مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
ترکیب
حوزه های تخصصی:
برای واژه سازی، راه های متعددی وجود دارد، اما ادیبان و زبان شناسان، «ترکیب» و «اشتقاق» را از اصلی ترین فرایندهای ساخت واژه برشمرده اند. از این رو، زبان فارسی به دلیل اینکه از خانواده زبان های «هندواروپایی» است و در این خانواده، فرآیند واژه سازی عمدتاً از طریق «ترکیب» صورت می گیرد، در زمره «زبان های ترکیبی» قرار گرفته و در مقابل، زبان عربی، هم نژاد با زبان های «سامی» است که به دلیل اهمیت «اشتقاق» در فرایند واژه سازی این زبان ها، در ردیف «زبان های اشتقاقی» معرفی شده است. در این مقاله سعی بر آن است تا با کندوکاوی عمیق تر، دو فرایند «ترکیب و اشتقاق» در دو زبان «فارسی و عربی» بررسی گردد و از این چشم انداز، به بررسی تطبیقی بین این دو زبان پرداخته شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که هرچند فرایندهای «ترکیب و اشتقاق» در هر دو زبان «فارسی و عربی» وجود دارد، مفهوم و درصد به کارگیری هر فرایند، در این دو زبان، یکسان نیست
نگاهی نو به امکان شناسایی ذات در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در باب امکان شناسایی ذات اشیاء دو گونه سخن گفته است: در مواردی معرفت به ذات اشیاء و یافتن فصول محصِّل آنها را امری ممکن و درعین حال سخت و دشوار دانسته و در مواردی دیگر معرفت به ذوات و یافتن فصول آنها را امری ناممکن و دایره شناسایی انسان را محدود به ادراک لوازم و اعراض شیء دانسته است. برای رفع این تعارض باید به مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی بوعلی سینا توجه کرد. یافته این تحقیق آن است که از یک سو طیف فاعل های شناسا از حیث نیل به مراتب معرفتی حس و تخیل و یا ارتقا به مرتبه تعقل و از سوی دیگر بساطت یا ترکیب متعلق شناخت در فلسفه شیخ الرئیس، طیفی از انسان ها را تشکیل می دهد که امکان شناسایی ذات اشیاء برایشان محال یا ممکن است. نیل به مرتبه شناخت عقلی از سویی و ترکیب بیشتر در متعلق شناخت از سوی دیگر، ادراک را ممکن می سازد و بازماندن در مرتبه حس و خیال و هم چنین بساطت متعلق شناخت، به امتناع ادراک منتهی می شود.
مفهومِ بلاغیِ «تأکید و تشخّص» در ترکیبات آثار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایندِ جابه جایی اجزا که برای بیانِ معانی و اغراضِ بلاغی یکی از اصلی ترین کانال های بلاغت در زبانِ فارسی است، افزون بر واحدِ بزرگی چون جمله، در انواعِ ترکیبات نیز کاربرد دارد. «تأکید و تشخّص» به عنوانِ یکی از مهم ترین اغراضِ بلاغی، عاملِ اصلی در تغییراتی است که در جایگاهِ اجزای ترکیبات رخ می دهد. انواعِ ترکیبات (اضافی، وصفی، عطفی و متمّمی) که اجزای آنها در حالتِ عادی جایگاه ثابت و مشخّصی دارند، هنگامی که جزء دومِ آنها مورد تأکیدِ گوینده باشد، برای نمایشِ تشخّص آن جزء، با ظرفیت هایی که در زبان فارسی برای دستکاری در ترکیبات وجود دارد، تغییراتی در ساختار آنها ایجاد می شود که با شکلِ معمول و متداولِ آنها متفاوت است. در این مقاله با تکیه بر کلام سعدی و با روشِ تحلیلی تشریحی، انواع ترکیبات را با رویکردِ بلاغی و از منظرِ «تأکید و تشخّص» بررسی می کنیم تا شگردهایی که در گذشته برای نمایشِ تشخّص در انواع ترکیبات استفاده شده است، نمایان گردد. حاصلِ کار نشان می دهد که در گذشته برای تأکید و تشخّص در هریک از انواعِ ترکیبات از ظرفیت های زبانیِ خاصی استفاده می شده است و از طریق نشانه های زبانی می توان حالتی را که یک ترکیب در مرکزِ توجّه است، از صورتِ عادیِ آن متمایز کرد.
