فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۴۱ تا ۲٬۹۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش میانجی ترس از ارزیابی منفی در رابطه بین شفقت به خود و احساس تنهایی در نوجوانان انجام شد. این مطالعه توصیفی - همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه نوجوانان دختر مقطع متوسطه اول منطقه ۱۵ تهران در سال ۱۴۰۲ بودند. در این مطالعه ۲۶۰ نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت آنلاین به مقیاس ترس از ارزیابی منفی (BFNES؛ لری، ۱۹۸۳)، مقیاس شفقت به خود (SCS؛ نف، ۲۰۰۳) و مقیاس احساس تنهایی راسل (UCLA؛ راسل و کارولین، ۱۹۸۰) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحیل معادللات ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد که مدل پیشنهادی در مجموع ۴۹% از واریانس احساس تنهایی را در نوجوانان پیش بینی می کند و از برازش مطلوب برخوردار است. یافته ها نشان داد که شفقت به خود به طور منفی بر احساس تنهایی اثر مستقیم داشت (01/0=P). ترس از ارزیابی منفی به طور مثبت بر احساس تنهایی (01/0=P) اثر مستقیم داشت. همچنین شفقت به خود به طور منفی بر ترس از ارزیابی منفی (01/0=P) اثر مستقیم داشت (05/0> P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که ترس از ارزیابی منفی بین شفقت به خود و احساس تنهایی (01/0=P) نقش میانجی داشت (05/0> P). نتایج نشانگر آن است که شفقت به خود به طور مستقیم و با نقش میانجی ترس از ارزیابی منفی بر احساس تنهایی اثرگذار بود.
مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان بر خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۱۵۸-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان بر خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان نوجوان دختر پایه دهم شهرستان بیرجند به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بوده ند. نمونه پژوهش طبق جدول کوهن، برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که با استفاده از نمونه گیری در دسترس 75 نفر انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش (آموزش هوش معنوی و آموزش تنظیم شناختی هیجان) و کنترل به روش تصادفی ساده گمارده شدند. دو گروه آزمایش، مداخله مبتنی بر هوش معنوی و آموزش تنظیم شناختی هیجان را که هر دو در هشت جلسه 90دقیقه ای تنظیم شدند دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودناتوان سازی تحصیلی جونز و رودوالت (1982، SHS) استفاده شد. داده ها به وسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون خودناتوان سازی تحصیلی در سه گروه تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. علاوه بر این بین میانگین دو گروه آزمایش در خودناتوان سازی تحصیلی، تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که برای کاهش خودناتوان سازی تحصیلی استفاده از آموزش هوش معنوی، از اثربخشی بیشتری برخوردار است.
مقایسه شادکامی و توانمندی های منش بر اساس جنسیت و نگرش به نقش جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین مقایسه شادکامی و توانمندی های منش بر اساس جنسیت و نگرش به نقش جنسیتی انجام شد. این پژوهش توصیفی و از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری کل دانشجویان شهر تهران در نظر گرفته شد در سال 1401 بودند. حجم نمونه در این مطالعه 600 نفر (296 زن) و (304 مرد) در نظر گرفته شد. نمونه گیری به روش تصادفی خوشه ای انجام شد. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد (OHQ؛ ارگایل، 1989)، پرسشنامه ارزش های فعال در عمل (VIA-IS؛ پترسون و سلیگمن، 2004) و پرسشنامه نگرش به نقش جنسیتی (ATGRQ؛ کیانی و همکاران، 1387) انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره انجام شد. یافته ها نشان داد بین جنسیت و شادکامی و همچنین بین جنسیت و زیرمقیاس هاس شادکامی تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P)؛ همچنین نتایج نشان داد که بین جنسیت و نمره کل توانمندی های منش و فضیلت های منش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتایج دیگر نشان داد که بین نگرش های جنسیتی (سنتی/ برابرخواه) و نمره شادکامی تفاوت معنادار وجود داشت (05/0>P)؛ در واقع نمره شادکامی افراد سنتی به طور معنادار بیشتر از افراد برابرخواه بود. اما در زمینه توانمندی های منش و فضیلت های منش تفاوت معناداری بین دو نگرش جنسیتی (سنتی/ برابرخواه) وجود نداشت (05/0<P). بنابراین می توان نتیجه گرفت که جنسیت تاثیری بر شادکامی و توانمندی های منش ندارد؛ اما نگرش جنسیتی سنتی می توان موجب شادکامی بیشتر شود.
