مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۸۱.
۳۸۲.
۳۸۳.
۳۸۴.
۳۸۵.
۳۸۶.
۳۸۷.
۳۸۸.
۳۸۹.
۳۹۰.
۳۹۱.
۳۹۲.
۳۹۳.
تأویل
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
179 - 196
حوزههای تخصصی:
بهاءالدین ولد، پدر مولوی از عارفان سده ششم و هفتم هجری است. تنها اثر مهم برجای مانده از او کتاب معارف است که مجموعه مواعظی در تفسیر و تأویل برخی از آیات قرآن و احادیث با ذوق و مشرب صوفیانه است. در معارفِ بهاءولد موضوعاتی همچون علم باطن و علم ظاهر، عشق و تجربه دینی، سماع و شادی و خوشی عرفانی، ذکر، محبّت الهی، قرب و... به شیوه ای سلوکی، تعلیمی و تربیتی که حاکی از ذوق و تجربه عرفانی اوست به چشم می خورد. سنّت تربیت عرفانی او بیشتر مبتنی بر انجام عبادت همراه با مریدان و موعظه آن ها با بیان تعابیر و تأویلات عرفانی آیات قرآن است. او در توصیف احوالات روحانی خود با شبیه سازی آن ها با تصاویر زندگیِ روزمره آدمیان، آن-ها را برای مخاطب خود ملموس و آشنا می سازد. در عرفان بهاءولد، حقیقتِ وجود و راز و بقا و دوام موجودات به خوشی و مزه (لذّت) وابسته است. در این مقاله تلاش شده است تا گوشه ای از مهم ترین آرا و اندیشه ها و احوال این عارفِ واعظ به شیوه توصیفی-تحلیلی مورد واکاوی قرارگیرد.
ضوابط تأویل صحیح آیات قرآن کریم راهکار تشخیص روایات تفسیری جعلی (مطالعه موردی دو روایت ذیل آیات ۲۶ بقره و ۱۷ الرحمن)
منبع:
الاهیات قرآنی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱۲ شماره ۲۰
32 - 11
حوزههای تخصصی:
بر اساس برخی روایات، آیاتی از قرآن کریم ناظر به فضائل اهل بیت(عل) هستند. این موضوع مورد پذیرش مفسران و محدثان شیعی واقع شده است. غالیان با سوء استفاده از این موضوع، تطبیق ها و تأویل هاى نامعقولى از آیات قرآن ارائه و به نام حدیث اهل بیت(عل) نشر داده اند. بنابراین، باید در تعامل با روایات تأویلى -به خصوص آن هایی را که افراد متهم به غلوّ نقل کرده اند- بیش تر احتیاط کرد و تأویلات چالشی موجود در روایات را به دقت مورد بررسی قرار داد. هدف از این مقاله تبیین ضوابط تأویل درست و مطرح کردن آن به عنوان یکی از راهکارهای تشخیص روایات جعلی است. پرسش اصلی تحقیق این است که: «ضوابط تأویل صحیح چیست؟ آیا می توان ضوابط تأویل صحیح را راهکار تشخیص روایات جعلی تلقّی نمود؟» این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی و با استناد به منابع کتاب خانه ای تهیه شده است. یافته ها نشان می دهد که تأویل صحیح، عبارت است از بهره گیری از قانون سبر و تقسیم، تمییز اصل از حاشیه، اخذ مفهوم کلی از آیه که به منزله کبری برای مورد آیه باشد و عدم مخالفت با قرآن، سنت قطعی و ضروریات دین و مذهب که در کنار بررسی سندی روایت، می تواند مجعول بودن روایت را مشخص سازد. در این مقاله هم چنین به صورت موردی به بررسی سندی و محتوایی دو روایت ذیل آیات ۲۶ بقره و ۱۷ الرحمن پرداخته شده است.
