مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فرزند پروری
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش «بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری با سلامت روانی و هماهنگی مولفه های خود پنداشت در دانش آموزان دختر پایه سوم مقطع راهنمائی اهواز است». نمونه این پژوهش 496 نفر از دانش آموزان دختر بودند که از طریق روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب گردیدند. ابزارهای به کار رفته شامل :پرسشنامه شیوه های فرزند پروری «وینتر باتوم» ، مقیاس تجدید نظر شده علائم روانی (SCL90-R) و فهرست صفات (ACL)، می باشند .نتایج تحلیل آماری یافته ها نشان داد که اولا ، بین سن استقلال آموزی ، تسلط آموزی ومراقبت آموزی در دانش آموزان و مشکلات روانی آنان رابطه منفی معنی داری وجود دارد . ثانیا، رابطه بین سن استقلال آموزی و تسلط آموزی و مراقبت آموزی در کودکان تهدیدی برای سلامت روانی است و می تواند منجر به بروز ناهماهنگی در مؤلفه های خود پنداشت گردد
شیوه های تربیت فرزندان
حوزه های تخصصی:
والدین بر اساس ویژگی هایی که می خواهند در فرزندان شان موجود باشد، روش ها و الگوهایی برای تربیت آنان به کار می برند. به همین دلیل آنها می خواهند بدانند که چگونه باید باشنند و کدام یک از این الگوها برای تربیت فرزندان از موفقیت بیشتری برخوردار است.
محققان شناخته شده ترین روش های تربیتی والدین را به سه نوع کلی دسته بندی کرده اند: الف) سهل گیرانه؛ ب) سخت گیرانه؛ ج) مقتدرانه. شیوه های تربیتی متفاوت در خانواده ها، آثار متفاوتی در شکل گیری شخصیت و رشد و تربیت اجتماعی، عاطفی هیجانی و عقلانی فرزندان دارد.
در بحث تاثیر روش های «سهل گیرانه»، «سخت گیرانه» و «مقتدرانه» ضمن بیان آثار هر یک از این شیوه ها، توضیح داده شده است که شیوه های اول و دوم به سبب عدم رعایت حدَ اعتدال، آثار نامطلوبی بر تربیت فرزندان دارد. از این رو، شیوه های مناسبی برای تربیت و هدایت فرزندان نیستند. شیوه «مقتدرانه» با ویژگی های مثبت فروانی که دارد، تضمین کننده پرورش توانایی ها و رساندن فرزندان به خودشکوفایی و کمال است و به عنوان بهترین شیوه تربیتی معرفی شده است.
جنسیت، اشتغال، باید و نبایدها (با تاکید بر آثار تربیتی – روان شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی شرایط اشتغال زنان، آثار تربیتی- روان شناختی و نیز تاثیرات آن بر نظام خانواده و به ویژه در فرزند پروری است. این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی است و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان داد که اسلام مخالفتی با اشتغال زنان ندارد، چنانکه تشویقی نیز نسبت به آن ندارد؛ البته، برای اشتغال زنان، ضوابط و شرایطی را در نظر گرفته است. نتایج این پژوهش همچنین نشان می دهد که اشتغال زنان اگر متناسب با توانمندی های جسمی و روان شناختی آنان نباشد، آسیب های تربیتی، معنوی و روان شناختی متعددی در خانواده و به ویژه در نقش فرزند پروری ایجاد می شود.
پیش بینی سلامت عمومی دختران با توجه به سه شیوه فرزند پروری دایانا بامرید و فرزند پروری متناسب با آموزه های دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پزوهش حاضر پیش بینی سلامت عمومی دختران با توجه به چهار شیوه فرزند پروری می باشد. از بین دانش آموزان مقطع اول دبیرستان شهر ری تهران (90-91)، تعداد 100 دانش آموز دختر به همراه مادرانشان به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پزوهش سه پرسش نامه بود که به ترتیب ، به دختران پرسش نامه (GHQ) سلامت عمومی گلدنبرگ (1972) و به مادران آن ها پرسش نامه شیوه فرزندپروری دیانا بامریند (1972) و پرسش نامه محقق ساخته سبک فرزند پروری متناسب با آموزه های دینی داده شد. نتایج همبستگی، نشان داد که سبک فرزندپروری «اقتدار منطقی» و «سلامت عمومی» رابطه معناداری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که این سبک و سبک متناسب با آموزه های دینی می توانند سلامت عمومی را پیش بینی کتتد. در صورت استفاده از این دو سبک، سلامت عمومی فرزند افزایش می یابد. البته سبک فرزند پروری مبتنی بر آموزه های دینی به نحو معنادارتری سلامت عمومی را پیش بینی می کند.
