فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۸۱ تا ۳٬۸۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
396 - 419
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی و درمان شناختی رفتاری گروهی بر افسردگی و سازگاری زنان پس از عمل سقط جنین اجرا گردید. روش پژوهش : روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل زنان پس از عمل سقط جنین مراجعه کننده به پزشک زنان، در یکی از کلینیک های زنان و زایمان در شهرک غرب تهران بودند که پس از تشخیص (دریافت استعلام درمان)؛ با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به تعداد 45 نفر انتخاب شدند و با استفاده از روش کاملاً تصادفی در 3 گروه 15 نفرِ تقسیم و در 3 گروه آزمایش اول (15)، آزمایش دوم (15) و گواه (15) جایگزین شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های افسردگی و سازگاری بود که توسط زنان تکمیل شد. مداخله های آموزشی با اهداف از پیش تعیین شده برای زنان به اجرا گذاشته شد و 50 روز بعد پرسشنامه ها مجدداً اجرا و تکمیل و تحلیل داده ها انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین دو گروه درمان شناختی-رفتاری و واقعیت درمانی از نظر اثربخشی بر افسردگی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). میانگین نمرات تمامی مؤلفه های سازگاری در هر دو گروه آزمایش از گروه گواه به طور معناداری بیشتر شده است (05/0>P). همچنین بین دو گروه آزمایشی درمان شناختی-رفتاری و واقعیت درمانی گروهی ازنظر اثربخشی بر سازگاری در تمامی مؤلفه ها به جز مؤلفه سازگاری در خانه تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که روش درمان شناختی-رفتاری نسبت به واقعیت درمانی تأثیر بهتری بر افسردگی و سازگاری داشته و باعث بهبود بهتری در آنان شده است.
تدوین الگوی ساختاری طلاق عاطفی بر اساس صفات سه گانه تاریک شخصیت و سبک های حل تعارض با میانجی گری دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
444 - 471
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مدل یابی معادلات ساختاری طلاق عاطفی بر اساس صفات تاریک شخصیت و سبک های حل تعارض با میانجی گری دلزدگی زناشویی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان متأهل رده سنی 25-50 سال دانشگاه آزاد تهران واحدهای یادگار امام (ره)، ابوالفتوح رازی (مادران) و تهران شمال در نیمه نخست سال 1400 تشکیل دادند که از طریق روش نمونه-گیری در دسترس به صورت آنلاین (بدلیل شیوع ویروس کرونا) انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (EDQ،1994)، مثلث تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010)، سبک های حل تعارض رحیم (ROCI-II، 1983) و دلزدگی زناشویی پاینز(CBM،1996) بود. تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد مدل مفروض پژوهش با داده های تجربی برازش دارد(063/0=RMSEA). بین صفت ماکیاولی (149/0= β)، سبک سازنده (441/0-=β ) و سبک غیرسازنده (264/0=β) با طلاق عاطفی رابطه معناداری مشاهده شد. ضریب مسیر غیرمستقیم دلزدگی زناشویی در ارتباط بین صفت خودشیفته (007/0 = sig) و سبک های سازنده حل تعارض(043/0 =sig) با متغیر وابسته طلاق عاطفی معنادار بود اما نقش میانجی دلزدگی زناشویی در ارتباط بین سبک های غیر سازنده با طلاق عاطفی تأیید نشد (536/0 = sig). نتیجه گیری: صفات تاریک شخصیت و سبک های حل تعارض سازنده علاوه بر اثر مستقیم بر طلاق عاطفی می توانند با اثرگذاری بر دلزدگی زناشویی به طور غیر مستقیم بر آن تأثیرگذار باشند.
