فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۰۱ تا ۲٬۸۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان گروهی ماتریکس بر تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و عود در افراد وابسته به مت آمفتامین انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد وابسته به مت آمفتامین شهر میاندواب در سال 1399 بود. از جامعه فوق 30 نفر با توجه به معیارهای ورود و خروج از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش طی 14 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) درمان گروهی ماتریکس را دریافت کردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (ERQ) گراس و جان (2003)، راهبردهای مقابله ای (WOCQ) لازاروس و فولکمن (1985) و مقیاس پیش بینی بازگشت (PRC) رایت (1993) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و عود تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). بنابراین درمان گروهی ماتریکس روشی کارآمد برای افزایش تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و کاهش عود در افراد وابسته به مت آمفتامین بوده است.
رابطه سبک های دلبستگی با رفتار پر خطر جنسی: بررسی نقش تعدیل گری ترتیب تولد و سابقه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های دلبستگی با رفتار پرخطر جنسی با متغیر تعدیل گر ترتیب تولد و تجربه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت اجرا توصیفی با طرح همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه جوانان 20 تا 30 ساله دختر و پسر دارای رفتار پرخطر جنسی در شهر تهران بود که طی آبان 1397 تا شهریور 1398 انجام شد. از میان آن ها تعداد 100 نفر که تجربه رفتار پرخطر جنسی داشتند، به شیوه ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش شامل پرسشنامه رفتارهای پرخطر جنسی (RSBQ)، خاکباز و همکاران (1389) و پرسشنامه سبک دلبستگی (ASQ)، کالینز و رید (1990) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش های آماری آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نهایی نشان داد میان سبک های دلبستگی با رفتار پرخطر جنسی رابطه معناداری وجود دارد(05/0P<)، اما متغیر ترتیب تولد و تجربه سوء استفاده جنسی در دوران کودکی نقش تعدیل گر در رابطه میان سبک های دلبستگی با رفتار پرخطر جنسی ندارد (05/0P>). همچنین بین سبک های دلبستگی ایمن و اجتنابی و دوسوگرا با رفتار پرخطر جنسی ارتباط چشمگیری وجود دارد.
مقایسه اثربخشی آموزش ورزش مغزی و آموزش فیلیال تراپی بر اجتناب شناختی و کارکرد اجرایی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مهر ۱۴۰۲ شماره ۷ (پیاپی ۸۸)
۲۰۶-۱۹۵
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش ورزش مغزی و آموزش فیلیال تراپی بر اجتناب شناختی و کارکرد اجرایی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه پژوهش را تمامی دانش آموزان 7 تا 9 سال (پایه های اول و سوم ابتدایی) دارای اختلال یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری شهرستان تنکابن در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند که از بین آنها 45 نفر به صورت در دستر س انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. گروه اول طی 8 جلسه تحت آموزش ورزش مغزی و گروه دوم طی 10جلسه فیلیال تراپی قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه کارکردهای اجرایی (BRIEF، جرارد و همکاران، 2000) و پرسشنامه اجتناب شناختی (CAQ، سکسون و داگاس، 2008) بود. یافته های به دست آمده از تحلیل واریانس آمیخته نشان داد، تفاوت معناداری بین گروه ها در مراحل پس آزمون و پیگیری وجود دارد (001/0>p). هر دو روش مداخله موجب کاهش اجتناب شناختی و افزایش کارکرداجرایی شده اند و میزان اثربخشی در طی زمان دارای ماندگاری اثر بوده است. همچنین بین میزان اثربخشی دو روش تفاوت معناداری وجود نداشت (001/0>p). بطور کلی نتایج به دست آمده از پژوهش نشان داد هر دو روش مداخله بر اجتناب شناختی و کارکرد اجرایی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری موثر است.