هم سنجی تأثیر آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپروی با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد در رابطه مادر-کودک مادران کودکان دچار مشکلات رفتاری برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تراز مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی همراه با تحول دستخوش نوسان است، به دلیل همکنش همیشگی کودکان با والدین آموزش مهارت های فرزند پروری فراخور به والدین تأثیر بسزایی در این نوسان دارد. هدف این پژوهش هم سنجی تأثیر آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپرویبا روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد بر رابطه مادر-کودک بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه دربرگیرنده مادرانِ کودکان دچار مشکلات رفتاری برونی شده سنین پیش از دبستان شهرستان نجف آباد اصفهان در سال 1396 بود که به مرکز مشاوره «رویش پندار» مراجعه داشتند. 45 نفر از داوطلبین پس از بررسی ملاک های ورود انتخاب و تصادفی در گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. مداخلات آموزشی طی 10 نشست 90 دقیقه ای اجرا شد ولی گروه گواه در لیست انتظار قرار داشت. داده ها با مقیاس رابطه کودک- والد پیانتا 1994 گردآوری شد. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد که مداخله آموزش فرزندپروری با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد و آموزش مدیریت والدین هر دو به ترتیب موجب کاهش نمرات مؤلفه های وابستگی (001/0=P و 2/179=F)، (001/0=P و 28/73=F)، تعارض (001/0=P و 14/347=F)، (001/0=P و 23/94=F) و افزایش نمرات نزدیکی (001/0=P و 36/110=F)، (001/0=P و 38/63=F) و رابطه مثبت (001/0=P و 96/552=F)، (001/0=P و 19/219=F) شده اند. بعلاوه تأثیر آموزش فرزند پروری با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد در هر چهار مؤلفه مذکور از آموزش مدیریت والدین بیشتر بود (001/0=P). میزان تأثیر گروه آموزش فرزندپروری با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد و آموزش مدیریت والدین به ترتیب در مؤلفه نزدیکی 88/0 و 81/0، وابستگی 92/0 و 84/0، تعارض 96/0 و 87/0 و در رابطه مثبت کلی 97/0 و 94/0 به دست آمد. سرانجام می توان گفت هر دو آموزش، با بهبود مهارت های فرزند پروری، افزایش تعاملات مثبت و کاهش رفتارهای والدینی منفی به مادران در مدیریت مشکلات رفتاری کودکانشان کمک کرده و از طریق افزایش نزدیکی و کاهش تعارض و وابستگی مایه بهبود رابطه مثبت مادر-کودک شده اند.
