مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
آموزش تفکر
حوزه های تخصصی:
آموزش تفکر به کودکان که فلسفه برای کودکان (P4C) نیز نامیده می شود یکی از برنامه های آموزشی است که مورد توجه بسیاری از دست اندرکاران تعلیم و تربیت کودک قرار گرفته است. در این برنامه آموزشی از داستان ها به منزله ابزار اصلی آموزش استفاده می شود زیرا عقیده بر این است که داستان ها می توانند مهارت های شناختی و توانایی پرسشگری را در کودک بالا ببرند و در نتیجه او را در ارزیابی استدلال ها، درک روابط علت و معلولی، کشف و تحلیل مفاهیم، و همچنین نتیجه گیری درست از رویدادها یاری کنند. به همین منظور، متیو لیپمن، که پایه گذار آموزش فلسفه برای کودکان است، داستان هایی را با هدف آموزش تفکر به کودکان نوشته است. مقاله حاضر، با تأیید برنامه آموزش فلسفه به کودکان، سعی دارد نشان دهد که استفاده از کتاب های ادبی کودکان در برنامه درسی یک ضرورت است و می تواند نقش بسزایی در پیشبرد تفکر کودکان داشته باشد. بنابراین باید به داستان های ادبی به منزله یک ابزار آموزشی نگاه کرد و داستان خوانی را جزء برنامه های اصلی کودکان در مدارس قرار داد تا کودکان بتوانند از طریق گفت و گو در مورد آن ها قدرت تفکر خود را بالا ببرند. نکته دیگر که باید به آن توجه کرد این است که استفاده از داستان راه تعامل بزرگسالان با کودکان را هموار می کند، و در عین افزایش قدرت تفکر، آن ها را با رفتار ها و مسائل اجتماعی آشنا می سازد.
بررسی و مقایسة شیوة آموزش تفکر نزد فرید الدین عطار و متیو لیپمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که، «آموزش تفکر» و شیوة آموزش دوسویه در میان بزرگان فرهنگ ساز ایرانی مغفول بوده است یا نظایری دارد؟ با بررسی شیوة گفت و گوی دوسویة فریدالدین عطار در منطق الطیر و مقایسة آن با مؤلفه های «آموزش تفکر» متیو لیپمن، مشاهده شد که شیوة آموزشی عطار در قرن هفتم به شیوة آموزشی متیو لیپمن در قرن حاضر بسیار نزدیک است. این مقایسه با تسامح از تعریف کودک در دیدگاه روان شناسان، که غالباً بین یک تا دوازده سال است، انجام شده است. کودک از دیدگاه عارفان انسانی خام و مبتدی است و این تعریف، نزدیک به تعریف «کودک، کودک است» در P4C است. همان طور که دیدگاه عطار و لیپمن در موضوع آموزش (فلسفه) و هدف آموزش (ارتقای تفکر و اتخاذ تصمیم آزادانه برای خود) شبیه به هم است در شیوة آموزش آن ها نیز شباهت زیادی دیده می شود. هر دو از قصه و گفت و گو در شیوة آموزش خود بهره برده اند و در روش هر دو، تعلیم تفکر و فلسفه موجب تغییر رفتار می شود.
