فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to determine the fit of the predictive model of suicidal ideation based on early maladaptive schemas mediated by difficulty in emotion regulation in teachers. This study is an applied study in terms of its purpose and a descriptive correlational study in terms of its method, which was conducted using structural equation modeling. The statistical population consists of all teachers working in schools in Tehran during the spring of 2025, from which 320 people were selected using the available sampling method. The research instruments included the Beck Scale for Suicide Ideation (1979); the Emotion Regulation Difficulties Scale by Gratz & Roemer (2004) and the Young Schema Questionnaire-short form (1998). Data analysis was performed using structural equation modeling. The results showed that the predictive model of suicidal ideation based on early maladaptive schemas mediated by difficulty in emotion regulation in teachers fits the collected data. Suicidal ideation is predicted based on early maladaptive schemas in teachers (P=0.001, β=0.400). Suicidal ideation is predicted based on difficulty in emotion regulation in teachers (P=0.001, β=0.378).
پیش بینی بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم بر اساس خودمهارگری و خودشناسی انسجامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، پیش بینی بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودک اوتیسم بر اساس خودمهارگری و خودشناسی انسجامی بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع توصیفی-پیمایشی و با هدف کاربردی انجام شد. جامعه آماری شامل 100 نفر از مادران کودکان اوتیسم شهر تهران بود که با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد بهزیستی روانشناختی ریف (2002)، خودشناسی انسجامی قربانی و همکاران (2008) و خودمهارگری تانجنی و همکاران (2004) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی و رگرسیون چندگانه انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین بهزیستی روانشناختی، خودمهارگری و خودشناسی انسجامی در مادران دارای کودک اوتیسم ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. مدل رگرسیونی پژوهش تأیید شد و ضریب تعیین تعدیل شده 0.864 به دست آمد که بیانگر آن است که 86.4 درصد تغییرات بهزیستی روانشناختی توسط این دو متغیر پیش بینی می شود. همچنین، تاثیر خودمهارگری بر بهزیستی روانشناختی نسبت به خودشناسی انسجامی قوی تر بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش اهمیت نقش خودمهارگری و خودشناسی انسجامی را در ارتقای بهزیستی روانشناختی مادران کودکان دارای اوتیسم نشان می دهد. برنامه های مداخله ای با هدف تقویت این ویژگی ها می توانند به بهبود کیفیت زندگی این مادران کمک کنند.
Comparison of the Effectiveness of Parent-Child Relationship-Based Play Therapy and Attachment-Based Play Therapy on Internalizing and Externalizing Behavioral Disorders in Children with Learning Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The study aimed to compare the effectiveness of attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy on internalizing and externalizing behavioral disorders in children with learning disabilities. Methods: This quasi-experimental study employed a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. A total of 45 children with learning disabilities were selected through purposive sampling and randomly assigned to three groups: attachment-based play therapy, parent-child relationship-based play therapy, and a control group. The study used the Achenbach and Rescorla (2001) Behavioral Disorders Questionnaire to measure internalizing and externalizing behaviors at each stage. Both experimental groups received nine 60-minute therapy sessions. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and ANCOVA to compare the effectiveness of the interventions. Findings: The findings indicated that both attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy significantly reduced internalizing and externalizing behavioral disorders in children with learning disabilities, with large effect sizes (η² = 0.864 and η² = 0.773, respectively). Repeated measures ANOVA and ANCOVA confirmed the interventions' effectiveness (p < 0.001), and Bonferroni post-hoc tests revealed significant differences between the experimental groups and the control group, but no significant differences between the two experimental groups. The positive effects were sustained over time, demonstrating the long-term efficacy of both therapeutic approaches. Conclusion: Both attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy effectively reduce internalizing and externalizing disorders in children with learning disabilities, with lasting effects over time.
