فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۶۴۱ تا ۷٬۶۶۰ مورد از کل ۷٬۹۲۷ مورد.
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
51 - 79
حوزههای تخصصی:
شهرستان ایجرود واقع در استان زنجان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی ، دارای ویژگی هایی است که شناخت کم و کیف محوطه های باستانی آن در دوره اشکانی، می تواند ما را در درک بهتر تحولات فرهنگی این دوره، در غرب و تا حدی شمال غرب کشور یاری دهد. این پژوهش در قالب یک بررسی میدانی و به منظور روشن نمودن وضعیت، تغییرات و تطورات فرهنگی منطقه در دوره اشکانی انجام پذیرفت؛ در این راستا بررسی حوزه جغرافیایی دهستان گلابر و بخش شمال غربی رودخانه ایجرود در دهستان ایجرود پایین، طی دو فصل انجام شد. نتیجه این بررسی ها، شناسایی جمعاً ۱۰۰ محوطه باستانی (۶۸ محوطه در دهستان گلابر و ۳۲ محوطه در بخش شمال غربی دهستان ایجرود پایین) بود که از این بین، ۳۵ محوطه دارای آثار اشکانی است. مطالعه گونه شناسی سفال اشکانی منطقه و نیز درک و دریافت کلی الگوی استقراری محدوده بررسی در این دوره، از نتایج مهم این پژوهش است که بر اساس آن ها مشخص گردید در دوره مذکور استقرارها نسبت به دوره قبل (هخامنشی) از نظر تعداد، افزایش چشمگیری داشته و حتی استقرارهای دوره بعد (ساسانی) به اندازه دوره اشکانی نیست؛ این نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دوره قبل است. همچنین، مشخص شد که بیشتر استقرارهای منطقه، روستاهای کوچک و تعداد کمی روستاهای بزرگ هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد. به نظر می رسد، فرهنگ مادی منطقه در دوره اشکانی، ضمن دارا بودن برخی ویژگی های بومی-محلی که آن را از سایر مناطق غرب و شمال غرب کشور تا حدی متمایز می کند، نهایتاً بخشی از گستره فرهنگی غرب و شمال غرب کشور است.
لایه نگاری بخش جنوبی تپه سگزآباد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۸
77 - 96
حوزههای تخصصی:
کاوش های آموزشی پژوهشی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران در پاییز ۱۳۸۸ در تپه سگزآباد با هدف مطالعه لایه ها و توالی فرهنگی بخش جنوبی این محوطه، صورت پذیرفت. در این فصل دو ترانشه ۷ و ۸ به منظور دست یابی به هدف تعیین شده، مورد کاوش قرار گرفت. متأسفانه، لایه های فرهنگی تپه سگزآباد به دلیل حفاری های غیر مجاز گسترده به شدت مضطرب شده است، ولی به نظر می رسد بخش های جنوبی محوطه کمتر مورد تعرض قرار گرفته و لایه های فرهنگی در این بخش مخصوصاً در ترانشه ۷ توالی منطقی و منظمی دارند. در این ترانشه شواهدی از دوره های مفرغ جدید، عصر آهن و دوره تاریخی شناسایی شد ولی به دلیل کوچک بودن ابعاد ترانشه ها (۲ × ۲ متر)، تیم کاوش موفق به شناسایی معماری مشخصی نشد، ولی سفال های بدست آمده از این کاوش امکان ارائه گاهنگاری نسبی این بخش را میسر می سازد. ضخامت لایه های فرهنگی در این بخش، مخصوصاً در ترانشه ۷ نشان دهنده وسعت زیاد این محوطه است که لزوم انجام تعیین حریم بر مبنای گمانه زنی را ایجاب می کند. این نوشتار بر گونه شناسی، طبقه بندی، معرفی و مقایسه انواع سفال های بدست آمده از این دو ترانشه و لایه نگاری و ارائه گاهنگاری نسبی تاکید دارد.
