فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۰۱ تا ۴٬۰۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۱
51 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر روحیه علمی و خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان بود. این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دوره دوم ابتدایی در سال تحصیلی 1400-1399 شهر تبریز بودند که از جامعه حاضر تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده و در دو گروه مداخله و کنترل (30 نفر برای هر گروه) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه روحیه علمی (ساعتچی و کامیاری، 1395) و مقیاس خودناتوان سازی (برگاس و جونز، 2001) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر روحیه علمی و خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان تأثیر دارد. در واقع آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان باعث افزایش روحیه علمی و کاهش خودناتوان سازی تحصیلی در دانش آموزان می شود. بنابراین توجه به راهبردهای یادگیری خودگردان نقش مهمی در روحیه علمی و خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان دارد.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر تنظیم شناختی هیجان و استحکام من در بیماران قلبی-عروقی مبتلا به چاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
119 - 132
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر تنظیم شناختی هیجان و استحکام من در بیماران قلبی-عروقی مبتلا به چاقی ﺑﻮد.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری عبارت بود از کلیه ی بیماران قلبی- عروقی مبتلا به چاقی شهر تهران مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی و شهید رجایی در سال 1398 تا 1399 که به روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر از بیماران واجد شرایط انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند که هر گروه 3 نفر ریزش داشت و تعداد به 12 نفر تقلیل یافت. گروه آزمایش، درمان هیجان مدار را در 8 جلسه ی 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه ی تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (2007) و پرسشنامه ی استحکام من مارکستروم و همکاران (1997) انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-24 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر صورت گرفت.
یافته ها: یافته ها نشان داد که درمان هیجان مدار در افزایش استحکام من و تنظیم شناختی هیجانی مثبت (001/0>p) اثربخش بود و اثر پایداری بر این متغیرها داشت. اثربخشی این درمان بر تنظیم شناختی هیجانی منفی معنادار نبود (05/0<p).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت که درمان هیجان مدار رویکرد قابل اتکا و پایداری در بهبود شرایط روان شناختی بیماران قلبی- عروقی به خصوص استحکام من و تنظیم شناختی هیجانی مثبت است.
تأثیر بازی مبتنی بر تلفن همراه بر میزان یادگیری و انگیزه دانش آموزان در درس کار و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۰
82 - 103
حوزههای تخصصی:
یادگیری مبتنی بر بازی تلفن همراه را می توان به عنوان یک بازی برای اهداف یادگیری با بهره گیری از فناوری های تلفن همراه برای پلت فرم بازی تعریف کرد. مطالعه حاضر با هدف تأثیر یادگیری مبتنی بر بازی تلفن همراه بر میزان یادگیری و انگیزه دانش آموزان در درس کار و فناوری انجام شد. روش تحقیق در چهارچوب مطالعات پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر سال سوم دوره اول دبیرستان شهرستان دامغان در سال تحصیلی 139۹-۱۳۹۸ به تعداد 549 نفر بودند، که 40 نفر با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه های محقق ساخته است که شامل یک پرسشنامه سنجش میزان یادگیری با محاسبه پایایی بر اساس آلفای کرونباخ 71/ ۰ و یک پرسشنامه سنجش میزان انگیزه با محاسبه پایایی بر اساس آلفای کرونباخ 89/ ۰ است. همچنین برای سنجش اثربخشی بازی تلفن همراه از بازی شبیه ساز مزرعه استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها با کمک صاحب نظران تعیین شد. داده ها به کمک آزمون های توصیفی و آمار استنباطی مانکوا، استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که یادگیری مبتنی بر بازی تلفن همراه بر میزان یادگیری و انگیزه دانش آموزان، اثر معنی داری داشته است. از نتایج به دست آمده می توان نتیجه گیری کرد که یادگیری مبتنی بر بازی تلفن همراه بر میزان یادگیری دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد. این رویکرد پتانسیل قابل توجهی بر انگیزه دانش آموزان دارد به طوری که علاقه دانش آموزان را افزایش و دانش آموزان تلاش و کوشش بیشتری برای اجرای عالی فعالیت از خود نشان می دهند.