جایگاه سبک مدیتیشن در نگارش تأملات دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مناظره» سنت غالب و رایج در نگارش آثار فلسفی از سده های میانه تا روزگار دکارت بود و دکارت با به کارگیری »مدیتیشن» در نگارش تأملات، سبکی بدیع در فلسفه ورزی عرضه داشت. این سبک که نخستین بار مارکوس اورلیوس رواقی آن را به کار بسته بود، در اصل، ویژة متون دینی اخلاقی بوده و از آن برای ایجاد حالت توبه نسبت به گذشته و در مرحلة بعد، نهادینه سازی تربیتی تازه در مخاطب بهره می گرفته اند. دکارت نخستین کسی است که در سدة هفدهم، به قصد وضع معنای تازه ای از فلسفه ورزی و تربیت نسل جدیدی از اهل فلسفه، در اصلی ترین اثر فلسفی خود، تأملات در فلسفة اولیاز این سبک بهره می برد. او نخست، می کوشد با بهره مندی از شکاکیت فراگیر در آن دوران، ذهن خواننده را از همة آن چه تا آن روزگار درست می دانسته ، بپیراید. دوم، از روش ترکیب که در آن روزگار در همه متون فلسفی رایج بود و تنها بر اساس حافظه شکل گرفته بود، فاصله می گیرد و با الگوگیری از ریاضیات و هندسه، روش شهودمحور تحلیل را در نگارش به سبک مدیتیشن، اساس کار خود قرار می دهد. او با این کار بستر را برای شهود حقایق فلسفی در ذهن خوانندگان چنان فراهم می آورد که پس از خواندن تأملات شش گانه، انسان هایی تازه با ذهنیتی تازه نسبت به انسان، خدا و جهان تربیت شده باشند. به دیگر سخن، او از حکمت نظری رایج به سوی حکمتی عملی حرکت می کند.
سبک ادبی مدیتیشن در تأملات دکارت و نسبت آن با تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناظره» سنت غالب و رایج در نگارش آثار فلسفی از سده های میانه تا روزگار دکارت بود و دکارت با به کارگیری »مدیتیشن» در نگارش تأملات، سبکی بدیع در فلسفه ورزی عرضه داشت. این سبک که نخستین بار مارکوس ارولیوس رواقی آن را به کار بسته بود، در اصل، ویژة متون دینی اخلاقی است و از آن برای ایجاد حالت توبه نسبت به گذشته و در مرحلة بعد، نهادینه سازی تربیتی تازه در مخاطب بهره می گیرند. دکارت نخستین کسی است که در سدة هفدهم به قصد وضع معنای تازه ای از فلسفه ورزی و تربیت نسل جدیدی از اهل فلسفه،در اصلی ترین اثر فلسفی خود، تأملات در فلسفة اولیاز این سبک بهره می برد. او نخست، می کوشد با بهره مندی از شکاکیت فراگیر در آن دوران، ذهن خواننده را از همة آن چه تا آن روزگار درست می دانسته ، بپیراید. دوم، از روش ترکیب که در آن روزگار در همه متون فلسفی رایج بود و تنها بر اساس حافظه شکل گرفته بود، فاصله می گیرد و با الگوگیری از ریاضیات و هندسه، روش شهودمحور تحلیل را در نگارش به سبک مدیتیشن، اساس کار خود قرار می دهد. او با این کار بستر را برای شهود حقایق فلسفی در ذهن خوانندگان چنان فراهم می آورد که پس از خواندن تأملات شش گانه، انسان هایی تازه با ذهنیتی تازه نسبت به انسان، خدا و جهان تربیت شده باشند. به دیگر سخن، او از حکمت نظری رایج به سوی حکمتی عملی حرکت می کند.
