مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
رفتاردرمانی دیالکتیک
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش تکانشگری در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد انجام شد. روش: پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی انجام شد. بر اساس مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و ملاک های ورود، از میان بیماران زن مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد چهار نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. هر چهار آزمودنی در خلال دوازده جلسه تحت رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش تکانشگری از پرسشنامه تکانشگری بارت استفاده شد. یافته ها: رفتار درمانی دیالکتیک به کاهش نمرات تکانشگری در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد منجر شد. نمودارهای اثربخشی و اندازه اثر بیانگر کاهش معنادار تکانشگری در آزمودنی ها بودند. نتیجه گیری: مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به کاهش تکانشگری منجر شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از سوء مصرف مواد دارد.
تعیین میزان رفتار درمانی دیالکتیک بر افزایش تمایزیافتگی خویشتن در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تاثیر رفتار درمانی دیالکتیک بر افزایش تمایزیافتگی خویشتن در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد انجام شد. پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی انجام شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در پژوهش، مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و ملاک های ورود، از میان بیماران زن مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد چهار نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. هر چهار آزمودنی در خلال دوازده جلسه تحت رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش تمایزیافتگی خویشتن از پرسشنامه تمایزیافتگی خویشتنDSI-R که توسط اسکوورون (1998) ساخته شد، استفاده شد. رفتار درمانی دیالکتیک موجب افزایش چشم گیر نمرات تمایزیافتگی خویشتن در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد شد، به طوری که نمرات در طی دوازده جلسه مداخله افزایش قابل ملاحظه ای نسبت به نمرات خط پایه داشتند. بازبینی نمودارهای اثربخشی و اندازه ی اثر بیانگر افزایش معنادار تمایزیافتگی خویشتن در آزمودنی ها بود. مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند در کمک به افزایش تمایزیافتگی خویشتن موثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از سوء مصرف مواد دارد.
اثربخشی آموزش مهارتهای تنظیم هیجانی در کارکردهای اجرایی و راهبردهای تنظیم هیجانی در نوجوانان در معرض خطر
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مشکلات تنظیم هیجان می تواند باعث بروز اختلالات عمده در کودکان و نوجوانان شود. از آنجایی که بدتنظیمی هیجانی نقش عمده ای در مشکلات درون ریزی و برون ریزی شده ی کودکان و نوجوانان دارد، از این رو دوره نوجوانی فرصت مهم برای تغییرات در تجارب عاطفی، تنظیم هیجانی و همچنین افزایش آسیب های روانی و تغییرات فراگیر در روابط اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجانی در بهبود کارکردهای اجرایی و راهبردهای تنظیم هیجانی نوجوانان در معرض خطر است. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی است که از پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. 24 نوجوان دختر از مناطق پرخطر شهر تهران به شیوه انتخاب در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، برنامه ی آموزش مهارت های تنظیم هیجانی براساس مدل رفتاردرمانی دیالکتیک که از راهنمای درمان لینهان اقتباس شده بود را به مدت 8 جلسه ی گروهی دریافت کردند، درحالی که گروه کنترل تا پایان اجرای طرح هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. یافته ها: آموزش مهارت های تنظیم هیجانی باعث افزایش نمرات راهبردهای سازگارانه و کاهش نمرات راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجانی شد. همچنین در متغیر کارکرد اجرایی باعث افزایش تعداد کوشش های صحیح و طبقات تکمیل شده نسبت به گروه کنترل شد. نتیجه گیری: آموزش مهارت های تنظیم هیجانی می تواند در تعدیل و اصلاح واکنش های هیجانی نوجوانان موثر باشد و همچنین بر فرایندهای شناختی درگیر نیز تأثیر بگذارد.