اقتضائات اخلاقی کاربرد تشویق و تنبیه در پرورش فرزند از دیدگاه اسلام(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق سال هشتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰ (پیاپی ۵۲)
31 - 54
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای اساسی در فرزند پروری التزام به بایسته ها و الزامات اخلاقی کاربرد تشویق و تنبیه در این ساحت تربیتی است.سوال اساسی این است که باید ها و نبایدهای اخلاقی بهرگیری از تنبیه و تشویق در فرزند پروری از چشم انداز گزاره های اسلامی چیست؟ هدف پژوهش حاضر بررسی و تبیین بایسته های اخلاقی کاربرد تشویق و تنبیه در فرزند پروری است.در پژوهش حاضر از روش توصیفی-تحلیلی بهره گرفته شده و منابع پژوهش گزاره های اسلامی و گزارهای تربیتی-روان شناختی است.از تتبع و ژرف اندیشی در گزاره های اسلامی(قرآن و روایات)،آموزهای روان شناختی(کتاب ها و مقالات) و نتایج پژوهش های مربوطه بدست می آید که بهر گیری از تشویق و تنبیه نقش سازنده و تسهیل کننده ای در تربیت فرزند دارد. نتایج مطالعات و بررسی های کتابخانه ای و میدانی نشان می دهد که بهره گیری از تشویق و تنبیه در عرصه تربیت فرزند اقتضائات و ضرورت هایی را ایجاب می کند.برخی از این ضرورت ها و بایسته ها عبارتند از:1.توجه جدی به تفاوت های فردی فرزندان و متربیان؛2.تعلّق تشویق و تنبیه به رفتار فرزندان و نه به شخصیت آنان؛3.رعایت هم ترازی بین تشویق و تنبیه و نوع رفتار؛4.لزوم قاطعیت در اجرای تنبیه ؛4.ملاحظه شرایط و نوع خطا؛5.آگاهی بخشی به فرزندان در رابطه با علل تنبیه و تشویق ؛6.فوریت در تشویق و تنبیه؛7.تبیین انتظارات خود از فرزندان و روشن سازی رفتار مطلوب.
اثربخشی روش والدگری کازدین بر روابط والد-کودک در دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای (Oppositional Defiant Disorder یا ODD)، اختلالی تدریجی و مزمن است که تقریباً همیشه در روابط بین فردی و عملکردی تحصیلی کوک تداخل ایجاد می کند. آموزش والدگری یکی از روش های مداخله مؤثر در ODD است که در آن والدین می آموزند چگونه با فرزند خود رفتار نمایند. ازاین رو پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش والدگری کازدین (Kazdin method for parenting) بر روابط والد-کودک (Parent-child relationships) در دانش آموزان مبتلا به ODD انجام شد. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری 90 روزه بود. از بین دانش آموزان مبتلا به ODD بر اساس کسب نمره بالاتر از نقطه برش در سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (Child Behavior Checklist یا CBCL) و مصاحبه بالینی انجام شده توسط مشاور مدرسه، تعداد 30 دانش آموز انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش برنامه والد گری Kazdin را طی 12 جلسه به مدت 90 دقیقه دریافت کردند. شرکت کنندگان در پژوهش در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه رابطه والد-کودک (Child-Parent Relationship Scale یا CPRS) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: برنامه آموزش والدگری Kazdin منجر به افزایش معنی دار تعامل والد- کودک در خرده مقیاس های نزدیکی و رابطه کلی مثبت و کاهش تعارض و وابستگی در کودکان مبتلا به ODD شد (001/0>p). نتیجه گیری: برنامه آموزش والدگری Kazdin موجب افزایش روابط والد- کودک در کودکان مبتلا به ODD شد. بر اساس نتایج حاضر آموزش والدین به شیوه کازدین می تواند روش کارآمدی در بهبود روابط والد-کودک در بین دانش آموزان مبتلا به ODD باشد.
بررسی مقایسه ای مبانی تربیت و فرزند پروری از دیدگاه روانشناسی و اسلام(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال پنجم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۷ (پیاپی ۳۹)
111 - 137
حوزه های تخصصی:
فرزند پروری از جمله مباحثی است که در طول تاریخ، بشر به آن توجه کرده است. در تمام جوامع، از جوامع ابتدایی و انسان های اولیه گرفته تا جوامع متمدن و انسان های فرهیخته، اقدام در جهت تربیت افراد وجود داشته است. تربیت در سیر تاریخی اش، در میان اقوام مختلف ظهور و بروز متفاوت داشته و به شیوه های گوناگون إعمال گردیده، اما تجلی تمامی این اقدامات، گویای درک انسان ها از ضرورت تربیت بوده است. در این میان نقش والدین، به ویژه مادر انکار ناپذیر است. در حوزه روانشناسی، تحقیقات گسترده ای درباره سبک های فرزند پروری مطرح شده است که عبارت اند از: فرزند پروری مقتدرانه، مستبدانه، سهل گیرانه و مسامحه کارانه. در متون و احادیث اسلامی نیز به شیوه تربیت فرزندان از دیدگاه قرآن و معصومین (ع) اشاره شده است. با توجه به اهمیت فرزند پروری و تأثیر آن در سعادت و پیشرفت جامعه، در این مقاله سعی بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و کتابخانه ای، شیوه فرزند پروری در روانشناسی بررسی شود و با فرزند پروری در اسلام، به عنوان کامل ترین دین آسمانی مقایسه ای صورت گیرد.
