فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Objective: Marital life is the cause of the development of social relations and provides a ground for the exercise of power, from domination to hegemony. The purpose of this study is to investigate the methods of persuasion used by women in the experience of everyday life among married people in Guilan province, Iran.Methods: This research used a qualitative approach with semi-structured interviews and purposive sampling among 45 married men and women in Guilan province. Thematic analysis was employed to analyze the data obtained from the interviews.Results: The data analysis revealed 15 basic themes, 7 organizing themes, and 2 global themes. The findings indicate that, in the past, men used social, economic, and psychological dominance against women, in addition to physical dominance. However, in the new society, with women's resistance, such dominance has become negative and illegitimate. Women now accept men's superiority not by force but through internal desire and persuasion. Therefore, today, the exercise of men's power against women has shifted from a state of dominance and asymmetry to a more symmetrical but hegemonic state.Conclusion: In the past, men used more dominance but less authority against women, but today's men use less dominance and more authority. New men's exercise of power is more persuasive, hidden, and corresponding to Rutherford's new masculinity, Connell's hegemonic masculinity, and Bourdieu's symbolic violence.
پیش بینی رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان بر اساس سبک های دلبستگی، شفقت به خود، و تکانشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
۱۰۱-۸۷
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: خودآسیب رسانی روشی نامناسب برای مقابله با مشکلات عاطفی، تنیدگی، خشم، و ناامیدی است. فراوانی انواع رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانی بیشتر از سایر دوره های زندگی است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان بر اساس سبک های دلبستگی، شفقت به خود، و تکانشگری انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان ایرانی دختر و پسر 12 تا 18 ساله در سامانه نوشتاری پیشگیری از بحران طی اردیبهشت تا خرداد 1403 بود که از این بین 161 نفر که ملاک های شرکت در پژوهش را دارا بودند به صورت غیرتصادفی و پیاپی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل سیاهه خودگزارشی خود آسیب رسانی (کلونسکی و گلن، 2009)، مقیاس شفقت به خود (نف،2003)، پرسشنامه تکانشگری بارات (1959)، مقیاس دلبستگی (هازان و شیور، 1987) بود. داده ها از طریق تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی با نرم افزارSPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه منفی و معنادار بود (001.0 < p ، 72/0-r= ) و بین سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه مثبت و معنادار بود (001.0 < p ، 43/0r= ). بین سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرای اضطرابی و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (001.0 < p ، 55/0r= ). همچنین رابطه بین شفقت به خود و رفتارهای خودآسیب رسان نیز منفی و معنادار بود (001.0 < p ، 61/0-r= ) و بین تکانشگری و رفتارهای خودآسیب رسان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01.0 < p ، 19/0r= ). از سویی نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که متغیرهای سبک دلبستگی، شفقت به خود، و تکانشگری می توانند 55 درصد از تغییرات در رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان را به طور معناداری پیش بینی کنند. نتیجه گیری: سبک دلبستگی ایمن و شفقت به خود به عنوان عوامل محافظتی، و دلبستگی ناایمن و تکانشگری به عنوان عوامل خطر در خودآسیب رسانی نقش دارند. طراحی مداخلات خانواده محور برای تقویت دلبستگی ایمن، آموزش شفقت به خود، و مدیریت تکانشگری پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی در این پژوهش مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، والدین کودکان مبتلا به نقص توجه و بیش فعالی شهر تهران در سال 1402 بود که از بین آن ها به طور در دسترس 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره جایگذاری شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتاری کودکان راتر (1964، RCBQ) بود. پس از اجرای پیش آزمون در هر سه گروه، گروه های آزمایش به مدت 10 جلسه، هفته ای یک جلسه، تحت آموزش و مداخله گروهی قرار گرفتند. سپس میزان مشکلات رفتاری در هر دو گروه آزمایش و همچنین گروه کنترل مجدداً مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون گروه های مداخله (آدلری و رفتاری) و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). بنابراین آموزش والدین چه با رویکرد آدلری و چه با رویکرد رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مؤثر است. همچنین نتایج دو گروه آزمایش آدلری و رفتاری با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت آموزش والدین با دو رویکرد آدلری و رفتاری اثربخشی یکسانی بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه دارد.