بررسی نام های مرکب در متن پهلوی زند وهمن یسن
منبع:
رخسار زبان سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
۶۴ – ۵۱
حوزه های تخصصی:
زند وهمن یسن (تفسیر ستایش بهمن) که نویسنده اش ناشناس است از متن هایی است که دربردارنده پیشگویی های حوادث جهان به ویژه پایان جهان است که از روی مکاشفه به دست آمده اند. اهورامزدا رویدادهای پیش روی آینده ایران را در پایان جهان در رؤیا برای زردشت پیش گویی کرده است. وهمن (بهمن) ایزد دانایی است و احتمالاً به این سبب، پیشگویی ها در یسنی به نام وی به زبان اوستایی گرد آمده است. نثر این کتاب ساده و روان است و از نثرهای خوب پهلوی به شمار می رود. پژوهش حاضر به بررسی نام های مرکب در متن پهلوی زند وهمن یسن می پردازد. در این پژوهش، نام های مرکب از نظر قواعد واژه سازی بررسی شده اند، به این -صورت که شیوه ها و الگوهای مختلف ساختِ واژه استخراج و نمونه هایی از این متن برای هر الگو آورده شده است. نام از نظر واژه سازی به چهار نوع بسیط (ساده)، مشتق، مرکب و عبارت تقسیم می شود که هر یک شامل الگوهای مختلف از نظر ساخت واژه هستند. واژه های مرکب بر اساس نوع دستوری هر یک از اجزاء ترکیب، تنوع و گوناگونی بسیاری دارند.
تفسیر غزلی از بیدل بر اساس نظریه ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۲۷)
19 - 36
حوزه های تخصصی:
در تفسیر اشعار فارسی به ویژه متونی مانند غزلیّات بیدل که برپایه ابهام هنری پدید آمده اند، گاهی شیوه های سنتی کارساز نیست و موجب خستگی خواننده می شود. کاربست روش جدید در تحلیل این گونه متون، سبب می شود خواننده بتواند با شعر ارتباط برقرار سازد و از خواندن آن لذت ببرد. ازجمله نظریّات مؤثّر در این زمینه، نظریّه «خوانش ادبی» در تفسیر متن است که «مایکل ریفاتر» در کتاب نشانه شناسی شعر مطرح کرده است. در این جستار، نخست معرفی اجمالی نظریّه ریفاتر در حیطه بندی شعر شده است؛ سپس غزلی از بیدل براساس ماتریس و هیپوگرام، تحلیل شده و ضمن بررسی ارتباط ابیات در محور عمودی غزل، در هر بیت، واژه ای بررسی شده که سبب سرزندگی سایر واژگان شده و در شعر، رستاخیز کلمات و ترکیبات تازه ایجاد کرده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر شعر خود بیدل و منابع کتابخانه ای انجام شده است .
بررسی ادله قاعده «واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات» و دلالت آنها بر عینیت ذات و صفات الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
113-126
حوزه های تخصصی:
یکی از قواعد مهمی که که از دیرباز مورد توجه فلاسفه بوده است قاعده « واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات» است؛ حکمت متعالیه به این قاعده توجه ویژه دارد و با نگاهی متفاوت از پیشینیان بدان پرداخته است . این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به بررسی این مسئله پرداخته است که معنا، ادله و لوازم فلسفی این قاعده در حکمت متعالیه چیست؟ و در پی این بررسی، اثبات شده است که ملاصدرا علاوه بر توجه به لوازم الهیاتی این قاعده که تا پیش از او، از آنها غفلت شده بود با استدلالی نو و متفاوت از استدلال پیشینیان به اثبات مفاد قاعده پرداخته است و علاوه بر ثمراتی که حکمای گذشته برای آن برشمرده-اند عینیت ذات و صفات کمالی را از این قاعده استفاده کرده است . همچنین در این مقاله به برهان های جدیدی که شارحان حکمت متعالیه بر قاعده اقامه کرده اند و پاسخ های آنان از اشکالات براهین قاعده، توجه شده است . .