نقش میانجی سلامت روان در رابطه با خستگی ذهنی و خود فریبی با تمایل به طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی سلامت روان در رابطه خستگی ذهنی و خودفریبی با تمایل به طلاق بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متأهل شهر کرمان در سال تحصیلی 1400-1399 بود که از بین آن ها تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تمایل به طلاق (TDS) روزلت و همکاران (1986)، مقیاس دلزدگی زناشویی (CBM) پاینز (1996)، مقیاس سلامت روان (MHI-28) بشارت (1388) و مقیاس خودفریبی (SDQ-12) سیرونت و همکاران (2019) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار بوده و بین خودفریبی، خستگی ذهنی و سلامت روان با تمایل به طلاق رابطه معنی دار وجود دارد (05/>P) و علاوه بر این مشخص شد که خستگی ذهنی و خودفریبی با میانجیگری سلامت روان اثر غیرمستقیم منفی و معنی داری (01/>P) بر تمایل به طلاق دانشجویان متأهل دارد. بر اساس این یافته های می توان نتیجه گرفت که خودفریبی و خستگی ذهنی به شیوه های مستقیم و غیرمستقیم، تمایل به طلاق را در دانشجویان متأهل تحت تأثیر قرار می دهند و نقش اساسی در تمایل به طلاق ایفا می کنند.
رابطه ی افکار تکرارشونده ی منفی و اضطراب اجتماعی نوجوانان: نقش میانجی آمیختگی شناختی و اجتناب تجربه گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی آمیختگی شناختی و اجتناب تجربه گرایانه در رابطه ی افکار تکرارشونده منفی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان انجام گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان شهر تبریز بوده که در سال تحصیلی 1401-1402 مشغول تحصیل بودند که ۲۸۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس اضطراب اجتماعی (SPIN) کهور و همکاران (۲۰۰۰)، نسخه کوتاه پرسشنامه ی افکار تکرارشونده (RTQ) ایوی و همکاران (۲۰۱۰)، پرسشنامه ی باورپذیری افکار و احساسات اضطرابی (BAFT) هرز برگ و همکاران (۲۰۱۱) و پرسشنامه ی پذیرش و عمل (AAQ-II) باند و همکاران (۲۰۱۱) گردآوری شدند. داده ها با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد افکار تکرارشونده منفی بر اجتناب تجربی و اضطراب اجتماعی اثر مستقیم و مثبت دارد (۰۱/۰p<). همچنین اثر مستقیم اجتناب تجربی بر اضطراب اجتماعی نیز مثبت و معنی دار است (05/۰p<)؛ با این حال اثر مستقیم افکار تکرارشونده منفی بر آمیختگی شناختی و اثر مستقیم آمیختگی شناختی بر اضطراب اجتماعی معنی دار نیست (۰۵/۰p>). از طرفی اثر غیرمستقیم افکار تکرارشونده منفی بر اضطراب اجتماعی به واسطه اجتناب تجربی مثبت و معنی دار است (۰۵/۰p<)؛ در حالی که اثر غیرمستقیم افکار تکرارشونده منفی بر اضطراب اجتماعی به واسطه آمیختگی شناختی معنی دار نیست (۰۵/۰p>). بنابراین چنین استنباط می شود که اجتناب تجربی نقش میانجی در رابطه افکار تکرارشونده منفی و اضطراب اجتماعی دارد، اما آمیختگی شناختی قادر نیست رابطه افکار تکرارشونده منفی و اضطراب اجتماعی را میانجی گری کند.
رابطه ی تفاوت های شخصیتی و صمیمیت زناشویی با نقش میانجی سواد عاطفی در زوجین شهرستان خمینی شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آبان ۱۴۰۲ شماره ۸ (پیاپی ۸۹)
۱۷۰-۱۶۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی تفاوت های شخصیتی و صمیمیت زناشویی با نقش میانجی سواد عاطفی در زوجین شهرستان خمینی شهر انجام شد. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین دارای زندگی مشترک در شهرستان خمینی شهر در سال 1402- 1401 بود که از بین آن ها با توجه به حجم حداقل نمونه آماری برای معادلات ساختاری 220 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های استاندارد صمیمیت زناشویی باگاروزی (MINQ، 2001)؛ تفاوت های شخصیتی مایرز – بریگز (MBTI، 1970) و سواد عاطفی کیمیایی (EL، 1391) بود. برای سنجش برازش مدل از آزمون مدل معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. نتایج به دست آمده از آزمون مدل پژوهش نشان داد که تیپ های شخصیتی برون گرایی؛ شهودی؛ حسی؛ احساسی؛ فکری؛ ملاحظه کننده و داوری کننده به صورت معناداری بر میزان صمیمیت زناشویی و سواد عاطفی تاثیر دارند (01/0>P). همچنین نقش میانجی سواد عاطفی از طریق برونگرایی، درونگرایی، احساسی، مراجعه کننده و داوری کننده بر صمیمیت زناشویی تأیید شد (05/0 > P). نتایج نشان داد که مدل پژوهش از نظر شاخص های معنی داری و برازش مورد تأیید است لذا به نظر می رسد افراد با ویژگی های شخصیتی برونگرایی، درونگرایی، احساسی، مراجعه کننده و داوری کننده از طریق سواد عاطفی صمیمیت بیشتری را در زندگی زناشویی خود تجربه می کنند.