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر فراهیجان مثبت، صمیمیت زناشویی و توانمندی های شخصیت زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
472 - 486
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر فراهیجان مثبت، صمیمیت زناشویی و توانمندی های شخصیت زنان سالمند انجام شد. روش پژوهش: روش این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان سالمند مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر بابل در سال 1400 بودند. حجم نمونه پژوهش شامل 30 زن سالمند (بالای 60 سال) بودند که با روش نمونه گیری دردسترس و با توجه به ملاک های ورود و خروج مطالعه انتخاب شدند. گروه آزمایش مداخله زوج درمانی را 12 جلسه 90 دقیقه ای هفتگی دریافت نمود. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه فراهیجان مثبت میتمانسگروبر، بک، هافر و شوبلر (2009)، صمیمیت زناشویی تامپسون و والکر (1993) و توانمندی های شخصیت پیترسون و سیلگمن (2004) بود. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار spss نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که در پس آزمون بین گروه های آزمایش و کنترل از نظر فراهیجان مثبت، صمیمیت زناشویی و توانمندی های شخصیت تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0>p). به عبارت دیگر، مداخله زوج درمانی هیجان مدار باعث بهبود میزان فراهیجان مثبت، صمیمیت زناشویی و توانمندی های شخصیت زنان سالمند شد (001/0>p). نتیجه گیری: منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان مداخله زوج درمانی هیجان مدار را به عنوان یک روش کارا جهت افزایش فراهیجان مثبت، صمیمیت زناشویی و توانمندی های شخصیت زنان سالمند پیشنهاد داد.
مقایسه اثر بخشی آموزش مبتنی بر شفقت خود و درمان تلفیقی ذهن آگاهی-شناختی رفتاری بر تنیدگی والدگری و اجتناب تجربی در مادران دارای کودک آهسته گام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
355 - 373
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش مبتنی بر شفقت خود و درمان تلفیقی ذهن آگاهی-شناختی رفتاری بر تنیدگی والدگری و اجتناب تجربی در مادران دارای کودک آهسته گام انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای کودک آهسته گام بودند که در زمستان سال 1398در شهر تهران زندگی می کردند و فرزندان آنها تحت پوشش مراکز آموزشی استثنایی قرار داشتند که از بین آن ها، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 مادر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه هر گروه 15 نفر قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه شاخص تنیدگی والدینی آبدین (1995) و پرسشنامه پذیرش و عمل بوند و همکاران (2011) استفاده شد. جلسات آموزشی مبتنی با شفقت با خود براساس پروتکل گیلبرت و همکاران (2014) و درمان تلفیقی ذهن آگاهی-شناختی رفتاری براساس پروتکل فرانسس، شاویر، کاین، انتیکات و میتوس (2020)، طی هشت جلسه 90 دقیه ای به صورت هفتگی و به مدت دو ماه اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر شفقت خود و درمان تلفیقی ذهن آگاهی-شناختی رفتاری بر تنیدگی والدگری (04/90=F، 001/0>P) و اجتناب تجربی (56/48=F، 001/0>P) در مادران دارای کودک آهسته گام اثربخش بود اما بین دو مداخله تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: بنابراین می توان از آموزش خود شفقتی و درمان تلفیقی ذهن آگاهی-شناختی رفتاری در کمک به مادران دارای کودک آهسته گام استفاده کرد.
پیش بینی نشانگان ایمپاستر در دانشجویان دختر بر اساس سرمایه روان شناختی و معنویت گرایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
80-92
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: نشانگان ایمپاستر که شیوع نسبتاً بالایی در دانشجویان دارد با پیامدهای متعدد اجتماعی، روانی و اقتصادی همراه است. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نشانگان ایمپاستر در دانشجویان بر اساس سرمایه روان شناختی و معنویت گرایی انجام شد. روش کار: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری تمامی دانشجویان دختر دانشگاه پیام نور مرکز اسلام آباد غرب در سال تحصیلی 1400-1399 بود که از میان آنان با روش نمونه گیری دردسترس تعداد 202 نفر انتخاب شدند و به پرسش نامه های ایمپاستر، معنویت گرایی و سرمایه روان شناختی پاسخ دادند. تحلیل داده ها با شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه انجام شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمره کل سرمایه روان شناختی (607/0-=r و 014/0=P) و هر یک از ابعاد آن شامل خودکارآمدی (21/0-=r و 002/0=P)، خوش بینی (17/0-=r و 004/0=P)، تاب آوری (10/0-=r و 004/0=P) و امید (11/0-=r و 005/0=P) با نشانگان ایمپاستر در دانشجویان دختر همبستگی منفی و معناداری وجود داشت. این ارتباط بین نمره کل معنویت گرایی (498/0-=r و 008/0=P) و ابعاد خودآگاهی (10/0-=r و 014/0=P)، عقاید معنوی (07/0-=r و 016/0=P)، فعالیت معنوی (05/0-=r و 022/0=P) و نیاز معنوی (05/0-=r و 013/0=P) نیز معکوس و معنادار بود. علاوه براین، ضرایب رگرسیون نشان داد که متغیّرهای پیش بین با هم 39% از واریانس نشانگان ایمپاستر را تبیین کردند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، پیشنهاد می شود در مراکز آموزشی و شغلی به منظور ارتقای کیفیت تحصیلی و روان شناختی اعضا، علاوه بر بهبود سرمایه روانی به نقش معنویت و سازه های اسلامی نیز بیشتر توجه گردد.