رفتار درمانی دیالکتیکی و اختلال مصرف مواد: مروری نظری و پژوهشی
حوزه های تخصصی:
اعتیاد یک بیماری روان پزشکی مزمن می باشد که در بسیاری از جوامع از جمله جامعه ی ایران در حال گسترش است. اعتیاد به موادمخدر پدیده ی پیچیده ای است که ابعاد مختلف زندگی فرد ازجمله ابعاد اجتماعی، اقتصادی، جسمی و روانی را تحت تأثیر قرار می دهد. ازجمله پیامدهای روانی حاصل از اعتیاد می توان به اختلالات خلقی مثل افسردگی و اضطراب، پرخاشگری و اختلال در کنترل تکانه، فراموشی، توهم و هذیان ناشی از مواد صنعتی و... اشاره کرد. ازآنجایی که پیامدهای ناشی از اعتیاد بخصوص پیامدهای روانی در زندگی فرد اختلال ایجاد می کند و با توجه به نقش عوامل روانی در وابستگی به مواد و تداوم اعتیاد، لازم است در کنار درمان های دارویی و زیستی از مداخلات روان شناختی نیز استفاده شود. یکی از درمان های روان شناختی به کاررفته در حوزه ی اعتیاد رفتاردرمانی دیالکتیک می باشد. کاربرد رفتاردرمانی دیالکتیکی باگذشت زمان توسعه یافته است و در حال حاضر برای درمان بسیاری از مشکلات مانند افسردگی، اضطراب، خشم، سوءمصرف مواد و اختلالات خوردن کاربرد دارد. این مقاله مروری بر کاربرد فنون رفتاردرمانی دیالکتیکی است که به عنوان درمان مکمل در کنار سایر درمان ها تلقی می شود. بر اساس مبانی نظری و پژوهشی می توان گفت رفتاردرمانی دیالکتیکی مداخله ای برای اختلالات مصرف مواد اثربخش است.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک گروهی بر فاجعه سازی و نشخوار فکری در مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال نهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
171 - 190
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر فاجعه سازی و نشخوار فکری مادران کودکان کم توان ذهنی انجام شد. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح دوگروهی پیش آزمون- پس آزمون بود. بدین منظور، از جامعه ی مادران دارای کودک کم توان ذهنی در منطقه 5 شهر تهران، تعداد 24 نفر انتخاب شده و پس از پاسخ به ابزارهای تحقیق به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش، مداخلات رفتاردرمانی دیالکتیک را به مدت 8 جلسه ی 5/1 ساعته دریافت کرد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی تنظیم شناختی هیجان گارنسفکی، کرایج و اسپینهاون (2001) و مقیاس پاسخ های نشخواری نولن هکسما و مارو (1991) استفاده شد و درنهایت داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج حاصل از پس آزمون مؤید کاهش معنادار نمرات شرکت کنندگان گروه آزمایش در مؤلفه های نشخوار فکری و فاجعه سازی بود (01/0 p
تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیک در تکانشگری افراد مبتلا به سوءمصرف مواد: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال دوازدهم ۱۳۹۷ شماره ۴۹ ویژه نامه ۲
155-172
حوزه های تخصصی:
هدف: تکانشگری یکی از عوامل خطرساز شخصیتی گرایش به مصرف مواد، به شمار می رود. هدف مطالعه حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیک در تکانشگری افراد مبتلا به سوءمصرف مواد بود. روش: پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک آزمودنی اجرا شد. بر اساس مصاحبه تشخیصی ساختار یافته و ملاک های ورود، از میان مردان مبتلا به اختلال سوءمصرف مواد، چهار نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و به صورت انفرادی طی ده جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. از مقیاس تکانشگری بارت (2004) جهت اندازه گیری تکانشگری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیک به شرکت کنندگان موجب کاهش نمرات هر چهار نفر در تکانشگری هیجانی، زود انگیختگی حرکتی و بی برنامگی شناختی می شود. به طوری که هر چهار شرکت کننده در طی جلسات کاهش قابل ملاحظه ای در این مقیاس نسبت به خط پایه داشتند. نتیجه گیری: مداخلات مبتنی بر کاهش تکانشگری نظیر آموزش راهبردهای نظم جویی هیجان می تواند نقش محوری در درمان و پیشگیری از سوءمصرف مواد داشته باشد.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودکارآمدپنداری درد و اجتناب تجربه ای مادران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم تابستان(تیر) ۱۳۹۹ شماره ۸۸
439-449
حوزه های تخصصی:
زمینه: سندروم روده تحریک پذیر علاوه بر مشکلات جسمانی، می تواند فرآیندهای شناختی، هیجانی و روانشناختی بیماران را نیز متأثر سازد که ضروری است با بکارگیری درمان های روانشناختی مناسب نسبت به کاهش این آسیب ها اقدام شود. اما آیا رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند منجر به بهبود خودکارآمدپنداری درد و کاهش اجتناب تجربه ای مادران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر شود؟ هدف: بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودکارآمدپنداری درد و اجتناب تجربه ای مادران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش مادران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به متخصص های گوارش در شهر زنجان در سه ماهه تابستان سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 مادر مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 مادر بیمار). گروه آزمایش مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، 2004) را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه خودکارآمدپنداری درد (نیکولاس، 1989) و اجتناب تجربه ای (بوند و همکاران، 2011) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودکارآمدپنداری درد و اجتناب تجربه ای مادران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر تأثیر معنادار دارد (0/001 p< ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که رفتاردرمانی دیالکتیک با بهره گیری از تکنیک های تحمل پریشانی، پذیرش و خودنظم جویی هیجانی می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود خودکارآمدپنداری درد و کاهش اجتناب تجربه ای مادران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر مورد استفاده گیرد.