تأویل های گوناگون عطّار نیشابوری و صبغه های استعاری، مفهومی و تشبیهی آن ها
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
183 - 218
حوزههای تخصصی:
ادب فارسی به ویژه نوع عرفانی آن با قرآن کریم و حدیث انسی دیرینه دارد. افزون بر بهره برداری متعارف از این دو منبع مهم اسلامی، گاه شاعران صرفاً عین آیات و احادیث را نقل کرده اند، گاه دست به تأویل زده و در مواردی هم ساختارشکنی کرده اند. عطار نیشابوری از تأویل کنندگان عارف است. او با استعاره، تلمیح و تمثیل، به زبانی ساده و روان و گاه با "زبان اشارت و رمزگ تأویل کرده است. تأویل های ساختاری یا زبانی او در سه گونه واژه محور (واژگانی-استعاری)، جمله محور (انداموار و بر سیاق دو سوی تشبیه مرکب) و خوشه ای (به سان استعاره مفهومی) عرضه شده اند که با بهره گیری از عنصرهای ادبی (تلمیح، تشبیه، تمثیل، استعاره، مجاز، کنایه، نماد، رمز، اغراق، ایهام، آیرونی و حُسن تعلیل) صبغه بلاغی یافته اند. از حیث محتوا هم عطار برابر مشرب عرفانی خود تأویل هایی بدیع و ساختارشکن با درون مایه های عرفانی، اخلاقی، و اجتماعی فراروی خواننده قرار داده؛ و حتی گاه میان نمادهای اساطیری و عرفانی پیوند زده است. در این جستار که گزارشی از پژوهشی توصیفی تحلیلی است به این پرسش که «عطار نیشابوری در آثارش کدام روش بلاغی را هنگام تأویل به کار برده است؟» پاسخ داده شد. عطار در تأویل های خود با استفاده از تلمیح، تمثیل و استعاره قراردادن عناصر متن و گاه با بیان آیرونیک، کنایی و رمزی جنبه ادبی متن را به نکات عارفانه، دینی و تعلیمی پیوند زده است تا صراحت و خشکی مباحث موجب خستگی خواننده نشود و متن ضمن داشتن نکات عرفانی، رنگ ادبی-بلاغی خود را حفظ کند.
سیر تطور انگاره «رجعت» تا انتهای عصر غیبت صغری با تأکید بر تأویل آیات قیامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انگاره «رجعت» از جایگاه ویژه ای در میان محافل حدیثی و کلامی امامیه متقدم برخوردار بود. از منظر کلامی مهم ترین دلیل اثبات رجعت نزد امامیه، استناد به گزارش های فراوان روایی و تفسیری است. با این حال، داشتن تلقی صحیح از گزارش های مرتبط با رجعت، منوط به شناسایی تاریخ اندیشه و جریان های مربوط به دوره های کاربرد این اصطلاح است؛ زیرا فرایند بسط و تثبیت آموزه ای اعتقادی همانند رجعت، حاصل مجموعه ای از کنش های مختلف است. در پژوهش حاضر تلاش شده است با رویکردی تاریخ انگاره ای به بررسی این مسئله پرداخته شود و از میان گزارش های موجود، دسته مهمی از این گزارش ها که عمدتاً مشتمل بر تطبیق یا تأویل برخی از آیات است، بررسی شده و سیر تطور انگاره رجعت در گزارش های مربوطه تا پایان دوره غیبت صغری واکاوی شده است. این پژوهش نشان می دهد که در سده اول قمری کاربرد انگاره «رجعت» به معنای بازگشت و نامیرایی حضرت علی(ع)، توسط سبائیه مطرح شد؛ در سده دوم تقابل با عامه و تثبیت دکترین کلامی شیعه درباره انگاره «رجعت» شکل گرفت؛ در سده سوم مؤلفه های جدید به هسته روایات سده دوم هجری افزوده شد و در نهایت، در دوره غیبت صغری، گسترش و انعکاس روایات تأویل رجعت در مکتوبات حدیثی را شاهدیم.