Comparing the effectiveness of compassion-based therapy and reality therapy on psychological coherence, self-sabotage, and fatigue in drug abusers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Methods: The present study was semi-independent in terms of its purpose, application, and research method. It utilized a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. Among the addicts referred to the Paris addiction treatment center in Tehran in 1400, 45 individuals were randomly selected through a lottery and assigned to two experimental groups and one control group. The first experimental group received 8 sessions of reality therapy combined with compassion-based therapy, while the second experimental group received 8 sessions of reality therapy alone. The control group did not receive any intervention. Data collection involved the use of Antonoski's Psychological Coherence Scale (1993) in its short form, Sanson et al.'s Self-Destruction Questionnaire (1998), and Smets et al.'s Fatigue Questionnaire (1996). Data analysis was performed using SPSS version 24 software and repeated measurements analysis of variance (ANOVA).Results: The results of the research demonstrated that both compassion-based therapy and reality therapy significantly contributed to the improvement of psychological coherence, reduction of self-destruction behaviors, and alleviation of fatigue in substance abusers. In other words, individuals who participated in either compassion-based therapy or reality therapy experienced increased psychological coherence and decreased tendencies towards self-harm and fatigue. However, no significant difference was found between the two therapy groups in terms of their impact on the studied variables.
ارائه مدل علی روابط پنج عامل بزرگ شخصیت و بی صداقتی تحصیلی با نقش واسطه ای هیجانات خوداگاه و جهت گیری هدف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی مدل علی روابط بین پنج عامل بزرگ شخصیت و بی صداقتی تحصیلی با نقش واسطه ای هیجانات خودآگاه و جهت گیری هدفی در دانشجویان دانشگاه پیام نور بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور خرامه بود که از بین آن ها 285 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ (1991)، پرسشنامه جهت گیری هدفی الیوت و مک گریگور (2001)، مقیاس بی صداقتی تحصیلی مک کاب و تریوینو (1996)، و پرسشنامه هیجانات خودآگاه کوهن و همکاران (2011) بودند. داده های جمع آوری شده با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پنج عامل بزرگ شخصیت به صورت مستقیم و معناداری بر جهت گیری هدفی، هیجانات خودآگاه و بی صداقتی تحصیلی تأثیرگذار هستند. همچنین، جهت گیری هدفی و هیجانات خودآگاه به صورت مستقیم و معناداری بر بی صداقتی تحصیلی تأثیر داشتند. علاوه بر این، مشخص شد که ویژگی های شخصیتی به طور غیرمستقیم و از طریق جهت گیری هدفی و هیجانات خودآگاه بر بی صداقتی تحصیلی تأثیرگذار هستند. نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که ویژگی های شخصیتی، جهت گیری هدفی و هیجانات خودآگاه همگی نقش مهمی در شکل دهی به رفتارهای بی صداقتی تحصیلی دارند. تقویت جهت گیری به سمت اهداف یادگیری و کاهش تأکید بر اهداف عملکردی، به همراه تقویت هیجانات خودآگاه می تواند به کاهش بی صداقتی تحصیلی در میان دانشجویان منجر شود. این یافته ها می تواند به دانشگاه ها و سیاست گذاران آموزشی در توسعه برنامه ها و سیاست های پیشگیری از بی صداقتی تحصیلی کمک کند.
اثربخشی بسته آموزشی ارتقای سبک زندگی سالم مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی بر کیفیت زندگی و تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی ارتقای سبک زندگی سالم مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی بر کیفیت زندگی و تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت انجام شد. روش شناسی: این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران دیابتی مراجعه کننده به یکی از مراکز روان درمانی در منطقه 5 شهر تهران بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل). ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه تبعیت از درمان بیماران دیابتی و فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHO-QOL-BREF) بود. بسته آموزشی شامل 10 جلسه با موضوعات تغذیه سالم، فعالیت بدنی، مدیریت استرس، مراقبت های پزشکی، آموزه های دینی، و روابط خانوادگی و اجتماعی بود. یافته ها: یافته های توصیفی نشان داد که گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری بهبود محسوسی در نمرات کیفیت زندگی و تبعیت از درمان داشتند، در حالی که گروه کنترل تغییرات محسوسی را نشان نداد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بسته آموزشی به طور معنی داری بر بهبود کیفیت زندگی و تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت اثربخش بوده است (p<0.000). نتیجه گیری: بسته آموزشی ارتقای سبک زندگی سالم مبتنی بر فرهنگ ایرانی و اسلامی توانست کیفیت زندگی و تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت را بهبود بخشد. این نتایج نشان می دهد که استفاده از برنامه های آموزشی متناسب با فرهنگ و ارزش های بومی می تواند نقش مؤثری در مدیریت بهتر بیماری های مزمن مانند دیابت ایفا کند. توصیه می شود که سیاست گذاران حوزه سلامت از این بسته های آموزشی برای ارتقای سلامت بیماران دیابتی استفاده کنند.
اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار بر خودتنظیمی، سرمایه های روان شناختی و تحول مثبت در نوجوانان مضطرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
1-13
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نوجوانان مضطرب دارای عملکردهای ضعیفی نسبت به نوجوانان غیرمضطرب هستند که از جمله این عملکردها می توان به ضعف در خودتنظیمی، سرمایه های روان شناختی و تحول مثبت اشاره کرد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار بر خودتنظیمی، سرمایه های روان شناختی و تحول مثبت در نوجوانان مضطرب انجام شد. روش و مواد: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه گروه کنترل بود. جامعه پژوهش نوجوانان مضطرب مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش وپرورش در شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که تعداد 30 نوجوان مضطرب با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار قرار گرفت و در این مدت، گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار ماند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اضطراب (اسپیلبرگر و همکاران، 1983)، خودتنظیمی (ایبانز و همکاران، 2005)، سرمایه های روان شناختی (لوتانز و همکاران، 2007) و تحول مثبت (گلدوف و همکاران، 2014) بودند و داده ها با روش های تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری در نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار باعث افزایش خودتنظیمی، سرمایه های روان شناختی (شامل امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی) و تحول مثبت (شامل شایستگی، اطمینان، ارتباط، منش و مراقبت) در نوجوانان مضطرب شد (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار بر بهبود ویژگی های روان شناختی در نوجوانان مضطرب، پیشنهاد می شود درمانگران و مشاوران که از این روش در مداخله های خود استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی با درمان پذیرش وتعهد(ACT) بر آشفتگی روان شناختی زنان با پر اشتهایی عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش طرحواره درمانی در مقایسه با آموزش رویکرد پذیرش وتعهد(ACT) با آشفتگی روانشناختی زنان با پر اشتهایی روانی صورت گرفت.روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه با پی گیری دو ماهه بود. جامعه آماری همه زنان دارای اختلال پر اشتهای روانی شهر مشهد در نیمه اول سال 1402بود که به درمانگاههای پزشکی، مراجعه کرده بودند که تعداد 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی درسه گروه طرحواره درمانی ( 15نفر)، درمان پذیرش وتعهد ( 15نفر) و گروه گواه ( 15نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش طرحواره درمانی تحت مداخله بسته آموزشی یانگ و همکاران (2003) و گروه آزمایش پذیرش وتعهد تحت مداخله درمانی هیزوهمکاران(2012) به مدت ده جلسه یک ساعتی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکررتجزیه و تحلیل شدیافته ها: نتایج نشان داد مداخله طرحواره درمانی و پذیرش وتعهد بر آشفتگی روانشناختی (P=0/001)،( 83/49 F=) مؤثر است و این تأثیر در مرحله پی گیری پایدار است. نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان داد بین دو گروه پذیرش وتعهد و طرحواره درمانی تفاوت معناداری در اثربخشی کاهش آشفتگی روانی وجود دارد(P=0/05)؛ بنابراین پذیرش وتعهد تأثیر بیشتری بر کاهش آشفتگی روانی زنان داشته است. نتیجه گیری: تاثیر بیشتر درمان پذیرش وتعهد از طریق تکنیک ه ای گسلش شناختی می باشدکه به زنان کم ک می کند بین افکار برخاست ه از الگوهای ناسازگارانه و هیجانات منفی فاصله ایجاد کند. آموزش رویکردهای درمانی روان شناختی مانند طرحواره و پذیرش وتعهد به زنان می توان در کاهش وزن و پیشگیری از پرخوری عصبی آنان کمک کرد. همچنین با کنترل پرخوری عصبی میتوان آنان را از عوارض جانبی آسیب های جسمانی، روانی و اجتماعی پرخوری عصبی حفظ کرد و بدین ترتیب مادران سالم تر و جامعه سالم تری داشت.
اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر سازش یافتگی و خشم دانش آموزان دارای تجربه سوگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
60 - 71
حوزههای تخصصی:
تعداد زیادی از دانش آموزان سراسر جهان مرگ یک یا هر دو والد را تجربه می کنند. ﻫﺪف از پژوهش ﺣﺎﺿ ﺮ ﺑﺮرﺳ ﯽ اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر سازش یافتگی و خشم دانش آموزان دارای تجربه سوگ بود. ﺟﺎﻣﻌه آﻣﺎری دانش آموزان دارای تجربه سوگ ﺷ ﻬﺮستان شاهرود در سال تحصیلی 1399-1398 ﺑﻮد، که از بین آن ها نمونه ای به حجم 30 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند اﻧﺘﺨ ﺎب و به صورت ﺗﺼﺎدﻓﯽ در دو ﮔ ﺮوه آزﻣ ﺎﯾﺶ و ﮔ ﻮاه (n=15) جای دهی ﺷ ﺪﻧﺪ. شرکت کنندگان پرسشنامه کنترل خشم اشپیلبرگر (1999) و پرسشنامه سازش یافتگی سینها و سینگ (1993) را در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. مداخله شناختی رفتاری در 8 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش برگزار شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر خرده مقیاس های سازش یافتگی (سازش یافتگی عاطفی، اجتماعی و تحصیلی) و مؤلفه های کنترل خشم (خشم حالت، خشم صفت، بروز خشم و کنترل خشم) در مرحله پس آزمون تأثیر معناداری داشته است. میزان این تأثیر بنا به ستون مجذور ضریب اتا برای سازش یافتگی عاطفی 0/26، سازش یافتگی اجتماعی 0/26، سازش یافتگی تحصیلی0/22، خشم حالت 0/32، خشم صفت0/46، بروز خشم 0/31 و کنترل خشم 0/37 بوده است (P<0/01). مداخله شناختی رفتاری به کودکان دارای تجربه سوگ با اصلاح افکار و باورهای منفی به کاهش نشخوارهای ذهنی کمک کرده و باعث افزایش سطح سازش یافتگی آن ها می شود. همچنین این دانش آموزان با فراگیری مهارت های کنترل خشم می آموزند که چطور با فشار روانی حاصل از تجربه سوگ مقابله و آن را کنترل کنند.
نقش طرح واره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد در پیش بینی بدرفتاری های روانشناختی دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
125 - 133
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش طرح واره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد در پیش بینی بدرفتاری های روانشناختی دوران کودکی در دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان بود. مطالعه حاضر یک تحقیق بنیادی-توصیفی از نوع همبستگی است. 373 دانشجو (131 مرد، 242 زن) به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از میان دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ و براون (2005) و بدرفتاری روانشناختی کوآتس و مسمن مور (2014) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار و از آمار استنباطی نظیر رگرسیون چند گانه در نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد بین بدرفتاری روانشناختی و طرح واره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد 43 درصد از واریانس بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی توسط طرح واره های حوزه بریدگی و طرد پیش بینی می شود. همچنین از بین مؤلفه های طرح واره های ناسازگار اولیه حوزه بریدگی و طرد، طرح واره محرومیت هیجانی و انزوا به ترتیب با 0/457 =β و 0/230=β به شکل معناداری بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی را پیش بینی می کنند (0/05>P). لذا بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی با طرح واره های ناسازگار اولیه مرتبط است و به منظور آگاهی والدین لازم است آموزش شیوه های صحیح فرزندپروری برای والدین توسط مراکز مرتبط صورت پذیرد.
ارائه مدل گرایش به مصرف سیگار دانشجویان براساس تنظیم هیجان و حمایت اجتماعی ادراک شده با نقش میانجیگری فرسودگی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مصرف سیگار عموماً از دوران جوانی شروع شده و این موضوع موجب گردیده تا هر ساله هزاران جوان درگیر مصرف آن شوند. شیوع بالای مصرف آن و پیامدهای آسیب زای آن بررسی عوامل مؤثر بر آن را ضروری می سازد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای فرسودگی تحصیلی در رابطه بین تنظیم هیجان و حمایت اجتماعی ادراک شده با گرایش به مصرف سیگار دانشجویان انجام شد.
روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش پژوهش برحسب گردآوری اطلاعات همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 1402- 1401 بود که از بین آن ها تعداد 326 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های گرایش به مصرف سیگار، تنظیم هیجان (ERQ)، حمایت اجتماعی ادراک شده (MPSS) و فرسودگی تحصیلی (MBI) که به صورت آنلاین در اختیار آن ها قرار گرفته بود، پاسخ دادند. تحلیل داده ها با روش های آماری توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با نرم افزارهای Spss-24 و Amos-24 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی پژوهش دارای برازش مناسبی بوده و تنظیم هیجان و حمایت اجتماعی فقط به شکل غیرمستقیم و با میانجیگری فرسودگی تحصیلی بر گرایش به مصرف سیگار اثرگذار هستند (5/1= χ2/df، 04/0= RMSEA، 04/0= SRMR، 96/0= GFI، 94/0= AGFI، 97/0 = CFI).
نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد، جهت پیشگیری از گرایش به مصرف سیگار در دانشجویان بررسی فشارهای تحصیلی حائز اهمیت فراوانی است.
الگوی مشاوره ای عاملیت «من» مبتنی بر دیدگاه علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه عاملیت بر نوعی احساس مسئولیت در برابر مسیرزندگی خود دلالت دارد. قبول عاملیت انسان در گرو تبیینی از منشا عمل است که از آن با عنوان «من» یاد می شود. هدف از این پژوهش تدوین الگوی مشاوره ای من عامل بر اساس دیدگاه علامه محمدتقی جعفری است. در بخش نخست بوسیله ی روش کیفی هرمنوتیک تلاش شده است تا شاخص ها و مؤلفه های من عامل شناخته شود. سپس با استفاده از روش داده بنیاد، الگوی تبیین کننده ی من عامل ترسیم شد. در بخش سوم محتوا، فرایند و فنون مشاوره ای برگرفته از این الگو از طریق تحلیل مضمون ارائه گردید. ضریب همبستگی کندال در اعتباریابی دلفی 87/0 گزارش شد. محتوای مشاوره ای مقوم این رویکرد را می توان در مواردی چون ماهیت من (تمایزدهنده، عامل، فراعامل، مختار،...)، حیطه های من (ذات من و فعالیت من)، سطوح من (من معلول، من عامل)، عناصر من(غیرارادی، ارادی، کمال طلب)، ... جستجو کرد. فرایند های مشاوره ای در هماهنگی با هستی هدفدار، پذیرش مالکیت بر خویشتن، صداقت و همخوانی با خویشتن، بهره برداری از توانمندی ها،تقویت عشق به انسان ها و تقویت خودآگاهی و خودسازی ارائه گردید. در جهت رسیدن به این فرایندهای درمانی نیز روش های عملی نیز با توجه به دیدگاه علامه استخراج شد. وجوه تمایز این الگوی مشاوره ای را می توان در یکپارچه نگری آن، حضور عنصر تعیین کننده ی کمال طلبی و توجه به ارتباط انسان با خالق خود در نظر گرفت.
