فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۲۹۶-۲۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اپیدمی کرونا ویروس به عنوان یک بحران جهانی، تأثیرات عمیق و قابل توجهی بر سلامت روان و بهزیستی روانشناختی افراد، به ویژه دانشجویان، داشته است. در این دوران بحرانی، دانشجویان با چالش های متعددی از جمله تغییرات ناگهانی در شیوه های آموزشی، محدودیت های اجتماعی و نگرانی های بهداشتی مواجه شدند که می تواند به بروز اضطراب و افسردگی منجر شود. ویژگی های شخصیتی، به عنوان عوامل کلیدی در تعیین نحوه ی واکنش افراد به استرس و چالش ها، نقش مهمی در پیش بینی بهزیستی روانشناختی ایفا می کنند. همچنین تاب آوری، به عنوان توانایی فرد در مقابله با فشارها و بازگشت به حالت عادی، می تواند به عنوان یک میانجی گر در این فرآیند عمل کند. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانشجویان در اپیدمی کرونا براساس ویژگی های شخصیتی با نقش میانجی گری تاب آوری بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم در سال تحصیلی 1400-1399 با تعداد 9720 نفر بود که از این تعداد 369 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989)، پرسشنامه ویژگی های شخصیتی مک کری و کاستا (2008) و پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) بودند. جهت تحلیل داده ها، از مدل سازی معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد بین بهزیستی روانشناختی و تاب آوری با ویژگی های روان رنجوری همبستگی منفی و معناداری در سطح (001/0) وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین بهزیستی روانشناختی و تاب آوری با ویژگی های برون گرایی، گشودگی، موافق بودن و با وجدان بودن همبستگی مثبت و معناداری در سطح (001/0) وجود دارد. شاخص های برازش بدست آمده در مجموع نشان از برازش قابل قبول داده ها با مدل مفهومی دارد و مدل پژوهش از برازش نسبتا مناسبی برخوردار است و مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای در سطح معناداری قرار دارند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که ویژگی های شخصیتی دانشجویان به طور معناداری بر بهزیستی روانشناختی آن ها در دوران اپیدمی کرونا تأثیرگذار است و تاب آوری به عنوان یک عامل میانجی گر، نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند. به طور خاص، دانشجویانی که از ویژگی های شخصیتی مثبت و تاب آوری بالاتری برخوردار بودند، توانستند بهتر با چالش های ناشی از اپیدمی مقابله کنند و به سطح بالاتری از بهزیستی روانشناختی دست یابند.
Strategies and Consequences of Non-Marriage among Men: A Grounded Theory Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study is to examine the strategies and consequences of non-marriage among single men. Methods and Materials: The study was carried out using a qualitative approach and grounded theory methodology. The study population consisted of men whose age ranged between 33 and 45 years, considering the average age of marriage for men in the city of Kazerun in 2023 was 30.9 years. All participants were residents of Kazerun County in Fars Province. Sampling was conducted using purposive sampling based on inclusion/exclusion criteria until theoretical saturation was reached (15 participants). Data were collected through semi-structured interviews and analyzed using Strauss and Corbin's (1998) grounded theory approach, including open, axial, and selective coding. Findings: In the open coding phase, out of 232 identified codes, 33 open codes related to strategies and 56 open codes related to consequences were extracted. These codes were categorized into different concepts during axial coding. Finally, in the selective coding phase, the main categories and related outcomes of non-marriage were identified. The most significant strategies for not pursuing marriage included improving economic conditions, enhancing mental and physical well-being, developing alternative relationships, and seeking emotional or financial bonds. On the other hand, mental and psychological consequences, objective consequences, and environmental consequences were among the major outcomes associated with prolonged singlehood in men. These included negative emotions such as depression, isolation, wasted time and energy, and economic and social problems. Conclusion: This study revealed that the decision not to marry among men is the result of a combination of psychological, social, cultural, and economic factors that influence individual choices. Based on the findings, it is recommended that social and cultural policies aimed at supporting youth and facilitating marriage are essential. Moreover, identifying and thoroughly examining cultural and social barriers to marriage could help reduce the rate of singlehood and increase the willingness to marry among young people.
Comparison of the Effectiveness of Group Compassion Training and Group Choice Theory Training on Mindfulness and Needs Satisfaction in Couples at Risk of Divorce in Rasht(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of group compassion training and group choice theory training on mindfulness and needs satisfaction in couples at risk of divorce in Rasht. Methods: This research employed a quasi-experimental design with a pre-test, post-test, and control group, including a follow-up phase. The statistical population consisted of couples at risk of divorce who referred to counseling centers approved by the Welfare Organization of Rasht in 2023. A total of 60 participants were selected through convenience sampling and randomly assigned to two experimental groups (compassion training and choice theory training) and one control group (20 participants in each group). The research utilized the Mindful Attention Awareness Scale (MAAS) and the Basic Psychological Needs Satisfaction Scale as the main instruments. Both interventions were conducted in eight 90-minute sessions. Data were analyzed using repeated measures ANOVA with SPSS 26. Findings: The results revealed significant differences in the effectiveness of group compassion training and group choice theory training (p < .01). Group compassion training was found to be more effective than choice theory training in improving mindfulness and needs satisfaction. Both training types significantly impacted mindfulness and needs satisfaction in couples at risk of divorce (p < .01). Conclusion: Both group compassion training and group choice theory training were effective in improving mindfulness and needs satisfaction among couples at risk of divorce, with compassion training showing greater effectiveness. These findings suggest that compassion training may provide a more suitable approach for enhancing psychological well-being in couples facing marital challenges.