ارزیابی جایگاه بسترهای جغرافیایی بر استقرارهای دوره ساسانی در مناطق کوهستانی جنوب غرب ایران، مطالعه موردی: دشت ارسنجان، استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محوطه های باستانی نشان دهنده چشم انداز فرهنگی حاصل برهم کُنش انسان و محیط بوده و متأثر از مجموعه ای از عوامل جغرافیایی، طبیعی و اجتماعی- فرهنگی هستند. به بیان دیگر سکونتگاه های باستانی به عنوان یادگارهای فضایی فعالیت های اولیه انسان ها، حامل اطلاعات در مورد سازگاری اولیه انسان و دگرگونی محیط هستند، تفسیر و آشکارسازی اطلاعات محیطی توزیع سکونتگاه می تواند شرایطی را برای درک بیشتر تعامل بین انسان و محیط در این دوران فراهم کند. در این تعامل عوامل محیطی چون ارتفاع از سطح دریا، شیب، منابع آب، پوشش گیاهی، درجه شیب و کاربری اراضی هرکدام به نوعی خود بسترهای جغرافیایی و طبیعی هستند که در پراکنش محوطه های باستانی نقش مؤثری دارند. هدف از این پژوهش ارزیابی بسترهای جغرافیایی بر استقرارهای باستانی دوره ساسانی در دشت میانکوهی ارسنجان است. براین اساس شش عامل جغرافیایی به عنوان عوامل محیطی یا متغیر مستقل و مساحت محوطه های باستانی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. به منظور بررسی این عوامل، از نرم افزارهای Arc GIS و SPSS و روش های تحلیل کمی از نوع آمار استنباطی با روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج این تحلیل ها مشخص کرد که محوطه های دوره ساسانی با تعدادی از عوامل طبیعی وابستگی هایی را در سطح متوسط تا ضعیف و تعدادی از عوامل محیطی نیز وابستگی زیادی را نشان می دهد. در تحلیل و ارزیابی الگوهای استقراری محوطه های ساسانی با استفاده از تحلیل خوشه ای، چهار الگو به دست آمد و علاوه بر یک محوطه بزرگ در منطقه به همراه محوطه های کوچک تر اقماری آن که روستاهای بزرگ و کوچک با شیوه کشاورزی و دامداری هستند، یک الگوی دیگر نیز مشخص گردید که احتمالاً با کارکرد و محل قرارگیری آن ها در چشم انداز منطقه مرتبط است. این نوع محوطه ها به دلیل قرارگیری بر روی تپه ماهورها، بسترهای صخره ای و مناطق تقریباً مرتفع، یادآور قلعه های نظامی و یا پاسگاه های بین راهی هستند.
بررسی روند و رویکردهای برگزاری مراسم «هزاره فردوسی» 1313ش در جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۸)
26 - 50
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی و تحلیل چرایی، چگونگی و شناسایی رویکردهای اصلی در برگزاری مراسم هزاره فردوسی در مهم ترین پایتخت ها و شهرهای جهان بر مبنای اسناد و منابع مربوط به این دوره، همراه با تحلیل نتایج حاصل از برگزاری مراسم مذکور در سطح جهانی است. روش/رویکرد پژوهش: نوشتار حاضر با روش تاریخی و با شیوه توصیفی تحلیلی و با با استفاده از اسناد و مدارک آرشیوی و منابع کتابخانه ای نوشته شده است. یافته ها و نتیجه گیری: حکومت پهلوی درصدد بود تا از طریق برگزاری مراسم هزاره فردوسی در کشورهای جهان، برای حاکمیت خود وجهه ای بین المللی فراهم آورد و از این طریق بر اعتبار ملی خود در سایر کشورهای جهان بیفزاید، و در عین حال به کمک این مراسم، تصویری از یک حاکمیت کارآمد را به نمایش بگذارد و خود را عامل پیشرفت کشور نشان دهد.
