فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۸۱ تا ۴٬۱۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش در حیطه خلاقیت به عنوان اساس طراحی و جنبه ای قابل تأمل از زندگی مدرن امروزی، همواره حائز اهمیت است. هدف از پژوهش دو مرحله ای حاضر که به روش آمیخته (کیفی_کمی)، و به صورت نیمه آزمایشی در مرحله کمی، با طرح پیش آزمون_پس آزمون همراه با گروه گواه انجام شد، استخراج نماد بدن مند خلاقیت (مبتنی بر نظریه شناخت بدن مند) در مرحله نخست و بررسی تاثیر این نماد بر میزان خلاقیت دانشجویان طراحی صنعتی، در مرحله دوم بود. روش کار: ابتدا نماد بدن مند خلاقیت بر اساس تصاویر نمایشی از 80 هنرجوی تئاتر، استخراج و توسط 5 متخصص، داوری و مجددا توسط 30 دانشجوی هنر داوطلب از دانشگاه هنر اسلامی تبریز، مورد رای گیری نهایی قرار گرفت. جامعه آماری مرحله دوم پژوهش، شامل تمامی دانشجویان طراحی صنعتی دانشگاه هنر اسلامی تبریز و گروه نمونه 30 تن از آنان بودند که به صورت تصادفی، انتخاب و به دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار سنجش، فرم ب تصویری آزمون خلاقیت Torrance در مراحل پیش آزمون و پس آزمون بود. با این تفاوت که گروه آزمایش حین اجرای پس آزمون، با تصویر نماد بدن مند خلاقیت مواجه شدند، اما گروه گواه، هیچ نوع مداخله ای دریافت نکردند. جهت تحلیل داده های آزمون نیز از روش کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS-23 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از موفقیت در استخراج نماد بدن مند خلاقیت (نشانگر لحظه آهان) در مرحله نخست و تاثیر معنادار آن بر افزایش زیر مؤلفه سیالی خلاقیت در گروه آزمایش بود ( 18/545 F=0/01>P)، اما تاثیر معنا داری بر سایر زیر مؤلفه های خلاقیت مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل، امکان استخراج نماد بدن مند خلاقیت و کاربرد آن به عنوان تسهیل گر، محرک محیطی یا ماشه چکان هیجانی_شناختی موثر بر سیالی (اندازه اثر 436/0)، به عنوان یکی از اجزای شناختی خلاقیت مطرح می شود. اما نتایج تکمیلی در این حیطه، قطعا نیازمند شواهد عصب شناختی و آزمایش های گسترده تری است.
رابطه بین ذهن سازی و تجربه سوگ در زمان همه گیری کووید ۱۹: یک مطالعه تحولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین رابطه بین ذهن سازی و تجربه سوگ در زمان همه گیری کووید ۱۹ بود. روش این پژوهش همبستگی بود و برای این منظور ۲۰۰ نفر از زنان و مردان نوجوان، بزرگسال و میانسال ایرانی که در طی دوران همه گیری، یکی از اعضای خانواده یا آشنایان خود را ازدست داده بودند، به روش نمونه برداری دردسترس انتخاب شده و پرسش نامه های تجربه سوگ (مهدی پور، شهیدی، روشن و دهقانی، ۲۰۰۹) و کنش تأملی (فوناگی، لویتن، مولتون - پرکینز، لی، وارن، هاوارد و دیگران، ۲۰۱۶) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها از طریق محاسبه همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین بعد قطعیت کنش تأملی و تجربه سوگ رابطه معنادار و مثبت وجود دارد. بین بعد عدم قطعیت و تجربه سوگ نیز رابطه معنادار و منفی وجود داشت. رابطه بین بعد قطعیت و تجربه سوگ، و رابطه بین بعد عدم قطعیت و تجربه سوگ به سن و جنس بستگی نداشت. باتوجه به یافته های پژوهش می توان گفت ظرفیت ذهنی سازی در هنگام تجربه سوگ به عنوان یک عامل حمایت کننده و محافظت کننده عمل کند و در نتیجه توصیه می شود از ذهن سازی در طراحی رویکردهای مداخله ای مناسب در تجربه سوگ استفاده شود.
