملک الشعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
65 - 84
حوزههای تخصصی:
جایگاه علمی سبک شناسی و روش شناسی آن در ایران هنوز به درستی معلوم نشده است. غالباً روش توصیفی و قیاسی روش مطروحه است. نزدیک به هفتاد سال از پیدایش علم سبک شناسی در ایران می گذرد، اما رویکرد نظری سبک شناختی مبدع آن، ملک الشعرا بهار، به درستی تبیین نشده است. پیشنهاد می شود که در ابتدا رویکرد نظری او با تلفیق تحلیل محتوای کیفی و عملیات نرم مبتنی بر فلسفه تفسیرگرایی، شناخته شود و الگویی شماتیک، قابل سنجش و تعمیم پذیر از نظر او عرضه گردد، سپس برای تبیین روابط علّی مقولات مؤثرِ نظریه وی، پرسش نامه ای تهیه شود، متخصّصان آن را پاسخ دهند و با تکنیک دیمتل روابط موجود تجزیه و تحلیل شود. تحلیل داده ها نشان می دهد که نظریه بهار 6 مقوله اصلی دارد که تأثیرگذارترین آن ها «علم و دانش»، «دانش و پیوستار ادبی» و «فرهنگ» هستند و تأثیرپذیرترین آن ها «سبک پژوهی»، «جریان شناسی سبک» و «سبک» هستند؛ این نتیجه فرضیه ها و مدل پژوهش مرتبط پیشین را تقویت می کند. ماتریس نهایی نشان می دهد که «علم و دانش» عامل مستقل است و «سبک پژوهی» عامل وابسته. این مقاله افزون بر اینکه مقولات اصلی رویکرد سبک شناختی ملک الشعرای بهار را در ایران نشان می دهد، می تواند تغییری در روش شناسی پژوهش در زبان و ادبیات فارسی، به ویژه سبک شناسی، نیز ایجاد کند