مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
مهارت حل مسئله
حوزه های تخصصی:
پژوهش با هدف تدوین الگوی ساختاری رضایت از زندگی بر اساس نظم جویی هیجانی، مهارت حل مسئله و تحمل ابهام با میانجی گری ویژگی های شخصیتی زوجین انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل تمامی زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره 2 و 5 شهر تهران در سال 1397 بود که از بین آن ها نمونه ای به حجم 380 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه های رضایت از زندگی دینر و همکاران (1985)، نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2001)، حل مسئله هپنر (1982)، تحمل ابهام مک لین (1993) و پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی نئو مک کری و کوستا (1985) استفاده شد. داده ها از طریق معادلات ساختاری و به وسیله نرم افزارهای Spss22 و Amos24 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مسیر مستقیم نظم جویی هیجانی (40/0=β، 01/0=P)، مهارت حل مسئله (32/0=β، 01/0=P)، تحمل ابهام (22/0=β، 01/0=P) و ویژگی های شخصیتی روان رنجوری (22/0-=β، 01/0=P)، برون گرایی (23/0=β، 01/0=P)، گشودگی به تجربه (19/0=β، 01/0=P)، سازگاری (22/0=β، 01/0=P) و وجدانی بودن (27/0=β، 01/0=P) بر رضایت از زندگی معنادار است. همچنین بین نظم جویی هیجانی، مهارت حل مسئله و تحمل ابهام با رضایت از زندگی با میانجی گری ویژگی های شخصیتی رابطه معناداری وجود دارد (01/0=P). نتیجه گیری: ویژگی های شخصیتی در رابطه بین نظم جویی هیجانی، مهارت حل مسئله و افزایش تحمل ابهام نقش میانجی دارند و می توان برای افزایش رضایت زندگی، نظم جویی هیجانی، مهارت حل مسئله را آموزش داد.
شناسایی مؤلفه ها و عناصر برنامه درسی مبتنی بر پرورش مهارت حل مسئله به منظور ارائه الگوی بهینه برای دوره پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
72 - 43
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفه ها و عناصر برنامه درسی مبتنی بر پرورش مهارت حل مسئله و ارائه الگوی بهینه برای دوره پیش دبستانی بود. روش: این پژوهش به صورت کیفی و مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد است. پژوهش حاضر در دو مرحله اجرا شد، اول: کشف مؤلفه های مهارت حل مسئله و دوم: شناسایی عناصر برنامه درسی پرورش مهارت حل مسئله و ارائه الگوی برنامه درسی با استفاده از عناصر نه گانه کلاین برای دوره پیش دبستانی. جامعه پژوهش از متخصصان برنامه درسی، روانشناسان تربیتی و مربیان پیش دبستانی تشکیل شد. نمونه گیری به روش هدفمند از نوع گلوله برفی بود. از هر گروه با یک نفر واجد معیارهای مشخص، مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام و نفر بعدی توسط وی معرفی و مصاحبه ها ادامه یافت تا اشباع نظری با 36 نمونه، حاصل شد و داده ها براساس روش استراوس و کوربین در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تجزیه وتحلیل گردیدند. یافته ها: نتایج در مرحله اول، کشف 10 مؤلفه مهارت حل مسئله: خودآگاهی، تشخیص مسئله، سازمان دهی، تجزیه وتحلیل، ارزیابی، پرورش مهارت های تفکر، مهارت های اجتماعی و... بود. در مرحله دوم عناصر برنامه درسی مبتنی بر پرورش مهارت حل مسئله شامل اهداف (شناختی، نگرشی، عملکردی)، محتوا (سازمان دهی، روش های ارائه)، روش تدریس (سنتی، فعال)، فعالیت یادگیری (انفرادی، گروهی)، مواد آموزشی (ویژگی، انواع منابع)، فضا (ویژگی های فیزیکی، تجهیزات)، زمان (مدت زمان، توجه به آمادگی و سن)، گروه بندی (توجه به ماهیت مسئله، جنسیت، سن، ناهمگنی، تعداد اعضا) و ارزشیابی (توجه به تفاوت فردی، فرآیندی، کمی، توصیفی) شناسایی و الگوی بهینه دوره پیش دبستانی ارائه شد.
اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر کاهش میزان تعارضات همشیران
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر کاهش میزان تعارضات همشیران در بین دانش آموزان پسر انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهرستان کاشان تشکیل می دادند که از این میان تعداد 30 دانش آموز که حداقل دارای یک خواهر/ برادر بودند (با سن 4 سال به بالا و کسب نمره 70 به بالا در پرسشنامه رابطه با خواهر/ برادر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. به منظور گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه رابطه با خواهر/ برادر (هودسون و همکاران، 1995) استفاده شد. سپس برنامه آموزش مهارت حل مساله برای افراد گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای اجرا گردید. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد و یافته های حاصل نشان داد که آموزش مهارت حل مسئله بر کاهش تعارضات بین همشیران اثربخش بوده است. پیگیری نتایج در یک دوره 2 ماهه نیز حاکی از ماندگاری اثر این آموزش بود.
تاثیر آموزش مهارت حل مسئله بر امنیت روانی کودکان
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم مهر ۱۴۰۱ شماره ۵۲
515 - 522
حوزه های تخصصی:
تامین نیازهای اساسی فرزندان از جمله عوامل مهم در تربیت صحیح آنان است. از مهم ترین نیازهای آنان خصوصا در دوران کودکی، تامین امنیت روانی است. امنیت واژه ای است که باید از اصطلاحات خارج شده و نمونه های آن به نحو کامل برای فرزندان تامین شود. امنیت که از عوامل مهم در آرامش روان است تاثیر عجیبی در رشد شخصیت و موفقیت های او دارد. به خطر انداختن فضای فکری و روانی فرزندان، سلامت و تربیت آنها را با آسیب های جدی روبرو می کند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش مهارت حل مسئله بر امنیت روانی کودکان بود که به شیوه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان شهرستان اردبیل که در استان اردبیل واقع می باشد در سال 1400 است.با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای به تعداد 60 نفر پسر( در نظر گرفته شد که به صورت تصادفی 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسش -نامه های امنیت روانی مازلو و آزمون جهت گیری زندگی بر روی آن ها اجرا شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت آموزش حل مسئله به شیوه ی گروهی و به صورت هفته ای یک جلسه 1 تا 1،5 ساعته قرار گرفتند.نتایج نشان داد، آموزش مهارت حل مسئله بر ارتقای امنیت روانی موثر بوده است.
فعالیت های فوق برنامه دانشجویان و گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله در آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
۱۳۲-۱۱۷
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر فعالیت های فوق برنامه برگرایش به تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله دانشجویان با روش توصیفی(علی-مقایسه ای) انجام گرفت. جامعه آماری این مطالعه، شامل تمامی دانشجویان دانشگاه اراک در دانشکده های علوم انسانی، فنی مهندسی، علوم پایه و کشاورزی به تعداد 7200 نفر در نیمسال تحصیلی 95-94 بود. با مراجعه به سوابق دانشجویان تعداد 100 نفر از دانشجویانی که دارای مشارکت مستمر در فعالیت فوق برنامه بودند به صورت خوشه ای طبقه ای انتخاب شدند؛ و بر این مبنا گروه مقایسه دانشجویانی که فاقد فعالیت فوق برنامه بودند نیز به همان روش انتخاب شدند. در این مطالعه جهت گردآوری داده ها، از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی هرمنس که شامل: سه زیر مقیاس خلاقیت، بالیدگی و تعهد و پرسشنامه حل مسئله هپنر که شامل: سه زیر مقیاس اعتماد به حل مسائل، سبک گرایش- اجتناب و کنترل شخصی بود، استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد بین گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله دانشجویانی که دارای فعالیت های فوق برنامه هستند و دانشجویانی که فاقد این فعالیت ها هستند، اختلاف معناداری وجود دارد. در واقع فعالیت های فوق برنامه منجر به افزایش گرایش به تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله دانشجویان می شود. فعالیت های فوق برنامه از طریق شرکت دادن دانشجویان در انجام فعالیت های مختلف، افراد را وارد اجتماع می کند و به واسطه مواجه کردن آنها با مسائل و مشکلات مختلف در عرصه های مختلف، منجر به افزایش توانایی حل مسئله و تقویت تفکرانتقادی آنها می شود. بنابراین پیشنهاد می شود، در مراکز آموزشی شرایطی را فراهم آورد که دانشجویان به سمت انجام فعالیت های فوق برنامه سوق پیدا کنند.