الگوی عوامل مؤثر بر رفتارهای خودآسیب رسان در فضای مجازی: یک مطالعه آمیخته اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: رفتارهای خود آسیب رسان در بین نوجوانان به ویژه در ارتباط با فضای مجازی، در سال های اخیر شایع است و مشکلات متعددی را ایجاد کرده است؛ بنابراین بررسی این موضوع و تلاش برای ارتقای نوجوان، نیازمند درک جامع و عمیقی از رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی، متناسب با شرایط محیطی و فرهنگی هر کشور است. اگرچه در طول سال گذشته، افزایش رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است، اما تحقیقات بسیار کمی در مورد این موضوع حیاتی در ایران وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر باهدف طراحی الگوی عوامل مؤثر بر رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی: یک مطالعه آمیخته اکتشافی انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد آمیخته (کمی و کیفی) و به شیوه اکتشافی در دو فاز انجام شده است. در فاز اول (بخش کیفی)، به منظور شناسایی رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی، از روش سه سویه سازی استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل خبرگان حوزه های درمان اختلال های روان شناختی ناشی از فضای مجازی، شامل روان شناسان، مشاوران و متخصصان مرتبط در سطح شهر تهران بود. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شد و داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید. تجزیه وتحلیل داده های کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد و نتایج حاصل برای طراحی ابزار اولیه (پرسش نامه) مورد استفاده قرار گرفت. در فاز دوم (بخش کمی)، ابزار طراحی شده بر اساس نتایج بخش کیفی شامل پرسش نامه ای با محوریت اطلاعات فردی و رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی بود که به صورت آنلاین در سراسر ایران توزیع شد. جامعه آماری این بخش شامل والدین، معلمان، مشاوران و متخصصان مرتبط با حوزه پژوهش بود. نمونه گیری به روش دردسترس انجام شد و پرسش نامه های 400 نفر از افراد نمونه پس از ارزیابی های اولیه برای تجزیه وتحلیل نهایی انتخاب شد. داده های بخش کمی با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی و با کاربرد نرم افزار Smart PLS 3.8 مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: پژوهش حاضر نشان داد که رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی را می توان در دو مقوله اصلی دسته بندی کرد: عوامل فردی یا روان شناختی و عوامل اجتماعی. در ادامه، نتایج تحلیل عاملی تأییدی که بر روی داده ها انجام شد، برازش مناسب مدل دو عاملی رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی را تأیید نمود. همچنین، همبستگی مثبت و معناداری بین ابعاد عوامل فردی/روان شناختی و عوامل اجتماعی رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی مشاهده گردید (05/0 > P) که نشان دهنده روایی هم زمان مناسب ابزار است. اعتبار ابزار نیز از طریق محاسبه آلفای کرونباخ برای هر دو عامل بالاتر از 7/0 به دست آمد که حاکی از قابلیت اعتماد مطلوب ابزار می باشد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می تواند مبنایی برای شناسایی و سنجش و مدیریت رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی در میان نوجوانان ایرانی و بهبود رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی در بین دختران متوسطه باشد.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن در زنان متقاضی جراحی های زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۲۴۷-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: نگرانی از شکل بدن و ترس از ظاهر جسمانی می تواند در اقدام به جراجی زیبایی مؤثر باشد. تاکنون اثربخشی شیوه های مختلفی بر متغیرهایی مانند شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن مورد بررسی قرار گرفته است ولی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت مورد توجه پژوهشگران نبوده است. بنابراین ضروری است تاثیر این مداخله برای بهبود وضعیت روانشناختی در افراد متقاضی جراحی زیبایی بررسی شود. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه آموزشی متمرکز بر شفقت بر کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن در زنان متقاضی جراحی های زیبایی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متقاضی جراحی زیبایی مراجعه کننده به کلینیک زیبایی در شهر تهران در 9 ماهه اول سال 1400 بودند که که از بین آن ها کلینیک فاطمه زهراء تهران به عنوان نمونه با شیوه در دسترس انتخاب شد و از میان مراجعه کنندگان به آن مرکز 30 نفر با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت درمان متمرکز بر شفقت به مدت 8 جلسه 120 دقیقه ای قرار گرفت. تمامی شرکت کنندگان به وسیله پرسشنامه های چند بعدی کمال گرایی (هویت و فلت، 1991)، شرم از تصویر بدن (دوارت و همکاران، 2014) و ترس از بدریختی بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS-24 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن بود (05/0 p<). همچنین نتایج مربوط به اثر تعاملی بین زمان و گروه نشان می دهد که این اثر در تمامی متغیرها معنی دار است (05/0 >p). بنابراین بین سطوح مختلف زمان و سطوح مختلف گروه ها تعامل وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت، لزوم تمرکز بر این درمان به عنوان یکی از درمان های کمکی، حمایتی و توانبخشی در کنار درمان دارویی در کاهش پیامدهای ناشی از کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری پیشنهاد می شود.