مقایسه اثربخشی مداخلات کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و توانبخشی شناختی پاول بر کاهش نشانگان روانشناختی بیماران سکته مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
13 - 26
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سکته مغزی جزو شایعترین و ناتوان کننده ترین بیماریهای نورولوژیک است و نقایص آن عمدتا در سه بخش جسمانی، شناختی ، هیجانی- رفتاری مطرح می باشد.بنابراین، توجه به مداخلاتی که همزمان مشکلات شناختی و خلقی را هدف قرار دهد، حائز اهمیت است.پژوهش حاضر باهدف بررسی مقایسه اثربخشی مداخله آموزش کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی و توانبخشی شناختی پاول بر نشانگان روانشناختی بیماران سکته مغزی ایسکمیک انجام شده است. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود.براساس معیارهای ورودی 36 بیمار سکته مغزی ایسکمیک به شیوه هدفمند و به صورت تصادفی در سه گروه 12 نفره گماشته شدند.ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک و (DASS21) بود. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS (ویرایش 22) و آزمون های آماری کولموگروف اسمیرنف،آزمون تی زوج شده، توکی و تحلیل واریانس مکرر در سطح معناداری (0/05>P) تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها:تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد گروه های درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و توانبخشی شناختی پاول شدت پایین تر افسردگی را گزارش دادند، اما بر اساس میانگینها بین دو مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد. در خصوص اضطراب، تنها مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی موثر بود و در خصوص استرس هیچکدام از مداخلات اثربخشی معناداری را نشان ندادند.نتیجه گیری:باتوجه به نتایج می توان از مداخلات کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و توانبخشی شناختی به عنوان درمان مکمل در کنار سایر درمانها در جهت بهبود مشکلات شناختی و روانشناختی بیماران استفاده کرد.
نقش الگوهای تعاملی خانواده و خودکنترلی در پیش بینی وابستگی به شبکه های اجتماعی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۱۱۶-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بین الگوهای تعاملی خانواده و خودکنترلی با وابستگی به شبکه های اجتماعی در نوجوانان انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ روش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر 17-15سال مشغول به تحصیل در مدارس دولتی دوره متوسطه دوم شهرستان آبیک در سال تحصیلی 1401-1400 بود؛ که 258 نفر با روش نمونه گیری غیرتصادفی به صورت در دسترس انتخاب و از طریق شبکه های مجازی با استفاده از پرسشنامه های وابستگی به اینترنت (IAT) (یانگ، 1998) مقیاس تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (RFCP) (ریچی، 1972)، خودکنترلی (SCS) (تانجی و همکاران، 2004) ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری انجام شد. یافته های به دست آمده از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد رابطه مثبت معناداری بین الگوی تعاملی گفت و شنود (01/0P<) و رابطه منفی معناداری بین الگوی تعاملی همنوایی (05/0P<) با وابستگی به شبکه های اجتماعی وجود دارد. اما بین خودکنترلی با وابستگی به شبکه های اجتماعی رابطه معنادار وجود ندارد. در واقع 19درصد واریانس وابستگی به شبکه های اجتماعی براساس الگوهای تعاملی خانواده (گفت و شنود، همنوایی)، خودکنترلی نوجوانان قابل پیش بینی است. با توجه به یافته های به دست آمد می توان به منظور کاهش یا پیشگیری از وابستگی به شبکه های اجتماعی در نوجوانان برنامه های ویژه به منظور بهبود الگوهای تعاملی خانواده تدوین نمود.