اثربخشی آموزش تفکر علمی بر مهارت حل مسئله در کودکان پیش دبستانی: طراحی و کاربست ابزار جدید حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
351 - 366
حوزه های تخصصی:
هدف اساسی پژوهش حاضر طراحی و کاربرد ابزار حل مسئله در بررسی اثربخشی آموزش تفکر علمی کودکان پیش دبستانی بود. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی و جامعه آماری این پژوهش، کودکان مراکز پیش دبستانی در سال تحصیلی 1397-1396 واقع در شهر تهران را شامل می شد. 8 کودک پیش دبستانی (4 دختر و 4 پسر) به عنوان نمونه و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد ابزار طراحی شده برای مهارت حل مسئله از روایی محتوایی مناسبی (بین 0/8 تا 1) برخوردار است و اعتبار ابزار نیز با استفاده از روش باز آزمایی (0/724) به دست آمد. همچنین، از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نتایج نشان داد برنامه آموزش تفکر علمی بر ارتقاء مهارت حل مسئله کودکان پیش دبستانی تأثیر معنی دار دارد (p<0/05) .آموزش تفکر علمی، این امکان را برای کودکان پیش دبستانی فراهم می کند تا تلاش کنند با استفاده از منطق، روابط بین حوادث را جستجو کنند و به تفکر خلاقانه و علمی مبادرت ورزند.
اثربخشی آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسئله در نوجوانان وابسته به مواد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: شناسایی نوجوانان در معرض خطر سوء مصرف مواد باید از دغدغه های اساسی متولیان تعلیم و تربیت باشد. سوء استفاده از مواد پدیده ای است چندوجهی که همه ارکان اساسی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد، لذا مبارزه با آن نیز مستلزم به کارگیری همه ظرفیت های موجود می باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسئله در نوجوانان وابسته به مواد بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از جمله طرح های کاربردی و نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان پسر که بین ماه های آبان تا بهمن سال 1398 به طور خود معرف برای درمان اعتیاد به مراکز ترک اعتیاد سازمان بهزیستی شهر تهران مراجعه کردند، بود. نمونه آماری پژوهش شامل 30 نفر از نوجوانان (15 تا 19 ساله) معتاد شهر تهران بود که بر اساس غربالگری مرحله تغییر، از میان مراجعه کنندگان برای درمان انتخاب شدند. بعد از مرحله غربالگری، 30 نفر از افراد که برای شرکت در گروه درمانی رضایت داشتند، به طور تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)، پرسشنامه خودکارآمدی (شوارتز و جروسالم، 1983) و پرسشنامه مهارت حل مساله (هیپنر و پترسون، 1982) جمع آوری شده است. از روش مانکوا و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. تحلیل های آماری فوق با بهره گیری از نرم افزار SPSS.22 به اجرا درآمد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی (42/39=F، 001/0>P)، خودکارآمدی (80/136=F، 001/0>P)، و مهارت حل مسئله (59/71=F، 001/0>P) در نوجوانان وابسته به مواد تاثیر دارد. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسئله در نوجوانان وابسته به مواد تاثیرگذار است.