رابطه ی بین آزاردیدگی دوره ی کودکی با فرزندپروری فعلی مادران: نقش تعدیل گر تجربه های خیرخواهانه
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آزاردیدگی دوره کودکی با پیامدهای متعددی همراه است و می تواند عملکرد فرد را در دوران بزرگسالی نیز تحت تاثیر قرار دهد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل گر تجربه های خیرخواهانه در رابطه ی بین آزاردیدگی دوره ی کودکی با فرزندپروری فعلی مادران بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند 6 سال به بالای شهر کرمانشاه در سال 1400 بود. نمونه پژوهش شامل 269 مادر بود که از طریق نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه سبک های فرزندپروری (بامریند، 1991)، آزاردیدگی دوره کودکی (برنستاین و همکاران، 2003) و تجربیات خیرخواهانه (نارایان و همکاران، 2018) گردآوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-27 و Amos-24 و به روش ضریب همبستگی پیرسون، همبستگی جزئی و تحلیل مسیر انجام شد. یافته ها: نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که میان تجربه آزاردیدگی دوره کودکی با فرزندپروری مقتدرانه رابطه منفی معنادار (28/0-r=)، و میان تجربه خیرخواهانه با فرزندپروری مقتدرانه رابطه مثبت معنادار (45/0r=) وجود دارد (05/0>P). شدت رابطه بین تجربه آزاردیدگی کودکی با فرزندپروری مقتدرانه فعلی مادران، پس از کنترل اثر تجربه خیرخواهانه به 10/0- تغییر نمود، که این رابطه به لحاظ آماری معنادار نیست. علاوه بر این، معناداری مسیر اثر تعاملی نیز نشانگر تائید نقش تعدیل گر تجربه خیرخواهانه بر شدت رابطه بین تجربه آزاردیدگی کودکی و فرزندپروری مقتدرانه فعلی مادران بود. نتیجه گیری: هرچه میزان تجارب خیرخواهانه بیشتر باشد شانس بکارگیری سبک فرزندپروری مطلوب یا مقتدرانه افزیش می یابد. علاوه برآن این تجارب می تواند از شدت اثرات نامطلوب تجربه آزاردیدگی کودکی نیز بکاهد. بنابراین پیشنهاد می گردد متخصصان بهداشت روان به نقش تجارب خیرخواهانه به عنوان یکی از راهکارهای پیشگیری و تعدیل اثرات نامطلوب تجربه ترومای کودکی در آموزش های والدین توجه ویژه ای مبذول دارند
طراحی و اجرای برنامه ارزیابی، مداخله و پایش پیشگیری از خودکشی در سربازان ایرانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف خودکشی از مهم ترین علل مرگ در جهان است، به نحوی که دهمین علت مرگ در تمامی رده های سنی و سومین علت مرگ در بین افراد 15-24 سال است. خودکشی در محیط نظامی از جهات مختلف اهمیت دارد و این موضوع ضرورت اجرای برنامه پیشگیری از خودکشی برای این قشر را مضاعف می کند. در این مطالعه مقصود آن بوده که برای جامعه سربازان، برنامه پیشگیری از خودکشی بر مبنای مدل ارزیابی، مداخله و پایش خودکشی طراحی، پیاده سازی و ارزیابی گردد. مواد و روش ها در این مطالعه اقدام پژوهی، براساس مدل مذکور و با استفاده از بحث گروهی پنج نفر از خبرگان سلامت روان و افراد ذی ربط، برنامه ای در سه قسمت ارزیابی، مداخله و پایش تدوین شد و در یکی از پادگان های نظامی به مدت 1 سال به صورت آزمایشی اجرا گردید و با روش ترکیبی کمی/کیفی مورد ارزیابی قرار گرفت. داده های کمی با یک پادگان مشابه مقایسه شد. همچنین برای تعیین دقت سطح بندی خطر، در کنار مقیاس سنجش شدت خودکشی کلمبیا از مقیاس افکار خودکشی بک، مقیاس ناامیدی بک و پرسش نامه سلامت عمومی 28 استفاده شد. یافته ها در این مطالعه مشخص شد برنامه اجرا شده با مقیاس سنجش شدت خودکشی کلمبیا، با حساسیت بیشتری نسبت به روش سابق، می تواند خطر خودکشی را شناسایی کند و برحسب نظر افراد ذی ربط از نظر امکان پذیری، متناسب بودن، مقبولیت و اثربخشی شرایط قابل قبول دارد. نتیجه گیری مدل ارزیابی، مداخله و پایش خودکشی در صورتی که با شرایط محیط نظامی متناسب شود، برای کاهش خودکشی در سربازان مناسب خواهد بود و می توان در این مدل از مقیاس سنجش شدت خودکشی کلمبیا برای تعیین سطح تریاژ استفاده کرد.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر همدلی عاطفی، انطباق پذیری، نارسایی هیجانی و کارکرد زوجی در زوج های جوان ناسازگار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف ناسازگاری در زوج های جوان و عدم حل آن، از علل اصلی جدایی عاطفی و طلاق است که طبعات شخصی و اجتماعی زیادی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر همدلی عاطفی، انطباق پذیری، نارسایی هیجانی و کارکرد زوجی در زوج های جوان ناسازگار بود. مواد و روش ها در این پژوهش کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده، از طرح تحقیق دو گروهی همراه با پیش آزمون و پس آزمون همراه با یک پیگیری 6 ماهه استفاده شد. نمونه پژوهش از میان زوج های جوان ناسازگار شهرستان یزد بود که در سال 1402 به مراکز مشاوره و