مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
کودکان نابینا
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور هنجاریابی آزمون هوش ویلیامز برای کودکان با نارسایی بینایی صورت گرفته است. این آزمون صد پرسش کلامی و غیرکلامی است و در مقایسه با آزمون های هوشی دیگر که به منظور سنجش هوش افراد نابینا و نیمه بینا به کار گرفته می شوند، سازه هوش را به گونه ای دقیق تر می سنجد. این پژوهش در زمره تحقیقات توصیفی – تحولی است که برای نخستین بار در ایران انجام می پذیرد. در این پژوهش 134 دانش آموز نابینا و نیمه بینا 11.5-14.5 ساله که در سال تحصیلی 79-1378 در مدارس راهنمایی عادی و استثنایی شهر تهران شاغل به تحصیل بودند، به طور انفرادی مورد آزمون قرار گرفتند. ضریب اعتبار آزمون با روش دونیمه کردن و با استفاده از فرمول اسپیرمن براون در دو گروه سنی بین 0.64 تا 0.87 به دست آمد. هم چنین رابطه بهره هوشی، با آخرین معدل پیشرفت تحصیلی به عنوان معیاری برای روایی آزمون مورد بررسی قرارگرفت. ضریب همبستگی بین بهره هوشی و آخرین معدل پیشرفت تحصیلی آزمودنی ها 0.73 به دست آمد که در سطح P<0.01 معنادار است
تبیین و ترسیم تفکری بینا برای کودکان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر قوه ای از استعدادهای ذاتی بشر است که به وی توانایی می دهد پیرامون مسائل گوناگون بیندیشد و، با یاری آن، حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است کشف کند. فرد متفکر می تواند، درباره هر موضوعی، منطقی بیندیشد و بینایی درونی را چراغ هدایت خویش قرار دهد. بنابراین ضرورت تفکر برای بینایی بخشیدن به انسان ها امری مشهود است و تفکر برای کودکان نابینا فرایندی بیناست که به سوی دست یابی به دنیایی شفاف تر و روشن تر و شناخت بهتر، دقیق تر، و عقلانی تر تعریف شدنی است.
هدف از نگارش مقاله حاضر تقویت تصویرسازی ذهنی، تحقق پرورش تفکر، و رسیدن به فرایند تأمل محوری در کودکان نابیناست که برای دست یابی به آن اجرای برنامه فلسفه برای کودکان در مدارس نابینایان مد نظر است. این برنامه طرحی برای آموزش درست اندیشیدن، استدلال کردن، و مهارت تفکر به کودکان است و شامل چند عنصر اساسی (حلقه کندوکاو، کتاب های درسی داستانی، و معلمان تغییرنقش داده) است. در این رویکرد، نیازی به تعریف برنامه فلسفی جدیدی نیست، بلکه اجرای آن نیازمند تغییراتی متناسب با ویژگی های خاص این کودکان است.
کاربرد روش مونته سوری در آموزش کودکان کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: در این مقاله به اصول و مبانی شیوه مونته سوری و کاربرد آن برای کودکان کم شنوا می پردازیم. نتیجه گیری: روش آموزشی مونته سوری که نام خود را از دکتر ماریا مونته سوری دانشمند ایتالیایی گرفته است، در سراسر جهان و برای همه کودکان (تیزهوش، عادی، دچار ناتوانی یادگیری، کم شنوا، نابینا...) به کار می رود. این روش که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است می تواند آینده نویدبخشی را برای آموزش و پرورش کودکان کم شنوای ایرانی نیز به ارمغان آورد .
مقایسه ی فراشناخت در دانش آموزان مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی، آسیب بینایی و کودکان با تحول بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات نشان داده اند که افراد نابینا در انجام وظایف شنوایی، لمسی و شیمیایی خاص بهتر عمل می کنند. با این حال، مطالعات اندکی در مطالعه مشابه، افراد نابینا و بینا را در مقایسه با کودکان بیش فعال در حالت های مختلف حسی، شناختی ارزیابی کرده اند. این تحقیق به منظور مقایسه فراشناخت کودکان بیش فعال وکم توجه، نابینا و کودکان عادی شهرستان اهواز صورت پذیرفت. در پژوهش حاضر از روش علی-مقایسه ای استفاده شده است. جامعه ی آماری پژوهش کلیه کودکان شهرستان اهواز درسال 95 بودند که از طریق روش نمونه گیری هدفمند و تصادفی به عنوان نمونه آماری گزینش شدند. کودکان حاضر در این تحقیق60 نفر بودند که 30 نفرعادی و 15 نفر دارای اختلال نابینایی و 15نفر نیز بیش فعال می باشند. انجام تحقیق به صورت میدانی و با مراجعه به مدارس عادی و کودکان استثنایی شهرستان اهواز صورت گرفت . در این پژوهش به منظور اندازه گیری و مقایسه متغیرهای مورد نظر، از پرسشنامه ی فراشناخت کودکان اسپرلینگ استفاده شده است. برای انجام تجزیه و تحلیل داده های تحقیق از نرم افزار 23 SPSS استفاده شده است. یافته های توصیفی شامل محاسبه ی فراوانی ، میانگین ، انحراف معیار، و تحلیل واریانس تک متغیره مورد مطالعه قرار گرفته است . یافته ها نشانگر آن است که از نظر فراشناخت بین سه گروه تفاوت معناداری مشاهده شد، یعنی میزان فراشناخت کودکان نابینا و نیز کودکان بیش فعال با کودکان عادی با هم متفاوت بود . به طور کلی تأثیر فراشناخت در ادراک فرد از توانایی های خود با تداوم آسیب شناسی روانی را نمی توان نادیده گرفت . بنابراین باید در این راستا تلاش نمود تا هر چه بیشتر در آموزشگاه ها کارکرد فراشناخت و ابعاد آن را در پیشبرد اهداف آموزشی و سلامت روان و آسیب شناسی روانی کودکان عادی و خاص به کار گرفت.