اثربخشی آموزش رفتار درمانی دیالکتیک به شیوه گروهی بر نشخوار فکری و تنظیم شناختی هیجان در مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: اختلال اضطراب فراگیر یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی مشاهده شده در مراکز بالینی و همچنین، جمعیت عمومی است که غالباً مزمن می باشد. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک به شیوه گروهی بر نشخوار فکری و تنظیم شناختی هیجان مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مراجعان بزرگسال با شکایت در زمینه اضطراب مراجعه کننده به یکی از مراکز تخصصی روان پزشکی و روان درمانی در سطح شهر تهران در سال 1398 بود، که از بین آنان به شیوه در دسترس تعداد 24 نفر انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. در گروه آزمایش، آموزش رفتاردرمانی دیالکتیکی در 10 جلسه و به صورت هفته ای 1 جلسه و هر جلسه به مدت 1 ساعت اجرا گردید. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس اختلال اضطراب فراگیر (اسپیتزر و همکاران، 2006)، مقیاس پاسخ نشخواری (نولمن-هوکسما و مارو، 1991) و مقیاس تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2002) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شد. یافته ها: میانگین سنی در گروه آزمایش 54/39 و کنترل 76/38 سال بود. براساس نتایج آزمون مجذور کای مشخص شد میان گروه های آزمایش و کنترل از نظر مشخصات جمعیت شناختی (سطح تحصیلات، وضعیت تأهل و جنسیت) تفاوت آماری معنا داری وجود ندارد (05/0<P). نتایج نشان داد که آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش نشخوار فکری و بهبود تنظیم شناختی هیجان آزمودنی های گروه آزمایش مؤثر می باشد (05/0>P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج، توصیه می شود که مشاوران و روانشناسان از روش رفتاردرمانی دیالکتیک در کنار سایر روش های درمانی برای کاهش نشخوار فکری و بهبود راهبردهای تنظیم هیجان در مبتلایان به اختلل اضطراب فراگیر استفاده نمایند.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر بخشش خود و افسردگی دختران نوجوان دارای سابقه خودزنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
13 - 22
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خودزنی از جمله علائم برخی از اختلالات روانشناختی است که بعضا از نوجوانی شروع می شود . این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر گذشت و افسردگی دختران نوجوان دارای سابقه خودزنی شهر اصفهان انجام گرفت. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دختران نوجوان با سابقه خودزنی که در سال 1397 به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. به این ترتیب 30 دختر نوجوان به شکل نمونه گیری در دسترس با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله به ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های مقیاس گذشت بین فردی و پرسشنامه افسردگی بک پاسخ دادند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت رفتاردرمانی دیالکتیک قرار گرفتند اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و سطح استنباطی (تحلیل کواریانس چندمتغیره) تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در متغیر بخشش خود افزایش معنادار در مرحله پس آزمون داشته و در متغیر و افسردگی نیز کاهش معناداری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل وجود داشت. نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش، می توان برای یهیود گذشت بین فردی و کاهش افسردگی در دختران نوجوان دارای سابقه خودزنی، از رفتاردرمانی دیالکتیک سود جست.