نقش میانجی جهت گیری مذهبی در ارتباط بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و اضطراب کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
117 - 130
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی جهت گیری مذهبی در ارتباط بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و اضطراب بیماری کرونا انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل بزرگسالان 20 سال به بالا شهر تهران بود که با روش نمونه گیری در دسترس، 480 شرکت کننده از طریق فراخوان اینترنتی شرکت کردند. ابزارها مقیاس اضطراب کرونا علی پور و همکاران، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و کرایج و مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت و راس پاسخ دادند. تحلیل آماری داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج نشان داد همبستگی منفی معنی داری بین تنظیم شناختی هیجان سازگارانه با اضطراب کرونا و همبستگی مثبت معنی داری بین تنظیم شناختی هیجان ناسازگارانه و اضطراب کرونا وجود داشت. همچنین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم از طریق جهت گیری مذهبی بیرونی و دورنی با اضطراب کرونا، رابطه معنی داری داشتند. شاخص های نیکویی برازش نیز حاکی از برازندگی مطلوب مدل بود. بنابراین اضطراب کرونا متاثر از تنظیم شناختی هیجان و با نقش میانجی جهت گیری مذهبی بیرونی و درونی بود. از این یافته می توان برای طراحی مداخله جهت کاهش اضطراب در بزرگسالان در هنگام شیوع بیماری های واگیردار استفاده کرد.
ساختار عاملی مقیاس جهت گیری مذهبی؛ نسخه سوم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بازشناسی ساختار عاملی مقیاس جهت گیری مذهبی برای دست یابی به کوتاه ترین فرم این مقیاس انجام شده است. این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است که جامعه آماری اش دانشجویان دانشگاه آزاد واحد قم و دانشگاه قم بود که با روش نمونه برداری در دسترس، ۴۴۶ نفر از میان این دانشجویان انتخاب شدند و به مقیاس جهت گیری مذهبی پاسخ دادند. به منظور تعیین اعتبار پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ و برای تعیین روایی سازه از روش تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. داده های به دست آمده با روش های همبستگی پیرسون و آزمون دونیمه سازی تجزیه و تحلیل شد. تحلیل یافته ها نشانگر آن بود که فرم تجدیدنظرشده مقیاس جهت گیری مذهبی دارای سه عامل (جهت گیری مناسکی و ارتباط با اهل بیت:، جهت گیری دین محورانه و جهت گیری خداسو و آخرت نگر) بوده است. آلفای کرونباخ 9۵/0 نشانگر اعتبار قوی این مقیاس است. بر اساس یافته های پژوهش، می توان گفت این مقیاس از اعتبار و روایی بالایی برخوردار بوده و عوامل منسجمی از آن به دست می آید که می توان با کاربرد آن، ویژگی دینداری افراد را بررسی، و در فعالیت های بالینی و پژوهش های آتی از آن استفاده کرد.