کاربرد پسوندها در زبان سغدی و سنجش آن با زبان یغنابی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۷ بهار و تابستان ۱۳۸۹ شماره ۱۳
107-116
حوزههای تخصصی:
زبان سغدی یکی از زبان های ایرانی میانه شرقی است که از آن گنجینه ای پربار از متون و واژگان بجای مانده است. شوربختانه، با آن که سغدی روزگاری به عنوان یک زبان میانجی در طول جاده ابریشم روایی داشته، امروزه تنها گویشی از آن در بخش کوچکی از تاجیکستان در دره یغناب به عنوان زبان یغنابی به جای مانده است. در این نوشتار کوشش گردیده، نخست پیوند زبان سغدی از نگر ساخت واژه اعم از این که یک واژه بسیط است یا مشتق یا مرکب با دیگر زبان های ایرانی مانند اوستایی، فارسی میانه و... نشان داده شود و سپس، به گونه ای اختصاصی زبان سغدی با یغنابی دربخش واژگان مشتق پسونددار از نگر دگرگونی های دستوری و معنایی که یک واژه ساده در پیوند با پسوند پیدا می کند، مورد بررسی و سنجش قرار گیرد.
گزارش مقدماتی بررسی محوطه های پیش ازتاریخ دشت فسا در سال ۱۳۸۸ استان فارس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ بهار و تابستان ۱۳۹۱ شماره ۱۷
57 - 74
حوزههای تخصصی:
دشت فسا یکی از حوزه های فرهنگی غنی پیش از تاریخ استان فارس است که متأسفانه نام آن در ادبیات باستان شناختی ایران جز در مواردی کوتاه به میان نیامده است. بررسی ها و کاوش های باستان شناسی در استان فارس، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، بطور عمده در حوزه رود کر متمرکز بوده است. هر چند شهرستان فسا نیز اهمیت باستان شناسی خود را با بررسی میروشجی در سال ۷۳-۱۹۷۲ نمایان ساخت ولی نتایج این بررسی آنچنان که شایسته بود مورد مطالعه قرار نگرفت. به منظور تهیه نقشه باستان شناسی کشور، شهرستان فسا در فروردین ماه سال ۱۳۸۸ بار دیگر به وسیله تیمی ایرانی به سرپرستی احمدعلی اسدی بررسی شد. در نوشتار حاضر به معرفی ۱۵ محوطه پیش از تاریخی که در بررسی اخیر شناسایی شده است پرداخته می شود. هر چند که بسیاری از محوطه های پیش از تاریخ فسا از لحاظ داده های فرهنگی سطحی فقیر هستند ولی سعی شده است تا یک گاهنگاری نسبی برای هر کدام از محوطه ها نیز ارائه گردد.
تعیّن نظم گفتمانیِ خوانش نژادیِ ناسیونالیست های رمانتیک ایرانی در تاریخ نگاری معاصر ایران (از قاجاریه تا پایان دورۀ پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی مقاله حاضر این است که آغازین لحظات تولد و پیدایشِ خوانشِ نژادی از تاریخ ایران کدام است. (درجه صفر) و بر مبنایِ کدام صورت بندیِ گفتمانی، این خوانش نژادی از تاریخ به مثابه یک نظمِ گفتمانیِ فراگیر در تاریخ نگاریِ معاصر ایران (از دوره قاجاریه تا پایان حکومت پهلوی دوم)، تعیّنِ گفتمانی پیدا کرد و هژمونیک شد و چه نتایجی به بار آورد. آخوندزاده و کرمانی به مثابه سوژه های گفتمانِ خوانش نژادی در ایران، نخستین کسانی بودند که با ترویجِ ایدئولوژی عرب ستیزانه و با ارائه تحلیلی سیستماتیک و نظام مند از خوانش نژادی، آن را در تاریخ نگاریِ ایرانی صورت بندیِ گفتمانی کردند. به زبانِ دیرینه شناسانه و از منظر تحلیل نظام های اندیشه ای، اندیشه های نژادیِ آخوندزاده و کرمانی در تاریخ نگاری ایرانی به مثابه نیروهایی عمل کردند که همچون نظام های گفتمانی، سوژه های خودشان را ساختند. آخوندزاده، کرمانی و جلال الدین میرزا با بهره گیری از متون دساتیریِ آذرکیوانیان (دوره صفویه) به مثابه متونی «ایدئولوژیک»، در نقشِ حاملانِ اولیه و سوژه هایِ گفتمانِ هم زمان، باستان گرایانه و نژادگرایانه درآمدند. نظمِ گفتمانیِ حاصل از خوانشِ نژادیِ ناسیونالیست های رمانتیک ایرانی در آثار و مکتوباتِ مورخانِ بعد از آنان از قبیل حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، ابراهیم پورداود، ذبیح الله صفا، غلامرضا رشید یاسمی و دیگر مورخان و روشنفکرانِ پسا آخوندزاده و پسا کرمانی می نشیند. این مورخان و روشنفکران نیز به مثابه سوژه هایِ این گفتمان و در همین چارچوب و فضایِ گفتمانیِ خوانشِ نژادی از تاریخ ایران، در نگارش آثار تاریخی شان به طور حتم، فصل یا بخشِ مهمی از کتاب های خود را به بحث های نژادی با عناوینِ «نژاد ایرانی»، «نژاد آریایی»، خونِ ایرانی و... اختصاص داده اند که گویایِ بارز تعیّن نظم گفتمانیِ خوانشِ نژادی در تاریخ نگاری ایرانی است. این تاریخ نگاری و خوانشِ نژادی با مقدس انگاری و تأکید همدلانه بر سلسله «ساسانیان» به مثابه آرمان شهر با گفتمانِ نژادگرایانه و باستان گرایانه پیوند برقرار و در تاریخ نگاریِ ایران معاصر تعیّن گفتمانی پیدا کرد و هژمونیک شد. در نتیجه نظامات گفتاریِ حاصل از خوانشِ نژادی از تاریخ ایران زمینه هایِ تئوریکِ «مقصر انگاریِ» انیران (مشخصاً اعراب) و «آنان را عاملِ تمامِ بدبختی هایِ ایرانیان انگاشتن» فراهم شد.
مفهوم رنگ در کتاب سوم دینکرد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
125 - 138
حوزههای تخصصی:
واژه رنگ در دو معنای حقیقی و مجازی به کار رفته است. کاربرد واژه رنگ در معنای مجازی نزد عوام در داستان ها، امثال و افسانه ها به فراوانی به کار رفته و موجب افزایش معانی این واژه گردیده است. در این پژوهش، واژه رنگ در ترکیبات «رنگ زمانه» و «رنگ ایرانشهر» در سه فصل ۲۷، ۲۸ و ۲۹ کتاب سوم دینکرد مورد بررسی قرار می گیرد. این سه فصل از پیچیده ترین متنهای فلسفی در دوره میانه است. متنها به صورت آوانویسی شده و برگردان فارسی ارائه می گردند. در پایان به این نتیجه دست می یابیم که نویسنده کتاب سوم دینکرد در اینجا واژه رنگ را به مفهوم نمادین بکار برده تا کلام برای خوانندگان دلنشین گردد.
Archaeology of the Persian Gulf(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۸, January ۲۰۲۵
93 - 99
حوزههای تخصصی:
For years, archaeologists have investigated and excavated the peripheral lands of the Persian Gulf and accomplished considerable achievements in this regard. The findings were published in the form of articles and books. Nevertheless, despite efforts by some historians to come up with works on this field, there lacks a comprehensive archaeological book on the Persian Gulf. In the present study, the author attempts to critically evaluate a book entitled Persian Gulf Archaeology in Parthian & Sasanian Periods.
A Review of Rome and Persia in Late Antiquity: Neighbors and Rivals(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
67 - 72
حوزههای تخصصی:
Rome and Persia in Late Antiquity: Neighbors and Rivals is more than just a history of wars; it opens new windows and challenges some of the most common views regarding Roman-Persian relations. By emphasizing Iranian sources, Beate Dignas and Engelbert Winter avoid reconstructing historical events from a Roman point of view and instead present a balanced outlook free of common anti-oriental prejudices. Their work covers a wide range of topics and explains how the Romans and Persians despite many wars attempted to secure their national interests via channels of negotiations and complex diplomacy. The Roman-Persian rivalry seems “modern” in many respects and this character of their relation is nicely demonstrated in this book.