تحلیل دیدگاه مستشرقان درباره آیه حجاب و ارتباط آن با سلامت روان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
145-159
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: حجاب ازجمله آموزه های دینی است که همواره برخی به تحلیل آن یا انتقاد از آن پرداخته اند. از جمله آنان برخی از مستشرقان هستند که گاه با نگاهی گزینشی و ناتمام به تاریخ و روایات، پیامبر (ص) را شخصی موافق با آزادی و اختلاط زنان و مردان دانسته اند که مجبور به پذیرش حکم حجاب و جداسازی زنان و مردان شده و با اهرم فشار و تهدید همسرانش به طلاق، آنان را نیز وادار به پذیرش حجاب و خانه نشینی نموده است. هدف از انجام این پژوهش تبیین و تحلیل آرای مستشرقان درباره درک نکردن صحیح حکم آیه حجاب و ارتباط آن با سلامت روان بود. روش کار: این مقاله از نوع مروری است که در ابتدا به شیوه توصیفی آرای مستشرقانی همچون فاطمه مرنیسی، لیلا احمد و بارابارا استواسر که به بررسی علل حکم حجاب از منظر تاریخی پرداخته اند، تبیین شد و سپس با شیوه تحلیلی و با استناد به کتب تاریخی، تفسیری و روایی به نقد آرای آنان پرداخته شد. مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: حجاب فرمانی الهی است که به منظور تربیت و اصلاح رفتار مردم، به صورت تدریجی و گام به گام در جامعه آزاد و بدون قید آن عصر صادر شد و پیامبر (ص) بدون تأثیر از دیگران و اجبار آنان، توجه خاصی به اجرای احکام حجاب در جامعه داشتند. زنان عصر پیامبر (ص)، غالباً با پذیرش حجاب به عنوان حق خویش و عاملی برای حضور فعال و بدون آسیب اجتماعی نسبت به خود و مردان، بدون هیچ اهرم فشاری و حتی با انتخاب آزادانه رنگ مشکی برای پوشش خود به انگیزه داشتن ابهت و جلال بیشتر در دورباش منافقان، هرگز نگاهشان به حجاب محدودیت، عزلت، انزوا و تکلیفی مالایطاق نبود. نتیجه گیری: حجاب امری است که حفظ سلامت روان زنان و به تبع آن خانواده و جامعه را در پی دارد و این نگاهی است که شارع مقدس با جعل احکام پوشش برای همه اعصار، در پی تحقق آن بوده است؛ اما برخی از مستشرقان با پیش فرض منفی و بدون توجه به تأثیر حجاب در سلامت روان زنان و به تبع آن جامعه نگاهی مقطعی و موقتی بدان دارند و حجاب را نشانه عزلت، پرده نشینی و تحقیر زن می دانند.
واکاوی نقش فرهنگ در حریم خصوصی زوجین: یک مطالعه ی کیفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: حریم خصوصی نیاز افراد در عصر کنونی است که مجموعه ای از باورها، ارزش ها و هنجارها در قالب فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با آن دارند. این موضوع در بستر زندگی زوجین به دلیل ایجاد مشترکات مختلف اهمیت و حساسیت بیشتری می یابد. لذا، هدف پژوهش حاضر واکاوی نقش فرهنگ در حریم خصوصی زوجین است. روش: پژوهش با روش کیفی از نوع تحلیل مضمون انجام گرفت. نمونه شامل 15 نفر از زنان و مردان بازه ی سنی 25 تا 40 سال شهر اصفهان بود که به روش هدفمند و با تعیین معیارهای ورودی و خروجی انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه ها ی نیمه ساختاریافته تا مرز اشباع ادامه یافتند. سپس، با استفاده از روش براون و کلارک در قالب شش مرحله و با کمک نرم افزار داده های کیفی مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: بر اساس داده ها در مجموع دو مضمون اصلی پیرامون نقش فرهنگ در حریم خصوصی زوجین شامل چالش ها با دو مقوله ی آگاهی و پویایی و راهبردها با دو مقوله ی دریافت خدمات مشاوره ی حقوقی و روانشناختی به دست آمد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، فرهنگ نقش مهمی در تعیین چگونگی حریم خصوصی زوجین دارد. در این زمینه، متخصصان حقوقی و روانشناسی می توانند این موضوع را در مشاوره های پیش از ازدواج در نظر بگیرند و حتی برای آن مداخلاتی را در جهت آگاهی بخشی همسران تدوین کنند.