ارتباط هم جوشی شناختی و پردازش هیجانی با پریشانی روانشناختی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت اجتماعی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
97 - 105
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط هم جوشی شناختی و پردازش هیجانی با پریشانی روانشناختی در نوجوانان بود. این پژوهش از نظر ماهیت، بنیادی و از منظر روش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری تمامی نوجوانان پسر شهر ماهدشت از توابع شهرستان کرج بود. 280 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های پریشانی روانشناختی کسلر و همکاران (2002)، هم جوشی شناختی گیلاندرز و همکاران (CFQ، 2014) و پردازش هیجانی باکر و همکاران (2010) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که هم جوشی شناختی و پردازش هیجانی هر کدام با پریشانی روانشناختی رابطه مثبت معنادار دارند. بین خرده مقیاس های پردازش هیجانی شامل سرکوبی، تجربه هیجانات ناخوشایند، تجربه هیجانات پردازش نشده، اجتناب و کنترل هیجان با پریشانی روانشناختی رابطه مثبت معنادار وجود داشت. نتایج نشان داد که 39 درصد از تغییرات پریشانی روانشناختی، می تواند توسط متغیرهای هم جوشی شناختی و مؤلفه های پردازش هیجانی تبیین شود. از این نتایج می توان به منظور کاهش پریشانی روانشناختی در نوجوانان استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر واقعیت درمانی و درمان عقلانی هیجانی رفتاری بر شایستگی اجتماعی نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۵۰۸-۴۹۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: شایستگی اجتماعی یکی از پیش بینی کننده های موفقیت تحصیلی، روانی و اجتماعی در نوجوانان است. پژوهش های پیشین نشان داده است واقعیت درمانی و درمان عقلانی هیجانی رفتاری روش های مناسبی برای بهبود سازگاری اجتماعی می باشند، اما تاکنون میزان اثربخشی این دو رویکرد درمانی بر شایستگی اجتماعی نوجوانان دختر مورد مطالعه و مقایسه قرار نگرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر واقعیت درمانی و درمان عقلانی هیجانی رفتاری بر شایستگی اجتماعی نوجوانان دختر انجام شد. روش: روش مطالعه حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر بوشهر در سال تحصیلی 96-1395 بود. نمونه آماری شامل 60 نفر از دختران نوجوان بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. در جلسات واقعیت درمانی از پروتکل ترکیبی (گلاسر، 2010؛ وبولدینگ، 2011) و جلسات درمان عقلانی هیجانی رفتاری از بسته آموزشی ترکیبی (الیس، 2004؛ درایدن و نینان، 2010؛ نینان و درایدن، 2009) و برای جمع آوری اطلاعات نیز از پرسشنامه شایستگی اجتماعی (اسمارت و سانسون، 2003) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، آزمون تعقیبی بنفرونی و نرم افزار SPSS23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش واقعیت درمانی و درمان عقلانی هیجانی رفتاری در مقایسه با گروه گواه به طور معناداری شایستگی اجتماعی را افزایش دادند. همچنین آموزش واقعیت درمانی در مقایسه با درمان عقلانی هیجانی رفتاری موجب افزایش بیشتر شایستگی اجتماعی شد (0/05 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد واقعیت درمانی و درمان عقلانی هیجانی رفتاری موجب افزایش شایستگی اجتماعی در نوجوانان دختر می شود. بنابراین، مشاوران مدارس می توانند از این روش های درمانی در جهت بهبود مؤلفه های پنچ گانه شایستگی اجتماعی (جرأت ورزی، همکاری، همدلی، مسئولیت پذیری و خودکنترلی) استفاده کنند.
ارزشیابی برنامه ارتقای سلامت روان مدارس در مدارس ایران: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف باتوجه به اهمیت شناسایی مشکلات سلامت روان دانش آموزان و مدیریت صحیح آن ها با ارائه خدمات تخصصی به آنان، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه بهداشت روان مدارس در مدارس ایران، شناسایی کاستی های آن و ارائه توصیه هایی برای بهبود آن انجام شده است.. مواد و روش ها پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوای قراردادی است که برای به دست آوردن داده ها از دیدگاه گروهی از ذی نفعان از مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق استفاده کرد. 35 نفر از مربیان منتخب، معلمان، مدیران و طراحان برنامه ارتقای سلامت روان مدارس، جامعه این پژوهش بودند. یافته ها یافته های پژوهش حاضر در 4 طبقه نقاط قوت برنامه، نقاط ضعف برنامه، عوامل تأثیرگذار در محقق نشدن اهداف برنامه و پیشنهادات برای ارتقای طرح قرار گرفت. 50 کد استخراج شد و 14 زیرطبقه به دست آمد. نتایج کلی ارزشیابی که از مصاحبه های عمیق و بحث گروهی متمرکز به دست آمد، نشان از اثربخشی برنامه سلامت روان مدارس دارد. نتیجه گیری نتایج کلی ارزشیابی طرح سلامت روان مدارس نشان از اثربخشی این طرح دارد. مدل جدید و کاربردی طرح سلامت روان مدارس چشم انداز جدیدی به مداخلات مدرسه محور گشوده است. با وجود این انتظار استقرار کامل و تداوم این طرح در کوتاه مدت و با منابع محدود چندان واقع بینانه به نظر نمی رسد. بنابراین پیشنهاد می شود ابتدا زیرساخت های مورد نیاز برای اجرای این برنامه ازجمله نیروی آموزش دیده، ارتقای هسته مشاوره مدارس، محدودیت زمانی معلمان و محدویت های قانونی و غیره برطرف شود و سپس این طرح در سطح ملی برای تمامی مدارس کشور اجرا شود.