مقایسه تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک و فراشناخت درمانی بر کاهش پرخاشگری نوجوانان پسر فرزند طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۰
۱۰۵-۷۷
حوزه های تخصصی:
هدف: پرخاشگری نوجوانان مایه ی آشفتگی چشمگیر زندگی فردی و میان فردی می شود و در صورت عدم کنترل، موجب تغییر سرنوشت آنان می گردد. هدف از انجام این پژوهش مقایسه میزان تأثیر درمان فراشناخت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کاهش پرخاشگری فرزندان نوجوان پسر طلاق بود. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع گروه گواه نامعادل با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 36 نفر از دانش آموزان پسر فرزند طلاق بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره (ANCOVA) و تحلیل کواریانس چند متغیره (MANCOVA) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس در نوجوانان تحت مداخله های رفتار درمانی دیالکتیک(05/0p<) و فراشناخت درمانی (01/0>P) را نشان داد. هر دو گروه، پرخاشگری کمتری از نوجوانان گروه کنترل نشان دادند و تفاوت معنی داری بین تأثیر این دو نوع مداخله در کاهش پرخاشگری مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش و پیگیری دو ماهه می توان گفت که رفتاردرمانی دیالکتیک از طریق آموزش مؤلفه ی تنظیم هیجانی و فراشناخت درمانی، به شیوه ی تغییر شناخت های منفی و غیرمنطقی موجب کاهش پرخاشگری در بین فرزندان طلاق گردید.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تبعیت از درمان دارویی بیماران همودیالیز کلیوی
حوزه های تخصصی:
مشکلات جسمانی به دلیل فشارهای زیادی که بر روان و توانمندی های هیجانی افراد دارد به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر نتایج درمان و تبعیت بیماران دیالیزی از درمان دارویی تأثیرگذار می باشد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تبعیت از درمان دارویی بیماران همودیالیز کلیوی انجام شد. این مطالعه کار آزمایی بالینی تصادفی در سال 1399 بر روی 45 نفر از بیماران همودیالیزی بیمارستان امین شهر اصفهان انجام شد. افراد به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه های آزمایش تحت 6 جلسه درمان شناختی رفتاری و 8 جلسه رفتاردرمانی دیالکتیک قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای سنجش از پرسشنامه ی تبعیت از درمان دارویی موریسکی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر روی سه گروه استفاده شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های مکرر تجزیه وتحلیل شدند. نتایج آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های مکرر نشان داد، تفاوت معنی داری در میانگین نمرات تبعیت از درمان دارویی گروه های آزمایش با گروه کنترل وجود داشت. نتایج آزمون تعقیبی Bonferroni نشان داد که در مرحله پس آزمون و هم چنین پیگیری بین گروه کنترل با گروه رفتاردرمانی دیالکتیک و شناختی-رفتاری تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج اما نشان داده است که تفاوت بین دو گروه دیالکتیک و شناختی-رفتاری در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری با یکدیگر معنی دار به دست نیامده است. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش مبنی بر اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و درمان شناختی رفتاری بر افزایش تبعیت از درمان دارویی بیماران همودیالیزی، استفاده از این روش جهت افزایش تبعیت از درمان دارویی بیماران کلیوی توصیه می گردد.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل رفتار درمانی دیالکتیک، براضطراب، افسردگی و خشم همسران جانبازان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۵
195 - 203
حوزه های تخصصی:
از عوارض مهم جنگ ، بروز مشکلات جسمی و روانی برای جانبازان و همسران آنهاست. بیشتر مسئولیت مراقبت از جانبازان بر عهده همسران آنهاست و این مسئولیت سلامت و کیفیت زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده و زمینه های بروز اختلالات هیجانی مانند، اضطراب، افسردگی، خشم را در آنها فراهم می آورد. هدف: پژوهش حاضر با تعیین تاثیر آموزش تنظیم هیجان مبتنی برمدل رفتاردرمانی دیالکتیک، براضطراب، افسردگی و خشم همسران جانبازان انجام گرفت. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل روی 20 نفر از همسران جانبازان که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد.ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: مقیاس خشم اشپیلبرگ، پرسشنامه افسردگی بک(BDI)و پرسشنامه اضطراب اسپیلبرگر. گروه آزمایش در 8 جلسه گروهی آموزش تنظیم هیجان مبتنی برمدل رفتاردرمانی دیالکتیک را دریافت کردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس چند راهه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد میانگین پس آزمون اضطراب، افسردگی و خشم همسران جانبازان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری داشته است (0/05≥ P ). نتیجه گیری: آموزش تنظیم هیجان با روش رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به عنوان یک روش درمانی مورد استفاده باشد. واژگان کلیدی: رفتاردرمانی دیالکتیک، اضطراب، افسردگی، خشم، همسران جانبازان
اثربخشی بسته آموزشی رفتار درمانی دیالکتیک مبتنی بر تجربه زیسته نوجوانان کمال گرا بر خودکارآمدی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
93 - 106