واکاوی تنیدگی ادراک شده در دختران نوجوان فرزند طلاق: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
109 - 119
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش واکاوی تنیدگی ادراک شده فرزندان نوجوان دختر طلاق بود. این پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی و جامعه ی پژوهش، 17دختر زیر 18 سال بود که براساس نمونه برداری هدفمند به منظور انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته انتخاب شدند و تا رسیدن به اشباع، جمع آوری داده ها ادامه پیدا کرد. به منظور تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. تحلیل داده ها منجر به شناسایی 3 مضمون اصلی و 53 مضمون فرعی شد. نتایج پژوهش نشان داد منابع تنیدگی زا، راهبردهای مقابله ای مثبت و منفی و پیامدهای تنیدگی بالا در دختران به عنوان سه مضمون اصلی دارای طیف گوناگونی هستند. بنابراین طلاق ضمن برهم زدن تعادل روانی-عواطفی افراد خانواده موجب بروز تنیدگی هایی درباره زندگی آینده افراد می شود. به گونه ای که راهبردها و پیامدهای منفی می تواند آینده آنان را تحت الشعاع قرار دهد و سلامت جسمانی و روانی شان را به مخاطره اندازد. بنابراین لزوم مداخله های حمایتی مشاوره ای برای این طیف احساس می شود.
اثر بخشی مشاوره گروهی به شیوه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) برشفقت ورزی به خود و تاب آوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی به شیوه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برشفقت به خود، و تاب آوری خانوادگی مادران کودکان آموزش بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و یک دوره پیگیری 5 ماه بود . نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انجام شد. جامعه آماری شامل مادران کودکان آموزش پذیر در سال 1400-1401 در شهر های ملارد و شهریار بود از میان لیست جامعه آماری (24) نفر با استفاده از اعداد تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی گروه گواه، قرار داده شدند. مداخله آموزشی با استفاده از بسته آموزشی کران 2009 در 8 جلسه 2 ساعته برای گروه آزمایشی انجام شد روش تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل کو واریانس چند متغییری (آنوا) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار (SPSS 22) استفاده شد. از پرسشنامه های شفقت به خود ،نف 2003 و تاب آوری خانوادگی سیکسبی 2005 به عنوان ابزار استفاده شد نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به شیوه مشاوره گروهی بر افزایش شفقت به خود، و تاب آوری خانوادگی مادران کودکان آموزش پذیر تأثیر دارد (001/0P<) و این تأثیر در مرحله پیگیری 5 ماه دارای ثبات بود. (001/0P<) با توجه به یافته های این پژوهش می توان از روش مشاوره گروهی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای افزایش شفقت به خود و تاب آوری خانوادگی استفاده نمود .
تدوین بسته آموزش هوش موفق معطوف به کاهش رفتارهای پرخطر ویژه ی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
101 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین بسته آموزش هوش موفق معطوف به رفتارهای پرخطر ویژه ی دانش آموزان دختر درگیر رفتارهای پرخطر بود. این پژوهش در بخش تحلیل محتوا از نوع تحلیل محتوای کیفی هیش و شانون (2005) و در بخش تدوین بسته روش تدوین بسته یوسفی و گلپرور (2023) بود. محیط این پژوهش کلیه ی متون در زمینه ی رفتارهای پرخطر و هوش موفق استرنبرگ (2019) بود. روش انتخاب متون به روش هدف مند از بین متون مذکور طی ده سال اخیربود ملاک تعداد متون بر اساس رعایت اصل اشباع داده بود. روش گردآوری اطلاعات از مطالعه ی خط به خط متون، یافتن پاسخ به سوالات مرتبط به هدف و محتوای بسته ی هوش موفق مبتنی بر کاهش رفتار پرخطر بود. نتایج حاصل از تحلیل داده های حاصل از بررسی متون به کمک روش تحلیل محتوای مرسوم هیش و شانون (2005) نشان داد که رفتار پرخطر دارای سه بعد است که عبارتند از 1) علل رفتار پرخطر با نه مفهوم اصلی (پریشانی روانی، احساس طردشدگی،تغییرات نوجوانی، فشار همسالان، عوامل فرهنگی، عوامل اجتماعی، عوامل روانشناختی، فقدان آموزش و آگاهی و عوامل خانوادگی)؛ 2)تظاهرات رفتار پرخطر با سه مفهوم اصلی (خشم و خشونت، اعتیاد، رفتارهای جنسی ناسازگار) و سازوکارهای کاهش رفتار پرخطر (مداخله های فردی و مداخله های سیستمی). این نتایج برای متون هوش موفق نشان داد که هوش موفق حاوی دو بعد است 1)چیستی هوش با پنج مفهوم (هوش موفق در بعد فردی، هوش موفق در بعد اجتماعی، نتایج هوش، انواع هوش، فرآیندهای بالادست هوش) و 2) بعد راهکارهای دستیابی به هوش موفق با چهار مفهوم (هوش تحلیلی، هوش عملی، خردورزی و هوش خلاق). در بخش تدوین بسته هدف پنهان این بسته افزایش بلوغ شناختی در قالب آگاهی افزایی و مهارت افزایی به کمک راهبردهای هوش موفق بود. این کار با استفاده از روش تدوین بسته ی یوسفی و گلپرور (2023) انجام شد و مقولات دو تحلیل در هم جایابی و جای گذاری شده و تلفیق انجام شد. نتایج این تلفیق به یک بسته ی هشت جلسه ای آموزشی ختم شد که اهداف آن مبتنی بر کاهش رفتار پرخطر بود و راهبردهای آن از نظریه هوش موفق برگرفته شد در انتها بسته ی آموزشی به کمک ضریب توافق ارزیابان و توسط متخصصین ارزیابی اعتبار شد که نتایج حاکی از اعتباریابی محتوایی بود (98/0=CVR).