اتباع عثمانی ولایت مکری و تقابل شه بندرخانه عثمانی و کارگزاری امور خارجه ایران در ساوج بلاغ مُکری در دوره قاجار (از اواسط قرن سیزدهم هجری تا پایان دوره قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۹)
6 - 31
حوزههای تخصصی:
هدف : تبیین جایگاه و اهمیت ولایت مکری در روابط دو کشور ایران و عثمانی و بررسی عملکرد شه بندرخانه عثمانی و کارگزاری وزارت خارجه شهر ساوج بلاغ درزمینه تابعیت و اتباع عثمانی ساکن مکریان. روش/ رویکرد پژوهش: پژوهش حاضر به روش تاریخی با تکیه بر اسناد و مدارک آرشیوی و با رویکرد تحلیلی و توصیفی انجام شده است. یافته ها و نتیجه گیری : اهمیت سیاسی، نظامی و اقتصادی ولایت مکری (جنوب استان آذربایجان غربی) و اختلاف دو کشور ایران و عثمانی بر سر مالکیت برخی از مناطق آن باعث شد تا آن منطقه در دوره قاجار، عرصه تقابل سیاست های آن دو دولت باشد. یافته های پژوهش نشانگر آن است که مشکلات مرتبط با اتباع عثمانی ساکن این ولایت و هم چنین تلاش های دولت عثمانی برای تغییر تابعیت اهالی این منطقه بیشتر به دلیل منازعات مرزی و تلاش عثمانی ها برای الحاق قسمتی از خاک این ولایت به عثمانی بوده است.
تالار تخت در کاخ های آشور نو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۵
111 - 130
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخص ترین ویژگی های کاخ های آشور نو، بهره گیری از پلانی مشابه در جایگیری فضاها با کاربری مشخص است. این تشابه به حدی است که در نگاه نخست به پلان یک کاخ، می توان به سادگی موقعیت فضاهای تعریف شده ای چون صحن بیرونی، صحن اندرونی، فضاهای مسکونی و خدماتی و نیز تالار تخت را تشخیص داد. تالار تخت یا شاه نشین کاخ های آشور نو، مهم ترین فضای یک مجموعه سلطنتی محسوب می شده است. بدون شک، مهم ترین فضا، از بیشترین تزئینات و امکانات بهره می برده و مناسب ترین موقعیت ممکن را در یک مجموعه مسکونی به خود اختصاص می داده است. علاوه بر این کیفیت دسترسی به این فضا، ابعاد آن و فضاهای مجاور باید به گونه ای طراحی می شد که با شأن پادشاهی که در آن جلوس می کرد؛ تناسب می داشت. عوامل گفته شده شواهدی است که در این مقاله مورد کنکاشی باستان شناسانه قرار خواهند گرفت.
گزارش مقدماتی فصل اول کاوش در محوطه کلانتر ۴، حوضه آبگیر سد گتوند، خوزستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۷ پاییز و زمستان ۱۳۸۹ شماره ۱۴
49 - 76
حوزههای تخصصی:
دریاچه ۹۰ کیلومتری سد گتوند علیا تعداد قابل توجهی از محوطه های باستانی شمال خوزستان را در خود فرو خواهد برد. از همین روی جهت شناسایی محوطه های باستانی در خطر غرق شدن، تیمی از باستان شناسان، حوضه آبگیرِ این سد را بررسی نموده و محوطه های این محدوده را شناسایی و ثبت نمودند. محوطه کلانتر ۴ یکی از محوطه های اعلام شده توسط تیم بررسی بود که در فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۹ کاوش گردید. در پی کاوش در این محوطه آثار معماری مسکونی و دو آرامگاه سنگی نیمه زیرزمینی مربوط به دوره ایلام جدید شناسایی گردید که نقش مؤثری در افزایش دانش ما از دوره ایلام جدید در ارتفاعات خوزستان خواهد داشت. با توجه به مقایسه تطبیقی سفال ها، شباهت قابل توجهی بین سفال های کلانتر ۴، شوش (شهر شاهی II) و محوطه های ایلام جدیدِ دشت میاناب شوشتر وجود دارد. از سوی دیگر با مطالعه معماری محوطه بر اساس رهیافتی قوم باستان شناسانه، تداومی در سنت های معماری منطقه حداقل از دوران ایلام جدید تا کنون به چشم می خورد.