مقایسه کنترل عواطف مادران کودکان عقب مانده با مادران کودکان نابینا و ناشنوا شهرستان رشت
حوزههای تخصصی:
هدف مقایسه کنترل عواطف مادران کودکان عقب افتاده با مادران کودکان نابینا و ناشنوای شهرستان رشت انجام شده است جامعه پژوهش حاضر تمامی دانش آموزان مدارس استثنایی رشت که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیده و مورد بررسی قرار گرفتند . در این پژوهش از روش میدانی برای گرد آوری داده ها استفاده شد برای این منظور از پرسشنامه کنترل عواطف برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. مطالعه حاضر از نوع پژوهش های علی مقایسه ای است. در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از هر دو آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است . در بررسی توصیفی داده ها، از جداول توزیع فراوانی و درصد، نما، میانه میانگین، واریانس، انحراف معیار استاندارد و غیره استفاده شده است و از آمار استنباطی؛ بنابر ضرورت به کمک نرم افزارهای آماری(SPSS20) برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از نمونه آماری استفاده شده است نتایج به دست آمده بین میانگین خشم مادران کودکان عقب مانده با خشم مادران کودکان نابینا و ناشنوا تفاوت معنی داری وجود دارد ، بین میانگین خلق افسرده مادران کودکان عقب مانده ، نابینا و ناشنوا تفاوت معنی داری وجود ندارد ؛ بین میانگین اضطراب مادران کودکان عقب مانده با اضطراب مادران کودکان نابینا و ناشنوا تفاوت معنی داری وجود دارد بین میانگین عاطفه مثبت مادران کودکان عقب مانده ، نابینا و ناشنوا تفاوت معنی داری با هم ندارد.
بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی ب ر بهبود نگرش کودکان عادی نسبت به کودکان ناشنوا و نابینا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی ب ر بهبود نگرش کودکان عادی نسبت به کودکان ناشنوا و نابینا بود. روش: روش تحقیق شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل بود.. جامعه آماری پژوهش حاضر را کودکان دخترعادی سنین 7-12 سال، درکتابخانه های فراگیر استان تهران در تابستان 1393تشکیل دادن،. سپس 50 دانش آموز دختر از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل (هر گروه 25 نفر)قرار داده شدند. جمع آوری داده ها از طریق مقیاس چیداک-مک مستر برای سنجش نگرش کودکان نسبت به کودکان معلول روزنبام ، آرام س ترانگ ، کی نگ (1988) (CATCH) بود. پس از پیش آزمون 13 جلسه آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی توسط مربیان مجرب برای گروه آزمایش برگزار شد. بعد از پایان جلسات آموزشی گروه آزمایش پس آزمون در مورد هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. داده های پژوهش توسط آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان دادکه تفاوت معناداری در نمره های نگرش کودکان عادی نسبت به کودکان نابینا و ناشنوا در گروه با آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی در مقایسه با گروه کنترل که این آموزش را ندیده اند، وجود دارد(05/0≥P). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش تلویحات کاربردی در مورد تجدید نظر در مورد برنامه های آموزشی سازمان های مرتبط از جمله سازمان آموزش و پرورش و کانون پرورش کودکان و نوجوانان جهت تغییر نگرش کودکان در حوزه های مختلف عاطفی، شناختی و اجتماعی توسط آموزش مبتنی بر شعر و قصه گویی جهت ایجاد انگیزه بیشتر در کودکان جهت ارتباط با کودکان معلول را مطرح می نماید.