طلاق این شهر مراجعه کرده بودند. باتوجه به معیارهای ورود براساس روش نمونه گیری تصادفی ساده 52 زوج (104 نفر) انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (ACT) و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان پیش از اجرای مداخله و پس از آن به وسیله ابزارهای «پرسش نامه همدلی مهرابیان و اپستین (EES)، پرسش نامه انطباق پذیری و همبستگی اولسون (FACES-III)، پرسش نامه نارسایی هیجانی تورنتو (TAS-20) و پرسش نامه کارکرد زوجی اینریچ (ECS)» مورد سنجش قرار گرفتند. گروه آزمایش پروتکل مشخص درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت 8 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای در هر هفته دریافت کردند. گروه کنترل نیز توسط مجری طرح، در هر هفته پیگیری شد اما پروتکل درمانی خاصی برای آن ها اجرا نشد و بعد از مرحله پیگیری، پروتکل درمان برای آن ها نیز اجرا شد. درنهایت داده ها به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 29 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نتایج تحلیل کواریانس نشان داد بین میانگین نمرات گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای همدلی عاطفی، انطباق پذیری، نارسایی هیجانی و کارکرد زوجی در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشت (01/P<0). به طور مشخص، زوج هایی که در گروه آزمایش و تحت مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) قرار گرفتند، پس از پایان مداخله افزایش معناداری در میزان همدلی عاطفی و بهبود در انطباق پذیری و کارکرد زوجی نشان دادند، درحالی که میزان نارسایی هیجانی آن ها به طور معناداری کاهش یافت. نتیجه گیری براساس نتایج به دست آمده، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) می تواند به عنوان یک رویکرد مؤثر برای افزایش همدلی عاطفی، کاهش نارسایی هیجانی و بهبود انطباق پذیری و کارکرد زوجی در زوج های جوان ناسازگار مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، پیشنهاد می شود مراکز مشاوره و مراکز پیشگیری از طلاق از این رویکرد درمانی برای ارتقای کیفیت روابط زوجین و کاهش تعارضات زناشویی بهره مند شوند.
مقایسه اثر بخشی مشاوره پذیرش و تعهد و رویکرد شفقت به شیوه گروهی بر نظم جویی هیجان و کیفیت رابطه زناشویی زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۳۰۵-۲۸۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: ناباروری به عنوان یک مسئله استرس زا می تواند تنظیم هیجان و کیفیت روابط زناشویی را تحت تأثیر قرار دهد. در این میان، درمان های مبتنی بر پذیرش و تعهد و شفقت به عنوان رویکردهای نوین روان درمانی مطرح شده اند که هر دو بر بهبود تنظیم هیجان و ارتقای روابط زناشویی تأکید دارند. بااین حال، پژوهش های اندکی به مقایسه اثربخشی این دو رویکرد در جامعه زنان نابارور پرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد و رویکرد مبتنی بر شفقت بر تنظیم هیجان و کیفیت رابطه زناشویی زنان نابارور انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یکماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان نابارور شهر بجنورد در سال 1402 بودند، که از بین آنان 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه 15 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه ) جایگزین شدند. مداخلات آزمایشی با رویکرد پذیرش و تعهد و رویکرد شفقت در 8 جلسه 120 دقیقه ای برای گروه های آزمایش به اجرا در آمد. ابزار پژوهش پرسشنامه تنظیم هیجانات (گراس و جان، 2003) و پرسشنامه وضعیت زناشویی (گلوم بوگ راست، 1988) بود. به منظور تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس به شیوه اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار spss20 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد اثرات زمان، گروه و اثر متقابل زمان و گروه همگی معنادار بودند (001/0> p). در مقایسه های زوجی تفاوت دو رویکرد پذیرش و تعهد و شفقت با یکدیگر در پس آزمون بازارزیابی هیجانی و تفاوت آن ها در بازداری هیجانی معنادار و گروه پذیرش و تعهد تأثیر بیشتری داشت و در کیفیت روابط زناشویی تفاوت معناداری نداشتند (001/0< p). همچنین هر دو گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه در ابعاد بازارزیابی و بازداری هیجانی و کیفیت روابط زناشویی تفاوت معنادار و تأثیر بیشتری داشتند (001/0> p). نتیجه گیری: نتایج نشان داد به منظور بهبود تنظیم هیجان و کیفیت روابط زناشویی در زنان نابارور، می توان از مشاوره گروهی با رویکرد پذیرش و تعهد و شفقت استفاده نمود تا از عوارض خانوادگی و روانشناختی فقدان توانمندی تنظیم هیجان و همچنین کیفیت پایین روابط زناشویی و احتمال افزایش تعارضات و طلاق جلوگیری شود.