نقش تعدیل کننده تنظیم هیجان در رابطه استرس شغلی و تعارض کار-خانواده با رضایت جنسی زنان پرستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
16 - 30
حوزههای تخصصی:
ازدواج از مهم ترین سنت های اجتماعی است و از آغاز تاریخ بشریت مورد تأکید گذشتگان بوده است که نیازهای ایمنی و عاطفی افراد جامع را حفظ می کند و موجب بقای نسل می شود. ازاین رو روابط زناشویی سالم برای سلامت جسمی و روانی اعضای خانواده ضروری می باشد. رابطه جنسی بخش لاینفک ازدواج و هر رابطه عاشقانه ای است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کنندگی تنظیم هیجان در رابطه استرس شغلی و تعارض کار-خانواده با رضایت جنسی زنان پرستار می باشد. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و توصیفی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل پرستاران زن و متأهل شهرستان های بابل، ساری و قائم شهر می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل شاخص رضایت جنسی، پرسشنامه فشار روانی شغلی، پرسشنامه تعارض کار-خانواده و پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان بود. داده های به دست آمده با نرم افزار spss و آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که بین استرس شغلی، تعارض کار-خانواده و خرده مقیاس سرکوبی با رضایت جنسی رابطه منفی و معنادار و بین خرده مقیاس ارزیابی مجدد با رضایت جنسی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین متغیر تنظیم هیجان در رابطه استرس شغلی و تعارض کار-خانواده با رضایت جنسی زنان پرستار نقش تعدیل کنندگی ندارد
اثربخشی معنا درمانی بر خودکارآمدی و درگیری تحصیلی در دانش آموزان افسرده مقطع متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲ (پیاپی ۹۳)
75 - 84
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی معنا درمانی بر خودکارآمدی و درگیری تحصیلی در دانش آموزان افسرده مقطع متوسطه انجام گردید. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان افسرده دبیرستان های دخترانه دوره متوسطه شهر خمین در سال تحصیلی 1400-1401 بودند. 30 نفر، به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب به صورت تصادفی در 2 گروه 15 نفری (گروه آزمایش و گواه) جایگذاری شدند. از مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE، شرر و همکاران، 1982) و مقیاس درگیری تحصیلی (AES، زرنگ، 1391) و همچنین پروتکل 12 جلسه ای (هر هفته یک جلسه 90 دقیقه) معنا درمانی هوتزل (2002) برای مداخله استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون خودکارآمدی (001/0>p) و پیش آزمون پیگیری (001/0>p) معنادار بود. همچنین تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون درگیری تحصیلی (001/0>p) و پیش آزمون پیگیری (001/0>p) معنادار بود که نشان دهنده اثربخشی مداخله پژوهش در این متغیرها است؛ بنابراین با استفاده از معنا درمانی می توان به افزایش خودکارآمدی و درگیری تحصیلی در دانش آموزان افسرده کمک شایانی کرد.
تعیین رابطه بین سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دبیرستانی با سبک های فرزند پروری
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دبیرستانی با سبک های فرزند پروری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره ی دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 و مادران آن ها می باشد که 200 نفر از آن ها به عنوان نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه های سبک های فرزند پروری بامریند (1972) و پرسشنامه سازگاری دانش آموزان سینها و سینک (1993) که از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آمار استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS-23 بهره برده شد. نتایج نشان داد که بین سازگاری اجتماعی دانش آموزان با سبک های فرزند پروری مادران رابطه معناداری وجود دارد. نتایج حاکی از آن بود که سبک های فرزند پروری مادران توان پیش بینی سازگاری اجتماعی دانش آموزان دختر دبیرستانی را دارد. بدین صورت که سبک فرزند پروری قاطع و اطمینان بخش به صورت مثبت و سبک های فرزند پروری سهلگیر و مستبدانه به صورت منفی سازگاری اجتماعی را پیش بینی می کند.