پیشگیری از آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر در مدارس
حوزههای تخصصی:
براساس آمار و شواهد موجود آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر، مهمترین دغدغه مدارس و خانواده ها است. گسترش عوامل مخاطره آمیز تهدیدکننده سلامت روانی اجتماعی دانش آموزان، موجب شده است تا محافظت از کودکان و نوجوانان در برابر آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطر، در کنار دیگر اولویت های تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و بلکه جزو مهم ترین اولویت قرار گیرد. از مهمترین امور تربیتی در مدرسه بررسی رفتارهای پرخطر است که پیامدهایی ناگوار برای زندگی، سلامتی و رشد روانی و اجتماعی نوجوان به همراه می آورد. پیامدهای اصلی این رفتارها از این قرار است: بیماری های روانی ازجمله افسردگی (گلدستین، والتون، کانینگهام، تروبریج و مایو[1]، 2007)، بیماری های جنسی (مارکوییز و گالبن[2]، 2004)، انگیزه پایین و افت تحصیلی (جنیس[3]، 2002) و حضور در گروه های بزهکاری. مصرف مواد مخدر، خشونت و رفتارهای جنسی عامل بسیاری از مرگ و میرهای سنین نوجوانی و اوایل بزرگ سالی محسوب می شوند (لیندربرگ، بوگس و ویلیامز[4]، 2000). اساسی ترین عوامل در تشخیص نوجوانان مستعد رفتارهای پرخطر در سطح فردی عبارت اند: کسانی که از توانایی ها آگاهی ندارند، کسانی که عزت نفس پایینی دارند، کسانی که در گروه های منفی هم سالان عضویت دارند، و کسانی که تعهد مدرسه ای ضعیفی دارند. عوامل دیگری مانند ارتباط والد فرزندی ضعیف، نظارت والدینی ضعیف (مانند والدینی که از محل نوجوانان خود بی خبرند) و فقدان حمایت خانوادگی نیز مطرح می باشد. متاسفانه وقتی والدین خودشان به رفتارهای پرخطر اشتغال دارند، نوجوانان نیز به رفتارهای پرخطر دست می زند. پژوهشگران چنین دریافته اند که با وجود جو مدرسه ای ضعیف، وضعیت اقتصادی اجتماعی ضعیف، و فقدان یا ضعف روابط اجتماعی، نوجوانان بی سرپرست کودکان و نوجوانان در خطر بیشتری برای داشتن رفتارهای منفی هستند (گازمن و بوش[5]، (2007) نتایج تحقیقات داخلی و خارجی درخصوص آسیب های اجتماعی و خطرپذیری نشان می دهد که ماهیت، نوع، شدت و روش ارتکاب انحرافات در میان دانش آموزان پیچیده شده و روند افزایشی داشته است. عوامل خانوادگی، نظیر فرایند ناقص جامعه پذیری در خانواده، کنترل ضعیف خانوادگی، روابط سرد عاطفی بین اعضای خانواده، گسیختگی خانوادگی، شکاف نسلی بین فرزندان و والدین، پایگاه پایین اقتصادی و اجتماعی خانواده، کاهش تعلق خاطر به مدرسه، بی اعتقادی به هنجارهای رسمی مدرسه، مشارکت نکردن در فعالیت های مدرسه و گروه هم سالان، کارایی نداشتن مدرسه، رسانه های جمعی و خانواده در جامعه پذیر کردن و کنترل دانش آموزان، روحیه کنجکاوی جوانان، و ابهام هویتی، زمینه ساز گرایش آنان به رفتارهای انحرافی است. شواهد نشان می دهند که فعالیت های ترویجی و فرهنگی، در کنار فعالیت های آموزشی و مراقبتی، از مهم ترین راهکارها برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی در سطح مدارس کشورها، شناخته شده است که می تواند موجب ارتقاء آگاهی عمومی و بهبود نگرش ها در زمینه عوامل مخاطره آمیز کودکان و نوجوانان و چگونگی محافظت از ایشان شود. جلوگیری از علل و عوامل و بروز این آسیب ها به برنامه ریزی نهادهای مرتبط با کودکان و نوجوانان در آموزش وپرورش نیاز دارد. تدوین پیش نویس سند پیشگیری از آسیب های اجتماعی دانش آموزان شاید با همین احساس مسئولیت شکل گرفت. یکی از راه های پیش بینی شده در این سند آموزش اصول مهارت های زندگی در مدرسه و توسط معلمان است. بیشتر تحقیقات حاکی از آن هستند که آگاهی از مهارت های زندگی و آموزش آن در پیشگیری از آسیب های اجتماعی نقش مهمی دارد. [1]- Goldstein, Walton, Cunningham, Trowbridge and Mayo [2]- Marquise and Galban [3]- Janis [4]- Lindbergh, Boggs and Williams [5]- Gasman and Bush