توانبخشی تصویرسازی ذهنی حرکتی- فضایی و تصویر بدن در افراد با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: آسیب بینایی فرد را با مسائل و مشکلات زیادی روبرو می کند که زندگی او را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین عوامل روانشناختی و محیطی می تواند منجر به ایجاد تصویر بدن منفی در افراد با آسیب بینایی شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مروری بر تحقیقات صورت گرفته در زمینه مداخلات مبتنی بر تصویرسازی ذهنی حرکتی-فضایی و تصویر بدن در افراد با آسیب بینایی است. روش: روش بررسی داده ها در مطالعه فعلی به صورت مروری نظام مند بود. روش شناسی آن مبتنی بر جمع آوری، طبقه بندی و خلاصه کردن یافته های مقالات علمی- پژوهشی مرتبط با مداخلات تصویرسازی ذهنی حرکتی- فضایی و تصویر بدن در افراد با آسیب بینایی که بین سال های 2010 تا 2023 میلادی برگرفته از پایگاه های اطلاعاتی اسکوپوس، گوگل اسکالر، پابمد، ابسکو، اریک، ساینس دایرکت و همچنین پایگاه های اطلاعاتی مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پورتال جامع علوم انسانی، ایران داک، مگیران، نورمگز با کلیدواژه های مداخلات تصویرسازی ذهنی، توانبخشی حرکتی، ادراک فضایی، تصویر بدن کودکان باآسیب بینایی و کودکان با آسیب بینایی انجام شده است. در جستجوی اولیه 68 مقاله انتخاب گردید و در ادامه 16 مقاله که عنوان آن ها تصویرسازی ذهنی، توان بخشی حرکتی و فضایی و تصویر بدن در افراد با آسیب بینایی بود، انتخاب شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که این مداخله برای بهبود تصویر بدن در افراد با آسیب بینایی مناسب است. همچنین تصویرسازی ذهنی می تواند باعث بهبود عوامل تأثیرگذار بر تصویر بدن از جمله رسانه ها و شبکه های اجتماعی، تفاوت های جنسیتی، توصیفات کلامی، فعالیت بدنی و قلدری شود. نتیجه گیری: با بررسی پژوهش ها انجام شده می توان نتیجه گرفت که مداخلات تصویرسازی ذهنی حرکتی-فضایی یکی از درمان های مرتبط برای افراد با آسیب بینایی است و می تواند تصویربدن را در این افراد بهبود بخشد.
تبیین مدل سازگاری زناشویی بر اساس درستکاری اخلاقی و معنویت با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی و نقش تعدیل گر عمر زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، تبیین مدل سازگاری زناشویی بر اساس درستکاری اخلاقی و معنویت، با میانجی گری انعطاف پذیری شناختی و نقش تعدیل گر عمر زندگی زناشویی بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل تمام زوجین ساکن تهران در سال 1403 بود. نمونه گیری به روش تصادفی خوشه ای انجام شد و شامل 453 مرد و 453 زن بود. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های سازگاری زناشویی اسپانیر (1986)، التزام به اخلاق جعفری روشن (1395)، معنویت شریفی و همکاران (1392)، و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندورال (2010) بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-21 و AMOS-7 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد مدل مفهومی پژوهش از برازش مناسبی برخوردار بود (RMSEA=0.074، GFI=0.952). بین درستکاری اخلاقی و معنویت با سازگاری زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود داشت. همچنین، درستکاری اخلاقی و معنویت از طریق انعطاف پذیری شناختی بر سازگاری زناشویی اثر غیرمستقیم معناداری داشتند. نقش تعدیل گر عمر زناشویی نیز در روابط بین متغیرها تأیید شد. نتیجه گیری: درستکاری اخلاقی و معنویت از طریق افزایش انعطاف پذیری شناختی، می توانند به بهبود سازگاری زناشویی کمک کنند و این روابط با توجه به طول عمر زناشویی دستخوش تغییر می شوند. تقویت این ابعاد در برنامه های مشاوره ای می تواند در ارتقاء رضایت زناشویی مؤثر باشد.
نقش میانجیگر دلبستگی به خدا در رابطه پریشانی روان شناختی و سلامت روان شناختی با بخشش(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
93 - 112
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجیگر دلبستگی به خدا در رابطه پریشانی روان شناختی و سلامت روان شناختی با بخشش انجام شد. جامعه آماری را بزرگسالان شهر تهران تشکیل دادند. نمونه شامل ۴۰۷ نفر (339 خانم و 68 آقا) در دامنه سنی ۱۸ ۵۷ سال بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه دلبستگی به خدا (AGS)، مقیاس سلامت روانی (MHI-28)، پرسش نامه اضطراب، افسردگی، استرس (Dass-14) و مقیاس بخشش هارتلند (HFS) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری و آزمون سوبل استفاده شد. یافته ها نشان داد که بخشش بر روی سلامت روانی و دلبستگی به خدا و همچنین دلبستگی به خدا بر سلامت روانی اثر مثبت و معنی داری دارند؛ همچنین همبستگی معکوس و معنی دار بین سلامت روانی و افسردگی، اضطراب و استرس نیز دیده شد. بررسی اثر میانجی دلبستگی به خدا بر رابطه بخشش و سلامت روانی نشان داد که دلبستگی به خدا می تواند اثر میانجی معنی داری داشته باشد. شاخص های ارزیابی مدل نیز نشان داد که مدل ساختاری برازش لازم برای هدف تعیین میانجیگری و پیش بینی را داراست و می توان با تقویت دلبستگی به خداوند، رابطه بین بهزیستی روان شناختی و بخشش را تحکیم کرد.