ارزیابی اثربخشی برنامه مداخلات روان شناختی خانواده محور بر پایه تقویت مهارت های ارتباطی و ارتقای رضایت مندی زوجین بر دافعه های روانی، رفتاری و جنسی در زوج های متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: افزایش دافعه های روانی، رفتاری و جنسی در میان زوج های متقاضی طلاق به یکی از مشکلات اصلی در روابط زناشویی تبدیل شده است. پژوهش ها نشان می دهند که ضعف در مهارت های ارتباطی و کاهش رضایت مندی زناشویی از عوامل مهمی هستند که این دافعه ها را تشدید می کنند. پژوهشگران برنامه ای از مداخلات روانشناختی خانواده محور را طراحی کرده اند که با هدف تقویت مهارت های ارتباطی و ارتقای رضایت مندی زوجین به اجرا در می آید. با این وجود، خلا پژوهشی در مورد اثربخشی این نوع مداخلات بر کاهش دافعه های روانی، رفتاری و جنسی در زوج های متقاضی طلاق وجود دارد و نیاز به ارزیابی علمی بیشتری در این زمینه وجود دارد. هدف: هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی اثربخشی برنامه مداخلات روانشناختی خانواده محور بر پایه تقویت مهارت های ارتباطی و ارتقای رضایت مندی زوجین بر دافعه های روانی، رفتاری و جنسی در زوج های متقاضی طلاق بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زوجین متقاضی طلاق شهرستان شیراز در سال 1403 بود که از این میان 30 خانواده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها به مقیاس دافعه های روانی، رفتاری و جنسی محقق ساخته پاسخ دادند. شرکت کنندگان گروه آزمایش 10 جلسه 90-110 دقیقه ای بسته درمانی محق ساخته را دریافت کردند درحالی که گروه گواه تا پایان دوره پیگیری هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار 27-SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که برنامه مداخلات روان شناختی خانواده محور تأثیر معناداری بر کاهش دافعه های روانی، رفتاری و جنسی در میان زوجین متقاضی طلاق دارد (05/0 >P). نتایج پس از مراجعه دو ماهه همچنان پابرجا و معنادار گزارش شد (05/0 >P). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی مثبت مداخلات روانشناختی خانواده محور بر پایه تقویت مهارت های ارتباطی و ارتقای رضایتمندی زوجین بر دافعه های روانی، رفتاری و جنسی در زوج های متقاضی طلاق، توصیه می شود که سازمان ها و نهادهای مشاوره ای و خانواده محور، برنامه های آموزشی مشابه را برای زوج های درگیر در تعارضات زناشویی اجرا کنند.
اثر بخشی زوج درمانی رفتار یکپارچه نگر بر خودتنظیمی هیجانی و خودشفقتی زوج های دچار تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی زوج درمانی رفتار یکپارچه نگر بر خود تنظیمی هیجانی و خود شفقتی زوج های دچار تعارض انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره نوید آرامش آمل طی سال 1402 بود که به علت تعارضات زناشویی به این مرکز مراجعه کرده بودند. بر این اساس 120 زوج متقاضی دریافت مشاوره، با روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه کنترل (10 زوج، 20 نفر) و آزمایش (10 زوج، 20 نفر) قرار گرفتند. جلسات مشاوره به صورت زوجی اجرا شد و هر زوج در 10جلسه ) ۹۰ دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته( تحت مداخله درمانی مبتنی بر زوج درمانی رفتار یکپارچه نگر قرار گرفتند. جلسات آموزشی گروه زوج درمانی با استفاده از زوج درمانی رفتار یکپارچه نگر اجرا شد. پرسشنامه های مورد پژوهش، پرسشنامه تنظیم هیجان، پرسشنامه شفقت بر خود و پرسشنامه سازگاری زناشویی بود. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که زوج درمانی رفتار یکپارچه نگر بر خود تنظیمی هیجانی (P=0/000 , F=17/58) و خود شفقتی (P=0/000 , F= 32/25) زوجین دچار تعارض اثرگذار بوده است . بنابراین، باتوجه به یافته های به دست آمده نتیجه گرفتیم، زوج درمانی رفتار یکپارچه نگر روش مناسبی برای بهبود خودتنظیمی هیجانی و خودشفقتی زوجین دچار تعارض است.