مقایسه بهزیستی مذهبی-معنوی، شخصیت تاریک و اضطراب والدگری در مادران با و بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
24 - 49
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی بهزیستی مذهبی-معنوی، شخصیت تاریک و اضطراب والدگری در مادران با و بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری انجام شده است. روش: طرح پژوهش علّی-مقایسه ای و جامعه ی آماری شامل مادران با و بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری که فرزندان در گروه سنی 7 تا 16 سال شهر اصفهان در سال 1399 بود. نمونه ای به تعداد 100 نفر (50 نفر مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و 50 نفر مادران بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-جبری) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه های وسواس مادزلی (1977) (برای انتخاب گروه نمونه)، جهت گیری مذهبی-معنوی آلپورت (1968)، پرسشنامه شخصیت تاریک جوناسون و وبستر (2010) و پرسشنامه سنجش استرس والدگری آبیدین (1990) بود. داده ها با استفاده از SPSS-24 و آزمون تی مستقل تحلیل شدند. نتایج: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در متغیرهای بهزیستی مذهبی-معنوی و شخصیت تاریک و مؤلفه های آن ها، مادران بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-جبری به صورت معناداری نمرات بالاتری نسبت به مادران دارای فرزندان با اختلال وسواسی-اجباری کسب کرده اند. در نتیجه ی دیگری می توان این طور بیان کرد که در اضطراب والدگری و مؤلفه های آن، مادران دارای فرزندان با اختلال وسواسی-اجباری به صورت معناداری نمرات بالاتری نسبت به مادران بدون فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-جبری کسب کرده اند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش در تبیین مکانیسم های روان شناختی والدین دارای فرزند مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری مؤثر بوده و می تواند به درمانگران و پژوهشگران کمک کند.
Developing a Parental Self-harmonization Model based on the Sahmgozari Approach in Conflict Management with Adolescents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Adolescence is associated with significant psychological and physical changes, and the parent-adolescent relationship is mainly faced with increased conflicts, while the parents' behavior seems to be a critical factor for the quality of this relationship. Therefore, the present study was conducted with the aim of designing a parental self-harmonization model based on the sahmgozari approach in conflict management with adolescents in Tehran. Methodology: In this qualitative research, data was collected through grounded theory using semi-structured interviews. Through the purposeful sampling method, 12 parents in Tehran city in 2022 were selected among those with low conflict with their adolescents based on the inclusion criteria of until the theoretical saturation was reached. The data were analyzed using Strauss and Corbin's coding method based on grounded theory. Findings: In the coding process, a central category under the general title of "Parent's sahm-based self-harmonization in parent-adolescent relationship" was selected. The code "Parent's sahm-based attitudinal indicators" as a contextual factor, the code "Matrix-based parent's self-harmonization" as a causal factor, and the code "Parent's productive strategies in parent-adolescent relationship" as strategies were identified in this model. Conclusion: Given the experiences of sahmgozar parents with low conflict with their adolescents, sahme-based attitude of the parent may give the parent an opportunity to create self-harmonization in different dimensions and manage conflicts in the parent-adolescent relationship by using productive strategies. This provides both the parent and adolescent a formative, soothing and satisfying relationship.