ساخت و اعتبارسنجی نسخه کوتاه کامپیوتری آزمون شناختی برای دانش آموزان دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (بهمن) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۳
۱۹۶-۱۷۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: ارزیابی شناختی فرآیندی است که به سنجش و اندازه گیری توانایی ذهنی و عملکرد شناختی می پردازد و به کمک آن می توان به شناسایی نقاط قوت و ضعف، ارزیابی پیشرفت، شناسایی دانش آموزان با نیازهای ویژه و ارائه بازخورد به دانش آموزان پرداخت. فقدان نسخه کوتاه کامپیوتری فارسی آزمون شناختی از مهم ترین دلایل انجام پژوهش حاضر است. هدف: هدف از انجام این پژوهش، توسعه و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس کوتاه کامپیوتری ارزیابی شناختی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر با روش توصیفی-پیمایشی، از نوع اعتباریابی آزمون انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر تهران بود. نمونه پژوهش تعداد 300 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه اول بودند که به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. از روش های تحلیل عاملی خطی، همسانی درونی، روایی ملاکی و همبستگی پیرسون استفاده شد و با کمک برنامه نویسی، این ارزیابی تبدیل به یک اپلیکیشن سنجش شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: یافته های به دست آمده از تحلیل عامل غیرخطی با نرم افزار NOHARM نشان داد که مؤلفه های شناختی از پنج عامل دانش، استدلال سیال، حافظه فعال، پردازش دیداری فضایی و حافظه کمی تشکیل شده است. نتایج KR20 همسانی کل را در سه رده سنی 13 تا 15 تأیید کرد. به منظور بررسی روایی آزمون، از روش روایی ملاکی به شیوه هم زمان با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد که در هر رده سنی، ضریب همبستگی بالای 0/58 را نشان داد (0/01 P<). به منظور بررسی روایی آزمون از روش روایی محتوایی با استفاده ازنظر متخصصان استفاده شد که مقدار 0/79 به دست آمد. ضریب پایایی کل آزمون در هر سه گروه سنی، بین 0/73 تا 0/80 به دست آمد. نتیجه گیری: باتوجه به یافته ها، ابزار محقق ساخته ارزیابی شناختی در بین دانش آموزان مقطع متوسطه اول از خصوصیات روان سنجی قابل قبولی برخوردار و برای دانش آموزان این دوره قابل استفاده است.
اثربخشی آموزش روان شناسی مثبت نگر بر کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری شناختی و حافظه کاری) زنان میان سال افسرده
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۸۵-۴۷۶
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی آموزش روان شناسی مثبت نگر بر کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری شناختی و حافظه کاری) صورت گرفت. این پژوهش از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و ازلحاظ روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است، گروه های آزمایش و کنترل معادل تشکیل شده است. جامعه آماری شامل کلیه زنان میان سال ساکن در شهر مشهد که در کلینیک های روانشناسی و مراکز مشاوره این شهر تشخیص افسردگی گرفته اند و نمونه شامل 30 نفر از زنان میان سال مشهد با تشخیص افسردگی که به صورت داوطلبانه انتخاب شدند می باشد. این زنان به طور داوطلبانه از دو کلینیک روانشناسی و مشاوره شهر مشهد انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. بر اساس این طرح هر دو گروه دو بار مورداندازه گیری قرار گرفتند. اولین اندازه گیری با اجرای یک پیش آزمون قبل از آموزش و دومین اندازه گیری پس از اتمام آموزش های موردنیاز انجام شده است. در این تحقیق، برنامه آموزشی روانشناسی مثبت گرا سلیگمن (2005)، انعطاف پذیری شناختی (CFI) توسط دنیس وند روال (2010) آزمون حافظه فعّال دانیمن و کار پنتر (1980) بکار گرفته شد. نتایج نشان داد آموزش مثبت گرایی به میزان 47 درصد بر انعطاف پذیری شناختی و 21/3 درصد بر حافظه فعال و بر هر دو در کل 49/4 درصد مؤثر بوده است. می توان در جهت بهبود کارکردهای اجرایی از آموزش مثبت نگر بهره برد.
مقایسه خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی در دانش آموزان پسر مضطرب و عادی مقطع متوسطه اول شهر گرگان
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۹۹-۴۸۶
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی مقایسه ای خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان پسر مضطرب و عادی مقطع متوسطه اول شهر گرگان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع علی_مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 4637 نفر بودند. از جامعه پژوهش 200 دانش آموز (100 دانش آموز مضطرب و 100 دانش آموز عادی) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های خلاقیت تورنس (1363)، احساس تعلق به مدرسه بری و همکاران (2004)، تعلل ورزی تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) و اضطراب بک (1988) بود. داده های پژوهش با روش تحلیل واریانس چند متغیری، آزمون T با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان پسر مضطرب و عادی تفاوت معنادار وجود دارد (0/05>P). میانگین خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی در گروه دانش آموزان دارای اضطراب کمتر از گروه دانش آموزان عادی بود (0/05>p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دانش آموزان دارای اضطراب ازآنجایی که مهارت های مطالعه و یادگیری خود را پایین تر از حد توان و دانش در نظر گرفته و تصور می کنند قادر نیستند فعالیتی را به شکل موفقیت آمیز به انجام برسانند، خلاقیت و احساس تعلق به مدرسه کمتری را تجربه می کنند.