مقایسه اثربخشی رویکرد درمانی فراتشخیصی یکپارچه بارلو و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر نشخوار فکری و عدم تحمل بلاتکلیفی در همسران قربانیان کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیوع کروناویروس و مرگ ومیر ناشی از آن و عدم جود واکنش سوگ جامع اثرات روان شناختی مختلفی را بر بازماندگان بر جای گذاشته است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه و درمان پذیرش و تعهد بر نشخوار فکری و عدم تحمل بلاتکلیفی همسران قربانیان کرونا انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری همسران قربانیان کرونا مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی شهر تهران در سال 1401 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 51 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 17نفری قرار گرفتند. به دلیل افت آزمودنی در گروه درمان پذیرش و تعهد، از دو گروه دیگر یک نفر به طور تصادفی حذف شد؛ بنابراین، در هر گروه، داده های 16 نفر تحلیل شد. گروه آزمایش اول درمان پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم درمان فراتشخیصی یکپارچه را در 9 جلسه 90دقیقه ای یک بار در هفته دریافت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه نشخوار فکری و پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی بود. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله بر نشخوار فکری و عدم تحمل بلاتکلیفی اثربخش بودند و در مرحله پیگیری، اثر درمان پایدار بود (001/0>P). همچنین، نتایج نشان داد بین اثربخشی دو مداخله تفاوتی معنا دار وجود ندارد. ب ا توج ه ب ه اثربخشی هر دو مداخله بر نشخوار فکری و عدم تحمل بلاتکلیفی همسران قربانیان کرونا، پیشنهاد می شود روان درمانگران و مشاوران از این رویکردهای درمانی در درمان مشکلات روان شناختی ناشی از سوگ استفاده کنند.
مدل یابی مشکلات رفتاری کودکان بر مبنای سبک های دلبستگی با میانجی گری رابطه والد- فرزندی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی مشکلات روان شناختی کودکان و نوجوانان، همواره یکی از دغدغه های اصلی روانشناسان بوده است. پژوهش حاضر با هدف مدل یابی مشکلات رفتاری کودکان بر مبنای سبک های دلبستگی با میانجی گری رابطه والد و کودک انجام شد. روش پژوهش: در مطالعه ای مقطعی در قالب طرحی همبستگی، کلیه مادران دانش آموزان با مشکلات رفتاری شهرستان کرج با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده که از لیست اسامی دانش آموزان با تشخیص مشکلات رفتاری انتخاب شدند. پس از کسب رضایت آگاهانه، داده های پژوهش به کمک سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (CBCL) - نسخه والدین آخنباخ و رسکولار (2001)، پرسشنامه سبک های دلبستگی هازان و شیور (1987) و پرسشنامه رابطه والد و کودک پیانتا (2015) استفاده شد. برای بررسی پیش فرض های آزمون های آماری و آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس به بررسی مسیرهای مشخص شده پژوهش مطابق با مدل مفهومی پرداخته شده است. نسخه 3/3 نرم افزار اسمارت پی ال اس برای تدوین مدل تحلیل عاملی تاییدی و معادلات ساختاری و نسخه SPSS نسخه 26 برای آمار توصیفی استفاده شده است. همچنین ازتحلیل مسیر برای تعیین ضرایب مستقیم و غیر مستقیم استفاده شده است. یافته ها: نتایج به دست آمده از روش بوت استرپ و آزمون سوبل هر دو نشان می دهند، اثر غیر مستقیم سبک های دلبستگی بر مشکلات رفتاری کودکان به واسطه رابطه کودک والد برابر 142/0- شده است و مقدار آماره سوبل در سطح اطمینان 95% معنادار شده است (001/0>P، 56/3=Sobel). در نتیجه سبک های دلبستگی بر مشکلات رفتاری کودکان با توجه به نقش میانجی رابطه کودک والد تاثیر معناداری دارد. مقدار منفی بتا (142/0-) نشان از منفی و عکس بودن این اثر می باشد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت سبک های دلبستگی با میانجی گری رابطه والد و کودک در ایجاد مشکلات رفتاری کودکان موثر می باشند که ضمن در برداشتن تلویحات بالینی می تواند در برنامه پیشگیری مورد کاربست قرار گیرد.