بررسی مهارت های تفکر انتقادی در رمان های برگزیدة نوجوان فارسی دهة 80 براساس فهرست پیتر فاسیونه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مهارت های تفکر انتقادی در رمان های نوجوان تألیفی - گروه سنی د و ه - در دهة 80 شمسی پرداخته است. نمونه های این پژوهش در قالب دوازده رمان نوجوانان، به صورت هدفمند و طبق نظر 26 نفر از متخصصان ادبیات کودک انتخاب شده است. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی قیاسی است. تحلیل رمان ها بر اساس مهارت های تفکر انتقادی فاسیونه است که شامل شش مهارت تفسیر، تحلیل، ارزشیابی، استنباط، توضیح و خودتنظیمی است. در این پژوهش کنش ها، عملکردها و گفت وگوهای شخصیت های داستان بر اساس شش مهارت تفکر انتقادی فاسیونه سنجیده شده است. شخصیت های رمان پارسیان و من: کاخ اژدها (1) بیش از بقیة رمان ها مهارت های تفکر انتقادی را به کار برده اند. در همة رمان های مورد بررسی مهارت تفسیر بیش از بقیة مهارت ها به کار گرفته شده است و پس از آن مهارت تحلیل و توضیح، و سپس مهارت خودتنظیمی و استنباط به میزان برابر در رتبة چهارم، و مهارت ارزشیابی با کمترین میزان در رتبة آخر قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که داستان های معمولی در صورتی که دارای کیفیت ادبی مناسبی باشند، می توانند به عنوان وسیله ای آموزشی مورد استفاده قرار گیرند.
روح تکنولوژی مدرن و جایگاه تفکر در مدارس (بررسی ارزش تفکر در تکنولوژی آموزشی رایج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی جایگاه تفکر در مدارس و تأثیر تکنولوژی مدرن در ارتقای تفکر در مدارس است. لذا ابتدا برخی از نظریات معروف دربارة تکنولوژی مدرن و تأثیر آنها بر زندگی و دیدگاههای مردم به اجمال طرح می شود، سپس با نگاهی اجمالی به مؤلفه های تکنولوژی آموزشی، دیدگاه های مطرح شده در خصوص تکنولوژی مدرن به تکنولوژی آموزشی تعمیم داده شده و تأثیر تکنولوژی آموزشی بر ابعاد و زوایای مختلف زندگی دانش آموزان و به ویژه بر فکرآموزی آنان در مدارس بررسی شده و جایگاه و اهمیت تفکر و پرورش آن مورد مطالعه قرار می گیرد. در نهایت نشان داده می شود که این تکنولوژی دانش آموزان را در مسیرهایی پیش می برد که آموزش تفکر در آن جای چندانی نداشته و تفکر دانش آموزان را در امور مهم زندگی شان مورد تأکید و توجه قرار نمی دهد. به این ترتیب لزوم جایگزینی یا تجدید نظر در تکنولوژی آموزشی رایج روشن شده و اهمیت برنامه هایی شبیه برنامة فلسفه برای کودکان و نوجوانان مشخص می گردد.
کاربرد نظریه استعاره مفهومی لیکاف در آموزش تفکر خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با این هدف شناخت نقش و کاربرد نظریه استعاره مفهومی لیکاف در آموزش تفکر انجام شد. این پژوهش با روش تحلیل مفهومی 30 منبع منتخب در دو بخش زبان فنی و زبان متعارف انجام شده است. نتایج تحلیل زبان فنی بیانگر آن است که نقش یا پیامدهای استعاره مفهومی در آموزش تفکر خلاق، به طور کلی در دو حوزه شناختی و اجتماعی قابل تقسیم است. از پیامدهای شناختی می توان به مواردی چون؛ پرورش مهارت استدلال، بهبود توانایی تعقل و توانایی منطقی و صوری، و توانایی مفهوم سازی و از پیامدهای اجتماعی هم یادگیری منطق و استدلال سخن گفتن، یادگیری سخن گفتن صحیح، اصولی و جذاب و تفکر برانگیز و تقویت گفتار محاروه ای و روزمره و مانند آن ها اشاره کرد. نتایج تحلیل زبان متعارف نشان می دهد که آموزش تفکر عمدتاً استعاری و با استعاره ها انجام می شود و انتخاب انواع استعاره های مختلف می تواند نتیجه آموزشی و تربیتی متفاوتی داشته باشد. بهره گیری از استعاره های مفهومی در آموزش تفکر، در تسهیل آموزش و یادگیری مؤثر است و معلمان می توانند برای تفکر بهتر، دانش آموزان را با هدایت خود برای تولید اندیشه ها، ایده ها و پدیده ها، هم از استعاره ها بهره بگیرند و هم این که یادگیرندگان برای بهبود یادگیری شان و در جهت خلاقیت در تفکرشان، استعاره هایی تولید کنند. معلمان و آموزش دهندگان، باید در فرایند آموزش تفکر، در زمان کار با کودکان، مراحل متخلف و تدریج را رعایت کنند. در پایان مقاله الگوی نمونه جهت آموزش تفکر خلاق مبتنی بر استعاره مفهومی، ارائه شد.