تحلیل گفتمان سوره یوسف (ع) با تأکید بر واژه تأویل بر اساس الگوی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
321 - 340
حوزههای تخصصی:
تحلیل مفاهیم قرآنی راهی به درک صحیح آیات قرآن است، در پژوهش حاضر با توجه به بسامد تکرار واژه تأویل در سوره یوسف، با روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی این واژه بر پایه رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف پرداخته شده تا با توجه به ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و ارزشی، با خوانشی روشمند به دریافت تازه ای از مفهوم تأویل در سوره یوسف دست یابیم. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که دالّ مرکزی گفتمان تأویل در سوره یوسف، تعلیم علم تأویل احادیث (وقایع و حوادث) است که خود زمینه ساز گفتمان ولایت الهی است. علم تأویل حضرت یوسف (ع) هم از حیث گستره و شمول وقایع و هم از حیث مرجع الهی آن، عامل توفّق و برتری ایشان بر سایر معبران و تغییر دهنده نظام ارزشی موجود است؛ چنان که این امر سبب بر هم زدن مناسبات قدرت در جامعه هدف شد؛ تا آنجا که یوسف (ع) توانست پس از تأویل رؤیای پادشاه مصر، به کنش ها جهت داده و گروه مقابل را برای اجرای طرح استراتژیک چهارده ساله با خود همراه کند. این اقدامات در سطح بالاتر زمینه لازم را برای ترسیم نظام دوگانه اصلی فراهم کرد. با دو گانه سازی من (صاحب علم الهی تأویل احادیث) و آنها که به الله ایمان ندارند و به آخرت کافرند، دو نوع نگاه به هستی مطرح می شود. نگاهی که عالم را متعلق به ربّی می داند که مرجع اصلی همه کنش هاست، در مقابلِ نگاهی که به این امور بی اعتقاد است. این تفکیک پارادایمی زمینه را برای باز تولید یک نظام ارزشی تازه فراهم می کند.
هنر در عرفان اسلامی به مثابه نوعی تفکر وجودی: با تأکید بر عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
303 - 322
حوزههای تخصصی:
تفکر وجودی به مثابه نوعی معرفت غیر مفهومی، سیر از باطل به حق و از ظاهر به باطن دارد و در ذات خود معرفتی تأویلی است که در پی ارجاع صور و ظاهر به اصل و باطن و حقیقت آنهاست. از سوی دیگر هنر در منظر متفکران بزرگ، نه بازنمود جهان خارج و نه متعلق زیبایی شناسی است بلکه فتوح و ظهور حقیقت است. چنانچه هنر اصیل را بعنوان «انکشاف حقیقت» و «امری که عالمی را می گشاید» بدانیم، آنگاه هنر اصیل نوعی گشودگی و آشکارگی اصیل وجود خواهد بود و هنرمند کسی است که در اثر خود وجود را متجلی می سازد. براین اساس آنچه که وی در هنر خود آشکار می کند درصورتی که با روش تأویل با آن روبرو شویم و از آن کشف حجاب کنیم، عالمی خاص را بر ما آشکار می کند و به ما اجازه می دهد با سیر از ظاهر اثر هنری به باطن هنر-یعنی حقیقت وجود و تجلیات باطنی آن-قدمی در قرب به حقیقت برداریم و بر این اساس هنر همراه نوعی معرفت و بصیرت پیشینی و هم خود به مثابه نردبانی معرفتی برای متعاطی خود خواهد بود. هنر اصیل به مثابه آنچه که ساحتی از حقیقت را آشکار می کند و به این معنی در عرفان خصوصا عرفان ابن عربی قابل طرح خواهد بود؛ و چون سیر صعودی و معرفتی از ظاهر به باطن در ذات این هنر هست، به مثابه نوعی معرفت وجودی-حضوری هم خواهد بود. این پژوهش با روش تحلیلی-استنتاجی صورت پذیرفته است.