نقش مولفه های کیفیت زندگی با میانجی گری سرمایه های روانشناختی در کاهش PTSD در بین زلزله زدگان شهر کرمانشاه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رویدادهای آسیب زای طبیعی و انسانی همواره آثار مخرب جسمی، اقتصادی، اجتماعی و البته روان شناختی را به دنبال خود داشته اند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مولفه های کیفیت زندگی با میانجی گری سرمایه های روانشناختی در کاهش اختلال استرس پس از سانحه در بین زلزله زدگان شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زلزله زدگان زلزله اخیر کرمانشاه بودند. تعداد افراد نمونه 386 نفر از زلزله زدگان بودند که با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج پژوهش و به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس شهروندی اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی (1988)، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) و پرسشنامه سرمایه روانشناختی مک گی (2011) بودند. داده های گردآوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل پیش بینی بینی سلامت معنوی بر اساس تاب آوری، ذهن آگاهی و ارزش های شخصی با در نظر گرفتن نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان براساس داده های تجربی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین اثر مستقیم و غیرمستقیم ارزش های شخصی، تاب آوری و ذهن آگاهی بر سلامت معنوی مورد تأیید قرارگرفت (p<0.05). همچنین تنظیم شناختی هیجان به طور مستقیم بر سلامت معنوی هنرمندان اثر می گذارد (p<0.05). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مولفه های کیفیت زندگی با میانجی گری سرمایه های روانشناختی در کاهش اختلال استرس پس از سانحه در بین زلزله زدگان شهر کرمانشاه موثر بود.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: روابط زناشویی به منزله منبع اولیه حمایت و عاطفه هستند و از همسران انتظار می رود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل طی اردیبهشت ماه سال 1400 که به علت ناسازگاری مراجعه کردند و یا توسط روانشناسان مرکز علت تعارض را ناسازگاری تشخیص دادند، بود. حجم نمونه، تعداد 30 زوج (60 نفر) (10 زوج گروه آزمایش اول، 10 زوج گروه آزمایش دوم و 10 زوج دیگر برای گروه گواه) از کل جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد که در نهایت با این شیوه از پنج مرکز برای انتخاب نمونه ها استفاده شدند. برای گروه آزمایش اول، زوج درمانی یکپارچه نگر با استفاده از زوج درمانی یکپارچه نگر کریستنسن و جاکوبسون (2000)، برای گروه آزمایش دوم، جلسات آموزشی گروه واقعیت درمانی با استفاده از پروتکل واقعیت درمانی گلاسر (1965) اجرا شد. پرسشنامه های مورد نظر پژوهش، پرسشنامه روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از اندازه گیری مکرر با طرح مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی یکپارچه نگر بر افزایش کیفیت روابط زناشویی (001/0>P، 30/46=F) و کاهش نگرش های ناکارآمد (001/0>P، 62/35=F) اثرگذار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی یکپارچه نگر بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد زوجین ناسازگار موثر بود.