مقایسه تعادل عاطفی و حساسیت بین فردی در بین دانش آموزان عادی با دانش آموزان دارای معلولیت شهرستان گرمسار
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر مقایسه تعادل عاطفی و حساسیت بین فردی در بین دانش آموزان عادی با دانش آموزان دارای معلولیت شهرستان گرمسار بود. روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است. نمونه این پژوهش شامل 90 دانش آموز (45 دانش آموز دارای معلولیت و 45 دانش آموز عادی به شیوه همتاسازی) بود که به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های حساسیت بین فردی بویس و پاپکر و تعادل عاطفی برادبورن استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از شاخص های توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که بین دانش آموزان دارای معلولیت و عادی در حساسیت بین فردی و تعادل عاطفی تفاوت معناداری وجود دارد یافته های پژوهش حاضر حاکی از مشکلات دانش آموزان دارای معلولیت درزمینه مهارت های بین فردی-ارتباطی و کاستی هایی در رشد عاطفی است. ازآنجایی که عملکرد تحصیلی و مهارت بین فردی و عاطفی دانش آموزان ممکن است به طور متقابل بر هم تأثیر بگذارند، لذا شناخت ویژگی های اجتماعی و عاطفی دانش آموزان دارای معلولیت ازجمله گام های اساسی در فرآیند تشخیص و بازپروری این دانش آموزان است.
رابطه سیستم های مغزی- رفتاری و خوشه B اختلالات شخصیت با میانجیگری صفات تاریک شخصیت
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: به نظر می رسد یکی از عوامل مهم تاثیرگذار در اختلالات خوشه B شخصیت، سیستم های مغزی- رفتاری و صفات تاریک شخصیت است بنابراین هدف پژوهش حاضر رابطه سیستم های مغزی -رفتاری گری و خوشه B اختلالات شخصیت با میانجی گری صفات تاریک شخصیت می باشد. روش پژوهش: طرح این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر کنترل متغیرها، یک روش همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه های شهر تبریز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از این جامعه تعداد 450 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ابعاد تاریک شخصیت یوسفی و ایمان زاد (1397)، مقیاس تجدید نظر شده حساسیت به تقویت جکسون (2009) و آزمون بالینی چند محوری میلون (1970) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین سیستم فعالساز رفتاری گری با خوشه B اختلالات شخصیت رابطه مثبت وجود دارد. همچنین بین سیستم بازداری رفتاری گری با خوشه B اختلالات شخصیت رابطه منفی وجود دارد. بین صفات تاریک شخصیت با اختلال شخصیت نمایشی رابطه مثبت وجود دارد (05/0 > p). بین سیستم بازداری رفتاری و جنگ و گریز گری با صفت تاریک ماکیاولیسم رابطه منفی وجود دارد (05/0 > p). همچنین نتایج پژوهش نشان داد که صفات تاریک شخصیت نقش میانجی معنی داری در رابطه سیستم های مغزی رفتاری بر اختلالات شخصیتی دارند (05/0 > p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که توجه به متغیرهای سیستم های مغزی رفتاری و صفات تاریک شخصیت نقش مهمی در اختلالات شخصیتی دارند.
اثربخشی آموزش مادران با رویکرد رفتاری بارکلی بر ابعاد فرزندپروری و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نه تنها بررسی مولفه های و عوامل موثر بر آن در جهت کمک به پیشگیری و درمان این اختلال در کودکان حائز اهمیت می باشد، بلکه بررسی اثربخشی درمان های موثر بر کاهش علائم این اختلال نیز ضرورت دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد رفتاری بارکلی بر ابعاد فرزندپروری و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش کلیه کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی تخصصی کودکان شهر گرگان در ده ماهه اول سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 24 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر)، گواه (12 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش مادران به روش رفتاری بارکلی را در 12 جلسه 90 دقیقه ای آموزش دیدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های فرزندپروری آلاباما فرم والد (1991)، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس فرم والد (2001) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش والدین با رویکرد بارکلی باعث بهبود ابعاد فرزندپروری (مشارکت والدین، فرزندپروری مثبت، بی ثباتی در انضباط، ضعف در نظارت و تنبیه بدنی) در مادران و کاهش اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی شد (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش والدینی بارکلی می تواند با اصلاح الگوی تعاملی و فرزندپروری والدین کودکان دارای اختلال کم توجهی بیش فعالی، به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود ابعاد فرزندپروری مادران و اضطراب کودکان دارای اختلال کم توجهی بیش فعالی مورد استفاده گیرد.