تحلیلی ساخت محور از ترکیبات نام اندام "سر" در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ساخت ترکیب های نام اندام «سر»، به عنوان یکی از فعال ترین نام اندام های زبان فارسی است- تا در چارچوب صرف ساختی (Booij, 2010) به تحلیل الگوی واژه سازی ]سر-[X پرداخته شود. همپنین این مقاله می کوشد تنوع های معنایی، عمومی ترین طرح واره ساختی ناظر بر عملکرد این الگوی واژه سازی، انشعابات حاصل و نیز ساختار سلسله مراتبی آن را در واژگان گویشوران زبان فارسی بر اساس داده های همزمانی و درزمانی مورد بررسی قرار دهد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده ها شامل 178 واژه مرکب است که از جستجو در فرهنگ سخن (Anvari, 2002)، فرهنگ زانسو (Keshani, 1993)، پیکره بیجن خان و جستجوگر گوگل استخراج شده اند. یافته های پژوهش نشان دهنده آن است که دو طرح واره ساختی عمومی و چندین زیرطرح واره فرعی تشکیل دهنده نظام سلسله مراتبی این ساخت هستند. همچنین مفاهیم «هستار مرتبط با معنای سر و X» و «ویژگی متمایزکننده هستار مرتبط با معنای سر و X» ، انتزاعی ترین همبستگی های صورت و معنای ناظر بر عملکرد این ساخت هستند. این مطلب بیان گر آن است که الگوی ]سر-[X از اساس ساختی با قابلیت کارکرد چندگانه است. به سخنِ دیگر، چندمعنایی که در این جا با آن روبه رو هستیم نه در سطح واژه های عینی، بلکه در سطح ساخت ها و طرح واره های انتزاعی قابل تبیین است. همچنین، مشخص شد که علاوه بر معنای حاصل از ساخت، عامل های دیگری مانند معنای هریک از اجزای شرکت کننده در ساخت و رابطه آن ها، دانش دایره المعارفی، بافت و همچنین ساز و کارهای مفهومی استعاره و مجاز نقش مهمی در تعیین معنای واژه های مرکب حاصل از این ساخت دارند.
کارکردهای من استعلایی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
33 - 61
حوزه های تخصصی:
من استعلایی کانت سوژه نهایی مطلقی است که بنیاد منطقی معرفت و تجربه را تشکیل می دهد. من استعلایی امری کاملاً سوبژکتیو است که در مقام ضروری ترین و بنیادی ترین رکن معرفت شناسی کانت هر گونه حکم، شهود و تصور، تألیف، مقوله و در یک کلام هر گونه معرفت و تجربه را به نحو پیشین همراهی می کند. یکی از مسائل بسیار اساسی و مهم درباره من استعلایی، کارکردهای آن در معرفت شناسی کانت است. این مقاله چهار مورد از کارکردهای من استعلایی کانت را با استناد به دیدگاه های کانت در نقد عقل محض استخراج کرده است که عبارتند از: 1- من استعلایی به شناخت های ما کلیت می بخشد. 2- من استعلایی به شناخت های ما ضرورت می بخشد. 3- من استعلایی به شناخت های ما امکان می بخشد. 4- من استعلایی به واسطه فرایند و کنش ترکیب به شناخت های ما وحدت می بخشد. در پایان به این نکته دست یافتیم که کارکرد وحدت بخشی به خاطر بنیادین و اساسی بودن فرایند ترکیب در معرفت شناسی کانت، اساسی ترین کارکرد من استعلایی است.