پیش بینی نگرش به ازدواج براساس هوش هیجانی در دانشجویان دختر
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه یکی از مشکلات جوانان، عدم شناخت خود است که بالطبع عدم شناخت ملاک و نگرش به ازدواج را به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی نگرش به ازدواج بر اساس هوش هیجانی در دانشجویان دختر انجام شد. روش پژوهش: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق شامل دانشجویان دختر مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار در سال تحصیلی 1401-1400 است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 200 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه نگرش به ازدواج براتین و روزن (1998) و مقیاس هوش هیجانی تجدید نظر شده آستین و همکاران (2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه انجام شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که بین نگرش به ازدواج و هوش هیجانی رابطه معناداری وجود دارد (01/0=p) و هوش هیجانی می تواند نگرش به ازدواج دانشجویان را پیش بینی کند. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که هوش هیجانی می تواند به عنوان عامل های موثری در پیش بینی نگرش به ازدواج دانشجویان نقش داشته باشد.
پیش بینی شادی نوجوانان بر اساس سبک زندگی معنوی با واسطه گری سلامت روحی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شادی از جمله سازه های مطرح شده در روانشناسی مثبت گرا است که با مفاهیم زیادی در روانشناسی همبسته است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی شادی نوجوانان بر اساس سبک زندگی معنوی با واسطه گری سلامت روحی بود. روش پژوهش: طرح پژوهش از نوع همبستگی بوده که در آن شادی متغیر وابسته، معنویت متغیر مستقل و سلامت روحی، متغیر میانجی بود. جامعه آماری دانش آموزان مشغول به تحصیل در دبیرستان های تهران بودند که 300 نفر نمونه با نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامه سنجش معنویت هال و ادواردز (1996)، پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (2002) و مقیاس تجدیدنظر شده شادی آکسفورد (2001) بود. داده ها با تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان می دهد که معنویت و سلامت روحی پیش بینی کننده شادی می باشند و سلامت روحی نقش واسطه ای نسبی برای پیش بینی شادی دارد. سلامت روحی نیز توسط معنویت پیش بینی می گردد. نتیجه گیری: در نهایت این نتیجه حاصل شد که امید راهبردی بین سطح رضایت و عدم احساس منفی با سبک زندگی معنوی واسطه گری کامل می کند و امید عاملی بین مدیریت برداشت و ناامیدی واسطه گری نسبی می کند.
رابطه ساختاری تصمیم های اساسی مشارکت والدین و اشکال مشارکت آن ها
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ابعاد مشارکت والدین در تحصیل فرزندان یکی از متغیر هایی است که میتوان تاثیر عمده ای بر آموزش و تربیت دانش آموزان داشته باشد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ساختاری تصمیم های اساسی مشارکت والدین و اشکال مشارکت آن ها بود. روش پژوهش: طرح مطالعه همبستگی-توصیفی بود. جامعه آماری دانش آموزان شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود. شرکت کنندگان ۳۸۴ دانش آموز بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. پرسشنامه های مشارکت والدین (هوور-دمپسی و سندلر، 2001)، توسط شرکت کنندگان تکمیل شدند و داده ها با مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که ساخت نقش والدینی و خودکارامدی نشانگرهای بسنده ای از سازه باورهای انگیزشی والدین هستند. سازه باور های انگیزشی والدین بر اشکال مشارکت والدین اثر ساختاری مثبت داشت. سازه درک والدین از دعوت دیگران برای مشارکت دارای سه نشانگر بسنده است که به طور معنادار بر روی این سازه بار شده اند. این سازه بر مشارکت والدین با دو نشانگر مشارکت مبتنی بر مدرسه و خانه اثر ساختاری معنادار داشت. سازه ادراک والدین از بافت زندگی دارای دو نشانگر ادراک از زمان و انرژی خود، و ادراک از مهارت و دانش خود است. این سازه بر اشکال مشارکت والدین در تحصیل فرزندان اثر ساختاری مثبت و معناداری داشت. نتیجه گیری: مدل هوور – دمپسی و سندلر می تواند مبنای مناسبی برای مشارکت والدین فراهم آورد. پیشایندهای این مدل در زمینه افزایش مشارکت والدین باید مورد توجه مدیران مدارس و تصمیم گیران آموزش و پرورش قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر اضطراب اجتماعی و نشخوار ذهنی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
91 - 105
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی انجام شد. روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در سال 1402 بودند که براساس ملاک های ورود و خروج 48 نفر با روش نمونه گیری هدفمند-در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه ازمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991) و اضطراب اجتماعی ولز (1994) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل واریانس - مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های مداخله با کنترل در نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی وجود دارد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی منجر به کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی شده است. همچنین طرحواره درمانی موثرتر از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در نشخوار ذهنی است. بنابراین نتیجه گرفته می شود که می توان در برنامه درمانی مراکز مشاوره از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی در جهت کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی استفاده نمود.