اثربخشی برنامه آموزشی فرندز بر کنشوری اجرایی و خودکنترلی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزشی فرندز بر کنشوری اجرایی و خودکنترلی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه بود. پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و از لحاظ روش بر اساس طرح پژوهش و شیوه انجام، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون (با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه) بود. جامعه آماری به کار رفته در پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه مراجعه کننده به مراکز روان درمانی کودک و نوجوان منطقه 12 تهران در سال 1401 بود و از بین این افراد با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 40 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. سپس، روی گروه آزمایش برنامه آموزشی فرندز اجرا شد. به منظور گردآوری داده ها، ابزار پژوهش شامل پرسشنامه کنشوری اجرایی جرارد و همکاران (2010) و پرسشنامه خودکنترلی تانجنی و همکاران (2004) بود. با توجه به مقدار F و سطح معناداری به دست آمده در متغیر کنشوری اجرایی (15/10 = F و 001/0 = P) و خودکنترلی (62/8 = F و 001/0 = P) می توان نتیجه گرفت که متغیر مستقل (برنامه آموزشی فرندز) به شکل معناداری باعث تغییر در متغیرهای وابسته (کنشوری اجرایی و خودکنترلی) شده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تغییرات ایجاد شده در متغیرهای وابسته ناشی از اجرای برنامه آموزشی فرندز بر گروه آزمایش بود. بر اساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی فرندز بر کنشوری اجرایی و خودکنترلی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه مؤثر بود. از این رو، پیشنهاد می شود متخصصین از فنون این رویکرد در کار خود بهره مند شوند.
مقایسه عوامل مرتبط با بازگشت به اعتیاد در بین دو گروه افراد با ترک قطعی و عود مجدد به مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
۳۷۷-۳۵۵
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه عوامل مرتبط با بازگشت به اعتیاد در بین دو گروه افراد با ترک قطعی و عود مجدد به مصرف مواد مخدر بود. روش: روش پژوهش حاضر علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه افراد دارای تجریه ترک موفق و ناموفق مراجعه کننده به کمپ های زیر نظر سازمان بهزیستی شهر مشهد بود. نمونه پژوهش شامل 100 نفر با عود مجدد (50 نفر) و ترک قطعی (50 نفر) بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بود. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه از حیث متغیرهایی چون حمایت خانوادگی، کنترل خانوادگی، تجربه برچسب و طرد اجتماعی، پیوند با دوستان وابسته به مواد مخدر، و امکانات و خدمات مرکز درمانی تفاوت معناداری به نفع گروه ترک قطعی وجود داشت. به علاوه، از حیث متغیرهای دسترسی آسان به مواد مخدر و دریافت پاداش از مصرف مواد بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: با توجه به اینکه در زمینه بازگشت به اعتیاد عوامل اجتماعی نقش کلیدی دارند، داشتن دیدگاهی جامعه شناسی نسبت به نقش اساسی عوامل اجتماعی در کنار خدمات مراکز درمانی جهت اثربخش کردن برنامه ها و خدمات ارائه شده توسط مراکز سازمان بهزیستی و جلوگیری از عود مجدد لازم و ضروری است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر پردازش هیجانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار فکری در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال اضطراب فراگیر یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی می باشد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر پردازش هیجانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار فکری در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام شده است. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز درمانی روانپزشکی روزانه شهر گلپایگان در نیمه اول سال 1398 انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گماشته شدند. گروه آزمایش برنامه مبتنی بر پذیرش و تعهد را ط ی 8 جلس ه 90 دقیق ه ای دریاف ت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس اضطراب فراگیر اشپیتزر (2006)، مقیاس پردازش هیجانی بیکر (2007)، پرسشنامه عقاید غیرمنطقی جونز (1968)، پرسش نامه نشخوار فکری نولن-هوکسما-مارو (1991) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس بوسیله SPSS-24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد ک ه برنامه مبتنی بر پذیرش و تعهد ب ر پردازش هیجانی (001/0P<)، عقاید غیر منطقی (001/0P<) و نشخوار فکری (001/0P<) تاثیر داشته است. نتیجه گیری: با توجه به تایید اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پردازش هیجانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار فکری در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر پیشنهاد می شود کارگاه های آموزشی جهت آشنایی هر چه بیشتر با اصول و فنون این آموزش برای مشاوران و درمانگران فعال در حوزه این اختلال برگزار گردد.
