توسعه یافتگی و راه های برون رفت از مشکلات موجود، دغدغه فکری و یکی از چالش های مهم ایران به ویژه بعد از انقلاب اسلامی است. از دوره قاجار به بعد یکی از متداول ترین پرسش های ایرانیان این بوده است که چرا ملتی عقب مانده نسبت به قدرت های بزرگ هستند؟ این در حالی است که پیشینه فرهنگی - تمدنی ایران انتظارات دیگری را می پروراند. یکی از دیدگاه های رایج ریشه، مشکلات امروز را به تاریخ و فرهنگ گذشته جامعه ایرانی باز می گرداند و با تأکید بر تلازم میان ساختار استبدادی و ارزش های اخلاقی جامعه، معتقد است حاکمیت های استبدادی در ایران، موجبات حاکمیت ارزش های خودمدار و عدم شکل گیری ویژگی های مقوم توسعه از قیبل ارزش های دیگرمدارانه، مشارکت و روحیه جمعی را سبب شده است. این پژوهش می کوشد تا با نگاهی تاریخی ضمن توصیف خلق و خوی ایرانیان با استفاده از تحلیل محتوای فتوت نامه ها و کسب نامه های اصناف، فرض مذکور را مورد مداقه و بررسی قرار دهد. نتیجه این پژوهش از عدم تلازم میان استبداد سیاسی و وضعیت ارزش های اجتماعی خودمدار در ایران حکایت می کند. نتایج حاصله می تواند به عنوان دست مایه ای برای مطالعات حوزه فرهنگ و توسعه مورد بهره برداری قرار گیرد
از میان سه جریان سیاسی مخالف اسلام گرا، چپ و ملی گرا در دوران پهلوی دوم، تنها اسلام گراها بودند که توانستند با موفقیت، رهبری انقلاب را برعهده گرفته و نظام سیاسی مورد نظر خویش را مستقر کنند. در پاسخ به چرایی این موفقیت، باید گفت که جریان اسلام گرا، با دراختیارداشتن شبکه های قوی روابط همچون مساجد، هیئت های مذهبی و مدارس به عنوان سرمایه اجتماعی و همچنین با بهره گیری از باورها و ارزش های محکمی همچون شهادت و غیبت به عنوان هنجارهای قوی همیاری، قادر به جلب اعتماد سیاسی مردم شد و توانست با به راه انداختن مخالفت های مردمی، عملاً رهبری انقلاب را برعهده بگیرد و نظام سیاسی مورد نظر خویش، یعنی جمهوری اسلامی را حاکم کند.
به دلیل ارتباط عمیق مردم با رهبران خود در جمهوری اسلامی ایران، الگو پذیری مردم از رهبران جامعه به ویژه رهبران دینی، زمینه بسیار خوبی برای پیروزی و حفظ انقلاب اسلامی ایران بوده است. استمرار این نقش ارزشمند، نیازمند مراقبت جدی و عمیق از ابتلای به آسیب هاست.
نگارنده پس از تبیین مفهوم الگو و اهمیت نقش الگویی از نظر قرآن و پیشوایان دین، به آسیب شناسی آن پرداخته و اموری چون دنیا زدگی، چندگانگی الگوها، نفوذ فرصت طلبان، سازش کاری، عوام فریبی و عدم شناخت زمان را از عوامل تخریب الگوها خوانده و برای حل این مشکل، باور منزلت الگو بودن، حفظ ارتباط با مردم، باورِ خردورزی مردم و برخورد قاطع با عوامل مزاحم را مهم خوانده است.