مقایسه اثربخشی آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل ساخت ارتباط پایدار و مدل سیمبیس بر سازگاری زوجین نو و کاندیداهای زوجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲ (پیاپی ۹۳)
65 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش پیش از ازدواج مبتنی بر مدل ساخت ارتباط پایدار و مدل سیمبیس بر سازگاری زناشویی زوجین نو و کاندیداهای زوجی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی ﺑﺎ ﻃﺮح ﭘیﺶآزﻣﻮن_ﭘﺲآزﻣﻮن و ﮔ ﺮوه کﻨﺘﺮل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زوج هایی در آستانه ازدواج و یا ازدواج کرده در سال 1401 و مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد بودند. تعداد 24 زوج به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (هر گروه 8 زوج) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سازگاری زناشویی (DAS) اسپاینر (۱۹۷۶) بود. یکی از گروه های آزمایش مداخله ساخت ارتباط پایدار را در 6 جلسه 2 ساعته و گروه آزمایشی دیگر نیز مداخله مدل سیمبیس را در قالب 8 جلسه ۹۰ دقیقه ای به صورت هفته ای یکبار دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. نتایج نشان داد که گروه سیمبیس به غیر از مولفه رضایت (05/0<P) بر مولفه های همبستگی، محبت و توافق اثربخشی معنادار و پایداری داشته است (01/0>P). گروه ساخت ارتباط پایدار نیز بر هر چهار مولفه سازگاری زناشویی اثربخشی معنادار و پایداری داشته است (01/0>P). در نهایت، مدل ساخت ارتباط پایدار در مقایسه با سیمبیس بر محبت و توافق (01/0>P) اثربخشی بیشتری نشان داد. نتایج نشان داد که مدل ساخت ارتباط پایدار، احتمالا درمان کارآمدتری در مقایسه با مدل سیمبیس برای بهبود سازگاری زناشویی زوجین نو و کاندیداهای زوجی بوده است.
نقش میانجی بهزیستی روان شناختی در رابطه بین ذهن آگاهی و خردمندی در مدافعان سلامت مبارز با بحران کرونا ویروس ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
163 - 182
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش میانجی بهزیستی روان شناختی در رابطه بین ذهن آگاهی و خردمندی در مدافعان سلامت مبارز با بحران کروناویروس اجرا گردیده است. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان بخش مراقبت از بیماران مبتلا به کرونا در سه شهرستان کرمان، بم و جیرفت بودند که طی آذر تا دی ماه سال 1399مشغول به کار بودند. به دلیل شرایط حاد محدودیت های کرونایی به کارکنان در دسترس بخش مراقبت از بیماران کرونایی تعداد 130 نفر (شامل 82 زن و 48 مرد) بین سنین 27 تا 45 سال بابه بطور متوسط بیش از 8 سال سابقه به عنوان نمونه به صورت در دسترس انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه ذهن آگاهی کنتاکی، پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف و مقیاس خردمندی آردلت به دست آمده است. داده های به دست آمده از 130 پرسشنامه با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی در نرم افزار Smart-PLS3 تجزیه وتحلیل شد. طبق نتایج به دست آمده بهزیستی روانشناختی (04/0p< ،35/0β=) و ذهن آگاهی (02/0p< ،22/0β=) رابطه مستقیمی با خردمندی داشت و ذهن آگاهی نیز تأثیر مستقیمی بر بهزیستی روان شناختی دارد (001/0p< ،23/0β=). نقش میانجی گر بهزیستی روان شناختی در رابطه بین ذهن آگاهی و خردمندی نیز تأیید شد (03/0p<). در مجموع، نتایج نشان داد که تقویت ذهن آگاهی مدافعان سلامت با استفاده از بهزیستی روان شناختی باعث بهبود خردمندی آنان می شود؛ بنابراین با توجه به شیوع اختلالات روانی در هنگام همه گیری بیماری های نوظهور فاقد درمان قطعی مانند کووید-19، مداخلات روان شناختی مانند آموزش برنامه مبتنی بر ذهن آگاهی باعث رفتارهای آگاهانه و پاسخ های خردمندانه مدافعان سلامت می شود.