رابطه صمیمیت زناشویی، خودانسجامی و بهزیستی روانشناختی والدین با امنیت روانی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش صمیمیت زناشویی، خودانسجامی و بهزیستی روان شناختی والدین در پیش بینی امنیت روانی فرزندان پسر دوره دوم متوسطه بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی جاری بود که 357 نفر از آن ها با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (فرم کوتاه)، مقیاس صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون، پرسشنامه خودانسجامی قربانی و همکاران، و پرسشنامه امنیت روانی مازلو (فرم کوتاه) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه هم زمان تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که میان صمیمیت زناشویی، خودانسجامی و بهزیستی روان شناختی والدین با امنیت روانی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد. این سه متغیر توانستند به طور مشترک 46 درصد از واریانس امنیت روانی را پیش بینی کنند. در این میان، خودانسجامی قوی ترین پیش بینی کننده امنیت روانی فرزندان بود (β=0.359، p<0.0001)، و پس از آن بهزیستی روان شناختی (β=0.326، p=0.001) و صمیمیت زناشویی (β=0.270، p<0.0001) قرار گرفتند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که سلامت روانی، انسجام درونی و کیفیت روابط زناشویی والدین نقش مهمی در ارتقاء امنیت روانی نوجوانان ایفا می کنند. این یافته ها ضرورت توجه به آموزش های خانواده محور، مشاوره زناشویی و ارتقاء مهارت های روان شناختی والدین را در برنامه های سلامت روان کودکان برجسته می کند.
مقایسه مداخلات روان شناختی خودمراقبتی و خودشفقت ورزی بر اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی آموزش خودمراقبتی و خودشفقت ورزی بر اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه بود. روش شناسی: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری بود. جامعه آماری آن شامل تمامی بیماران دارای پیوند کلیه مراجعه کننده به بیمارستان رازی شهرستان رشت بود که در سه ماهه اول 1403 به پزشکان بخش اورولوژی و دیالیز جهت پیگیری های درمان مراجعه داشتند و تعداد آن ها 176 نفر بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 45 نفر بود. در این پژوهش از ابزار پرسشنامه اعتماد به نفس سرمد و همکاران (1390) استفاده شد. جلسات خودمراقبتی و خودشفقت ورزی در 8 جلسه 60 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه به ترتیب براساس پروتکل اورم (2001) و گیلبرت (2009) در گروه های آزمایش به اجرا در آمدند. از روش آماری تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی برای تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین اثربخشی آموزش خودمراقبتی و برنامه آموزشی خودشفقت ورزی بر سطح اعتماد به نفس افراد وجود دارد (05/0>p) و آموزش خودشفقت ورزی در بهبود عزت نفس بیماران پیوند کلیه در مقایسه با آموزش خوددلسوزی مؤثرتر بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که کاربرد مداخلات روانشناختی با تمرکز بر خودشفقت ورزی، همراه با آموزش اصول خودمراقبتی، می تواند رویکردی جامع برای بهبود وضعیت روانی و اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه فراهم کند.
بررسی تأثیر فناوری های دیجیتال بر صمیمیت زناشویی با تأکید بر نظریه مثلث عشق استرنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی یک مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه مثلث عشق استرنبرگ بر صمیمیت زناشویی در بستر استفاده از فناوری های دیجیتال است. روش شناسی: این مطالعه از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه با گروه کنترل بود. نمونه شامل ۳۰ زن متأهل ساکن تهران بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام ۱۵ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش در ده جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش روان شناختی شرکت کرد. ابزار اندازه گیری، مقیاس صمیمیت زناشویی بود و داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در نمرات صمیمیت زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.001). میانگین نمرات گروه آزمایش از مرحله پیش آزمون به پس آزمون افزایش چشمگیری یافت و در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. نتایج آزمون بونفرونی نیز معناداری تفاوت بین مراحل مختلف را در گروه آزمایش تأیید کرد. نتیجه گیری: مداخله مبتنی بر نظریه استرنبرگ منجر به افزایش معنادار صمیمیت زناشویی و پایداری آن در بلندمدت شد. این نتایج نشان می دهد آموزش های ساختاریافته در حوزه مهارت های ارتباطی دیجیتال و هیجانی می تواند کیفیت روابط زناشویی را در دوران دیجیتال بهبود بخشد.
اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه بر اساس تجربه زیسته نوجوانان مبتلا به رفتارهای خودآسیب رسان بر تصویر بدنی و سلامت معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود تصویر بدنی و سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی کنترل شده با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان 13 تا 17 ساله مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بود که دارای رفتارهای خودآسیب رسان بودند. 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مبتنی بر پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چندبعدی تصویر بدنی و پرسشنامه سلامت معنوی الیسون و پالوتزین بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل آماری نشان داد که اثر گروه، زمان و تعامل گروه × زمان برای متغیرهای تصویر بدنی و سلامت معنوی معنادار بود (p < 0.001). نتایج آزمون بونفرونی نیز نشان داد که در گروه آزمایش، تفاوت بین پیش آزمون و پس آزمون و نیز پیش آزمون و پیگیری در هر دو متغیر معنادار بوده است (p < 0.001)، در حالی که در گروه کنترل هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته می تواند به طور معناداری موجب بهبود تصویر بدنی و ارتقاء سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان شود و اثرات آن تا پنج ماه پس از مداخله نیز پایدار باقی بماند.
بررسی تأثیر نگرش به درس مطالعات بر رضایت تحصیلی و عملکرد تحصیلی و انگیزش تحصیلی با نقش میانجی هیجان تحصیلی در مقطع دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۷۴-۲۴۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: عملکرد تحصیلی، رضایت تحصیلی و انگیزش تحصیلی به عنوان مهم ترین شاخص توفیق فعالیت های علمی و آموزشی و موضوع با اهمیتی برای سیاستگذاران نظام آموزش و پرورش محسوب می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر نگرش دانش آموزان در درس مطالعات بر رضایت تحصیلی و عملکرد تحصیلی و انگیزش تحصیلی با نقش میانجی هیجان تحصیلی در دبیرستان شهر کربلا در سال تحصیلی 23- 2022 انجام شد. روش: پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دبیرستان های شهر کربلاء به تعداد 885 نفر بود، با استفاده از فرمول کوکران تعداد 302 نفر ابا روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ، از پنج پرسشنامه استاندارد نگرش به درس عسگری (1389)، هیجانات تحصیلی از پکران و همکارانش (2002)، رضایت از تحصیل از احمدی (1388)، عملکرد تحصیلی از فام و تیلور (1999) و انگیزش تحصیلی از هارتر (1981) استفاده شد، روایی پرسشنامه به تایید رسید و پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در یک بررسی مقدماتی برای پرسشنامه نگرش به درس 82/0، هیجان های تحصیلی 91/0، رضایت از تحصیل 88/0، عملکرد تحصیلی 89/0 و انگیزش تحصیلی 86/0 مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده با استفاده از تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای آماری SPSS و Lisrel صورت گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان که نگرش به تحصیل به صورت مستقیم و با نقش میانجی هیجان های تحصیلی بر رضایت تحصیلی، عملکرد تحصیلی و انگیزش تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت و معنی داری دارد. نتیجه گیری: معلمان سر مشق ها و الگوهای بسیار مؤثر و قوی در شکل گیری رفتارها، عادات و نگرش های دانش آموزان محسوب می شوند. همچنین نگرش تحصیلی حتی در دوران بزرگسالی با آموزش قابل تغییر است. کیفیت مناسب کلاس درس می تواند این باور را به دانش آموزان القاء کند که فعالیت های کلاسی ارزشمند هستند.