واکاوی مساله جبر و اختیار ابلیس در تاویلات قرآنی عین القضات همدانی و نقد آن با تکیه بر اندیشه های تفسیری آیت الله جوادی آملی
حوزههای تخصصی:
یکی از شبهات مهمی که در جریان ترک فعل ابلیس مطرح می شود این است که ابلیس در جریان رانده شدن خویش از ساحت الهی تلاش دارد تا این فعل را به خدا نسبت داده از سویی برای انتقام از حضرت آدم علیه السلام به عزت و جلال الهی سوگند یاد می کند که نگذارد بهشت جایگاه ابدی انسان گردد. لیکن این که آیا ابلیس با اراده و اختیار خویش ترک سجده نموده و تکبر ورزید و یا اینکه این ترک فعل، براساس جبلّی و سرشت ابلیس بوده و او مجبور به ترک سجده بوده و لذا پیامد آن دوری از رحمت الهی و متلبس به خلعت غضب و لعن الهی شده شده است از منظر مفسران و اهل تصوف و عرفان مباحثی مطرح شده است. از ظواهر سخنان برخی از متصوفه مانند عین القضات همدانی با استناد به آیه" قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ "این گونه می توان استنباط نمود که او با تأویلی خلاف ظاهر از معنای آیه، به دفاع از ابلیس برخاسته، و عدم اختیار و جبر ابلیس را از آیه فهمیده است. اینها معتقدند در نهایت ابلیس مشمول رحمت الهی گشته و به بهشت بر می گردد. در مقابل بسیاری از مفسران و عرفا او را واجد اختیار دانسته لعن او را نتیجه ابا و استکباری می دانند که در مقابل خدای متعال ابراز نموده است. . یافته های تحقیق برآن است که ابلیس فاقد اختیار نبوده بلکه واجد آن بوده و با خوی استکباری که داشت تمرد نموده است.
شناسا به تأویل قرآن از منظر نهج البلاغه
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم از طرف خداوند بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است. از آنجا که برخی از مسلمانان به معنای قرآن دسترسی ندارد، نیازمنداست که کلامش تفسیر (تحلیل واژه های جمله) و تأویل (تعیین مراد جمله) شود. تفسیر را بسیاری از متخصصان و اندیشمندان علوم قرآنی انجام می دهند؛ اما در اینکه چه کسی قادر است سخنان خداوند را تأویل نماید، نظرات متفاوتی مطرح شده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی کوشیده تا با بررسی گزاره های نهج البلاغه، آگاهان به تأویل قرآن از نظر امام علی(ع) را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. برآیند پژوهش آنکه؛ شناسا به تأویل تمامی قرآن، کسی جز پیامبر(ص)، علی(ع) و اهل بیت ایشان نیست؛ اماافراد دیگری نیز می توانند به بخشی از تأویل آیات آگاه شوند. در بیان امیرالمؤمنین علی(ع) این اشخاص به «مخلصان باتقوا» یاد شده اند. در مقابل این گروه، افرادی هم مورد مذمت قرار گرفته اند که مردم را فریفته و برای رسیدن به منافع خود به تأویل های دروغین و نادرست آیات قرآن دست زدند.