ارزیابی اثربخشی مداخلات علوم رفتاری در داده های زوجی: مقایسه رویکرد تحلیل کوواریانس و رویکرد تحلیل داده های زوجی (APIM)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
6 - 29
حوزههای تخصصی:
ارزیابی اثربخشی مداخلات رفتاری در موقعیت های مختلف آموزشی و درمانی در طرح های آزمایشی نیازمند شناسایی ساختار داده های جمع آوری شده و روش های مناسب تجزیه وتحلیل داده ها است. محققان برای تحلیل داده های حاصل از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل در نمونه های زوجی به منظور مقابله با مفروضه کلیدی استقلال مشاهدات، واحد تحلیل را به جای زوج، فرد در نظر می گیرند. در این شرایط، یا هرکدام از افراد زوج (زن یا شوهر) را به عنوان گروه های جداگانه تحلیل می کنند یا داده های هر دو نفر را (با جمع کردن یا محاسبه میانگین) ترکیب می کنند و به یک نمره زوج واحد می رسند. ولی مشکل آن است که با این روش نمی توان واریانس یا تفاوت های مشترک درون و بین زوج را تحلیل کرد. با توجه به اینکه محققان برای تحلیل داده های طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل در نمونه های زوجی عمدتاً از تحلیل کوواریانس استفاده می کنند در این مقاله با یک مثال تحقیقی از داده های جمع آوری شده از یک طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، کاربرد و دقت نتایج تحلیل کوواریانس و رویکرد مدل وابستگی متقابل بازیگر- شریک (APIM) مقایسه شده است. درواقع این پژوهش از نوع تحلیل ثانویه داده ها است. نتایج نشان داد که مدل APIM شامل اطلاعات اضافه تری نسبت به تحلیل کوواریانس است؛ مدل APIM این امکان را ایجاد می کند که بتواند اثرات بازیگر و شریک را برآورد کرده و در تفسیر و نتیجه گیری مدنظر قرار دهد. زمانی بین نتایج این دو روش تناقض مشاهده می شود که سطح معناداری رد یا قبول فرضیه به سطح بحرانی 05/0 نزدیک است و در این موارد باید برای تفسیر و نتیجه گیری نهایی بسیار محتاطانه عمل کرد. در مواردی که سطح معناداری با 05/0 فاصله زیادی دارد، مشکلی ایجاد نشده و نتایج دو رویکرد همسو هستند. تغییر در تمرکز بر واحد تجزیه وتحلیل، به محققان امکان مطالعه فرآیندهای غالباً پیچیده و فرایندهای زیربنایی تعاملات اجتماعی را با روایی بسیار بیشتری فراهم می کند.
نقش اجتناب تجربی با میانجی گری تحمل پریشانی در پیش بینی اضطراب کرونا در دوره شیوع کووید-19: مدل معادلات ساختاری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در طول شیوع کرونا، اضطراب ناشی از آن منجر به پریشانی های روانشناختی شد و تحمل پریشانی را به چالش کشید. هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی روابط ساختاری بین اضطراب کرونا با اجتناب تجربی با نقش میانجی تحمل پریشانی در دوره شیوع کووید-۱۹ بود. روش: روش این مطالعه از نظر هدف بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی با تکیه بر روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه خوارزمی در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود که در دوران شیوع کرونا و آموزش مجازی دانشجو بودند. بر این اساس، ۳۵۰ دانشجو به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. شرکت کنندگان به مقیاس های اضطراب کرونا علی پور و همکاران (۱۳۹۸)، تحمل پریشانی سیونز و گاهر (۲۰۰۵) و پرسشنامه اجتناب تجربی باند و همکاران (۲۰۱۱) به صورت گوگل فرم پاسخ دادند. در انتها داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و AMOS نسخه ۱۴ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد؛ مدل ساختاری بین اضطراب کرونا با اجتناب تجربی با نقش میانجی تحمل پریشانی از برازش خوبی برخوردار بود. اثر مستقیم اجتناب تجربی بر روی اضطراب بیماری کرونا به طور مثبت معنادار، همچنین اثر مستقیم اجتناب تجربی بر روی تحمل پریشانی و تحمل پریشانی بر روی اضطراب کرونا به طور منفی معنادار بود (۰/۰۱>P). نتیجه گیری: اجتناب تجربی می تواند با نقش میانجی تحمل پریشانی میزان اضطراب کرونا را پیش بینی کند. براساس یافته ها پیشنهاد می شود؛ پژوهشگران در مطالعات آینده در حوزه اضطراب بیماری خصوصاً بیماری هایی که سرایت بالایی مانند کووید-۱۹ در بین انسان ها دارند، به یافته های روانشناختی بدست آمده از این مطالعه توجه کنند.
بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر رایحه درمانی و درمان شناختی رفتاری بر بهبود علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میزان استفاده از احساس گناه و شرم به عنوان کنترل درونی در سرمایه گذاران بخش خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۴۵۴-۴۳۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: عوامل روانشناختی نقش مهمی در تصمیمات اقتصادی افراد دارند. اثرپذیری سرمایه گذاران از عواطف و احساسات روانشناختی به خصوص احساس گناه و شرم می تواند به عنوان ابزار کنترلی برای یکی از مهم ترین چالش های پیش روی سرمایه گذاران بخش خصوصی، یعنی اجرای تعهدات در قراردادهای سرمایه گذاری ایفای نقش کند. علی رغم اهمیت این عوامل روانشناختی، تحقیقات اندکی درباره میزان استفاده از این احساسات در بین سرمایه گذاران خصوصی انجام گرفته است. هدف: هدف اصلی از این پژوهش بررسی میزان استفاده از عوامل روانشناختی شامل احساس گناه و شرم در سرمایه گذاران بخش خصوصی به عنوان کنترل درونی در اجرای قراردادهاست. روش: 300 نفر از سرمایه گذاران استان فارس به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته به سؤالات مطرح شده پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کلاس پنهان شامل آزمون های نسبت احتمال ونگ-لو-مندل-رابین، لو-مندل-رابین تعدیل شده و پارامتریک بوت استرپ استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کلاس پنهان وجود دو کلاس پنهان را تأیید می کند. گروه اول شامل 50/18 درصد از جمعیت است که با احتمال 9/6 درصد، به هیچ عنوان از سازوکار شخص اول اجرای قرارداد (احساس گناه و شرم) استفاده نمی کنند و با احتمال 90/4 درصد از آن به طور نسبی استفاده می کنند. گروه دوم شامل 49/82 درصد از جمعیت است که با احتمال 29/8 درصد، افراد به هیچ عنوان توجهی به احساس گناه و شرم در سرمایه گذاری های خود ندارند و با احتمال 70/2 درصد از سازوکار شخص اول اجرای قرارداد (احساس گناه و شرم) به طور نسبی استفاده می کنند. نتیجه گیری: باتوجه به میزان استفاده از احساس گناه و شرم در سرمایه گذاران بخش خصوصی، بایستی سامانه هایی طراحی شوند که توانایی ذخیره و به اشتراک گذاری شهرت اخلاقی فعالان اقتصادی و معاملات گذشته آن ها را با کمترین هزینه دارند.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان آسیب دیده از خیانت همسر در سال 1399- 1400 در شهر تهران بود و نمونه آماری ۴۵ نفر از زنانی بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در سه گروه ۱۵ نفری آزمایش و گروه به صورت تصادفی گمارده شدند. گروه طرح واره درمانی طی 8جلسه 90دقیقه ای هفته ای یکبار و گروه درمان مبتنی بر کیفیت زندگی طی 10جلسه 90دقیقه ای هفته ای یکبار مورد مداخله قرار گرفتند. داده ها با استفاده از شاخص افکار اضطرابی ولز (AnTI) (1994) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. تفاوت میانگین ها نشان داد در پس آزمون در فرانگرانی بین دو مداخله طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<p)؛ از سوی دیگر بین دو مداخله با گروه گواه تفاوت معنادار آماری گزارش شد (01/0>P). به عبارتی هر دو روش بر کاهش فرانگرانی اثر داشته اند و این دو مداخله تفاوت معناداری ازنظر اثربخشی بر این متغیر در زنان آسیب دیده از خیانت همسر بایکدیگر نداشتند؛ این نتایج در پیگیری هر دو مداخله نیز دیده می شود. نتیجه گیری می شود طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فرانگرانی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر موثر هستند اما بین دو درمان تفاوتی وجود ندارد.