ارائه مدل ساختاری تبیین اضطراب مرگ بر اساس کیفیت زندگی با نقش میانجی گر شفقت به خود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۸۶-۱۶۸
حوزههای تخصصی:
زمینه: اضطراب مرگ به عنوان یک بحران وجودی، کیفیت زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. از طرف دیگر، شفقت به خود به عنوان یک عامل محافظتی در برابر انواع حالت های اضطراب از جمله اضطراب مرگ معرفی شده است. علی رغم مطالعات متعدد در مورد روابط متغیرهای مذکور، در مورد تدوین مدل ساختاری تبیین اضطراب مرگ بر اساس کیفیت زندگی با نقش میانجی گر شفقت به خود، خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، تدوین مدل ساختاری تبیین اضطراب مرگ بر اساس کیفیت زندگی با نقش میانجی گر شفقت به خود بود. روش: روش این پژوهش، همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد ۵۰ تا ۶۵ ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی واقع در شرق شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بود. حجم نمونه آماری نیز 354 نفر بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل مقیاس اضطراب مرگ (تمپلر، 1970)؛ پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)؛ مقیاس شفقت به خود (نف، 2003) بود. برای تحلیل داده های این پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS26 و AMOS23 استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج شاخص های برازش، مدل ساختاری این پژوهش از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج تحلیل داده های پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی و شفقت به خود به صورت منفی و معنادار، اضطراب مرگ را پیش بینی می کنند (01/0 >P). هم چنین نتایج نشان داد، کیفیت زندگی با میانجی گری شفقت به خود، اضطراب مرگ را پیش بینی می کند (01/0 >P). نتیجه گیری: با توجه یافته های این پژوهش مبنی بر این که کیفیت زندگی با میانجی گری شفقت به خود، اضطراب مرگ را در افراد پیش بینی می کند، روانشناسان می توانند با کمک به مراجعان جهت ارتقای کیفیت زندگی و شفقت به خود، اضطراب مرگ را در آن ها کاهش دهند.
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و ذهن آگاهی مبتنی بر استرس بر علائم خودشیفتگی آسیب پذیر در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۲۰۳-۱۸۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال شخصیت مرزی و خودشیفتگی آسیب پذیر، اگرچه به عنوان سازه ای متمایز شناخته می شوند اما با هم در ارتباط هستند. رفتاردرمانی دیالکتیک و ذهن آگاهی مبتنی بر استرس می تواند در بهبود این جنبه نقش مؤثری داشته باشد. با این حال، شکاف پژوهشی موجود به دلیل کمبود مطالعاتی که به صورت مستقیم اثرات رفتاردرمانی دیالکتیک و ذهن آگاهی مبتنی بر استرس را بر علائم خودشیفتگی آسیب پذیر در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی، بررسی کرده اند، مشهود است و مطالعه مقایسه ای تا به حال انجام نشده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و ذهن آگاهی مبتنی بر استرس بر علایم خودشیفتگی آسیب پذیر در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به کلینیک درمانی بهار در سال 1403 در شهر رشت بود. در این پژوهش 45 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری (دو گروه مداخله و یک گروه گواه) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر استرس (کابات زین، 2009) و 10 جلسه تحت مداخله ی رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، 1993) قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودشیفتگی مرضی (پینکاس و همکاران، 2009) استفاده شد. تحلیل داد ه ها با بهره گیری از آزمون آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پیش آزمون خودشیفتگی با نمرات پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشت (05/0 >P)، همچنین نتایج دلالت بر آن داشت که بین دو درمان در طول زمان تفاوت معناداری وجود نداشت، اما هر یک از درمان ها نسبت به گروه گواه تغییرات معناداری در خودشیفتگی داشتند (05/0 >P). نتیجه گیری: براساس نتایج رفتاردرمانی دیالکتیک و ذهن آگاهی مبتنی بر استرس دو روش درمانی کارآمد در بهبود خودشیفتگی در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی است. این نتایج می توانند به متخصصان حوزه روانشناسی بالینی در طراحی مداخلات دقیق تر و مؤثرتر کمک کرده و موجب ارتقای کیفیت زندگی افراد مبتلا به این اختلال شوند.