اثربخشی درمان پارادوکسی بر نشانگان وسواس فکری عملی رابطه ای
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های پیشین نشان داده است که در مقایسه با جمعیت عمومی، بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی اغلب اختلال هایی در عملکرد رابطه ای، از جمله مشکلات بین شخصی، بی اعتمادی و خشنونت در روابط بین فردی احتمال ازدواج کمتر و افزایش ناراحتی های زناشویی، دوسوگرایی و تعارض های بین شخصی شدید، انتقام جویی و مشکلات جنسی شایع را دارند؛ لدا هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان پارادوکسی بر نشانگان وسواس فکری عملی رابطه ای بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و روش جمع آوری داده ها آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه بود که گاهی آن را آزمایش تک آزمودنی یا آزمایش سری های زمانی نیز می نامند. آزمایشی است که مشتمل بر تحقیق فشرده بر روی یک فرد یا تعدادی از افراد است که به عنوان یک گروه واحد در نظر، گرفته می شوند. از میان طرح های تک آزمودنی، در این پژوهش از طرح خط پایه- مداخله- پیگیری (A-B-C)، استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری در دامنه سنی 20 تا 45 سال شهر تهران بود. برای نمونه گیری از شیوه نمونه گیری در دسترس 6 نفر انتخاب شدند و جلسات درمانی را تکمیل نمودند. جهت تشخیص اختلال وسواس فکری- عملی رابطه ای و تشخیص های افتراقی آن از مصاحبه بالینی استفاده شد. داده ها از نوع کمی و از طریق تکمیل پرسشنامه ها و مقیاس های پژوهش در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری جمع آوری شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل آماری داده های پژوهش نشان داد که فرضیه پژوهش با عنوان «روان درمانی پاردوکسی، استحکام من را در بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی رابطه ای بهبود می بخشد» با 5/56 درصد بهبودی کلی تایید شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحلیل دیداری شش شرکت کننده و نتایج اندازه اثر قوی و میزان بهبودی نشانه های اختلال وسواس فکری- عملی رابطه ای می توان نتایج درمان پارادوکس را بسیار اثربخش دانست.
تدوین معادلات ساختاری نشانگان ضربه عشق در دانشجویان دختر بر اساس آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت: نقش میانجی طرحواره های هیجانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ضربه عشقی در دانشجویان پدیده ای رایج است که باعث بروز مشکلات روانشناختی متفاوت در آن ها می گردد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی طرحواره های هیجانی در رابطه بین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت با نشانگان ضربه عشق دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی بود. روش پژوهش : روش پژوهش توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی99-1398 بود. نمونه آماری این پژوهش220 نفر از دانشجویان دختر تشکیل دادند که به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ضربه عشق (راس، 1999)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند، 1995)، مقیاس صفات تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی (لیهی، 2002) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داده که مدل علّی رابطه بین آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی و نشانگان ضربه عشق دانشجویان براساس شاخص های مختلف برازش تأیید شد. آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت و طرحواره های هیجانی بر میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان اثر مستقیم دارند (001/0>P)؛ همچنین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت از طریق طرحواره های هیجانی بر نشانگان ضربه عشق دانشجویان تأثیر غیرمستقیم دارد (001/0>P). نتیجه گیری: بنابراین، آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی نقش مهمی در میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان دارند و هدف قراردادن این سه مؤلفه به وسیله درمان های مختلف روانشناختی، می تواند در کاهش نشانگان ضربه عشق دانشجویان مؤثر باشد.
پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن بر اساس ویژگی های شخصیتی و تحریفات شناختی با نقش واسطه ای دشواری تنظیم هیجانی در دانش آموزان دختر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال بدریخت انگاری بدن، تأثیرات مخربی بر پیشبرد اهداف تحصیلی و فعالیت های سازنده در زندگی نوجوانان دارد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی با تکیه بر مدل ساختاری و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر با دامنه سنی 14 تا 18 سال شهر سنندج در سال تحصیلی 1401-1402 بود. از این جامعه، نمونه ای 210 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسش نامه های دشواری های تنظیم هیجانی (2004)، پنج عاملی شخصیت (1992)، تحریف های شناختی (2009) و اخ تلال ب دریخت انگ اری ب دن (2013) پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده از نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و Amos نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد مدل پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن بر اساس متغیرهای پژوهش دارای برازش مطلوبی بود. تحریفات شناختی (01/0>p، 44/5=t)، روان رنجورخویی (01/0>p، 99/5=t) و دشواری تنظیم هیجانی (01/0>p، 92/3=t) اثر مستقیم مثبت و معنادار؛ برون گرایی (01/0>p 71/4-=t) و وجدان گرایی (01/0>p، 41/3-=t) اثر مستقیم منفی و معنادار بر بدریخت انگاری بدن داشت. همچنین اثر غیرمستقیم تحریفات شناختی(05/0 >p و 059/0=β)، روان رنجورخویی (05/0>p و 041/0=β) و برون گرایی (05/0>p و 068/0- =β) بر بدریخت انگاری بدن با میانجیگری دشواری تنظیم هیجانی معنادار بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج روان رنجورخویی و تحریفات شناختی از عوامل مهم بر بدریخت انگاری بدن هستند که با میانجیگری دشواری تنظیم هیجانی، تأثیر آن ها بیشتر خواهد شد؛ بنابراین به مشاوران مدارس توصیه می شود دوره های آموزشی و کارگاه های تخصصی در زمینه اصلاح تحریفات شناختی، بهبود روان رنجورخویی و مدیریت هیجانی برگزاری نمایند. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اختلال بدریخت انگاری بدن بر اساس ویژگی های شخصیتی و تحریفات شناختی با نقش واسطه ای دشواری تنظیم هیجانی در دانش آموزان دختر انجام شد.