فضای معنایی برخی افعال سبک زبان مازندرانی از منظر رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف توصیف افعال مرکب مازندرانی از منظر شناختی صورت گرفت. فضای معنایی افعال مرکب، نوع همکرد، پیش فعل و نوع فعل سبک بررسی و تفاوت های شکل گیری این افعال در زبان مازندرانی با زبان فارسی از جنبه های مختلف صرفی، نحوی، واژگانی و معنایی تا حد امکان مقایسه شد. در ضمن، نشانه هایی برای تشخیص این افعال ارائه شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که افعال مرکب مازندرانی با توجه به نگاه شناختی فرایندی زایاست که از ابعاد فیزیکی و تجربیات اجتماعی زندگی بهره می گیرد و به کمک افعال سبک در ترکیب، بسط استعاری داده می شود و صرف این افعال جدید سبب زایایی [1] می شود. افعال مرکب ترکیبی، از نظر ترکیب پذیری نیز دارای معنای غیرترکیبی هستند. در بحث فضای معنایی، یک فعل معین می تواند با توجه به نوع پیش فعلی که می گیرد در یک فضای معنایی قرار گیرد و فضای معنایی متفاوتی نسبت به پیش فعل های متفاوت ایجاد کند. همچنین، در این زبان جزایر معنایی نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، در زبان مازندرانی هر پیش فعل گسترده ای دارد که معانی ویژه ای از فعل سبک را افعال می کند و سپس این افعال به نوبه خود به آن پیش فعل وصل می شوند تا معنی متفاوتی با معنی اصلی و مرکزی خود خلق می کنند. ight verb
تحلیل و واکاوی گونه های روابط علم- دین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
125 - 152
حوزه های تخصصی:
کاوش در ماهیت رابطه علم و دین، به مثابه دو خاستگاه مهم معرفت بشری، همواره در کانون توجه اندیشمندانِ حوزه های فکری مختلف قرار داشته است. این امر منجر به شکل گیری طیف گسترده ای از دیدگاه ها و نظریه های گوناگون در خصوص آن شده است. واکاوی این دیدگاه های متنوع، به دلیل مباحث دائماً بسط یابنده درباره مبحث علم دینی و به طورخاص تر «علوم انسانی اسلامی» در جامعه ما از اهمیت عمده ای برخوردار است. نوشتار حاضر با وقوف به اهمیت قضیه می کوشد مدل ها و نظریه های مختلفِ معطوف به رابطه علم و دین را با روشی تحلیلی- توصیفی بررسی کند. یافته ها بیش از هر چیز بازگوی آن است که دیدگاه واحدی وجود ندارد که بتواند به قدر کفایت، همه پیچیدگی های مرتبط با مناسبات علم و دین را پوشش دهد؛ بنابراین تدقیق این رابطه، به مثابه یکی از پیش شرط های ضروری تحقق علم دینی، مستلزم فراگذری از یکسونگری و اتکا بر مدل های متکثر و چندجانبه گرا است.
چندمعنایی ترکیبات "چشم" در زبان فارسی: رویکرد صرف ساختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ساخت ترکیبات نام اندام "چشم" به عنوان یکی از نام اندام های فعال فارسی است که در چارچوب صرف ساختی بوی (2010) به تحلیل الگوهای واژه سازی ]چشم-[X و X]-چشم[ می پردازد و تنوعات معنایی، عمومی ترین طرحواره ساختی ناظر بر عملکرد این دو الگوی واژه سازی و نیز ساختار سلسله مراتبی آنها را در واژگان گویشوران فارسی مورد بررسی قرار می دهد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و داده ها شامل 66 واژه مرکب است که از جستجو در فرهنگ سخن، فرهنگ زانسو، پیکره بیجن خان و جستجوگر گوگل استخراج شده اند. فرضیه تحقیق این بود که یک طرحواره ساختی عمومی و چندین زیرطرحواره فرعی، ناظر بر ساخت ترکیبات "چشم" هستند و مفهوم "ویژگی متمایزکننده هستار مرتبط با معنای چشم و X" انتزاعی ترین همبستگی صورت و معنای قابل برداشت از این دو الگو است. نتایج نشان داد معنای اجزای ساخت و رابطه آنها، دانش دایره المعارفی، بافت و همچنین استعاره و مجاز مفهومی نقش بسزایی در تعیین معنای واژه های مرکب حاصل دارند و در پایان فرضیه پژوهش مبنی بر وجود زیرطرحواره های مستقل و ساختار سلسله مراتبی در الگوهای مذکور رد شد؛ چون واژه های مرکب حاصل، صرفاً مواردی از نمون یافتگی های عینی برگرفته از انتزاعی ترین طرحواره های ساختی ترکیب، یعنی [N-X]A [X-N]A و [N-N]N هستند و نه برگرفته از زیرطرحواره های واژه سازی متشکل از "چشم".