اثربخشی دستورالعمل های شناختی کانون توجه و آرایش تمرین بر عملکرد شناختی مردان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مهارت های شناختی- حرکتی بخش گسترده ای از زندگی انسان را تشکیل می دهد و سال های زیادی است که دانشمندان برای شناسایی عوامل تأثیرگذار بر آن ها تلاش می کنند. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی دستورالعمل های شناختی کانون توجه و آرایش تمرین بر عملکرد شناختی مردان سالمند بود. روش: پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و ۴ گروه آزمایشی بود. تعداد ۶۰ سالمند مرد شهر اهواز با دامنه سنی ۸۰-۶۰ سال به روش نمونه گیری داوطلبانه در سال ۱۴۰۰ انتخاب و به طور تصادفی در چهار گروه تجربی (تمرین متغیر- توجه درونی، متغیر- بیرونی، ثابت- بیرونی، ثابت- درونی) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده هدف دارت روی دیوار بود. گروه های تحقیق ۱۰ جلسه و هر جلسه به اجرای ۳ بلوک ۱۰ کوششی پرداختند. پس آزمون ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل واریانس مرکب با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری بین گروه ها وجود دارد (F=۱۱/۴۳ ،P=۰/۰۰۱). نتایج آزمون توکی برای بررسی تفاوت ها نشان داد تفاوت معناداری بین گروه تمرین متغیر- توجه بیرونی با گروه های تمرین متغیر- توجه درونی (P=۰/۰۱۱)، تمرین ثابت- توجه بیرونی (P=۰/۰۰۱) و تمرین ثابت- توجه درونی (P=۰/۰۰۱) وجود دارد. بین سایر گروه های تحقیق تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه گیری: براساس نتایج تحقیق، گروه تمرین متغیر- توجه بیرونی عملکرد بهتری نسبت به سایر گروه ها داشتند. با توجه به عملکرد شناختی بهتر گروه تمرین متغیر- توجه بیرونی، لذا به مربیان و متخصصان سالمند پیشنهاد می شود در طراحی های تمرینی خود از مزیت ترکیبی این دو روش استفاده نمایند.
اثربخشی درمان مبتنی بر راه حل محور بر معنای زندگی و جهت گیری زندگی در زنان دچار دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۸۵)
۲۰۸-۱۹۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان گروهی راه حل محور بر معنای زندگی و جهت گیری زندگی در زنان دچار دلزدگی زناشویی انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی ابا طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متاهل دارای دلزدگی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره سطح شهر رشت در سال 1400 بود. از این جامعه ی آماری با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی معنای زندگی استگر و همکاران (MLQ) (2006) و پرسشنامه ی جهت گیری زندگی شی یر و کارور (LOT) (1985) استفاده شد. جلسات مشاوره راه حل محور گرانت (2011) در 8 جلسه، 4 هفته ای و هر هفته دو جلسه و هر جلسه 90 دقیقه به صورت گروهی تنظیم شد. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس ازمون معنای زندگی و جهت گیری زندگی در دو گروه آزمایش وکنترل تفاوت معناداری در سطح (001/0>P) وجود داشت بر مبنای یافته های حاصل می توان گفت درمان راه حل محور بر معنای زندگی و جهت گیری زندگی موثر بود.