مقایسه اثربخشی رویکرد مبتنی بر تقویت کارکردهای اجرایی با برنامه خانواده محور در دانش آموزان دارای اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۱۱۷-۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال خواندن به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات یادگیری، تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی و روانی-اجتماعی دانش آموزان دارد. اگرچه مداخلات متعددی مانند برنامه های تقویت کارکردهای اجرایی و رویکردهای خانواده محور برای بهبود این اختلال طراحی شده اند، اما مقایسه اثربخشی این دو رویکرد کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی رویکرد مبتنی بر تقویت کارکردهای اجرایی با برنامه خانواده محور در دانش آموزان دارای اختلال خواندن بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری خواندن پاسه سوم، چهارم، پنجم و ششم ابتدایی در سال تحصیلی 1400-1399 شهر تهران بود که به مراکز اختلالات یادگیری، مراکز مشاوره و بهزیستی مراجعه کرده و یا ارجاع داده شده بودند. از میان آنها 45 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) گمارش شدند. ابزار گردآوری داده ها آزمون نارساخوانی (کرمی و همکاران، 1384) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که در گروه آزمایش خانواده محور نسبت به گروه کارکردهای اجرایی و گروه گواه در مرحله پس آزمون و پیگیری در تمامی مؤلفه های خواندن از سوی آزمودنی ها کاهش معناداری داشته است (05/0 P<) که بیانگر بهبود نارساخوانی دانش آموزان است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که برنامه خانواده محور در مقایسه با رویکرد تقویت کارکردهای اجرایی و گروه گواه، تأثیر معنادار و پایدارتری در بهبود تمامی مؤلفه های خواندن دانش آموزان دارای نارساخوانی داشته است. این یافته ها حاکی از آن است که مشارکت فعال خانواده و ایجاد محیط حمایتی در خانه می تواند به طور مؤثری به کاهش مشکلات خواندن و بهبود عملکرد تحصیلی این دانش آموزان کمک کند.
اثربخشی ریتم درمانی بین فردی و اجتماعی در تلفیق با مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت از زندگی دانشجویان کمبینای مبتلا به افسردگی اساسی: مطالعه تک آزمودنی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از درمان ها نه تنها باید عدم وجود بیماری باشد، بلکه هم چنین بهبود رضایت از زندگی بیمار نیز باید مورد توجه قرار گیرد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ریتم درمانی بین فردی و اجتماعی در تلفیق با مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت از زندگی دانشجویان کم بینای مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح تک آزمودنی با خط پایه چندگانه بود. جامعه آماری شامل اعضای گروه واتساپ دانشجویان بهزیستی مشهد در شهریورماه 1401، (110 عضو)، بود؛ از آن میان 2 شرکت کننده ی کم بینای مبتلا به افسردگی اساسی (یک خانم و یک آقا)، به روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف انتخاب شدند. از پرسش نامه افسردگی بک- ویرایش دوم (1996) و فرم کوتاه پرسش نامه کیفیت رضایت و لذت از زندگی اندیکت و همکاران (1993) برای ارزیابی استفاده گردید. شرکت کنندگان 12 جلسه ، 1 ساعت در هفته، مداخله را دریافت کردند؛ و 3 ماه پیگیری شدند. داده ها به کمک شاخص تغییر پایا، اندازه اثر و تحلیل دیداری نمودارها، تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد، ریتم درمانی بین فردی و اجتماعی در تلفیق با مصاحبه انگیزشی رضایت از زندگی شرکت کنندگان را در پس از درمان تا مرحله پیگیری به طور قابل توجهی افزایش داده است. نتیجه گیری: یافته ها از این امر حمایت می کند که تلفیق ریتم درمانی بین فردی و اجتماعی با مصاحبه انگیزشی می تواند روش مناسبی برای افزایش رضایت از زندگی دانشجویان کم بینای مبتلا به افسردگی اساسی باشد؛ لذا پیشنهاد می شود از این مداخله به منظور ارتقای کیفیت زندگی این افراد استفاده شود.