نقش رفتارهای خودشکن تحصیلی، اضطراب امتحان و مهارت های حل مساله اجتماعی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۹۰)
۱۹۸-۱۸۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رفتارهای خودشکن تحصیلی، اضطراب امتحان و مهارت های حل مساله اجتماعی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه انجام شد. روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از بین آنها تعداد 270 نفر (144 نفر دختر، 116 نفر پسر) با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس های شناخت و رفتار خودشکن (SDBC، کانینگهام، 2007) اضطراب امتحان (FTA، فریدمن و بنداز-جاکوب، ١٩٩٧) پرسشنامه تجدید نظر شده حل مسئله اجتماعی (SPSI-R) (دی زوریلا و نزو ،۱۹۸۲) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که روابط مستقیم و معناداری بین مهارت های حل مساله اجتماعی با پیشرفت تحصیلی و روابط معکوس و معناداری بین اهمال کاری تحصیلی، خودناتوان سازی تحصیلی از مولفه های رفتارهای خودشکن تحصیلی و تحقیر اجتماعی، خطای شناختی و تنیدگی از مولفه های اضطراب امتحان با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود دارد(01/0P<). نتایج پژوهش همچنین نشان داد که ترکیب متغیرهای پژوهش به طور معنی داری پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی و 51 درصد از واریانس آن را تبیین می کنند (51/0R2= ) (01/0P<). بر این اساس، به نظر می رسد مهارت های اجتماعی حل مساله، رفتارهای خودشکن تحصیلی و اضطراب امتحان نقش مهمی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
پیوند بازی، آموزش وپرورش در مهدهای کودک: طراحی الگو ایجاد مهدهای ورزشی بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
30 - 68
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پیوند بازی، آموزش وپرورش در مهدهای کودک: طراحی الگو ایجاد مهدهای ورزشی بر اساس نظریه داده بنیاد. روش تحقیق تحلیلی بوده که بدین منظور از روش شناسی کیفی استفاده شد. استراتژی تحقیق، استفاده از نظریه برخاسته از داده ها بود. مشارکت کنندگان در تحقیق 15 نفر شامل حوزه مدیریت ورزشی، مسئولین و دبیران مهدهای ورزشی بودند و استراتژی نمونه گیری در بخش کیفی هدفمند و با حداکثر تنوع یا ناهمگونی بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل محتوای مصاحبه ها و کدگذاری استفاده شد. ابزار تحقیق مصاحبه باز بود و نتایج بر مبنای سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. یافته ها نشان داد عوامل سیاسی، عوامل اقتصادی، عوامل بین المللی، عوامل محیطی، عوامل بازاریابی، عوامل درون سازمانی، بعد آموزش، عوامل شخصی مدیریت، خلاقیت و نوآوری، امکانات و تسهیلات، تغییر فن آوری، نیروی کار عوامل علّی بودند. عوامل زمینه ای شامل عوامل انسان محور، پشتیبانی، عوامل مدیریتی کلان، سیاست های حمایتی و مالی، ارتباطات، درآمد، عوامل قانونی بود. همچنین عوامل مداخله گر مشکلات اقتصادی، مشکلات سیاسی، مسائل فرهنگی-اجتماعی، ضعف مدیریتی (سازمانی)، ضعف ساختار اطلاعاتی، ضعف نگرش، مشکلات حرفه ای، مسائل و معضلات ساختاری، ضعف علمی بود. راهبردهای حمایتی، راهبردهای مدیریتی، راهبردهای ساختاری، راهبردهای حرفه ای مدل مدیریت ایجاد و راه اندازی مهدهای ورزشی را تشکیل دادند. پیامدهای اجتماعی، پیامدهای حرفه ای، پیامدهای روحی و روانی، پیامدهای اقتصادی، پیامدهای ورزشی، اشتغال زایی پیامدهای حاصل از پژوهش حاضر را تشکیل دادند. درنهایت عوامل مدیریتی، عوامل ساختاری، عوامل اقتصادی پدیده های محوری را تشکیل دادند.