بررسی میزان اثربخشی آموزش درس ریاضی با رویکرد حل مسئله بر پیشرفت تحصیلی و مهارت حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش درس ریاضی به روش حل مسأله بر پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی و مهارات حل مسئله دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل 3350 دانش آموز دختر کلاس سوم ابتدایی شهرستان ملارد است. نمونه های مورد مطالعه شامل 70 دانش آموز دختر از میان دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به روش تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. این پژوهش نیمه تجربی بوده و برای آن از طرح آزمون مقدماتی و نهایی با گروه کنترل استفاده شده است. ابزار مورد استفاده پیش آزمون و پس آزمون بودند. گروه آزمایش حدود 8 هفته درس ریاضی را به روش حل مسأله آموزش دیدند ولی گروه کنترل به روش سنتی تحت آموزش قرار گرفتند. پس از خاتمه دوره، پس آزمون اجرا شد. نتایج به دست آمده نشان داد میزان پیشرفت تحصیلی و مهارت حل مسئله بین دانش آموزانی که به روش حل مسأله آموزش دیدند با دانش آموزانی که به روش سنتی این درس را گذرانده اند، تفاوت معنادار وجود دارد.
بررسی رابطه بین اخلاق رابطه ای، رضایت جنسی و باورهای ارتباطی با صمیمیت زناشویی: نقش میانجی مهارت حل مسئله اجتماعی
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی روابط بین اخلاق رابطه ای، رضایت جنسی و باورهای ارتباطی با صمیمیت زناشویی با نقش میانجی مهارت حل مسئله انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل زنان شاغل در آموزش وپرورش شهرستان به تعداد 420 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 280 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه صمیمیت زناشویی باگاروزی (2001)، پرسشنامه باورهای ارتباطی آیدلسن و اپستین (1981)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون، پرسشنامه مهارت حل مسئله اجتماعی دزوریلا و همکاران (2002) و پرسشنامه اخلاق رابطه ای هراگراو و همکاران (1991) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها مورد تائید قرارگرفته و پایایی آن ها به ترتیب 0/88، 0/90، 0/86، 0/93 و 0/89 به دست آمد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss و lizrel استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اخلاق رابطه ای، باورهای ارتباطی، رضایت جنسی بر مهارت حل مسئله اجتماعی اثر مستقیم دارند، مهارت حل مسئله اجتماعی بر صمیمیت زناشویی اثر مستقیم دارد، همچنین اخلاق رابطه ای، باورهای ارتباطی، رضایت جنسی از طریق مهارت حل مسئله اجتماعی بر صمیمیت زناشویی اثر غیرمستقیم دارند.
اثر مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله و تنظیم شناختی هیجان بر رضایت زناشویی از طریق تاب آوری و همدلی عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
167 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف ارائه ی مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله و تنظیم شناختی هیجان از طریق میانجی گری تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی در مادران دارای کودک فلج مغزی بود. پژوهش، توصیفی پیمایشی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مادران دارای کودک فلج مغزی شهر رشت به تعداد 240 نفر در سال 1401 بودند. مادران موردبررسی با روش هدفمند و بعد از همتاسازی کودکان فلج مغزی بر اساس سن و سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت، با جدول کرجسی و مورگان 148 نفر انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های، رضایت زناشویی انریچ (ENRICH)، تست فرزندپروری آلاباما (فرم والد)، حل مسئله خانواده، تنظیم هیجان، تاب آوری خانواده، همدلی عاطفی، جمع آوری و با نرم افزارهای (SPSS V. 28) و (Lisrel V. 10)، تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد بین مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله، تنظیم شناختی هیجان، تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی با رضایت زناشویی رابطه مستقیم وجود داشت. بین مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله و تنظیم شناختی هیجان از طریق میانجی تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی با رضایت زناشویی رابطه غیرمستقیم وجود داشت. باید با آموزش های مناسب باعث توسعه و تقویت مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله، تنظیم شناختی هیجان، تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی شد تا از این طریق بر میزان رضایت زناشویی در این زوجین افزوده شود.
بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر طرحواره در مهارت حل مسئله ریاضی دانش آموزان دوم ابتدایی
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
257 - 283
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر طرحواره بر مهارت حل مسئله داستانی حساب دانش آموزان پایه دوم ابتدایی انجام شده است. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان پایه دوم ابتدایی روستای چاهشک شاندیز بودند که در سال تحصیلی 1399-1400 تحصیل می کردند. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای دومرحله ای بود و حجم نمونه 50 نفر از دانش آموزان بودند که از این بین، دو گروه کلاسی 25 نفره به صورت تصادفی به عنوان گروه آزمایش و گواه انتخاب شدند. گروه آزمایش، به مدت بیست جلسه آموزش مبتنی بر طرحواره را دریافت و گروه گواه این روش را دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش، آزمون هوش ریون رنگی کودکان، نسخه تجدید نظر شده (1956) و آزمون محقق ساخته مهارت حل مسئله داستانی بود. برای تحلیل نتایج از تحلیل کوواریانس استفاده شد. طبق نتایج پژوهش، آموزش مبتنی بر طرحواره موجب بهبود توانایی حل مسئله داستانی، با اندازه اثر 67/0 در دانش آموزان پایه دوم ابتدایی با سطح معناداری (001/0 P≤) شده است. با توجه به یافته های پژوهش، معلمان پایه دوم ابتدایی می توانند از این روش برای بهبود مهارت حل مسئله داستانی حساب استفاده کنند.
اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر تاب آوری و سازگاری دانش آموزانِ پسر با عملکرد تحصیلی پایین
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
51 - 59
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش مهارت حل مسئله بر تاب آوری و سازگاری دانش آموزان با عملکرد تحصیلی پایین بود. روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزانِ پسر دوره اول متوسطه مدارس شهر شیراز در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. از این میان 100 نفر با روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس مدارسِ دارای عملکرد تحصیلی پایین انتخاب شدند و پرسش نامه تاب آوری (CD‐RISC) و سازگاری (AISS) را تکمیل کردند. سپس از 30 دانش آموز که تاب آوری و سازگاری پایین تر از متوسط گزارش نمودند، به طور تصادفی 15 نفر درگروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل گماشته شدند. افراد گروه آزمایش به مدت هشت جلسه تحت آموزش مهارت حل مسئله قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش مهارت حل مسئله موجب بهبود معنادار میزان تاب آوری دانش آموزان شرکت کننده در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می شود و کاهش معنادار رفتارهای ناسازگارانه را در این گروه به همراه دارد. به طور خلاصه می توان نتیجه گرفت آموزش مهارت حل مسئله موجب بهبود معنادار توانمندی های تاب آوری و سازگاری دانش آموزان می شود.
ارتباط بین سبک های تفکر و سبک های تصمیم گیری با میانجی گری حل مسئله شاغلین استارت آپ ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی شناختی دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۸)
89 - 104
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سبکهای تفکر و سبکهای تصمیم گیری با میانجیگری حل مسئله شاغلین استارت آپها انجام شد. پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی شاغلین در حوزه استارت آپ های شهر تهران در سال 1401 بود. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 300 نفر انتخاب و به ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های سبک تفکر (استرنبرگ، 1994)، سبک تصمیم گیری (اسکات و بروس، 1995) و مهارت حل مسئله (هپنر، 1988) پاسخ دادند. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روشهای آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری و روش آماری تحلیل مسیر با نرم افزارهای SPSS-26 و آموس انجام شد. بر اساس یافته ها، مدل پیشنهادی در معادلات ساختاری و روابط علّی بین متغیرهای، از برازش خوبی برخوردار بود. به طورکلی مشخص شد که سبک تصمیم گیری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم از طریق مهارت حل مسئله در شاغلین استارت آپ ها با سبک تفکر رابطه دارد . نتایج نشان داد که بین مهارت حل مسئله و ابعاد آن با سبک تصمیم گیری و بین سبک تفکر و ابعاد آن با سبک تصمیم گیری نیز رابطه مثبت و معنادار بود. بنابراین توصیه می شود از یافته های پژوهش جهت استخدام و تصمیم گیری در حوزه استارت آپ ها استفاده شود.