The Effectiveness of Unified Protocols for Transdiagnostic Treatment on Improving Mental Health of Bilingual Female Adolescents
حوزههای تخصصی:
The present research is conducted to determine the effectiveness of Unified protocols for Transdiagnostic Treatment of Emotional Disorders in Children and Adolescents (UP-A) on empathy and perceived social support, in bilingual middle school students. The statistical population of this study was comprised of bilingual students who studied of Tehran International School in the academic year of 2021-2022. A purposive method was used to select a sample of 30 students, and then they were randomly divided into two groups, experimental and control groups, each of 15 students. A semi-experimental research method with a pre-test, post-test, and follow-up test design was used for both experimental and control groups. The experimental group received family-centered psycho-education based on emotion regulation between the pre-test and post-test. Two questionnaires, the EmQue-CA and MSPSS were employed, to measure empathy and perceived social support, respectively. A mixed variance analysis with repeated measures was the technique for data analysis. The results indicated that there were significant differences in the scores of empathy and perceived social support of the students between the two groups in post-test and follow-up test compared to the pre-test (p < 0.05). Considering the vulnerability of adolescents to psychological harm due to difficulties regulating emotions, UP-A programs with an emphasis on emotion regulation can be particularly suitable for the effective prevention of a wide range of psychological disorders and seems effective in enhancing student empathy and perceived social support. Therefore, implementing UP-A in schools would be a wise preventive measure against emotional problems of adolescents
مدل ساختاری پذیرش جراحی زیبایی بر اساس رضایت از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با میانجی گری نگرش های فرهنگی اطلاعاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۲۱۱-۱۹۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: تعاملات اجتماعی نقش مهمی در زندگی روزمره دارد. زیبایی همیشه خوشایند است، اما زیبایی بدون سلامتی بی معنی است. جراحی زیبایی اخیراً به طور فزاینده ای محبوب شده است، طوری که افراد بیشتری تصمیم می گیرند تا از روش های مختلفی برای بهبود ظاهر خود استفاده کنند. هدف: این پژوهش با هدف ارزیابی مدل ساختاری پذیرش جراحی زیبایی بر اساس رضایت از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با میانجی گری نگرش های فرهنگی اطلاعاتی در دانشجویان و فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری شامل دانشجویان و فارغ التحصیلان مقاطع تکمیلی در سال تحصیلی 1401-1400 در دانشگاه های آزاد استان، دانشگاه گلستان و پیام نور بودند. این پژوهش، با روش نمونه گیری در دسترس صورت پذیرفت که پس از حذف پاسخنامه های ناقص، تعداد 220 پاسخنامه کامل از 472 پاسخنامه دریافتی باقی ماند. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه های پذیرش جراحی زیبایی (هندرسون کینگ، 2005)، رضایت ازتصویر بدن (کش، 2002)، ترس از ارزیابی منفی (لیری، 1983) و پرسشنامه نگرش اجتماعی-فرهنگی (تامسون، 2005) بود و داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS 16 و lisrel 8.1 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: متغیرهای رضایت از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با پذیرش جراحی رابطه مستقیم و معناداری دارند(01/0 P<). رضایت از تصویر بدنی با میانجی گری نگرش های فرهنگی اطلاعاتی با پذیرش جراحی رابطه غیرمستقیم و معناداری دارد(01/0 P<). ترس از ارزیابی منفی با میانجی گری نگرش های فرهنگی اطلاعاتی با پذیرش جراحی رابطه غیرمستقیم و معناداری دارد. (01/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، متغیرهای رضایت از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی به صورت مستقیم و غیر مستقیم رابطه ای معنادار با مت
نیازسنجی و طراحی محتوای آموزش محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان با هدف ارتقاء سلامت روان در رفتار آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۲۳۷-۲۱۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: یک عامل مهم در ارزیابی و درمان محکومین به جرائم مواد مخدر، بررسی سلامت روان آن ها است.آموزش و توانمندسازی محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان می تواند به صورت پیشگیرانه عمل کرده و از تداوم بروز جرم و اعتیاد پس از آزادی آن ها جلوگیری کند. در مورد طراحی بسته آموزشی جهت ارتقای سلامت روان در رفتار محکومین به جرائم مواد مخدر، خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف نیازسنجی و طراحی محتوای آموزشی ویژه محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان قزلحصار با هدف ارتقا سلامت روان در رفتار آن ها انجام شد. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ نوع داده ها، آمیخته از نوع اکتشافی و تحلیل محتوا بود. جامعه آماری پژوهش شامل اسناد و مدارک علمی منتشر شده در حوزه سلامت روان زندانیان از سال 2012 تا 2024 میلادی و خبرگان دانشگاهی و سازمانی به تعداد 18 نفر بودند که با استفاده از اصل اشباع نظری و روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها در بخش خبرگان، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش از روش تحلیل مضمون (مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر) و نرم افزار Maxqda استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد، نیازهای آموزشی محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان قزلحصار شامل آگاهی درباره اعتیاد و اثرات آن، مهارت های ارتباطی، مهارت های اجتماعی، مهارت های مدیریت خشم و احساسات، مهارت حل تعارض، مهارت های مقابله با استرس، مهارت افزایش تاب آوری روانی و مهارت های حل مسئله و تصمیم گیری بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، برگزاری برنامه های آموزشی در قالب گروه های گفتگو و کارگاه های متمرکز بر آگاهی از اعتیاد، مهارت های ارتباطی و اجتماعی برای محکومین به جرائم مواد مخدر می تواند سلامت روان در رفتار آن ها را ارتقا دهد.