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی درمان دیالکتیک مبتنی بر تجربه زیسته نوجوانان کمال گرا بر خودکارآمدی نوجوانان شهرفلاورجان (اصفهان) انجام گرفت. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه پسران نوجوان در مقطع متوسطه اول شهر فلاورجان(اصفهان) در سال 1400 انجام گرفت. به این ترتیب 4۰ پسر نوجوان به شکل نمونه گیری خوشه ای با توجه به ملاکهای ورود و خروج انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل گمارده شدند(هر گروه 20 نفر). شرکت کننده ها قبل و بعد از مداخله به ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خودکارآمدی(موریس،2002) پاسخ دادند. شرکت کننده های گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای تحت آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک مبتنی بر تجربه زیسته نوجوانان کمال گرا قرار گرفتند، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و سطح استنباطی (تحلیل کواریانس یک راهه) و با استفاده از نرم افزار spss22تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در متغیر خودکارآمدی و مولفه های تحصیلی، اجتماعی و هیجانی خود افزایش معنادار در مرحله پس آزمون داشته اند(p0/05). نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش، می توان برای بهبود خودکارآمدی و مولفه های آن در پسران نوجوان، از بسته آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیک مبتنی بر تجربه زیسته نوجوانان کمال گرا استفاده کرد. نتایج این پژوهش قابلیت این را دارد که مورد استفاده مشاوران و روانشناسان قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی در بهبود نشانه های افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی در بهبود نشانه های افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی صورت گرفت. پژوهش حاضر با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی درمانجویان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بودند که در سال 1400 به کلینیک های روان شناختی شهرستان ارومیه مراجعه کرده بودند که از این میان 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گواه جایگزین شدند. گروه اول رفتاردرمانی دیالکتیک و گروه دوم درمان مبتنی بر ذهنی سازی را به مدت 12 جلسه یک ساعته دریافت کردند و گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از مقیاس شخصیت مرزی (STB، لیشنرنیگ، 1999) استفاده شد.. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیک و درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود نشانه های اختلال شخصیت مرزی مؤثر هستند و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (01/0P<). همچنین نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیک تاثیر بیشتری بر بهبود نشانه های اختلال شخصیت مرزی داشت (05/0P<). نتایج حاصله بر استفاده بیشتر از مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک برای بهبود نشانه های اختلال شخصیت مرزی اشاره دارد.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سرمایه روانشناختی و سرزندگی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
109-127
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سرمایه روان شناختی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر مدارس شاهد شهر دزفول انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و روش نمونه برداری بصورت در دسترس، 30 نفر انتخاب شد و بصورت تصادفی در دو گروه (15 نفری کنترل و آزمایش) گمارده شد. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس سرزندگی تحصیلی (حسینچاری و دهقانی زاده، 1391) و پرسشنامه سرمایه روان شناختی (لوتانز، 2007) استفاده شد. همچنین در طی 8 جلسه (90 دقیقه ای) به صورت یک جلسه در هفته و به مدت دو ماه، براساس پروتکل آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیک میلر و همکاران (2007) مورد آموزش قرار گرفتند. در طول ارائه آموزش گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نداشتند و بعد از اتمام آموزش از هر دو گروه پس آزمون انجام گرفت. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. یافته ها نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به طور معناداری موجب بهبود سرمایه روان شناختی با اندازه اثر 56/0 و سرزندگی تحصیلی با اندازه اثر 47/0 گردد (001/0< p). بر این مبنا براساس نتایج حاصله می توان در نظر داشت که رفتاردرمانی دیالکتیک قادر است به عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سرمایه روان شناختی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان مورد لحاظ قرار گیرد.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجان و نشخوار فکری در معلولین جسمی-حرکتی تحت پوشش بهزیستی شهرستان مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم هیجان و نشخوار فکری در معلولین جسمی حرکتی بهزیستی شهرستان مشهد انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه ی معلولین جسمی حرکتی 20 تا 50 ساله بودند که در سال 1398 تحت پوشش بهزیستی مشهد قرار داشتند. 