مقایسه اثربخشی برنامه فرزند پروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص و برنامه فرزند پروری مثبت بر استرس فرزند پروری مادران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال یادگیری خاص تأثیرات مختلفی ازجمله استرس فرزند پروری را در والدین به دنبال دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی برنامه فرزند پروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال یادگیری خاص و برنامه فرزند پروری مثبت بر استرس فرزند پروری مادران انجام گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه پژوهش شامل ۴۵ مادر دارای فرزند مبتلا به اختلال یادگیری خاص بود که به روش در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه استرس فرزند پروری بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو مداخله تأثیر معنی داری بر استرس فرزند پروری والدین داشته است. نتایج آزمون تعقیبی نشان داد بین دو مداخله فرزند پروری تجارب زیسته و فرزند پروری مثبت در متغیر استرس فرزند پروری در قلمرو کودک تفاوت معنی داری وجود دارد، اما این تفاوت معنی دار در متغیر استرس فرزند پروری در قلمرو والدین وجود نداشته است. نتیجه گیری: برنامه فرزند پروری مبتنی بر تجارب زیسته می تواند به عنوان برنامه ای مؤثر جهت کاهش استرس فرزند پروری مادران مورد استفاده قرار گیرد.
نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزندپروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
113 - 133
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزند پروری بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد.که در این پژوهش 158 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی به روش نمونه گیری هدفمند از دو مدرسه استثنایی گلستان و پرورش تبریز انتخاب شدند. سپس، پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ،1991) و سبک های فرزند پروری (بامریند،1973) توسط والدین تکمیل گردید و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (برگ و گرانت، 1948) به صورت رایانه ای توسط آزمودنی ها انجام شد. همچنین پس از حذف 8 پرسشنامه مخدوش، داده های گردآوری شده 150 نفر با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد بین انعطاف پذیری با علائم اختلال های رفتاری (001/0=P) و همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه با علائم اختلال های رفتاری رابطه منفی و معنادار وجود دارد) 006/0=P). همچنین نتایج نشان داد که اکثر والدین دارای سبک فرزند پروری مقتدرانه (79%) بودند. علاوه بر این نتایج معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی نشان داد که انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه توانایی پیش بینی علائم اختلال های رفتاری را دارند (184/0=R^2،001/0=P). نتایج این مطالعه از نقش انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه در علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر حکایت دارد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود مداخلات درمانی نوین درترمیم انعطاف پذیری در کودکان کم توان ذهنی طراحی شود و همچنین جلساتی برای آموزش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر درباره شیوه های فرزند پروری برگزار شود.