کاروانسراهای انار، کرمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
97 - 118
حوزههای تخصصی:
کاروانسراها نقش کلیدی در رشد و رونق تجارت، گسترش روابط فرهنگی و اشاعه سنن و ایجاد شناخت و تفاهم فرهنگی در طول تاریخ ایران داشته اند. ایجاد شبکه گسترده کاروانسراها در ایران با معماری خاص و متاثر از اقلیم و زیست محیط، راه حلی بسیار حیاتی برای ایجاد، گسترش و انسجام شبکه های تجاری در داخل ایران شده و این مهم از دوران صفویه با ساخت کاروانسراهای معروف به شاه عباسی در اقصا نقاط ایران، به اوج خود رسید. معماری خاص کاروانسراها و اهمیت و جایگاه آنان در تاریخ معماری ایران تا جایی است که در سال 1402، پنجاه و شش کاروانسرای ایرانی در فهرست آثار میراث جهانی، به ثبت رسیده است. استان کرمان یکی از غنی ترین استان های ایران از لحاظ توالی و تسلسل تاریخی و آثار تاریخی شاخص است که جایگاه ویژه ای در مطالعات باستان شناختی و تاریخ معماری دارد؛ ولی متاسفانه نواحی شمالی آن به ویژه شهرستان انار، کمتر مورد توجه باستان شناسان و پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی، قرار گرفته بود. در سال 1399 این شهرستان توسط پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری مورد بررسی قرار گرفت و تعداد 120 اثر مختلف از ادوار گوناگون تاریخی، مورد شناسایی قرار گرفت. بناهای تاریخی جایگاه شاخصی در میان آثار شناسایی شده داشتند و دو کاروانسرای آستانه و بیاض که موضوع مقاله حاضر هستند، در این بررسی شناسایی که در ادامه معرفی می گردند. این دو کاروانسرا به دوره صفوی تعلق داشته و در ادوار گوناگون به خصوص در دوره قاجار و در دوره معاصر مورد مرمت و بازسازی کامل، قرار گرفته اند.
مطالعه و بررسی آثار و استقرارهای اشکانی کوهپایه های آبیک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ بهار و تابستان ۱۳۸۸ شماره ۱۱
69 - 82
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه باستان شناختی ارتفاعات شمال شهرستان آبیک به دلیل مشرف بودن بر مسیر موسوم به جاده خراسان و شناخت دقیق چند و چون تطورات و تحولات فرهنگی این منطقه در دوره اشکانی می تواند ما را در درک هرچه بهتر تحولات شمال فلات مرکزی در دوره اشکانی یاری نماید. در نتیجه ، این پژوهش که در قالب فصل اول بررسی باستان شناسی کوهپایه شهرستان آبیک (شامل محدوده شمالی دهستان های زیاران، کوهپایه شرقی و غربی و اقبال شرقی) واقع در شمال فلات مرکزی انجام شد؛ تعداد ۸۹ محوطه باستانی شناسایی گردید که از این میان، تعداد ۳۸ محوطه دارای آثار و مواد فرهنگی دوره اشکانی است. تشخیص و درک کلی الگوی استقراری و مطالعه گونه شناسی سفال منطقه در دوره اشکانی از نتایج مهم این پژوهش است که نشانگر تغییرات جمعیتی یا الگوی پراکنش استقرارها در این بخش از جنوب البرز مرکزی نسبت به دوره قبل و بعد است. ضمن اینکه بیشتر استقرارهای منطقه در این دوره یا روستاهایی کوچک هستند (مانند قلامحله چناسک) و یا بصورت استقرارهای فصلی هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد تا منتج به تصویری از الگوی معیشتی ساکنان این محوطه ها در دوران مورد بحث می گردد. همچنین، شایان ذکر است که فرهنگ مادی منطقه (غالباً سفال) در دوره اشکانی، علاوه بر دارا بودن ویژگی های قوی بومی، متأثر از گستره فرهنگی غرب و شمال ایران است.