هوش معنوی و تأثیر آموزش آن بر دانش آموزان: مروری نظام مند بر مطالعات 10 سال اخیر در ایران
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مطالعات انجام شده در زمینه اثربخشی آموزش هوش معنوی در جامعه آماری دانش آموزان ایران بود. این پژوهش با استفاده از روش مروری نظام مند انجام شد. به منظور بررسی مطالعات صورت گرفته، با استفاده از جست وجو در پایگاه های اطلاعاتی مقالات چاپ شده از سال های 1392 تا 1401 شمسی و 2013 تا 2022 میلادی، در پایگاه های اطلاعاتی معتبر، شامل: گوگل اسکالر، مگ ایران، نورمگز، و پورتال جامع علوم انسانی با کلید واژه های دانش آموزان، و هوش معنوی، جستجو شد. در جست وجوی اولیه 1115 مقاله یافت شد که در ادامه 200 مقاله با محوریت آموزش هوش معنوی انتخاب شد. در نهایت، و با توجه به معیار های ورود و خروج، 23 مقاله مورد تحلیل و بررسی نهایی قرار گرفت. نتایج حاصله نشان داد، این مطالعات عمدتاً در پنج دسته طبقه بندی میشوند: 1) مطالعات مربوط به هویت یابی، 2) مطالعات مربوط به حل تعارض و سازگاری، 3) مطالعات مربوط به اعتیاد، 4) مطالعات مربوط به پیشرفت تحصیلی، و 5) مطالعات مربوط به سلامت روانشناختی. همچنین مشخص شد در این مطالعات، جهت آموزش هوش معنوی از پروتکل آموزشی محقق ساخته هادی تبار و همکاران، بسته آموزشی هوش معنوی محقق ساخته بذرافشان، بسته آموزشی هوش معنوی محقق ساخته جوادی نژاد و همکاران، بسته آموزش هوش معنوی بوئل، آموزش هوش معنوی بر اساس مدل کینگ، بسته آموزش هوش معنوی محقق ساخته کبوتری و همکاران، و بسته آموزش هوش معنوی محقق ساخته امینی و همکاران استفاده شده است.
اثربخشی آموزش رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی در بیماران دارای اختلال افسردگی یک کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی در بیماران دارای اختلال افسردگی بود.
مواد و روش ها این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و ازنظر طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه مراجعینی بودند که با شکایت افسردگی به مراکز روان شناسی و مشاوره شهرستان جهرم در سال 1401 مراجعه و تشخیص افسردگی دریاف ت کرده بودند. از بین داوطلبان 3 کلینیک حامی، رهگشا و فردای بهتر با روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 نفر که در پرسش نامه افسردگی بک نمره 20 تا 28 (یعنی سطح افسردگی متوسط) کسب کردند، انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش ( 15 نفر) وکنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران، پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال، پرسش نامه راهبردهای ناسازگارانه نگرانی مییر و همکاران و پرسش نامه افسردگی بک استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس انجام شد.
یافته ها یافته ها نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان، انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی تأثیر دارد و باعث افزایش راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی و کاهش راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان و راهبردهای ناسازگارانه نگرانی شده است.
نتیجه گیری رفتاردرمانی دیالکتیکی به عنوان روش درمانی در کاهش نگرانی و بهبود انعطاف پذیری شناختی و راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان در بیماران افسرده پیشنهاد می شود.
اثربخشی توانمندسازی شناختی حالات ذهنی بر توانایی ذهن خوانی(نظریه ذهن) افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی شناختی دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۸)
30 - 43
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانمندسازی شناختی حالات ذهنی بر توانایی ذهن خوانی افراد وابسته به مواد بود. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 30 فرد وابسته به مواد با شرایط یکسان از نظر سن، تحصیلات، شغل و... انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. شرکت کنندگان به آزمون ذهن خوانی از طریق چشم (آزمون بارون-کوهن) در پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. گروه آزمایش تحت مداخله برنامه توانمندسازی شناختی (برنامه ترمه) قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که توانمندسازی شناختی (برنامه ترمه) بر توانایی ذهن خوانی (نظریه ذهن) در افراد وابسته به مواد موثر است. در واقع برنامه ترمه، توان ذهن خوانی از طریق چشم را در افراد وابسته به مواد بهبود داده است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان از برنامه توانمندسازی شناختی (برنامه ترمه) در توانایی ذهن خوانی از طریق چشم را برای افراد وابسته به مواد استفاده کرد.