فرزندپروری در آیینه فرهنگ غربت در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۷
1 - 27
حوزه های تخصصی:
فرزند پروری یکی از موضوعاتی است که موردعلاقه صاحب نظران رشته های مختلف ازجمله روانشناسی و مددکاری اجتماعی قرار گرفته است. مقاله حاضر به بررسی ویژگی های فرزند پروری در آیینه خرده فرهنگ غربت در شهر تهران می پردازد. پیش فرض نظری این است که ویژگی های فرزند پروری تحت تأثیر فرهنگ است. روش پژوهش، قوم نگاری می باشد. داده های پژوهش از طریق تکنیک های مصاحبه های نیمه ساخت یافته و مشاهده مشارکتی گردآوری شده و با استفاده از تحلیل مضمونی مورد تحلیل قرار گرفته است. جامعه مشارکت کننده خانواده های غربت شهر تهران در منطقه 12 می باشند، بخشی از داده ها از طریق کارشناسان احصا شده است. بر اساس یافته های پژوهش، غربت های شهر تهران به دلیل ویژگی های فرهنگی خود، دارای ویژگی های فرزند پروی خاص هستند که می توان به مواردی چون سهل گیری و غفلت، سخت گیری مبتنی بر استبداد مردانه، دل بستگی ناایمن، بی اعتنایی به نیازهای واقعی کودکان، کودکی و مسئله ازدواج زودهنگام، بی توجهی به الگوهای ارتباطی و اجتماعی، بی توجهی به آموزش های رسمی اشاره کرد. بر این اساس، تدوین بسته های آموزشی خود محافظتی و طراحی مدل های مداخلاتی فرزند پروری و رابطه والد-کودک بر اساس فرهنگ متمایز غربت ها می تواند به والدین در انتخاب سبک مناسب کم مخاطره برای فرزند پروری و کاهش آسیب های روانی-اجتماعی ناشی از آن کمک کند.
سبک فرزندپروری حضرت زهرا (س)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین شیوه های تعلیم و تربیت، روش الگوگیری است. اسلام هم برای تربیت و تعالی انسان ها بر این اصل مهم تأکید کرده است؛ زیرا شخصیت الگو به عنوان نقطه کانونی در محور رشد و هدایت های اخلاقی-تربیتی قرار می گیرد و در شکل گیری رفتار تربیت شونده آثار زیادی برجا می گذارد. یکی از تعلیمات تربیتی در نظام دینی که نمودی خاص در برنامه های تربیتی حضرت زهرا (س) دارد شیوه های برخورد با کودکان است. فرهنگ اسلام، دوان کودکی را مهمترین و زیربنایی ترین دوره های آموزش و شکل گیری شخصیت برای انسان می داند و نقشه های آموزشی و تربیتی را از نظر ثبات ماندگاری و تأثیر، مانند حکاکی بر سنگ می داند. یکی از حساسیت های کودکان، جانب داری و توجه خاص پدر و مادر به کودکان دیگر است. به همین دلیل در روایات، بر رعایت عدالت و مساوات بین فرزندان و محبت کردن، هدیه دادن و توجه کردن به ویژه توجه به حساسیت بیشتر دختران در این مورد تأکید شده است. مقاله حاضر به روش کتابخانه ای، سبک فرزندپروری حضرت زهرا (س) را بررسی می کند. توجه به امور معنوی، نام گذاری شایسته، پرورش حس خداپرستی در کودکان، بوسیدن و ملاطفت با آنها، رعایت عدالت، اظهار علاقه، بازی، عقیقه، صدقه دادن برای آنها، آموزش مسائل عبادی و توجه به تغذیه از جمله این موارد است.
مؤلفه های تربیت جنسی کودک از منظر فقه تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تربیت جنسی یکی از مباحث اساسی در عرصه ی فرزند پروری محسوب می گردد ،لذا اهتمام به این موضوع وآموزش وبکار گیری شیوه های تربیتی صحیح از منظر قرآن و روایات اهل بیت (ع) در این خصوص، می تواند به حفظ عفت و استحکام خانواده ها کمک شایانی نموده و مانع بروز برخی از ناهنجاری های اخلاقی در دوران نوجوانی و بلوغ فرزندان گردد. برای دسترسی به این مهم خانواده ها وظیفه دارند؛ علاوه بر آگاهی داشتن از شیوه های تربیتی صحیح،در گام نخست، خود به آموختن دستورات الهی و احکام شرعی و عمل به آن در این حوزه مبادرت نمایند و سپس، به آموزش صحیح باید و نبایدهای شرعی به فرزندان خود بپردازند تا در نهایت به تامین سلامت جامعه ودستیابی به سعادت اخروی منجر گردد. این مقاله با هدف تبیین مسائل جنسی کودک با تکیه بر آیات و روایات اهل بیت(ع) وبراساس روش تحلیل محتوا،به بررسی برخی از احکام فقهی در تربیت جنسی کودک پرداخته و روش های تربیت صحیح را مورد بررسی قرار داده است. نتایج حاصل از این پژوهش ، نشان می دهد که تربیت جنسی فرزندان و قرار دادن غریزه ی جنسی در مسیر صحیح کنترل و ارضاء، بر والدین واجب است؛ گرچه پیش از بلوغ فرزندان تکلیفی در مسائل جنسی ندارند، اما برای تثبیت و نهادینه شدن آموزش ، والدین باید اقدامات مراقبتی و تربیتی خود را پیش از بلوغ فرزندان ترتیب دهند و این مسئولیت، به صورت واجب عینی بر عهده ی پدر و مادرگذارده شده است.