تأملی در پیوند منصب «تُواچی» و «جارچی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۹)
56 - 76
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش ارزیابی دیدگاهی است که «تواچی» به عنوان یکی از مناصب متداول و صاحب نفوذ در تشکیلات نظامی تیموریان از دوره صفویه به منصب دیگری به نام «جارچی» تحول پیدا کرده است و ازآنجاکه این مدعا مناقشه برانگیز است، پژوهش حاضر به بررسی مدعای مذکور و سنجش آن با منابع تاریخی می پردازد. روش/ رویکرد : پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است و عمدتاً با رویکردی انتقادی به طرح دیدگاه پژوهش گران و بررسی دقیق متون می پردازد. یافته ها/ نتیجه گیری : دستاورد پژوهش حاضر نشان می دهد که به غیراز وظیفه ای که جارچی درزمینه رساندن پیام و فرمان های صادرشده -به ویژه درصحنه نبرد- انجام می داده است، میان این منصب با منصب تواچی مناسبتی تاریخی دیده نمی شود و نمی توان مدعای یادشده درباره یکسانی معنای این دو منصب و وظایف آن ها را ثابت کرد.
تل ۱۱، استقراری از دوره مس سنگی در حوضه آبگیر سد تالوار بیجار، استان کردستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
15 - 36
حوزههای تخصصی:
محوطه شماره ۱۱ سد تالوار به منظور مطالعات باستان شناختی و با هدف نجات بخشی در سال ۱۳۸۹ مورد کاوش قرار گرفت. مطالعات مقدماتی نشان دهنده محوطه ای کوچ نشینی با سفال های مس سنگی بود.بر همین اساس، نیاز به مطالعه مواد فرهنگی (عمدتاً سفال) بدست آمده از محوطه احساس می شد. در این نوشتار ابتدا سفال های مربوط به دوره مس سنگی محوطه به صورت کلی توصیف و معرفی شده اند؛ سپس یافته های سفالی طبقه بندی و گونه شناسی شده و به منظور ارائه تاریخ نسبی با یافته های سفالی محوطه های هم افق در مناطق همجوار مقایسه شده اند. بر اساس گاهنگاری مقایسه ای انجام شده، محوطه تل ۱۱ در بازه زمانی نیمه اول هزاره چهارم قبل از میلاد (۴۰۰۰ تا ۳۷۰۰ پ.م) قرار داشته و همزمان با سنت سفالی دالما (مس سنگی میانی) است. تل ۱۱ علاوه بر داشتن فرهنگ بومی و تشابهات سفالی در خود حوضه رودخانه تالوار با تل ۱۲ و تپه کلنان، لااقل از منظر سنت سفالی با غرب مرکز فلات و منطقه زنجان دارای مشابهت هایی نیز هست. با توجه به گونه های سفالی و نیز نبود آثار معماری و کمبود نهشته های فرهنگی می توان استقرار این محوطه را از نوع موقت و کوچ نشینی دانست.
معرفی و تبیین ماهیت نویافته های معماری سنگ چین در جنوب شرق ایران؛ بررسی شواهدی از مناطق کوه پایه ای جیرفت و حوضه هلیل رود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۴
37 - 54
حوزههای تخصصی:
در برخی از بررسی های باستان شناسی که در ار تفاعات و مناطق کوه پایه ای جیرفت و به طور کل حوضه هلیل رود انجام شده است، گونه ای فضای معماری سنگ چین با پلان های مدور، بیضی و چهارضلعی شناسایی شده که در خصوص آن هنوز مطالعه ای تخصصی صورت نگرفته است. تنها گونه مشابه آن که از جنوب شرق ایران گزارش شده یک نمونه فضای معماری است که از کاوش های نجات بخشی سد هنزاف در شهرستان بافت بدست آمده است. در مقاله حاضر، بر اساس مقایسه گونه شناختی سفال هایی که از محدوده این فضاهای معماری بدست آمده است و همچنین، تشخیص نحوه ارتباط آن ها با این فضاها، استفاده از چنین فضای معماری در هزاره چهارم پ.م تأیید و احتمال تداوم آن در طول هزاره سوم پ.م نیز مطرح می شود. جهت تحلیل و تبیین ماهیت معماری یادشده تلاش می شود با استفاده از رویکرد باستان مردم شناختی انواع معماری سنگ چین کوچ نشینان امروزی جیرفت که دارای همانندی فراوانی با معماری پیش از تاریخی هستند گونه بندی شده و بر اساس این شباهت ها مورد مطالعه قرار گیرند. با وجود این که به علت کمبود مدارک باستان شناختی نمی توان به طور یقین کارکرد هر یک از انواع معماری پیش از تاریخی در محوطه های مختلف حوضه هلیل رود را مشخص نمود، اما الگوهای قوم نگاری تهیه شده از معماری امروزی کوچ نشینان جیرفت کمک فراوانی به بازسازی ساختاری برخی فضاهای معماری سنگ چین در محوطه های پیش از تاریخی می نماید. این بازسازی حاکی از تداوم معماری سنگ چین دوران پیش از تاریخی تا دوران اخیر در منطقه جیرفت است. نمونه بسیار شاخصی از این تداوم فضای معماری امروزی به نام گُمَه است.