اثربخشی بازی درمانی عصب شناختی بر کارکردهای اجرایی و حافظه کاری کودکان دارای اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۲۰۴-۱۹۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بازی درمانی عصب شناختی بر کارکردهای اجرایی و حافظه کاری کودکان دارای اختلالات یادگیری انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان پایه ابتدایی با اختلالات یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از بین آنان تعداد 30 نفر از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه گواه و 15 در گروه آزمایش) جایگذاری شدند. جهت جمع آوری داده ها از چهارمین ویرایش آزمون هوش وکسلر کودکان (2003WISC-IV, )، آزمون عصب شناختی کولیج (2002، CNI) و آزمون حافظه کاری کورنولدی و همکاران (1998،CWMT ) استفاده شد. مداخله بر اساس پروتکل بازی درمانی عصب شناختی در یازده جلسه 60 دقیقه ای و هفته ای دوبار صورت گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین میانگین پس آزمون حافظه کاری و توجه در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود داشت. علاوه بر این نتایج نشان داد که این مداخله توانسته تأثیر خود را در طول زمان نیز به شکل معناداری حفظ نماید (۰۰۰۱/0>P). در نتیجه بازی درمانی عصب شناختی می تواند به عنوان رویکردی مؤثر برای افزایش حافظه کاری و توجه در کودکان دارای اختلالات یادگیری مورد استفاده قرار گیرد.
نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال طیف اتیسم یکی از پیچیده ترین اختلالات رشدی است که بر توانایی های شناختی، هیجانی و اجتماعی کودکان تأثیر می گذارد. تنظیم هیجان و سبک های دلبستگی از عوامل مهمی هستند که می توانند به طور مستقیم بر مهارت های اجتماعی و میزان اضطراب کودکان مبتلا به این اختلال تأثیر بگذارند. با وجود پژوهش های متعدد در زمینه اختلال طیف اتیسم، هنوز خلأهای بسیاری در فهم کامل نقش واسطه ای تنظیم هیجان در این رابطه ها وجود دارد. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در سال 1403-1402 در شهر کرمانشاه بود که از میان آن ها تعداد 200 کودک به صورت دردسترس با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، والد یا مراقب کودکان به پرسشنامه های سبک دلسبتگی در کودکی میانه (رونقی و همکاران، 1392)، مهارت های اجتماعی (بلینی و هوف، 2007)، تنظیم هیجان (شیلدز و سیچتی، 1997) و اضطراب (راجرز و همکاران، 2016) پاسخ دادند. جهت تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار Spss-24 و Amos-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک های دلبستگی ایمن تر با افزایش مهارت های اجتماعی (382/0 =β) و کاهش اضطراب (138/0- =β) در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم همراه است. همچنین تنظیم هیجان نقش میانجی در رابطه سبک دلبستگی و مهارت اجتماعی (067/0 =β) و سبک دلبستگی و اضطراب (029/0- =β) دارد (05/0 <p). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود که برنامه های مداخله ای مناسب توسط متخصصان طراحی شود و در مراکز و مدارس استثنایی ویژه اتیسم اجرا شود. همچنین برگزاری کارگاه های آموزش خانواده (به ویژه مادر/ مراقب) مبتنی بر نقش سبک دلبستگی بر مهارت های اجتماعی و اضطراب کودکان دچار اختلال طیف اتیسم تدارک دیده شود.
اثربخشی بسته آموزش تلفیقی مبتنی بر درمان چشم انداز زمان و درمان مثبت نگر بر کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی بیماران افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: درمان چشم انداز زمان با تغییر در نحوه ادراک زمان، به افراد کمک می کند تا تعادل بهتری میان گذشته، حال و آینده خود ایجاد کرده و از تجربیات منفی فاصله بگیرند، درحالی که درمان مثبت نگر با تقویت نقاط قوت و افزایش احساسات مثبت، افراد را به سمت بهزیستی روانشناختی هدایت می کند. با وجود اثربخشی هر یک از این رویکردها به صورت مجزا، مطالعات کافی در مورد تلفیق آن ها و بررسی تأثیر هم افزایی این ترکیب بر روی بیماران افسرده وجود ندارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی بسته آموزشی تلفیقی مبتنی بر درمان چشم انداز زمان و درمان مثبت نگر بر کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی بیماران افسرده انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مراجعه کننده به مرکز مشاوره امین وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1401 بودکه از میان 40 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 20 نفر) گمارده شدند. ابزارهای جمع آوری داده شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (ریف، 2002) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 26 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تلفیقی مبتنی بر درمان چشم انداز زمان و درمان مثبت نگر منجر به افزایش کیفیت زندگی در افراد افسرده شود (01/0 >p)؛ همچنین آموزش تلفیقی در ارتقای بهزیستی روانشناختی مؤثر بود (01/0 >p) و نتایج این تأثیر در بازه زمانی 2 ماهه نیز پایدار بود (01/0 >p). نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش توصیه می شود مسئولین نظام بهداشت و سلامت جامعه، با انجام مطالعات عمیق تر، ضمن رصد و پایش عوامل مؤثر بر افسردگی، بر شیوه های بهبود کیفیت زندگی، بیماران افسرده متمرکز شوند و با ایجاد بانک اطلاعات بیماران دارای اختلال افسردگی، برنامه های مدونی را برای درمان پیش بینی نمایند.