بررسی دیدگاه برساخت گرایی اجتماعی درباره کودکی، و آموزه های آن برای برنامه آموزش تفکر به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی دیدگاه برساخت گرایی اجتماعی در باره کودکی است و آنچه این دیدگاه برای برنامه آموزش تفکر به کودکان دارد. پژوهش با روش فلسفی صورت گرفته است. برساخت گرایی اجتماعی دیدگاهی است که کودک و دوره کودکی را برساخته ای اجتماعی-فرهنگی می داند و نه امری طبیعی. بر این اساس، کودک از ویژگی های رشدیِ طبیعیِ ثابت برخوردار نیست، در عین حال صلاحیت کافی برای این که به عنوان عامل اجتماعی به حساب آید را دارا می باشد. برخلاف باورهای سنتی، در این دیدگاه کودک نه ارزش ابزاری، بلکه ارزش ذاتی دارد. برساخت گرایی اجتماعی تفکر کودک را مستقل از بزرگسال و برخوردار از سرشتی اجتماعی می داند. این مکتب بر گفتمان های چندگانه پست مدرنیسم، فمینیسم پساساختارگرا، پسااستعمارگرایی و جامعه شناسی جدید کودکی مبتنی است. برخی از آموزه های منتج از برساخت گرایی اجتماعی کودکی در زمینه آموزش تفکر به کودکان از این قرار هستند: بافت و زمینه های فرهنگی و اجتماعی در آموزش تفکر به کودکان اهمیت می یابد، آموزش تفکر به صورت گروهی برجسته می شود. بر روابط تعاملی، یادگیری مشارکتی، دوستی ها و بازی های نمایشی کودکان تأکید می شود. نقش نهادهای غیر رسمی در کنار نهاد رسمی آموزش و پرورش در جریان رشد تفکر کودک بیش از پیش اهمیت می یابد.
بررسی تاثیر رویکرد محتوایی آموزش تفکر بر ذهنیت فلسفی مدیران واحدها ومراکز آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی استان خراسان رضوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال نهم پاییز ۱۳۹۳شماره ۴۰
113-132
حوزه های تخصصی:
تحقیق نیمه آزمایشی حاضر، با هدف بررسی تاثیر رویکرد محتوایی آموزش تفکر بر ذهنیت فلسفی مدیران واحدها و مراکز آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی استان خراسان رضوی از طریق روش نمونه گیری تمام شماری همه اعضاء جامعه آماری در دو گروه کنترل و آزمایش به شکل تصادفی دسته بندی و برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد ذهنیت فلسفی مدیران ( شامل 42 سؤال) بهره گرفت و پاسخ به دست آمده به عنوان نمره پیش آزمون ثبت و در ادامه از داستان های فلسفی (هستی شناسانه، شناخت شناسانه و ارزش شناسانه) به عنوان مداخله استفاده گردید، آنگاه ذهنیت فلسفی مدیران گروه کنترل و آزمایشی اندازه گیری و به کمک نرم افزار 21 Spss و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون T دو نمونه مستقل و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد: رویکرد محتوایی آموزش تفکر (داستان های هستی شناسانه؛ داستان های شناخت شناسانه و داستان های ارزش شناسانه) بر ذهنیت فلسفی مدیران واحدها و مراکز آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی استان خراسان رضوی تاثیر معنی داری دارد.