اشتراک واختلاف مبانی تفسیری معتزله و اعتزال نو در تأویلات قرآن
منبع:
پژوهشنامه تأویلات قرآنی دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
122 - 150
حوزههای تخصصی:
عقل، مبنای اصلی تفسیر معتزلی است و بر این اساس آیاتی که ظواهر آنها با حکم عقل در تعارض باشند، تحلیل می شوند. معتزله عقل را مبنای اول برای فهم شریعت و شرع را تابع آن می داند. اندیشه های نومعتزله ریشه در آرای اندیشمندان نخست معتزله در قرون اولیه اسلامی دارد و معتقدند با توجه به سیالیت و تاریخمند بودن نص قرآن می توان اندیشه های آن را روزآمد نمود و در واقع به دنیوی و عرفی کردن امور دینی پرداخت. درنتیجه در کنه اندیشه های نومعتزلیان سکولاریسم را به معنای جدایی دین از حکومت و نه سیاست می توان استنباط نمود. تحقیق حاضر با روش تحلیل و بررسی آثار موجود، مبانی تفسیری معتزله واعتزال نو، تفاوت ها وتشابه ها و عملکرد آنان در باب تأویل را بررسی می کند. معتزله سنتی و نو در باب آزادی انسان در افعال خویش، تنزیه خداوند از تجسیم و شرور، ردّ خرافات و اساطیر و انکار شفاعت به تأویلات روی آورده اند و در عین حال به نوعی افراطی گری در تأویلات عقلی گرفتار آمده اند
تحلیل نقادانه دیدگاه های کلامی شریف رضی درباره خداوند در کتاب تلخیص البیان عن مَجازات القرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف رضی، ادیب و عالم نامدار شیعی در سده چهارم که بیشتر به جهت تدوین نهج البلاغه شهرت دارد، تفسیر بزرگی بر قرآن کریم با عنوان حقائق التأویل فی متشابه التنزیل دارد که گزیده ای از آن را در کتاب تلخیص البیان عن مَجازات القرآن به ودیعت نهاده است. از آنجا که او در علم کلام شاگرد قاضی عبدالجبّار همدانی بود و با آرای معتزله آشنایی کامل داشت، آیات موهم تشبیه، تجسیم و تجویر را بنا بر مشرب معتزلی تأویل می کرد. در این مقاله ضمن پی جویی دیدگاه های کلامی او درباره افعال و صفات خداوند، تلاش می کنیم با توجه به دیدگاه های رقیب، نظرات او را به خصوص درباره دامنه مَجاز در تفسیر آیات قرآن کریم در سنجه نقد قرار دهیم. بر این پایه مهم ترین مواردی که در عقل گرایی اعتزالی شریف رضی مغفول بوده و موجب افراط او در تأویل شده، عبارت اند از: امکان حمل بر استعاره تمثیلیه و تفسیر تمثیلی، تفسیر بر اساس حقیقت باطنی عالم، و تفسیر با توجه به روح معنا.
نقد قرآن محور تأویلات ابن عربی از آیات مربوط به قوم حضرت نوح (ع) در فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
545 - 562
حوزههای تخصصی:
فصّ نوحی (ع) یکی از مهم ترین فصّ های کتاب فصوص الحکم است که ابن عربی در آن به بررسی و تأویل آیات مربوط به نوح نبی (ع) و قوم ایشان پرداخته است. ابن عربی با گریزِ کامل از نصوص آیات قرآنی و تأویل نمودن آنها بر خلاف ظاهر و نص، بر این باور است که قوم نوح (ع) نه تنها بت پرست نبودند، بلکه اهل شهودات و تجلیات ذاتیِ الهی بوده اند. بر این اساس، آنان دارای دو مقام «تشبیه» و «تنزیه» عرفانی بوده اند و تجلّی خداوند واحد متعال را در همه مظاهر و مخلوقات شهود می نمودند و به منزه بودن او از نقائص و پستی ها باور داشتند. همچنین، حضرت نوح (ع) آنان را صرفاً به گونه «تنزیهی» به سوی خداوند دعوت می نمود؛ از این رو، آنان از قبول دعوت نوح (ع) روی برتافتند. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده، اثبات شد که چنین تأویلات طولی با نصوص و ظواهر قرآنی سازگار نبوده و در تناقض (ظاهر با باطن) است؛ زیرا قوم نوح (ع)، به تصریح قرآن کریم بت پرست بودند و حضرت نوح (ع) از هیچ کوششی در جهت هدایت و ایمان آوری آنان فروگذار نکرده است. به دلیل بت پرستی، یقیناً سخن گفتن از شهودات و تجلیات اسماء و صفاتی قوم نوح (ع) صحیح نیست؛ به فرض برخورداری از چنین ویژگی ها و مقاماتی، دعوت به یکتاپرستی قوم نوح (ع) معنایی نداشت.