بازخوانی چیستی حیثیات و چگونگی دلالت آنها بر ترکب موضوعِ متحیث (با محوریت آراء میرداماد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت «حیثیات» در فلسفه تا بدانجاست که برخی مدعی شده اند «لولا الاعتبارات لارتفعت الحکمه» و فلسفه را بر حیثیات استوار دانسته اند. یکی از مباحث فلسفی که در پیوند با بحث از حیثیات قرار دارد، بحث از «ترکیب» است؛ حیثیت، هر گونه که باشد، بر نحوه یی از تکثر دلالت میکند، زیرا مناط اتصاف به یکی از حیثیات، عیناً مناط اتصاف به حیثیت دیگر نیست. بنابرین، حیثیاتی که از یک موضوع واحد (اعم از وحدت حقیقی یا اعتباری) انتزاع میشوند بر وجود نحوه یی از تکثر در خود موضوع (در حیثیت تقییدیه) یا امور خارج از موضوع (در حیثیت تعلیلیه) دلالت میکنند؛ مرکب بودن یکی از انحاء تکثر در موضوع است. این نوشتار در صدد است به بازخوانی مسئله» حیثیات و مباحث مقدم و مؤخر بر آن بپردازد.
نقد و ارزیابی پژوهش های سبک شناسیِ زبان شناختی: بررسی سبک ادبی در لایه صرف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
33-71
حوزه های تخصصی:
پژوهش های متعددی که در دهه اخیر به مطالعه سبک متون ادبی در لایه صرف روی آورده، به پیشبرد مطالعات سبک شناختی و رفتارشناسی تاریخی زبان فارسی چندان کمکی نمی کند. در نوشتار حاضر که به نقد و ارزیابی پژوهش های سبکی در حوزه صرف اختصاص یافته، 27 مقاله و پایان نامه نوشته شده در گروه های آموزشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه های سراسر کشور بررسی و نقد شده است. یافته ها حاکی از آن است که این پژوهش ها با کاستی ها و خطاهای متعددی مواجه اند. « خطا در ادراک مفاهیم بنیادین حوزه صرف» ، « مقوله بندی های همپوشان» ، «قرائت نادرست متن و خطا در تشخیص نقش دستوری واژه» ، « فقر در نگرش تاریخی به تحولات زبان» ، «سردرگمی در تعیین راهبرد پژوهشی و ارائه الگوهای غیرضرور» و چندین عنوان ریزودرشت دیگر در شمار کاستی های این پژوهش هاست که برای مرتفع نمودن آن ها پیشنهادهایی نیز بیان شده است. خطاها و کاستی های بسیار موجب شده است بسیاری از پژوهش های مذکور به پیشرفت مطالعات سبک شناسی در لایه صرفی نینجامد و در شناخت تحولات تاریخی زبان فارسی نیز چندان محل اعتنا قرار نگیرد.