بررسی ارتباط سبک های فرزندپروری مادران با پرخاشگری کودکان 10تا 12 ساله شهر تالش
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۴۸
34 - 43
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف:ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﯾﮑﯽاز ﺷﺎﯾﻊﺗﺮﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼت ﮐﻮدﮐﺎن و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن و از دﻻﯾﻞ ﻣﻬﻢ ارﺟﺎع آﻧﺎن ﺑﻪ ﻣﺮاﮐﺰ ﻣﺸﺎوره و روان درﻣﺎﻧﯽ اﺳﺖ. پرخاشگری سهم بسزایی در ایجاد اختلال رفتاری در کودکان دارد و نقش سبک فرزندپروری در ایجاد و یا کاهش این اختلال غیر قابل انکار است. روش کار:مطالعه حاضر با روش توصیفی همبستگی در سال 1398 در مدارس ابتدایی شهر تالش انجام گردید. 334 دانش اموز با روش نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای انتخاب و در مطالعه مشارکت نمودند. داده ها بوسیله پرسشنامه های استاندارد فرزندپروری بامریند و پرخاشگری باس و پری جمع آوری گردید. شاخص های توصیفی، انالیز واریانس و رگرسیون خطی جهت تحلیل داده ها با استفاده ازنسخه 25 نرم افزارآماری SPSS محاسبه گردید. یافته ها:بیشتر مشارکت کنندگان فرزند اول خانواده بودند.سبک فرزند پروری (91د رصد ) اقتدار منطقی، (8.3درصد) آمرانه و (0.7درصد) آزادگذاری به دست آمد، توزیع میانگین نمره کلی پرخاشگری 76.31 و در بین سازه ها ، بیشترین نمره، بدنی23.04 و کمترین کلامی 14.02 بود. یافته های حاصل از آزمون کروسکال والیس، تفاوت معنی داری در میانگبن نمرات پرخاشگری براساس سبک غالب فرزند پروری را نشان دادند. نتایج ضرایب رگرسیون خطی ساده و ضرایب تعیین ، رابطه سازه آزادگذاری را با پرخاشگری معنی دار(0.05p value=) نشان داد. نتیجه گیری:با توجه به اینکه امروزه نقش سنتی خانواده ها و اولیا در تربیت فرزندان تغییر یافته و عوامل متعدد دیگری از جمله جامعه،شبکه های اجتماعی وهمسالان بخشی از نقش خانواده ها را برعهده گرفته اند ،به نظر می رسد که می بایست نوع نگرش به مقوله فرزند پروری را تغییر داد.
اثربخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزندپروری بر بازداری پاسخ دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری بر بازداری پاسخ در دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر پایه های پنجم و ششم ابتدایی با اختلال نافرمانی مقابله ای منطقه 9 آموزش وپرورش شهر تهران در سال تحصیلی 1398-1399 بودند که تعداد 45 نفر بر حسب شرایط ورود و خروج و نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه مطالعه شده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزارهای استفاده شده در پژوهش حاضر شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان، مصاحبه بالینی ساختار یافته و آزمون رنگ واژه استروپ برای سنجش بازداری پاسخ بودند. یافته ها: نتایج نشان داد گروه دریافت کننده برنامه های آموزشی مدیریت خشم و فرزند پروری در بازداری پاسخ دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخشی بیشتری دارد (5/0>P). همچنین آموزش مدیریت خشم و فرزند پروری در بازداری پاسخ دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تأثیر یکسانی دارد (5/0>P). نتیجه گیری: بنابراین آموزش مدیریت خشم و فرزند پروری می تواند به عنوان روش های مداخله ای برای بهبود بازداری پاسخ در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای استفاده شود.