شناسایی صلاحیت های حرفه ای معلمان درس «تفکر و سواد رسانه ای»
حوزه های تخصصی:
سواد رسانه ای بدین معنا نیست که فراگیر صرفاً تعریف رسانه را یاد بگیرد. فراگیر باید یاد بگیرد که رسانه چه تأثیری بر ما می گذارد. منظور از سواد رسانه ای، تجهیز کردن دانش آموزان رسانه ها با توانایی و مهارت های تحلیل، نقد و ارزشیابی محتوای رسانه ها است. با توجه به اهمیت آموزش سواد رسانه ای و جدید بودن درس «تفکر و سواد رسانه ای» شناسایی صلاحیت های حرفه ای معلمان درس تفکر و سواد رسانه ای حائز اهمیت است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی صلاحیت های حرفه ای معلمان درس تفکر و سواد رسانه ای طراحی و اجرا شد. این پژوهش به شیوه کیفی و با روش مطالعه موردی بود. جامعه آماری شامل معلمان درس تفکر و سواد رسانه ای شهرستان بیرجند و متخصصان تعلیم و تربیت در سطح کشور بود. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و بر اساس اشباع نظری، 12 نفر معلم و 3 نفر متخصص مصاحبه شدند. داده های به دست آمده به شیوه تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. دانش رسانه ای، مهارت رسانه ای، نگرش رسانه ای، آموزش مهارت های تفکر، دانش تربیت رسانه ای و سواد های پشتیبان، شش دسته صلاحیت های مورد نیاز معلمان تفکر و سواد رسانه ای بودند که در قالب مضمون اصلی در پژوهش حاضر شناسایی شدند.
آموزش تفکر به مثابه نوشتار؛ براساس نقد دریدا از خوانش فوکو در رابطه بین عقل و جنون در کوگیتو دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
81 - 98
حوزه های تخصصی:
مفهوم تفکر و اندیشیدن یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است که فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره چیستی تفکر و چگونگی ارتباط آن با عقل ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بازسازی مفهوم تفکر از دیدگاه دریدا به وسیله نقد او از خوانش فوکو از "من می اندیشم" دکارت پرداخته و چگونگی ارتباط آن را با آموزش تجزیه و تحلیل می کنیم. بر طبق دیدگاه فوکو، دکارت جنون را از تفکر کنار می گذارد، در حالی که به اعتقاد دریدا در کوگیتو، جنون وضعیتی از تفکر (درون تفکر) می باشد. در خوانش دریدا، کوگیتو نقطه صفری است که در آن عقل و جنون در هم تنیده اند. در حالی که فوکو دکارت را چنین تفسیر می کند؛ من فکر می کنم، پس من مجنون نیستم، دریدا او را چنین می خواند: مجنون باشم یا نباشم، من فکر می کنم، پس هستم. از سوی دیگر دریدا اذعان دارد که تفکر خود، نوعی نوشتن است، فکر کردن؛ یا همان نوشتن، فقط به لطف غیاب و وضعیت های امکان نیافته، و عقلانیت فقط به لطف عدم عقلانیت، یعنی جنون، امکان می یابد. نوشتار دریدایی نیز به واسطه رابطه ای مضاعف با آموزش فوکوی معلم امکان می یابد؛ استاد در ابتدا دانشجو را با فراهم نمودن دانش و طرز تفکر مناسبی آموزش می دهد و سپس دانشجو بخاطر این که خود فکر کند و صدای منحصر بفرد خود را ایجاد نماید، استاد را به چالش می کشد
مقایسه نظرات نخبگان و مجریان در خصوص الزامات آموزش سواد رسانه ای (با رویکرد فرهنگی) به دانش آموزان ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۳ و ۳۴
31 - 49