فعل بسیط و مرکب در زبان فارسی معاصر: چالش ها و راهکارها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اشتقاق و ترکیب دو فرآیند اصلی واژه سازی در زبان فارسی است. از آن جا که فعل مهم ترین عنصر در دستگاه واژگانی و نحوی زبان است، زایا بودن زبان در ساخت فعل های متنوّع و متعدّد اهمیت فراوانی دارد، طوری که این فعل ها خود، زایا باشند و بتوان واژه های دیگری از آن ها مشتق کرد. این مهم، از طریق فرآیند اشتقاق صورت می گیرد و فعل های بسیط مهم ترین عناصری هستند که زبان فارسی از طریق آن ها می تواند به امر اشتقاق بپردازد. نگاهی به وضعیت کاربرد فعل ها در زبان فارسی امروز نشان می دهد که گرایش مفرطی به ساخت فعل های مرکب وجود دارد و تعداد فعل های بسیط بسیار کمتر از فعل های مرکب است و فعل های بسیطِ موجود نیز غالباً در حال تبدیل شدن به فعل های مرکب اند. ادامه این روند می تواند منجر به ضعف تدریجی و شاید توقف اشتقاق های فعلی در زبان فارسی شود. در این مقاله ضمن بررسی وضعیت فعل های بسیط و مرکب در زبان فارسی معاصر، و نقد و بررسی دیدگاه های مطرح در این حوزه، راهکارهایی برای اصلاح وضعیت موجود بررسی می شود. بر این اساس، در مواردی می توان با به کارگیری و تقویت ساخت های زیرمجموعه فعل بسیط یا مرتبط با آن، قابلیت های اشتقاق فعلی در زبان فارسی را احیا کرد. تقویت ظرفیت ساخت فعل های تبدیلی، استفاده از فعل های سببی و استفاده از فعل های پیشوندی از مهم ترین راهکارهایی است که برای این منظور می توان در پیش گرفت.
بهره گیری خلّاقانه مولانا از ویژگی ترکیبی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
151 - 168
حوزه های تخصصی:
توانایی مولانا در واژه سازی کم نظیر و شاید در دنیای شعر فارسی بی نظیر باشد و در این مقاله تنها بخشی از عملکرد او را در زمینه واژه سازی بحث و بررسی شده است. بر این اساس در این پژوهش تلاش می شود در دو بعد واژگان مرکب و ترکیبات توصفی و اضافی، برخی از ساخت های زبانی مولانا نشان داده شود. روش تحقیق «یافتاری–تحلیلی– توصیفی» است. بدین معنا که با مطالعه بیت به بیت سه دفتر مثنوی هر آنچه از واژگان و ترکیبات که در نگاه نخست بدیع به نظر آمده، شناسایی و فهرست بندی شده است. در مرحله دوم یافته ها در فرهنگ نامه ها و نیز به کمک «نرم افزار درج» جست وجو شده است تا نوبودگی و انحصاری بودن کاربرد مشخص شود. بنابراین می توان گفت اولاً این واژگان و ترکیبات برای نخستین بار در این تحقیق مطرح و بررسی می شود؛ دوم اینکه غالب آن ها در دیگر آثار ادبی نیز به کار نرفته اند. از نظر دستوری، واژگان مولانا گاه با دستکاری های خلاف قاعده همراه است؛ مانند ساخت اسم یا مصدر از حرف، کاربرد صفت فاعلی به جای مفعولی، ساخت ترکیب ازطریق حذف حرف واو، ساخت مصدر با اسم خاص، ساخت صفت از اسم خاص، کاربرد پسوند مکان ساز با اسم معنی، حذف مضاف و ساخت مصدر از صفت. از دیدگاه بلاغی، روش اصلی و مهم مولانا قرار دادن واژه در جایگاه ناآشنا و غریب است که به شکل تغییر بافتِ کاربردی نیز قابل بیان و بررسی است.