بررسی رابطه سبک تدریس اساتید با انگیزه و درگیری تحصیلی دانشجویان در محیط یادگیری آنلاین با نقش میانجی سبک های مشارکت در یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت سبک تدریس و تطبیق آن با سبک های یادگیری در محیط یادگیری آنلاین(برخط)، نقش بسزایی در افزایش سطح انگیزه و درگیری در فعالیت های آموزشی فراگیران در این نوع محیط یادگیری داشته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی از نوع طرح های همبستگی انجام شد.نمونه پژوهش شامل100نفرازاساتید و502نفراز دانشجویان معرفی شده از سمت آنان در پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان بود.ابزار مورد استفاده پرسشنامه های سبک تدریس گراشا و ریچمن،انگیزه تحصیلی هارتر،درگیری تحصیلی خالقی نژاد و سبک یادگیری گراشا و ریچمن بود.نتایج نشان داد که بین سبک تدریس استاد با انگیزه تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد. بین سبک تدریس استاد و درگیری تحصیلی رابطه معناداری مشاهده نشد.سبک تدریس از طریق سبک یادگیری بر روی انگیزه تحصیلی و درگیری تحصیلی اثرگذار است.اگر چه این اثر غیر مستقیم معنادار است اما رابطه بین سبک های تدریس با سبک های یادگیری ضعیف بوده و رابطه بین سبک های یادگیری و انگیزه تحصیلی و سبک های یادگیری با درگیری تحصیلی است که اهمیت بیشتری در پیش بینی دارد.همچنین سبک های یادگیری با انگیزه تحصیلی و درگیری تحصیلی دانشجویان درمحیط یادگیری آنلاین رابطه قوی ای دارد. هدف مطالعه حاضربررسی رابطه سبک تدریس اساتید با انگیزه و درگیری تحصیلی دانشجویان در محیط یادگیری آنلاین با نقش میانجی سبک های مشارکت در یادگیری بود.
اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی بر کاهش قلدری دانش آموزان پسر مدارس دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
41 - 48
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی بر کاهش رفتار قلدری دانش آموزان پسر مدارس دولتی دوره دوم متوسطه شهر سنندج بود. روش تحقیق در این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود و از مقیاس قلدری پاتچین و هیندوجا(2011) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. برای نمونه گیری ابتدا به شیوه تصادفی خوشه ای یک مدرسه انتخاب و 40 نفر دانش آموز با بالاترین نرخ رفتار قلدری در آن مشخص گردیده و سپس به صورت جایگزینی تصادفی در2 گروه 20 نفری(یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. در فاز عملی تحقیق، برنامه آموزش خودتنظیمی هیجانی طی 10 جلسه 75 دقیقه ای و در مدت 5 هفته ی متوالی (هر هفته دو جلسه) به گروه آزمایشی ارائه گردید، درحالی که گروه گواه در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفت. داده های به دست آمده با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از اثربخشی معنی دار برنامه آموزش خودتنظیمی هیجانی بر کاهش رفتار قلدری دانش آموزان گروه آزمایشی هم در مرحله آزمایش و هم در مرحله پیگیری بود(05/0>P). با عنایت به این یافته ها پیشنهاد می شود آموزش خودتنظیمی هیجانی به عنوان مداخله ای مؤثر در کاهش رفتارهای قلدری در میان دانش آموزان، جزو برنامه های ضد قلدری در مدارس قرار گیرد.
اثربخشی الگوی تعلیمی بر کمک طلبی تحصیلی و بهبود روابط معلم -دانش آموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
261 - 269
حوزههای تخصصی:
تعاملات معلم-دانش آموز در مدرسه یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده در رشد شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری دانش-آموزان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش الگوی تعلیمی بر کمک طلبی تحصیلی و بهبود روابط معلم-دانش-آموز انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و بر اساس طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه شهرستان هویزه در سال تحصیلی 1400-1399بود. تعداد 40 نفر از میان این دانش-آموزان به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه ( هر گروه 20 نفر) قرارداده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 80 دقیقه ای برنامه آموزشی الگوی تعلیمی قرار گرفت؛ درحالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. فرایند جمع آوری داده ها در مرحله پیش آزمون و پس آزمون با مقیاس کمک طلبی ریان و پنتریچ (1997) و پرسش نامه ارتباط معلم- دانش آموز مورری و زوواک (2011) در دو گروه انجام گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-25 و تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تاثیر برنامه الگوی تعلیمی در گروه آزمایش بر هر کدام از متغیرهای مورد بررسی معنادار بود. بر اساس این نتایج، برنامه آموزشی الگوی تعلیمی از یک طرف کمک طلبی تحصیلی، اعتماد و ارتباط بین معلم-دانش آموز را افزایش داده و از طرف دیگر، باعث کاهش اجتناب از کمک طلبی و بیگانگی میان معلم و دانش آموز گروه آزمایش شده است( 01/0>p. در نتیجه می توان گفت آموزش الگوی تعلیمی می تواند موجب افزایش کمک طلبی تحصیلی در دانش آموزان و بهبود روابط میان معلم و دانش آموزان شود.