مقایسه اثربخشی آموزش صلح درون وواقعیت درمانی برسرمایه روانشناختی زنان متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شرق تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی آموزش صلح درون و واقعیت درمانی بر سرمایه روانشناختی انجام شد. که با روش (شبه آزمایشی) پیش-آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری دوماهه اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به خانه سلامت ابوذر تهران در زمستان١۴٠٠بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند داوطلبانه، ۴۵ نفر انتخاب و به صورت تصادفی ١۵ نفردر گروه صلح درون، ١۵ نفردر گروه واقعیت درمانی و ١۵ نفردر گروه گواه جایگذاری شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز، ٢٠٠٧، PCQ) استفاده شد. هر دو گروه آزمایش مداخلات صلح درون و واقعیت درمانی گلاسر را به مدت ١٠ جلسه ٩٠ دقیقه ای دریافت کردند. در نهایت داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه گواه، هر دو روش درمانی تاثیر معناداری بر سرمایه روانشناختی زنان متاهل داشته است (٠۵/0 <p). همچنین یافته ها حاکی از آن بود که آموزش صلح درون نسبت به رویکرد واقعیت درمانی تاثیر بیشتری بر متغیر وابسته داشته است (٠۵/0<p). نتایج پژوهش نشان داد که آموزش صلح درون و واقعیت درمانی بر سرمایه روانشناختی زنان متاهل موثر بوده است.
نقش میانجی نشخوار خشم در رابطه بین باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی با شدت درد ادراک شده در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۱ (پیاپی ۹۲)
۱۳۰-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی نشخوار خشم در رابطه بین باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی با شدت درد ادراک شده در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به بیمارستان حضرت ابوالفضل (ع) تهران در سال 1401 بودند که توسط پزشکان و یا فلوشیپ تخصصی درد برای آنها تشخیص درد مزمن داده شده بودند و از بین آنها به روش هدفمند تعداد 400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.. ابزارهای پژوهش شامل شدت درد ادراک شده (PNMS، ون کورف، 1990)، باورهای فراشناختی (QMB، ولز و کارت رایت- هاتون، 2004)، عدم تحمل بلاتکلیفی (UIQ، فریستون و همکاران، 1994) و نشخوار خشم (ARQ، ساخودولسکی و همکاران، 2001) بود. داده ها به روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب داده ها با الگوی پیشنهادی پژوهش بود. باورهای فراشناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و نشخوار خشم بر شدت درد ادراک شده اثر مستقیم و معنادار داشتند (01/0>P). همچنین باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری نشخوار خشم بر شدت درد ادراک شده بیماران اثر غیرمستقیم و معناداری داشت (01/0>P). از این یافته ها می توان نتیجه گرفت که توجه به باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی باعث افزایش نشخوار خشم شده و میزان شدت درد ادراک شده در بیماران را افزایش می دهد.
نقش میانجی عزت نفس در رابطه بین سبک های فرزندپروری و سازگاری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۱ (پیاپی ۹۲)
۲۰۲-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش میانجی عزت نفس در رابطه بین سبک های فرزندپروری و سازگاری تحصیلی بود. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی به روش معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره ی متوسطه اول شهر رودسر در سال تحصیلی 1401–1400 بودند و از این جامعه، 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری (بامریند، 1973، PSI)، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ (1965، RSES) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی (بیکر و سریاک، 1984، SACQ) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد سبک فرزندپروری مقتدرانه و استبدادی بر سازگاری تحصیلی اثر مستقیم دارند (05/0)؛ در حالی که سبک سهل گیرانه اثر معنادار مستقیم بر سازگاری تحصیلی ندارد. از سوی دیگر نتایج نشان داد عزت نفس اثر مستقیم بر سازگاری تحصیلی دارد (05/0 P≤). همچنین تمامی سبک های فرزندپروری دارای اثر غیر مستقیم بر سازگاری تحصیلی از طریق نقش میانجی عزت نفس دارند (05/0 P≤). مدل نهایی نیز از برازش خوبی برخوردار بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت برای افزایش سازگاری تحصیلی در دانش آموزان، باید به سبک های فرزندپروری والدین و به ویژه عزت نفس دانش آموزان توجه شود.