عوامل اجتماعی مؤثر در کاهش بازگشت معتادان به مصرف مجدد مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۲۸۱-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: بیشتر مطالعات حوزه اعتیاد بر شاخص های تأثیرگذار بر اعتیاد متمرکز شده اند و مطالعات معدودی به تأثیر عوامل عوامل اجتماعی در بازگشت مجدد به مصرف مواد متمرکز شده اند. بنابراین با توجه به چند بعدی بودن گرایش به مصرف مواد مطالعه در خصوص گرایش مجدد به مواد از طریق عوامل زیستی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی یک ضرورت اساسی است. هدف: این مطالعه با هدف عوامل اجتماعی مؤثر در کاهش بازگشت معتادان به مصرف مجدد مواد انجام شده است. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه جوانان دامنه سنی 15 تا 30 سال شهر ایذه در سال 1403 تشکیل دادند که بر اساس گزارش سازمان مبارزه با مواد مخدر شهر ایذه 3200 نفر می باشند. نمونه پژوهش 345 نفر از جوانان مصرف کننده مواد مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد شهر ایذه بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های یادگیری اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی محقق ساخته و ولع مصرف صالحی فدردی و همکاران (1389) جمع آوری شد. به منظور تحلیل داده های پژوهش از نرم افزار SPSS.26 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری به روش همزمان استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین یادگیری اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی با ولع مصرف رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیری نشان داد که به ترتیب حمایت اجتماعی 35، مشارکت اجتماعی 62 و یادگیری اجتماعی 13 درصد از واریانس وسوسه مجدد مصرف مواد را در جوانان تبیین می کنند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان می دهد افرادی که آمادگی بیشتری برای مصرف مجدد مواد دارند، دارای سطح پایین تری از حمایت، مشارکت و یادگیری اجتماعی هستند. بنابراین، توجه به این متغیرها و تدوین برنامه های آموزشی مبتنی بر این متغیرها در کاهش مصرف مجدد مواد در مصرف کنندگان پیشنهاد می شود.
هنجاریابی ابزار سنجش هوش ورزشی در نمونه ورزشکاران و غیر ورزشکاران: کاربرد مدل های چندبعدی نظریه سوال پاسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۲۸۵-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: هوش ورزشی به عنوان توانایی پردازش و واکنش مؤثر به محرک های محیطی نقش کلیدی ایفا می کند.. بسیاری از مطالعات به اهمیت مؤلفه های هوش در موفقیت ورزشی پرداخته اند، اما ابزارهای موجود تنها به ارزیابی جنبه های محدودی از هوش ورزشی پرداخته و به طور جامع توانایی های چندگانه ورزشکاران را در شرایط پویا نمی سنجند. این شکاف پژوهشی نیاز به طراحی ابزاری جامع را برجسته می سازد که بتواند با ارزیابی چندبعدی، درک دقیق تری از توانمندی های شناختی و عملکردی ورزشکاران ارائه دهد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی ساختار عاملی و ارائه هنجارهای ابزار هوش ورزشی در میان ورزشکاران و غیرورزشکاران در سال 1401 بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی و از نوع توسعه ابزار بود. جامعه آماری شامل تمامی ورزشکاران و غیرورزشکاران 16 تا 35 ساله استان البرز بود که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 624 نفر انتخاب شدند. در این پژوهش علاوه ابزار هوش ورزشی (پژوهشگرساخته، 1403) از آزمون هوش (کتل، 1961) استفاده شد. جهت تحلیل آماری از مدل های چندبعدی نظریه سؤال پاسخ، آلفای طبقه بندی شده، آلفای کرانباخ، رتبه های درصدی و نمرات T استفاده شد و داده ها با نرم افزارهای SPSS نسخه 27، نرم افزار R نسخه 4.0.2 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج بررسی روایی ابزار با مدل های چندبعدی نظریه سؤال پاسخ، پنج عامل ابزار هوش ورزشی تأیید کرد. همچنین همبستگی بین هر یک از ابعاد ابزار هوش ورزشی با آزمون هوش کتل نیز مثبت معنی دار بود (05/0 >P) که نشان داد روایی ملاکی نیز برقرار است. اعتبار ابزار هوش ورزشی با روش آلفای کرونباخ برای هر یک از پنج عامل آن بیشتر از 6/0 محاسبه شد که مطلوب و قابل پذیرش بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر و اهمیت ارزیابی هوش ورزشی به ویژه بین نوجوانان ورزشکار، می توان تأیید کرد که ابزار هوش ورزشی، ابزاری مناسب و معتبر برای ارزیابی هوش ورزشی افراد بزرگسال 16 تا 35 سال است و براساس هنجارهای ارائه شده می توان وضعیت فرد را در جامعه تعیین کرد. لذا توصیه می شود از این ابزار برای سنجش هوش ورزشی استفاده شود و براساس آن به تعیین نیازهای آموزشی پرداخته شود.