اصول برداشت علمی از آیات طبّی قرآن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
گاهی از مباحث بین رشته ای قرآن و علوم تجربی با سابقه هزارساله با عنوانِ «تفسیرِ عِلمی» یاد می شود (1). این نوع از تفسیر قرآن در مرکز مثلثی با اضلاع تفسیر، اعجاز علمی قرآن و علوم تجربی قرار گرفته که متأثر از آنها نیز است. برداشت علمی از قرآن در بستر تاریخ موضوعِ تعریف و نقد بسیاری از مفسران قرآنی بوده است. برخی تفسیر علمی را اعم از تفسیر فلسفی می دانند درحالی که در مباحثِ طبّی، علوم تجربی در برابر علوم عقلی مثل فلسفه قرار می گیرد و گاهی تعریف تفسیر علمی به گونه ای است که شامل همه اقسام این روش نمی شود. با این همه به نظر می رسد در تعریفی عام از تفسیر علمی آیات، گونه های سه گانه «استخراج علوم از قرآن» و «تحمیل مطالب علمی بر قرآن» و «استخدام علم در فهم بهتر آیات قرآن» را شامل می شود (2)
A Psychoanalytical Study: Memory, Naratology, Story Teller-audience, and Récit in Maurice Blanchot's The Step Not Beyond(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper illustrated the new state of memory in terms of the act of representation through the notion of "récit" as the non-narrative entity outside of narratology in Maurice Blanchot, French literary theorist and novelist. This study used the argumentative method through theoretical and analytical design to move from Freud to Blanchot through discussing the notion of memory. For the present study, Freud ideas on memory was theoretically were analyzed in order to prove how Blanchot goes beyond Freud and propose the new state of memory. It was proved the récit happens outside memory completely in the sense that memory is no longer perceived as the place of past experience. For Blanchot, it is because what is called the present does not pass and we live always in this present in which there is neither presence nor absence. The new term 'the extended present' was coined to imply the absence of a being in a unified entity passing from the past to present and going into the future. Being does not come to presence. Therefore, it is illusory that the past is filled with events in associative chains of meaning or narrative organization. The récit neither narrates the past nor the present; it actually illustrates the impossibility of narration. Blanchot's view of memory is an empty space in the sense that the occurrence of events lingers from the past to the present and continues in future. An event does not begin and end in a specific period of time
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: زوجین جوان به دلیل نداشتن تجریه و تاب آوری در تعارضات زناشویی، بیشتر در معرض دلزدگی زناشویی و در نتیجه تمایل به طلاق هستند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین جوان انجام شد. روش پژوهش: از روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. از جامعه آماری زوجین جوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده منطقه 1 شهر تهران 30 زوج (30 مرد و 30 زن) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش دلزدگی زناشوئی (پاینز، 1996)، تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) بود. یافته های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش تاب آوری زوجین جوان تاثیر معنی دار و پایداری دارد (001/0 p<). نتیجه گیری: بنابراین به منظور بهبود دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین جوان پیشنهاد می شود از رویکرد زوج درمانی هیجان مدار استفاده شود.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر رفتار خوردن هیجانی، بد تنظیمی هیجانی، استرس ادراک شده و نشخوار فکری در زنان مبتلا به بیماری چاقی مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
115 - 128