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: در دهه های اخیر، استفاده بی رویه کودکان از رسانه های نوین زنگ هشدار نفوذ فرهنگ غرب را در کشورمان به صدا درآورده است.با عنایت به کنترل پذیری محدود ، محدودیت گریزی و گریزناپذیری استفاده از این رسانه ها به نظر می رسد تنها راه حل بنیادین ، آموزش شیوه استفاده مناسب از انواع محتواهای رسانه های نوین باشد. در این تحقیق، با هدف تحقّق زمینه های اجماع نظرات میان نخبگان ومجریان و افزایش امکان اجرای موفق، ضمن شناسایی الزامات آموزش سواد رسانه ای به مقایسه دیدگاه های این دو گروه از آگاهی دهندگان پرداخته شده است. روش پژوهش: تحقیق حاضر به دلیل آن که به دنبال کشف الزامات آموزش سواد رسانه ای بوده است، از نوع اکتشافی و به جهت « مقایسه نظرات نخبگان و مجریان» از نوع تبیینی می باشد. در این پژوهش، از تکنیک دلفی استفاده شده است. یافته ها: در نظرات نخبگان و مجریان تنها در دو مؤلفه ، تفاوت معنادار مشاهده شد که این نتیجه، وجودِ همسویی غالب بین نظرات و دیدگاه های آنان را به اثبات می رساند. نتیجه گیری: اجماع نخبگان و مجریان در خصوص الزامات کسب « سواد رسانه ای » با رویکرد فرهنگی ویژه دانش آموزان ابتدایی محرز گردید ، لذا شرایط برای پیاده سازی موفق سواد رسانه ای در این دوره مهیا می باشد.
اعتباریابی پرسشنامه صلاحیت های حرفه ای معلمان درس تفکر و سواد رسانه ای (مورد مطالعه: معلمان شهرستان بیرجند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۰)
97 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ساخت و اعتباریابی پرسشنامه صلاحیت های حرفه ای معلمان درس تفکر و سواد رسانه ای است. روش پژوهش، پیمایشی بوده و جامعه آماری آن نیز 100نفر از معلمانی است که دارای تجربه تدریس درس تفکر و سواد رسانه ای در شهرستان بیرجند هستند. در این پژوهش حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 80 نفر بود و برای نمونه گیری از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده و داده ها با کمک نرم افزار SPSS و با کاربرد روایی سازه، تحلیل عاملی اکتشافی به روش مؤلفه های اصلی و چرخش متعامد با روش واریماکس تحلیل شده اند. در پرسشنامه 16 عامل شناسایی شده اند که دارای ارزش ویژه بالاتر از یک هستند. گویه هایی که دارای میزان اشتراک کمتر از 5/0 بودند، به ترتیب از پرسشنامه حذف و تحلیل اکتشافی دو بار دیگر روی گویه های باقی مانده انجام شد، که درنهایت به هفت مؤلفه تقلیل یافت که به عنوان عوامل تشکیل دهنده پرسشنامه نهایی به دست آمدند که ترکیب آن ها هم دارای توجیه نظری و هم منطقی بود. پایایی پرسشنامه نیز، با استفاده ضریب آلفای کرونباخ 94/0 محاسبه شد؛ که نشان دهنده همسانی قابل قبول پرسشنامه است. نتایج این تحلیل ها نشان داده اند که این پرسشنامه با هفت عامل 1. صلاحیت های رفتاری؛ 2. دانش رسانه ای؛ 3. مهارت های تدریس؛ 4. مهارت های تفکر؛ 5. مهارت رسانه ای؛ 6. سواد رسانه های نوظهور؛ و 7. صلاحیت پداگوژیک از پایایی و روایی مناسب برخودار است
جایگاه هنر نقاشی در آموزش تفکر فلسفی به کودکان بر اساس آرای لیپمن (با تأکید بر سه عنصر خلاقیت، نقد و مراقبه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
24 - 39
حوزه های تخصصی:
ذات فلسفه، فلسفه ورزی و اندیشیدن است. تفکر جزء ذاتی رشد انسان است. یکی از روش های کارآمد در زمینه بهبود آموزش تفکر فلسفی به کودکان که در آرای لیپمن مورد توجه قرار گرفته است، هنر نقاشی است. هرچند لیپمن اشاره مستقیمی به هنر نقاشی نکرده است و به صورت کلی، اهمیت هنر در تفکر فلسفه برای کودکان را مورد توجه قرار داده است، می توان چنین استنباط کرد که هنر نقاشی از مهم ترین روش های بهبود آموزش تفکر فلسفی به کودکان تلقی می گردد. هدف اصلی این پژوهش بررسی جایگاه نقاشی در آموزش تفکر فلسفی به کودکان براساس آرای لیپمن است. این پژوهش ماهیتاً کیفی و با روش توصیفی- تحلیلی و به روش کتابخانه ای تئوری مقاله تدوین گردید و در مرحله بعد از انتخاب موضوعات در نقاشی های شاخص از کودکان 9 تا 11 سال برای ورود به بحث و بررسی آن نقاشی پرداخته شد و ابعاد آموزش تفکر آن ها بررسی گردید. نتایج نشان داد که هنر نقاشی یکی از روش های مؤثر در بهبود تفکرات کودکان تلقی می گردد و می تواند ذهنیات کودکان را تقویت کند. همچنین به واسطه نقاشی کودکان خوب دیدن و خوب اندیشیدن را یاد گرفته و تفکرات انتقادی خود را بهبود می بخشند. در نهایت، براساس تحلیل نقاشی ها دریافت گردید که کودکان مورد پژوهش به خوبی مفهوم را از دل نقاشی ها متوجه شده و ادراک مطلوبی را از نقاشی ها بیان کردند. آرای لیپمن نسبت به هنرها ازجمله هنر نقاشی، آرای مثبتی است و اذعان داشته که هنر بر بهبود تفکرات و خلاقیت کودکان مؤثر واقع می شود.اهداف پژوهش:شناخت جایگاه هنر نقاشی در آموزش تفکر فلسفی به کودکان براساس آرای لیپمن.بررسی جایگاه سه عنصر نقد، خلاقیت و مراقبه در آموزش تفکر فلسفی به کودکان.سؤالات پژوهش:در آرای لیپمن میان نقاشی و آموزش تفکر برای تغییر ذهن چه ارتباطی وجود دارد؟نقاشی بر بهبود تفکر فلسفی کودکان در آرای لیپمن چه تأثیری دارد؟
آموزش تفکّر به کودکان و نوجوانان در بستر راهبردهای تدریس و محتوای کتابهای درسی
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
51 - 68
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، تبیین آموزش تفکّر به کودکان و نوجوانان در بستر راهبردهای تدریس و محتوای کتاب های درسی بود. روش جمع آوری داده ها، اسنادی و روش تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیلی-استنتاجی بود. نتایج نشان داد، آموزش تفکّر متشکل از هفت وجه است. برای آموزش هر وجه، راه کارهای عملیاتی در قالب راهبردهای فعال تدریس مطرح شد که امکان پیاده سازی آن، در زمان مشخص شده ی برنامه درسی مدارس وجود دارد. اولین مساله در آموزش تفکّر، این است که موضوع مناسب آموزشی هر نوع تفکّر از کتاب های درسی احصا گردد. سپس امکانات و فضای آموزشی مناسب آموزش آن نوع تفکّر باید فراهم آید. در جریان آموزش تفکّر در بستر راهبردهای تدریس باید توجه داشت، هم زمان دو هدف دست یابی به اهداف مندرج در محتوای موردنظر کتاب درسی و فعال سازی و به تبع آن، رشد جریان تفکّر فراگیر مد نظر است و نباید یکی جای دیگری را بگیرد. بکارگیری هر نوع تفکّر، کارکرد خاص خود را دارد که دیگر انواع تفکّر ندارد؛ به همین دلیل برای رسیدن به رشد همه جانبه، نباید از هیچ یک از انواع تفکّر غفلت کرد. همه ی دروس و همه ی کلاس های درس با هرنوع محتوایی، می تواند یک میدان عمل برای آموزش تفکّر باشد.