منطبق سازی تاریخ گذاری های مطلق (14C) و نسبی گورستان عصر آهن مسجد کبود تبریز براساس روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده (AMS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گورستان عصر آهن مسجد کبود تبریز به عنوان یکی از مهم ترین محوطه های مرتبط با دوران آهن در نواحی شرقی دریاچه ی ارومیه شناخته می شود. تا کنون در این محوطه 5 فصل کاوش باستان شناختی صورت گرفته و بر اساس یافته های سفالی به دست آمده، تاریخ گذاری نسبی آن برابر با 1200-800 پ.م پیشنهاد شده است. در این پژوهش با استفاده از روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده (AMS)، نمونه های برداشت شده از بقایای انسانی گورستان، مورد تاریخ گذاری مطلق قرار گرفته و نتایج تاریخ گذاری مطلق با تاریخ گذاری نسبی مورد سنجش و مقایسه قرار گرفته است. جهت انجام این آزمایش، 4 عدد قطعه استخوان و 1 نمونه دندان از میان بقایای انسانی در دسترس، برداشت شده و هر 5 نمونه در آزمایشگاه رادیو کربن پوزنان لهستان مورد آزمایش قرار گرفته اند. نتایج حاصل از این پژوهش، ضمن تائید تاریخ گذاری نسبی پیشنهادشده بیانگر این نکته است که این محوطه طبق تاریخ گذاری مرسوم عصر آهن به دوران عصر آهن 1 و 2 تعلق دارد؛ همچنین بر اساس مطابقت داده های فلزِ آهن در گورستان عصر آهن مسجد کبود با تاریخ گذاری مطلق انجام شده و الگوی متداول استفاده از فلز آهن در سایر نواحی حوضه ی دریاچه ارومیه به نظر می رسد که نواحی شرقی دریاچه، در دورانی پس از عصر آهن 2 به صورت گسترده از متالوژی آهن استفاده کرده اند. این پژوهش از این منظر می تواند مورد اهمیت باشد که تاریخ گذاری مطلق گورستان عصر آهن مسجد کبود تبریز به عنوان یک محوطه شاخصِ عصر آهن در شرق دریاچه ارومیه، کمک شایانی در تاریخ گذاری سایر محوطه های هم دوره در شمال غرب ایران و مخصوصاً حوضه دریاچه ارومیه خواهد کرد.
Arrow Guides in Iran: History, Construction, and Techniques
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۲۲۰-۲۰۵
حوزههای تخصصی:
A study of the arrow guide or nāvak in Iran. It covers the technical aspects of arrow guides and how they may have entered Iran. In Persian, arrow guides are called nāvak and their projectiles are called tīr-e nāvak. However, sometimes nāvak is used for the arrow as well, and even the bow. It also covers how outside cultures viewed Iran as a source of innovation in the further development of these devices. In Arabic they are called majrā and this is the term most familiar in the west due to two important translations of Arabic archery manuals into English, Arab Archery and Saracen Archery, but they were mentioned earlier as nāvak in an English translation of part of the Hidāyat ar-Rāmī, where they were mistakenly described as crossbows. Essentially, an arrow guide is a partially closed tube used with a bow to shoot a short arrow drawn much farther than its length would normally allow. This produces a projectile that has increased velocity and less friction through the air than a regular arrow. The arrow guide has had a long history in Iran, probably entering in the last years of the Sasanian Dynasty, surviving the Arab conquest and persisting until the gradual takeover by firearms. It was fertile ground for invention with many variations being spread across the Islamic world. The persistent association with Iran in Arabic archery manuals reflects the perception that much of its development was tied to Persian users. Here, Persian and Arabic sources are examined. Reference is made to original artefacts and reconstructions.