رابطه بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با مشکلات هیجانی-اجتماعی نوجوانان: نقش میانجی گری نشانگان شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
19 - 36
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوجوانی به عنوان حیاتی ترین مرحله رشد مملو از چالش هایی است که رسیدگی به آن ها احتمال شکل گیری مشکلات اجتماعی-هیجانی نوجوانان را کاهش می دهد؛ برهمین اساس هدف این پژوهش رابطه بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با مشکلات هیجانی_اجتماعی نوجوانان: نقش میانجی گری نشانگان شخصیت مرزی بود. روش: این پژوهش نظر روش شناسی توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود که طی آن از بین جامعه آماری نوجوانان دختر و پسر 14 تا 18 شهر مشهد در سال 1403-1402 تعداد 631 نفر به روش در دسترس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری اطلاعات سیاهه مشکلات هیجانی اجتماعی وودورث (WPI)؛ مقیاس دلبستگی کولینز و رید (RAAS) و پرسشنامه های ترومای کودکی برنستاین و همکاران (CTQ) و شخصیت مرزی کلاریج و بروکس (STB) بود. برای تحلیل یافته ها از شاخص های میانگین، انحراف استاندارد و آزمون های هم بستگی پیرسون و معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل مفهومی پژوهش از برازندگی مناسبی برخوردار است و سبک های دلبستگی اثر مستقیم معنی داری بر مشکلات هیجانی نوجوانان دارند (0/01> p) اما این درحالی است که ترومای کودکی اثر مستقیمی بر مشکلات هیجانی ندارد (0/05<p). هم چنین نتایج تحلیل میانجی نشان داد شخصیت مرزی در رابطه بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با مشکلات هیجانی نوجوانان نقش میانجی دارد (0/01>P) نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش می توان در طراحی مداخله های مشاوره ای _درمانی جهت کاهش احتمال بروز مشکلات هیجانی استفاده نمود. هم چنین با توجه به عدم اثرگذاری مستقیم ترومای کودکی بر بروز مشکلات هیجانی، پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده نقش این عامل مجدداً مورد بررسی قرار گیرد.
شناسایی عوامل مؤثر بر پیشرفت ریاضی دانش آموزان ایرانی پایۀ هشتم با توجه به داده های تیمز 2019(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۸
107-132
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر پیشرفت ریاضی دانش آموزان ایرانی شکل گرفت. در راستای رسیدن به این هدف، با استفاده از داده های حاصل از نتایج آخرین مطالعه انجمن بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی یعنی تیمز 2019، و هم چنین با استفاده از تحلیل عاملی بر روی گویه های پرسشنامه دانش آموزی، عوامل همبسته با پیشرفت ریاضی دانش آموزان ایرانی مورد بررسی قرار گرفت. در بررسی اولیه، با استفاده از شواهد پژوهشی، فهرستی آزمایشی از 59 گویه از پرسشنامه دانش آموزی، برای تجزیه و تحلیل داده ها انتخاب شد و در معرض تحلیل عاملی با مؤلفه های اصلی و چرخش واریماکس قرار گرفت. بر اساس آزمون اسکری و مقادیر ویژه بیش از یک، هفت عامل به عنوان بیش ترین تبیین کننده های واریانس شناخته شدند. این عوامل که به طور کلی 618/41 درصد از واریانس را تبیین می کردند که به ترتیب عبارت اند از: نگرش دانش آموزان نسبت به ریاضیات، امکانات آموزشی در منزل، ارزش دهی به ریاضیات، خودپنداره ریاضیات، دلبستگی به مدرسه، جو مدرسه و مشارکت والدین. به طور کلی، داده های تیمز 2019 نشان دادند که در پیش بینی پیشرفت دانش آموزان ایران، عامل نگرش دانش آموزان نسبت به ریاضیات دارای بیش ترین اثر بر نمره ریاضی دانش آموزان برای کل نمونه و برای هر دو جنسیت است. هر چند نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل نشان داد که این عامل بر نمره ریاضی دختران اثر بیش تری نسبت به کل نمونه و پسران دارد. تاکید بر روش هایی که منجر به ایجاد خودپنداره و نگرش مثبت نسبت به ریاضی می شود، نتیجه گیری کاربردی از پژوهش حاضر است.
مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی و رفتار درمانی گروهی دیالکتیک بر سبک زندگی و پیروی از درمان در زنان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
149 - 165
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعات متعددی در زمینه اثربخشی واقعیت درمانی و رفتار درمانی دیالکتیکی انجام شده است. اما مطالعاتی که به مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی و رفتار درمانی دیالکتیکی بر سبک زندگی و تبعیت از درمان در زنان مبتلا به دیابت نوع دو مغفول مانده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی و رفتار درمانی دیالکتیکی بر سبک زندگی و تبعیت از درمان در زنان مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری به مدت دو ماه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به یک کلینیک تخصصی دیابت در شهر شیراز (1403) بودند. که تعداد 45نفر ( 15 نفر در گروه آموزشی واقعیت درمانی، 15 نفر در گروه آموزشی رفتار درمانی دیالکتیکی و 15 نفر در گروه کنترل) به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گماشته شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه سبک زندگی (لالی و همکاران، 1391)، پرسشنامه تبعیت از درمان (مدانلو، 1392)، استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و روش تحلیل واریانس مختلط تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: بین واقعیت درمانی و رفتار درمانی دیالکتیکی با گروه کنترل در سبک زندگی و تبعیت از درماندر زنان مبتلا به دیابت نوع دو تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P) اما تفاوت میانگین حاکی از آن است که واقعیت درمانی نسبت به رفتار درمانی دیالکتیکی منجر به بهبود سبک زندگی و تبعیت از درمان شد اما این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نشد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد هم واقعیت درمانی و هم رفتار درمانی دیالکتیکی را به عنوان یک روش درمانی کارآمد جهت بهبود سبک زندگی و تبعیت از درمان در زنان مبتلا به دیابت نوع دو پیشنهاد داد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت خواب و تنظیم هیجان کارکنان دارای سندروم خستگی مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
67 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت خواب و تنظیم هیجان کارکنان دارای سندروم خستگی مزمن بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کارکنان دانشگاه ارومیه در سال 1401 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایشی، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی اجرا شد در حالیکه گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه علائم دوپال (جیسون و همکاران، 2010)، پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (بویس و همکاران، 1989) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کیفیت خواب و تنظیم هیجان در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی دار داشته است (001/0P<). یافته های این پژوهش اطلاعات مفیدی را در ارتباط با آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی فراهم می کند و مشاوران و روانشناسان می توانند برای بهبود کیفیت خواب و تنظیم هیجان کارکنان دارای سندروم خستگی مزمن از این مداخله استفاده نمایند.