اثربخشی آموزش فرزند پروری بر پایه ی شفقت خود بر کنترل خشم مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
خشم یکی از مه مترین پدیده های زندگی است که به دلیل تأثیر آن بر سلامت روحی و جسمی افراد، یکی از موضوعات ضروری است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی بر کنترل خشم مادران انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل تمام مادران مراجعه کننده به بهزیستی یزد در سال 1397 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر از مادران که به روش در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای گردآوری اطلاعات، پرسش نامه ی کنترل خشم بود و برای ارائه ی آموزش فرزندپروری بر پایه ی شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی، کارگاه آموزشی طی 14 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. یافته ها: نتایج با توجه به سطح معناداری آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش فرزندپروری بر پایه ی شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی بر کنترل خشم مادران مؤثر است و 52 درصد از نمره های پس آزمون کاهش یافته است به خاطر آموزش فرزندپروری است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، مهارت های مورد استفاده در آموزش فرزندپروری و ذهن آگاهی می تواند به مادران کمک کند تا بر خشم خود کنترل بیشتری داشته باشند. بنابراین با گنجاندن آموزش فرزندپروری در برنامه های سازمآن های مرتبط مانند آموزش و پرورش می توان به خانواده ها کمک مؤثری انجام داد. شماره ی مقاله: 2
تأثیر مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن بر کیفیت زندگی مادران و تاب آوری کودکان
حوزه های تخصصی:
زمینه: ارتقای مهارت های فرزند پروری می تواند به واسطه افزایش اعتماد به خود، تراز کیفیت زندگی مادران را افزایش و درنتیجه مقابله با استرس فرزندان را بهبود بخشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تأثیر مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن بر کیفیت زندگی مادران و تاب آوری کودکان انجام شد. روش: روش این پژوهش کاربردی آزمایشی و دارای طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان پیش دبستانی بود مراجعه کننده به مهدکودک گل ها در شهر تهران طی سال 1400 بود. از میان جامعه آماری، 30 نفر از مادران دارای کودک پیش دبستانی با به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی 15 نفری و گروه کنترل 15 نفری گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از ابزارهای مقیاس کیفیت زندگی سازمان سلامت جهانی (Nejat , Montazeri, Holakouie , Mohammad , Majdzadeh, 2007) و مقیاس اندازه گیری تاب آوری کودک و نوجوان Liebenberg, Ungar, & Vijver, 2012)) استفاده شد. گروه آزمایش در هشت جلسه 45 دقیقه ای مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن (Alipour , Aliakbari Dehkordi & Barghi Irani , 2018.) شرکت کردند و اعضای گروه کنترل در آن هنگام مداخله ای دریافت نکردند. جهت آزمون فرضیه های این پژوهش از تحلیل کوواریانس چندگانه برای بررسی تأثیر مداخله و از تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر برای بررسی ثبات تأثیر مداخله در مرحله پیگیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن کیفیت زندگی مادران و تاب آوری کودکان گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون و آزمون پیگیری له طور معنی دار افزایش داد. نتیجه گیری: بر اساس این پژوهش می توان نتیجه گرفت مداخله روان-آموزشی مهارت های فرزند پروری مثبت و ایمن شایان به کارگیری در فضاهای آموزشی و پرورشی است.