Analyzing the Components of Enhancing Dyadic Ego Strength (Facilitating the Transition from "I-ness" to "We-ness" in Marital Relationships) for Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to analyze the components of enhancing dyadic ego strength (facilitating the transition from "I-ness" to "We-ness" in marital relationships) specifically for married individuals. The research setting included all texts related to the concept of "We-ness." Methods: The method for selecting texts was purposive sampling from among the aforementioned texts or related constructs within the time frame of 2010 to 2025, based on inclusion and exclusion criteria. The number of texts was determined according to the principle of data saturation. Data collection involved line-by-line analysis of texts based on questions relevant to the concept of "We-ness." The data obtained from the textual analysis were analyzed using the conventional content analysis method proposed by Hsieh and Shannon (2005). Findings: Content analysis of the texts revealed that dyadic ego consists of four key concepts: (1) essence (with sub-concepts of attention to marital union and dyadic identity); (2) dimensions of dyadic ego (with sub-concepts of cognitive, positive emotional, negative emotional, and behavioral aspects); (3) pathways to achieving dyadic ego (with sub-concepts of generative meaning of the marital bond, family values, and family goals); and (4) obstacles to achieving dyadic ego (with sub-concepts of individualism, lack of self-differentiation, and insecure attachment). Conclusion: Based on these findings, it can be concluded that dyadic ego is a mechanism that transforms the process of "I-ness" into "We-ness," and for its realization, couples must engage in pathways to attain it and overcome its obstacles.
Examining the Effectiveness of Reflective Parenting Training on Emotion Regulation and Parent-Child Relationship in Mothers with Children Under 6 Years(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to examine the effectiveness of reflective parenting training on emotion regulation and the parent-child relationship in mothers with children under 6 years of age. Method: This is a quantitative study with a pre-test, post-test, and follow-up design involving an experimental group and a control group. The statistical population includes all mothers with children under 6 years old in Isfahan. For sampling, a purposive sampling method was used by visiting kindergartens in Isfahan, and 30 participants were selected based on the cut-off point of the questionnaires and inclusion and exclusion criteria. They were randomly assigned to two groups: an experimental group (15 people) and a control group (15 people). Subsequently, reflective parenting training sessions based on the Bateman and Fonagy (2001) protocol were conducted for the experimental group, while the control group received no intervention. The research instruments included the Parent-Child Relationship Scale (Pianta, 1992) and the Emotion Regulation Inventory (Shield & Cicchetti, 1995). The collected data were analyzed using appropriate statistical tests (repeated measures ANOVA and Bonferroni post hoc test) and SPSS software. Findings: Given that the calculated F-value for between-group effects (group membership effect), within-group effects (time effect), and the interactive effect of group and time was significant at the 99% confidence level (P < 0.01), these results indicate a significant difference between the two groups. Furthermore, it suggests that this significant difference exists at least at one time point during the intervention among the research groups. The Bonferroni post hoc test results showed differences in adaptive emotion regulation, instability/negativity, and the parent-child relationship scores during the research stages between the experimental groups (P < 0.01). In other words, the reflective parenting intervention had a significant impact on improving the research variables. Conclusions: Therefore, it can be concluded that this intervention was effective on the research variables and confirms that this approach can be used as an effective strategy in improving parental abilities and reducing psychological challenges in mothers during the parenting period.