نقش میانجی مشکلات بین فردی در رابطه بین اختلال بازی اینترنتی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۴۴-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی مشکلات بین فردی در رابطه بین اختلال بازی اینترنتی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان انجام شد. این پژوهش توصیفی_همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان مقطع متوسطه اول و دوم شهر تهران در سال 1403 بودند. حجم نمونه در این مطالعه 251 نفر در نظر گرفته شد که به روش نمونه گیری در دسترس از طریق مدارس انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه مشکلات بین فردی (IIP-32؛ بارخام و همکاران، 1996)، فرم کوتاه مقیاس نه گویه ای اختلال بازی اینترنتی (IGDS9-SF؛ پونتز و گریفث، 2015) و پرسشنامه هراس اجتماعی (SPIN؛ کانر و همکاران، 2000) استفاده شد. تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری گویای این بود که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج نشان داد که اثر مستقیم اختلال بازی اینترنتی و مشکلات بین فردی بر اضطراب اجتماعی معنادار بود، همچنین اثر اختلال بازی اینترنتی بر مشکلات بین فردی معنادار بود (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که مشکلات بین فردی در رابطه بین اختلال بازی اینترنتی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان نقش میانجی داشت (05/0>P). نتایج دلالت بر این داشت که اختلال بازی اینترنتی به صورت مستقیم و با میانجی گری مشکلات بین فردی بر میزان اضطراب اجتماعی نوجوانان تاثیر دارد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور بر ابرازگری هیجانی و الگوهای ارتباطی در زنان دارای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۱۳۶-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: تعارض زناشویی با سلامت روانی ضعیف و کاهش بهزیستی روانشناختی مرتبط است و یک عامل خطر برای سلامت روان از جمله اختلال افسردگی و اضطرابی است. عوامل متعددی از جمله ابرازگری هیجانی و الگوهای ارتباطی بر آن تأثیر می گذارد. همچنین، مطالعات نشان می دهد که ابراز هیجان مثبت و منفی و الگوهای ارتباطی ناکارآمد با رضایت زناشویی مرتبط است. هدف: هدف از این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور بر ابرازگری هیجانی و الگوهای ارتباطی در زنان دارای تعارض زناشویی بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مراجعه کننده دارای تعارض زناشویی به مرکز مشاوره روان پلاس شهر مشهد در سال ۱۴۰۲ بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند و داوطلبانه، ۴۵ نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه ۱۵ نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تعارض زناشویی (ثنائی و همکاران، ۱۳۸۷)، پرسشنامه ابرازگری هیجانی (کینگ و آمونز، ۱۹۹۰) و پرسشنامه الگوهای ارتباطی (سالاوی و کریستنسن، ۱۹۸۳) بودند. گروه های آزمایش به مدت دو ماه، هرهفته به مدت ۹۰ دقیقه درمان را دریافت کردند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و از طریق نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج بیانگر اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور در مقایسه با گروه گواه بر الگوهای ارتباطی و ابرازگری هیجانی در آزمودنی ها بود (05/0 p<). همچنین، طبق نتایج آزمون تعقیبی، بین دو مدل درمانی در متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 p>). نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور موجب بهبودی در تعاملات، افزایش کیفیت ارتباط و نحوه ابراز هیجان زنان شده است.
رابطه ادراک خویشتن و باورهای خودکشی افراد با اختلال ملال جنسیتی: نقش واسطه ای ترس از ارزیابی منفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
34 - 44
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه ادراک خویشتن و باورهای خودکشی افراد با اختلال ملال جنسیتی براساس نقش واسطه ای ترس از ارزیابی منفی بود. روش: روش پژوهش از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی مردان و زنان مبتلا به اختلال ملال جنسیتی شهر تهران در بازه زمانی فروردین تا شهریور ماه 1403 بود که از این میان 267 نفر به شیوه در دسترس و بر اساس ملاک های پژوهش به عنوان نمونه گزینش شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل، مقیاس ایده خودکشی بک (بک و همکاران، 1988)، پرسشنامه ادراک خویشتن (پورحسین، 1389) و مقیاس ترس از ارزیابی منفی (لیری، 1983) بود. یافته ها: بررسی ضرایب مستقیم نشان داد، اثر مستقیم ادراک خویشتن بر باورهای خودکشی و ترس از ارزیابی منفی معنادار و منفی بود. دیگر یافته پژوهش نشان داد، اثر مستقیم ترس از ارزیابی منفی بر باورهای خودکشی معنادار و مثبت بود. ضرایب غیر مستقیم مشخص کرد، اثر غیر مستقیم ادراک خویشتن بر باورهای خودکشی افراد با اختلال ملال جنسیتی با نقش واسطه ای ترس از ارزیابی منفی، معنادار و منفی بود. در نهایت شاخص های برازش به دست آمده نشان داد، مدل پیشنهادی پژوهش برازش مطلوبی دارد (99/0=CFI، 98/0 =NFI، 99/0=IFI، 99/0 =GFI، 039/0 =RMSEA). نتیجه گیری: بر این اساس، ترس از ارزیابی منفی را می توان به عنوان یک رویکرد مهم، در کاهش باورهای خودکشی افراد دارای اختلال ملال جنسیتی مورد توجه قرار داد.