The Role of Insecurity in Attachment and Fear of Intimacy in Predicting the Desire for Remarriage in Divorced Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study was conducted to investigate the role of Insecurity in Attachment and fear of intimacy in predicting the desire for remarriage in divorced women.Methods: This study was descriptive-correlational. The statistical population of this study consisted of divorced women in Tehran in 2020, and among them, 158 people were selected using convenience sampling and snowball methods through social networks. Data were collected using the Marriage Desire and Fear of Intimacy questionnaires and the Adult Attachment Scale. Pearson correlation and multiple regression analysis were also used to analyze data. The data were analyzed using Pearson correlation and multiple regression analysis at a significance level of (P<0.05), for which SPSS22 was used.Results: The results showed that fear of intimacy has a negative and significant relationship with the desire to remarry (r = -0.209; p = 0.008). However, anxious and avoidant insecure attachment styles did not show a significant relationship with the desire to remarriage. Multiple regression analysis showed that Fear of intimacy could explain only 3.8% of changes in remarriage desire among divorced women.Conclusion: The desire and tendency to remarry in divorced women is affected by negative experiences resulting from previous failed marriages or relationships. Therefore, paying attention to the healing of emotional wounds or psychological trauma in premarital counseling seems necessary before attempting to remarriage.
Investigating The Relationship Between Parent-Adolescent Conflict and Resilience with Academic Engagement: The Mediating Role of Social Support(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of the present study was to investigate the relationship between parent-adolescent conflict and resilience with academic engagement: the mediating role of social support among students in Urmia city.
Methods: The current research was applied and descriptive. This research was descriptive and correlational. The statistical research community included all male students of the 10th grade of Urmia city schools in the academic year of 2022-2023. The research sample included 375 male students who were selected using multi-stage cluster sampling. To collect research data, the parent-adolescent conflict questionnaire, resilience questionnaire, social support questionnaire, and academic engagement scale were used.
Results: The results of the present study showed that the direct effect of parent-adolescent conflict, resilience, and social support on academic engagement is -0.52, 0.64, and 0.66, respectively. Also, the direct effect of parent-adolescent conflict and resilience on social support was -0.48 and 0.55, respectively, which is significant at the 0.001 level. Regarding the number of direct effects, the indirect effect of parent-adolescent conflict and resilience through social support on academic engagement is -0.31 and 0.36, respectively.
Conclusion: Therefore, social support plays a mediating role in the relationship between parent-adolescent conflict and resilience with academic engagement. One issue that can be seen clearly in society today and can be effective in the academic engagement of students is the generation gap, or in other words, parent-teenage conflict. Interparental conflict is defined as parental disagreement and arises from inconsistencies and common disagreements. In fact, conflict between parents has a significant impact on adolescent adjustment.
Exploring the Mediating Effect of Defensiveness and Relationship Mindfulness on the Link Between Childhood Emotional Maltreatment and Marital Quality(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: This research was conducted with the aim of investigating the relationship between childhood emotional maltreatment and the quality of a marital quality with the mediating role of defensiveness and mindfulness relationship. Method: The current research was descriptive and correlational using the structural equation modeling method. The statistical population of the present study consisted of all the married people of Tehran city in the fall of 2023, and 420 of them were selected from four psychology centers through an online call by the convenience sampling method. The tools of this research include relational-connectivity (R-C S, Galovan, 2021), relationship sabotage scale (RSS, Peel and Caltabiano, 2021), mindfulness relationship measure (RMM, Kimmes et al., 2017) and childhood trauma questionnaire (CTQ, Bernstein et al., 2003). The data were analyzed using the structural equation modeling method with AMOS-24. Findings: The results indicated the appropriate fit of the model. The findings indicated that defensiveness and relationship mindfulness could predict the quality of marital relationship indirectly through neglect (p > 0.001). However, defensiveness and mindfulness in relation to emotional abuse did not predict the quality of marital relationships (p < 0.001). Conclusion: Relationship mindfulness and defensiveness play important roles in how childhood neglect impacts relationship quality. These findings underscore the necessity for interventions in marital relationships where childhood emotional neglect has occurred, as these couples may exhibit lower levels of relationship mindfulness and a greater tendency towards defensive behaviors. Therefore, therapy and support programs that target these areas may be particularly beneficial for enhancing relationship quality.