A Causal Model of Marital Quality of Life Based on Resilience with the Mediating Role of Sexual Satisfaction in Married Teachers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate a causal model of marital quality of life based on psychological resilience with the mediating role of sexual satisfaction in married teachers. Methods and Materials: The research employed a descriptive-correlational design using structural equation modeling (SEM). The sample consisted of 375 married teachers selected through purposive sampling. Data were collected using the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC), the Sexual Satisfaction Questionnaire by Hudson et al., and the Revised Dyadic Adjustment Scale (RDAS) by Busby et al. Descriptive statistics and inferential analyses were conducted using SPSS and AMOS software. Assumptions of normality, linearity, and multicollinearity were checked and confirmed prior to model testing. Findings: The results revealed a significant direct effect of resilience on marital quality of life (β = 0.42, p < 0.001), indicating that higher resilience is associated with greater marital quality among married teachers. However, the indirect effect of resilience on marital quality of life through sexual satisfaction was not statistically significant (β = 0.10, p = 0.113), suggesting that sexual satisfaction does not mediate the relationship between resilience and marital well-being in this population. Model fit indices confirmed the adequacy of the proposed model (χ²/df = 2.54, RMSEA = 0.05, CFI = 0.94, NFI = 0.91, GFI = 0.95, AGFI = 0.93). Conclusion: Resilience plays a crucial and independent role in enhancing marital quality of life among married teachers, while sexual satisfaction, despite its overall importance, does not serve as a mediating factor in this relationship. The findings underscore the importance of psychological strengths in marital dynamics and suggest the need for interventions that enhance resilience to promote relational well-being, especially in high-stress professional contexts.
Effectiveness of Emotion-Focused Therapy and Schema Therapy on Attachment Styles and Emotion Regulation in Women Affected by Infidelity(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine and compare the effectiveness of emotion-focused therapy and schema therapy on attachment styles and emotion regulation in women affected by infidelity. Methods and Materials: This research employed a quasi-experimental design with a pretest–posttest and control group. The statistical population included all women affected by infidelity who referred to counseling centers in Tehran in 2023. From this population, 45 participants were selected using purposive sampling and randomly assigned to three groups: the first experimental group (emotion-focused therapy, 15 participants), the second experimental group (schema therapy, 15 participants), and the control group (15 participants). The experimental groups received the respective interventions across a set number of sessions, while the control group did not receive any intervention. All three groups were assessed at pretest, posttest, and follow-up stages using the Attachment Styles Questionnaire and the Emotion Regulation Questionnaire. Findings: Data analysis using repeated measures analysis of variance and post hoc tests indicated that both therapeutic approaches led to significant improvements in attachment styles and enhanced emotion regulation abilities in women affected by infidelity (p < .05). Moreover, a comparison of results showed that schema therapy demonstrated greater effectiveness than emotion-focused therapy in certain indices. Conclusion: Based on the findings, emotion-focused therapy and schema therapy can be considered effective approaches for promoting secure attachment styles and improving emotion regulation among women affected by infidelity.
بررسی اثربخشی راهبردهای یادگیری خود تنظیمی بر خودکارآمدی تحصیلی، انگیزه علمی، نگرانی و پیشرفت تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اثربخشی خودتنظیمی تحصیلی به طور فزاینده ای در کاهش اضطراب مورد استفاده قرار گرفته است. در چند دهه اخیر این رویکرد باعث بهبودی مهارت های مختلف از جمله مهارت های تحصیلی، شناختی، هیجانی و اجتماعی شده است. ولی اثربخشی آن در تمام حوزه های تحصیلی یک ضرورت مهم و اساسی است که باید توسط مطالعات پوشش داده شود. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی راهبردهای یادگیری خود تنظیمی بر خودکارآمدی تحصیلی، انگیزه علمی، نگرانی و پیشرفت تحصیلی بود. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان ابتدایی شهر بغداد در سال تحصیلی 403-1402 بود. نمونه پژوهش 50 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر بغداد بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 25 نفره (گروه کنترل 25 نفر و گروه آزمایش 25 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی موریس (2001)، انگیزه علمی میدلتون و میدگلی (1998)، نگرانی تحصیلی ابوالقاسمی و همکاران (1388) و پیشرفت تحصیلی صالحی (1394) انجام گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی منجر به افزایش خودکارآمدی تحصیلی، انگیزه علمی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شده است (05/0≥P). همچنین نتایج نشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی منجر به کاهش نمرات پس آزمون نگرانی تحصیلی دانش آموزان شده است (05/0≥P). نتیجه گیری: مداخلات و برنامه های پیشگیرانه باید راه هایی را برای بهبود پیشرفت تحصیلی و انگیزه علمی و کاهش نگرانی تحصیلی، به ویژه ادامه تحصیل و خودکارآمدی تحصیلی در نظر بگیرند. مطالعات آتی باید عوامل خطری را که ممکن است این روابط را تقویت کنند شناسایی کنند.