رابطه ی مهارت های فراشناختی با خلاقیت هیجانی: مقایسه دانشجویان حضوری و الکترونیکی دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
229 - 253
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش ، بررسی رابطه ی مهارت های فراشناختی با خلاقیت هیجانی در دانشجویان حضوری و الکترونیکی دانشگاه اصفهان بود.پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه ی آماری آن شامل کلیه ی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد حضوری و الکترونیکی در این دانشگاه بود. نمونه ی پژوهش شامل 235نفر (83 نفر الکترونیکی و 152 نفر حضوری) بود که به روش نمونه گیری تمام شمار ( برای دانشجویان الکترونیکی ) و نمونه گیری طبقه ای با اختصاص متناسب ( برای دانشجویان حضوری ) انتخاب شدند. ابزارگرد آوری داده ها شامل پرسشنامه مهارت های فراشناختی ولز(1997) و پرسشنامه خلاقیت هیجانی آوریل (1999) بود. داده ها با استفاده از آزمون کالموگروف-اسمیرنف، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و آزمون تی تحلیل شدند . نتایج نشان داد بین کلیه ی مولفه های مهارت های فراشناختی و خلاقیت هیجانی در هر دو گروه دانشجویان رابطه ی معناداری وجود دارد (05p≤/) . درحالی که بین برخی از مولفه های مهارت های فراشناختی با خلاقیت هیجانی دانشجویان الکترونیکی رابطه معنی دار وجود داشت (05p≤/) . همچنین تفاوت های جنسیتی معناداری در مهارت های فراشناختی و همچنین خلاقیت هیجانی دانشجویان مشاهده شد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر تنظیم شناختی و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلابه اختلال کندن مو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
77 - 92
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر به منظور اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلابه اختلال کندن مو انجام شد.
روش: پژوهش نیمه آزمایشی حاضر، با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری ۴ماهه با گروه کنترل، روی ۳۰ زن مبتلا به اختلال کندن مو مراجعه کننده به مراکز مشاوره درود (سه ماهه آخر ۱۴۰۲) که تشخیص موکنی بر اساس DSM-5 توسط دو روانشناس بالینی دریافت کرده بودند، انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اختلال کندن مو محققان بیمارستان عمومی ماساچوست (1980)، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1990)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) بود. افراد به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی با استفاده از نرم افزار اختصاص تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی طبق پروتکل سگال و همکاران (2013) دریافت کرد، درحالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر در SPSS26 تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلابه اختلال کندن مو به طور معناداری مؤثر است (۱/۰>p).