پیش بینی کننده های مصرف مشروبات الکلی در دانشجویان: فراترکیب مطالعات 2023-2020
حوزههای تخصصی:
زمینه: دانشجویان دانشگاه جمعیتی در معرض خطر مصرف الکل با دسترسی محدود به مداخلات هستند. اگرچه شناسایی دانشجویان در معرض خطر و فراهم کردن شرایط کمک به آن ها همچنان چالش برانگیز است، شناسایی تعیین کننده های مصرف مبتنی بر رویکردهای شخص محور می تواند به شناسایی زیر گروه های دانشجویان با الگوهای استفاده پرخطر کمک کند.
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر مصرف الکل در میان دانشجویان، با تکیه بر شواهد تجربی از سال های 2020 تا 2023 صورت پذیرفت.
روش: پژوهش حاضر به صورت کاربردی و کیفی طراحی شده و با روش فراترکیب انجام شد. پژوهش های بین المللی به روش کیفی و یا ترکیبی در پایگاه های داده Science Direct, Spiringer, Eric, Scopes, Emerald, Sage, PubMed, Taylor & Franci با کلید واژه های مصرف الکل و دانشجویان، الکل و دانشجویان، سوء مصرف الکل و دانشجویان، مصرف الکل و دانشجویان، روند مصرف الکل در بین دانشجویان، مصرف الکل و دانشگاه، نوشیدن الکل، نوشیدن الکل و خوابگاه دانشگاه مورد بررسی قرار گرفتند. 178 مقاله با استفاده از ابزار چک لیست محقق ساخته انتخاب شد که پس از ارزیابی معیارهای کتاب شناختی، روش شناختی و اطلاعات لازم مرتبط با نتایج، 50 مقاله نهایی انتخاب گردید. داده های کیفی به شیوه سنتز موضوعی و در قالب مقولات، مفاهیم و کدها تحلیل شده و با استفاده از نرم افزار MAXQDA 18 بررسی شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد پیش بینی کننده های روان شناختی، پیش بینی کننده های خانوادگی، پیش بینی کننده های تربیتی، پیش بینی کننده های اجتماعی و پیش بینی کننده های فردی مؤلفه های در ارتباط با مصرف الکل دانشجویان در شواهد تجربی بود. مقدار پایایی با شاخص کاپا (90/0)، ضریب هولستی (92/0)، پی اسکات (93/0) و آلفای کرپیندورف (95/0) مطلوب بود. همچنین مقدار شاخص CVR (بالای 42/0) و CVI (بالای 79/0) جهت بررسی روایی مدل از نظر خبرگان مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج طراحی مداخلات، برنامه ریزی و اجرای سیاست های آموزشی، درمانی و اجتماعی جهت کاهش مصرف الکل در دانشجویان ضروری است.
جایگاه القا و لحن کلام در روند رشد کودک مبتنی بر ساختار کلام در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
کلام به عنوان یکی از پیچیده ترین پدیده های شناختی و ارتباطی، از نخستین مراحل رشد انسان شکل می گیرد و نقشی بنیادین در تحول روان شناختی و شناختی فرد ایفا می کند. پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد توصیفی استنباطی و روش اکسپرت پنل، به بررسی تأثیر مؤلفه های القا و لحن در فرایند رشد کودک بر مبنای مدل قرآنی کلام پرداخته است. در این راستا با توجه به جایگاه محوری کلام در رشد انسان از منظر قرآن، میزان اثرگذاری این دو مؤلفه در سه ساحت نطق، قول و کلام در دوره نخست رشد کودک تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان داد که مواجهه مداوم کودک با القا و لحن های طیب و مثبت، نقش قابل توجهی در تقویت امنیت روانی، شکوفایی عواطف و ارتقای ظرفیت های شناختی و زبانی ایفا می کند. در مقابل قرار گرفتن در معرض القا و لحن های غیرطیب و منفی، می تواند منجر به اختلال در رشد شناختی و عاطفی کودک شود و روند تکامل زبانی و اجتماعی وی را مختل کند. یافته های این پژوهش بر اهمیت سازوکارهای زبان شناختی و روان شناختی نهفته در کلام تأکید دارد و دلالت های مهمی برای حوزه های تعلیم و تربیت، رشد زبان و روان شناسی شناختی ارائه می دهد.