30 نفر از این افراد، که دارای نمرات پایین در راهبردهای سازی یافته و نمرات بالا در راهبردهای سازش نایافته و نشخوار فکری بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش(15 نفر) و گروه گواه(15 نفر) جای داده شدند. شرکت کنندگان پژوهش در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به مقیاس تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001) و نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (1991) پاسخ دادند. درمان برای گروه آزمایش در یازده جلسه ی شصت دقیقه ای اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-25 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین تنظیم هیجان (راهبردهای سازش یافته) و نشخوار فکری در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنا داری وجود دارد (05/0> p ) و نتایج مربوط به اثر تعاملی بین زمان و گروه نشان می دهد این اثر در متغیرهای تنظیم هیجان (راهبردهای سازش یافته و راهبردهای سازش نایافته) و نشخوار فکری معنادار بوده است؛ بنابراین، بین سطوح مختلف گروه ها تعامل وجود دارد و بر اساس یافته های پژوهش، آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجانی و نشخوار فکری در معلولین جسمی حرکتی اثربخش است.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجان و اضطراب سلامت بیماران مبتلا به آسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باتوجه به شیوع هم زمان اختلالات روانی در بیماران مبتلا به آسم، درمان های روان شناختی می تواند سهم بسزایی در بهبود علائم روان شناختی این افراد داشته باشد؛ بنابراین، هدف پژوهش، بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر تنظیم هیجان و اضطراب سلامت بیماران مبتلا به آسم شهر اصفهان بود. طرح پژوهش شبه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود و جامعه آماری شامل کلیه بیماران مراجعه کننده به بیمارستان خورشید با تشخیص بیماری آسم بودند. در این جامعه، ۲۲ بیمار مبتلا به آسم با روش نمونه گیری دردَسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. روش مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک برای گروه آزمایش در طی هشت جلسه درمانی انجام شد و گروه کنترل و آزمایش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامه تنظیم هیجان و اضطراب سلامت ارزیابی شدند. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد. مطابق نتایج پژوهش در متغیر تنظیم هیجان در زیرمقیاس ارزیابی مجدد بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنادار وجود داشت؛ اما در زیرمقیاس سرکوبی، تفاوت معناداری وجود نداشت. در متغیر اضطراب سلامت نیز تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل وجود داشت. براساس یافته های پژوهش، می توان گفت که رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به بهبود تنظیم هیجان و اضطراب سلامت در بیماران مبتلا به آسم منجر شود؛ بنابراین، این مداخله به عنوان درمانی مؤثر در بهبود این نشانه ها کاربرد دارد و می توان با اجرای آن به بهبود وضعیت روانی مبتلایان به آسم کمک کرد.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سلامت عمومی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
36 - 45
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سلامت عمومی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود. روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس شهرستان رشت در سال 1398 بودند که در انجمن ام. اس استان گیلان دارای پرونده می باشند. در این مطالعه 27 فرد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. بیماران حاضر در گروه آزمایش به مدت 12 هفته تحت مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک (12 جلسه) قرار گرفتند. پرسشنامه های مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1979) و پرسشنامه کیفیت زندگی (واروشربون، 1992) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر سلامت عمومی (0/001>P؛ 58/0=Eta؛ 67/33=F) و کیفیت زندگی (0/001>P؛ 43/0=Eta؛ 32/17=F) افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس تأثیر معناداری داشته است. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، رفتاردرمانی دیالکتیک با بهره گیری از تکنیک های تحمل پریشانی، پذیرش و خودنظم جویی هیجانی، می تواند به عنوان روشی موثر در جهت بهبود سلامت عمومی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و روان درمانی شناختی تحلیلی در کاهش علائم روان شناختی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
47 - 55
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و روان درمانی شناختی تحلیلی در کاهش علائم روان شناختی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود. مواد و روش ها: این تحقیق براساس هدف، تحقیقی کاربردی است. براساس گردآوری و نوع داده ها کمی و از لحاظ زمان مقطعی بود. علاوه براین طرح پژوهشی از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش 45 نفر به صورت غیرتصادفی انتخاب شدند. از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد در برنامه آماری SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که نمرات علائم شخصیت مرزی BPI و STB برای افرادی که تحت درمان روان درمانی شناختی تحلیلی قرار گرفتند بیشتر از افرادی بود که تحت درمان رفتاری دیالکتیک بودند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده موثرتر بودن روش شناختی تحلیلی از رفتاردرمانی دیالکتیک بوده است. در مجموع می توان نتیجه گرفت روان درمانگری شناختی تحلیلی با بهبود روابط بین شخصی، هیجانی وخودپنداره افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از انجام رفتارهای تکانه ای، بدون تفکر و برنامه ریزی نشده با ارتباط مناسب بین بیمار و درمانگر به بهبود عملکرد اجتماعی این بیماران کمک کند.