تأثیر آموزش های مدیریت خشم و فرزندپروری بر توجه انتخابی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزندپروری بر توجه انتخابی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. روش: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت داده ها نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان پسر پنجم و ششم ابتدایی مدارس دولتی منطقه ۹ شهر تهران در سال تحصیلی 98-99 بود که از بین آنها تعداد ۴۵ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مدیریت خشم مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری 8 جلسه 5/1 ساعته و گروه آزمایش فرزندپروری 9 جلسه 5/1ساعته تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در فهرست انتظار ماندند. ابزارهای استفاده شده در پژوهش حاضر شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان (هومرسن و همکاران، 2006) مصاحبه بالینی ساختار یافته و آزمون رنگ واژه استروپ برای سنجش توجه انتخابی بودند که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شدند. یافته ها: تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از راه نرم افزار SPSS-V24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که گروه دریافت کننده برنامه آموزشی مدیریت خشم و فرزند پروری بر توجه انتخابی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخشی بیشتری داشته است، همچنین گروه آموزشی مدیریت خشم بر توجه انتخابی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تأثیر یکسانی با گروه آموزشی فرزندپروری داشتند. به نظر می رسد درمانگران، پژوهشگران و روان درمانگران حوزه کودک و نوجوان از برنامه های آموزشی پژوهش حاضر می توانند برای افزایش توجه انتخابی یادگیرندگان استفاده کنند.
بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (اسفند) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۲
۲۴۶۶-۲۴۵۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: خودکارآمدی والدین به عنوان عاملی مهم در کاهش اختلالات تربیتی و شخصیتی کودکان تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که از جمله آن ها سبک های فرزند پروری است. تاکنون مطالعه ای پیرامون تأثیر آموزش فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدین انجام نشده است. هدف: هدف این مطالعه بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری است. روش: پژوهش پیشِ رو بر اساس نوع داده ترکیبی کمّی و کیفی، از حیث زمان آینده نگر و بر اساس هدف در رسته پژوهش های آمیخته اکتشافی بود. ابتدا بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری، تدوین و پس از تأیید روایی و اعتبار نزد کارشناسان، به منظور بررسی اثربخشی آن برخودکارآمدی والدگری، 40 نفر از والدین کودکان دارای فرزند 7 تا 11 سال شهرستان دماوند به روش نمونه گیری هدفمند و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند و مقیاس خودکارآمدی والدگری (دومکا، 1996) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. یافته ها: نتایج بررسی کمی پرسشنامه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری توسط نرم افزار SPSS نشان می دهد که مقدار F (01/0 P<،21/14 =1F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری به لحاظ آماری معنادار بوده و خودکارآمدی والدگری مادرانی که تحت مداخله بسته تدوین شده آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری قرار گرفته اند از والدین گروه گواه بیشتر است و اندازه اثر آن 33 درصد می باشد. نتیجه گیری: همسو با پژوهش های گذشته، مشخص شد که استفاده از خودتعیین گری در امر فرزندپروری، خودکارآمدی والدین را در عرصه تربیت صحیح فرزندان ارتقاء می دهد و می توان پرسشنامه خودکارآمدی دومکا را در بررسی خانواده ها مورد استفاده قرار داد
اثربخشی آموزش فرزند پروری مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نافرمانی- لجبازی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش فرزند پروری مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نافرمانی- لجبازی بود. این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی و از نوع پژوهش های نیمه تجربی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. بدین منظور 34 نفر از مادران دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مبتلابه اختلال لجبازی نافرمانی بعد از نمونه گیری هدفمند به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. آموزش فرزند پروری مبتنی ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه برای گروه آزمایش ارائه شد. شرکت کنندگان این دو گروه، پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ در دو مرحله (قبل و بعد از آموزش) تکمیل کردند. ابزار گردآوری داده های پژوهش با روش کتابخانه ای جهت مشخص کردن روابط بین متغیرهای پژوهش و روش میدانی با استفاده از پرسشنامه استاندارد سلامت روان گلدبرگ (1972) بود. به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و برای محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزار پژوهش بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها در بخش اول آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی برای توصیف متغیرها و همچنین درصد، فراوانی، جدول و نمودار برای توصیف ویژگی های جمعیت شناختی بود و در بخش دوم به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با نرم افزار SPSS-V23 استفاده شد. یافته ها نشان داد که در نمرات حاصل از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ، گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد (P<0.01) همچنین مشاهدات کیفی نشان داد که روش مذکور اثر مثبتی بر سلامت روان مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نافرمانی- لجبازی دارد.