اثر بخشی مداخله ی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی بر تمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
۲۹-۵
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی مداخله ی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی بر تمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان بود. روش: پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان (سال تحصیلی 1400-1401) بود که با روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تمایل و هویت کارآفرینی تحصیلی استفاده شد. برای گروه آزمایش، مداخله ی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی در ده جلسه ی 90 دقیقه ای اجرا شد و داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که این مداخله، منجر به افزایش تمایل(01/0 > p، 62/25=F) و هویت کارآفرینی تحصیلی(01/0 > p، 28/19=F) در دانشجویان تحصیلات تکمیلی شده است. نتیجه گیری: مداخله ی مبتنی بر مدل خود مدیریتی شناختی _ اجتماعی مسیر شغلی، از طریق افزایش خودکارآمدی مقابله ای و فرآیندی، رشد رفتارهای مسیر شغلی انطباقی، تمرکز بر فعالیت های اکتشاف و طرح ریزی مسیر شغلی و تسهیل تاثیرات بافتی و محیطی، سبب می شود تا دانشجویان تمایل بیشتری به مسیر شغلی کارآفرینی تحصیلی داشته باشند و اقدام به ساخت و رشد هویت کارآفرینی تحصیلی کنند.
مقایسه اثربخشی درمان سیستم خانواده درونی و شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانه های افسردگی و بدریخت انگاری بدنی در زنان دارای تجربه ترومای کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۰۹-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: رویدادهای تروماتیک کودکی یک نگرانی عمده برای سلامت عمومی است و مطابق با نتایج مطالعات ریشه بسیاری از مشکلات روانی مانند افسردگی و بدریخت انگاری بدنی است. با بررسی ادبیات موجود در این حوزه تاکنون اثر درمان های مختلفی بر افراد دارای تجربه ترومای کودکی بررسی شده است ولی هیچ مطالعه ای به مقایسه درمان سیستم خانواده درونی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی نپرداخته است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان سیستم خانواده درونی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانه های افسردگی و بدریخت انگاری بدنی در زنان دارای تجربه ترومای کودکی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون باگروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان دارای تجربه ترومای کودکی مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر لاهیجان در سال 1402 بود. از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 نفر انتخاب شدند و در 2 گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 20 نفر) گمارش شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی (بک، 1996)، بدریخت انگاری بدنی (فیلیپس و همکاران، 1997) و ترومای کودکی (برنستاین و همکاران، 2003) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار spss نسخه 25 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو مداخله بر نشانه های افسردگی و بدریخت انگاری بدنی اثربخش و در مرحله پیگیری اثر درمان پایدار بود (001/0 >P). همچنین نتایج نشان داد درمان سیستم خانواده درونی بر نشانه های افسردگی اثربخشی بیشتری دارد (001/0 >P). همچنین نتایج نشان داد بین درمان سیستم خانواده درونی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بدریخت انگاری بدنی تفاوتی وجود ندارد (001/0 >P). نتیجه گیری: باتوجه به نتایج به دست آمده می توان از درمان سیستم خانواده درونی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان درمانی مؤثر در بهبود نشانه های افسردگی و بدریخت انگاری بدنی افراد دارای تروما استفاده نمود.
ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس مفهوم احترام در کودکان 10 تا 12 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مفهوم احترام یکی از ارزش های اساسی در تربیت و رشد اجتماعی است که در سیاست ها، برنامه های آموزشی و محیط های کاری مورد توجه قرار گرفته است. با وجود توافق عمومی بر اهمیت احترام، تحقیقات موجود بیشتر بر بزرگسالان متمرکز بوده و کمتر به مفهوم سازی و سنجش احترام در کودکان پرداخته شده است. به ویژه در کودکان 10 تا 12 ساله، که در مرحله ی کلیدی رشد شناختی و اخلاقی قرار دارند، ابزارهای روان سنجی معتبر و استاندارد برای بررسی این مفهوم به ندرت توسعه یافته اند. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه مفهوم احترام در کودکان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی– همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان 10 تا 12 ساله، شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شد و از بین جامعه هدف، 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به مقیاس محقق ساخته احترام پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی با استفاده از نرم افزارهای smat PLS 4, SPSS-26 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که مقیاس مفهوم احترام همسانی درونی قابل قبولی دارد (886/0=α)؛ میزان همبستگی بین دو بار اجرای این مقیاس 873/0 بود (01/0 P<). همچنین نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که الگوی تک عاملی این مقیاس برازش مطلوبی دارد. نتیجه گیری: مقیاس مفهوم احترام کودکان در ایران از ویژگی های روان سنجی مطلوبی برخوردار است و می توان از این ابزار در بررسی مفاهیم مربوط به احترام در کودکان استفاده کرد.