نگرش هایدگر در کتابِ «کانت و مسئله مابعدالطبیعه» به وجه زمانی تصاویر در دورهی پیشانقدی و نقدی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدفِ پژوهش، بررسی ارتباط تصاویر با ادراک حسّی و شناخت از نظر کانت و تفسیر هایدگر از آن است. این تصاویر در حالی که وجه ذهنی و معرفت شناختی دارند، حین تفسیر هستی شناختی هایدگر با تأکید بر قوّهی تخیّل و کنش های آن، به نحوی به کار می آیند که توجیه گر مواجههی دازاین با امکان های جهان باشند. پرسش این است که چگونه تصاویر ذهنی در ادراک و شناخت کانت - با وساطت تخیّل - به روابط تصویری در اگزیستانس تبدیل می شوند. در این تحقیق، از روش توصیفی۔تحلیلی، برای شرح آرای کانت و خوانشِ هایدگر از آن، استفاده شده است. به نظر می رسد کتاب هایدگر (کانت و مسئله مابعدالطبیعه)، با تأکید بر ماهیت زمانی تصاویر و ارتباط با ترکیبِ تخیّل، نشان دهندهی پیوستگی میان دو دورهی پیشانقدی و نقدی کانت است. نتیجهی تحقیق نشان می دهد که تفسیر هایدگر از تصاویر کانتی، معرّف ماهیت تخیّل نه تنها به منزلهی یک قوه، بلکه به معنای وحدت بخش دو منبع اصلی شناخت (حساسیّت و فاهمه) هستند؛ این اشتراک از نظر ارتباطی زمانی مدِّ نظر قرار می گیرد. تفسیر هستی شناختیِ هایدگر نشان می دهد که تصاویر به معنای اجرای روابط تصویری (نگریستن به منزلهی چیزی یا چیزی دیگر) ماهیتی زمانی دارند و با ترکیب های سوبژکتیوِ شناختْ متناظر هستند. بر این اساس، عملکرد تخیّل - از حیث ترکیبی آن تصویر- دارای حیث زمانیِ حال، گذشته و آینده است که مطابق با واژگانِ هایدگر، نظیر حیث زمانیِ دازاین در مواجهه با امکان هاست.
فعل «است» در درباره عبارت ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله فعل بودنِ «است» (εστί) در درباره ی عبارت ارسطو و و دلالت هایی که وی صراحتا به «است» نسبت می دهد، بررسی می شود و در موارد متعددی دیدگاه برخی مفسران ارسطو، از جمله آمونیوس، بوئتیوس، فارابی و آکویناس تقریر و نقد می شود. از این رو، ابتدا تعریفِ ارسطو از فعل، از جمله مهمترین ویژگیِ آن، «افزون نشانگریِ زمان»، بررسی می شود. در واقع، «است» به دلیلِ داشتنِ این ویژگی فعل است و به این ترتیب اولین دلالتِ «است» هم روشن می شود. در ادامه درباره ی دو دلالتِ دیگرِ «است» یعنی «افزون نشانگریِ ترکیب» و «تعیین صادق» و رابطه ی این سه دلالت با یکدیگر بحث می شود. و سرانجام نتیجه گرفته می شود که از نظر ارسطو «است» (ثلاثی) یک امر مقولی را نشانگری نمی کند، بلکه فقط افزون نشانگرِ ترکیب است. و با توجه به اینکه «است» افزون نشانگرِ زمان است، می توان گفت که از نظرِ ارسطو در درباره ی عبارت «است» (ثلاثی) افزون نشانگر ترکیب زمان مند است.
بررسی ساختار فعل مرکب در گفتار کودکان سالم 5 تا 7 سال فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان روایی یکی از شاخص ها و توانایی های اصلی ارتباط کلامی در جنبه های مختلف زندگی اجتماعی بشر است. روایت، به عنوان توصیف یا گزارش گفتاری یا نوشتاری از رویدادهای مرتبط، مهارتی چندبعدی است که می تواند سطح دانش زبانی و همچنین شناختی را نشان دهد. در این پژوهش با هدف بررسی فعل مرکب در کودکان 5 تا 7 ساله سالم فارسی زبان، 889 فعل مرکب از 107 نمونه گفتار آزاد براساس نظر دبیرمقدم (1376) تحلیل شده است. 52 نمونه گفتار را پسران و 55 نمونه گفتار را دختران تولید کرده اند. از سوی دیگر، 48 نمونه گفتار را کودکان 5 تا 6 سال و 59 نمونه گفتار را کودکان 6 تا 7 سال تولید کرده اند. کل گفته ها 17427 واژه را شامل می شود. نتایج پژوهش نشان داد بسامد «افعال مرکب ترکیبی» نسبت به «افعال مرکب انضمامی» در گروه سنی 5 تا 7 سال بیشتر است. همچنین، با بالارفتن سن در کودکان فاصله بین اجزای فعل مرکب و استفاده از افعال مرکب گذرا که دارای ساختار نحوی پیچیده تری هستند در گروه سنی 6 سال در مقایسه با 5 سال به عنوان شاخصی از رشد توانایی های زبانی افزایش می یابد.