تحلیل بوطیقایی ادبیات و آیین های عاشورایی (میانه گزارش و تحریف) مطالعه موردی ترکیب بند محتشم کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد تبیین این مسئله است که ظرفیت بوطیقایی موجود در ادبیات و برخی نمودهای آیینی شکل گرفته پیرامون نهضت عظیم عاشورا، امری مرتبط با ماهیت این قیام بزرگ است. بازآفرینی این جنبش شگفت در عرصه بیان، آن را عملاً از حیث تحلیل «ژانری ادبی» به «حماسه» تبدیل کرده است. برخی از دلایلی که می توان دراین باره برشمرد، عبارت اند از: 1. عظمت و سترگی حادثه ازنظر ظهور اراده ای خلل ناپذیر و مقدّس در نبردی بسیار نابرابر؛ 2. عمق معنوی این نهضت از آغاز تا پایان؛ از مقدمات تا امواج اجتماعی، فرهنگی و تبدیل شدن به نمودها و مظاهری انسان شناسانه در ادبیات عمومی و شفاهی اقشار گوناگون مردم. بنابراین، عملاً از منظر ژانرشناسی ادبی در عرصه نوشتارها و گفتارها، ظرفیتی حماسی (epic) به این حرکت پرعظمت بخشیده شده است؛ ازاین رو، طبعاً در فرایند ورود به ساحت هنری حماسه، عناصر بوطیقایی ویژه در آن راه یافته است. این جستار می خواهد حد واسط میان «گزارش صرف» از عاشورا و تحریف های اغراقآمیخته از آن را بشناساند. این حد واسط فقط می تواند ادبیات باشد و از زاویه نگاه ادبی، بوطیقایی و هنری، متناسب با این واقعه خارق العاده است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و بر پایه چهارچوب نظری محاکات و بوطیقایی ارسطو بنا شده است. اجمالاً، نتیجه تحقیق ضمن تأیید ضرورت به رسمیت شناختن این نگاه نسبت به ادبیات و آیین های عاشورا، هم غلوّهای افراطی و تحریف و هم گزارشگری معمولی غیرادبی مرتبط با عاشورا را نقد می کند و در ادامه با تبیین عناصر بوطیقایی، ازطریق تجزیه و تحلیل مشهورترین شعر عاشورایی فارسی، یعنی ترکیب بند محتشم کاشانی، این مرزها را بازشناسی می کند.
طرح منحصر به فرد سیر و سلوک عرفانی در منظومه هفت پیکر نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
45 - 71
حوزههای تخصصی:
نظامی از معدود شاعرانی است که با اشراف به ساحت های گوناگون سخن، توانسته در مرز میان ادبیّات عرفانی و غنایی، اقلیمی خاص برای خود برپا سازد تا الگوی همیشگی این نوع ادبی بعد از او واقع شود. نگاهی به منظومه هفت پیکر از منظر نمادشناسی عرفانی و بازکرد رمزهایی که خود راوی به کنایه و بعضاً به تصریح به ما می دهد، کلّ داستان را فضایی سخت عرفانی می بخشد. امری که تا به حال علی رغم پاره ای کوشش ها و تحلیل های کلّی چندان توجّهی بدان نشده است و عمده پژوهش ها بر این تأکید دارند که هفت پیکر، متنی غنایی-داستانی است و مباحث عرفانی به صورت پراکنده و در پس زمینه آن قرار دارد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی در پی بازکرد مفاهیم چندلایه ای است که راوی در سیر این داستان نهاده است تا بر اساس آن بتوان به صورتی مستدل و با تشریح جزئیات، ابعاد عرفانی و شیوه منحصر به فرد آن را در طرحی از سیر و سلوک عرفانی هویدا کرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد نظامی در این منظومه که از ساحت بیرونی جهان آغاز می شود و در فرآیندی رمزآلود به درون می گراید و تمام نشانه های مهم روایی را در خدمت تحوّلی معنوی و معنایی قرار می دهد، ضمن حفظ لایه اوّلیه، طرحی خاص و منحصر به فرد از سلوک عرفانی را پی انداخته است.