بازنمود طرحواره های تصوری در توصیفات کودکان بینا و نابینا در زبان فارسی در دو گروه سنی (8-6 و 10-8 سال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر این است که بازنمود طرحواره های تصوری در توصیفات زبانی کودکان بینا و نابینا در دو گروه سنی 6-8 و 8-10 سال را مورد بررسی قرار دهد تا مشخص شود که فقدان حس بینایی تا چه حد می تواند در بازنمایی سه طرحواره مد نظر در تحقیق، (طرحواره های فضا، مسیر و نیرو) مؤثر باشد. به این منظور، از 10 کودک بینا و 10 کودک نابینا خواسته شد تا در قالب مصاحبه 20 موقعیت عینی را توصیف کنند که در مجموع، 944 جمله حاوی سه طرحواره از داده ها استخراج شد. بررسی های آماری نشان می دهد که کودکان بینا در قیاس با کودکان نابینا به طور میانگین و به شکل معناداری سه طرحواره را به میزان بیشتری به کار برده اند؛ به طوری که میانگین رتبه ای برای کودکان بینا 33/4 و برای کودکان نابینا 67/2 می باشد. به نظر می رسد کودکان نابینا به این علت که فاقد یکی از حواس پنج گانه هستند؛ دریافت های حسی-ادراکی محدود تری نسبت به گروه مقابل دارند و گستره محدودتری از محیط را ادراک کرده و آن را به زبان نیز منتقل می کنند. این در حالی است که عامل سن تأثیر چندانی در بازنمایی طرحواره ها نداشته است. علاوه براین، بررسی تفاوت بازنمایی تک تک طرحواره ها نشان داد که کودکان نابینا از طرحواره فضا به میزان بیشتری نسبت به کودکان بینا استفاده کرده اند. در مقابل، کودکان بینا طرحواره نیرو را به طور معنا دار در قیاس با کودکان نابینا به میزان بیشتری به کار برده اند که به نظر می رسد چنین تفاوتی با میزان پیچیدگی طرحواره های تصوری مرتبط باشد.
اثر آموزش ایمن سازی روانی در برابر تنیدگی بر تنظیم شناختی هیجان و مشکلات روان شناختی مادران کودکان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مادران کودکان نابینا در تنظیم هیجان و واکنش های روان شناختی با مشکل مواجه هستند. به نظر می رسد که آموزش ایمن سازی روانی برای آنها مفید باشد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر ایمن سازی روانی در برابر تنیدگی بر تنظیم شناختی هیجان و مشکلات روان شناختی مادران کودکان نابینا بود. روش : پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری را مادران کودکان نابینای 7 تا 10 ساله شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند. شرکت کنندگان با روش نمونه گیری در دسترس از مدارس ویژه نابینایان شهر اصفهان، انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه 17 نفری جایدهی شدند. گروه آزمایش، مداخله را در 10 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کرد، ولی گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای استفاده شده، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) و مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی (لاویباند و لاویباند، 1995) بود. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ایمن سازی روانی اثر معناداری بر نمره های افتراقی راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان در آزمودنی ها داشت (01/0P= و 91/6F=) ولی تأثیر معناداری بر راهبردهای سازش نایافته آنها نداشته است (66/0P= و 19/0F=). همچنین این برنامه تأثیر معناداری بر افسردگی (0001/0P= و 42/22F=) و تنیدگی (002/0P= و 99/10F=) آزمودنی ها داشته، ولی تأثیر معناداری بر اضطراب آنها نداشت (66/0P= و 19/0F=). نتیجه گیری: برنامه ایمن سازی روانی بر تجربه های هیجانی و واکنش های روان شناختی تأثیر می گذارد؛ بنابراین، نقش مهمی در بهبود تنظیم هیجان و مشکلات روان شناختی مادران کودکان نابینا دارد.
تاثیر 6 هفته تمرین دویدن منتخب بر رکورد 540 متر کودکان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: شرایط فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی فعلی جامعه به گونهای است که نابینایان فرصت های کمی برای تجربه موفق دویدن در محیط دارند. با توجه به ضرورت فعالیت بنیادی دویدن در بهبود استقامت هوازی، هدف تحقیق حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین دویدن منتخب بر رکورد 540 متر بهمنظور برآورد استقامت هوازی کودکان نابینا بود. روش تحقیق: تحقیق از نوع نیمه تجربی و دارای طرح گروه کنترل نامعادل بود. نمونههای تحقیق کودکان نابینای یکی از مدارس ابتدایی نابینایان استان اصفهان بودند. گروه تجربی شامل 8 نفر و گروه شاهد 10 نفر بود. تمرینات دویدن استقامتی منتخب شامل 3 جلسه 35 دقیقهای در هفته بود که به مدت 6 هفته ادامه داشت. برای ارزیابی استقامت هوازی از آزمون دوی 540 متر استفاده شد. وفاداری آزمودنی های گروه تجربی به برنامه دویدن از طریق فرم حضور و غیاب در هر جلسه تمرینی محاسبه شد. دادهها توسط آزمون تحلیل واریانس برای دادههای تکراری در سطح 05/0 ≥p مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج بیانگر معنی دار بودن تغییرات درون گروهی (001 /0= p و 72/19= <sub>(16و1)</sub> F )، تعاملی (03/0 = p و 75/5= <sub>(16و1)</sub> F ) و بین گروهی (05/0= p و 75/5= <sub>(16و1)</sub> F ) به نفع گروه تجربی بود. در پایان، وفاداری آزمودنیهای گروه تجربی به برنامه در حد 94 درصد به دست آمد. نتیجه گیری: برنامه تمرینی دویدن منتخب در این تحقیق می تواند در بهبود رکورد دوی 540 متر کودکان نابینا موثر باشد.