نتیجه گیری: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک روش مؤثر برای بهبود تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلابه اختلال کندن مو مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی براساس همخوانی تیپ های زمانی صبحگاهی - عصرگاهی زوج ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
75 - 86
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی بر اساس سطوح همخوانی تیپ های زمانی صبحگاهی-عصرگاهی زوج ها انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری تمام زوجین شاغل در ادارات دولتی شهرستان تبریز در سال 1401بود. به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 185 زوج از بین جامعه آماری انتخاب و در این مطالعه شرکت کردند. پرسشنامه های کیفیت زندگی زناشویی (بازبی و همکاران، 1995) و صمیمیت زناشویی (واکر و تامپسون، 1983) توسط مردان تکمیل شد و پرسشنامه تیپ های زمانی صبحگاهی-عصرگاهی (هورن و استرنبرگ، 1976) جهت تعیین سطح همخوانی تیپ های زمانی زوج ها توسط هر دو زوج تکمیل شد. با مطابقت پاسخ های زوج ها در پرسشنامه تیپ های زمانی، شرکت کنندگان در سه گروه همخوانی تیپ های زمانی بالا (80 زوج)، متوسط (65 زوج) و پایین (40 زوج) قرار گرفتند. داده ها به روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری یک طرفه و با نرم افزار آماری SPSS24 تحلیل گردید. آزمون تعقیبی LSD نشان داد، صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی در سه سطح همخوانی تیپ های زمانی صبحگاهی - عصرگاهی زوج ها در مقایسه باهم تفاوت معنی دار دارد (0/05>P). همخوانی بالا در تیپ های زمانی زوج ها با صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی بیشتر همراه است. نتیجه گیری می گردد، افرادی که در زندگی زناشویی دارای همخوانی در تیپ های زمانی صبحگاهی- عصرگاهی هستند، صمیمیت و کیفیت زندگی زناشویی بهتری را تجربه می کنند.
مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند بود. روش شناسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل شامل کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به ضرب آهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1402 بود. حجم نمونه شامل 45 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در گرو ه های آزمایش و گواه جایگماری شدند. برای گروه آزمایشی اول آموزش تاب آوری طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته و برای گروه آزمایشی دوم، آموزش تنظیم شناختی هیجان طی 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول چهار هفته اجرا شد. در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند، مقیاس پردازش هیجانی و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری و آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پردازش هیجانی و اضطراب کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند تاثیر دارد (05/0p<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین دو روش درمانی در پردازش هیجانی و اضطراب تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0p>). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش اهمیت استفاده از مداخلات روان شناختی هدفمند مانند آموزش تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان را در بهبود مؤلفه های هیجانی کودکان با ضرب آهنگ شناختی کند نشان می دهد و بر لزوم توجه به این کودکان در برنامه های آموزشی تأکید دارد.
الگوی ساختاری فرسودگی تحصیلی مبتنی بر راهبردهای منفی تنظیم هیجان با نقش میانجی خودراهبردی در یادگیری دانش آموزان دروه دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۱۸۹-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
Psychophysiological Responses to Mindful Equanimity Induction in Virtual Reality: An Exploratory Study
حوزههای تخصصی:
Equanimity, as a critical feature of well-being can be strengthened and Virtual reality (VR) can be employed to cultivate this capacity. No previous study has directly investigated the impact of different equanimity practices within VR and compared people’s preferences for different practices. This study was conducted to explore whether practicing equanimity within three VR scenarios can increase mind-body calmness. Three VR scenarios (<10 min) were developed. A within-subject study (n=75) was designed to assess impact of these practices in improving calmness indices. Participants were exposed to VR practice sessions combining sound of a teacher and three animation environments including Mountain, Ocean, and Sky facing with changes during a year or day. Participants’ experience of each session was assessed using heart rate variability (HRV), respiratory rate, and self-reported ratings. Subjective state anxiety was also assessed at baseline and after the end of three VR sessions. Physiological indices were improved in Ocean practice compared to baseline and two other practices. Results showed that physiological indices during practices were correlated with self-reports of mindfulness, self-knowledge, and interoceptive awareness (p<.05). A significant reduction was observed in self-reported assessment of state anxiety. Generally, VR practices of equanimity were shown to induce mind-body calmness.