افزایش رضایت و تعهد زناشویی همسران با مداخله وفاداری جنسی مبتنی بر الگوی اسلامی تنظیم رفتار جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
151 - 193
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآمدی مداخله وفاداری جنسی همسران در افزایش رضایت و تعهد زناشوئی مبتنی بر الگوی اسلامی تنظیم رفتار جنسی انجام شده است. بدین منظور، از یک طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه و نمونه ای شامل سه زوج استفاده شد. یافته ها نشان داد هر سه زوج با شروع مداخله، روند افزایشی و روبه بهبودی را در مقیاس رضایت زناشویی (71 درصد) و در مقیاس تعهد زناشویی (5/61) نشان دادند. میزان 100٪ درصد داده غیرهمپوش (PND) برای زوج دوم (خانم و آقا) در مقیاس رضایت زناشویی، نشان از اثربخشی بالای مداخله در این متغیر داشت و این شاخص برای زوج اول و سوم 80٪ بود که درباره آنها نشان از اعتبار نسبی مداخله دارد. همچنین، (میزان 100٪ داده غیرهمپوش (PND) در مقیاس تعهد زناشویی برای خانم در زوج سوم نشان از اثربخشی بالای مداخله در این متغیر دارد و این شاخص برای زوج اول، دوم و آقا در زوج سوم، 80٪ بود که نشان از اعتبار نسبی مداخله در این متغیر دارد. این یافته ها نشان می دهد مداخله وفاداری جنسی مبتنی بر الگوی اسلامی تنظیم رفتار جنسی در افزایش رضایت و تعهد زناشوئی کارآمداست.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر تحمل پریشانی و تاب آوری در زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
267 - 288
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تحمل پریشانی و تاب آوری زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد تحت پوشش انجمن حمایت از زندانیان شهر تهران در سال 1402 بود. از این بین، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه مقیاس تحمل آشفتگی و مقیاس تاب آوری را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. درمان شناختی رفتاری در 8 جلسه 90 دقیقه ای با فراوانی دو جلسه در هفته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و درمان شناختی رفتاری باعث افزایش تحمل آشفتگی و تاب آوری در زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد شد. نتیجه گیری: براساس یافته ها، درمان شناختی رفتاری می تواند در زمینه بهبود تحمل آشفتگی و تاب آوری زنان دارای همسر زندانی وابسته به مواد، مورد استفاده مشاوران و درمانگران خانواده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت بر کیفیت زندگی و تاب آوری نوجوانان دختر مبتلا به بیماری قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۸)
375-384
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت بر کیفیت زندگی و تاب آوری نوجوانان دختر مبتلا به بیماری قلبی صورت گرفت. روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری را دانش آموزان دختر مبتلا به بیماری قلبی دوره متوسطه دوم مدارس شهر جلفا در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). گروه های آزمایشی، درمان مختص گروه خود را به ترتیب در 8 و 6 جلسه دریافت کردند. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های کیفیت زندگی و تاب آوری کانر و دیویدسون بودند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت در مقایسه با گروه کنترل، کیفیت زندگی و تاب آوری نوجوانان دختر مبتلا به بیماری قلبی را در پس آزمون افزایش داد. در مرحله پی گیری، اثر این دو درمان بر کیفیت زندگی و تاب آوری ماندگار بود. تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت بر کیفیت زندگی و تاب آوری بیماران قلبی در مراحل پس آزمون و پی گیری یکسان بود. به نظر می رسد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان راه حل محور کوتاه مدت می توانند سبب افزایش پذیرش بیماری در بیماران قلبی شوند، از این رو احتمالاً می توانند راهبرد درمانی مفیدی برای ارتقای وضعیت روانی بیماران قلبی تلقی شوند.