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر رفتار خوردن هیجانی، بدتنظیمی هیجانی، استرس ادراک شده و نشخوار فکری در زنان مبتلا به بیماری چاقی مزمن انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر جزء طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون -پس آزمون-پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه زنان مبتلا به بیماری چاقی مزمن و شاخص توده بدنی مراجعه کننده به کلینیک مشاوره تغذیه ای کیان شهر تهران بین ماه های اردیبهشت تا تیرماه 1401 بودند. به منظور تشکیل دو گروه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند (با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج)، ابتدا 30 زنان مبتلا به چاقی مزمن و شاخص توده بدنی به شیوه غربالگری انتخاب و سپس به صورت تصادفی 15 بیمار در گروه آزمایش و 15 بیمار در گروه گواه گروه بندی شدند. برنامه جلسات درمان متمرکز بر شفقت در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای براساس پروتکل نف و گرمر (2013) برای گروه آزمایش تشکیل شد. همچنین مرحله پیگیری سه ماه بعد از پس آزمون روی هر سه گروه اجرا شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتار خوردن هیجانی ون استرین و همکاران (2009)، پرسشنامه بدتنظیمی هیجانی گراتز و رومر (2004)، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) و پرسشنامه نشخوار فکری نالن هوکسما و مارو (1991) بودند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد درمان متمرکز بر شفقت در شرکت کنندگان گروه های آزمایشی به نسبت گروه گواه تأثیر معناداری بر بهبود رفتار خوردن هیجانی (83/115=F، 001/0>P)، بدتنظیمی هیجانی(10/98=F، 001/0>P)، استرس ادراک شده (53/101=F، 001/0>P) و نشخوار فکری (52/74=F، 001/0>P) در زنان مبتلا به بیماری چاقی مزمن و شاخص توده بدنی داشته است (05/0>P). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت درمان متمرکز بر شفقت باعث بهبود رفتار خوردن هیجانی، بدتنظیمی هیجانی، استرس ادراک شده و نشخوار فکری در زنان مبتلا به چاقی مزمن می گردد.
رابطه تصور از خدا با امنیت روانی در جانبازان شهر کرمانشاه
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
614 - 620
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر رابطه تصور از خدا با امنیت روانی در جانبازان شهر کرمانشاه است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرا توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه جانبازان شهر کرمانشاه بود که برابر 19616 نفر می باشند. جهت انتخاب حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران و حجم کل جامعه، 377 نفر بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شد. نتایج نشان داد که بین متغیر تصور از خدا با امنیت روانی جانبازان ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت یکی از عناصر سازنده امنیت روانی در جانبازان، مفهوم تصور از خدا است، آنجا که فرد از وابستگی های دنیوی اعراض کرده و از غیرخدا، به خدا روی می آورد و همین امر توان تحمل فرد را در برابر مشکلات بیشتر می کند و منجر به امنیت خاطر جانبازان می شود.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجان و اضطراب سلامت بیماران مبتلا به آسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به شیوع هم زمان اختلالات روانی در بیماران مبتلا به آسم، درمان های روان شناختی می تواند سهم بسزایی در بهبود علائم روان شناختی این افراد داشته باشد؛ بنابراین، هدف پژوهش، بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجان و اضطراب سلامت بیماران مبتلا به آسم شهر اصفهان بود. طرح پژوهش شبه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود و جامعه آماری شامل کلیه بیماران مراجعه کننده به بیمارستان خورشید با تشخیص بیماری آسم بودند. در این جامعه، ۲۲ بیمار مبتلا به آسم با روش نمونه گیری دردَسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. روش مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک برای گروه آزمایش در طی هشت جلسه درمانی انجام شد و گروه کنترل و آزمایش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامه تنظیم هیجان و اضطراب سلامت ارزیابی شدند. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد. مطابق نتایج پژوهش در متغیر تنظیم هیجان در زیرمقیاس ارزیابی مجدد بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنادار وجود داشت؛ اما در زیرمقیاس سرکوبی، تفاوت معناداری وجود نداشت. در متغیر اضطراب سلامت نیز تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل وجود داشت. براساس یافته های پژوهش، می توان گفت که رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به بهبود تنظیم هیجان و اضطراب سلامت در بیماران مبتلا به آسم منجر شود؛ بنابراین، این مداخله به عنوان درمانی مؤثر در بهبود این نشانه ها کاربرد دارد و می توان با اجرای آن به بهبود وضعیت روانی مبتلایان به آسم کمک کرد.