ارتباط ذهنی سازی با رضایت جنسی زنان : نقش میانجی گر خلق منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۱۸۳-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: ذهنی سازی یک عامل کلیدی در عملکرد اجتماعی و سلامت روان است. با این حال، تأثیر آن بر بهزیستی و رضایت جنسی اخیراً توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. از آنجای که بین ذهنی سازی سبک های دلبستگی و تنظیم هیجانی اثرات متقابلی وجود دارد بررسی ذهنی سازی با حالت های خلقی و رضایت جنسی یک ضرورت پژوهشی برای انجام تحقیقات در این حوزه و یک ضرورت تجربی برای استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهنی سازی است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط ذهنی سازی با رضایت جنسی زنان با توجه به نقش میانجی خلق منفی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر وش یک مطالعه مقطعی (توصیفی- همبستگی) که به روش مدلسازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری را کلیه دانشجویان متاهل زن دانشگاه های تهران در سال 1400-1401 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 637 نفر از دانشجویان زن متأهل بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس های ذهنی سازی (فوناگی، 2016)، مقیاس اضطراب و افسردگی و استرس (لوی باند، 1995) و مقیاس رضایت جنسی (مستون، 2005) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS.22 و AMOS.24 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرون نشان داد که بین ذهنی سازی (مؤلفه اطمینان) با رضایت جنسی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). بین ذهنی سازی (مؤلفه عدم اطمینان) و خلق منفی با رضایت جنسی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که الگوی پیشنهادی برازنده با داده هاست و مؤلفه عدم اطمینانبه صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق خلق منفی بر رضایت جنسی زنان تأثیر می گذارد. همچنین ضریب استاندارد غیرمستقیسم مؤلفه اطمینان به رضایت جنسی از طریق خلقی منفی معنی دار بود. نتیجه گیری: این پژوهش با مدل های پاسخ جنسی زنان مطابقت دارد و حمایت اولیه از پیوند حالت خلقی و رضایت جنسی را نشان می دهد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که رضایت جنسی پدیده تک علتی نیست و برای درمان آن بایستی از متغیرهای فراتشخیصی (ذهنی سازی و تنظیم هیجانی) نیز استفاده کرد.
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی، اجتناب تجربه ای، و مهارت خودمهارگری نوجوانان با علائم اختلال وسواس- بی اختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
۱۳۳-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواس- بی اختیاری یکی از اختلالات مزمن و ناتوان کننده در دوره نوجوانی است که با افکار مزاحم، بی اختیاری های ذهنی و رفتاری، و سطوح بالای اجتناب شناختی و هیجانی همراه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی، اجتناب تجربه ای، و مهارت خودمهارگری نوجوانان دارای علائم اختلال وسواسی- بی اختیاری انجام شد. روش : روش پژوهش حاضر شبه تجربی و طرح آن به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع متوسطه یکم استان قزوین در سال تحصیلی 1403-1404 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 36 دانش آموز که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه جایدهی شدند. ابزار گردآوری شامل مقیاس وسواسی- بی اختیاری ییل براون (اسکاهیل و همکاران، 1997)، مقیاس تحریفات شناختی بین فردی (حمامچی و بویوکوزترک، 2004)، پرسشنامه اجتناب تجربه ای پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011)، و مقیاس خودمهارگری (کندال و ویلکاکس، 1979) بود. گروه آزمایش هشت جلسه 90 دقیقه ای درمام مبتنی بر پذیرش و تعهد هیز و همکاران (2011) را دریافت کردند. در انتها داده های به دست آمده با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره توسط SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت معناداری موجب کاهش طرد بین فردی (22/56=F)، انتظارات غیرواقعی از روابط (78/71=F)، ادراک نادرست بین فردی (99/39=F)، اجتناب تجربه ای (91/67=F)، و افزایش خودمهارگری (90/54=F) در نوجوانان دارای علائم اختلال وسواسی- بی اختیاری شد (01/0>P). نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با کاهش تحریف های شناختی بین فردی و اجتناب تجربه ای، نقش مؤثری در بازسازی باورهای ناکارآمد و افزایش پذیرش تجربیات درونی ایفا کرده است؛ این فرایند به کاهش تنش روانی و شکست چرخه های وسواسی در نوجوانان منجر شد.